■ حُجُرات
سوره، چهلونهمین سوره قرآن كریم در ترتیب مصحف. در ترتیب نزول یكصدوششمین سوره است و پس از سوره مجادله و پیش از سوره تحریم قرار دارد (مقدمتان فى علوم القرآن، ص10ـ12؛ زركشى، ج 1، ص 194؛ رامیار، ص 587) و داراى هجده آیه است. این سوره به اجماع مفسران
■ حُسن خُلق
از فضائل اخلاقى مورد تأكيد در قرآن و حديث. مفهوم حسن خُلق در سنّت اسلامى، در دو دلالت خاص و عام به كار میرود. در معناى خاص، حسن خلق بر فضائل اخلاقىِ ناظر بر مدارا و حسن معاشرت با مردم دلالت دارد و در معناى عام، مراد از آن، مجموعه تمامى رفتارهاى
■ حِجْر
سوره، پانزدهمین سوره قرآن كریم در ترتیب مصحف. به روایت مشهور، حجر پنجاه و چهارمین سوره در ترتیب نزول است (رجوع کنید به سیوطى، 1363ش، ج 1، ص 42ـ43؛ رامیار، ص 584؛ براى اقوال دیگر رجوع کنید به مقدمتان فى علوم القرآن، ص 9ـ14؛ رامیار، ص 670). این س
■ حِجْرِ اسماعیل
فضاى بین كعبه و دیوارى نیمدایره كه از یال شمالىِ كعبه (ركن عراقى) تا یال غربى آن (ركن شامى) امتداد دارد. حِجر، مصدر ریشه ح ج ر، در لغت به معناى منع و بازداشتن، نگاهدارى و حمایت كردن، حرام و جز اینها بهكار رفته است. از این ریشه، حَجْ
■ حِراء
از كوههاى مشهور مكه كه وحى اولینبار در آنجا بر حضرت محمد صلیاللّهعلیهوآله نازل شد و از اینرو به آن جبلالنور نیز گفتهاند. این كوه در شمالشرقى مكه (ابنجبیر، ص130؛ بلادى، ص 82)، در مقابل كوه ثَبیر وا
■ حِرز
پارهاى از آیات، اذكار، اوراد و ادعیه مأثورى كه براى حفظ جان و مال از آسیبها میخوانده یا به صورت مكتوب با خود حمل میكردهاند. حِرز (جمع آن اَحْراز) در لغت به جایى میگویند كه چنان محصور و محكم باشد كه اگر كسى بدان وار
■ حِلف
از پيمانهاى رايج عربهاى جاهلى. حلف در لغت به معناى قَسَم و در اصطلاح به معناى عهد و پيمان است (خليلبن احمد؛ جوهرى؛ ابنمنظور؛ ذيل واژه).
حلفها و پيمانها در ساختار قبيلهاى جزيرةالعرب و در فقدان دولت مركزى، حدا
■ حِلْم
فضيلتى اخلاقى در قرآن و حديث و متون اخلاقى. اين واژه مصدرى عربى، از ريشه ح ل م، و معادل بردبارى در زبان فارسى است (ابنفارس، ذيل واژه؛ بيهقى، ج 1، ص340). صفت مشبهه آن حليم است. منابع لغت، حلم را علاوه بر بردبارى، به درنگ و تأمل، تأخير در كيفر خط
■ حِيَل شرعى
حِيَل شرعى، مبحثى در فقه، به معناى چارهجويى براى فراهم كردن زمينه حكم جديد شرعى، به قصد رهايى از مخمصهاى شرعى. واژه حِيَل، جمع حيله، از ريشه عربى ح و ل به معانى مختلف از جمله قدرت بر تصرف، توانايى، جودت نظر و زيركى است (رجوع کنید به ابنمنظور؛ ف
■ خاتميت
خاتميت، مفهومى كلامى و از آموزههاى مشترك همه مسلمانان به معناى پايان يافتن نبوت به حضرت محمد صلىاللّهعليهوآله.
1) در قرآن و حديث. خاتميت مصدر جعلى از خاتم (به كسر يا فتح تاء) و از ريشه خ ت م است. در بيشتر منابع لغوى مراد از خاتمالانبيا ب
■ خاكساريه
خاكساريه، فرقهاى از درويشان شيعىمذهب ايرانى. اين فرقه در عهد قاجار، خاصه پس از سفر يكى از قلندران جلاليه (رجوع کنید به جلالالدين حسين بخارى*) هند به نام غلامعلىشاه به ايران، مشهور شد و ظاهراً تا پيش از آن، طريق آنان همان طريقه حيدريه* بوده است. در وا
■ خاكسپارى
خاكسپارى، در قبر نهادن ميت و دفن او پس از غسل دادن، تكفين و خواندن نماز ميت، مطابق با احكام و آداب شرعى. از زمان حضرت آدم و به خاك سپرده شدن هابيل به دست قابيل با ارشاد الهى (رجوع کنید به مائده: 31)، دفن كردن اموات روش متداول در ميان اقوام، ادي
■ خالكوبى
خالكوبى، ايجاد نقشهاى ماندگار بر بدن انسان از طريق وارد كردن مواد رنگى در زير پوست. سابقه زمانى خالكوبى بسيار طولانى و گستره مكانى آن دامنهدار است؛ چنان كه شواهدى از تداول آن در شرق دور، ايران، عراق، مصر و سرزمينهاى ديگر، از ادوار بسيار دور تا
■ خانقاه (1)
خانقاه (1)، نهادى متعلق به صوفيان با كاربردهاى گوناگونِ تجمع، اقامت، مراسم آيينى و عبادت و آموزش صوفيان و نيز مهمانپذيرى رايگان.
1) واژگان. واژه خانْقاه/ خانَقاه، معرب خانگاهِ فارسى، تركيب خانه و گاه (غياثالدين رامپورى؛ دهخدا، ذيل واژه)،
■ خانقاه (2)
خانقاه (2)، نهادى متعلق به صوفيان با كاربردهاى گوناگونِ تجمع، اقامت، مراسم آيينى و عبادت و آموزش صوفيان و نيز مهمانپذيرى رايگان. (ادامه مقاله خانقاه 1)
3) نظام و آداب. آداب خانقاهى مفصّل و دربرگيرنده اعمال و مناسكى افزون بر واجبات و مستح