■ تکبیر قیام
گفتن اللّه اکبر برای قیام در رکعت دوم نماز عیدین قبل از قرائت را تکبیر قیام گویند [۱] [۲]و از آن در باب صلات نام برده شده است.
فهرست مندرجات
حکم تکبیر قیام
پانویس
منبع
حکم تکبیر قیام
بنابر مشهور در نماز عید فط
■ تکبیرات افتتاح
تکبیرهای آغازین نماز را تکبیرات افتتاح گویند. [۱]و از آن در باب صلات سخن رفته است.
فهرست مندرجات
منظور از تکبیرات افتتاح
منظور از تکبیرة الإحرام در تکبیرات افتتاح
استحباب تکبیرات افتتاح در نماز مستحب
کیفیت ذکر تکبیرات افتتاح
■ تکبیرات عید
تکبیرات نُه گانه نماز عید فطر و قربان را تکبیرات عید یا تکبیرات عیدین گویند و عنوان یادشده در باب صلات به کار رفته است.
فهرست مندرجات
منظور از تکبیرات عید
محل تکبیرات عید
پانویس
منبع
منظور از تکبیرات عید
در
■ تکبیرة الاحرام
اللّه اکبر گفتن در آغاز نماز که از واجبات است . سبب این نامگذاری آن است که با این تکبیر در ابتدای نماز، همة کارهای منافی با آن (از قبیل سخن گفتن یا با صدای بلند خندیدن ) بر نمازگزار حرام می شود (ابن ادریس حلّی ، ج 1، ص 216؛ طباطبائی ، ج 3، ص 11
■ تکبیرةالاحرام
نخستین جزء واجب از افعال نماز را تکبیرةالإحرام گویند که به نامهای تکبیرةالافتتاح و تکبیرةالاستفتاح هم نامیده میشود و از عنوان یاد شده در باب صلات سخن رفته است.
فهرست مندرجات
وجه تسمیه تکبیرةالاحر
■ تکتف
دستی را بر پشت دست دیگر نهادن در نماز را تَکَتُّف گویند، از تکتّف ـ که به «تکفیر» نیز تعبیر شده است ـ در باب صلات سخن رفته و از دو جهت؛ ماهیت و حکم مورد بحث قرار گرفته است.
فهرست مندرجات
منظور از تَکَتُّف
حکم تَکَتُّف
■ تکلیف 2
از مفاهیم مهم دینی . تکلیف در لغت به معنای امر به انجام دادن کاری است که انجام دادنش برای کسی که به او امر شده مشقت دارد (ابن منظور؛ مرتضی زَبیدی ، ذیل «کلف ») و در اصطلاح ، اوامر و نواهی خداوند به بندگانش است در جهت انجام دادن یا ن
■ تکلیف 1
از مفاهیم مهم دینی . تکلیف در لغت به معنای امر به انجام دادن کاری است که انجام دادنش برای کسی که به او امر شده مشقت دارد (ابن منظور؛ مرتضی زَبیدی ، ذیل «کلف ») و در اصطلاح ، اوامر و نواهی خداوند به بندگانش است در جهت انجام دادن یا ن
■ جبیره 2
به آنچه بدان استخوانِ شکسته، زخم و جراحت را مىبندند و نيز دوایی که بر موضع جراحت و زخم مىنهند جَبيره گفته می شود و از آن در باب طهارت و صلات سخن گفتهاند.
فهرست مندرجات
معنای جبیره در لغت و اصطلاح
جای
■ جراحات
موضوعی فقهی در بارة زخمهایی که در
بدن انسان ایجاد می شود. این واژه جمع جِراحت ، از ریشة ج ر ح ، به معنای زخم است (ابن منظور؛ فَیّومی ، ذیل «جرح »). احکام جراحات در منابع فقهی ، عمدتاً در باب جنایات
مطرح شده و ایج
■ جنین
جنین (مباحث فقهی ، حقوقی و اخلاقی)
جنین در لغت به معنای پوشاندن چیزی از حواساست و به فرزند در شكم مادر، از آنرو كه پوشیده و پنهان&zw
■ جَبیره 1
مبحثی فقهی در باره طهارت . جبیره (جمع آن : جبائر) در لغت به معنای دستبند و چوبهای شکسته بندی (جوهری ؛ مرتضی زبیدی ، ذیل «جبر»؛ زنجی سجزی ، ذیل واژه ) و در اصطلاح فقه ، هر چیزی است که بر روی محل زخم ، شکستگی ، سوختگی یا عضو دردمند با
■ حاكم(1)
اصطلاحى در فقه، حقوق و اصول به معانى گوناگون. حاكم در لغت به معانى قاضى، داور، فرمانروا، اجراكننده حكم و متصدى اداره یك ایالت یا بخش از جانب حكومت است (ابنفارس؛ ابناثیر؛ ابنمنظور؛ فیروزآبادى، ذیل واژه). كاربرد این كلمه در مناب
■ حجّت(1)
اصطلاحى در اصول فقه. معناى لغوى آن در عربى، وسیله پیروزى در هنگام مخاصمه (خلیلبن احمد، ذیل «حج»)، بیانگر صحت ادعاى یكى از طرفین منازعه (راغب اصفهانى، ذیل «حج») و برهان و دلیل (ابنمنظور، ذیل «حجج»)
■ حضانت
اصطلاحى در فقه و حقوق بهمعناى نگاهدارى، پرورش و تربیت كودكان. واژه عربى حضانت (با فتح یا كسر حاء)، از مادّه ح ض ن، به معناى حفظ و نگاهدارى كردن، در آغوش گرفتن و پرورش دادن است (ابنفارس؛ زَبیدى، ذیل «حضن»). حضانت در اصطلا