■ دو رکعت تفرج
«کار... کار ... و فقط کار. خودم که خسته شده بودم هیچ، خانواده هم حسابی به هم ریخته بود. لحظهشماری میکردیم ...
■ یک چادر، دو امداد
چند پيشنهاد براي بهتر برگزار شدن نماز جماعت در چادرهاي هلال احمر ...
■ یک پنجره و دو شعر
فکرم همه جا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محراب دعا نیست
از شدت اخلاص من عالم شده حیران ...
■ شعر نماز
«صدای پای آب» اولین شعر بلند و معروف شاعر و نقاش معاصر، زندهیاد سهراب سپهری است که سیری آفاقی ـ انفسی از تجربههای شخصی شاعر را روایت میکند ...
■ يك نماز خوردني
خاطر اي از يك دختر يازده ساله
خوشحال بود و در پوست خودش نميگنجيد. درست است كه سن و سالش كم بود، اما قدم برداشتن در راه اعتقاد كه سن و سال نميشناسد. براي آنكه به همه بگويد شما هم ميتوانيد در راه آرمانتان محكم قدم ب ...
■ قبلۀ آزادگی
اسارت، حتی اگر منطبق با قواعد و قوانین کنوانسیون ژنو باشد، باز هم وضعیتی غیرعادی و دشوار است. دوری از ...
■ داستانکها
شهید جوان
محمدرضا از جوانانی بود که در زمان جنگ به جبهه رفته بود. در یکی از جنگها او مجروح شد و به اسارت دشمن درآمد و در آنجا به شهادت رسید. او را دفن کردند و شانزده سال بعد هنگام تبادل جنازهی شهدا با اجساد عراقی، جنازهی « ...
■ شهید بابایی و نماز
شهید بابایی
«شهيد بابايي» در سال 1329، در شهرستان قزوين به دنیا آمد. او دورهي ابتدايي و متوسطه در همان شهر به تحصيل پرداخت و در سال 1348، به دانشكدهی خلباني نيروي هو ...
■ داستان و حکایت
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از هیچ منزلی کوچ نکرد ...
■ خاطرات نماز من
پاییز (1380 ه.ش.) بود که من برای اوّلین بار به مشهد مقدّس سفر کردم. بعد از نماز مغرب و عشا به هتل رفتیم. من که خیلی دلم میخواست ...
■ لباسی شبیه کشیش ها
در يکي از سفرهاي خارجياش وقت نماز ظهر، ماشين را کنار يک پارکينگ نگه داشت و همانجا نماز خواند. مردم که تعجب کرده بودند، دورش جمع شدند ...
■ دو تا شرط داره!
زندگیاش مثل آدمهای دیگر بود. هم خوب درس میخواند و هم خوب تدريس ميكرد و هم از تفریحش کم نمیگذاشت. شده بود استاد ...
■ دستِ شیطان
موقع نماز خواندن، وجودش سرشار از آرامش بود و خشوع در برابر خدا. هر وقت که حال بیشتری داشت و وقت هم اجازه ...
■ بیسیمِ الهی
برای انجام سخنرانی به اصفهان رفته بود تا در پادگان برای افسران و مسئولان صحبت کند. در حین پرسش و پاسخ مسئولان ...
■ نماز در هامبورگ
اصرارِ مراجع تقلید و نیاز مسلمانان هامبورگ به روحانی مبلغ و محقق موجب شد تا با قبول این رسالت، از دیار خویش هجرت کند ...