■ داستان و حکایت
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از هیچ منزلی کوچ نکرد ...
■ خاطرات نماز من
پاییز (1380 ه.ش.) بود که من برای اوّلین بار به مشهد مقدّس سفر کردم. بعد از نماز مغرب و عشا به هتل رفتیم. من که خیلی دلم میخواست ...
■ لباسی شبیه کشیش ها
در يکي از سفرهاي خارجياش وقت نماز ظهر، ماشين را کنار يک پارکينگ نگه داشت و همانجا نماز خواند. مردم که تعجب کرده بودند، دورش جمع شدند ...
■ دو تا شرط داره!
زندگیاش مثل آدمهای دیگر بود. هم خوب درس میخواند و هم خوب تدريس ميكرد و هم از تفریحش کم نمیگذاشت. شده بود استاد ...
■ دستِ شیطان
موقع نماز خواندن، وجودش سرشار از آرامش بود و خشوع در برابر خدا. هر وقت که حال بیشتری داشت و وقت هم اجازه ...
■ بیسیمِ الهی
برای انجام سخنرانی به اصفهان رفته بود تا در پادگان برای افسران و مسئولان صحبت کند. در حین پرسش و پاسخ مسئولان ...
■ نماز در هامبورگ
اصرارِ مراجع تقلید و نیاز مسلمانان هامبورگ به روحانی مبلغ و محقق موجب شد تا با قبول این رسالت، از دیار خویش هجرت کند ...
■ کلاسِ نماز!
شغلش را خیلی دوست داشت؛ نه به خاطر اینکه از آن راه امرار معاش میکرد، نه! بلکه عاشقانه کار میکرد. میگفت: «معلمی شغل نیست ...
■ نقصِ فنی
از زمانی که داخل هواپیما شدند، حال خوبی نداشتند. حالتشان عادی نبود و انگار نگران چیزی بودند! پرسیدند: «حاجآقا! مشکلی پیش آمده؟ چرا نگرانید؟ ...
■ عطرِ مرا بیاور!
وقتِ نماز که میشد، باید اول وقت آن را بهجا میآوردند؛ حتی در اوج اشتغالات و گرفتاریها، به نماز اول وقت مقید بودند ...
■ میخواهم نماز اول وقت بخوانم
یکی از آقایان در توصیف آیتالله دستغیب رحمت اله علیه نقل میکرد که این شهیدِ بزرگوار، از جمله کسانی بود که به نماز بسیار اهمیت میداد ...
■ اول ناهار، بعد از نماز
در هر شرایطی که بود، نمازهای واجبش را اولِ وقت بهجا میآورد. ظهر شده بود و صدای اذان به گوش میرسید. داشت خودش را برای اقامۀ نمازِ اول وقت آماده میکرد ...
■ جانماز حصیری
میگفت: «از سالها پیش در فکر ایجاد حزب و جمعیت سیاسی اسلامی بودم. وقتی نهضت آزادی تشکیل شد، با خوشحالی از این خبر استقبال کردم ...
■ به کجا چنین شتابان
به نمازِ اول وقت بسیار اهتمام داشت و اولین نظامی بود که رهبر انقلاب در نماز به او اقتدا کردند. در کنار هلیکوپترِ جنگیاش ایستاده بوده ...
■ هنوز وقت نگذشته
به نمازِ اول وقت بسیار اهمیت میدادند و همه را به آن سفارش میکردند. تازه عمل کرده بودند و اوضاع جسمیشان تعریف نداشت ...