■ بیسیمِ الهی
برای انجام سخنرانی به اصفهان رفته بود تا در پادگان برای افسران و مسئولان صحبت کند. در حین پرسش و پاسخِ مسئولان، صدای اذان از بیرون پادگان آمد. با شنیدن اذان ظهر، خطاب به حضار و جمع گفت: «آقایان! من الآن وسط سخنرانی یک سؤال میکنم: اگر تلفنی از تهران بشود؛ مثلاً امام با من کار داشته باشند، یک کار مهمی داشته باشند و خبر داده باشند برای مدت بیست دقیقه ضرورت دارد ارتباط تلفنی با مرکز برقرار کنم، شما اجازه میدهید من گوشی را بردارم، جواب بدهم و بعد سخنرانی را ادامه بدهم؟»
گفتند: «بله، آقا!»
گفت: «الآن دستگاه الهی خبر از انجام فریضۀ ظهر داده است. اگر شما میگویید تلفن امام خمینی را جواب بدهم، اگر کار حساسی بود تلفن را جواب بدهم، پس بگذارید بروم نماز بخوانم، بعد برای سخنرانی بیایم!»
شهید رجایی نیز بدون تکلف، سخنرانیاش را قیچی کرد. لحظهای بعد در برابر نگاه ناباورانۀ حضّار، با جمعی به نماز ایستاد و این تکلیف الهی را سر وقت انجام داد.