- بدانید
- بخوانید
- ببینید
- بشنوید
- بپرسید
- محصولات
- درباره ما
■ کلاسِ نماز!
شغلش را خیلی دوست داشت؛ نه به خاطر اینکه از آن راه امرار معاش میکرد، نه! بلکه عاشقانه کار میکرد. میگفت: «معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر برای شغل انتخابش کردهای، رهایش کن و اگر عشقِ توست، مبارکت باد!» در حالی که در کار تدریس بسیار دقیق و سختکوش بود، ولی لحظهای خواندن نمازِ اول وقت را از دست نمیداد.
کلاس درس شروع شده بود. درس حساب بود و بحث به طول انجامید، تا اینکه وقت اذان رسید. شهید رجایی صدای اذان را که شنید، دانشآموزان را به یکی از تکالیفِ حساب مشغول کرد و زمانی که بچهها مشغول نوشتن بودند، به انتهای کلاس رفت؛ روزنامهای را در انتهای کلاس و بین دو ردیفِ صندلیها پهن کرد و همانجا مشغول به اقامۀ نماز ظهر و عصر شد.
نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 143 کلمه
کلمات کلیدی
مسئولین و نماز
■ به بهانه روز جوان
لطفا به سوالات نم ... ■ دعا و فشار خون
دانشمندان واحد پزشکی ... ■ کارکرد های تحلیلی نماز(نیت=کارکرد پنها ... ■ امیل دورکیم که از نخستین جامعه شناسان ... ■ یک یادداشت مرتبط با وظیفه ما در این ای ... ■ خاطره سازی
یکی از بهترین روشهایی که م ... ■ آیت الله بهجت رحمت الله علیه:
استاد ا ... ■ می خوایی بدونی هدف نهایی از خلق تو چیه ... ■ عرض زندگی شما چقدر است؟
معمولا انسانه ... ■ وقت نماز مختص او
نبی اکرم هنگام نما ...