■ پیامد بد عبادت اجباری در کودکان
مردي با آن كه پدرش از مؤمنان بود، خدا و معاد را انكار ميكرد و به هيچ يك از اصول و فروع مذهبي پايبند نبود. شخصي از او پرسيد: «چه شده است كه با داشتن چنين پدر مومن و با تقوايي، تو چنين از آب در آمدي؟»
مرد جواب داد: «اتف ...
■ داستان نمازی(سستی در نماز)
پشت خطی داریم
یکی دو ماهی بود که حال و حوصله نداشت. گاهی وقتا اصلاً حرف نمیزد، گاهی وقتا هم از کوره در میرفت و دور و بریها رو از خودش میرنجوند. هر چی فکر میکرد چرا اینجوری شده کمتر به جواب میرسید، امروز هم دست ک ...
1398/1/25 ساعت 11:29
کد : 2457
دسته : آسیبشناسی اخلاقی نماز(نماز و گناه),داستانهای نماز
ادامه مطلب
■ شبی با علی علیه السلام
ابوالدرداء گفت : آگاه باشيد كه خبر بدهم شما را از كسى كه از جهت مال و ثروت دنيا از همه كمتر و از لحاظ تقوى و عمل و مجاهده از همه برتر و بالاتر است .
گفتند: او كيست ؟
گفت : على بن ابيطالب است .
عروه مى گويد: سوگند به خداوند كه افراد حاضر همه ...
1398/1/21 ساعت 11:50
کد : 2454
دسته : امام علی (ع) و نماز,داستانهای نماز
ادامه مطلب
■ عشق واقعي به خدا
در كنار شهري خاركني زندگي ميكرد كه فقر و فاقه او را به شدت محاصره كرده بود.
روزها در بيابان گرم، همراه با زحمت فراوان و بيدريغ مشغول خاركني بوده و پس از به دست آوردن مقداري خار، آن را به پشت خود بار نموده به شهر ميآورد و به قيمت كم ...
■ نماز پیر عارف و سکوت حیوانات
مرحوم آیت الله سید نعمت الله جزائری در دوران جوانی؛ از موطن خویش اهواز؛ برای تبلیغ به محلی به نام پلدختر از توابع استان لرستان سفر کرد و در آنجا به اقامه نماز جماعت و ترویج فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام پرداخت. ...
1397/8/27 ساعت 12:17
کد : 2350
دسته : عبادت علما و بزرگان,داستانهای نماز
ادامه مطلب
■ ماشین نماز
به خاطر شرایط کاری، مسافرت زیاد می رفتیم؛ و چون با ناوگان حمل و نقل عمومی مسافرت می کردیم علاوه بر سختی های خاص خودش و بهانه گیری بچه ها، از اقامه نماز اول وقت در سفر هم محروم می شدیم .
به محض خرید اتومبیل، وسائل مورد نیاز برای خواندن نماز در سفر ...
■ مسجدی در شهر تهران
چند روز پیش بعد از یک ترافیک نسبتا سنگین رسیدیم به منزل یکی از بستگان درست اول اذان مغرب. پا درد، کمر درد و خستگی، دستاویز شیطان شده بود برای نرفتن به مسجد اما این بار من پیروز شدم و نهایتا شیطان کوتاه آمد و رفتم مسجد، مسجد از لحاظ موقعیت مکانی ...
1397/8/15 ساعت 13:05
کد : 2342
دسته : نماز و مسجد,داستانهای نماز
ادامه مطلب
■ پیج کردن برای نماز
امید نداشتم کسی با این لحن دعوت، به نماز بیاید اما چند نفری از دانش آموزان آمدند ...
بعد از اقامه نماز عصر، به معاون پرورشی، پیشنهادی دادم که هر روز متن زیبا و دلنشینی
...
1397/8/1 ساعت 12:49
کد : 2323
دسته : نوجوانان و نماز,فرهنگسازی و دعوت به نماز,داستانهای نماز
ادامه مطلب
■ پیشنهاد پدرم برای دیکته شب
پدرم در هفته انجمن اولیا و مربیان پیشنهادی را در مدرسه مطرح کرده بود و اتفاقا مورد پسند بیشتر حاضران از جمله معلم ما قرار گرفت که برای کتاب خوان کردن بچه ها بهتره که برای دیکته شب از کتاب های غیر درسی استفاده کنند ... پدرم هر شب از یک کتاب، دیک ...
■ ماجرای نماز جماعتی لذت بخش در پیاده روی اربعین
دو سال بود که وارد حوزه شده بودم و بسیار دوست داشتم که سفر معنوی اربعین را همراه با برنامه های مسئول فرهنگی حوزه به پیش برده و گام به گام با او هم مسیر شوم ...
1397/7/23 ساعت 11:05
کد : 2313
دسته : داستانهای نماز,نماز در مناسبتها
ادامه مطلب
■ دنیایی که باعث تعطیلی نماز شد
امام باقر ( عليه السّلام ) فرمود: در زمان رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) در آغاز هجرت ، يكى از مؤ منين اهل صُفّه (آنان كه در كنار مسجد سكونت داشتند) به نام «سعد» بسيار در فقر و تهيدستى به سر مى برد، و هميشه در نماز جماعت ، ملازم رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) بود و هرگز نمازش ترك نمى شد. ...
■ وقتی که حوریان سر این مرد به پیامبر التماس کردند!!!
حضرت فرمود: بگو! ((اشهد ان لا اله الله و اشهد ان محمدا رسول الله )).
مرد اقرار كرد.
حضرت : نماز پنچگانه را بايد بخوانى و ماه رمضان را روزه بگيرى ؟
مرد: پذيرفتم . ...
■ ماجرای آن پیرمرد روستایی که گریه امام جماعت را درآورد
ماجرای آن پیرمرد روستایی که گریه امام جماعت را درآورد
درباره هرزگی قوه خیال و مانع بودن آن از حضور قلب داستانی نقل کرده اند که: روزی سید هاشم، امام جماعت مسجد "سردوزک" بعد از نماز به منبر رفتند.
خبرگزاری شبستان - گروه قرآن و معارف: &q ...
1397/5/8 ساعت 11:45
کد : 2245
دسته : نماز و مسجد,داستانهای نماز
ادامه مطلب
■ 10 خاطره زیبا از نماز (2)
شيطنت خواهر کوچولو (خاطره - 11)
اولين نمازم را در شش سالگي خواندم. نماز عصر بود. دو ماهي ميشد که بهطور شبانه روز زحمت کشيده بودم و طرز خواندن صحيح نماز را ياد گرفته بودم.
آن روز دلهره عجيبي داشتم. ميترسيدم که مبادا ...
■ 10 خاطره زیبا از نماز (1)
پير دانا (خاطره - 1)
هر روز گوسفندان همسايهها را جمع ميکردم و آنها را براي يافتن اندک علوفهاي به صحرا ميبردم. يادم ميآيد آن روزها غير از من چوپان ديگري هم گوسفندان خانِ ده بالا را به صحرا ميآورد. او مرد پير و دني ...