■ ماشین نماز
به خاطر شرایط کاری، مسافرت زیاد می رفتیم؛ و چون با ناوگان حمل و نقل عمومی مسافرت می کردیم علاوه بر سختی های خاص خودش و بهانه گیری بچه ها، از اقامه نماز اول وقت در سفر هم محروم می شدیم .
به محض خرید اتومبیل، وسائل مورد نیاز برای خواندن نماز در سفر را تهیه کردم که عبارت بودند از: قبله نما، چند تا مهر و زیرانداز نسبتا بزرگ ...
هر موقع، وقت اذان فاصله ی ما با مسجد یا نمازخانه ی بین راهی زیاد بود که ممکن بود به نماز اول وقت نرسیم کنار جاده نماز می خواندیم، برخی از مسافرانِ در مسیر هم با ما همراه می شدند و نماز را به جماعت می خواندیم حالا ماشین ما شده بود ماشین نماز.
یک تابستانی برای تبلیغ و اجرای طرح تابستانی به روستایی رفتیم؛ شب اول با ده نفر نماز خواندیم و این همه ی جمعیت روستا نبود سیستم صوتی مسجد خراب بود و اطلاع رسانی برنامه های مسجد به اهالی از طریق بلندگو ممکن نبود ... .
فردای آن روز سوار ماشین شدیم و یک به یک اهالی را برای نماز جماعت در مسجد دعوت کردیم ... و آن شب بیشتر کسانی را که با ماشین به نماز دعوت کرده بودیم را در مسجد دیدم...
بر اساس خاطره ای از محمد قهرمانی