■ مسجدی در شهر تهران
چند روز پیش بعد از یک ترافیک نسبتا سنگین رسیدیم به منزل یکی از بستگان درست اول اذان مغرب. پا درد، کمر درد و خستگی، دستاویز شیطان شده بود برای نرفتن به مسجد اما این بار من پیروز شدم و نهایتا شیطان کوتاه آمد و رفتم مسجد، مسجد از لحاظ موقعیت مکانی در یک جای پر تردد قرار دارد و گذرگاه چندتا از خیابان های اصلی تهران است . وارد مسجد شدم مسجد شیکی بود با فرش های سجاده ای و تمیز، اذان رادیو در حال پخش بود چند تا نماز گزار مسن هم کنار امام جماعت محترم حلقه زده بودند و خوش و بش می کردند رفتم جهت عرض ادب خدمت امام جماعت، ایشان هم با آغوش باز استقبال کردند ... کنار یک نمازگزاری نشستم بعد از سلام و احوالپرسی پرسیدم جوان ها چرا نیامدند؟
گفت: رفتند مسافرت!!!
تقریبا از اول مغرب تا تکبیره الاحرام امام جماعت 15 دقیقه و اقامه نماز مغرب هم 8 دقیقه هم طول کشید از یک جا شانس آوردم که نمازم شکسته بود و قرار نبود تا آخر نماز عشاء همراهی کنم ولی تا نماز عشاء برنامه ی زیادی بود؛ بعد از صلوات و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها، جمعیت بلند شدند برای نماز غفیله، بعد از اقامه نماز غفیله یکی از آقایون میکروفن به دست شروع کرد به خواندن تعقیبات مشترکه و بعدش هم مختص نماز مغرب، گفتم آخ جون حالا تمومه ... بعد از صلوات برای اموات یکی دیگه از نمازگزارها کیسه به دست اومد سمت میکروفن بعد از سلام و صلوات گفت هزینه های مسجد با پول های نمازگزاران تامین میشه من بین صفوف می گردم هر کسی قصد کمک مالی داشته باشه در خدمت هستیم بین صفوف چرخ می زد که صدای میکروفن بلند شد _ یک دفعه کنار دستی من گفت ای بابا ... پا شد و رفت ... _ پیرمردی گفت: یادی هم بکنیم از اموات بالاخص از والدین با نماز والدین پیش خودم گفتم نماز والدین دیگه چیه؟ خودش توضیح داد به صورت جمعی می خوانیم نه جماعت و آیات مربوطه را بلند می خوانم تا نمازگزاران تکرار کنند تقریبا 5 دقیقه ای طول کشید[1]، یک نفر دیگر آمد برای اعلام برنامه ی سخنرانی؛ اما با یک مقدمه ی نسبتا طولانی که باید بنشینید، ما سخنران دعوت کردیم برای بعد از نماز عشاء. حتما بنشینید و استفاده کنید حیفه و اگر تشریف نداشته باشید حتما ضرر خواهید کرد و بعد از سخنرانی و عزاداری، سفره احسان هم پهن خواهد شد، بعد حاج آقا بلند شد برای نماز عشاء، بدون مقدمه گفت: استخاره خوب است برای پیشرفت سریع کار صدقه هم بدهید و نماز عشا را شروع کرد. من سر دو رکعت سلام نمازم را دادم تا برنامه ی دیگری پیش نیامده از مسجد زدم بیرون.کفش هایم را تو جا کفشی ندیدم فکر کردم کفشم را بردند منتظر ماندم تا نماز تمام شود که از خادم مسجد یک دمپایی بگیرم، خادم آمد گفت کفش ها را بردم داخل مسجد تا نبرند کفش هایم را گرفتم و رفتم .
[1] . البته نماز والدین مستحب هست و زمان خاصی ندارد