■ اسرار تکبیرة الاحرام
اسرار تکبیرة الاحرام
تکبیرِ آغاز نماز، دریچه ورود به رحمت الهی است. هنگامي که نمازگزار دو دستش را برای گفتن ألله اكبر بالا میبرد و ثناى خدا میگويد، خداوند به فرشتگان خود مىفرمايد: "اى عبادت كنندگان من! آيا نمىبينيد بندهام را كه چگونه مرا بزرگ شمرد و از شريك و شبيه و نظير پاك دانست و دستش را بالا برد و از آن چه دشمنان من میگویند، بیزاری جست؟ شما را گواه مىگيرم كه به زودى او را در خانه جلال خويش، بزرگ ميسازم و در سراي کرامتم پاك میگردانم و از گناهان پاكيزه مینمايم و از عذاب دوزخ حفظ مىكنم. "[1]
روح این تكبير، چيزي جز تسبيح و تنزيه نيست؛ زيرا معناي تكبير اين است كه خداوند برتر از آن است كه به حس، تخيل، توهم، و تعقل درآيد؛ چرا که او نه جسم است و نه با جسم سر و كار دارد. نه صورت و معناي جزئي است و نه مفهوم كلي. پس خدا برتر از آن است كه كسي بتواند حقيقت بيپايان او را با كشف و شهود بنگرد؛ زيرا اين حقيقت بيپايان و موجود ازلي و ابدي و سرمدي فراتر از آن است كه كسي بتواند به ژرفاي او پي ببرد. از اين رو، معرفتش همراه با اعتراف به عدم شناخت او است. قرآن این حقیقت را چنين تذکر میدهد:
سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّة عَمَّا يَصِفُون.[2]خداوندت، آن خداي شکوهمند، از آن چه وصف ميکنند، منزه است.
امير المؤمنين(ع) ميفرمايد: "عقلها را به قلمرو صفت خود آگاه نساخت. "[3]
كسي كه جز خداوند را بزرگ ميداند، تكبير حقيقي نمیگوید، گر چه آن را بر زبان جاري سازد. این فرد نبايد آثار تکبیر را در وجود خويش انتظار داشته باشد؛ زيرا آن را تنها بر زبان جاري کرده و به معنايش پايبند نبوده است. نظام هستي بر پايه علت و معلول بنا شده است و علت باید قویتر از معلول باشد تا بتواند آن را به وجود آورد. پس تنها لفظ تكبير اثر ندارد.
اسرار تکبیرة الاحرام
امام صادق(ع) در باره چنين فردي میفرماید: "هنگامي که تكبير نماز را بر زبان جاري ميکني، آن چه را ميان آسمان و زمين است، در برابر كبریای خدا كوچك و ناچيز بشمار. آنگاه که بندهاي تكبير ميگويد، خداوند به قلبش آگاه است و اگر در دل او چيزي باشد كه از حقيقت معناي تكبير بازش دارد، به او ميگويد: اي دروغگو! آيا مرا ميفريبي؟ به عزت و شکوهم، سوگند! از شیريني ياد خود محرومت ميكنم و از قرب به خويشتن و شادماني مناجاتم محجوبت ميسازم."[4]
پس هنگام نماز خواندن، دل خود را بيازما! اگر شيريني نماز را در ژرفاي جان يافتي و دلت از راز و نياز با او شادمان شد و از گفتوگو با وي لذت بردي، بدان كه خداوند تو را در تکبیری که بر زبان راندهای، تصدیق فرموده است. و گر نه، بدان که فقدان لذت مناجات و محروميت از شيريني عبادت، دليل اين است كه خدا تو را در تكبيرت دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است.[5]
بدين سان، هر گاه در نماز، شيرينى مناجات را يافتيد، بدانيد كه خداوند تكبير شما را پذيرفته است. اما هر گاه چنين نباشد، بدانيد كه خداوند شما را نپذيرفته و سخنتان را تصديق نكرده است.[6]
پی نوشت ها
[1]. فَإِذَا رَفَعَ يَدَيْهِ وَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ أَثْنَى عَلَى اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يَا عِبَادِي أَمَا تَرَوْنَ كَيْفَ كَبَّرَنِي وَ عَظَّمَنِي وَ نَزَّهَنِي عَنْ أَنْ يَكُونَ لِي شَرِيكٌ أَوْ شَبِيهٌ أَوْ نَظِيرٌ وَ رَفَعَ يَدَهُ وَ تَبَرَّأَ عَمَّا يَقُولُهُ أَعْدَائِي مِنَ الْإِشْرَاكِ بِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي سَأُكَبِّرُهُ وَ أُعَظِّمُهُ فِي دَارِ جَلَالِي وَ أُنَزِّهُهُ فِي مُتَنَزَّهَاتِ دَارِ كَرَامَتِي وَ أُبْرِئُهُ مِنْ آثَامِهِ وَ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ وَ مِنْ نِيرَانِهَا. (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص78)
1. صافات: 180.
[3]. لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِه. (نهج البلاغه، خطبه 49)
1. فَإِذَا كَبَّرْتَ فَاسْتَصْغِرْ مَا بَيْنَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ الثَّرَى دُونَ كِبْرِيَائِهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا اطَّلَعَ عَلَى قَلْبِ الْعَبْدِ وَ هُوَ يُكَبِّرُ وَ فِي قَلْبِهِ عَارِضٌ عَنْ حَقِيقَه تَكْبِيرِهِ قَالَ يَا كَاذِبُ أَ تَخْدَعُنِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَحْرِمَنَّكَ حَلَاوَه ذِكْرِي وَ لَأَحْجُبَنَّكَ عَنْ قُرْبِي وَ الْمُسَارَّه بِمُنَاجَاتِي. (عبدالرزاق بن محمد هاشم گیلانی، ترجمه مصباح الشریعه، ص105)
[5]. روح الله خمینی، سر الصلاة، ص20.