■ بينمازي، بدترين زشتكاري
يعني چه؟ باوركردني نيست! ميگويند جعفر بن محمد، زناكار را كافر نميداند، اما بينماز را كفرآلود ميخواند!
مسعده بن صدقه، با اين پرسشها نزد امام صادق(ع) رسيد و پرسيد: آيا راست است كه شما تارك الصلوة را بدتر از زاني مي&zwnj ...
■ همين الان
ـ اذان بگو.
ـ اي پسر رسول خدا، اگر اندكي صبر كنيم، دوستاني كه در راهند به ما ملحق ميشوند. سپس با آنها نماز را ميخوانيم.
ـ اي ابراهيم، برخيز و اذان بگو و ما را بيش از اين منتظر مگذار.
ابراهيم برخاست و اذان گفت. امام رضا(ع) وضو گرف ...
■ در ضيافت خدا
زيباترين جامة خود را پوشيده بود و بر آن عطر ميپاشيد. آراستهتر از هميشه بود و خوشبوتر از هر وقت ديگر. گويي به ضيافت ميرفت يا در انتظار مهماني عزيز بود.
كسي پرسيد: اي فرزند رسول خدا(ص)، با اين جامة زيبا و خوشبو كجا ميرويد؟
...
■ نماز قيس
هم شجاع بود و هم پرهيزگار و هم خطيب و دانشمند. تا پايان عمر، از علي(ع) جدا نشد. پدرش، سعد بن عباده، از اصحاب پيامبر(ص) بود و او از ياران علي(ع).
قيس بن سعد بن عباده، شوقي بسيار به نماز داشت. آنگاه كه به نماز ميايستاد، گويي به جهاني ديگر رفته ...
■ آخرين وصيت
ميگريست و ميگفت: اي ابا بصير، كاش هنگام ارتحال امام(ع) اينجا بودي. ابوبصير كه تازه از سفر برگشته بود و براي عرض تسليت، نزد ام حميده، همسر امام صادق(ع)، آمده بود، آهي كشيد و گفت: مدتي در مدينه نبودم. وقتي رسيدم، خبر را شنيدم. آيا اما ...
■ تماشاگه راز
حسن(ع) مادر را ميديد كه به نماز ايستاده است. گوشهاي نشست و چشم از مادر برنداشت. تماشاي قنوت و سجدة مادر، ديدنيترين صحنههاي معنوي براي او بود؛ گويي به تماشاگه راز رفته است و حضور خلوت انس را به چشم ميبيند.
زهرا(س) از ن ...
■ بوسهگاه عرش
سرانجام آن شب تاريك و غمبار فرارسيد. ستارهها زمين را ميپاييدند و زمين، چشم به آسمان داشت كه امشب، كدام ستاره در بُرج شهادت مينشيند.
علي(ع) براي گزاردن نماز صبح به مسجد ميرفت. در راه مسجد، در كوچههاي شهر، مردم را براي ...
■ من براي نماز ميجنگم
گهگاه به كنارة ميدان ميآمد و با دست، سايباني براي چشمهاي خود ميساخت و خورشيد را رصد ميكرد. سپس شمشيرش را به دست ميگرفت و به قلب دشمن ميزد. چندين بار از جنگ كناره گرفت، رو به آسمان كرد و دوباره به جنگ بازگشت.
...
■ دشمن گناهان
سلمان، شاخة درخت را تكان داد. برگهاي زرد، يكيك از شاخه روي زمين ريخت. سپس روي كرد به ابن عباس و گفت:
ـ ديدي؟
ـ آري. ديدم.
ـ ديدي چگونه برگها ريخت؟
ـ آري، ديدم.
ـ نميپرسي چرا من شاخة درخت را لرزاندم تا برگه ...
■ مگر نماز نميخواني؟
زن، بر سر و روي خود ميزد و گريه ميكرد. ميگفت بايد رسول خدا را ببينم.
او را نزد پيامبر(ص) آوردند؛ ولي همچنان ميگريست. پيامبر(ص) فرمود: تو را چه شده است؟
ـ اي رسول خدا، گناهي بس بزرگ كردهام. نميدانم چه&zw ...
■ خدايا خودت حساب كتاب كن!
نمي دونم شما از كدوم دسته هستيد؟ از اونايي كه قبل از رسيدن نوروز سفره هفت سينشون رو ميچينن، يا از اونايي كه دو دقيقه مونده به تحويل سال بدو بدو دنبال سين هفتم مي گردن و آخرش هم ساعت مچي خودشون رو كه از ساعت همه اعضا خانواده شيكتره رو م ...
■ چهار جلد نماز ظهر
توی نمایشگاه کتاب غرفه داشتم.روز آخر هم خیلی شلوغ بود خیلی..
اذان گفته بود رفتم یه روزنامه آوردم و انداختم تو غرفه ی کوچیکم و توی اون همه شالاپ و شلوپ ورق های کتاب قامت بستم و گفتم: چهار جلد نماز ظهر به جا میارم قربه عندالله الله اکبر.
و من برا ...
■ خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد
اذان گفته است سجاده ام رو باز می کنم و قامت می بندم..فهیمه گفته که برای فردا زنگ حرفه که قرار بود آشپزی کنیم من مرغ پخته ببرم و خودش هم تخم مرغ آب پز! همیشه زور می گوید خیلی ازش بدم می آید.
سبحان ربی الاعلی و بحمده..الله اک ...
■ مواظب حمله امواج باشيد (قسمت سوم)
نماز و بارهاي الكتريكي
همانطور كه قبلا اشاره شد بارهاي زائدي كه در اثر تحريكات الكتريكي اعصاب به وجود ميايند هم شبيه ميدان بدن و هم بر امواج مغزي اثر سو دارند. و اين اثرات در نواحياي كه اعصاب در آن تحرك بيشتري دارند،خطرات جدي ...
■ مواظب حمله امواج باشيد (قسمت دوم)
علاوه بر عوامل خارجي كه در قسمت قبل به آن¬ها اشاره شد،يكسري عوامل داخلي نيز وجود دارند كه باعث ميشوند اختلال در ميدان بدن ايجاد شود.مهمترين آنها بارهاي الكتريكي هستند كه هنگام شارش بار در عصب در اطراف آن به وجود ميايند و به صورت ...