Notice: Undefined variable: view_ticker in /home/qunoot/public_html/Nojavan/Template/system/top-header.php on line 29
متن کده
دسته بندی :
پرسشی دارید ؟
بي‌نمازي، بدترين زشت‌كاري

■ بي‌نمازي، بدترين زشت‌كاري

يعني چه؟ باوركردني نيست! مي‌گويند جعفر بن محمد، زناكار را كافر نمي‌داند، اما بي‌نماز را كفرآلود مي‌خواند! مسعده بن صدقه، با اين پرسش‌ها نزد امام صادق(ع) رسيد و پرسيد: آيا راست است كه شما تارك الصلوة را بدتر از زاني مي&zwnj ...
1394/3/6 ساعت 12:33
کد : 96
دسته : حکایت
ادامه مطلب
همين الان

■ همين الان

ـ اذان بگو. ـ اي پسر رسول خدا، اگر اندكي صبر كنيم، دوستاني كه در راهند به ما ملحق مي‌شوند. سپس با آنها نماز را مي‌خوانيم. ـ اي ابراهيم، برخيز و اذان بگو و ما را بيش از اين منتظر مگذار. ابراهيم برخاست و اذان گفت. امام رضا(ع) وضو گرف ...
1394/3/6 ساعت 12:32
کد : 95
دسته : حکایت
ادامه مطلب
در ضيافت خدا

■ در ضيافت خدا

زيباترين جامة خود را پوشيده بود و بر آن عطر مي‌پاشيد. آراسته‌تر از هميشه بود و خوشبوتر از هر وقت ديگر. گويي به ضيافت مي‌رفت يا در انتظار مهماني عزيز بود. كسي پرسيد: اي فرزند رسول خدا(ص)، با اين جامة زيبا و خوشبو كجا مي‌رويد؟ ...
1394/3/6 ساعت 12:32
کد : 94
دسته : حکایت
ادامه مطلب
نماز قيس

■ نماز قيس

هم شجاع بود و هم پرهيزگار و هم خطيب و دانشمند. تا پايان عمر، از علي(ع) جدا نشد. پدرش، سعد بن عباده، از اصحاب پيامبر(ص) بود و او از ياران علي(ع). قيس بن سعد بن عباده، شوقي بسيار به نماز داشت. آنگاه كه به نماز مي‌ايستاد، گويي به جهاني ديگر رفته ...
1394/3/6 ساعت 12:31
کد : 93
دسته : حکایت
ادامه مطلب
آخرين وصيت

■ آخرين وصيت

مي‌گريست و مي‌گفت: اي ابا بصير، كاش هنگام ارتحال امام(ع) اينجا بودي. ابوبصير كه تازه از سفر برگشته بود و براي عرض تسليت، نزد ام حميده، همسر امام صادق(ع)، آمده بود، آهي ‌كشيد و گفت: مدتي در مدينه نبودم. وقتي رسيدم، خبر را شنيدم. آيا اما ...
1394/3/6 ساعت 12:30
کد : 92
دسته : حکایت
ادامه مطلب
تماشاگه راز

■ تماشاگه راز

حسن(ع) مادر را مي‌ديد كه به نماز ايستاده است. گوشه‌اي نشست و چشم از مادر برنداشت. تماشاي قنوت و سجدة مادر، ديدني‌ترين صحنه‌هاي معنوي براي او بود؛ گويي به تماشاگه راز رفته است و حضور خلوت انس را به چشم مي‌بيند. زهرا(س) از ن ...
1394/3/6 ساعت 12:29
کد : 91
دسته : حکایت
ادامه مطلب
بوسه‌گاه عرش

■ بوسه‌گاه عرش

سرانجام آن شب تاريك و غمبار فرارسيد. ستاره‌ها زمين را مي‌پاييدند و زمين، چشم به آسمان داشت كه امشب، كدام ستاره در بُرج شهادت مي‌نشيند. علي(ع) براي گزاردن نماز صبح به مسجد مي‌رفت. در راه مسجد، در كوچه‌هاي شهر، مردم را براي ...
1394/3/6 ساعت 12:28
کد : 90
دسته : حکایت
ادامه مطلب
من براي نماز مي‌جنگم

■ من براي نماز مي‌جنگم

گه‌گاه به كنارة ميدان مي‌آمد و با دست، سايباني براي چشم‌هاي خود مي‌ساخت و خورشيد را رصد مي‌كرد. سپس شمشيرش را به دست مي‌گرفت و به قلب دشمن مي‌زد. چندين بار از جنگ كناره گرفت، رو به آسمان كرد و دوباره به جنگ بازگشت. ...
1394/3/6 ساعت 12:27
کد : 89
دسته : حکایت
ادامه مطلب
دشمن گناهان

■ دشمن گناهان

سلمان، شاخة درخت را تكان داد. برگ‌هاي زرد، يك‌يك از شاخه روي زمين ريخت. سپس روي كرد به ابن عباس و گفت: ـ ديدي؟ ـ آري. ديدم. ـ ديدي چگونه برگ‌ها ريخت؟ ـ آري، ديدم. ـ نمي‌پرسي چرا من شاخة درخت را لرزاندم تا برگ‌ه ...
1394/3/6 ساعت 12:26
کد : 88
دسته : حکایت
ادامه مطلب
مگر نماز نمي‌خواني؟

■ مگر نماز نمي‌خواني؟

زن، بر سر و روي خود مي‌زد و گريه مي‌كرد. مي‌گفت بايد رسول خدا را ببينم. او را نزد پيامبر(ص) آوردند؛ ولي همچنان مي‌‌گريست. پيامبر(ص) فرمود: تو را چه شده است؟ ـ اي رسول خدا، گناهي بس بزرگ كرده‌ام. نمي‌دانم چه&zw ...
1394/3/6 ساعت 12:12
کد : 87
دسته : حکایت
ادامه مطلب
خدايا خودت حساب كتاب كن!

■ خدايا خودت حساب كتاب كن!

نمي دونم شما از كدوم دسته هستيد؟ از اونايي كه قبل از رسيدن نوروز سفره هفت سينشون رو مي­چينن، يا از اونايي كه دو دقيقه مونده به تحويل سال بدو بدو دنبال سين هفتم مي گردن و آخرش هم ساعت مچي­ خودشون رو كه از ساعت همه اعضا خانواده شيك­تره رو م ...
1394/3/6 ساعت 12:07
کد : 86
دسته : کاردستی
ادامه مطلب
چهار جلد نماز ظهر

■ چهار جلد نماز ظهر

توی نمایشگاه کتاب غرفه داشتم.روز آخر هم خیلی شلوغ بود خیلی.. اذان گفته بود رفتم یه روزنامه آوردم و انداختم تو غرفه ی کوچیکم و توی اون همه شالاپ و شلوپ ورق های کتاب قامت بستم و گفتم: چهار جلد نماز ظهر به جا میارم قربه عندالله الله اکبر. و من برا ...
1394/3/6 ساعت 12:02
کد : 85
دسته : قطعه ادبی
ادامه مطلب
خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد

■ خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد

اذان گفته است سجاده ام رو باز می کنم و قامت می بندم..فهیمه گفته  که برای فردا زنگ حرفه که قرار بود آشپزی کنیم من مرغ پخته ببرم  و خودش هم  تخم مرغ  آب پز! همیشه زور می گوید خیلی ازش بدم می آید. سبحان ربی الاعلی و بحمده..الله اک ...
1394/3/6 ساعت 12:02
کد : 84
دسته : قطعه ادبی
ادامه مطلب
مواظب حمله امواج باشيد (قسمت سوم)

■ مواظب حمله امواج باشيد (قسمت سوم)

نماز و بارهاي الكتريكي   همانطور كه قبلا اشاره شد بارهاي زائدي كه در اثر تحريكات الكتريكي اعصاب به وجود مي‌ايند هم شبيه ميدان بدن و هم بر امواج مغزي اثر سو دارند. و اين اثرات در نواحي‌اي كه اعصاب در آن تحرك بيشتري دارند،خطرات جدي ...
1394/3/6 ساعت 12:01
کد : 83
دسته : دانستنی ها
ادامه مطلب
مواظب حمله امواج باشيد (قسمت دوم)

■ مواظب حمله امواج باشيد (قسمت دوم)

علاوه بر عوامل خارجي  كه در قسمت قبل به آن¬ها اشاره شد،يكسري عوامل داخلي نيز وجود دارند كه باعث مي‌شوند اختلال در ميدان بدن ايجاد شود.مهمترين آنها بارهاي الكتريكي هستند كه هنگام شارش بار در عصب در اطراف آن به وجود مي‌ايند و به صورت ...
1394/3/6 ساعت 12:00
کد : 82
دسته : دانستنی ها
ادامه مطلب
123456789