Notice: Undefined variable: view_ticker in /home/qunoot/public_html/Nojavan/Template/system/top-header.php on line 29
پیشخوان / متن کده
دشمن گناهان

■ دشمن گناهان

سلمان، شاخة درخت را تكان داد. برگ‌هاي زرد، يك‌يك از شاخه روي زمين ريخت. سپس روي كرد به ابن عباس و گفت:

ـ ديدي؟

ـ آري. ديدم.

ـ ديدي چگونه برگ‌ها ريخت؟

ـ آري، ديدم.

ـ نمي‌پرسي چرا من شاخة درخت را لرزاندم تا برگ‌هاي آن بريزد؟

ـ حكمتي داشت؟

ـ بله. روزي من و رسول خدا(ص) زير درختي نشسته بوديم و ايشان، همين كاري را كرد كه من اكنون كردم. سپس به من گفت: اي سلمان، از من نمي‌پرسي چرا اين شاخة زرد را تكان دادم تا برگ‌هاي آن بريزد؟ گفتم: حكمت آن چه بود؟ فرمود: آنگاه كه مؤمن براي نماز برمي‌خيزد و وضو مي‌گيرد، گناهان او مي‌ريزد، همين‌گونه كه برگ‌هاي اين شاخه ريختند. سپس اين آيه را تلاوت كردند: «و اقم الصلوةَ طرفي النّهار و زلفا من اللّيل؛[1] نماز را اقامه كن در ابتدا و انتهاي روز و در ميانه‌هاي شب.»[2]

 

 

[1]. سورة هود، آية 114.

[2]. تفسير منهاج الصادقين، ج4، ص462.

1394/3/6 ساعت 12:26
کد : 88
دسته : حکایت
لینک مطلب
کلمات کلیدی
حکایت
نماز
دیدگاه جدید