Notice: Undefined variable: view_ticker in /home/qunoot/public_html/Nojavan/Template/system/top-header.php on line 29
پیشخوان / متن کده
نماز قيس

■ نماز قيس

هم شجاع بود و هم پرهيزگار و هم خطيب و دانشمند. تا پايان عمر، از علي(ع) جدا نشد. پدرش، سعد بن عباده، از اصحاب پيامبر(ص) بود و او از ياران علي(ع).

قيس بن سعد بن عباده، شوقي بسيار به نماز داشت. آنگاه كه به نماز مي‌ايستاد، گويي به جهاني ديگر رفته است. روزي در نماز بود كه ماري به سوي او آمد. قيس در ركوع بود كه مار به سجده‌گاه رسيد. قيس به سجده رفت، و مار بر گردن قيس پيچيد. قيس، نماز را ترك نگفت و مانند هميشه، سجده‌اش رو طولاني كرد. سپس برخاست و تشهد گفت و نماز را به پايان رساند، در حالي كه مار، بر سر و گردن او مي‌پيچيد.

قيس، آرام و آهسته، مار را با دست گرفت و دور انداخت. سپس برخاست و نمازي ديگر را آغاز كرد.[1]

 

[1]. الغدير، ج4، ص 116 و 160.

1394/3/6 ساعت 12:31
کد : 93
دسته : حکایت
لینک مطلب
کلمات کلیدی
حکایت
نماز
دیدگاه جدید