■ امام خمینی و نماز جوانان
مقدمه :
بهترین وقت برای تربیت نوجوانی است چرا که امام علی علیه السلام قلب نوجوان را به زمین آماده کشت تشبیه که پذیرش هر نوع بذری را دارد و از طرفی نماز بهترین وسیله برای تربیت به شمار می آید چون پروردگار عالم نماز را در زایل کردن نا هنجاری ها موثر می داند؛
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر ... (عنکبوت/45)
و نماز را برپا دار [چرا] كه نماز از [كارهاى] زشت و ناپسند باز مىدارد
امام خمینی و نماز نوجوانان
وقتى بچه بودم ، يك بار كه امام مشغول نماز خواندن بودند، من هم رفتم پشت سر ايشان ايستادم و همان كارهايى را كه ايشان مى كردند، تكرار كردم . امام چند جلد كتاب كودكان كه همان روبرو بود، برداشتند و به من دادند. بعدها هر موقع من به اتاق ايشان مى رفتم ، يا ايشان قدم مى زدند و من ايشان را مى ديدم ، اول از من سوال مى كردند: « نمازت را خوانده اى يا نه ؟ » اگر نمازم را خوانده بودم ، مى گفتند: « آفرين » و اگر هنوز نخوانده بودم ، مى گفتند: « بخوان » و نصيحتم مى كردند و مى گفتند: « نمازت را اول وقت بخوان . »
نوه امام
آن زمان كه در مراسم نماز جمعه بمب گذارى كرده بودند، من هم در مراسم شركت كرده بودم . مادرم و بقيه فاميل در خانه آقا بودند. چون خبرى از من نشده بود، همه نگران شده بودند. وقتى وارد خانه شدم ، ديدم مادرم معترضانه گفت : « تو چرا رفتى ؟ تو كه باردار بودى چرا رفتى ؟ به خاطر بچه ات هم كه شده نبايد مى رفتى . » اين را هم بگويم كه از قبل شايع شده بود كه آن مراسم نماز را صداميان يا بمباران مى كنند و يا در آن بمب گذارى . نگرانى مادرم هم از اين بابت بود. ولى آقا كه سر ميز نهار نشسته بودند، با خنده اى به من گفتند: « سالمى ؟ » و من تشكر كردم . ايشان آهسته در گوشم گفتند: « خيلى كار خوبى كردى كه رفتى . خيلى ازت خوشم آمد كه به چنين نمازى رفتى . »
زهرا اشراقى
احمد آقا(33) مى فرمودند: « امام هيچ وقت به ما نگفتند نماز بخوانيد، اما ما هم هيچ موقع نمازمان را ترك نكرديم . » حالا اين چه جور حركت و رفتارى است كه در زندگى چنين تاثيرى را مى گذارد، نمى دانم . احمد آقا مى فرمودند: « يك روز نماز ظهر و عصر را نخوانده بودم و از منزل بيرون آمدم ، نه اينكه مى خواستم نخوانم ، نخير! ولى بيرون آمدم . از قضا در آن لحظه در داخل كوچه با امام كه از درس مى آمدند، برخورد كردم . هنوز كمى به غروب آفتاب مانده بود. تا امام به من رسيدند، خيال كردم كه به من مى گويند كه چرا نمازت را نخواندى ؟ برگشتم و نمازم را خواندم . »
يوسف صانعى
امام خواندن نماز و اول وقت بودن نماز را خيلى به ما توصيه مى كردند و مى گفتند: « هميشه براى فقرا و تهيدستان دعا كنيد و از خدا بخواهيد كه آن مردم را يارى كند. »
محمد تقى اشراقى
امام عقيده داشتند كه پيش از رسيدن سن تكليف بايد كارهاى خوب و بد و مسائل شرعى را به بچه ها گفت . گاهى كه پسر هشت ساله ام را مى ديدند، مى گفتند: « نمازت را خوانده اى ؟ » من مى گفتم : « آقا! او هنوز به سن تكليف نرسيده است . » آقا مى گفتند: « بچه ها قبل از سن تكليف بايد رو به نماز بايستند تا عادت كنند. » اما بعد از سن تكليف ، مگر كسى جرات مى كرد بيدار باشد و نمازش را نخواند؟! امام نمى توانستند تحمل كنند كه مكلف نمازش را قضا كند. البته براى بچه ها پيش نيامده بود. هر وقت كه بچه ها را مى ديدند، مى پرسيدند: « نمازت را خوانده اى ؟ » اگر نخوانده بودند، جا نمازشان را مى دادند و مى گفتند: «برو و وضو بگير و بيا نمازت را بخوان . » بعد از نماز نصيحت مى كردند كه : « ببين كه اگر همين نماز را سر موقع مى خواندى ، چقدر بهتر بود. خدا هم خوشش مى آيد. »
فاطمه طباطبائى
يك روز امام داشتند توى حياط راه مى رفتند كه من آمدم از كنارشان رد شوم . به من گفتند: « بيا اينجا » . من رفتم پيش ايشان . به من گفتند: « نماز ظهر و عصرت را خواندى ؟ » گفتم : « نه » گفتند: « زود برو نمازت را بخوان كه از ثوابش كم نشود. چون نماز اول وقت خيلى ثواب دارد. »
محمد تقى اشراقى
چند ماه پيش از ارتحالشان ، ظاهرا به خانواده ما فرموده بودند: « ممكن است شما فرصت اين را نداشته باشيد كه در آن لحظه اول وقت نماز بخوانيد، يا وضعى داشته باشيد كه اول وقت نتوانيد به نماز بايستيد. اما همين كه دلتان براى نماز اول وقت تپيد، ثواب آن نصيبتان مى شود. » اين كه گاهى اوقات دوستان و نزديكان امام عنوان مى كنند كه ايشان در مورد مستحبات حساس بودند، همين است . چرا كه استحباب نماز اول وقت ، سبب گشايش روزى مى شود و راه بهشت را براى انسان باز مى كند.
محمود بروجردى
امام به جز در مسائل شرعى ، در بقيه مسائل خيلى سخت گيرى نمى كردند. ايشان هميشه مقيد بودند كه ما دستورات خدا را انجام دهيم تا بتوانيم از گناهان دور باشيم . كارهاى دينى به ما ديكته نمى شد. در خانواده ما وقتى رفتار امام را مى ديديم ، خود به خود به ما تاثير مى گذاشت و هميشه سعى مى كرديم كه مثل ايشان باشيم ، ولو اينكه مثل ايشان نمى شديم . از نظر تربيتى ، خود ايشان براى ما يك الگو بودند. وقتى كارى را به ما مى گفتند انجام ندهيد و ما مى ديديم ايشان در عمرشان آن كار را نمى كنند، قهرا ما انجام نمى داديم . مثلا به ما مى گفتند: «بايد نماز بخوانيد » خودشان از نيم ساعت به ظهر وضو مى گرفتند و مشغول نماز خواندن مى شدند و ما هم داخل حياط مشغول بازى كردن بوديم . يك مرتبه هم نيامدند صدا كنند كه : « دخترها! بايستيد براى نماز. بياييد، من ايستاده ام ، پشت سر من يا خودتان نماز بخوانيد. » ايشان تمام سال ، اول اذان نماز مى خواندند ولى يك بار هم به ما نگفتند كه : « الان دست از كارتان برداريد، موقع اذان است ، دست از بازى تان برداريد بايستيد براى نماز. » ولى گفتند: « شما بايد در طول اين ساعت نماز بخوانيد، واى به حال كسى كه در طول اين مدت نماز را نخواند، آن وقت اگر آن نماز را نخواند. بايد از خانه بيرون برود. » يعنى اصلا اولاد آقا نباشد. اين گونه با او برخورد مى شد. صبح هم كسى را از خواب بيدار نمى كردند و مى گفتند: « خودتان اگر بيدار مى شويد، بلند شويد نماز بخوانيد، اگر بيدار نشديد، مقيد باشيد كه ظهر، قبل از نماز ظهر و عصرتان نماز صبحتان را قضا بكنيد. » زمستان هم كه بلند مى شديم ، مى رفتيم لب حوض وضو بگيريم ، اگر مثلا كمى آب گرم داشتند، مى گفتند: « بياييد با اين آب گرم وضو بگيريد. » و اگر نبود كه هيچ . در مورد نماز با ما هيچ سختگيرى نكردند. از اين جهت هم الحمد لله اثر مطلوبى در فرزندانشان باقى گذاشتند. خاطره اى به يادم است . تازه مكلف شده و شب خوابيده بودم كه آقا با اخوى (34) وارد شدند. خيلى سرحال و خوشحال بودند. از من پرسيدند: « آيا نماز خوانده اى ؟ » من فكر كردم چون الان آقا سر حالند، ديگر نماز خواندن من هم برايشان مسئله اى نيست . گفتم : « نه » ايشان به قدرى تغييرى حالت دادند و عصبانى شدند كه ناراحتى سراسر وجودشان را فرا گرفت و من خيلى ناراحت شدم كه چرا با حرف و عملم مجلس به آن شادى را تلخ كردم .
فريده مصطفوى
امام ما را كم نصيحت مى كردند. از هفت سالگى در تربيت دينى دقت داشتند. يعنى مى گفتند: « بچه ها از هفت سالگى نماز بخوانند. بچه ها را وادار به نماز كن ، تا وقتى نه ساله شدند، عادت كرده باشند. » من به ايشان گفتم : « تربيتهاى ديگرشان با من ، نمازشان با شما. شما بگو. من كه مى گويم ، گوش نمى كنند. » خودشان مقيد بودند و مى پرسيدند. اما همين كه بچه ها مى گفتند: «خواندم » قبول مى كردند و كنجكاوى نمى كردند. به طور كلى بچه هاى من اخلاق و ايمان را از امام دارند، اما سليم بودن و سازگار بودن در زندگى با همسرانشان را از من دارند.
خديجه ثقفى
همان اوايل ازدواج به خانم فرموده بودند: « من از تو مى خواهم كه واجبات را انجام دهى و سعى كنى كه محرمات را انجام ندهى ، ولى در مورد عرفيات مسئله اى نيست و آزاد هستى . »
صديقه مصطفوى
امام بيشتر راجع به نماز و قرآن توصيه مى كردند و مى گفتند كه : « بچه ها نماز خودشان را اول وقت بخوانند تا خداوند آنها را بيشتر دوست داشته باشد. » امام هميشه نمازشان را اول وقت مى خواندند و هيچ موقع نمازشان را از اول وقت عقب نمى انداختند.
نوه امام