■ هدايت نوجوانان به سوي نماز (1)
مقدمه
از مهمترين فصول مربوط به حيات انسان فصل مربوط به دوران نوجواني او، شامل مرز سنّي 18- 12 است، مرحله .اي که آغاز آن، پايان دوران کودکي، و نهايت و خاتميت آن آغاز جواني و وصول به مرحله کامل مردي يا کامل زني است.
اين مرحله را از مبهمترين مراحل حيات در جنبه شناخت ابعاد جسمي، رواني و عاطفي، و دشوارترين مراحل از نظر سازگاري انسان ذکر کردهاند.[1] ضمن اينکه اين دوره از رشد و زندگي، متضمن بحراني هيجاني، تحولي اخلاقي و دگرگوني و تغييري عظيم در شخصيت است.
روانشناسان رشد، حتي آنانکه در زمينه بلوغ و نوجواني کار کردهاند با نقاط مبهم متعددي از شخصيت و روان نوجوان خود را مواجه ديدهاند و آن را دوراني آشفته و تحمل آن را از ديد مربيان مشکل معرّفي کردهاند.
تغييرات جسمي، و به همراه آن دگرگونيهاي رواني در نوجوان سريع و همراه با احساساتي است[2] که اغلب بعد شخصي و سليقهاي دارند، و طبيعي است که مربّي را در برابر نوجوانان متعدد، مخصوصاً با فرهنگهاي متفاوت به نوعي ترديد و ناآگاهي در تصميمگيري بکشاند و او در برخورد با نوجوان خود را با مسائل و مشکلاتي مواجه ببيند که همه گاه قادر به حل و رفع آن نيست.
دامنه آن تحولات وسيع و جنبههاي قابل مشاهده و دريافت آن عبارتند از: دگرگوني در خلق و خوي، رفتار نامتعادل، گريز از تکاليف رسمي، امتناع از پذيرش مسئوليت، زماني فرار از مدرسه، سرکشي و عصيان، مخالفت بزرگتران و حتي ترک وظايف تحصيلي، مذهبي، خانوادگي و يا سرعت در تصميمگيريها، يا سرعت در راندن و...[3] .
[1] تعليم و تربيت و مراحل آن صفحه 178.
[2] سيري در بلوغ صفحه 5.
[3] نوجواني- دکتر جعفر کرماني صفحه 49.
دوران بيداريها
دوران نوجواني مصاف است با بروز بيداريهاي متعدد که هر کدام آنها ميتوانند زمينه و منشائي براي رشد و سعادت، و در صورت عدم هدايت آنها موجد بدبختيها و سقوطهايي باشند. مهمترين آنها عبارتند از:
بيداري فطرت
شايد در هيچ مرحلهاي از عمر (جز سه سال اول زندگي) فطرت به اين اندازه بيدار و هشيار نباشد. در آغاز زندگي، فطرت همانند منبعي زلال چنان در روان و سراسر وجود کودک بيدار است که گوئي همچون پيامبري معصوم است و با جهان وحي مستقيماً در ارتباط. جز سخن راست از او نخواهي شنيد و جز امانت و عدالت از او سر نميزند. فطرت پاک خدائي او را در خود شناور و سيراب ميسازد.
در مراحل بعد، به علت تربيت غلط، محيط معاشرتي نامناسب، شيوههاي رفتاري ناصواب مدلها و الگوها، توقّعات نامتناسب با ظرفيت رواني طفل و...، فطرت در زير تودههائي از ابرها و غبارهاي گوناگون مخفي شده، خورشيد آن از پرتوافکني باز ميماند. وضع چنان است که گوئي فطرت او به خوابي سنگين فرو رفته است.
در دوران نوجواني، شرايط و امکاناتي پديد ميآيد که گرد و خاک روي فطرت به کناري ميرود و آن خورشيد از نو پرتوافکن ميشود. نوجوان چنان ميشود که گوئي سطلي آب سرد بر سر و روي فطرت او ريخته و بيدارش ساخته. که بايد از اين بيداري استفاده کرد.
بيداري مذهب
بر طبق دعاوي صاحبنظران و هم بر اساس آزمايشهاي بعمل آمده ايمان به مذهب از 12 سالگي آغاز ميشود و البتّه در اشخاص سالم و طبيعي، ايمان به حقايق يعني احتياج به پرستش، با سنين عمر شديد ميشود.[1] دانشمندي چون گزل که متخصص مسائل نوجوانان است اوج و شکوفائي آن را در سنين 16- 14 ميداند. و عالمي چون موريس دبس، شروع جهش مذهبي (حس مذهبي) را آغاز بلوغ ميشناسد.[2] ديگران حتي دانشمندان، ماترياليست هم چنين اعتقادي را در مورد نوجوانان دارند و از حس ماوراء طبيعي در آنان حرف ميزنند.[3] .
اين بيداري در نوجوان عاملي براي رشد معنوي و اخلاقي و موجبي براي پيشگيريهاست. به گفته عالمي وضع چنان است که گوئي خداوند حکيم بصورت پيشگيري قبل از بروز طوفان و طغيان غرائز، وسيله مهار کردن آن را در انسان آماده کرده است.[4] .
[1] شادکامي، صفحه 40.
[2] بلوغ صفحه 118.
[3] ماکارنکو مربي روسي.
[4] جوان ج 1 صفحه 375.
بيداري جهانبيني
در اين مرحله از عمر ديد و بينشي خاص نسبت به جهان در نوجوان پديد ميآيد. ممکن است او به مدرسه رفته نباشد و حتي علم و تجربهاي از کتاب بدست نياورده باشد، ولي وضع او چنان است که گوئي با ديدي ديگر پديدهها را ميبيند، و يا پديدههاي دور و بر با او از رمز و راز پيدايش و فرجام خود سخن ميگويند.
جهانبيني او عوض ميشود، زندگي براي او زيبائي و عظمتي مخصوص پيدا ميکند. ديد او به اشيا با آنچه که در ديروز بود کاملاً متفاوت است. اين بيداري هم سببي براي جهانشناسي عميقتر و روي آوردن به علم و فرهنگ است و هم وسيلهاي براي سوق دادن او به سوي خالق اشيا و آفريدگار علي الاطلاق و در نتيجه احساس نياز به پرستش و نيايش او.
بيداري وجدان
وجدان عبارت از نوعي خودآگاهي دروني و يا نيروي درک مهمات رذائل و فضائل است. در برابر اعمال پسنديده آدمي خرسندي و رضا و در برابر اعمال نارواي انسان نوعي خودداري و خود سرزنشي دارد و بدينسان براي آن نقشي چون نقش قاضي محکمه قائلند.
در سنين نوجواني، وجدان بيدار ميشود و در درونش محکمهاي تشکيل ميگردد. خود براي خويشتن قاضي و داور است. اگر گناه و خطائي مرتکب شود خود را سرزنش ميکند و حتي ممکن است براي خود کيفري و عقوبتي، مثل ترک لذّت، تحمل رنجها و... قائل شود. و ميبينيم که اين بيداري خود از عنايات لطيف الهي و عاملي براي خود کنترلي است.
بيداري رغبت به تعالي
شايد در هيچ مرحلهاي از رشد، آدمي بدين ميزان که در دوران نوجواني است خواستار پيشرفت و تعالي نباشد. او ميخواهد شرايط و امکاناتي پديد آيد، که حتي کار نکرده و زحمت نکشيده او به مرحله آقائي رسد و در اين راه تا سر حدّ بينهايت به پيش رود. هيچ عظمت و علوّي نيست که او ببيند و خواستار آن نشود.
ايدهآلجوئي و کمال طلبي در او به صورتي است که تدريجاً مطلقگرا ميشود و هر چيز را در حد کمال خود خواستار ميگردد. و يکي از علل عمده مخالفت نوجوانان با والدين و مربيان، و تخطئه کردن عمل و رفتار آنها، و يادآوري در مورد آنها که آنان عادل نيستند همين مسئله است. آنها در اين سنين رفتار بزرگتران را زير ذرهبين قرار ميدهند و اگر آن را موفق معيارهاي خود نيابند از آنان روي بر ميگردانند.
بيداري استدلال
نوجواني سن مباحث بيپايان فلسفي، ديني، سياسي و ادبي است. او با الفاظ بازي ميکند و اغلب استدلال منطقي و قياس صوري را مورد سوء استفاده قرار ميدهد و امري را به عنوان حقيقت اثبات ميکند و نتيجه ميگيرد.[1] .
او سعي دارد مسائل خود را از روي دليل و برهان حل کند و اين بر خلاف روش گذشته است که اصرار داشت از راه زور و لجبازي به پيش رود. البته ترقي قدرت استدلال و برهان بستگي دارد با اکتشاف افکار عمومي که در سنين 14 بروز ميکند. آنگاه در نتيجه اکتشاف روابط منطقي بين اين افکار، از قبيل امکان رسيدن از اصول ساده به براهين رياضي و رجوع از علم حساب به محاسبات جبري، قدرت تجريدي فکري حاصل ميشود.[2] .
او آمرانه استدلال و اثبات ميکند، آراء او همه نو هستند، به آن آراء چنان بستگي دارد که کاشفي به اولين کشف خود.[3] ولي اين نکته را ناگفته نگذاريم که آنها در عين جديد بودن نپخته و خامند، از استحکام خوبي برخوردار نيستند و با اين حال، اين بيداري آغازي براي سازندگي و رشد است.
[1] روانشناسي کودکي، نوجواني و جواني صفحه 44.
[2] بلوغ - موريس دبس صفحه 106.
[3] مشکلات تربيتي ج 2 صفحه 218.
بيداري غدد
در اين مرحله از رشد، غدّهها بيدار ميشود و مواد ساخته شده و يا هورمون خود را به درون خون ميريزند و در نتيجه موجب تحولاتي عظيم و دگرگونيهائي شديد در حالات و رفتار ميشوند.
از غدد مهمي که در نوجوان بيدار ميشوند غدد جنسي است که موجد صفات ثانويه در بدن و دگرگونيهاي مربوط به تغييرات جسمي است. در نوجوان نوعي خودآگاهي و هشياري پديد ميآورد که اگر درست هدايت و رهبري شود راه او به سوي کمال جنسي هموار ميگردد.
او نوجوان است و در آيندهاي نزديک پدر يا مادر خواهد شد، بيداري غدد جنسي و آثار ناشي از آن به صورت احتلام يا قاعدگي يک اعلام است. در واقع به او آگاهي ميدهند که تو بزرگ شدهاي و ميتواني همسر، پدر يا مادر شوي. اين اعلام و اخبار هم عامل رشد است و هم ميتواند موجبي براي فساد و انحراف باشد و طبيعي است که نقش مربي در آن فوق العاده مهم باشد.
دوران پايهگذاريها
دوران نوجواني و اصولاً دوران دهه دوم حيات را دوران پايهگذاريها ميدانند، مرحلهاي است که در آن به مرحله باروري ميرسد. فراگرفتهها و يافتههاي اين مرحله نقشي مهم و سرنوشتساز در آدمي دارند. اگر اهميّت شش سال اول زندگي را که آن همه مورد تاکيد روانشناسان تربيتي است ناديده انگاريم بايد اعتراف کنيم که مرحلهاي مهمتر از نوجواني براي پايهگذاري و آماده سازي نداريم. جنبهها و امور بسياري در اين دوره شکل ميگيرد و پايه گذاري متعددي در اين مرحله صورت ميگيرد که اهمّ آنها عبارتند از:
- پايهگذاري سلامت و رشد بدن و کمال يا نقص جسمي مخصوصاً در ستون فقرات، ساق پا، کف پا و...
- پايهگذاري سلامت رواني و مراقبت در اين امر که رفتارها، متعادل و مناسب باشند.
- پايهگذاري رشد و جهت داري عاطفه که متوجه چه کساني و يا چه جنبههائي باشند.
- پايهگذاري اخلاق، به عنوان مجموعه ضوابط حاکم بر روابط که در او تثبيت و عيني گردد.
- پايه گذاري خوي اجتماعي و روابط معاشرتي از نظر ادب، حيا و باز و بسته بودن روابط
- پايهگذاري استدلال و منطق و سير و ضابطه فکري و جهان بيني و طرز تلقيها از امور
- پايهگذاري ديني و عقيدتي و اعتدال مذهبي و عادات و رفتارهاي مذهبي و توان دفاعي از آن
- همچنين است پايهگذاريهاي ديگر در بيداري فطرت و وجدان و...
در آنچه که به مذهب مربوط ميشود يک جنبه آن مربوط به جنبههاي تکليمي ديانت و آماده شدن براي انجام دادن همه دستورات و تعليم دين است، مخصوصاً از آن بابت که او در اواسط يا اواخر اين دوره وارد عرصه تکليف ميشود.[1] و حاصل آن ورود به حيات تکليفي به صورت يک مرد يا يک زن کامل است.
آنچه را که او در دوران کودکي به صورت تقليد، بازي و يا تمرين مذهبي انجام ميداد اينک بايد سر و سامان يافته و صورت رسمي و الزامي به خود بگيرد و يا مسئله تشکّل اخلاق و از جمله اخلاق مذهبي در اين مرحله بايد صورت کمال به خود گيرد و او متعهدانه وارد حيات اجتماعي شود. البته زمينه آن در همه نوجوانان، و در همه مناطق جهان وجود دارد که به آن اشاره خواهيم کرد.
[1] نوجواني- دکتر جعفر کرماني صفحه 5.
هدايت نوجوانان به سوي نماز (2)
هدايت نوجوانان به سوي نماز (3)