■ نماز واستحکام شخصیت انسان
قلعه نفوذ ناپذیر
موضوع: نماز و استحکام شخصیت |
عنوان درس: قلعه نفوذ ناپذیر |
||
مخاطب: ابتدایی£ راهنمایی£ دبیرستان ¢ دختر £ پسر £ هر دو ¢ |
|||
طراح: حجت الاسلام محمود شهرجردی |
|||
آقای "ساموئل هانگ تین تون" تئورسین غربی، کتابی داره به نام برخورد تمدنها که فرهنگ و سیاستهای غربیها بر اساس نظرات اوست. او در این کتاب میگه: تمدن غرب با تمام یال و کوپالش، با صدها شبکه ماهوارهای، سایت اینترنتی و ارتباطی و تمام بنگاههای متعدد خبرسازی و خبر پراکنیاش و جنگ روانی تمام عیاری که در دنیا علیه اسلام و شیعه و جمهوری اسلامی راه انداخته، در برابر یک فرهنگ شیعی که سی سال از ظهور و قدرت پیدا کردنش با انقلاب اسلامی ایران نگذشته، کم آورده و این فرهنگ به ظاهر کوچک و نورس، اون تمدن چند ده ساله را به زانو در آورده. او در کتابش اعتراف میکنه، نفوذ این فرهنگ با یک هزارم، نه، یک صد هزارم امکانات تبلیغاتی و رسانهای و مالی نسبت به غرب از اون فرهنگ [و به قول خودشان تمدن با عظمت]، بیشتر شده است و دنیا را تحت تأثیر خود قرار داده. یک نمونه کوچکش همین انقلابهای عربی و بیداری اسلامی است. حتما میدونید که در این مواجهه و مقابله، یک طرف ایرانه و اون طرف دیگه آمریکا و تمام کشورهای اروپایی غربی و حتی کشورهای مرتجع عربی.
راستی تا حالا فکر کردید که این فرهنگ شیعی ما چی داره که اینقدر تو دنیا صدا کرده و اثرگذاشته؟ و مایی که همچین دین و مرام و فرهنگ غنیای داریم چطور میتونیم نفوذ ناپذیر بشیم؟ یا چگونه همینطور که قدرتهای زورگو و شیطانی دنیا رو به زانو درآوردیم، شیطان قسم خوردمون ابلیس رو هم از میدون زندگیمون به در کنیم و محکم و قوی در برابرش بایستیم؟!
بدون شک همه انسانها دوست دارن موفق باشند و روی دیگران تأثیر مثبت بگذارند؛ اما هر قدرت و توفیقی یک راز، عوامل و زمینه هایی داره. جامعترین و کاملترین برنامه برای رسیدن به موفقیت چیه؟ چه اصولی را باید در رفتارهامون در نظر بگیریم تا شخصیتی اثرگذار پیدا کنیم؟
بیایید از قرآن که جامعترین کتاب و برنامه زندگی است کمک بگیریم. قرآن اصول و عوامل رسیدن به شخصیت نفوذ ناپذیر و اثرگذار بر دیگران را در قالب یک مثلث بیان میکنه؛ مثلثی که سه ضلع داره که لازمه رسیدن به اون توفیق و کمال، در نظر گرفتن سه نوع مراقبته.
مراقبت از چی؟
این سه کار کلیدی، پایه و اساس موفقیته، هرکس هم به جایی رسیده و قدر و منزلتی پیدا کرده درسایه این سه مراقبت بوده. یکی از یادگاران دوران جنگ بنام سردار "نوعیاقدم" که از جانبازان شیمیایی و از همرزمان شهید باکری در لشکر 31 عاشورا بوده میگه: "اگه از من بپرسن جنگ و دوران دفاع مقدس رو برامون معرفی کن، میگم در جبههها خدا بود. تو جبههها آخرت پررنگ بود و دنیا کمرنگ و بی ارزش. اگه بخوام توی یه جمله دیگه بگم باید بگم که بچه رزمندهها تو جبههها حواسشون به شیطون جمع بود و گول شیطونو نمیخوردن. اینها بود که به بچهها قوت میداد، شجاعت میداد، صدام بچهها رو تهدید میکرد به بمب شیمایی؛ اما بچهها شب عملیات جشن حنابندان میگرفتن، وقتی اسم "محمود کاوه" میاومد لرزه بر اندام بعثیها میافتاد."
چه چیزی به بچه های جنگ قدرت و غیرت و انرژی می داد تا پشت ارتش دنیا را بشکنند؟ و امروز غرب از وجود ما احساس خطر کنه؟ یه خاطره براتون بگم از یه بزرگ و نازنین؛ آیتالله مشکینی استاد اخلاق حوزه بود. ایشون به جبههها میرفت و به رزمندهها سر میزد، یه بار بچهها از ایشون سؤال کرده بودند: حاج آقا! گاهی ما در عملیات و در گیرودار جنگ ناچار میشیم نمازمون رو با لباس خونی یا حتی در حال حرکت و با پوتین بخونیم، آیا این نمازهامون رو خدا قبول میکنه؟ یا بعداً باید قضاشونو بخونیم؟ ایشون فرموده بودند: "من حاضرم بیست سال نمازهایی را که با لباس قشنگ و در سجادهام خواندهام را بدم به شما یکی از اون نمازهایی که با لباس خونی و نجس خوندهاید رو به من بدید!" ایشون میدونست که نماز با لباس نجس ظاهراً نماز درستی نیست؛ اما فراموش نکنیم که مهّم اون روح نمازه که باعث ارتباط قوی انسان با منبع قدرت الهی و آرامش معنوی میشه، هرچند اگه ظواهر کار هم رعایت بشه بهتره"الذین آمنوا تطمئن قلوبهم بذکرالله، الا بذکرالله تطمئن القلوب"[4]
امروزه از نظر روانپزشکی هم ثابت شده که ایمان و ارتباط با خداوند، ترس و تشویش و افسردگی را از زندگیها برطرف میکنه. الکسیس کارل(روانشناس بزرگ غربی) در کتاب راه و رسم زندگی میگه: "نماز به آدمی نیروی تحمل غمها و مصیبتها رو میده، انسان رو قوی میکنه، امید و استقامت در مقابل حوادث بزرگ رو میده."
یکی از نزدیکان حضرت امام خمینی(ره) نقل میکنه: "در اوایل جنگ(سالهای60-62) هر روز اخبار ناگوار و بدی از جبههها میرسید. در یکی از روزها استاندار وقت خوزستان تلفن زد که خرمشهر سقوط کرد و آبادان هم در خطر سقوط است. با اضطراب و دلهره گفت به امام خبر بدیم و بپرسیم تکلیف چیه؟
با عجله به اتاق امام رفتم؛ دیدم امام سر سجاده نمازند و آماده فریضه ظهر. وقتی مرا دیدند فرمودند: "چه خبر؟" من خبر رو گفتم، امام انگار که اصلاً طوری نشده و خبر را نشنیدهاند با همان آرامش و طمأنینه همیشگی فرمودند: "برید به ایشان بگید جنگ است آقا، جنگ! همین جمله را گفتند و مشغول نمازشون شدند."[5] امام این روحیه و قدرت و تحمل رو از کجا آوردن؟ معلومه... از ارتباط قوی با منبع قدرت یعنی خداوند متعال. قرآن میفرماید: "واستعینوا بالصبر و الصلاة"[6]:در سختیها و گرفتاریهای دنیا از نماز کمک بگیرید، وصل به خدا شوید. یه ضربالمثل داریم که میگه "با خدا باش پادشاهی کن، بی خدا باش هر چه خواهی کن". رفقا هرکس به جایی رسیده و بزرگ شده درِ خونه خدا به زمین افتاده و اهل سجاده و نماز بوده، باید با خدا رفیق بود. امام صادق علیهالسلام میفرمایند: "اگر ستون و عَلَم اصلی خیمهای ثابت و محکم باشه، طنابها و باقی ستونها هم پا برجا میمونه و خیمه علم میشه؛ اما اگر ستون اصلی کج بشه یا بشکنه طنابها و میخها از هم باز و جدا میشن"[7]؛ ستون و پایه شخصیت آدمها، نماز و ارتباط با خداست. این ستون رو باید محکمش کرد، برای همینه که امام صادق علیهالسلام در جای دیگهای فرمودند: "من بعد از شناخت خدا چیزی مهمتر و بالاتر از نماز سراغ ندارم."[8] خداجون ما زمین خوردتیم! ما نوکرتیم! ما هم دوست داریم قوی باشیم! زندگی کش و قوس زیاد داره، بالا و پایین و سختی داره؛ به ما کمک کن اهل نمازای قشنگ باشیم، باهات رفیق باشیم تا روحی قوی و آیندهای روشن داشته باشیم.
عیب کار از جعبه تقسیم نیست! سیم سیار دل ما سیم نیست این خدا این هم هزاران طول موج دیش احساسات ما تنظیم نیست! |
شروع و ایجاد انگیزه اولیه
بدنه و قالب بحث
|
||
|