به بهانه سالگرد عروج آیت الله بهجت■ از خواندن ابوحمزه در قنوت نماز شب تا اقتدای استاد به شاگرد
بسمالله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
با دریغ و افسوس فراوان خبر یافتیم که عالم ربانی، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر حضرت آیتالله آقای حاج شیخ محمدتقی بهجت قدس الله نفسه الزکیه دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق پیوسته است.
برای اینجانب و همه ارادتمندان آن مرد بزرگ، این مصیبتی سنگین و ضایعهای جبران ناپذیر است:
"ثلم فیالاسلام ثلمه لا یسدها شیء."
آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار میرفتند، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بیپایان نیز بودند. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزگار، آیینه روشن و صیقل یافته الهام الهی و کلام معطر او، راهنمای اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود.
اینجانب تسلیت صمیمانه خود را به پیشگاه حضرت بقیةالله ارواحنا فداه تقدیم میدارم و به حضرات علمای اعلام و مراجع عظام و شاگردان و ارادتمندان و مستفیضان از نَفَس گرم او و بویژه به خاندان مکرم و آقازادگان ارجمند ایشان تسلیت عرض میکنم و برای خود و دیگر داغداران از خداوند متعال درخواست تسلا و برای روح مطهر آن بزرگوار طلب رحمت و مغفرت میکنم.
و السلام علیه و رحمت الله
سیدعلی خامنهای
27 اردیبهشت 1388.
و امروز، 27 اردیبهشت ماه 1395، هفتمین سالگرد عروج ملکوتی بهجت عاشقان و عارفان است؛ همو که در فراقش، حضرت آقا به خود هم تسلا دادند و به مستفیضان از نفس گرمش تسلیت گفتند.
او به حق، عبد و بنده حقیقی حضرت حق بود؛ پدرش کربلایی محمود، او را در 12 سالگی به حوزه علمیه فومن فرستاد. استعدادش به سرعت شکوفا شد و استادانش از کربلایی محمود خواستند تا او را برای ادامه تحصیل به عراق بفرستد.
پدر چنین کرد و او به محضر بزرگانی مانند حضرت آیات عظام نائینی، غروی اصفهانی (کمپانی)، سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ محمدکاظم شیرازی، سید حسین بادکوبهای و سید علی آقای قاضی رسید و بهویژه از فیض وجودی آیتالله قاضی، بهرهها برد و با یافتن ایشان، گویی گمشده خود را یافته بود.
چند صباحی از این آشنایی نگذشته بود که استاد هم، نور وجودی شاگرد را درک و وی را مفتخر به لقب «فاضل گیلانی» کرد.
آیتالله قاضی البته شاگردش را تا آنجا قبول داشت که گاهی نیز نماز خود را به او اقتدا میکرد.
آیتالله بهجت، خود درباره درس استاد و مرادشان، مرحوم آیتالله قاضی میفرمایند: «من در تمام این مدت درسها، سئوالی از مرحوم قاضی نکردم ولی در تمام این مدت هم سئوالی نبود که در ذهن من باشد؛ مگر اینکه، استاد جواب مرا میداد.»
این دوران را باید دوران انس معظمله با سیر و سلوک و عرفان دانست و البته همراهان زیادی هم از شاگردان مرحوم قاضی در این مسیر با ایشان همراه بودند و به قول یکی از بزرگان حوزه علمیه، شخصیتهای بزرگی از آن روزگار شناخته شده هستند که در سیر و سلوک عملی، سحرهای ماه مبارک رمضان و قنوت نماز وتر را در حرم مطهر امیرالمومنین سلام الله علیه، به خواندن تمام دعای گرانسنگ ابوحمزه ثمالی مشغول بودند.
محمدتقی بهجت البته در فقه و اصول هم حرفهای زیادی برای گفتن داشت و وقتی از درس استادان خود باز میگشت، بعضی از طلابی که در درس برای آنها اشکالاتی باقی مانده بود، به حجرهاش میشتافتند تا اشکالات و پرسشهایشان را از او بپرسند.
محمدتقی پس از مدتی به ایران بازگشت و خبر درگذشت یکایک اساتیدش در عراق، او را به سوی قم و درس آیتالله بروجردی و آیتالله حجت کوه کمرهای رهنمون ساخت و در قم، رحل اقامت افکند.
از همان سال اول تا اواخر عمر مبارکش در قم، هرکه حدود طلوع آفتاب حرم مطهر بی بی فاطمه معصومه(س) را دیده باشد، ایشان را هم زیارت کرده است. ایشان هر روز و حوالی طلوع خورشید، یک ساعت ایستاده و یک ساعت نشسته، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س)، زیارت میخواندند و از آنجا که قم را حرم اهل بیت میدانستند، در این دو ساعت به زیارت جامعه کبیره هم میپرداختند و چند بار هم زیارت امین الله را به نیابت از دیگران میخواندند.
حضور در درس بزرگان حوزه نجف، موجب شد تا او در قم کاملا بدرخشد؛ اما یکی از ویژگیهای بارز معظمله از همان دوران تحصیل هم این بود که از شهرت و مشهور شدن دوری میجستند.
نقل است که در همان سال اول درس آیتالله بروجردی چنان با اظهارنظرهای دقیق و اشکالات مهم، نظر استاد را به خود جلب کرده بود که حتی برخی از دروس هم از حالت درس خارج میشد و به سئوال و جواب سپری میشد و البته این حالت، مورد اعتراض سایر طلاب هم نبود، بلکه آنان نیز از این وضعیت استقبال میکردند و نکات فراوانی میآموختند.
تا اینکه آقای بهجت چند روزی به درس نمیآید و آیتالله بروجردی سراغ ایشان را میگیرند. پس از چند روز آقای بهجت به درس باز میگردد اما دیگر از اشکال کردنها خبری نبود و وی ساکت به استاد گوش میداد. اطرافیان با سئوال و جوابهای زیاد سرانجام به این نکته پی بردند که ایشان برای دوری از شهرت و دوری از زبانزد خاص و عام شدن، این رویه را در پیش گرفته است.
پیشرفت آقای بهجت البته کاملا محسوس است و حوزه درس ایشان کاملا رونق دارد؛ اما وی از قبول مرجعیت و انتشار رساله خودداری میکند.
تا اینکه مرجع بزرگ آن روزگار یعنی آیتالله اراکی به دیدار معبود میشتابد. آقای بهجت مطلع میشود که جامعه مدرسین حوزه علمیه تصمیم دارد تا نام هفت مرجع و از جمله ایشان را به مردم معرفی کند. ایشان به اعضای جامعه مدرسین پیغام میدهند که نام وی را در لیست خود نیاورند. جامعه مدرسین بر این باور است که آیتالله بهجت با آن سابقه درخشان و با آن تسلط بینظیر علمی، باید در لیست هفت نفره قرار گیرد و چنین هم میشود.
آیتالله بهجت پس از اطلاع از انتشار اسمشان در لیست میفرمایند: «فتاوای بنده را در اختیار کسی قرار ندهید. صبر کنید تا سایر آقایان رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید کند، آن وقت فتاوا را منتشر کنید.»
چند ماه بعد، رساله ایشان از سوی بعضی ساکنان لبنان به چاپ رسید و کم کم فراگیر شد؛ اما ایشان تاکید صریح داشتند که جز عنوان «العبد محمدتقی بهجت»، هیچ لقب دیگری روی جلد رساله حک نشود.
از این رو باید ویژگی بارز دیگر آیتالله بهجت را تواضع و فروتنی ایشان دانست.
نقل است روزی در مسیر حرکت روزانه از مسجد محل برگزاری نماز جماعت (یعنی مسجد فاطمیه) به سمت حرم مطهر حضرت معصومه برای زیارت، تعدادی طلاب از ایشان میخواهند تا بایستند تا عکسی از ایشان گرفته شود. ایشان بلافاصله میفرمایند: «سالبه جزئیه که عکس ندارد.»
این جمله کوتاه و نغز نشان از اوج تواضع ایشان است و البته یادآور نکتهای علمی در علم منطق هم هست (بحث موجبه کلیه و جزئیه و سالبه کلیه و جزئیه). در حقیقت ایشان به دنبال این بود که بفرماید بنده کسی نیستم که شما میخواهید از من عکس بگیرید و همانطور که سالبه جزئیه در منطق، معکوس ندارد، عکس گرفتن از بنده هم دلیلی ندارد.
در عین حال درس فقه و اصول ایشان چنان روح افزا و البته در سبک تدریسی منحصر به فرد و همراه با بیان حکمت و نکات تاریخی و عرفانی بود که شاگردان بسیاری به محضرشان میشتافتند و از آن جمله می توان به حضرات آیات انصاری شیرازی، سیدمهدی روحانی، محمود امجد، محمدحسن احمدی فقیه یزدی، محمدحسین احمدی فقیه یزدی، حسن لاهوتی، مهدیهادوی و هادی قدس اشاره کرد.
همچنین در کتب متعددی نقل شده است که مرحوم آیتالله شهید سید مصطفی خمینی، فرزند برومند امام راحل به نقل از پدرشان نقل کردهاند که آیتالله بهجت دارای موت اختیاری هستند، یعنی قدرت دارند هر وقت بخواهند روح خود را از بدن خویش خلع کنند و بعد از مدتی مراجعت دهند.
آیتالله جوادی آملی نیز از زمان تحصیل خود در نزد علامه طباطبایی نقل میکنند که بارها به علامه عرض میکردیم که درس اخلاق بگویید. میخواهیم استفاده کنیم. ایشان میفرمودند: «اخلاق گفتنی نیست؛ عمل کردنی است. شما حضرت آقای بهجت را ببینید؛ ایشان تمام زندگیاش درس اخلاق است؛ رفت و آمد و برخوردهای ایشان همه درس اخلاق است.»
و او به حق، آیت حق و آیت اخلاق بود و اخلاق مدار تحصیل کرد، اخلاق مدار زیست و اخلاق مدار به دیدار معبود شتافت.
و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا.