آیتالله جوادیآملی:■ به نماز عشق بورزیم و نماز برای ما تشریف باشد و نه تکلیف
مراسم بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی حکیم میرزا مهدی محیالدین الهیقمشهای، فقیه، فیلسوف، شاعر و مترجم قرآن، امروز ۲۹ بهمنماه با سخنرانی جمعی از اندیشمندان به صورت مجازی و به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد. در ادامه متن سخنان آیتالله جوادیآملی در این مراسم را میخوانید؛
محور بحث در این محفل، تبیین سیره علمی استاد محیالدین الهیقمشهای است. ما بخش قابل توجهی از اشارات و تنبیهات مرحوم بوعلی و اسفار مرحوم ملاصدرا را خدمت ایشان آموختیم. آنچه در این چند سال میتواند عصاره فرمایشات ایشان و تبیین سیره ایشان باشد، این است که حکیمانه تدریس میکردند، عارفانه تقریر میکردند، مفسرانه تحلیل میکردند و ادیبانه و هنرمندانه تأیید میکردند. این سیره در جلسات خصوصی ایشان نیز مشهود بود. در جلسه تفسیر شبهای جمعه نیز همین اضلاع چهارگانه مشهود بود. همانطور که فلسفه، حق عظیمی نسبت به عرفان دارد که مشهودهای عرفا را معقول و مبرهن کرد، عرفان هم حق عظیمی بر فلسفه دارد که آن را مانا و پایا کرد.
گرچه برخی از قواعد عمیق، فلسفیالحدوثاند، اما عرفانیالبقاء هستند و اگر عرفان به کمک فلسفه نیامده بود، اشکال برخی از قواعد فلسفی به صعوبت حل میشد. مرحوم الهی قمشهای به کمک آن لطافت عرفانی، معضلات و دشواریهای حکمت را تبیین و تقریر میکرد. برای نمونه، قاعده الواحد از مستحکمترین قواعد فلسفی است که از واحد بسیط محض بیش از یک حقیقت صادر نمیشود. اما وقتی به اشکالهای تند و تیز فخر رازی میرسیم، میبینیم اگر از خدای سبحان یک شیء باید صادر شود و آن عقل اول است. چطور بعد از چند واسطه، ستارههای بیشمار نظام سپهری صادر میشود. آن کوششِ به جایینرسیده حکمای مشاء که میگویند عقل اول دارای چند جهت است که عبارت از وجود، ماهیت، امکان ذاتی، معرفت ذات و معرفت خالق هستند و اینها را ثابت کردند و گفتند از هر وجهی شیئی صادر میشود، این تا بتواند به اندازه انگشتهای دست کثرت درست کند، اما پرشماری نظام سپهری را چیزی تأمین نمیکند. از عقل اول و دوم و سوم و ... برنمیآید که این کثرت بیشمار را توجیه کند.
اما وقتی این قاعده، فلسفیالحدوث و عرفانیالبقا شد و از مشهد و منظر و مورد بصیرت عرفا سخن گفته شد، آنها این قاعده را فیالجمله قبول کردند، اما گفتند آن واحدی که از خدای واحد صادر میشود، فیض منبسط است. این یک حقیقتی که ماضی و حال و مستقبل و زمان و سرمد و دهر را زیر مجموعه دارد، به نام فیض منبسط، این واحد از آن واحد صادر شده است که اگر مقاطعش را بررسی کنید، بخشی تام، بخشی مستکفی و بخشی ناقص هستند. بخشی عقول مجرده، بخشی نفوس و بخشی نظام سپهری آسمان و زمین هستند. اینکه بعدها سرایندگان معرفتپرور ما گفتند «این همه عکس می و رنگ مخالف که نمود، یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد»، این فیض منبسط واحد است که به برکت عرفان عرفا، عقده فلسفه فلاسفه گشوده شد. سخن از عقل اول و دوم نیست یا سخن از موجود اول و دوم و صادر اول و دوم نیست، بلکه یک فروغ رخ ساقی است که در جام ماهیات از نظر فرد و در جام مفاهیم از نظر مصداق افتاد و سراسر عالم، میگویند خدا.
مرحوم الهی همین مکتب را داشت، لذا در تدریس حکمت، گرچه حکیمانه تدریس میکرد، اما عارفانه تقریر میکرد و برای اینکه ثابت کند اینها به برکت قرآن است، مفسرانه تحلیل میکرد. شواهد آیات قرآن را ذکر میکرد که عرفان و حکمت را در کنار مائده قرآن بیاورد و برای اینکه همه اینها را دلنشین کند و در جانها بنشاند، ادیبانه و هنرمندانه اینها را تأیید میکرد. شعرهایی که مربوط به خودشان بود را نیز قرائت میکردند. مهمترین رهاوردی که ایشان در مبانی حکمت ارائه کردند، این است که خدای سبحان که فاعل است، همین واحد را که آغاز و انجام محدودی ندارد، این را صادر کرد و ظاهر کرد و شاهد و مشهود کرد. به تعبیر دیگر، این واحد گسترده که از او صادر شد، به چه نحو خدا کار را انجام داد.
در فاعلیت حق تعالی بین ارباب حکمت اختلاف نظر وجود دارد؛ گرچه این اختلاف ممدوح است که برخی فاعلیت خدای سبحان را به نحو تجلی میدانند، برخی فاعلیت او را فاعل بالعنایه میدانند، برخی فاعلیت را نه به نحو تجلی و نه به نحو عنایت، بلکه به انحاء دیگر مانند ظهور در مرآة میدانند و مرحوم الهی اصرار داشت که فاعلیت حقتعالی به نحو عشق است و او فاعل بالعشق است، نه بالتجلی و نه بالعنایه، گرچه هر کدام از آنها در مرتبه خود حق هستند، اما خدا، فاعل بالعشق است.
عشق از لطیفترین واژههای مذهبی و دینی ما است و در اثر اینکه ما کمتر به سراغش رفتیم، دیگران این را گرفتند و از آسمان به زمین آوردند و از آن فرهنگمداری دینی به نیرنگ کشاندند و هماکنون آن لذت معنوی را به همراه ندارد. در کتابهای عرفانی مانند فتوحات میبینید که عشق نظام طبیعی و هستی در یک بخش، عشق انسانی در بخش دیگر و عشق الهی در بخش سوم به صورت جداگانه بحث مبسوط را بر عهده دارد. اصل این واژه پربرکت در جلد دوم کافی مرحوم کلینی به این صورت آمده است؛ در جلد دوم که مربوط به ایمان و کفر است، این روایت را از امام صادق(ع) نقل کردند که فرمود: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ ...»، یعنی برترین و برجستهترین مردان کسانی هستند که به عبادت در بارگاه آن خدای رفیع، عاشقانه خدا را عبادت کنند و عبادت را یک امر زنده بدانند و با این امر زنده معانقه کنند. معانقه یعنی گردن نماز را با گردن خود کنار هم بچسبانیم و آن گردن را ببوسیم و با تمام وجود نماز و روزه را گرامی بداریم. به نماز عشق بورزیم و نماز برای ما تشریف باشد و نه تکلیف. این بیان نورانی امام صادق(ع) باعث شده که استاد محیالدین الهی بگوید خدا فاعل بالعشق است، زیرا برتر از محبت عادی، مودت است و برتر از مودت عشق است.
در قرآن کریم، خدای سبحان اول محبانه، بعد در بخش دیگر با مودت و در بخش سوم برابر روایات، به صورت عاشقانه تعلیم و تربیت کرده است. در بخش اول فرمود: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه»، یعنی اگر شما محب و دوست خدایید، خدا نیز دوست شما است، برای اینکه حد وسط این برهان معرفتی، رسول خدا(ص) است. فرمود در محور حبیبالله دور زدن و در مدار حبیبالله حائرانه حرکت کردن، این محور را پیغمبر خدا(ص) قرار دادن و پیامبر(ص) را محور و مدار ساختن، محب را محبوب میکند. فرمود من که حبیب خدا هستم، پیرو رهبری من باشید تا خدا شما را دست داشته باشد، همانطور که اگر بخواهیم در حکمت و منطق از اصغر به اکبر برسیم، حد وسطی لازم است که حلقه ارتباطی بین اصغر و اکبر است و نتیجه میدهد. اگر کسی بخواهد محب خدا را محبوب خدا کند، حد وسطش حمایت و پیروی از حبیبالله است. حبیبالله آن حد وسط عرفانی است که محب را محبوب میکند.
این محبت که به پایان رسید، به دوره مودت میرسد و در آنجا فرمود رسول خدا(ص) که حبیب الهی است، تمام کوشش و تلاشش این است که شما به محبت و مودت بار یابید. فرمود اجر رسالت من این است که شما نسبت به اهل بیت(ع) مودت داشته باشید و فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»، درست است که شما حبیب من هستید، از حبیب من به دوستی و دوست که لطیفتر از حبیب است، بالا بیایید و آن این است که نسبت به اهل بیت(ع) من مودت داشته باشید. این اجر رسالت من است، همانطور که این آیه ما را از محبت به مودت بالا برد، ما را از لغو به استقرار کشاند و به مانا بودن کشاند. پس، از محبت به مودت آمدن و از مودت به عشق رسیدن، مراحل کمالی رهنمودهای اسلام است.
استاد الهی بر این باور بود که ذات اقدس اله، چون به خود عشق میورزد و چون کمالی مثل او فرض ندارد و او خودش هدف است و نه هدف دارد و اشیاء برای قرب به او آفریده شدند، فرمود درست است که عالم با تجلی خلق شد و از منظر دیگر که حکمای مشاء بر آنند، بالعنایه خلق شد، اما لطیفتر از همه آن است که بالعشق خلق شده باشد.
منبع: خبرگزاری ایکنا