■ درنگی نو در آیۀ ولایت
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدّمه:
خداوند رحمان، در سـورهی «الرّحـمن» سخن از دو دریای گوهرخیز میگوید که از میان آن دو، مروارید و مرجان، بیرون میریزد. روایات و تفاسیر بسیاری کوشیدهاند که برای این دو دریای بیکران، مصادیق روشن و مملوس بیابند و آیه را بر آن تطبیق کنند. امّا فراوانی ایـن مـصادیق، اهل معرفت را به این باور رهنمون شده است که نیازی به تراشیدن مصداقهای واحد و انحصاری نیست؛ بلکه در جهان پهناور ما ـ اعمّ از تکوین و تشریع- دریاهای بسیاری را میتوان یافت و نشان داد کـه چـنین وضعی دارند؛ یعنی بر هم نمیتازند و بلکه، هرازگاه سر بر آغوش هم میگذارند و ساحلِ فهم آدمی را پر از گوهرهای معرفت میکنند.(1)
آن دو دریا، نه آسمان و زمین، و نه دریای روم و هند، و نه دنیا و عـقبا، و نـه زنـدگی و مرگ، و نه دریای فارس و دریـای رومـ، و نـه دریای شیرین و دریای شور، که هر زلالی است که با زلالی دیگر درآمیزد؛ چونان علی علیهالسلام که رهاورد همسری و همسفری او با زهـرا عـلیهاالسلام مـروارید حسن و یاقوت حسین بود.(2) و چونان تلاقی ولایت و عبادت کـه هـزار هزار طبق اسرار و آسمان آسمان خورشید حقیقت و ستارهی معرفت پیش روی هر بینا دلی نهاد. ولایت پیشگی را جز به بـهای سـجده و رکـوع نتوان خرید و سجّادهی عبادت را جز به مـیِ ولایت، رنگین نـبایست کرد:
به میسجّاده رنگین کن، گرت پیرمغان گوید که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
هم بدینرو است که بـه زیـر یـک سایه نشاندن نماز و ولایت در گنجنامهی حکمت الهی، شایسته تشریع و بایستهی تـکوین اسـت. این دو، تنها همسایگانی هستند که از هم ارث میبرند.(3) و از خانهی خود، نه روزنی، که دری به روی هم گشاده دارنـد. در شیوا سـخن وحـی، هر جا که نشان از سروهای بوستان ولایت است- به صراحت یا کـنایت- سـجّادهی نـماز نیز گسترده است، و هرگاه مؤذّن عرش از منارهی تنزیل، سرود نیاز سر میدهد، بانگ عـزّت عـلوی و نـجابت فاطمی و سخاوت حسنی و صلابت حسینی شورها میافکند و گوشها را نوازشی حیات بخش میدهد.
ثواب روزه و حجّ قـبول آن کـس برد که خاک میکدهی عشق را زیارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی کسی کـند کـه بـه خون جگر طهارت کرد
آب این دریا را نمیتوان کشید، امّا آن قدر که مرغ جـان را از قـفس حرمان و بیم خذلان برهانیم دل و دین را به نفس رحمانی قرآن، تازه میکنیم و برشماری چـند از سـتارگان ایـن پهنهی لاجوردی انگشت مینهیم.
1. آیهی ولایت
اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُه وَ الّذینَ ءامَنُوا اَلَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکـاتَ وَ هـُمْ راکِعُونَ. وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ ءامَنُوا فَاِنَّ حِزْبَ اللّهَ هُمُ الغالِبُونَ؛(4) ولیّ شـما، تـنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند: همان کسانی که نماز بر پا میدارند و در حال رکـوع زکـات مـیدهند. و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آوردهاند، ولیّ خود بداند [پیـروز اسـت، چرا که] حزب خدا همان پیروزمنداناند.
این آیه، در شمار آیاتی است که نام و عنوانی ویژه دارند. دانشمندان عـلوم قـرآنی و مفسران شیعی(5) از آن به آیهی ولایت نام برده، آن را از دلایل محکم امامت حضرت امیر عـلیهالسلام میشمارند.
مفسّران بـزرگی چون شیخ طوسی، ابوالفتوح و طبرسی، به هـنگام تـفسیر ایـن آیات، در حقّانیّت و آشکار بودن امامت علیبنابیطالب عـلیهالسلام نـکات و لطایف بسیاری بر قلم آوردهاند.(6) تقریباً همهی مفسّران اهل سنّت نیز این کریمه را در حـقّ و شـأن حضرتش میدانند تفاوت اساسی مـیان آنـچه در کتب تـفسیری شـیعه و تـفاسیر عامّه وجود دارد، معنا و تفسیر ولایت و مـشتقّات دیـگر آن است؛ که البته این نزاع، به همین جا ختم نشده، سر از مـباحث کـلامی و اصول اعتقادات مذهبی بر میآورد.
میبدی، زمخشری، قـرطبی، بیضاوی، آلوسی و گروهی دیـگر از مـفسّران اهل سنّت در شأن نزول ایـن بـخش از سورهی مائده و این که این آیات جامهای باشکوه و فاخر بر بالای علیابنابیطالب عـلیهالسلام اسـت، با شیعیان آن حضرت هـم داستاناند.(7)
جـای دارد کـه نخست تفسیر یـکی از نـامدارترین مفسّران شیعی را پیش رو گـیریم تـا جایگاه کلامی و اعتقادی آیهی ولایت بیش از پیش آشکار گردد.
مرحوم ملاّمحسن فیض کاشانی، سخن خـود را در تـفسیر آیهی ولایت اینگونه آغاز میکند:
در کـتاب کـافی از حضرت صـادق عـلیهالسلام در تـفسیر این آیه نقل شـده است که «ولیّ شما» یعنی کسی که به شما و جان و مالتان اولی و سزاوارتر است. مراد از «الذیـن امـنوا» علی و اولاد معصومش علیهمالسلام میباشد. ایشان را ایـنگونه وصـف کـرد، زیـرا امـیرمؤمنان علیهالسلام در رکوع رکـعت دوم از نـماز ظهر خود به سائلی حلهی خود را انفاق فرمودند. سپس این آیات از سورهی مائده نازل شد... در مـجمعالبیان آمـده اسـت که حضرت بدان سائل انگشتریِ خود را زکـات دادند.(8)
هـر چـند در شـمارش انـفاقات حـضرت و همچنین در آنچه ایشان به سائل عطا کردند، اختلاف است، امّا در اینکه این سخاوت علوی در پاکیزهترین حالات معنوی، یعنی نماز واقع شده است، نزاعی میان مفسّران نیست. بـه زبان نحوی، ولیّ در آیهی ولایت مبتدا (نهاد) است و «اللّه»، «رسول» و «الذین امنوا»، اخبار (گزارههای) پیدرپی آناند. از آنجا
که «الذین امنوا» بر خلاف الله و رسول، نیازی به گزارش و تعریف دارد، خداوند ایشان را چنین میشناساند:
«الذین یـقیمون الصـلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون»
اینگونه شناساندن -گویا- بدان خاطر است که خداوند اراده فرموده است که شکوهمندترین شمایل ولیّ خود را از منظر منزّهترین قاب بتاباند. عِلْویترین آفریدهی خدا را تنها مقدّسترین آیین او، تـاب مـیآورد و در این آیینه است که میتوان بازتاب همهی خوبیها و مهربانیها و بزرگیها را دید. پس ما بر مدار ولایتی هستیم که کانون آن پرستش حضرت حق(نماز) و رأفت بـر خـلق (زکات) است. به حقیقت ایـن آیـین الهی (نماز) راستگوترین آیینهای است که میتواند رخسار ولایت را بتاباند و رشک ماه و خورشید گرداند:
جلوهگاه رخ تو دیدهی من تنها نیست ماه و خورشید همین آیـنه مـیگردانند
سخن عبدالرّزاق لاهیجی
آفرینندگان آثـار کـلامی، هماره بخش معتنابهی از تألیفات خود را به بیان دلایل پنهان و آشکارِ امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام اختصاص دادهاند. این بخش از مباحث کلامی که تحت عنوان «امامت» قرار میگیرد ناظر به دلایل عـقلی و نـقلی بر اثبات موضوع است. به تقریب، در همهی این آثار آیهی ولایت مورد بحث و نظر قرار میگیرد. مرحوم ملاّعبدالرّزاق لاهیجی (فیّاض) از نامدارترین متکلّمان شیعی در قرن یازدهم است. وی حکمت را از محضر صدرالمتألّهین شـیرازی آمـوخته و سپس بـه افتخار دامادی استاد نایل میآید. مدرسهی معصومیّهی قم که اینک به نام این دانشمند گرانقدر، «فیضیّه» نـامیده میشود، سالها شاهد درس و بحثهای عمیق او بوده است. مهمترین اثر کلامی لاهـیجی «شـوارقالالهام» اسـت.
شوارق، شرحی ناتمام بر کتاب تجرید خواجه نصیر طوسی است. بیهیچ تردیدی، مهمترین و شیواترین تألیف فارسی او، «گوهر مـراد» مـیباشد. گوهر مراد، یکی از خواندنیترین و استوارترین متنهای علمی- کلامی در روزگار ماست. نثر شیوا و تـرکیب و سـامان هـنجار این کتاب، آن را به گوهری که مراد همگان است، تبدیل کرده است. فیّاض لاهیجی در کتاب یـاد شده از آیهی ولایت اینگونه سخن میگوید:
قوله تعالی: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین امنوا... جمهور مـفسّرین متّفقاند که این آیـه در شـأن علی علیهالسلام نازل شده و در آثار کتب اهل سنّت مذکور است و بلاشبهه به حدّ تواتر رسیده. و بیان دلالتش بر مطلوب آن است که «انما» کلمهی حصر است و معنای آیه این است که نـیست ولیّ شما مگر خدا و رسول و مؤمنانی که نماز کنند و در حالت رکوع صدقه دهند. پس هرگاه حصر مراد باشد باید که مراد از ولیّ متصرف در امور باشد، چه آنکه معنای دیگر از معانی لفـظ ولیـّ مانند محبّ و ناصر مناسب حصر نیست. و لفظ «الذین» اگر چه صیغهی جمع است لیکن بالاتّفاق متّصف به اوصاف مذکوره به اعتبار دادن صدقه در حالت رکوع کسی نیست مگر علی عـلیهالسلام . پس مـضمون آیه این باشد که علی متصرف در امور شماست، چنان که خدا و رسول. و مراد از امام چیزی نیست مگر متصرف در امور به وجه استحقاق.(9)
سخن سیّد عبداللّه شبّر
یکی از فشردهترین و مفیدترین تفسیرهایی کـه در دو سـه قرن اخیر نگارش یافت از آنِ محقّق جلیلالقدر مرحوم سیدعبداللّه شبّر است. توضیحات کوتاه امّا مفید این مفسّر ژرفنگر در فهم بیشتر و درک روشنتر از آیهی ولایت فایده بخش است. وی در چند سـطری کـه در تـفسیر آیهی ولایت مینویسد به چـند نـکتهی اسـاسی اشاره میکند:
1ـ ولیّ در ابتدای این آیه به معنای متولّی امور و «الاولی بکم» است. این نکته نشان میدهد که ولایت گسترهای جدّیتر و اجتماعیتر دارد.
2ـ خـداوند کـلمه «ولیـّ» را به صیغهی مفرد ذکر فرموده و این بدان خـاطر اسـت که ولیّ جز یکی نیست اصالتاً؛ امّا رسول صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام به تبع و نیابت از ولایت الهی، ولیّ امر هـمه انـسانها هستند.
این سـخن نیز با روحِ توحیدی و وحدتگرایانه اسلام هماهنگ و همسوست.
3ـ کلمهای که در آیـهی ولایت به حضرت علی علیهالسلام قابل انطباق است «الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة» است. حال آن که مـیدانیم الذیـن جـمع است. مرحوم شبّر در توجیه این ناهماهنگی لفظی و معنایی مینویسد.
عبر عنه بصیغة الجـمع تـعظیماً او لدخول اولاده الطاهرین؛ تعبیر فرمود. از حضرت به صیغهی جمع به جهت تعظیم و تفخیم مقام ایشان و یـا بـه خـاطر داخل کردن فرزندان پاک و معصومش.(10)
4ـ دلالت این آیت بر امامت حضرت علی علیهالسلام به خـاطر حـصر آن بـر آن جناب است. همچنین در ذکر اوصاف و حالات حضرت به بیان نمونهای اکتفا شده اسـت کـه مـشهور خاصّ و عام بود؛ یعنی زکات در حال نماز.(11)
نکتهسنجی صاحب مثنوی
مولانا، جلالالدّین رومی بلخی در کتاب جـاودانی خـود، مثنوی، که برخی آن را قرآن پهلوی(12) خواندهاند، بارها و بارها به ساحت پاک علوی اظهار ارادتها نـموده و عـرشیترین مـدایح معنوی را به پای این سدرةالمنتهای عارفان نثار کرده است. پایان بخش دفتر نخست مـثنوی حـکایت نبرد خندق است. در این مصاف که بیشتر کارزار پاکی با پلیدی است داسـتانی رخ مـیدهد کـه دستمایهی مولانا برای پردازش و تصویرگری اخلاص عمل است:
از علیآموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزّه از دغل(13)
آنگاه کـه افـراسیاب خندق و بندهی بت احزاب از سکون و آرامش علی علیهالسلام در جنگ حیرت میکند و پرسـان مـیشود کـه: «سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن
حالت» از شاه ولایت و امیر ایمان و مولای تقوا میشنود:
گفت مـن تـیغ از پی حـق میزنم بندهی حقّم نه مأمور تنم
شیر حقّم نیستم شیر هوا فـعل مـن بر دین من باشد گوا
خون نپوشد گوهر تیغ مرا باد از جا کی برد میغ مـرا
کـَهْ نِیَم، کوهم ز حلم و صبر و داد کوه را کی در رباید تند باد
آنکه از بادی رود از جـا خـسی است زانک باد ناموافق خود بسی اسـت
بـاد خـشم و باد شهوت، بادآز بُرد آن را که نبود اهـلِ نماز(14)
نگاهی دیـگر به معنای «ولیّ»
اختلاف بر سر معنا و مفهوم ولایت، عمری به درازای تاریخ اسلام دارد. ایـن اخـتلاف به یک معنا، ریشهی بـسیاری از نـزاعهای عمدهی کـلامی اسـت و از مـنظری دیگر خود شاخ و برگ درخت نـاساز تـفرقه است. آنان که اساس غدیر و حدیث آن را پذیرفتهاند، امّا به ولایت غدیری تـن در نـمیدهند، حجّت ناموجّه خود را در معنای مولا جـستهاند. برخی مولا را دوست و بـرخی آزاده مـعنا کردهاند این خطا -به عـمد یـا به سهو- منشأ گژاندیشیهای بسیاری شد؛ که گفتهاند: «ماهی از سر گَنده گردد...». ایـن مـقال، گنجاپی تفصیل ندارد و نگارندهی آن نـیز سـر آن نـدارد که داخل کـوچه پس کـوچههای مباحث کلامی شود. امـّا گـریزی از یادکرد این دقیقه نیز نیست که معنا از ولایت هر جای دیگر که پذیرفتنی بـاشد، در سـورهی مبارکهی مائده مقبول نمیافتد. زیرا اولاً پیـش از آیـهی «انما ولیـکم اللّهـ....» قـرآن کریم مؤمنان را -به کـنایت- از ارتداد نهی کرده، آنان را تهدید به جایگزینی قومی دیگر میکند:
یا اَیُّها الَّذینَ ءامَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ ِمـنْکُمْ عـَنْ دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یـُحِبُّهُمْ و یُحِبُّونَه(15)....؛ ای کـسانی کـه ایـمان آوردهـاید هر کس از شـما از دیـن خود برگردد، به زودی خدا گروهی [دیگر] را میآورد که آنان را دوست میدارد و آنان [نیز] او را دوست دارند.
در این آیت، سخن از ارتـداد اسـت؛ ارتـدادی که باطل السّحر آن ولایت است. هر چـند روح و جـان ولایـت بـازتابی از ارادت قـلبی اسـت. امّا این مقدار، پاسخگوی آفت ارتداد نیست. پس جای دارد که درد (ارتداد) و درمان (ولایت) با یکدیگر و در کنار هم ذکر شوند.
ثانیاً به فاصلهی ده آیه بعد در همین سورهی مبارکه، خداوند رسول گـرامی خود را به تبلیغ رسالتی امر میفرماید که با آن رسالت احمدی به غایت خود میرسد و بی آن گویا هنوز کلمهی توحید بر زبانها جاری نشده است.(16)
و از همه مهمتر آیهی سوّم همین سوره اسـت کـه به روشنی سخن از یأس کافران، اکمال دین و اتمام نعمت میگوید:
.... الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم الکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا....(17)؛ امـروز کـسانی که کافر شدهاند،از[کارشکنی در[ دین شما نومید گردیدهاند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گـردانیدم و اسـلام را برای شما [به عنوان] آیـینی برگزیدم...
این مـجموعه از آیات در یک سوره، زبانگویای ولایت به همان معنایی هستند که قرنهاست از زبان بزرگان تشیع و پیشوایان دین. گفته شده است.
یکی دیگر از ترجمهها و دریافتهای نسنجیده از کلمهی مـولا و ولایـت، آزاد و آزادگی است. هر چـند در فـرهنگ و زبان دینی ما «مولا» گاه به معنای آزاد، در مقابل عبد (بنده) به کار میرود. لیکن مولای حدیث غدیر به هیچ روی چنین معنایی را پذیرا نیست. زیرا شواهد و قراین بسیاری چنین تـطبیقی را انـکار میکنند از جمله موقعیّت زمانی و مقدّماتی واقعهی غدیر، معنایی بیش از آزاد و آزادگی برای مولا رقم میزند.
مولوی از جمله کسانی است که چنین رهیافتی از حدیث غدیر دارد.
زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود و آنِ عـلی مـولا نهاد
گـفت هر کو را منم مولا و دوست ابن عمّ من علی، مولای اوست
کیست مولا؟ آنکه آزادت کند بند رقـیّت ز پایت برکَند
چون به آزادی نبوّت هادی است مؤمنان را ز انبیا آزادی است
ای گـروه مـؤمنان شـادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید(18)
این فهم نادرست از کلمهی مولا در حدیث غدیر، داستان تازهای نیست. آنان کـه از تـخریب سند این واقعهی شگفت، خود را ناتوان یافتند، دست به معنا و تفسیر ناروایِ آن بـردند و بـرخی نـیز ناخواسته حدیثی را که میتوانست سرنوشت همهی ملّتها و اقوام اسلامی را دگرگون سازد، چنین از پای در آوردند. به گـفته صاحب همین تفسیر نادرست از حدیث غدیر: «مُردم اندر حسرت فهم درست». به اعـتقاد و باور دانشمندان امامیّه، مـولا در مـاجرای غدیر و ولیّ در آیت ولایت، کسی است که تصرّف همهی امور به دست اوست و این امور، گسترهای به پهنای عالم تکوین و ژرفای جهان تشریع دارد. هر معنایی جز این برای کلمهی «ولیّ» آن چـنان نامأنوس و ناهموار است که شیرازهی معنوی آیات را بر هم میزند.
یک خطا در یک ترجمه
ترجمهی آقای بهاءالدّین خرّمشاهی از قرآن کریم که در زمستان 74 به شمار ترجمههای اخیر پیوست، اسلوبی تازه و امروزین دارد. ترجمهی آیات 55 تـا 56 از سـورهی مائده به قلم ایشان چنین است.
همانا سرور شما خداوند است و پیامبر او و مؤمنانی که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند و کسانی که خداوند و پیامبر او و مؤمنان را دوست بدارند [بدانند که] خداخواهان پیروزند.(19)
مـترجم، کـلمهی «ولی» را در آیهی 55 سرور معنا کردهاند. امّا فعل «یَتَوَلَّ» را که عضوی از همان خانواده است «دوست بدارند» ترجمه نمودهاند. گویا ایشان ولایت در «ولیّ» را غیر از ولایت در «یَتَوَلّ» دانستهاند. و در هر یک به سویی رفـتهاند. ایـن ناهمگونی گذشته از آنکه خود ضعفی در ترجمه به حساب میآیند، هیچ توجیه صرفی و یا نحوی را به همراه خود ندارد. ترجمهی کلمهی ولیّ به سرور همسو با فهم و تفسیر درست دانـشمندان شـیعی اسـت. امّا ترجمهی فعل یتولَّ در یـک آیـه بـعد از آن (آیهی 56) توجیه پذیرفتهای را بر نمیتابد.
2ـ سورهی کوثر
یکی دیگر از مواضع قرآن که مجمع البحرین نماز و ولایت و میعادگاه این دو رکن دین و دیانت اسـت، سـورهی مـبارکهی کوثر است. این سورهی نیز به روایت و شـهادت انـبوهی از مفسّران و محدّثان، در شأن و منزلت مادر امامت و دخت نبوّت و همسر ولایت حضرت زهرا علیهاالسلام نازل شده است. خدای سبحان پس از بـیان اعـطای کـوثر، پیامبر خود را به اقامهی نماز و نحرشتر امر میکند؛ فَصَلِّ لربـک و انحر.
در این سورهی مبارکه نیز خداوند، پس از یادآوری نعمت فراوان و بیحدّ و مرز خود (کوثر) پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به خواندن نماز و قـربانی کـردن شـتر، امر میکند. در اینجا نیز پس از نماز، سخن از قربانی کردن است که نـفع و خـیر آن به بینوایان نیز میرسد. «نحر» در این آیه همان نقشی را دارد که زکات در آیات پیش گفته داشـت. یـعنی نـمازی که به خدمت خلق، نینجامد، کامل نیست و اگر در جایی سخن از زکات اسـت، در سـورهی کـوثر، امر به قربانی کردن است. پس همان دَور، تسلسل مییابد و کوثر که نما و نشانی دیگر از ولایـت اسـت، بـا دو بالِ نماز و انفاق، اوج میگیرد.
هرگز و هرگز نباید این دست اقترانها و قرینهسازیها را از سر اتّفاق و یا تفنّن انـگاشت کـه جفایی است نابخشودنی به معارف الهی و حقایق قرآنی.
سخن پایانی
از آیهی ولایت (سورهی مائده، آیـهی 55) چـنین بـرمیآید که خداوند، هنگام ترسیم چهرهی ولیّ خود و مولای مردم، او را در حالی نشان میدهد که در حـال اقـامهی نماز و ایتای زکات است. معرّفی ولیّ و صاحب ولایت در چنین حالتی، حکایت از آن دارد که جـمال ولایـت در آیـنهی نماز آشکارتر میگردد و تفسیر و تصویر گویاتری از آن در اختیار بیننده قرار میگیرد. از این رهگذر، به پارهای از خـطا و صـوابهایی که در تفسیر آیهی ولایت رخ داده، اشاره شده است و آشکار گردید که در تـفسیر و تـرجمهی آیـات قرآنی، ملاحظهی روح و پیام آنها بسیار راهگشا و راهنماست.
از باب قوّت بخشیدن به نظریّهی ادّعا شده در مقالهی حـاضر، هـمین پیـوند در سورهی کوثر نیز بازبینی و ردیابی شد. در این سورهی مبارکه نیز خداوند، سـیمرغ ولایـت را با دو بال نماز و انفاق نشان میدهد؛ چنانکه در آیهی ولایت در سورهی مائده نیز همین دو بال را برای عـنقای بـلند آشیانهی ولایت ترسیم میفرماید.
پینوشتها:
1 . سورهی الرحمن، آیات 23-19.
2 . رشیدالدین میبدی صاحب تفسیر کشف الاسـرار و ابـوالفتوح رازی مفسّر نامی شیعی مینویسند:
«از سلمان فارسی و سعیدبن جـبیر و سـفیان ثـوری نقل شده است که مراد از بحرین حـضرت عـلی و فاطمه (سلامالله علیهما)، و مراد از برزخ حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآله و مراد از لؤلؤ و مرجان حسن و حسینعلیهماالسّلام اسـت. (ر.کـ: الطبرسی، فضل بن حسن، مـجمعالبیان، جـ9، ص305)
3 . امیرمؤمنان در کـتاب جـاودانی خـود، نهجالبلاغه میفرمایند: «پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن قدر مـا را نـسبت به حقوق همسایه سفارش فرمودند که ما بدین گمان افتادیم که هـمسایه از هـمسایه ارث میبرد».
4 . سورهی مائده، آیات 55 و 56.
5 . گر چه بـسیاری از مفسّران عامّه بر ارتـباط ایـن آیه با حضرت علی عـلیهالسلام صـحّه میگذارند، لیکن با معنا و تفسیری که ایشان از کلمهی «ولیّ» میکنند، به روح این آیـات کـه همانا ابلاغ ولایت و امامت امـیرمؤمنان(ع) اسـت، گـردن نمینهند.
6 . برای نمونه ر.کـ. الطـبرسی، مجمعالبیان، ج3، انتشارات دارالمـعوقه صـص 324 و 325.
7 . ر.ک: بهاءالدین خرمشاهی، قرآن مترجم، پاورقی صفحهی 117.
8 . فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، من مـنشورات المـکتبة الاسلامیه، ج1، ص450.
9 . لاهیجی، گوهرمراد، به اهـتمام صـمد موحّد، ص307.
10 . شـبّر، سـیدعبداللّه، تـفسیر القرآن الکریم، چاپ بـیروت، ص 141.
11 . پیشین.
12 . مثنوی، نسخهی قونیه، دفتر اول، بیت 3727.
13 . پیشین.1 . مثنوی، دفتر اوّل، بیتهای 3794 تا 3803.
14 . سورهی مائده، آیه 54.
15 . سورهی مـائده، آیـهی 67، یا ایها الرسول بلغ ما انـزل الیـک مـن ربـک و ان...
16 . سـورهی مائده، بخشی از آیـهی 3.
17 . مـثنوی، نسخهی قونیه، دفتر6، ابیات 4537 الی 4542. 2 . بهاءالدین خرمشاهی، قرآن مترجم، ص117.