هفدهمين اجلاس سراسرى نماز

■ هفدهمين اجلاس سراسرى نماز

هفدهمين اجلاس سراسرى نماز

هفدهمين اجلاس سراسرى نماز

بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار شركت‌كنندگان

تهران، آبان ماه 1387

 

بسم‏ الله‏ الرّحمن‏ الرّحيم‏

اولاً قلباً و عميقاً تشكر مي‌‌‌كنم از برادران و خواهران عزيزى كه متصدى امر ترويج نماز هستند. در همه‌جا اين خوب است و ارزشمند است؛ به خصوص در دانشگاه‏ها؛ و از خداى متعال درخواست مي‌‌‌كنم كه به شما و به جناب آقاى قرائتى و همين‌طور ديگر دست‏اندركاران اين كار بزرگ كه اين همت را كردند ـ اين شجرة طيبه را ايشان در زمين كاشتند و بحمدللَّه امروز برگ و بار خوبى دارد ـ توفيق بدهد، طول عمر بدهد كه ان‏شاءللَّه ايشان بتوانند كار را دنبال كنند.

اهميت كار اقامة نماز و ترويج نماز، ناشى است از اهميت خود نماز. وقتى ما مى‏بينيم در شرع مقدس اسلام اين‌همه راجع به نماز ـ چه در قرآن، چه در كلمات نبى مكرم، چه در فرمايشات معصومين ـ ترغيب و تشويق و اهتمام نشان داده شده، كشف مي‌‌‌كنيم كه اين نماز در بين مجموعة داروهاى درمانگرِ بيمارى‏هاى جسمى و روحى و فردى و اجتماعى انسان، آن عنصر اصلى يا يكى از اصلى‏ترين عناصر است. همة واجبات شرعى، اجتناب از همة محرمات، تشكيل‌دهندة مجموعه‏اى است از داروى تجويزشدة ازسوى پروردگار براى تقويت بنية روحى و اصلاح امور دنيا و آخرت انسان ـ اصلاح جامعه، اصلاح فرد ـ منتها در اين مجموعه بعضى از عناصر كليدى هستند كه شايد بشود گفت نماز كليدى‏ترينِ اين عناصر است. «الّذينَ اِن مَكَّنّاهُم فِى الاَرضِ اَقامُوا اَلصَّلاةَ » (حج، 41). مؤمنان، مجاهدان راه خدا، ايثارگران طريق تحكيم معارف الهى اين‌جورى‏اند كه وقتى «ان مكّنّاهم فى الارض»؛ وقتى ما اينها را در زمين متمكن كرديم، قدرت را به اينها سپرديم، خيلى كارها بايد انجام بدهند؛ استقرار عدالت، ايجاد چه، چه؛ اما اولْ‏چيزى كه وجود دارد: «اقاموا الصّلوة»؛ نماز را اقامه مي‌‌‌كنند. چه رازى است در اين نماز كه اقامة آن اين‌قدر مهم است؟

دربارة نماز خيلى بحث شده است. هر انسانى در درون خود يك نفس سركش دارد. يك پيل مست كه اگر مراقبش بوديد، با چكش مرتب بر سر او كوبيديد، او شما را به هلاكت نخواهد انداخت؛ رفتار او كنترل خواهد شد و همين نفس انسانى ماية پيشرفت شما خواهد شد. نفس، مجموعة غرایز انسانى است كه اگر اين غرایز درست كنترل شوند، در راه صحيح به‌كار گرفته شوند، درست اعمال شوند، انسان را به اوج كمال خواهند رساند. اشكال اين است كه مستى مي‌‌‌كنند. بايستى يك كنترل‌كننده‏اى وجود داشته باشد. اگر ظلم در دنيا هست، ناشى از بدمستى غرایز و نفسانيات يك يا چند نفر يا يك مجموعه است؛ اگر فحشا در دنيا هست، همين‌جور؛ اگر اهانت به انسان و پامال كردن كرامت انسان در دنيا وجود دارد، همين‌جور؛ اگر فقر در دنيا هست، بخش عظيمى از جامعة بشرى دچار محروميت از نعم الهى بر روى زمين‌اند، به‌خاطر همين است. نفسانياتِ مجموعة ستمگر، ظلم را به‌وجود مى‏آورد. مجموعة مستكبر، استضعاف را به‌وجود مى‏آورد. مجموعة تمامت‏خواه و فزونى‏طلب و بى‏رحم، فقر را به‌وجود مى‏آورد؛ گرسنگى را به‌وجود مى‏آورد. اين نفسانيات است كه اين‌همه مفاسد در عالم از اولِ تاريخ تا امروز وجود داشته و هرچه انسان در به‌كارگيرىِ توانایى‏هاى گوناگونى كه خدا در او به وديعت گذاشته، جلوتر رفته، اين كمتر نشده؛ بيشتر شده؛ «چو دزدى با چراغ آيد گزيده‏تر برد كالا».[1] آن ظالمى كه بمب اتم دارد، فرق مي‌‌‌كند با آن ظالمى كه فقط با شمشير مي‌‌‌جنگد. اين نفسانيات براى انسان‌ها خطرناك‏تر شده‏اند.

يك چنين چيزى در وجود انسان‌ها هست. همة انسان‌ها مبتلا به اين پيل مست در درون وجود خودشان هستند كه بايد اين را مهار كنند. اين مهار با ذكر خداست؛ با ياد خداست؛ با پناه بردن به خداست؛ با احساس نياز به پروردگار است؛ با احساس حقارت خود در مقابل عظمت الهى است؛ با احساس زشتى‏هاى خود در مقابل جمال مطلق حق متعال است. اينها همه‏اش ناشى از ذكر است. انسانى كه باتقواست، يعنى مراقب خودش هست و متذكر هست، منشأ شر و ظلم و فساد و طغيان و بدى به اين و آن نمي‌‌‌شود. آن ذكر الهى مرتب دارد او را نهى مي‌‌‌كند؛ مرتب دارد او را بازمي‌‌‌دارد: «الصّلاة تنهى». «تنهى» يعنى نهى مي‌‌‌كند؛ نه‌اينكه دست و پاى انسان را مي‌‌‌بندد؛ غرایز را از كار مى‏اندازد. بعضى خيال مي‌‌‌كنند «اِنَّ الصَّلاةَ تَنهى عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَر» (عنکبوت، 45)، معنايش اين است كه اگر نماز خواندى، ديگر فحشا و منكر از بين خواهد رفت؛ نه؛ معنايش اين است كه وقتى نماز مي‌‌‌خوانى، آن واعظ درونىِ تو كه با نماز جان گرفته، او مرتب به تو از بدىِ فحشا و منكر مي‌‌‌گويد، و گفتن و تكرار كردن و بر دل فروخواندن، طبعاً اثر دارد و دل را خاضع و خاشع مي‌‌‌كند. لذاست مى‏بينيد نماز تكرار بايد شود. روزه، سالى يك بار؛ حج، عمرى يك بار؛ نماز، هر روز چند بار بايد تكرار شود. اهميت نماز اينجاست.

اگر نماز خوانديم، از درون انسان، از دل انسان بگيريد تا سطح جامعه و تا سطح حاكميت بر جامعه ـ هرچه اين جامعه بزرگ باشد ـ به بركت نماز امان پيدا مي‌‌‌كند، امنيت پيدا مي‌‌‌كند. دل انسان امنيت پيدا مي‌‌‌كند، جسم انسان امنيت پيدا مي‌‌‌كند، جامعة انسان امنيت پيدا مي‌‌‌كند. نماز خاصيتش اين است؛ اقامة صلاة در جامعه اين است. اينى كه اين‌همه تأكيد شده، كار شما اين است؛ شما ستادهاى اقامة نماز و ستادهاى ترويج نماز در هر نقطه‏اى از نقاط كشور، در هر قشرى از اقشار و مهم‌تر از همه در مجموعة جوانان نخبه و دانشجو. اين معنايش كشاندن جامعه به اين حالت ذكر همگانى است. همگان متذكر باشند؛ كوچك، بزرگ، زن، مرد، مسئول دولتى، غير مسئول دولتى، شخصى كه براى خودش كار مي‌‌‌كند، شخصى كه براى يك جماعتى كار مي‌‌‌كند، اينها وقتى متذكر پروردگار بودند، كارها سامان پيدا مي‌‌‌كند. بيشترِ گناهان ما از غفلت سرمي‌‌‌زند. اين نماز به‌طور دائم تكرار مي‌‌‌شود.

در اين زمينه‏ها حرف زياد زده‏اند، ما هم بارها عرض كرده‏ايم؛ نماز جسمى دارد و روحى. به اين بايد توجه بشود. يعنى تك‌تك ما، خود من و ديگران بايد به اين توجه كنيم. نماز قالبى دارد و مضمونى؛ جسمى دارد و روحى. مواظب باشيم جسم نماز از روح نماز خالى نماند. نمي‌‌‌گویيم جسم بى‏روح نماز هيچ اثرى ندارد؛ چرا، بالاخره يك اثركى دارد؛ اما آن نمازى كه اسلام و قرآن و شرع و پيغمبر و ائمه اين‌همه روى آن تأكيد كردند، نمازى است كه جسم و روحش هر دو كامل باشد. اين جسم هم متناسب با همان روح فراهم شده؛ قرائت دارد، ركوع دارد، سجود دارد، به خاك افتادن دارد، دست بلند كردن دارد، بلند حرف زدن دارد، آهسته حرف زدن دارد. اين تنوع براى پوشش دادن به همة آن نيازهایى است كه به‌وسيلة نماز بايستى برآورده شود كه هركدام رازى در جاى خود دارد و مجموعة اينها، قالب و شكل نماز را به‌وجود مى‏آورد. اين شكل خيلى مهم است؛ ليكن روح اين نماز توجه است؛ توجه. بدانيم چه كار داريم مي‌‌‌كنيم. نماز بى‏توجه ـ همان‌‌‌طور كه عرض كردم ـ اثرش كم است.

شما از يك تكه الماس چندقيراطىِ خيلى ارزشمند دو جور مي‌‌‌توانيد استفاده كنيد. يك جور اين است كه مثل يك الماس، مثل يك سنگ قيمتى از آن استفاده كنيد؛ يكى هم اين است كه آن را به‌عنوان سنگ ترازو به‌كار ببريد و به‌جاى سنگ چندگرمى تو ترازو بگذاريد و در مقابلش مثلاً فلفل يا زردچوبه بكشيد! اين‌هم استفادة از الماس است؛ اما چه‌جور استفاده‏اى؟! اين مثل تضييع الماس است. البته باز هم با شكستن الماس فرق دارد؛ باز هم همين‏قدر، شكستن از او بدتر است؛ اما استفادة از الماس هم اين نيست كه آدم او را سنگ ترازو قرار بدهد و با او فلفل و زردچوبه وزن كند. با نماز مثل الماسى كه سنگ ترازو كرده‏ايم، نبايد رفتار كنيم. نماز خيلى ذى‏قيمت است.

يك وقت انسان نماز مي‌‌‌خواند، مثل بقية عادات روزانه؛ مسواك مي‌‌‌زنيم ـ فرض بفرمایيد ـ ورزش مي‌‌‌كنيم، همين‌جور نماز هم مي‌‌‌خوانيم در وقت. يك وقت نه، انسان نماز مي‌‌‌خواند، با اين احساس كه مي‌‌‌خواهد حضور در محضر پروردگار پيدا كند. اين يك جور ديگر است. ما هميشه در محضر پروردگاريم؛ خواب باشيم، بيدار باشيم، غافل باشيم، ذاكر باشيم؛ ليكن يك وقت هست كه شما وضو مي‌‌‌گيريد، تطهير مي‌‌‌كنيد، خودتان را آماده مي‌‌‌كنيد، با طهارت جسم، با طهارت لباس، با طهارت معنوىِ ناشى از وضو و غسل مي‌‌‌رويد خدمت پروردگار عالم. ما در نماز بايد يك چنين احساسى داشته باشيم. رفتيم خدمت پروردگار، عرض كرديم؛ با اين حال وارد نماز بايد شد؛ خود را در مقابل خدا بايد احساس كرد؛ مخاطب بايد داشت در نماز؛ والّا صرف اينكه يك امواجى را كه ناشى از كلمات و حروف هست، در فضا منتشر كنيم، اين آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. مي‌‌‌شود همين‌طور گفت: «الحمدللَّه ربّ العالمين. الرّحمن الرّحيم. مالك يوم الدين» و امواجش را منتشر كنيم. همين را مي‌‌‌شود با قرائت خوب هم خواند؛ اما بى‏توجه، كه باز هم همان منتشر كردن امواج صوتى است در هوا. اين، آن چيزى نيست كه از ما خواسته شده. از ما خواسته شده كه در حال نماز دلمان را ببريم به پيشگاه پروردگار؛ از دلمان حرف بزنيم، با دلمان حرف بزنيم؛ اينها مهم است. اين را در وضع ترويج نماز، در نمازى كه خود ما مي‌‌‌خوانيم، نمازى كه به ديگران تعليم مي‌‌‌دهيم، اين نكتة روح نماز را بايد توجه كنيم.

البته اين روح بدون جسم هم به‌دست نمى‏آيد. اينكه انسان خيال كند اگر اين است، مى‏نشينم صد بار ذكر مي‌‌‌گويم و مثلاً نماز ديگر نمي‌‌‌خوانم، نه؛ همين‌جور كه عرض كرديم، آن جسم، آن كالبد، با توجه به نيازهاى تأمين‏شوندة به‌وسيلة اين روح تنظيم شده است. لذا ببينيد در روايات براى حالات مختلف نماز يك خصوصياتى را گذاشتند. واجب نيست؛ مستحب است. در وقت ايستادن به كجا نگاه كنيد؛ در وقت سجده كردن به كجا نگاه كنيد؛ در وقت ركوع، بعضى از روايات دارد، چشمتان را ببنديد؛ بعضى روايات دارد به جلو نگاه كنيد؛ اين خصوصيات همه كمك مي‌‌‌كند به آن حالت حضور و توجهى كه براى انسان لازم است.

حالا اهميت نماز كه واقعاً براى ما توصيفش هم شايد ممكن نباشد. امام صادق در بيمارىِ رحلت به وصى‏شان مي‌‌‌فرمايند كه: «ليس منّى من استخفّ بالصّلوة؛[2] «از ما نيست كسى كه نماز را سبك بشمارد». استخفاف يعنى سبك شمردن، كم‏اهميت شمردن. حالا اين نمازِ با همة اين خصوصيات، با همة اين فضایل، چقدر از انسان وقت مي‌‌‌گيرد؟ نماز واجب ما ـ اين هفده ركعت ـ اگر انسان بخواهد با دقت و با قدرى ملاحظه بخواند، فرض كنيد 34 دقيقه وقت مي‌‌‌گيرد؛ والّا كمتر وقت خواهد گرفت. ما گاهى اوقات مي‌‌‌شود كه پاى تلويزيون در انتظار برنامه‏اى كه مورد علاقة ماست نشسته‏ايم و قبل از آن، دائم تبليغات، تبليغات، تبليغات ـ‌بيست دقيقه، پانزده دقيقه ـ كه هيچ‌كدام هم به درد ما نمي‌‌‌خورد، مى‏نشينيم گوش مي‌‌‌كنيم و بيست دقيقه وقتمان را از دست مي‌‌‌دهيم، براى خاطر آن برنامه‏اى كه مي‌‌‌خواهيم. بيست دقيقه‏هاى زندگى ما اين‌جورى است. منتظر تاكسى مي‌‌‌شويم، منتظر اتوبوس مي‌‌‌شويم، منتظر رفيقمان مي‌‌‌شويم كه بيايد جایى برويم، منتظر استاد مي‌‌‌شويم كه سر كلاس دير كرده، منتظر منبرى مي‌‌‌شويم كه دير به مجلس رسيده؛ همة اينها ـ ده دقيقه، پانزده دقيقه، بيست دقيقه ـ به هدر مي‌‌‌رود. خوب، اين بيست دقيقه و 25 دقيقه و سى دقيقه را براى نماز ـ اين عمل راقى، اين عمل بزرگ ـ مصرف كردن مگر چقدر اهميت دارد؟

در جامعة جوان كشور بيش از ديگران بايد به نماز اهميت داد. جوان با نماز دلش روشن مي‌‌‌شود؛ اميد پيدا مي‌‌‌كند؛ شادابى روحى پيدا مي‌‌‌كند؛ بهجت پيدا مي‌‌‌كند. اين حالات بيشتر مال جوان‌هاست، بيشتر مال موسم جوانى است؛ مي‌‌‌تواند لذت ببرد؛ و اگر خدا به من و شما توفيق بدهد، نمازى بخوانيم كه با توجه باشد، خواهيم ديد كه انسان در هنگام توجه به نماز، از نماز سير نمي‌‌‌شود. انسان وقتى به نماز توجه پيدا كند، آن‏چنان لذتى پيدا مي‌‌‌كند كه در هيچ‌يك از لذایذ مادى اين لذت وجود ندارد. اين دراثر توجه است. بى‏توجهى به نماز، كسالت در حال نماز، از خصوصيات منافقين است ـ نه‌اينكه حالا هركسى در حال نماز كسالت داشت، منافق است؛ نه ـ خدا منافقين را در قرآن معرفى مي‌‌‌كند و مي‌‌‌گويد اينها را از اين بشناس. در زمان پيغمبر منافقينى بودند كه براى خاطر اين و آن نماز مي‌‌‌خواندند و در دل به نماز اعتقادى نداشتند. «وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ» (نساء، 142). بله، وقتى كسى طرف خطاب ندارد، با خدا حرف نمي‌‌‌زند، خسته مي‌‌‌شود و برايش يك كار طولانى به‌نظر مى‏آيد. چهار ركعت نماز كه چهار دقيقه، پنج دقيقه طول مي‌‌‌كشد، براى او يك زمان طولانى به‌نظر مى‏آيد؛ درحالى‌كه چهار دقيقه مگر چقدر است؟ انسان اگر در اين حالت با خدا طرف خطاب بشود، آن‌وقت خواهد ديد كه مثل برق گذشت؛ دريغ مي‌‌‌خورد، افسوس مي‌‌‌خورد و دلش مي‌‌‌خواهد طولانى‏تر بشود.

اين معنا را در جوان‌‌‌ها، ترويج كنيد. جوان‌‌‌ها اگر از حالا عادت كنند به نماز خوب، وقتى به سن ماها رسيدند، نماز خوب خواندن برايشان ديگر مشكل نيست. در سنين ما آدمى كه عادت نكرده باشد به نماز خوب، نماز خوب خواندن ممكن است؛ اما مشكل است؛ براى آنكه از جوانى عادت كرده به اينكه خوب نماز بخواند؛ يعنى نماز باتوجه ـ نماز خوب معنايش نماز با صداى خوش و قرائت خوب نيست؛ يعنى نمازِ باتوجه، با حضور قلب؛ قلبش در محضر پروردگار حاضر باشد؛ از دل و با دل حرف بزند ـ آن‌وقت اين سجية او مي‌‌‌شود و ديگر برايش زحمت ندارد؛ تا آخر عمر همين‌جور خوب نماز مي‌‌‌خواند.

يك نكته‏اى را آقاى قرائتى الان اشاره كردند، قبلاً هم مكرر گفته‏اند، ما هم گفته‏ايم؛ در مورد كمبود مسجد و نمازخانه در مراكز پرجمعيت. اين را بايد دوستانى كه از دولت اينجا تشريف دارند ـ وزراى محترم كه اينجا تشريف داريد ـ در دولت به‌طور جد مطرح كنيد. همة كارهاى مهندسى بزرگ بايستى يك پيوست مسجد و نمازخانه داشته باشد. وقتى مترو طراحى مي‌‌‌كنيم، براى ايستگاه مترو، مسجد در آن ملاحظه شود؛ ايستگاه قطار طراحى مي‌‌‌كنيم، فرودگاه طراحى مي‌‌‌كنيم، مسجد در آن حتماً ديده شود. شهرك طراحى مي‌‌‌كنيم، مسجد در مراكز لازم كه ممكن است بيش از يكى لازم باشد، در او حتماً ملاحظه شود. آيا ممكن است ما يك شهرك را طراحى كنيم، خيابان‏كشىِ او را فراموش كنيم؟ مي‌‌‌شود شهركِ بدون خيابان؟ با اين چشم بايد به مسجد نگاه كرد. شهرك بدون مسجد معنى ندارد. وقتى انبوه‏سازان ساختمان مي‌‌‌خواهند مجوز بگيرند براى انبوه‏سازى و ساختمان بسازند، در نقشه‏اى كه ارائه مي‌‌‌دهند كه مجوز براساس او صادر مي‌‌‌شود، بايد نمازخانه ديده شود. ما بايد با نمازخانه اين‌جورى برخورد كنيم.

اشاره كردند به پروازها؛ نه‌فقط پروازهاى حج، در پروازهاى گوناگون ـ‌داخلى، خارجى، دوردست ـ كه وقت نماز را پوشش مي‌‌‌دهد، حتماً رعايت مسئلة نماز بشود. اگر امكان دارد قبل از پرواز و بعد از پرواز، وقت نماز وجود داشته باشد. اين‌جور نباشد كه مثلاً فرض بفرمایيد از قبل از اذان صبح راه بيفتند و بعد از آفتاب به مقصد برسند؛ نه؛ برنامه را جورى تنظيم كنند كه مردم بتوانند نمازشان را بخوانند؛ يا قبل، يا بعد. اگر امكان ندارد ـ گاهى ضرورت‌هایى ازلحاظ پروازهاى داخلى، خارجى، خطوط هوایى، پيدا مي‌‌‌شود كه امكان ندارد ـ در داخل هواپيما امكانات نماز خواندن را فراهم كنند كه البته كاملاً مي‌‌‌شود قبله را تشخيص داد؛ يعنى خلبان‌‌‌ها واردند، مي‌‌‌فهمند، مي‌‌‌دانند؛ تا افرادى كه مايل‌اند در داخل هواپيما نماز بخوانند، بتوانند. البته مسئلة حركت قطارها هم به‌طريق‌اولى اين‌جور است.

امروز در كشور ما اين جهات قابل مقايسة با قبل از انقلاب نيست. شماها اغلب قبل از انقلاب را يادتان نيست. عجيب بود! هم اينجا، هم بعضى جاهاى ديگر. ما عراق رفته بوديم؛ يك سفر عتبات مشرف شديم؛ هر كار كرديم براى نماز صبح، توقف نكرد؛ يعنى اصلاً نمي‌‌‌شد؛ جورى تنظيم كرده بودند كه نمي‌‌‌شد، و بنده مجبور شدم از اواخر قطار ـ كه نزديك ايستگاه يا اوایل ايستگاه بود ـ خودم را از پنجره بيندازم بيرون، كه بتوانم نماز بخوانم؛ چون در داخل قطار كثيف بود و نمي‌‌‌شد نماز خواند. به‌هرحال، اين چيزها هيچ رعايت نمي‌‌‌شد. حالا خيلى تفاوت كرده؛ منتها بيش از اينها انتظار هست. اهميت نماز بايد معلوم باشد.

ما بارها، مكرر به آقايان ائمة جمعه، ائمة جماعت و روحانيون محترم در شهرستان‌‌‌ها، در تهران توصيه كرديم كه مساجد بايد آباد باشد؛ صداى اذان بايد از مساجد بلند شود. بايد همة نشانه‏هاى توجه به نماز و اقامة نماز را در شهر اسلامى ـ به‌خصوص در شهرهایى مثل تهران و شهرهاى بزرگ كشورـ ببينند، بايد احساس كنند؛ هم مردم خودمان، هم كسانى كه وارد اين شهرها مي‌‌‌شوند. نشانه‏هاى اسلامى بايد واضح و آشكار باشد؛ كمااينكه در مهندسى‏هاى ما بايد نشانه‏هاى اسلامى آشكار باشد. صهيونيست‌‌‌ها هر نقطة دنيا كه خواستند يك ساختمانى بسازند، آن علامت نحس ستارة داوود را سعى كردند يك‌جورى رويش تثبيت كنند. كار سياسى‏شان اين‌جورى است. ما مسلمان‌‌‌ها نشانه‏هاى اسلامى و مهندسى اسلامى را بايد در همة كارهايمان، از جمله در باب مهندسى بايستى مراعات كنيم.

به‌هرحال، اميدواريم خداوند متعال توفيق بدهد. كار نماز، كار كوچكى نيست؛ كار بسيار بزرگى است. همة دست‏اندركاران اين كار ان‏شاءللَّه جزو «وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ» (نساء، 162) هستند كه در قرآن بخصوص «وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ» دربارة مؤمنان پاك و پاكيزه و خالص اسم آورده شده. ان‏شاءللَّه همه‏تان در عداد مقيمين‌الصّلاة باشيد و خداى متعال كمك كند، توفيق بدهد و همة ما را از بركات نماز ان‏شاءللَّه برخوردار كند.

والسلام عليكم و رحمةاللَّه‏

 

 

[1]. سنایى غزنوى‏.

[2]. شیخ صدوق، علل الشرايع، ج2، ص356.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 3218 کلمه
1394/9/15 ساعت 23:18
کد : 979
دسته : پیام های مقام معظم رهبری به اجلاس های نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
پیام های مقام معظم رهبری
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز