■ راه حل جذب جوانان به نماز
- نقش خانواده در تربیت فرزندان: کانون خانواده اولین و بهترین مدرسه ای است که نسل های جوامع بشری از آنجا رشد می یابند بنابراین اگر والدین یا مربیان خانواده افراد مدیر و بامسئولیتی باشند قطعاً کانون خانواده محیط سالمی برای تعالی و رشد افراد آن خانواده خواهد بود و بالعکس اگر مربی خانواده انسان غیرمسئول و بی قید و شرطی باشد قطعاً افرادی که از آن خانه وارد اجتماع می شوند انسانهای مفیدی برای اجتماع نخواهند بود و به همین خاطر دین مسئولیت سنگین و خطیری را بر عهده ی خانواده گذاشته و ادب و تربیت فرزند را به عنوان بهترین عمل صالح وارثی ماندگار یاد کرده است.
پس راه اول برای جذب جوانان به نماز خانواده و محیط خانواده است.
- آگاهی کافی جوانان از فریضه نماز: اگر جوانان ما نسبت به نماز و یا سایر فرائض و تعالیم دین اطلاع دقیق و کافی را داشته باشند و از برکات و فضائل و آثار و نتایج آن مطلع باشند هرگز حاضر نمی شوند که چیزی را جایگزین آن سازند. وقتی یک جوان مسلمان درک کند و یقین نماید که نماز پایه ی محکم و استوار دین اوست، نماز ملاک اصلی کفار با اوست، نماز مایه ی آرامش روح اوست، نماز اولین گام مسلمانی است، نماز تخلیه همه آلودگی ها و پلیدی ها و دوای همه امراض و دردهای درونی و باعث سبکی و سکینت و آرامش قلبی او و لحظه گفتگوی او با محبوب و معبود او و نماز همه دین اوست و نیز صدها آثار مثبت روحی و روانی در آن گنجانیده شده چگونه راضی خواهد شد که آن را با امور دیگر معاوضه نماید.
مشکل ما این است که در باب نماز از دو امر غفلت کرده ایم یکی از اهمیت نماز در اسلام و جایگاه رفیع آن در دین و دیگری از آثار و اسرار آن که شاید همین امر یعنی آثار و اسرار مهمی که در نماز نهفته است آن جایگاه مهم را برایش در دین ایجاد کرده است. اگر از این دو امر در نماز به مقدار کافی بینش حاصل شود هیچ انسان عاقلی آن را در زندگی و حیات خویش ترک نخواهد کرد چون کدام انسان عاقل است که سعادت خویش را با شقاوت و نیکبختی را با تیره روزی مبادله نماید.
- سستی و تنبلی: برای حل این معضل که بیشتر جنبه فردی و خصوصی دارد نخست باید عوامل پیدایش آن را جستجو نمود سپس در رفع و حلّ آن کوشید.
روانشناسان علل تنبلی را به سه دسته تقسیم بندی نموده اند: علل جسمانی، علل تربیتی و علل عاطفی.
علل جسمانی تنبلی را دائمی نمی دانند بلکه موقتی است مثل خستگی که امری است مقطعی و موقت. این علل ممکن است از محیط خانوادگی یا اجتماعی نامساعد به وجود آید.
در حقیقت تنبلی یک مرض نیست بلکه نداشتن یک انگیزه و علاقه درونی است که آن عامل درونی در فعالیت و عدم فعالیت جسم ظاهر می گردد.
- مجالست و مصاحبت با دوستان: برای یک جوان که ابتدای ورود او به حیات و زندگی اجتماعی است و شخصیت اجتماعی او در حال شکل گیری باشد آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد انتخاب دوستان خوب است و به همین دلیل باید با معیارهایی که در انتخاب دوست خوب موثرند آشنا شود:
1- دارا بودن فکر و عقیده سالم، 2- حسن خلق و فروتنی، 3- عاقل بودن، 4- خوشنامی و شهرت داشتن به خوبی، 5- صادق بودن و صداقت داشتن.
- درمان فساد اخلاقی: در حل این معضل اخلاقی، سالم نگه داشتن محیط خانواده از طرف والدین و اجتماع از جانب والیان امر و حاکم و از بین بردن مقدمات گناه، شرط اصلی است. جوانان می توانند برای فاصله گرفتن و دوری از مفاسد اخلاقی شیوه های مختلفی را اتخاذ نمایند و آن مشغول شدن یا سرگرمی به کارهای مختلف هنری یا فنی که آمادگی و استعداد انجام و رشدیابی آن را در خود می بینند. مفاسد اخلاقی معلول عوامل مختلفی که مهمترین آن ثروت و مکنت مادی، غرور جوانی و بیکاری است می باشد.
- بهانه مزاحمت نماز در امور شخصی: کسی که نماز را مزاحمی برای اعمال و کارهای روزمره شخصی بداند از دو حال خارج نیست یا ناشی از عدم آگاهی و جاهل بودن به موقعیت نماز و جایگاه آن در دین است که تصور می کند نماز با سایر تعالیم دینی یکسان بوده و با بقیه ی احکام اسلامی فرقی ندارد و یا به خاطر ایجاد بهانه در ترک آن است که می خواهد آن بهانه را به عنوان دلیل نمایان سازد که هر دو جهت مردود است. بطلان تصور اول به این است که نماز برترین جایگاه را در دین دارا بوده و هرگز در عرض سایر احکام دین نیست. و بطلان تصور دوم به این است که طبیعی است هرکس برای انجام عمل یا ترک آن سعی دارد که دلیلی داشته و انجام و ترک هر کاری را بدون علت انجام ندهد چون هیچ کاری بدون علت نیست.
- غرور و تکبر: و اما درمان این بیماری: بهترین راه درمان و علاج این بیماری، تواضع و فروتنی است چون حکمائ و عرفا گویند هر دردی به ضدش در درمان این بیماری: بهترین راه درمان و علاج این بیماری، تواضع و فروتنی است چون حکمائ و عرفا گویند هر دردی به ضدش درمان پذیرد. بنابر این رکوع و سجده خاضعانه و خاشعانه در مقابل عظمت و کبریائی خداوند و احساس ذلّت و خواری در برابر او می تواند به انسان این بینش و معرفت را ایجاد کند که او موجود ناچیزی است.
علمای علم اخلاق گفته اند که درمان و علاج کبر از دو راه میسّر است: علمی و عملی.
اما راه علمی آن است که نفس خود را بشناسد یعنی معرفت و شناخت به خود و خدای خود پیدا کند.
چون وقتی انسان خود و خدای خود را بشناسد به حقارت و ضعف و ناتوانی خود و عظمت و قدرت الهی پی خواهد برد و خواهد فهمید که لحظه و آنی از خالق خود بی نیاز نیست.
و اما راه عملی آن این است که در مقابل خدادو خلق تواضع کند و رفتار بزرگان را الگو برای خویش قرار دهد.
یک جوان باید بداند که در طول تاریخ بشریت در میان همه اقوام انسانی همیشه کاملترین و بافضیلت ترین افراد، متواضع ترین آنها و پست ترین و فرومایه ترین انسانها، مغرورترین شان بوده اند.
- تسویف و طریق رهائی از آن: در حلّ این عامل و از بین بردن آن بر نسل جوان توجه به این نکته ضروری است که شیطان برای فریب دادن هر کسی، دام مشخص و معینی را که مقتضای حال او باشد می گستراند و نحوه فریب دادن ابلیس برای همه یکسان و یکنواخت نخواهد بود.
چه بسا جوانانی که تصمیم به عبادت گرفتند ولیکن شیطان انجام عبادتشان را به تأخیر انداخته و گفته شتاب مکن. چه بسا جوانی به سمت مسجد روانه بود که شیطان او را برگردانده و به او القاء کرده که وقت به اندازه کافی هست.
پس همه این امور از حیله های شیطان است و برای نجات و رهایی از آن باید چاره جویی کرد. باید جانب احتیاط را نگه داشت و حکم احتیاط این است که ترک امروز و فردا کنیم و از آرزوی دراز روی گردانیم که عمر رفته باز نمی آید و از آنچه می ترسیم یعنی مرگ امانی نداریم و در تأخیر، آفتهاست باید مرگ را جدی گرفت و در توبه و نیکوکاری تعجیل نمود که گفته اند: سوف (یعنی بزودی فلان کار را خواهم کرد) بزرگترین لشکر شیطان است. کسی که فریب امروز و فردا کردن نفس و شیطان را خورده دم مرگ، تلخابه ی ندامت را به سختی فرو می برد.
- رفتار ناشایست برخی از مبلغان دینی: سخن ما به جوانان آگاه و تحصیل کرده این است که چنین خطاهایی نباید به اسم دین تمام شود. مگر در مشاغل علمی دیگر این چنین است که اشتباه فرد را به جای خطای آن علم به حساب می آورند. اگر یک روحانی و مبلّغ دینی خطایی را مرتکب شد و یا احتمالاً به انحراف کشیده شود باید این را به حساب شخصی او گذاشت نه به حساب دین.
مسئولیت اصلی جوانان ما این است که این توطئه ها را بشناسند و هر چه را می شنوند و می خوانند در بوته احتمال قرار دهند نه اینکه جزم و یقین به آن پیدا کنند و یا آنچه را که خود مشاهده می کنند به اسم دین نگذارند بلکه آن را رفتار فردی او بدانند.