عرفان و عبادت در سیره پیامبر اعظم (ص)

■ عرفان و عبادت در سیره پیامبر اعظم (ص)

عرفان و عبادت در سیره پیامبر اعظم (ص)

چکیده :

عرفان و عبادت از مهم ترین محورهای بحث در سیره نبوی(صلی الله علیه وآله) است. عبادت، فرع و مترتب بر معرفت است، و از همین روی، پیامبراعظم(صلی الله علیه وآله)تحت تربیت الهی مسیر کسب معرفت را چنان طی کرد که آماده پذیرش رسالت عظیم الهی شد. درجات بالای معرفتی آن حضرت، حالتی قرین با ذکر و احساس حضور دایم در پیشگاه حق به او بخشیده بود. این حالت به صورت خشوع و خداترسی و خوف حقیقی از سخط الهی در عبادات آن حضرت متجلی می شد. جلوه های عبادت در سیره پیامبراعظم(صلی الله علیه وآله) در نماز و ذکر، تهجد و نوافل، روزه، اعتکاف و حج رخ نموده است. نماز ایشان، که آن را نور چشم خود می خواند، همراه بود با اوج توجه و حضور دل. حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) بر تهجد و نوافل نیز اهتمام خاصی داشتند. همچنین عبادات سنگین و طولانی همراه با فراهم سازی لوازم و مقدمات آن از قبل، و نیز آداب خاصی چون تقسیم نماز بر ساعات شب، بیداری پس از ثلث یا نصف شب و قرائت قرآن و مناجات در گزارش های مربوط به سیره عبادی آن حضرت به چشم می خورد.

سیره‌ عبادی

سیره‌ عبادی2 پیامبر عظیم الشأن اسلام از مهم ترین محورهای مطرح در سیره نبوی(صلی الله عـلیه وآلهـ) است؛ چرا که می توان‌ عبادت‌ و عرفان را غایت حرکت انسان به ویژه پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه وآله) در سیر معنوی دانست. اهمیت بعد عرفان و عبادت، مربوط به ارتباط این دو امر بـا هـدف‌ نـهایی‌ و متعالی خلقت انسان هاست. بـه حـکمِ گـفته الهی در آیه‌ نورانیِ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُون»3 هدف از خلفتِ بخشِ تکلیف مدار هستی، یعنی انسان‌ و جن،‌ عبادت است، و عبادت نـیز بـدون مـعرفت ارزشی ندارد و عبادتِ‌ مورد‌ نظر این آیه نـیز عـبادتی قرین و ملازم با معرفت است؛ بدین معنا که هر درجه‌ از‌ عبودیت،‌ درجه ای از معرفت را می طلبد، و با هر عبادتِ عـارفانه،‌ درجـه‌ ای‌ برتر از معرفت به دست می آید. این روندِ رو به کـمال و رشد،‌ تا‌ بالاترین‌ مراحل امکان معرفت ادامه می یابد، و به این ترتیب، مفهوم سخن برخی مفسران‌ که‌ «لیـعبدون» را در آیـه یـاد شده «لیعرفون» معنا کرده اند،4 روشن می شود.

با‌ آنچه‌ گفته آمـد روشـن شد که معرفت و بصیرت از نظر رتبه مقدم بر عبادت‌ و عبودیت است، و عبادتِ بی معرفت و شناخت را ارجـی نـتوان نـهاد؛ زیرا‌ تا‌ عبد‌ شناختی هرچند اندک به آنچه می پرستد نیابد، عـبادتش جـز کـاری لغو، بی مبنا، بی‌ هدف‌ یا تقلیدی صرف نیست، و عبادی که این چنین انـد هـمواره در‌ روایـات‌ ملامت‌ شده اند و درجه عبادتشان بر اساس درجه عقل و معرفتشان محک خورده است.5

عبادت‌ نـبوی(صلی‌ الله‌ علیه وآله) عبادتی بود همراه با بالاترین درجات معرفت به معبودِ هستی؛‌ و ایـن سـیر مـعرفتی با زمینه های تربیت نبوی(صلی الله علیه وآله) از دوران کودکیِ ایشان توسط‌ برترین‌ ملک الهی ادامـه یـافت،6 و سرانجام با اتصال نبی اکرم(صلی الله علیه‌ وآله)‌ به منبع وحی الهی پس از‌ رسالت‌ بـه‌ اوج رسـید. پس از مـرتبه معرفت، نوبت‌ به‌ ذکر و حضورِ دل می رسد و نیز توجه دایم به منبع عظیم‌ هستی؛‌ و بـا ایـن توجه و حضورِ‌ دل، اعضاء‌ و جوارح‌ نیز در مراتب بعدی همراه شده،‌ عبادات‌ جارحه ای قـرین عـبادات جـانحه ای می گردند. بدین ترتیب شایسته است‌ که‌ مباحث این نوشتار در سه بخش‌ معرفت و بصیرت نـبوی(صلی‌ الله‌ عـلیه وآله)، ذکر دایم و خدامحوری،‌ و بالأخره عبادت نبوی(صلی الله علیه وآله)طرح شود.

1. معرفت و بصیرت

پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ عـلیه وآله) خود، معرفت را‌ سرمایه‌ اصلی‌ خویش معرفی می‌ فرمود،7‌ و چنان که گذشت،‌ خداوند‌ متعال مسیری رو بـه کـمال را برای فزونیِ معرفت آن حضرت ترسیم کرده بود.‌ رخدادِ‌ بعثت برای آن حضرت، هـمراه بـود‌ با‌ پیدایش درجه‌ والایی‌ از‌ معرفت در باب هـستی؛‌ بـه گـونه ای که با کنار رفتن پرده ها از مقابل دیـدگانِ حـقیقت بین آن‌ حضرت،‌ حقایق هستی برای روح متعالی ایشان‌ منکشف‌ و متجلی‌ شد.‌ بنابر روایـتی از‌ امـام‌ صادق(علیه السلام)، هنگامی که از آن حـضرت پرسـیدند پیامبران چـگونه بـه رسـالت خویش پی می برند؟‌ فرمود:‌ «پرده‌ از مـقابل دیـدگانشان کنار می رود».8 در‌ روایتی‌ دیگر‌ نیز‌ آن‌ حضرت‌ در پاسخ زرارة که پرسید: چگونه رسـول الله(صلی الله علیه وآله) خوف نداشت که آنـچه بر او نازل می شـد، از نـزغات و القائات شیطان باشد، فرمود:‌ «خـداوند هـنگامی که بنده ای را به منزله رسول خویش بر می گزیند آن چنان آرامش و اطمینان درونـی ای بـر او نازل می کند که دریـافت هـایش از جـانب‌ خدا‌ همچون چـیزهایی اسـت که به چشم مـی بیند».9

بـدین لحاظ معرفت و بصیرت و بینشی که لازمه شروع نبوت و رسالت است به اقتضای حکمت الهـی در بـدوِ امر‌ نبوت‌ برای پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) حـاصل شده بـود؛ امـا عـرصه های معرفتی در باب ذات مـقدس الهی و آیات او همواره برای پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه وآله)گشوده بود و آهنگی‌ رو‌ به کمال داشت. رخداد «اسـراء» و «مـعراج» را می توان حرکتی در این راه دانست؛ چـرا کـه بـه تـصریح آیـه نخستِ سوره اسـراء، ایـن‌ امر‌ برای ارائه آیات الهی‌ به‌ پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) رخ داد: «منزه است آن [خدایی] که بنده اش را شبانگاهی از مسجدالحرام بـه سـوی مـسجدالاقصی، که پیرامون آن را برکت داده ایم، سیر داد تا‌ از‌ نـشانه هـای خـود بـه او بـنمایانیم، کـه وی همان شنوای بیناست»10 و معراج، بنابر برخی روایات، در مراحل و دفعات متعددی برای پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)رخ داد و روشن است‌ که‌ در هر‌ نوبت، معرفتی بر معرفت پیشین افزوده می شد.11

حرکت رو بـه کمالِ معرفتی در آن حضرت، روح‌ ایشان را به چنان درجه ای از شهود و یقین رسانید‌ که‌ پرده‌ های عالم غیب از برابر دیدگان درون بین آن حضرت کنار رفت و آنچه را نادیدنی بود ‌‌می‌ دید. بنابر روایتی کـه ابـوذر، صحابی برجسته پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)، نقل کرده،‌ پیامبراکرم‌ (صلی‌ الله علیه وآله) فرمود: «من چیزی می بینم که شما نمی بینید و چیزی می‌ شنوم که شما نمی شنوید. آسمان [از کـثرت مـلائک] به سنگینی گراییده و سزاوار است چنین باشد؛‌ چرا‌ که در آن به قدرِ موضع چهار انگشت نیز نیست جز آنکه فرشته ای پیشانی اش را در حال سجده قـرار داده اسـت. به خدا قسم اگر مـی دانـستید آنچه را‌ می دانم، اندک می خندیدید و بسیار می گریستید، و در بسترها از همسران متلذذ نمی شدید و به ارتفاعات رفته، به پیشگاه الهی استغاثه می کردید».12

نمود دیـگری از شـهود‌ حقایق‌ هستی در پیامبراکرم(صلی الله عـلیه وآله) اخبار غیبی پرشماری است که از آن حضرت می رسید. از این دست می توان پیشگویی حضرت درباره تعداد، اسامی و محل قتلِ کشتگانِ‌ مشرکان‌ در بدر،13 و نیز سخن گفتن حضرت با این کشتگان پس از مـرگ آنـان و ریخته شدن اجسادشان در یک چاه در منطقه بدر اشاره کرد؛14 و هنگامی که‌ عُمر‌ به این عمل اعتراض کرد و پرسید که چگونه پیامبر(صلی الله علیه وآله) با اجسادی بی روح سخن می گوید، حـضرت پاسـخ دادند: «شـما شنواتر از آنان نیستید! جز‌ آنکه‌ آنان‌ توان پاسخگویی ندارند».15

2. مقام‌ خوف‌ و حضور

درجات والای معرفت، در پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) حالتی قـرین با ذکر و احساس حضور دایم در پیشگاه حضرت حق‌ پدید‌ آورده‌ بـود. ایـن حـالت به گونه های مختلف در‌ آن‌ حضرت نمود می یافت. تذکارها و هشدارها به اصحاب درباره حضرت حق و نـیز ‌ ‌تـحذیرها از مرگ و قیامت،‌ همراه‌ با‌ انقلاب روحی که در چهره آن حضرت به صورت تغییر‌ رنـگِ چـهره شـان ظاهر می شد، و همچنین اذکار لسانی و عبادات طاقت فرسای جسمانی از نمونه های‌ این‌ تجلی‌ است.

2 1. خـشوع و خداترسی

خداوند مظهر تمام زیبایی ها‌ و مهربانی هاست؛ اما عظمت او از سویی، و نگرانی انسان از تـوان انجام وظایفش در برابر‌ حـق‌ تـعالی‌ از سوی دیگر، در انسان های پاک و برجسته ای همچون پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) روحیه ای پدید می آورد که از آن می توان به خداترسیِ‌ تعبیر‌ کرد.‌ خداترسی چنان که ناشی از معرفت درست و والا به حضرت حق است، خـود‌ نیز‌ معرفتی برتر در پی می آورد. این ویژگی در موعظه آن حضرت به‌ فضل‌ بن‌ عباس در آن زمان که سنّ کمی داشت چنین انعکاس یافته: «ای جوان، از‌ خدا‌ بترس تا او را در برابر خود بیابی؛ ای جوان، از خدابترس که‌ تـو‌ را‌ از غـیرخود بی نیاز سازد...».16

خداترسی پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) نه حالتی تحمیلی بر روح‌ آن‌ حضرت، بلکه نزد وی از محبوب ترین حالات بود؛ چرا که زیباترین‌ حال‌ برای‌ عبد، هنگامی است که توجه بـه عـظمت و جلال مولای خویش کرده، به تَبَع این‌ توجه،‌ حالت‌ اعظام و خشوع به او دست می دهد. بنابر روایتی از امام‌ صادق(علیه‌ السلام)، هیچ چیزی نزد پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)محبوب تر از آن نبود کـه در حـال گرسنگی‌ و خوف الهی به سر برد.17

این حالت بیش از هر زمان، به‌ هنگام‌ نماز در آن حضرت تجلی می یافت،‌ و روشن‌ است که نماز، عرصه برترین و عمیق‌ ترین‌ توجهات به حضرت حـق اسـت. امـیرالمؤمنین(علیه السلام)، حالت خشوع پیامبراکرم(صلی الله عـلیه وآله)‌ را‌ بـه هنگام نماز (خطاب به‌ فردی‌ یهودی، و در‌ قیاس‌ با گریه داوود(علیه السلام)) چنین توصیف‌ کرده‌ است: «هنگامی که پیامبراکرم (صلی الله علیه وآلهـ) بـه نـماز می ایستاد،‌ از‌ شدت گریه، از درون سینه حضرت‌ صدایی هـمچون صـدای جوشیدن‌ غذا‌ در درون دیگ به گوش‌ می‌ رسید، و این در حالی بود که خداوند او را از عقابش ایمن‌ ساخته‌ بود، و او می خواست‌ بـا‌ گـریه‌ اش خـشوعش را‌ در‌ برابر پروردگارش اظهار کند‌ تا‌ برای پیروانش امام [و اسوه] باشد».18

2 2. خـوف از عذاب الهی

جلوه ای‌ دیگر‌ از مقام خوف نبوی(صلی الله علیه‌ وآله)،‌ ترسِ حقیقیِ‌ ایشان‌ از‌ عذاب و سخط و غضب حضرت حق اسـت؛ و ایـن بـرخاسته از عمق و وسعت معرفت نبوی(صلی الله علیه‌ وآله)‌ به حقایق هستی، و از جمله‌ دوزخـ‌ و عـذاب‌ الهی‌ بود. یکی از‌ مهم‌ ترین راه های معرفت نبوی(صلی الله علیه وآله) تعالیم الهی به واسطه فرشته عـظیم القـدرش، یـعنی‌ جبرائیل‌ امین‌ بود. بنابر روایتی، روزی جبرئیل در زمانی‌ نامعمول،‌ و به‌ هنگام‌ زوال‌ آفتاب بـا رنـگی پریـده، سرزده نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد. چون پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) سبب را جویا شد، پاسـخ داد: «در هـنگامی [نـزد شما ]آمدم‌ که خداوند امر فرمود به آتش دوزخ بدمند و چنین شد». در این لحظه پیـامبراکرم(صلی الله عـلیه وآله) درباره وصف آتش دوزخ از جبرئیل پرسید، و او نیز با جملاتی‌ عظمت‌ عذاب الهی را بـرای حـضرت تـوصیف کرد؛ به گونه ای که هر دو به شدت به گریه آمدند، و آنان می گریستند تـا ایـنکه خداوند از طریق فرشته ای‌ به‌ آنان پیغام داد: «ای جبرائیل و ای محمد، خداوند شما را از عصیان و عـذابش ایـمن سـاخته است».19

معرفت نبوی(صلی الله علیه وآله)‌ به‌ حقیقت عذاب الهی چنان یقینی‌ در‌ دل حضرت پدید آورده بود که هـنگام سـخن گفتن از قیامت، صدایش بلند و چهره اش سرخ می شد و می فرمود: «قیامت هـمراه‌ شـما‌ صـبح می کند و روز‌ را به شب می آورد» و برای بیان میزان نزدیکی قیامت، با نزدیک کردن دو انگشت بـه یـکدیگر مـی فرمود: «بعثت من و وقوع قیامت همچون این دو انگشت اند».20

و سرانجام، نگاه حقیقت بـین پیـامبر(صلی الله علیه وآله) به قیامت و عرصات آن، و از جمله عذاب موعود، آثار پیری را در وجود آن بزرگوار ظاهر ساخت. ایشان خـود در‌ ایـن‌ باره می‌ فرمود: «سوره هود و نظایر آن همچون واقعه، قارعه، حاقه، اذا الشمس کـوّرت، و سـئل سائل مرا‌ پیر کرد؛ [به دلیل] ذکـر روز قـیامت و سـرگذشت امت ها».21

3. جلوه‌ های عبادت

معرفت و بصیرت نبوی(صلی الله عـلیه وآله) به حضرت حق، از سویی احساس حضور و ‌‌ذکر‌ دایم، و از سوی دیگر، تجلی گونه هـای مـختلف عبادات جسمانی را در‌ پی‌ داشت.‌ عـبادات پیـامبراکرم(صلی الله علیه وآله) کـه در قـالب نماز و روزه و حج و اعتکاف‌ و دعا و قرائت قـرآن و ذکـر و استغفار و تهجد و... نمود‌ می یافت، شایسته تأمل‌ و درس آموزی است؛ چنان که حـالات آن حـضرت به وقت عبادت، همچون گریه، تـوجه خاص و تغییر رنگ چـهره نـیز شایسته توجه و تبعیت است.

3 1. نماز و ذکر

در‌ مـیان گـونه های عبادت های نبوی(صلی الله علیه وآله) هیچ یک با نماز برابری نمی کـنند. نـماز محبوب ترین عبادت پیامبراکرم (صـلی الله عـلیه وآله) و نور چشمان ایـشان بود.22

آن‌ حضرت‌ در این باره بـه ابـوذر فرمود: «ای اباذر، خداوند نور چشم مرا در نماز قرار داده و آن را آن چنان محبوبِ من ساخته که غـذا را بـرای گرسنه و آب‌ را برای تشنه؛ [جز آنـکه] گـرسنه با خـوردن غـذا، و تـشنه با نوشیدن آب سیر و سـیراب می شوند اما من از نماز سیر نمی شوم».23

نیز، هنگام فرا‌ رسیدن‌ وقت نماز به مـؤذن خـویش، بلال، می فرمود: «ای بلال، [وقت] نـماز اسـت، راحـتمان کـن».24 (یـعنی با اذان خویش مـا را بـه عرصه مناجات و گفتوگو با محبوب وارد‌ ساز).‌ آن‌ حضرت جز اهتمام عملی بر‌ نماز،‌ با‌ تأکیدهای کـلامی نـیز دیـگران را به نماز فرا می خواند، و پیش از هـمه، اهـل بـیت خـویش را بـدان تـشویق می‌ کرد.‌ بنابه‌ نقل امیرالمؤمنین(علیه السلام)، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)هر روز‌ صبح‌ به اهل بیت عصمت می فرمود: «[هنگام] نماز است؛ خداوند شما را بیامرزد؛ و سپس آیه تطهیر را تلاوت‌ مـی‌ فرمود».25

عشق و علاقه نبوی(صلی الله علیه وآله) به نماز، در‌ چگونگی به جای آوردن نماز و مقدمات آن نیز نمود داشت. آن حضرت رعایت کامل آداب وضو و نیکو‌ گزاردن‌ نماز را موجب نیل به حقیقت ایمان و گشوده شدن درهـای‌ بـهشت‌ معرفی می فرمود،26 و کمال نماز را در اقامه درست و کاملِ رکوع و سجود می‌ دانست.27

برای‌ کسی همچون پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) هیچ چیز همچون ذکر الهی محبوب‌ و مطلوب نبود

پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) خود را همواره در مـحضر پروردگـارش می دید و این‌ احساس‌ حضور‌ دایم به هیچ وجه به یک عبد اجازه نمی دهد که در بُرهه های‌ مختلف‌ زندگی به کسی جـز او بـیندیشد. بنابر توصیف امیرالمؤمنین(علیه السلام) از حـالات مـختلف‌ پیامبر(صلی‌ الله‌ علیه وآله)، آن حضرت همواره چه به وقت جلوس و چه هنگام قیام، خدا‌ را‌ یاد می کرد.28 همچنین در وصف پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) گفته انـد کـه‌ ایشان‌ بسیار‌ ذکر الهـی داشـت و از لغو پرهیز کرده، نماز را طول می داد.29

بنابر روایتی‌ از‌ امام صادق(علیه السلام) هنگامی که از جانب خداوند، سرزمین مکه، مملوّ از‌ طلا،‌ بر‌ پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرضه شد، ایشان عرض کرد: خداوندا مـن [تـرجیح می دهم ]روزی‌ سیر‌ و روز دیگر گرسنه باشم، و هنگام سیری حمد و شکر تو گویم،‌ و هنگام گرسنگی تو را بخوانم و ذکر تو گویم».30

بنابر روایتی دیگر از امام صادق(علیه السلام)،‌ پیامبراکرم(صلی‌ الله علیه وآله) در هر روز 360 بـار حـمد و ثنای الهـی‌ را‌ بر زبان جاری کرده، می گفت: «حمد‌ بسیار‌ گویم‌ خدای عالمیان را در هر حال»،31 و بنابر‌ نقلی دیگر، آن حـضرت در هر صبح و شام به این تعداد حمد‌ الهی‌ می گفت.32

لحظات بـین الطـلوعین‌ نـیز‌ برای پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) یکی از بهترین زمان های‌ ذکر‌ الهی بود، و امیر مؤمنان(علیه السلام) در این لحـظات ‌ ‌از جـانب ایشان‌ مأمور‌ می شد

تا رو به‌ مردم نشسته، پاسخگوی آنان‌ باشد،‌ و پیامبراکرم(صلی الله عـلیه وآله)‌ خـود‌ رو به قبله ذکر می گفت.33

افزون بر حالات عادی، آن حضرت هنگام‌ نماز،‌ خود را خوشبو می سـاخت.‌ ایشان‌ مشکدانی‌ داشت که پس‌ از‌ وضو، با دستان مرطوب‌ آن‌ را در دست می گـرفت، و هنگامی که برای نـماز [جـماعت] خارج می شد‌ مردم‌ از بوی خوشِ آن متوجه حضور‌ پیامبر(صلی‌ الله علیه‌ وآله)می‌ شدند.34

ایشان به محض فرارسیدن‌ وقت نماز، برای اقامه نماز،35 به جماعت،36 و آن هم در مسجد آماده می شدند.‌ آن‌ حضرت، آبادسازی مـساجد را از نشانه‌ های‌ مروّت‌ می‌ دانست37‌ و روشن است‌ که‌ اقامه جماعت و نماز در مسجد از بهترین مصادیق آبادسازی و عمران مساجد به شمار می‌ آید.

حضرت‌ رسول (صلی الله علیه وآله) به مستحبات‌ و نیز‌ ترک‌ مکروهات‌ نـماز‌ نـیز اهتمام داشت. محض نمونه، هنگام نماز عصای مخصوص خویش را در برابر خود می نهاد تا میان وی و کسانی که از برابرش عبور می‌ کنند، حایل باشد.38 گاه نیز برای این منظور از چیزهای دیـگری اسـتفاده می کرد.39

نمازهای عاشقانه آن حضرت، چون برخاسته از جذبات ربانی و محبتی از جنس وَلَه و شیدایی‌ بود،‌ احساس خستگی و اکراه در ایشان، راه نداشت، و بدین سبب، نمازهایش جز آنجا که به خاطر رعایت حال اضعف المـأمومین کـوتاه می خواند 40طول می کشید.41 البته وضعیت‌ نمازهای‌ جماعت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)یکسان نبود و به اعتبار میزان تحمل مأمومان، کوتاه تر یا طولانی تر می شد.42 خود آن حضرت در‌ این‌ بـاره مـی فـرمود: «گاهی قصد‌ دارم‌ نماز را طـولانی سـازم، امـا چون صدای گریه کودکی را می شنوم به دلیل میزان اشتیاق مادر به کودک (پس از گریه او) نماز‌ را‌ کوتاه می کنم».43

نمازهای‌ آن‌ حضرت هـمواره بـا سـوز و گداز و گریه شدیدِ ناشی از خوف و خشوع و خشیت الهـی آمـیخته بود. پیش از این، توصیفی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره حال پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وآله) به هنگام نماز گذشت.44

3 2. تهجد و نوافل

الف) تلاش و اهتمام

نـماز مـحبوب تـرینِ عبادات برای پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) بود؛ اما در نمازهای شبانه روزیـِ پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه وآله)،‌ خلوت گزینی در دل شب و تهجد جذبه و لذت دیگری برای ایشان داشت. خداوند قیام در‌ شب را بر پیـامبراکرم(صلی الله عـلیه وآله) واجب ساخته بود. در‌ سوره‌ مزمل،‌ خداوند به حضرت می فرماید: «ای جـامه بـه خویشتن فروپیچیده، شب را به پا خیز مگر اندکی، ‌‌نیمی‌ از شب یا اندکی از آن را بکاه، یا بر آن [نصف ]بـیفزای‌ و قـرآن‌ را شـمرده شمرده بخوان».45 چنان که در سوره اسراء نیز همین فرمان به آن حضرت‌ ابـلاغ شـده اسـت: «و پاسی از شب را زنده بدار، تا برای تو‌ [به منزله ]نافله ای‌ باشد،‌ امید کـه پروردگـارت تـو را به مقامی ستوده برساند».46

نزول این آیات که براساس آنها بیداری در پاسی از شب بر پیـامبراکرم(صلی الله عـلیه وآله)واجب شد، موجب آن گشت که آن‌ حضرت و جمعی از اصحاب خاص ایشان پاسی از شـب را بـه عـبادت برخیزند، تا آنجا که گاه برای اطمینان یافتن از اینکه نصف یا کمی بیش از نـصف شـب را‌ بیدار‌ مانده اند، تمام شب را به عبادت بر می خاستند. پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) در عـمل بـه این فرمان آن قدر اهتمام داشت که قدم های مبارکش متورّم می شد،47‌ و برای تخفیف درد، گـاه یـک پا را از زمین بلند می کرد و پای دیگر بر زمین می نهاد،48 و از همین روی، آیـات نـخستینِ سـوره طه بر‌ ایشان‌ نازل شد تا تکلف و مشقت را در عبادت از آن حضرت بردارد.49

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پاسخ به یـک یـهودی کـه می کوشید پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) را در‌ مقایسه‌ با‌ پیامبران پیشین در مقامی پایین‌ تـر‌ قـرار‌ دهد، بر تلاش های مدام پیامبر(صلی الله علیه وآله)در عبادات شبانه تأکید فرمود.50 این مداومت چنان بـود کـه حضور در صحنه‌ های‌ بحرانی‌ ای همچون جنگ بدر نیز آن حضرت را‌ از‌ توجه شبانه بـه عـالم بالا باز نمی داشت و بلکه اهتمام حـضرت را بـیشتر مـی ساخت؛ بنا به نقل‌ امیرالمؤمنین(علیه‌ السلام)در‌ شـب بـدر، در حالی که اصحاب هر یک به نوبه‌ خود استراحت کردند، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) تـا صبح زیر درختی مشغول نـماز و دعـا بود.51

ب) عـبادات‌ سـنگین‌ و طولانی

دربـاره سنگینی عبادات شبانه پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) گـزارش های‌ شگفت‌ انگیزی در دست است. محض نمونه، حذیفة بن یمان در روایتی مـی گـوید پیامبراکرم(صلی الله علیه‌ وآله)‌ در‌ یکی از نمازهای شـبانه اش، سوره های بـقره، نـساء و آل عمران‌ را‌ در‌ حال قیام تلاوت کـرد و هـرگاه به آیه تسبیح می رسد، خداوند را تسبیح‌ می‌ گفت،‌ و هنگامی که به آیـه مشتمل بـر سؤال می رسید، سؤال مـی کـرد، و وقـتی‌ به آیه تـعوّذ مـی رسید، به خدا پنـاه مـی برد، سپس رکوع کرده،‌ در‌ رکوع‌ سبحان ربی العظیم و بحمده را تکرار می کرد، در حدّی کـه رکـوعش نیز‌ همچون‌ قیامش طولانی شد؛ سـپس بـرخاست و گفت: سـمع الله لمـن حـمده، و قیامی‌ طولانی‌ کرد،‌ و سـپس به سجده رفت و گفت: سبحان ربی الاعلی و بحمده، و سجودش نیز‌ همچون‌ قیامش طولانی بود.52 قـیام پیـامبراکرم(صلی الله علیه وآله)برای عبادت شبانه به قـدری‌ طـولانی‌ بـود‌ کـه گـاه برخی از همراهان، طـاقت از کـف داده، توان همراهی با آن حضرت را‌ از‌ دست‌ می دادند. به جز روایت یاد شده از حذیفه، روایت عـبدالله بـن‌ مـسعود‌ نیز شاهدی دیگر بر این مدعاست.53

در کنار ایـن عـبادات سـنگین، پیـامبراکرم(صلی الله عـلیه وآله) برای‌ تحمل‌ پذیر کردن سنگینی عبادات تدابیری به کار می برد. برای مثال، در‌ برخی‌ روایات آمده است که آن حضرت شب‌ ها‌ پس‌ از برخاستن، نوافل خود را ابتدا بـا‌ دو‌ رکعت نافله سبک آغاز می کرد و سپس به نوافل سنگین تر می‌ پرداخت؛54‌ و نوافل شبانه آن حضرت،‌ ترکیبی‌ از نوافل‌ سنگین‌ و سبک بود.55 یا به هنگام خستگی،‌ گاه بعضی نوافل را نشسته به جـای مـی آورد56 و گاه پیش از‌ اذان‌ صبح برای رفع خستگی و نیز‌ آمادگی جهت عبادات صبحگاهی‌ و بین الطلوعین، کمی استراحت می‌ کرد‌ بدون آنکه به خواب رود.57

ج) فراهم سازی لوازم و مقدمات

از نکات‌ مهم‌ سیره پیـامبراکرم (صـلی الله علیه‌ وآله)‌ در‌ عبادات شبانه، توجه‌ آن‌ حضرت به اسباب و مقدمات‌ لازم برای بیداری و تهجد در دل شب بود. محض نمونه، اهتمام به خوابیدن‌ در‌ ابتدای شب بـرای رفـع خستگی و فراهم‌ آمدن توان‌ لازم‌ بـرای‌ قیام در دل شب،‌ از نکاتی است که در برخی روایات بدان اشارت رفته است.58 نیز پرهیز از‌ بستر‌ کاملا نرم که با خوابیدن در‌ آن‌ رغبت‌ به‌ خواب‌ بـیشتر مـی شود‌ و ترک بستر مـشکل مـی گردد، از دیگر نکات قابل استفاده از سیره نبوی (صلی الله علیه‌ وآله)‌ است.‌ بنابر روایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرش پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وآله)عبایی‌ بیش‌ نبود‌ و جای خواب آن حضرت، پوستی بود که درون آن از الیاف خـرما پر شـده بود. شبی رختخواب آن حضرت را دو لا انداختند تا نرم تر شود؛‌ صبح آن شب، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)فرمود: جای خوابم شب گذشته مرا از نماز [در حدّ مطلوب] باز داشت؛ و به این ترتیب، جای خواب آن حـضرت بـه صورت اول‌ بازگشت.59

روایـت معاویة بن وهب نیز از قول امام صادق(علیه السلام) می گوید پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)شب ها پیش از خواب، مـقدمات تهجد، مانند آب وضو و مسواک را کنار‌ محل‌ خوابِ خود می نهاد و پس از بـرخاستن، ابـتدا نـظر به آسمان می کرد و آیات آخر سوره آل عمران را تلاوت می‌ فرمود؛‌ سپس مسواک می زد و در‌ پی آن وضو ساخته، بـه ‌ ‌نـماز می ایستاد.60 در روایت حلبی از امام صادق(علیه السلام) نیز همین نکته مطرح شده است.61

د) تـقسیم نـماز‌ بـر‌ ساعات شب

از دو‌ حدیث‌ یاد شده نکات دیگری نیز برمی آید؛ از جمله اینکه پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)نوافل شـب را بین ساعات آن تقسیم می کرد و آنها را در سه نوبت به جای‌ می‌ آورد و بین هـر نوبت و نوبت بعد قـدری اسـتراحت می کرد. عالمانی همچون ابن جنید62نکته مزبور را مدلول این آیه نورانی دانسته اند: وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ‌ أَطْرافَ‌ النَّهارِ لَعَلَّکَ‌ تَرْضی.63 به نظر می رسد این رفتار برخاسته از روح بیدار آن حضرت و تـوجه دایم ایشان‌ به عالم بالا بوده است؛ به گونه ای که خواب مستمر‌ و طولانی‌ و سپس برخاستن در اواخر شب را بر نمی تابیده است. حاصل برخی روایات نیز آن است ‌‌که‌ پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) بـعد از بـیداری در نیمه های شب یا کمی‌ پس‌ یا‌ پیش از آن، مشغول نماز می شده اند و این کار تا طلوع فجر ادامه‌ داشته است.64

هـ) هنگام بیداری

نکته دیگر آنکه زمان بیدار شدن حـضرت بـرای‌ نوبت اول، از ادامه‌ روایت‌ حلبی روشن می شود. حلبی از امام صادق(علیه السلام)می پرسد که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) چه وقت از شب بر می خاست؟ امام می فرماید: پس از ثلثی از شب؛ و در حدیثی دیـگر، بـعد از نصف شب.65 این تفاوت ممکن است بدان سبب باشد که سیره آن حضرت در این باره متفاوت بوده و برخی شب ها پس از ثلث‌ و برخی شب ها پس از نصف بر می خاسته اند؛ چـنان کـه از آیـات سوره مزمّل نیز همین امـر بـر مـی آید.66

گفتنی است بنابر پاره ای روایات، برترین اوقات‌ برای‌ اقامه نوافل شب، بخش انتهایی شب است؛67 اما همان گونه که برخی محققان مـی گـویند 68 ایـن برای کسی است که بخواهد تمام رکعات نـافله شـب را با هم‌ اقامه‌ کند، و در این صورت مناسب است به جای ابتدا یا نیمه شب، انتهای آن را بیدار شود؛69 ولی در صورتی کـه فـرد بـخواهد رکعات را در طول شب‌ به‌ جای‌ آورد، بهتر است به پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله)تأسّی کرده، پس از ثلث یا نصف شب برخیزد و در سه نوبت، نوافل شب را اقامه کند؛ چنان که در‌ روایت‌ حـلبی‌ نـیز امـام صادق(علیه السلام) دیگران را در این‌ سیره،‌ به تأسّی از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)فراخوانده است.

و) نـظر بـه آسمان و قرائت آیات آخر سوره آل عمران

پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه وآله) پس از بیداری در هر نوبت، بعد از‌ آنکه به آسـمان نـظر مـی کردند، آیات آخر سوره آل عمران (190 تا 194) را تلاوت می فرمودند‌ که‌ با‌ « إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏...» آغاز می شود و تا‌ پنج‌ آیه پس از آن ادامه می یابد و به « إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعاد» خـتم مـی شود.70

ز)‌ شمار‌ رکعات نافله شب

بنابر دو روایت یاد شده، پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌ نوافل‌ شب‌ را در دو نوبتِ چـهار رکـعتی و سه رکعت (شفع و وتر) و سپس‌ دو‌ رکعت نافله صبح به جای می آورده اند. بـنابراین شـمار رکـعات نافله شبِ پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه وآله) یازده رکعت و به همراه دو رکعت نافله صبح، سـیزده رکـعت‌ بوده‌ است.‌ جز دو روایت یاد شده، روایات دیگری از معصومان(علیهم السلام)در دست است کـه در‌ آنـها‌ شـمار نوافل شبِ پیامبر(صلی الله علیه وآله) یازده رکعت معین شده است.71 بدین‌ ترتیب،‌ با‌ توجه بـه تـقدم کلام معصومان(علیهم السلام) بر کلام دیگران هم به لحاظ عصمت آنان و هـم‌ آگـاه تـر بودن اهل یک خانه به آنچه در آن می گذرد‌ نباید‌ به‌ اختلافات دیگران درباره شمار رکـعات نـافله شـب پیامبر (صلی الله علیه وآله)اعتنایی داشت.72

3 3. قرائت‌ قرآن‌ و مناجات

به جز نوافل شبانه، قرائت قـرآن و دعـا و مناجات‌ از‌ دیگر برنامه های پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)ـ به ویژه در دل شب بود. قرائت قرآن، در‌ حین‌ ادای نمازهای واجـب و نـافله و در غیر حال نماز صورت می‌ گرفت.‌ اهتمام آن حضرت به قرائت قرآن بـه‌ ویـژه‌ در‌ دل شب به قدری بود که حتی‌ حـالت‌ بـیماری و تـب نیز مانع آن نمی شد. بنابر روایتی، هـنگامی کـه یکی‌ از‌ اصحاب، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)را‌ سخت‌ بیمار دید‌ و جویای‌ حال حضرت شد، آن حـضرت پاسـخ‌ داد:‌ «این بیماری مانع آن نشد کـه شـب گذشته سـی سـوره را کـه‌ سبع‌ طوال نیز جزو آنها بـود، قـرائت‌ کنم» و هنگامی که‌ آن‌ صحابی عرض کرد: این تلاش‌ در‌ عبادت برای چـیست، در حـالی که خداوند گناهان پیشین و پسین شـما‌ را‌ آمرزیده است، حضرت پاسـخ داد:‌ «آیـا‌ نباید‌ بنده شکرگزاری باشم؟»73

درباره‌ چـگونگی دعـا و مناجات‌ پیامبراکرم(صلی‌ الله علیه وآله) نیز نکات شگرفی به چشم می خورد. برای مـثال، در روایـتی‌ از‌ امام صادق(علیه السلام)گزارشی از یکی از‌ دعـاهای‌ شـبانه پیـامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) در دسـت است.‌ بنابر این روایـت، یـک شب، هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه وآله)در حجره ام سلمه بود‌ و نیمه شب از بستر برخاست، ام سـلمه‌ از‌ سَرِ‌ کنجکاوی‌ به جست و جو‌ بـرآمد و حـضرت را در گوشه ای از خـانه در حـالی یـافت که ایستاده و با‌ چـشمان‌ گریان‌ این گونه باخدایش سخن می گوید:

«اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّي صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِي أَبَداً- اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِي عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً- اللَّهُمَّ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ أَبَداً».74

3 4. روزه

جلوه دیگری از سیره عبادی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، که بسیار بدان اهتمام میورزید روزه داری بود. آن حـضرت در بـیان شـدت علاقه اش به روزه، آن‌ را‌ همچون نماز، نـور چـشم خـویش مـعرفی فرمود.75

ایـن عـبادت به قدری نزد آن حضرت محبوب بود که دست کم سه روز از هر ماه را روزه می گرفتند. بنابر‌ پاره‌ ای روایات، برترین روزهای ماه برای ادای این سنت، پنجشنبه اول و آخر و چهارشنبه وسـط هر ماه است، و پیامبراکرم(صلی الله‌ علیه‌ وآله) و معصومان(علیهم السلام)بر روزه‌ در‌ این سه روز تأکید داشتند.76 در برخی روایات نیز از ایام البیض نام برده شده است.77 اما از روایات معصومان(علیهم السلام) و نیز گزارش‌ هـای‌ غـیر شیعی چنین بر‌ می‌ آید که روزه سه روز در ماه در سیره نبوی(صلی الله علیه وآله)منحصر به روزهای یاد شده نبوده است. در برخی روایات از دوشنبه اول ماه و چهارشنبه وسط ماه‌ و پنجشنبه آخر ماه سـخن بـه میان آمده است. در روایت ابوبصیر، امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به پرسش وی در این باره، ضمن اشاره به دو مورد پیش گفته، در‌ نهایت‌ او را‌ در انتخاب هر روز از مـاه مـخیر داشته اند.78 در برخی روایات غـیرشیعی از پنـجشنبه اول هر‌ ماه و دو دوشنبه پس از آن،79 و نیز از دوشنبه‌ و پنجشنبه‌ در یک هفته و دوشنبه دیگر در هفته بعد،80 و نیز سه روز اول هر ماه و ‌‌روزهای‌ جمعه81 سخن رفته است. وجه جـمع روایـات یادشده آن است که بـرترین روزهـا‌ در‌ ماه،‌ پنجشنبه اول و آخر، و چهارشنبه وسط هرماه، و نیز ایام البیض است، و سپس‌ دوشنبه و پنجشنبه؛ و پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)بسته به درجات برتری به این‌ روزه ها اهتمام داشتند.

از‌ روایتی که طی آن امیرالمؤمنین(علیه السلام) چگونگی روزه پیـامبراکرم(صلی الله عـلیه وآله) را توصیف و گزارش کرده است، بر می آید که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) در میزان و کمیت روزهایی‌ که روزه دار بود، شیوه یکسانی نداشته است. بنابر این روایت، روش پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)ابتدا آن بود که بـه طـور دایم، تـمام روزها را روزه بود. سپس همچون حضرت‌ داوود(علیه‌ السلام) یک روز در میان روزه می گرفت. سپس روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه می گـرفت و در نهایت به سه روز روزه در ایام البیض (13 و 14‌ و 15 هر ماه قمری) تا آخر عـمر بـسنده کـرد.82 محتمل ترین وجه برای این تغییر روش آن است که چون پیامبر اسوه مردم اند، مسلمانان در تأسّی و پیروی‌ از‌ ایـشان ‌ ‌تـنها با رفتارهای دشوار مواجه نباشند.

آنچه گفته آمد درباره ایام و زمان های عادی بـود، امـا گـاه برخی ویژگی های زمانی اقتضا می کرد که آن حضرت‌ به‌ عبادت‌ در ایامی خاص عنایت ویـژه‌ ای‌ داشته‌ باشد. برای مثال، ماه شعبان به لحاظ جنبه مقدمی اش برای مـاه رمضان در شب زنده داری83 و روزه مـورد عنایت‌ ویژه‌ پیامبراکرم(صلی‌ الله علیه وآله) بود؛84 به گونه ای که‌ بنابر‌ پاره ای روایات، آن حضرت اکثر85 و گاه تمام 86 این ماه را روزه دار بود؛87 و خود درباره‌ علت‌ اهتمام‌ به عبادت در این ماه می فرمود: زیرا مردم‌ غـالباً به خاطر توجه به رجب و رمضان از ماه شعبان که بین آن دو است، غافل اند.88

نخستین‌ چیزی‌ که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) همواره روزه خود رابا آن افطار‌ می‌ کرد در فصل رُطب، خرمای تازه، و در غیر آن فصل خـرمای خـشک (تمر) بود.89

روزه‌ آن‌ حضرت،‌ روزه ای بود با رعایت تمام شرایط یک روزه دار واقعی، و بنابراین‌ اعضا‌ و جوارح آن حضرت نیز روزه بودند.90

3 5. اعتکاف

از دیگر جلوه های‌ زیبای‌ عبادت‌ خداوند اعتکاف است که زمینه ساز خوبی برای تـوجه و حـضور دل و تمرین‌ خلوت‌ گزینی با معبود و جدایی از مظاهر مادی و دنیوی است. پیامبراکرم(صلی الله‌ علیه‌ وآله)‌ در کنار دیگر عبادات، به اعتکاف نیز توجه خاصی داشتند. آن حضرت برای انجام‌ این‌ مهم، بـهترین زمـان ها را بر می گزیدند و همواره بر این سنت‌ تأکید‌ داشتند.‌ پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) بر اعتکاف در ماه رمضان به ویژه دهه آخر آن اهتمام‌ میورزید‌ و آن را برابر با دو حج و دو عمره می‌ دانـست.91‌ بـنابر‌ روایـتی از امام صادق(علیه السلام)، آن حضرت ابـتدا دهـه اولِ مـاه رمضان، سپس دهه دوم‌ و در‌ نهایت دهه سوم این ماه را برای انجام اعتکاف برگزیدند، و پس‌ از‌ آن تا آخر عمر، بر اعتکاف در دهه آخـر مـاه رمـضان مداومت داشت.92

نیز از آن‌ حضرت‌ نقل شده است کـه چـون دهه آخر ماه رمضان فرا می رسید‌ پیامبراکرم(صلی‌ الله علیه وآله) رختخواب خویش را جمع‌ می‌ کرد‌ و خود را کاملا مهیای عـبادت مـی‌ سـاخت‌ و در زیر سایبانی که برای ایشان فراهم می شد مشغول عـبادت می‌ گشت.93

در روایتی دیگر از امام‌ صادق(علیه‌ السلام) آمده‌ است‌ که‌ پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) شب‌ اول‌ از دهه آخر رمضان در مـیان مـردم بـرخاست و پس از حمد‌ و ثنای الهی، فرمود: «ای مردم، خداوند‌ [در این ماه] شما‌ را‌ در برابر دشـمنانتان از جـنّ‌ و انس کفایت کرده و به شما وعده اجابت داده و فرموده است: مرا‌ بخوانید‌ تا اجابتتان کنم. همانا آگـاه‌ بـاشید‌ کـه‌ خداوند بر هر‌ شیطان‌ سرکشی تا پایان این‌ ماه‌ هفت ملَک را مـسلط سـاخته اسـت. همانا درهای آسمان از ابتدا تا انتهای شب‌ گشوده‌ و دعا در آن پذیرفته است.‌ پیامبراکرم(صلی‌ الله علیه‌ وآلهـ)‌ پسـ‌ از ایـن سخنان آماده‌ اعتکاف شد و خانه را ترک کرد و تمام دهه آخر رمضان را معتکف بود‌ و تـمام شـب ها را بیدار می‌ ماند،‌ و هر‌ شب‌ بین نماز مغرب‌ و عشا غسل می کرد».94

3 6. حج

حـج نـیز جـلوه ای دیگر از سیره عبادی پیامبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) بود. ایشان چه در دوران پیش‌ از‌ بعثت‌ و چه‌ پسـ‌ از آنـ، همواره بر انجام و احیای حج ابراهیمی اهتمام داشت. گزارش های تاریخی حکایت از آن دارنـد کـه حـضرت حتی در دوران پیش از بعثت نیز‌ افراد را از آلوده ساختن این سنت توحیدی به مظاهر شرک، نهی می کـرد. بـرای مثال، زید بن حارثه می گوید پیش از بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله)هنگامی کـه در‌ حـال‌ طـواف خواستم دو بت [إساف و نائلة] را مَس کنم، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) مرا از این کار نهی فرمود.95پس از بـعثت نـیز در ایـام حج، پیامبراکرم(صلی الله علیه‌ وآله)انجام‌ این مناسک و حضور در مواقف را فرصتی مناسب برای دعـوت مـی دانست. همچنین پس از هجرت به مدینه، در سال ششم، آن‌ حضرت‌ پس از رؤیایی صادق و امر‌ الهی96 عازم عمره شـد کـه مشرکان مانع ورود ایشان به مکه شدند و بدین جهت در سال هفتم طبق پیـمان حـدیبیه عازم مکه شد‌ و «عمرة القضاء» به جـای‌ آورد.‌ پس از آن نـیز پیـامبراکرم(صلی الله علیه وآله)دو بار دیگر موفق شد بـه زیـارت خانه خدا برود: در سال هشتم با فتح مکه، عمره انجام داد؛ و در سال دهم‌ نـیز‌ آخـرین حج یعنی حجة الوداع را به جـای آورد.

گـفتنی است آن حـضرت افـزون بـر اهتمام عملی و تأکید قولی بر انـجام حـج و عمره، بر زدودن گرد تحریف و رفتارهای‌ شرک آلود‌ از این عبادت مهم فردی و اجتماعی تـأکید ویـژه ای داشت. برای مثال، در سال هفتم و در جـریان «عمرة القضاء» هنگامی کـه بـرخی مسلمانان به علت وجود‌ دو‌ بـت‌ إسـاف و نائلة بر روی دو کوه صفا و مروه، از انجام سعی سر باز زدند، پیامبراکرم(صلی ‌‌الله‌ عـلیه وآله)با ابلاغ آیه 158 سوره بقره،97 بـر جـدایی نـاپذیری این اعمال از‌ سـعی‌ بـین صفا و مروه تأکید ورزیـد.98 هـمچنین در حجة الوداع، مسلمانان از نزدیک شاهد انجام‌ اعمال صحیح حج از سوی آن حضرت بودند.

نتیجه

پیامبراکرم(صلی الله علیه وآلهـ)‌ بـرای کسب درجه نبوت،‌ در‌ مرحله اول، نیازمند مـعرفت بـود. معرفت نـیز، پیـامبر را بـه عبادت و اظهار بندگی و خـضوع در برابر خالق یگانه سوق می داد. از سویی معراج نیز که در چندین مرحله‌ صورت گرفت، برای بـالا بـردن درجه معرفت و بینش پیامبر گرامی اسـلام بـوده است.

حـرکت رو بـه کـمالِ معرفتیِ پیامبر، چـنان درجـه ای از شهود و یقین را برای آن حضرت‌ پدید‌ آورد، که پرده های غیب از برابر دیدگان ایشان کنار رفت و حضرت چیزهایی را کـه دیـگران نـمی دیدند مشاهده می کرد و از آنها خبر مـی داد. هـمین نـکته‌ مـوجب‌ تـمایز القـائات شیطانی از پیام های وحیانی است؛ یعنی دریافت های وحیانی در چنان مرتبه والایی از معرفت و آرامش درونی اند که گویا پیامبر گرامی اسلام همه آنها‌ را‌ به چشم خود مـشاهده می کرد.

همین معرفت والا به خداوند متعال، جوارح پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) را به کار می گرفت و خواب و آسایش را از وی‌ می‌ ربود،‌ و ایشان برای اظهار بندگی‌ و خضوع‌ و خشوع در برابر خداوند، به عباداتی مـی پرداخـت که دیگران طاقت انجام آنها را نداشتند. حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)‌ ساعاتی‌ از‌ شب و روز خود را به این امر‌ اختصاص‌ داده بود، و عبادت های ایشان در قالب نماز و یاد الهی، تهجد، نوافل شب، روزهـ، اعـتکاف، حج و عبادت‌ های‌ سنگین و طولانی و... تجلی می یافت.

کتابنامه

1. نهج‌ البلاغه، تحقیق صبحی صالح.

2. ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ابوجعفر محمد بن علی، عیون اخبارالرضا(علیه السـلام)، تـحقیق‌ حسین‌ اعلمی،‌ اعلمی، بیروت، 1404ق.

3. ابـن بـابویه قمی (شیخ صدوق)، ابوجعفر محمد‌ بن‌ علی، علل الشرایع، حیدریه، نجف، 1386ق.

4. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، دارصادر، بیروت.

5. ابن‌ بابویه‌ قمی‌ (شیخ صدوق)، ابوجعفر مـحمد بـن علی، من لایحضره الفـقیه، تـحقیق علی اکبر‌ غفاری،‌ نشر‌ جامعه مدرسین، قم، 1404ق.

6. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌ طالب،‌ تحقیق‌ لجنة من اساتذة النجف الاشرف، مطبعه محمد کاظم حیدری، نجف، 1376ق.

7. ابن بابویه‌ قـمی‌ (شـیخ صدوق)، ابوجعفر محمد بن علی، الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، نشر جامعه‌ مدرسین،‌ قم،‌ 1403 ق.

8. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، دار صادر، بیروت، [بی تا].

9. ابن‌ بابویه قمی (شیخ صدوق)، ابوجعفر محمد بـن عـلی، الامالی، مـؤسسة البعثة، قم، 1417‌ ق.

10. ابن طاووس، رضی الدین سید علی بن موسی، الدروع الواقیة، تحقیق و نشر مؤسسة آل‌ البیت،‌ قم، 1414 ق.

11. ابـن طاووس، سید رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال‌ الحسنة‌ فی‌ ما یـعمل مـرة فـی السنة (اقبال الاعمال)، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، مکتب الاعلام الاسلامی، قم،‌ 1414‌ ق.

12. ابن انس، مالک، الموطّأ، تحقیق مـحمد ‌ ‌فـؤاد عبدالباقی، داراحیاء التراث العربی،‌ بیروت،‌ 1406 ق.

13. ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، محمد بن عـلی، فـضائل الاشـهر الثلاثة، تحقیق غلامرضا‌ عرفانیان،‌ چ دوم، دارالمحجة البیضاء، بیروت، 1412 ق.

14. ابن بابویه قمی (شیخ‌ صدوق)،‌ محمد بـن علی، ثواب الاعمال و عقاب‌ الاعمال،‌ با‌ مقدمه سیدمحمدمهدی السید حسن خرسان، چ دوم،‌ مـنشورات‌ الشریف الرضی، قم، 1368.

15. الاشـعری القـمی، ابی جعفر احمد بن محمد بن‌ عیسی،‌ کتاب النوادر، تحقیق و نشر‌ مدرسة‌ الامام المهدی(علیه‌ السلام)،‌ قم،‌ 1408ق.

16. البخاری، محمد بن اسماعیل،‌ صحیح‌ البخاری، دارالفکر، بیروت، 1401 ق.

17. البرقی، احمد بن محمدبن خالد، المحاسن،‌ تـحقیق‌ سیدجلال الدین الحسینی، دارالکتب الاسلامیه.

18. البیهقی، احمد بن الحسین‌ بن‌ علی، السنن الکبری، دارالفکر، بیروت،‌ [بی‌ تا].

19. الترمذی، محمد بن عیسی، الشمائل المحمدیة(صلی الله علیه وآله)، تحقیق سید‌ عباس‌ الجلیمی، مؤسسة الکتب الثقافیة، بـیروت،‌ 1412ق.

20. التـرمذی، محمد بن‌ عیسی‌ بن سورة، الجامع الصحیح‌ (سنن‌ ترمذی)، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف، دارالفکر، بیروت، 1403ق.

21. الحارثی العاملی، بهاءالدین محمد بن الحسین‌ بن‌ عبدالصمد، الحبل المتین، بصیرتی، قم، [بی‌ تا].

22. الحاکم‌ الحسکانی،‌ عـبیدالله‌ بـن احمد، شواهد التنزیل‌ لقواعد التفضیل فی الآیات النازلة فی اهل البیت(علیه السلام)، تحقیق محمدباقر محمودی، مجمع احیاء الثفافة‌ الاسلامیة،‌ تهران، 1411 ق.

23. الحرّ العاملی،‌ محمدبن‌ الحسن،‌ وسائل‌ الشیعة،‌ تحقیق محمد رازیـ،‌ اسـلامیه،‌ تهران.

24. الحسنی الراوندی، فضل الله بن علی، النوادر، تحقیق سعید رضا علی عسکری، دارالحدیث، قم،‌ 1377.

25. الحمیری البغدادی، ابوالعباس عبدالله بن جعفر، قرب‌ الاسناد،‌ تحقیق‌ و نشر‌ مؤسسة‌ آل البیت لاحیاء التراث، قم، 1413ق.

26. الخـطیب البـغدادی، احـمد بن علی، تاریخ بغداد، تـحقیق مـصطفی عـبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417 ق.

27. الدار قطنی، علی‌ بن عمر، العلل الواردة فی الاحادیث النبویة، تحقیق محفوظ الرحمان زین الله السلفی، دار طیبة، ریاض، 1405ق.

28. السجستانی، سـلیمان بـن الاشـعث، سنن ابی داوود، تحقیق سید محمد اللحام، دارالفکر‌ للطـباعة‌ و النـشر و التوزیع، 1410 ق.

29. السیوطی، جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر، الجامع الصغیر، دارالفکر، بیروت، 1401 ق.

30. الصنعانی، ابوبکر عبدالرزاق بن همام، المصنف، تـحقیق حـبیب‌ الرحـمان‌ الاعظمی، [بی جا، بی نا، بی تا].

31. الطبرانی، سلیمان بن احـمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، [بی‌ تا].

32. الطبرسی، ابومنصور احمد بن‌ علی‌ بن ابـی طـالب، الاحـتجاج، تحقیق سیدمحمدباقر خرسان، دارالنعمان، نجف، 1386ق.

33. الطبری، محمد بن جریر، تاریخ الامـم و المـلوک، چ چهارم، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات،‌ بیروت،‌ 1403 ق.

34. الطوسی،‌ محمدبن‌ الحسن، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خرسان و شیخ محمد آخـوندی، چ چـهارم، درالکـتب الاسلامیة، تهران، 1365.

35. الطوسی، محمدبن الحسن، الامالی، تحقیق مؤسسة البعثة، دارالثقافة للطباعة والنـشر والتـوزیع، قـم، 1414ق.

36. الطوسی، محمدبن الحسن، الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار، تحقیق سید حسن موسوی خـرسان، چ چـهارم، دارالکـتب الاسلامیة، تهران، 1363.

37. العاملی، زین الدین علی، رسائل الشهید الثانی، بصیرتی، قم،‌ [بی‌ تا].

38. العاملی، عـزالدین شـیخ حسین بن عبدالصمد، العقد الحسینی، تصحیح سیدجواد مدرسی یزدی، گلبهار، یزد، [بی تا].

39. القـزوینی، مـحمد بـن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی،‌ دارالفکر،‌ بیروت،‌ [بی تا].

40. القزوینی، محمد بـن یـزید بن ماجة، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، ‌‌بیروت،‌ [بی تا].

41. القـمی، عـلی بـن ابراهیم، تفسیرالقمی، تحقیق سید طیب الموسوی الجزائری؛‌ مؤسسة‌ دارالکتاب،‌ قم، 1404 ق.

42. الموصلی، احمد بن علی، مـسند ابـی یعلی الموصلی، تحقیق حسین سلیم‌ اسد، دارالمأمون للتراث، بیروت، [بی تا].

43. النسائی، ابـوعبدالرحمان احـمد بـن شعیب، السنن‌ الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان‌ البنداری‌ و سید کسروی حسن، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1411ق.

44. النیسابوری، مـسلم بـن الحـجاج، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت.

45. الهندی، علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین، کنز العـمّال فـی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق بکری حیانی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409ق.

46. بخاری، محمد ابن اسماعیل، شرح صحیح مـسلم، النـووی، دارالکتاب العربی، بیروت، 1407 ق.

47. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام.

48. حسینی،‌ محمدباقر (مـیرداماد)، الرواشـح السماویة، تحقیق غلامحسین قیصریه ها و نعمة الله جـلیلی، دارالحـدیث، قـم، 1422 ق.

49. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، معجم مـفردات الفـاظ القرآن، دارالفکر، بیروت، [بی تا].

50. سبزواری، ملاّ هادی، شرح الاسماء الحسنی، بصیرتی، قم، [بـی تا].

51. سـبزواری، ملا محمدباقر، ذخیرة المعاد فـی شـرح الارشاد، مـؤسسة آل البـیت لاحـیاء التراث، قم، [بی تا].

52. شرف‌ الدین‌ المـوسوی، سـید عبدالحسین، الفصول المهمة فی تألیف الامة، مؤسسة البعثة، تهران، [بی تا].

53. صفّار، مـحمد بـن الحسن، بصائرالدرجات، تحقیق میرزا حسن کـوچه باغی، منشورات الاعلمی، تـهران، 1404 ق.

54. طـبرسی،‌ رضی الدین ابی نصر الحـسن‌ بـن‌ الفضل،‌ مکارم الأخلاق، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1392ق / 1972م.

55. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العـیاشی، تـحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، مکتبة‌ العـلوم‌ الاسـلامیة،‌ تـهران، [بی تا].

56. کلینی، مـحمد بـن یعقوب،‌ الکافی،‌ تحقیق عـلی اکـبر غفاری، چ سوم، دارالکتب الاسلامیة، 1367ق.

57. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار؛ مؤسسه الوفاء، چ دوم، بیروت، 1403‌ ق.

58. مفید، محمد بـن مـحمد، الامالی، تحقیق حسین استاد ولی و علی اکـبر غـفاری، نشر جـامعه مـدرسین، قـم، 1414 ق.

59. مفید، محمد بن مـحمد، الارشاد فی معرفة حجج‌ الله‌ علی‌ العباد، تحقیق مؤسسة آل البیت لتحقیق التراث، چ دوم، دارالمفید، بـیروت،‌ 1414‌ ق.

60. نـراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، تحقیق سید مـحمد کـلانتر و مـقدمه مـحمدرضا مـظفر، دارالنعمان، نجف،‌ [بـی‌ تا].

61. یـحصبی، قاضی ابی الفضل عیاض، الشفاء، بتعریف حقوق المصطفی(صلی الله علیه‌ وآله)،‌ دارالفکر،‌ بیروت، 1409 ق.

 

پى‏نوشتها :

1 دكترى علوم قرآن و حديث.

2. گفتنى است در پژوهش حاضر به عبادات بدنى پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) پرداخته ايم و عبادات مالى نيازمند پژوهشى ديگر است.

3. ذاريات (51)، 56.

4. محمدباقر حسينى، الرواشح السماوية، ص 22؛ ملاهادى سبزوارى، شرح الاسماءالحسنى، ج1، ص189.

5. ر.ك: محمد بن يعقوب كلينى، الكافى، ج 1، ص 4، باب من عمل بغير علم.

6. ٍ وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ ص مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَه‏ (نهج البلاغه، خطبه 192).

7. عن على(عليه السلام) قال: سألت رسول الله(صلى الله عليه وآله) عن سنّته، فقال: المعرفة رأس المال... (ابوالفضل عياض يحصبى، الشفا بتعريف حقوق المصطفى(صلى الله عليه وآله)، ج 1، ص 146).

8. ؛ ... عن محمد بن سنان عمن ذكره عن ابى عبدالله(عليه السلام) ... قلتُ: كيف علمت الرسل اِنها رسل؟ قال: كُشف عنها الغطاء... (محمد بن خالد برقى، المحاسن، ج 2، ص 328؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 205 و ج 11، ص 56).

9. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع كَيْفَ لَمْ يَخَفْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِيمَا يَأْتِيهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ مِمَّا يَنْزِغُ بِهِ الشَّيْطَانُ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَيْهِ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ فَكَانَ يَأْتِيهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِي يَرَاهُ بِعَيْنِهِ. (محمد بن مسعود عياشى، تفسير العياشى، ج 2، ص 201؛ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 18، ص 262).

10. سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (اسراء، 1).

11. عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عُرِجَ بِالنَّبِيِّ ص إِلَى السَّمَاءِ مِائَةً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً مَا مِنْ مَرَّةٍ إِلَّا وَ قَدْ أَوْصَى اللَّهُ النَّبِيَّ ص بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ أَكْثَرَ مِمَّا أَوْصَاهُ بِالْفَرَائِضِ. (محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص 99؛ محمد بن على ابن بابويه قمى، الخصال، ص 61).

12. َ عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ وَ أَسْمَعُ مَا لَا تَسْمَعُونَ أَطَّتِ السَّمَاءُ وَ حَقٌّ لَهَا أَنْ تَئِطَّ مَا فِيهَا مَوْضِعُ أَرْبَعِ أَصَابِعَ إِلَّا وَ مَلَكٌ وَاضِعٌ جَبْهَتَهُ لِلَّهِ سَاجِداً وَ اللَّهِ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قَلِيلًا وَ لَبَكَيْتُمْ كَثِيراً وَ مَا تَلَذَّذْتُمْ بِالنِّسَاءِ عَلَى الْفُرُشِ وَ لَخَرَجْتُمْ إِلَى الصُّعُدَاتِ تَجْأَرُونَ إِلَى اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ شَجَرَةً تُعْضَدُ. (احمد بن حنبل، مسند احمد، ج5، ص 173؛ احمد بن حسين بيهقى، السنن الكبرى، ج 7، ص 52؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 56، ص 199 200).

13. محمدبن على ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 62.

14. همان، ص 55.

15. مسلم بن حجاج نيسابورى، صحيح مسلم، ج 8، ص 165 166؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 4، ص 29 و ج 3، ص 145.

16. يَا غُلَامُ، خَفِ اللَّهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ، يَا غُلَامٌ خَفِ اللَّهَ يَكْفِكَ مَا سِوَاه‏... ( محمد بن حسن طوسى، الامالى، ص 675؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 289 و ج 74، ص 136).

17. عن طلحة بن زيد عن ابى عبدالله(عليه السلام) قال: مَا أَعْجَبَ رَسُولَ اللَّهِ ص شَيْ‏ءٌ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِيهَا جَائِعاً خَائِفاً. (محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 2، ص 129، ح 7) و عن هشام بن سالم و غيره عن ابى عبدالله(عليه السلام)قال: «مَا كَانَ شَيْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ أَنْ يَظَلَّ جَائِعاً خَائِفاً فِي اللَّهِ» (محمد بن يعقوب كلينى، الكافى، ج 8، ص 129 ح 99).

18. مُحَمَّدٌ ص أُعْطِيَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّهُ كَانَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ سُمِعَ لِصَدْرِهِ وَ جَوْفِهِ أريز [أَزِيزٌ] كأريز [كَأَزِيزِ] الْمِرْجَلِ عَلَى الْأَثَافِيِّ مِنْ شِدَّةِ الْبُكَاءِ وَ قَدْ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عِقَابِهِ فَأَرَادَ أَنْ يَتَخَشَّعَ لِرَبِّهِ بِبُكَائِهِ فَيَكُونَ إِمَاماً لِمَنِ اقْتَدَى بِه‏... (احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، ج 1، ص 326؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 10، ص 40 و ج 17، ص 257 و 287 و ج 67، ص 381 و ج 81، ص 248؛ و به طريقى ديگر در منابع غير شيعى همچون مسند احمد، ج 4، ص 25؛ احمد بن شعيب نسائى، سنن النسائى، ج 3، ص 13).

19. على بن موسى حسينى، الدروع الواقية، ص 272؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 8، ص 305 و ج 67، ص 393.

20. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ فِي خُطْبَتِهِ: إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ‏ كِتَابُ اللَّهِ، وَ خَيْرَ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ، وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ، وَ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ. وَ كَانَ إِذَا خَطَبَ قَالَ فِي خُطْبَتِهِ: أَمَّا بَعْدُ. فَإِذَا ذَكَرَ السَّاعَةَ اشْتَدَّ صَوْتُهُ وَ احْمَرَّتْ وَجْنَتَاهُ، ثُمَّ يَقُولُ: صَبَّحَتْكُمُ السَّاعَةُ أَوْ مَسَّتْكُمْ، ثُمَّ يَقُولُ: بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةُ كَهَذِهِ مِنْ هَذِهِ- وَ يُشِيرُ بِإِصْبَعَيْهِ-. (محمد بن محمد مفيد، الامالى، ص 211؛ محمد بن حسن طوسى، الامالى، ص 337؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 301 و ج 16، ص 256 و ج 74، ص 122؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 311؛ احمد بن شعيب نسائى، سنن النسائى، ج 3، ص 450 و ج 1، ص 550.

21. شيّبتنى سورة هود و اخواتها: الواقعة و القارعة و الحاقة و اذا الشمس كوّرت و سئل سائل؛ شيّبتنى هى و اخواتها؛ ذكر يوم القيامة و قصص الأمم (محمد بن عيسى ترمذى، الشمائل المحمديه، ص 57؛ على بن عمر الدارَ قطنى، العلل الوارده فى الاحاديث النبويه، ج 2، ص 209، جلال الدين سيوطى، الجامع الصغير، ج 2، ص 82؛ على المتقى بن حسام الدين الهندى، كنز العمّال، ج 1، ص 573 و ج 2، ص 313).

22. َ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ وَ لَذَّتِي فِي الدُّنْيَا النِّسَاءُ وَ رَيْحَانَتَيَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ. (محمد بن يعقوب كلينى، الكافى، ج 5، ص 321، ح 9 و در منابع غيرشيعى به نقل از برخى اصحاب از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: جعلت قرة عينى فى الصلاة؛ سليمان بن احمد طبرانى، المعجم الكبير، ج20، ص420؛ احمدبن على بغدادى، تاريخ بغداد، ج12، ص367 و ج14، ص 194).

23. يَا أَبَا ذَرٍّ، إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) جَعَلَ قُرَّةَ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ وَ حَبَّبَهَا إِلَيَّ كَمَا حَبَّبَ إِلَى الْجَائِعِ الطَّعَامَ، وَ إِلَى الظَّمْآنِ الْمَاءَ، فَإِنَّ الْجَائِعَ إِذَا أَكَلَ الطَّعَامَ شَبِعَ، وَ إِذَا شَرِبَ الْمَاءَ رَوِيَ، وَ أَنَا لَا أَشْبَعُ مِنَ الصَّلَاةِ. (محمد بن محمد مفيد، الامالى، ص 528).

24. عن عبدالله بن محمد بن الحنيفة قال: انطلقت مع أبى الى صِهر لنا من أسلم من اصحاب النبى(صلى الله عليه وآله)فسمعته يقول: سمعت رسول الله (صلى الله عليه وآله) يقول: ارحنا بها يا بلال الصلوة (سليمان بن احمد طبرانى، المعجم الكبير، ج 6، ص 227؛ و ر.ك: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 5، ص 364؛ على بن عمر الدار القطنى، علل الدار قطنى، ج 4، ص 121؛ احمد بن على بغدادى، تاريخ بغداد، ج 10، ص 442؛ زين الدين على عاملى، رسائل الشهيد الثانى، ص 120؛ حسين بن عبدالصمد عاملى، العقد الحسينى، ص 42؛ محمد بن حسين عاملى، الحبل المتين، ص 154؛ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 80، ص 16.

25. ٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ الْحَارِثِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَأْتِينَا كُلَّ غَدَاةٍ فَيَقُولُ الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ الصَّلَاةَ- إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً. ( محمدبن محمد مفيد، الامالى، ص 318؛ محمد بن حسن طوسى، الامالى، ص 89؛ عبيدالله بن احمد حسكانى، شواهد التنزيل، ج 1، ص 498؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 35، ص 208. بنابر روايت انس بن مالك اين كار تا شش ماه، و بنا به روايت ابن عباس تا هفت ماه، و بنابر روايتى كه بنهانى و ديگران نقل كرده اند تا هشت ماه طول كشيد. در اين باره، ر.ك: عبدالحسين شرف الدين، الفصول المهمة، ص 209.

26. عن على(عليه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَهُ وَ أَحْسَنَ صَلَاتَهُ وَ أَدَّى زَكَاةَ مَالِهِ وَ كَفَّ غَضَبَهُ وَ سَجَنَ لِسَانَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ وَ أَدَّى النَّصِيحَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدِ اسْتَكْمَلَ حَقَائِقَ الْإِيمَانِ وَ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ. (احمد بن محمد اشعرى، كتاب النوادر، ص 91).

27. عن على(صلى الله عليه وآله) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا أَمَانَةَ لَهُ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ وَ لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا يُتِمُّ رُكُوعَهَا وَ سُجُودَهَا. (همان).

28. كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يَجْلِسُ وَ لَا يَقُومُ إِلَّا عَلَى ذِكْرِ اللَّه‏ ... (محمد بن على ابن بابويه قمى، عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 2، ص 284؛ حسن بن فضل طبرسى، مكارم الاخلاق، ص 14؛ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 16، ص152؛ محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، ج1، ص424؛ سليمان بن احمد طبرانى، المعجم الكبير، ج 22، ص 158).

29. عن يحيى بن عقيل قال: سمعت عبدالله بن ابى وامى يقول: كان رسول الله (صلى الله عليه وآله) يكثر الذكر و يقلّ اللغو و يطيل الصلوة... (احمد بن شعيب نسائى، سنن النسائى، ج 1، ص 531).

30. عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عُرِضَتْ عَلَيَّ بَطْحَاءُ مَكَّةَ ذَهَباً فَقُلْتُ يَا رَبِّ لَا وَ لَكِنْ أَشْبَعُ يَوْماً وَ أَجُوعُ يَوْماً فَإِذَا شَبِعْتُ حَمِدْتُكَ وَ شَكَرْتُكَ وَ إِذَا جُعْتُ دَعَوْتُكَ وَ ذَكَرْتُك‏ (محمد بن يعقوب كلينى، الكافى، ج 8، ص 131، ح 102؛ محمد بن حسن طوسى، الامالى، ص 693؛ و به طريقى ديگر در: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 5، ص 254؛ محمد بن عيسى ترمذى، سنن ترمذى، ج 4، ص 6).

31. عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَنْبَارِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَحْمَدُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلَاثَمِائَةِ مَرَّةٍ وَ سِتِّينَ مَرَّةً عَدَدَ عُرُوقِ الْجَسَدِ يَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* كَثِيراً عَلَى كُلِّ حَالٍ. (محمد بن يعقوب كلينى، الكافى، ج 2، ص 503، ح 3؛ حسن بن فضل طبرسى، مكارم الاخلاق، ص 307؛ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 16، ص 257 و ج 58، ص 316 و ج 84، ص 11).

32. محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 2، ص 503، ح 4.

33. سيد ابن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 2، ص 38.

34. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص مُمَسَّكَةٌ إِذَا هُوَ تَوَضَّأَ أَخَذَهَا بِيَدِهِ وَ هِيَ رَطْبَةٌ فَكَانَ إِذَا خَرَجَ عَرَفُوا أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِرَائِحَتِهِ. (محمد بن يعقوب كلينى، الكافى، ج 6، ص 515،ح 3؛ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 16، ص 290؛ محمد بن حسن الحر العاملى، وسائل الشيعة،ج 2، ص 1078).

35. پيش از اين به سخن حضرت به وقت نماز خطاب به بلال اشاره شد كه مى فرمود: أرحنا يا بلال. در نقل طبرى از ابن اسحاق نيز درباره دوره حضور حضرت در مكه آمده است: «إن رسول الله كان إذا حضرت الصلاة خرج الى شعاب مكّة و خرج معه على بن ابى طالب(عليه السلام)... (محمد بن جرير طبرى، تاريخ طبرى،ج 2، ص 58).

36. روايات متعددى حكايت از آن دارند كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) به نماز جماعت در حضر يا سفر اهتمام داشت و حتى در روزهاى اول دعوت كه جز اميرالمؤمنين(عليه السلام) و خديجه(عليها السلام) كسى ايمان نياورده بود، آن حضرت در كنار كعبه به همراهى آن دو، نماز جماعت اقامه مى كرد. در اين باره، ر.ك: روايت عفيف كندى در: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 1، ص 209؛ محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 17؛ محمد بن سليمان كوفى، مناقب اميرالمؤمنين(عليه السلام)، ج 1، ص 261؛ احمد بن عبدالله طبرى، ذخائر العقبى، ص 59.

37. عَنِ الرِّضَا ع عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِتَّةٌ مِنَ الْمُرُوَّةِ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي الْحَضَرِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي السَّفَرِ فَأَمَّا الَّتِي فِي الْحَضَرِ فَتِلَاوَةُ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ عِمَارَةُ مَسَاجِدِ اللَّهِ وَ اتِّخَاذُ الْإِخْوَانِ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الَّتِي فِي السَّفَرِ فَبَذْلُ الزَّادِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْمِزَاحُ فِي غَيْرِ الْمَعَاصِي. (محمد بن على ابن بابويه قمى، عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 1، ص 30، ح 13؛ محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 71، ص 275 و ج 73، ص 311 و ج 81، ص 1 و ج 89، ص 196).

38. عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَجْعَلُ الْعَنَزَةَ بَيْنَ يَدَيْهِ إِذَا صَلَّى. (محمد بن يعقوب كلينى، كافى، ج 3، ص 296، ح 1).

39. ر.ك: الكافى، ج 3، ص 296، ح 2؛ محمد بن حسن طوسى، الاستبصار، ج 1، ص 406، ح 3.

40. عن ابى واقد الليثى صاحب النبى(صلى الله عليه وآله وسلم) قال: ان رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) كان اخفّ الناس صلاة على الناس و أدُمه على نفسه(صلى الله عليه وآله وسلم) (احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 5، ص 219؛ احمد بن على الموصلى، مسند ابى يعلى، ج 3، ص 35)؛ و عن انس: «ان النبى (صلى الله عليه وآله وسلم) كان أخف الناس صلاة فى تمام» (احمد بن شعيب نسائى، سنن النسائى، ج 2، ص 95؛ حسن بن فضل طبرسى، مكارم الاخلاق، ص 23 و 24؛ بحارالانوار، ج 16، ص 238) و عن ابى حكى المؤذن: «ان رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) كان أخف الناس صلاة للناس و اطول الناس صلاة لنفسه» (سليمان بن احمد طبرانى، المعجم الكبير، ج 3، ص 251).

41. عن عبدالله بن ابى أوفى قال: كان رسول الله(صلى الله عليه وآله) يكثر الذكر و يقلّ اللغو و يطيل الصلاة و يقصّر الخطبة و لا يأنف أن يمشى مع الأرملة و المسكين فيقضى له الحاجة (احمد بن شعيب نسائى، سنن النسائى، ج 3، ص 110؛ احمد بن على بغدادى، تاريخ بغداد، ج 8، ص 5).

42. ر.ك: محمد بن اسماعيل بخارى، شرح صحيح مسلم، النووى، ج 4، ص 174.

43. عن انس بن مالك قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): إنى لأدخل فى الصلاة و إنى أريد إطالتها، فأسمع بكاءالصبىّ فأتجوّز فى صلاتى مما أعلم لوجد امّه ببكائه (محمد بن اسماعيل بخارى، صحيح البخارى، ج 1،ص 174؛ مسلم بن حجاج نيسابورى، صحيح مسلم، ج 2، ص 44؛ محمد بن يزيد قزوينى، سنن ابن ماجة، ج 1، ص 316).

44. احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، ج 1، ص 326؛ بحارالانوار، ج 10، ص 40 و ج 17، ص 257 و 287 و ج 67، ص 381 و ج 81، ص 248.

45. يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلاّ قَلِيلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً (مزمّل، 1 4).

46. وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً (اسراء، 79).

47. عن عمرو بن عبدالله بن هند عن ابى جعفر(عليه السلام) قال: قال على بن الحسين(عليه السلام): َ أَنَّ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ فَلَمْ يَدَعِ الِاجْتِهَادَ لَهُ، وَ تَعَبَّدَ- بِأَبِي هُوَ وَ أُمِّي- حَتَّى انْتَفَخَ السَّاقُ وَ وَرِمَ الْقَدَمُ، وَ قِيلَ لَهُ: أَ تَفْعَلُ هَذَا وَ قَدْ غُفِرَ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ! قَالَ: أَ فَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً. (محمد بن حسن طوسى، الامالى، ص 637؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 288 و ج 46، ص 79؛ و مشابه مضمون فوق در روايت مغيرة بن شعبه در الشمائل المحمدية، ص 221 222 و صحيح البخارى، ج 6، ص 44).

48. ٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَكَ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى- طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ (الكافى، ج 2، ص 95؛ بحارالانوار، ج 16، ص 263).

49. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ:: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الصَّلَاةِ قَاعِداً أَوْ يَتَوَكَّأُ عَلَى عَصًى، أَوْ عَلَى حَائِطٍ، فَقَالَ: «لَا، مَا شَانُ أَبِيكَ وَ شَانُ هَذَا؟ مَا بَلَغَ أَبُوكَ هَذَا بَعْدُ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ بَعْدَ مَا عَظُمَ- أَوْ بَعْدَ مَا ثَقُلَ- كَانَ يُصَلِّي وَ هُوَ قَائِمٌ، وَ رَفَعَ إِحْدَى رِجْلَيْهِ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طه* ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ «2» فَوَضَعَهَا (عبدالله بن جعفر حميرى بغدادى، قرب الاسناد، ص 171).

50. ِ قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَإِنَّ هَذَا دَاوُدُ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ حَتَّى سَارَتِ الْجِبَالُ مَعَهُ لِخَوْفِهِ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ ص أُعْطِيَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّهُ كَانَ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ سُمِعَ لِصَدْرِهِ وَ جَوْفِهِ أَزِيزٌ كَأَزِيزِ الْمِرْجَلِ عَلَى الْأَثَافِيِّ مِنْ شِدَّةِ الْبُكَاءِ وَ قَدْ أَمَّنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عِقَابِهِ فَأَرَادَ أَنْ يَتَخَشَّعَ لِرَبِّهِ بِبُكَائِهِ وَ يَكُونَ إِمَاماً لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ وَ لَقَدْ قَامَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ عَشْرَ سِنِينَ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ حَتَّى تَوَرَّمَتْ قَدَمَاهُ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ يَقُومُ اللَّيْلَ أَجْمَعَ حَتَّى عُوتِبَ فِي ذَلِكَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ بَلْ لِتَسْعَدَ بِهِ وَ لَقَدْ كَانَ يَبْكِي حَتَّى يُغْشَى عَلَيْه‏... (احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، ج 1، ص 326؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 10، ص 40 و ج 17، ص 257، 287 و ج 68، ص 26).

51. عَنْ حَارِثِ بْنِ مُضَرِّبٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع يَقُولُ لَقَدْ حَضَرْنَا بَدْراً وَ مَا فِينَا فَارِسٌ غَيْرُ الْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ وَ لَقَدْ رَأَيْتُنَا لَيْلَةَ بَدْرٍ وَ مَا فِينَا إِلَّا مَنْ نَامَ غَيْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّهُ كَانَ مُنْتَصِباً فِي أَصْلِ شَجَرَةٍ يُصَلِّي وَ يَدْعُو حَتَّى الصَّبَاحِ. (محمد بن محمد مفيد، الارشاد، ج 1، ص 73؛ بحارالانوار، ج 19، ص 279).

52. عن حذيفة قال: «صليت مع النبى(صلى الله عليه وآله) ذات ليلة فافتتح البقرة فقلت يركع عندالمائة ثم مضى فقلت يصلى بها فى ركعة فمضى فقلت يركع بها ثم افتتح النساء فقرءها ثم افتتح آل عمران فقرءها يقرء مترسّلا إذا مرّ بآية فيها تسبيح سبّح و إذا مرّ بسؤال سأل و إذا مرّ بتعوّذ تعوّذ ثم ركع فجعل يقول: سبحان ربى العظيم فكان ركوعه نحواً من قيامه ثم قال سمع الله لمن حمده ثم قال طويلا قريبا مما ركع ثم سجد فقال سبحان بى الاعلى فكان سجوده قريباً من قيامه» (مسلم بن حجاج نيسابورى، صحيح مسلم، ج 2، ص 186؛ احمد بن شعيب نسائى، سنن نسائى، ج 1، ص 433؛ محمد بن عيسى ترمذى، الشمائل المحمدية، ص 229؛ احمد بن حسين بيهقى، سنن بيهقى، ج 2، ص 309).

53. عن ابى وائل عن عبدالله بن مسعود، قال: «صلّيت مع النبى(صلى الله عليه وآله) ليلة فلم يزل قائماً حتى هممت بأمر سوء. قلنا: و ما هممت؟ قال: هممت أن أقعد و أذر النبى(صلى الله عليه وآله)»(محمد بن اسماعيل بخارى، صحيح البخارى، ج 2، ص 45؛ مسلم بن حجاج نيسابورى، صحيح مسلم، ج 2، ص 186؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 1، ص 385 و 396 و 415 و 440).

54. عن ابى هريرة عن النبى(صلى الله عليه وآله) قال: اذا قام أحدكم من الليل فليفتتح صلاته بركعتين خفيفتين (احمدبن حنبل، مسند احمد، ج 2، ص 399؛ مسلم بن حجاج نيسابورى، صحيح مسلم، ج 2، ص 184؛ احمد بن حسين بيهقى، سنن بيهقى، ج 3، ص 6؛ محمد بن عيسى ترمذى، الشمائل المحمدية، ص 226)؛ عن سعد بن هشام عن عائشة قالت: «كان رسول الله(صلى الله عليه وآله) اذا قام من الليل يصلى افتتح صلاته بركعتين خفيفتين» (مسند احمد، ج 6، ص 30).

55. عن زيد بن خالد الجهنى انه قال: «لارمقنّ صلاة رسول الله(صلى الله عليه وآله) فتوسّدت عتبته أو فسطاطه، فصلّى رسول الله(صلى الله عليه وآله) ركعتين خفيفتين ثم صلى ركعتين طويلتين طويلتين طويلتين ثم صلى ركعتين و هما دون اللتين قبلهما ثم صلى ركعتين و هما دون اللتين قبلهما ثم صلى ركعتين و هما دون اللتين قبلهما ثم صلى ركعتين و هما دون اللتين قبلهما ثم اوتر، فذلك ثلاث عشرة ركعة» (صحيح مسلم، ج 2، ص 183؛ محمد بن يزيد قزوينى، سنن ابن ماجة، ج 1، ص 433؛ سليمان بن أشعث سجستانى، سنن ابى داوود، ج 1، ص 307؛ احمد بن شعيب نسائى، سنن نسائى، ج 1، ص 160؛ محمد بن عيسى ترمذى، الشمائل المحمديه، ص 226).

56. عن عائشة: «ان النبى(صلى الله عليه وآله) كان يصلى جالسا فيقرء و هو جالس فاذا بقى من قرائته قدر ما يكون ثلاثين أو اربعين آية قام فقرء و هو قائم ثم ركع و سجد ثم صنع فى الركعة الثانية مثل ذلك» (مالك بن أنس، الموطاء، ج 1، ص 138؛ محمد بن عيسى ترمذى، الشمائل المحمدية، ص 231)؛ عن عبدالله بن شقيق قال: «سألت عائشة عن صلاة رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) فاذا قرء و هو قائم ركع و سجد و هو قائم، و اذا قرء و هو جالس، ركع و سجد و هو جالس» (احمدبن حنبل، مسند احمد، ج 6، ص 30؛ مسلم بن حجاج نيسابورى، صحيح مسلم، ج 2، ص 162 و 163؛ عبدالرزاق صنعانى، المصنف، ج 2، ص 466؛ محمد بن عيسى ترمذى، الشمائل المحمدية، ص 232)؛ در نقل ديگر مسلم در صحيح خود، ج 2، ص 163 از اين روايت چنين تعبيرى آمده: «كان رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)يكثر الصلاة قائما و قاعدا فاذا افتتح الصلاة قائما ركع قائما و اذا افتتح الصلاة قاعدا ركع قاعدا» بنابراين، ركوع و سجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) در حال قيام يا قعود، بسته به آن بود كه شروع نماز چگونه بوده است: در حال قيام يا قعود.

57. در روايتى از ابن عباس كه پيش تر نقل شد آمده: «... ثم أوتر ثم اضطجع حتى جاءه المؤذّن فقام فصلّى ركعتين خفيفتين ثم خرج فصلى الصبح» (صحيح البخارى، ج 2، ص 12 و ج 5، ص 176؛ سنن ابن ماجة، ج 1، ص 434؛ سليمان بن أشعث سجستانى، سنن ابى داوود، ج 1، ص 307؛ محمدبن عيسى ترمذى، الشمائل المحمدية، ص 225. در روايتى نيز از عايشه نقل شده است، قلت: يا رسول الله (صلى الله عليه وآله)أتنام قبل أن توتر؟ فقال: يا عايشه، ان عينى تنامان و لا ينام قلبى. نيز از عايشه نقل شده است: «ان رسول الله(صلى الله عليه وآله)كان يصلى من الليل احدى عشر ركعة يوتر منها بواحدة فاذا فرغ منها اضطجع على شقّة الايمن» (الشمائل المحمدية، ص 227؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 165)؛ در روايت ديگرى از عايشه، از استراحت بين نافله صبح و نماز صبح به حالت خوابيده بر پهلوى راست سخن به ميان آمده است. ر.ك: صحيح البخارى، ج 1، ص 154؛ مسند احمد، ج 6، ص 254).

58. عن عائشه: «... كان (صلى الله عليه وآله) ينام اول الليل و يحيى آخره...» (مسند احمد، ج 6، ص 102 و 109 و 176؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 167؛ الشمائل المحمدية، ص 223).

59. عن على (عليه السلام): كَانَ فِرَاشُ رَسُولِ اللَّهِ ص عَبَاءَةً وَ كَانَتْ مِرْفَقَتُهُ [مِنْ‏] أَدَمٍ حَشْوُهَا لِيفٌ فَثُنِيَتْ لَهُ ذَاتَ لَيْلَةٍ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ لَقَدْ مَنَعَنِي الْفِرَاشُ اللَّيْلَةَ الصَّلَاةَ فَأَمَرَ ص أَنْ يُجْعَلَ بِطَاقٍ وَاحِدٍ. (محمد بن على ابن بابويه قمى، الامالى، ص 552؛ بحارالانوار، ج 16، ص 217). از آنجا كه نماز شب بر آن حضرت واجب بود، نمى توان روايت را بر اطلاق آن حمل كرد؛ چرا كه لازمه آن ترك واجب از سوى آن حضرت است كه با عصمت ايشان سازگار نيست. بنابراين بايستى روايت را حمل بر اين معنا كرد كه تغيير چگونگى بستر، آن حضرت را از نماز شب در حد مطلوب ايشان همچون شب هاى ديگر باز داشته است.

60. ِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَذَكَرَ صَلَاةَ النَّبِيِّ ص قَالَ كَانَ يُؤْتَى بِطَهُورٍ فَيُخَمَّرُ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ يُوضَعُ سِوَاكُهُ تَحْتَ فِرَاشِهِ ثُمَّ يَنَامُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَإِذَا اسْتَيْقَظَ جَلَسَ ثُمَّ قَلَّبَ بَصَرَهُ فِي السَّمَاءِ ثُمَّ تَلَا الْآيَاتِ مِنْ آلِ عِمْرَانَ- إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ الْآيَةَ ثُمَّ يَسْتَنُّ وَ يَتَطَهَّرُ ثُمَّ يَقُومُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَيَرْكَعُ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ عَلَى قَدْرِ قِرَاءَتِهِ رُكُوعُهُ وَ سُجُودُهُ عَلَى قَدْرِ رُكُوعِهِ يَرْكَعُ حَتَّى يُقَالَ مَتَى يَرْفَعُ رَأْسَهُ وَ يَسْجُدُ حَتَّى يُقَالَ مَتَى يَرْفَعُ رَأْسَهُ ثُمَّ يَعُودُ إِلَى فِرَاشِهِ فَيَنَامُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يَسْتَيْقِظُ فَيَجْلِسُ فَيَتْلُو الْآيَاتِ مِنْ آلِ عِمْرَانَ وَ يُقَلِّبُ بَصَرَهُ فِي السَّمَاءِ ثُمَّ يَسْتَنُّ وَ يَتَطَهَّرُ وَ يَقُومُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَيُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ كَمَا رَكَعَ قَبْلَ ذَلِكَ ثُمَّ يَعُودُ إِلَى فِرَاشِهِ فَيَنَامُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يَسْتَيْقِظُ فَيَجْلِسُ فَيَتْلُو الْآيَاتِ مِنْ آلِ عِمْرَانَ وَ يُقَلِّبُ بَصَرَهُ فِي السَّمَاءِ ثُمَّ يَسْتَنُّ وَ يَتَطَهَّرُ وَ يَقُومُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَيُوتِرُ وَ يُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى الصَّلَاةِ. (محمد بن حسن طوسى، تهذيب الاحكام، ج 2، ص 334؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 276 و ج 84، ص 116).

61. عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ إِذَا صَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ أَمَرَ بِوَضُوئِهِ وَ سِوَاكِهِ يُوضَعُ عِنْدَ رَأْسِهِ مُخَمَّراً فَيَرْقُدُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَسْتَاكُ وَ يَتَوَضَّأُ وَ يُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يَرْقُدُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَسْتَاكُ وَ يَتَوَضَّأُ وَ يُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يَرْقُدُ حَتَّى إِذَا كَانَ فِي وَجْهِ الصُّبْحِ قَامَ فَأَوْتَرَ ثُمَّ صَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَالَ لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة ... (الكافى، ج 3، ص 445).

62. محمد بن جمال الدين مكى عاملى (شهيد اول)، الذكرى، ص 114.

63. طه (20)، 130.

64. عن مخرمة بن سليمان عن ابن عباس أنه أخبره أنه بات عند ميمونة و هى خالته قال: «فاضطجعت فى عرض الوسادة واضطجع رسول الله(صلى الله عليه وآله) فى طولها فنام رسول الله(صلى الله عليه وآله) حتى اذا انتصف الليل او قبله بقليل فاستيقظ رسول الله(صلى الله عليه وآله) فجعل يمسح النوم عن وجهه وقرء العشر الآيات الخواتيم من سورة آل عمران ثم قام الى شنّ معلّق فتوضأ منها فأحسن الوضوء ثم قام يصلى: قال عبدالله بن عباس فقمت الى جنبه فوضع رسول الله (صلى الله عليه وآله) يده اليمنى على رأسى ثم أخذ بأذنى اليمنى ففتلها، فصلى ركعتين ثم ركعتين ثم ركعتين ثم ركعتين ثم ركعتين ثم ركعتين ثم ركعتين ثم ركعتين، ثم أوتر ثم اضطجع حتى جاءه المؤذن فقام فصلى ركعتين خفيفتين ثم خرج فصلى الصبح» (محمدبن عيسى ترمذى، الشمائل المحمدية، ص 225 226).

65  قُلْتُ مَتَى كَانَ يَقُومُ قَالَ بَعْدَ ثُلُثِ اللَّيْلِ وَ قَالَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ. (الكافى، ج 3،ص 445).

66. يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلاّ قَلِيلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ (المزمل، 1 3). ممكن است تغيير زمان برخاستن بين نصف و ثلث ناشى از كوتاهى و بلندى شب ها در تابستان و زمستان بوده باشد.

67. ر.ك: محمد بن على ابن بابويه قمى، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 453 و 482؛ محمد بن على ابن بابويه قمى، علل الشرايع، ج 2، ص 328؛ محمد بن حسن طوسى، تهذيب الاحكام، ج 3، ص 230.

68. ر.ك: محمد باقر سبزوارى، ذخيرة المعاد، ج 2، ص 200.

69. عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا كَانَ يُحْمَدُ الرَّجُلُ أَنْ يَقُومَ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ فَيُصَلِّيَ صَلَاتَهُ ضَرْبَةً وَاحِدَةً ثُمَّ يَنَامَ وَ يَذْهَبَ. (الكافى، ج 3، ص 447).

70. هر چند در دو روايت ياد شده، شمار آيات از اواخر آل عمران مشخص نيست، در روايتى از امام باقر(عليه السلام) توصيه به قرائت پنج آيه 190تا 194 شده است. در برخى از منابع غير شيعى نيز به نقل از ابن عباس، ده آيه آخر از سوره آل عمران تعيين شده است (الشمائل المحمدية، ص 225).

71. عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي مِنَ اللَّيْلِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْهَا الْوَتْرُ وَ رَكْعَتَا الْفَجْرِ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ. (الكافى، ج 3، ص 446، ح 14)؛... عن الحارث بن المغيرة النصرى قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) يقول: ... وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنَ اللَّيْل‏ (همان، ح 15)؛... ٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنَّ أَصْحَابَنَا يَخْتَلِفُونَ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ بَعْضُهُمْ يُصَلِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِينَ وَ بَعْضُهُمْ يُصَلِّي خَمْسِينَ فَأَخْبِرْنِي بِالَّذِي تَعْمَلُ بِهِ أَنْتَ كَيْفَ هُوَ حَتَّى أَعْمَلَ بِمِثْلِهِ فَقَالَ أُصَلِّي وَاحِدَةً وَ خَمْسِينَ ... وَ ثَمَانِيَ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ الْوَتْرَ ثَلَاثاً وَ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ.... (همان، ج3، ص 444، ح 8).

72. عن مسروق قال: سألت عائشة عن صلاة رسول الله (صلى الله عليه وآله) بالليل فقالت: «سبع و تسع واحدى عشرة سوى ركعتى الفجر» (صحيح البخارى، ج 2، ص 45)؛ قال ابوعيسى: «و اكثر ما روى عن النبى (صلى الله عليه وآله) فى صلاة الليل ثلاث عشرة ركعة مع الوتر، و اقل ما وصف من صلاته من الليل تسع ركعات» (سنن الترمذى،ج 1، ص 276)؛ عن ام سلمة: «كان النبى (صلى الله عليه وآله) يوتر بثلاث عشرة، فلما كبر وضعف أوتر بسبع» (همان،ص 285)؛ و قد روى عن النبى(صلى الله عليه وآله)الوتر بثلاث عشرة واحدى عشرة وتسع و سبع و خمس و ثلاث و واحدة (همان).

73. عن بكر بن عبدالله [المزنى البصرى]: « أَنَّ عُمَرَ بْنَ‏ الْخَطَّابِ دَخَلَ عَلَى النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ هُوَ مَوْقُوذٌ «1»- أَوْ قَالَ: مَحْمُومٌ- فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا أَشَدَّ وَعَكَكَ! فَقَالَ: مَا مَنَعَنِي ذَلِكَ أَنْ قَرَأْتُ اللَّيْلَةَ ثَلَاثِينَ سُورَةً فِيهِنَّ السَّبْعُ الطِّوَالُ.فَقَالَ عُمَرُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، غَفَرَ اللَّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ، وَ أَنْتَ تُجْهِدُ هَذَا الِاجْتِهَادَ فَقَالَ: يَا عُمَرُ أَ فَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً ؟» (محمد بن حسن طوسى، الامالى، ص 403 404؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 222 و ج 89، ص 198؛ محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 4، ص 844).

74. «خداوندا، آنچه از خير و نيكى به من عطا كردى هرگز باز مستان؛ خداوندا، مرا به قدر چشم بر هم زدنى به خود وامگذار؛ خداوندا، هرگز مرا مورد شماتت دشمن و حسود قرار مده؛ خداوندا، هرگز مرا به بدى و شرى كه از آن نجاتم داده اى باز مگردان» (على بن ابراهيم قمى، تفسير القمى، ج 2، ص 75؛ بحارالانوار، ج 16، ص 217 و ج 92، ص 358).

75. و كان (صلى الله عليه وآله) يقول: جَعَلَ اللَّهُ لَذَّتِي فِي النِّسَاءِ وَ الطِّيبِ وَ جَعَلَ قُرَّةَ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ. (طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، ص 34؛ بحار الانوار، ج 16، ص 249).

76. ٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَ جَرَتِ السُّنَّةُ مِنَ الصَّوْمِ فَقَالَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ- الْخَمِيسِ فِي الْعَشْرِ الْأُوَلِ وَ الْأَرْبِعَاءِ فِي الْعَشْرِ الْأَوْسَطِ وَ الْخَمِيسِ فِي الْعَشْرِ الْآخِرِ قَالَ قُلْتُ هَذَا جَمِيعُ مَا جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ فِي الصَّوْمِ فَقَالَ نَعَمْ. (محمد بن على ابن بابويه قمى، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 84).

77. بنا به گفته صدوق، پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) روزه پنجشنبه اول و آخر و نيز چهارشنبه وسط هر ماه را جايگزين روزه ايام البيض در هر ماه كرد.

78. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ صَوْمِ السُّنَّةِ فَقَالَ صِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ الْخَمِيسِ وَ الْأَرْبِعَاءِ وَ الْخَمِيسِ يَذْهَبْنَ بِبَلَابِلِ الْقَلْبِ وَ وَحَرِ الصَّدْرِ الْخَمِيسِ وَ الْأَرْبِعَاءِ وَ الْخَمِيسِ وَ إِنْ شَاءَ الْإِثْنَيْنَ وَ الْأَرْبِعَاءَ وَ الْخَمِيسَ وَ إِنْ صَامَ فِي كُلِّ عَشَرَةِ أَيَّامٍ يَوْماً فَإِنَّ ذَلِكَ ثَلَاثُونَ حَسَنَةً وَ إِنْ أَحَبَّ أَنْ يَزِيدَ عَلَى ذَلِكَ فَلْيَزِدْ. (محمد بن حسن طوسى، تهذيب الاحكام، ج 4، ص 303).

79. عن الحر بن الصباح، قال: سمعت ابن عمر يقول: كان النبى(صلى الله عليه وآله) يصوم ثلاثة ايام من كل شهر، الخميس من اول الشهر و الاثنين الذى يليه و الاثنين الذى يليه (مسند احمد، ج 2، ص 90 91).

80. عن ام سلمة، قالت: «كان رسول الله(صلى الله عليه وآله) يصوم من كل شهر ثلاثة ايام، الاثنين و الخميس من هذه الجمعة و الاثنين من المقبلة» (احمدبن شعيب نسائى، سنن نسائى، ج 2، ص 142).

81. عن عبدالله بن مسعود، قال: «كان رسول الله(صلى الله عليه وآله) يصوم ثلاثة ايام من غرة كل شهر و قلّ ما يفطر يوم الجمعة» (همان).

82. عن جعفر بن محمد(عليه السلام)، عن ابيه(عليه السلام): أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَنْعَتُ صِيَامَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ صَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص الدَّهْرَ كُلَّهُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ تَرَكَ ذَلِكَ وَ صَامَ صِيَامَ دَاوُدَ ع- يَوْماً لِلَّهِ وَ يَوْماً لَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ تَرَكَ ذَلِكَ فَصَامَ الْإِثْنَيْنَ وَ الْخَمِيسَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ تَرَكَ ذَلِكَ وَ صَامَ الْبِيضَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ فَلَمْ يَزَلْ ذَلِكَ صِيَامَهُ حَتَّى قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ. (عبدالله بن جعفر حميرى بغدادى، قرب الاسناد، ص 89 90).

83. در دعاى رسيده از امام سجاد(عليه السلام) به هنگام زوال روزهاى ماه شعبان مى خوانيم: ... ِ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِه‏... (محمد بن حسن طوسى، مصباح المتهجد، ص 829).

84. قال الباقر(عليه السلام): إِنَّ صَوْمَ شَعْبَانَ صَوْمُ النَّبِيِّينَ وَ صَوْمُ أَتْبَاعِ النَّبِيِّينَ فَمَنْ صَامَ شَعْبَانَ فَقَدْ أَدْرَكَتْهُ دَعْوَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص لِقَوْلِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِي عَلَى شَهْرِي. (محمد بن محمد مفيد، المقنعة، ص 373)... عن فضيل بن يسار قال: «سمعت اباعبدالله(عليه السلام) يقول لبعض اصحاب قيس الماصر: ... و سنّ رسول الله(صلى الله عليه وآله) صوم شعبان وثلاث ايام فى كل شهر...» (الكافى، ج 1، ص 266، ح 4)؛... َ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ صَامَ أَحَدٌ مِنْ آبَائِكَ شَعْبَانَ قَطُّ قَالَ صَامَهُ خَيْرُ آبَائِي رَسُولُ اللَّهِ ص. (الكافى، ج 4، ص 91، ح 6).

85. عن عبدالله بن سنان عن ابى عبدالله (عليه السلام): إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يُكْثِرُ الصَّوْمَ فِي شَعْبَانَ يَقُولُ إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَنَحَّسُوا بِهِ فَخَالِفُوهُمْ. (احمد بن محمد بن عيسى اشعرى، النوادر، ص 19). عن سليمان المروزى ِّ عَنِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ص أَنَّهُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُكْثِرُ الصِّيَامَ فِي شَعْبَانَ وَ لَقَدْ كَانَتْ نِسَاؤُهُ إِذَا كَانَ عَلَيْهِنَّ صَوْمٌ أَخَّرْنَهُ إِلَى شَعْبَانَ مَخَافَةَ أَنْ يَمْنَعْنَ رَسُولَ اللَّهِ ص حَاجَتَه‏... (محمد بن على ابن بابويه قمى، فضائل الاشهر الثلاثة، ص 55).

86. عن ام سلمة عن ابى سلمة: «ان النبى(صلى الله عليه وآله) لم يكن يصوم من السنة شهرا تاما الا شعبان يصل به رمضان» (ثواب الاعمال، ص 61)؛... عن ابى سلمة ان عائشة... حدثته قالت: «لم يكن النبى(صلى الله عليه وآله) يصوم شهراً اكثر من شعبان فانه كان يصوم شعبان كله...» (صحيح البخارى، ج 2، ص 244).

87. چنان كه ملاحظه شد رواياتى از روزه دار بودن حضرت در بخشى از شعبان حكايت دارند و رواياتى نيز حاكى از روزه دارى حضرت در تمام شعبان اند. از اين روى، مى توان گفت تفاوت عملكرد حضرت ممكن است براى تسهيل امر بر مسلمانان و دفع توهم وجوب روزه در تمامى شعبان باشد؛ چنان كه سال ها بعد، فرقه خطابيه از سَرِ كژ فكرى به وجوب روزه اين ماه همچون روزه ماه رمضان معتقد شدند، و تكذيب روزه دار بودن پيامبر(صلى الله عليه وآله)و ائمه(عليهم السلام) در اين ماه در بعضى روايات به علت وجود ديدگاه خطابيه بوده است. در اين باره، ر.ك: الكافى، ج 4، ص 91، ح 6.

88. عن ابى سعيد المقرى قال حدثنا اسامة بن زيد قال: « كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَصُومُ الْأَيَّامَ حَتَّى يُقَالَ لَا يُفْطِرُ وَ يُفْطِرُ حَتَّى يُقَالَ لَا يَصُومُ قُلْتُ رَأَيْتَهُ يَصُومُ مِنْ شَهْرٍ مَا لَا يَصُومُ مِنْ شَيْ‏ءٍ مِنَ الشُّهُورِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ أَيُّ الشُّهُورِ قَالَ شَعْبَانُ هُوَ شَهْرٌ يَغْفُلُ النَّاسُ عَنْهُ بَيْنَ رَجَبٍ وَ رَمَضَانَ وَ هُوَ شَهْرٌ تُرْفَعُ فِيهِ الْأَعْمَالُ إِلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ فَأُحِبُّ أَنْ يُرْفَعَ عَمَلِي وَ أَنَا صَائِم‏ (محمد بن على ابن بابويه قمى، ثواب الاعمال، ص 61)؛... عن انس قال: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّ الصِّيَامِ أَفْضَلُ قَالَ شَعْبَانُ تَعْظِيماً لِرَمَضَانَ. (همان).

89. ِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَوَّلُ مَا يُفْطِرُ عَلَيْهِ فِي زَمَنِ الرُّطَبِ الرُّطَبُ وَ فِي زَمَنِ التَّمْرِ التَّمْرُ. (احمد بن محمد بن خالد برقى، المحاسن، ج 2، ص 531؛ الكافى، ج 4، ص 153).

90. عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَرِهَ لِي سِتَّ خِصَالٍ وَ كَرِهَهُنَّ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنْ بَعْدِي الْعَبَثَ فِي الصَّلَاةِ وَ الرَّفَثَ فِي الصَّوْمِ وَ الْمَنَّ بَعْدَ الصَّدَقَةِ وَ إِتْيَانَ الْمَسْجِدِ جُنُباً وَ التَّطَلُّعَ فِي الدُّورِ وَ الضَّحِكَ بَيْنَ الْقُبُورِ. (محمد بن على ابن بابويه قمى، الخصال، ص 327).

91. وَ فِي رِوَايَةِ السَّكُونِيِّ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اعْتِكَافُ عَشْرٍ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ يَعْدِلُ حَجَّتَيْنِ وَ عُمْرَتَيْنِ.(من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 188؛ احمد بن محمد اشعرى، النوادر، ص 208 209). رَوَيْنَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ اعْتِكَافُ الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ يَعْدِلُ حَجَّتَيْنِ وَ عُمْرَتَيْنِ. (نعمان بن محمد تميمى، دعائم الاسلام، ج 1، ص 286).

92. عن ابى العباس عن ابى عبدالله(عليه السلام) قال: اعْتَكَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي الْعَشْرِ الْأُوَلِ ثُمَّ اعْتَكَفَ فِي الثَّانِيَةِ فِي الْعَشْرِ الْوُسْطَى ثُمَّ اعْتَكَفَ فِي الثَّالِثَةِ فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يَعْتَكِفُ فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ. (الكافى، ج 4، ص 175).

93. عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَ الْعَشْرُ الْأَوَاخِرُ اعْتَكَفَ فِي الْمَسْجِدِ وَ ضُرِبَتْ لَهُ قُبَّةٌ مِنْ شَعْرٍ وَ شَمَّرَ الْمِئْزَرَ وَ طَوَى فِرَاشَهُ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ وَ اعْتَزَلَ النِّسَاءَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَّا اعْتِزَالُ النِّسَاءِ فَلَا... (المراد به الاعتزال بالكلية، بحيث يمنعن عن الخدمة و المكالمة و الجلوس معه) (الكافى، ج 4، ص 175).

94. وَ رُوِّينَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: اعْتِكَافُ الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ يَعْدِلُ حِجَّتَيْنِ وَ عُمْرَتَيْنِ.

وَ عَنْهُ ص أَنَّهُ قَامَ أَوَّلَ لَيْلَةٍ مِنَ الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَفَاكُمُ اللَّهُ عَدُوَّكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ وَعَدَكُمُ الْإِجَابَةَ فَقَالَ- ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ أَلَا وَ قَدْ وَكَّلَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ سَبْعَةَ أَمْلَاكٍ فَلَيْسَ بِمُحَاوِلٍ حَتَّى يَنْقَضِيَ شَهْرُكُمْ هَذَا أَلَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ مُفَتَّحَةٌ مِنْ أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى آخِرِ لَيْلَةٍ أَلَا وَ الدُّعَاءُ فِيهِ مَقْبُولٌ ثُمَّ شَمَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ شَدَّ مِئْزَرَهُ وَ بَرَزَ مِنْ بَيْتِهِ وَ اعْتَكَفَهُنَّ وَ أَحْيَا اللَّيْلَ كُلَّهُ وَ كَانَ يَغْتَسِلُ كُلَّ لَيْلَةٍ بَيْنَ الْعِشَاءَيْن‏ (نعمان بن محمد تميمى، دعائم الاسلام، ج 1، ص 286).

95. احمد بن شعيب نسائى، السنن الكبرى، ج 5، ص 55.

96. لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَريبا (فتح، 27).

97. إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما ‏... .

98. ر.ك: الكافى، ج 4، ص 247؛ محمد بن حسن طوسى، تهذيب الاحكام، ج 5، ص 456؛ نعمان بن محمد تميمى، دعائم الاسلام، ج 1، ص 320؛ محمد بن مسعود عياشى، تفسير العياشى، ج 1، ص 97؛ محمد بن اسماعيل بخارى، صحيح البخارى، ج 5، ص 158؛ مسلم بن حجاج نيشابورى، صحيح مسلم، ج 4، ص 44.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 14097 کلمه
مولف : جباری،محمد رضا
1395/9/27 ساعت 00:29
کد : 935
دسته : حضرت محمد (ص) و نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
عبادت
نماز
عرفان
سیره پیامبر
اسوه
سیره عبادی
سیره نبوی(صلی الله علیه وآله)
نماز
نافله
تهجد
حج
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز