شخصیت سالم در اندیشه اسلامی، نگاهی به رابطه آن با نماز در دوران جوانی

■ شخصیت سالم در اندیشه اسلامی، نگاهی به رابطه آن با نماز در دوران جوانی

شخصیت سالم در اندیشه اسلامی، نگاهی به رابطه آن با نماز در دوران جوانی

«مجله اسلام و پژوهش های تربیتی » سال سوم، پاییز و زمستان 1390 - شماره 2 (از صفحه 99 تا 124)

شخصیت سالم در اندیشه اسلامی، نگاهی به رابطه آن با نماز در دوران جوانی

چـكيده

هـدف بعثت انبياي عظام و نزول قرآن كريم، تربيت انسان و ساخت شخصيت سالم‌ و انساني، با تنظيم رابطة سـازنده با خدا، خود، مردم و جهان هستي بوده است‌. آموزه‌هاي وحياني قرآن كريم‌ و رواياتـ‌ معصومان(، جهت وصول بـه اين هـدف مقدس براي بشر نازل شده است. بر اساس آموزه‌هاي ديني، ادعاي سلامت شخصيت، بدون ارتباط به منبع وحي درست نيست. ميزان سلامت آدمي به ميزان‌ دوري يا نزديكي او به منبع قدرت مطلق سـنجيده مي‌شود. اين مقاله به تبيين شخصيت سالم در انديشة اسلامي و آثار آن مي‌پردازد. در عين حال، تلاش مي‌كند كه رابطة شخصيت سالم‌ با‌ نماز و بندگي در برابر خداي متعال شناسايي شود. بررسي مفهوم شخصيت در روان‌شناسي و اشاره بـه نـقش شخصيت سالم در رعايت ارزش‌هاي اسلامي، از نكات برجستة اين مقاله است.

مقدمه

از منظر قرآن كريم، انسان بر اساس شاكلة خويش عمل مي‌كند؛ يعني انتخاب‌ها، رفتارها‌، واكنـش‌ها‌، دوسـتي‌ها‌ و دشمني‌ها و چگونگي ابراز عواطف، در‌ شخصيت‌ و هويت‌ وي ريشه دارد. شخصيت سالم، منشأ رفتارها و عواطف مثبت و سازنده است؛ شخصيتي كه از سلامت برخوردار نيست، منشأ رفتارهاي غيرمنطقي و ناشايسته‌ است‌. براي‌ درك حيات طيبه و احساس امـنيت، رضـايت و شـادكامي، بايد‌ ساختار‌ شخصيتي فرد، يعـني نـظام بـاورها، انديشه‌ها، عادات و ويژگي‌هاي اخلاقي او سامان يابد؛ زيرا «هر كس از مرد يا زن‌، كه‌ مؤمن‌ باشد و كار شايسته كند، حتماً به زندگي پاك و پسنديده‏اي زنده‏اش‌ مي‏داريم و قـطعاً مـزدشان را نـيكوتر از آنچه انجام داده‏اند، خواهيم داد.»(نحل: 97) از سوي ديگر، مـي‌فرمايد: «هـر‌ كس‌ بر‌ طبق روش و خلق و خوي خود عمل مي‏كند.»(اسراء: 84) يعني؛

مؤمناني‌ كه‌ از آيات قرآن شفا ‏طلبيده و رحمت كسب مي‏كنند، در بـرابر، ظـالماني كه از قـرآن، جز خسارت‌ و زيان‌ بهره‌ نمي‏گيرند و انسان‌هاي كم‌‏ظرفيتي كه در حال نعمت، مـغرور و در مشكلات مأيوس مي‌شوند‌، همة‌ اينها‌، طبق روحيه (و شخصيت)شان عمل مي‏كنند؛ روحياتي كه بر اثر عامل وراثت، شخصيت پدر‌ و مـادر‌، نـظام‌ تـعليم و تربيت و اعمال مكرر خود انسان شكل گرفته است.170

بر اساس يافـته‌هاي دينـي‌ و روان‌شناسي‌، دو متغير شخصيت سالم و رفتار شايستة مبتني بر ايمان، رابطه‌اي ناگسستني دارند. در‌ اين‌ پژوهش‌ تلاش شـده اسـت اين رابـطه به صورتي مستدل و مبتني بر آيات و روايات نشان داده‌ شود‌. روش تحقيق، تحليلي توصيفي اسـت، قـرآن كريم و روايات مـعصومان، همچنين كتاب‌ها و مقالات روان‌شناسي‌، مهم‌ترين‌ منابع‌ اين پژوهش مي‌باشد.

شخصيت در روان‌شناسي معاصر و اسلامي

شناخت «شـخصيت» هـدف نـهايي علم روان‌شناسي قلمداد‌ شده‌ است. شخصيت به يك معنا، تمام روان‌شناسي را دربر مي‏گيرد. در فرهنگ‌ لغـات‌، «شـرافت‌، رفعت، بزرگواري و مرتبه و درجه» را در معنا با شخصيت مترادف دانسته‌اند.171 هر كدام از‌ مكاتب‌ روان‌شناسي‌ از قـبيل روانـكاوي، رفـتارگرايي و انسان‌گرايي، از منظر خود، شخصيت را تعريف كرده‌اند‌. پِروين‌ و جان مي‌نويسند: «شخصيت، بيانگر آن دسته از ويژگي‌هاي فـرد يا افـراد است كه شامل الگوهاي ثابت‌ فكري‌، عاطفي و رفتاري آنهاست».172 وارن،173 شخصيت را مجموعه‌اي از خصوصيات عاطفي‌، عـقلاني‌ و جـسماني‏ مـي‏داند كه افراد را متمايز مي‏كند‌. شاملو‌ معتقد‌ است: شخصيت «مجموعه‏اي سازمان‌يافته و واحدي متشكل از‌ خصوصيات‌ نسبتاً ثابت و مـداوم اسـت كه بر روي هم، يك فرد را از افراد‌ ديگر‌ متمايز مي‏كند.»174 آلپورت175 مي‌نويسد‌: «شخصيت عبارت‌ است‌ از‌ سـازمان پوياي درون فـرد، كه (اينـ‌ سازمان‌) مشتمل است بر آن دسته از سيستم‌هاي روان ـ تني كه رفتارها و افكار‌ ويژه‌ انسان را معين مي‌سازد.» مايلي مـي‌گويد‌: «شـخصيت يك كليت روانـ‏شناختي‌ است‌ كه فرد معيني را مشخص‌ مي‏كند‌.»176

شخصيت در نگرش دانشمندان اسلامي، ارتباط مستحكمي بـا انـسان‌شناسي قرآني، كه آدمي‌ را‌ موجودي متشكل از جسم و روح‌ مي‌داند‌، دارد‌. امام محمد غزالي‌، شخصيت‌ هر كس را برآيند‌ تعامل‌ رفتار و انـديشه (بـاطن و ظاهر) وي مي‏داند؛ اين دو مؤلفه در يكديگر تأثير متقابل دارند‌ و تعالي‌ و تداني هر يك، مسبوق بـه چـگونگي‌ ديگري‌ است.177 علامه‌ مجلسي‌ شخصيت آدمي را مـشتمل‌ بـر نـفس و بدن دانسته و اصالت و هويت او را به نفس نـاطقه كه هـر شخص به‌ كلمة‌ «من» از آن تعبير مي‏كند، دانسته‌ است‌.178 علامه‌ مهدي‌ نراقي، ضمن اعـتقاد‌ بـه‌ تركيب انسان از روح و بدن، تصريح مـي‏كند: بـدن مادي انـسان فـناپذير، ولي روح انـسان جاوداني است‌ و در‌ اين‌ نظريه، تمام انـديشمندان اسـلامي اتفاق دارند.179 علامه‌ جعفري‌ تأكيد‌ كرده‌ است‌: «آنچه در روان‌شناسي اسلامي بايد در تـعريف انـسان اتخاذ شود، بُعد روحاني و ملكوتي اوسـت.» بدين ترتيب، پي‏بردن بـه شـخصيت و ماهيت واقعي انسان را منوط بـه شـناختن بُعد‌ ماوراي طبيعي او دانسته است.180 برخي نيز با توجه به آية: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عـَلَي شـَاكِلَتِه»(اسراء: 84)، شاكله را معادل مفهوم «شـخصيت» در روانـ‌شناسي مـي‌دانند و در تعريف آن‌ مـي‌نويسند‌: شـاكله به مجموعه‌اي از نيات، خـلق و خـوي، حاجات، طرق و هيئت رواني انسان گفته مي‌شود181 و معتقد است كه اصلي‌ترين معناي «شاكله»، هيئت و سـاخت روانـي انسان است و مي‌گويد: «شاكلة انسان‌ عـبارت‌ اسـت از: ساخت و هـيئت واحـد روانـي انسان، كه بر اثر تـعامل وراثت، محيط و اختيار شكل گرفته، به گونه‏اي كه محركات محيطي را منطبق‌ با‌ خود تفسير كرده و در مقابل‌ آنـها‌، بـه شيوه‏اي خاص پاسخ مي‏دهد.»182 راغب اصـفهاني در بـاب مـعناي شـاكله مـي‌نويسد: «شاكله در اصل از مـادة «شـكل» به معناي مهار كردن حيوان‌ گرفته‌ شده است و «شكال» به‌ لگام‌ حيوان مي‏گويند». از آنجا كه روحيات و سجايا و عـادات هـر انـساني او را مقيد به رويه‏ يا رفتاري خاص مي‏كند، بـه آن «شـاكله» مـي‏گويند. بـه اعـتقاد مـدرسي: مردمان از لحاظ مقدار‌ بهره‏مندي‌شان‌ از وحي، با يكديگر متفاوتند. منشأ اين تفاوت‌ها شخصيت‌هاي دروني آنها، كه برخاسته از صفات و عادات مختلف آنهاست، مي‌باشد. علي‌رغم اينكه خداوند به آدمي، قدرت و معرفت ويژهـ‌اي بخشيده است تا‌ انسان‌ بتواند شخصيت‌ خويش را در جهت سازندگي طراحي كند، اما اسير شخصيت رشدنيافته‌اش مي‌شود و موضع‌گيري‌اش در برابر جبهة حق‌ خصمانه است. اين نوع رفتارها و مواجهه با معارف الهي، متأثر از‌ شـخصيت‌ نـابهنجار‌ و برآمده از صفات، عادات و ملكات اوست. بگو كه هر كس بنا بر روش خود عمل مي‏كند.183

‌‌بنابراين‌، در انديشة اسلامي، انگيزة اصيل و اساسي شخصيت سالم و ايمن، عشق به كمال مطلق‌ است‌ و تنها‌ مصداق «كمـال مـطلق» (كمال بي‌نهايت)، وجود خداوند متعال است؛ يعني ذات مستجمع جميع كمالات و صفات‌ جلال و جمال به نحو علي‌الاطلاق.184 به عقيدة امام خميني(:قلب در هيچ‌ مـرتبه از مـراتب و در‌ هيچ‌ حدي از حدود، رحل اقـامت نـيندازد. اين كمال‌جويي، پيوسته روزافزون است. آن كس كه كمال را در سلطنت و قدرت ديد، به هر قدرت و سلطنتي كه رسيد، دل را در گرو سلطنتي‌ بالاتر مي‌بيند و آن كه فريفته و شيفتة جمال زيبا و رخسار دل‌فريبي شد، اگـر از جـميل‌تر و دلبري دلرباتر، نشاني جـست، دل‌سـپرده او گشت. از اين مجمل، تو خود مفصلش را بخوان. پس همگان‌ با‌ يك دل و يك زبان، گوياي اين حقيقت‌اند كه ما عاشق كمال مطلق هستيم.185

بسياري از دانشمندان اسلامي، شخصيت را با شاكله مساوي دانسته‌اند. مرحوم علامه طباطبايي( نيز در تفسير‌ آيهـ‌ كريمـه « قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ »(اسرا: 84) مي‌نويسند:

اين آيه، رفتار انسان را مترتب بر شاكله او مي‌داند، به اين معنا كه عمل هرچه باشد، مناسب با اخلاق‌ آدمي‌ است. چنانچه گفته‏اند: «از كوزه همان برون تراود كه در اوست». پس شاكله نـسبت بـه عمل، نـظير روح در بدن است كه بدن با اعضا و اعمال خود، هيئت روح‌ را‌ مجسم‌ نموده و او را نشان مي‏دهد‌. اين‌ اصل‌ هم بـا تجربه و هم در مباحث علمي، به ثبوت رسيده كه ميان ملكات نفساني و احـوال روح، بـا اعـمال بدني رابطة ويژه‌اي‌ برقرار‌ است‌ و معلوم شده كه هيچ وقت كارهاي يك مرد‌ شجاع‌ و باشهامت با كارهاي يك مرد تـرسو، ‌ ‌يكسـان نيست. ترسو وقتي با يك صحنه هول‏انگيز برخورد مي‌كند، حركاتي كه از‌ خود‌ بروز‌ مي‏دهد، غـير از حـركاتي اسـت كه يك شخص شجاع از‌ خود بروز مي‏دهد. همچنين اعمال يك فرد جواد و كريم با اعمال يك مرد بخيل و لئيم يكسان نـيست و نيز‌ ثابت‌ شده‌ كه ميان صفات دروني و نوع تركيب بنيه بدني انسان، رابطه وجـود‌ دارد‌؛ پاره‏اي از مزاج‌ها خيلي زود عـصباني مـي‏شوند و به خشم در مي‏آيند و طبعاً خيلي به انتقام

علاقه‌مندند‌. برخي‌ در‌ برابر خواسته‌هاي شكم و غريزة جنسي بسيار آسيب‌پذيرند و آنان را بي‏طاقت مي‏سازد. اين‌ چنين‌ است‌ در ساير صفات و ملكات.186

وجه اشتراك تعريف شخصيت در روان‌شناسي مـعاصر و اسلامي اين‌ است‌ كه‌ در هر دو نظريه، رفتار برآيند شخصيت است، و بر اين باورند كه افكار، عواطف‌ و ويژگي‌هاي‌ فيزيولوژيكي فرد، در شكل‌گيري رفتار خاص سهيم هستند.

نيازها و شخصيت سالم

خودشناسي يكي‌ از‌ اصول‌ مهم موفقيت و شادكامي اسـت. كسـي كه نمي‌داند از كجا آمده است، به كجا مي‌رود‌ و براي‌ چه آمده است؟ در تفسير زندگي خود دچار سردرگمي مي‌شود. امام علي(، بدترين جهالت‌ را‌ «جهالت‌ انسان نسبت به خويشتن»187 مي‌داند. بنابراين، مي‌توان اساس هـمة مـشكلات اجتماعي، رفتاري، رواني و عاطفي‌ را‌، عدم شناخت خويش و شأن و كرامت انساني دانست؛ زيرا اهداف، آرزوها و انتظارات انسان‌، بر‌ اساس‌ تعريف انسان از خود او، تنظيم مي‌شود. از اين‌رو، شناخت انسان و نيازهاي متعالي او، زمينة‌ درك‌ حـيات‌ طـيبه را فراهم مي‌آورد. نيازهاي متعالي پس از نيازهاي اوليه، اساسي‌ترين نياز‌ آدمي‌ است. در فرهنگ ديني، نياز معنوي انسان، از مهم‌ترين نيازهاي متعالي آدمي محسوب مي‌شود كه تنها‌ از‌ طريق انس با خدا و ذكر دائم تأمين مي‌شود. در سلسله مـراتب نـيازهاي‌ مـزلو‌، «نيازهاي سطح بالاتر زماني ظـاهر مـي‌شوند كهـ‌ نيازهاي‌ سطح‌ پايين‌تر، تا حدودي ارضا شده باشند.»188 اما‌ فراموش نكنيم كه: «برخي از افرادي كه شديداً به آرماني متعهدند، ممكن است‌ همه‌ چـيز خـود را بـا طيب‌ خاطر‌ براي آن‌ فدا‌ كنند‌. مانند كسـاني كه نـيازهاي فيزيولوژيكي و ايمني‌ خود‌ را ناديده مي‌گيرند و به خاطر آرمانشان، با دشمن جهاد مي‌كنند و ساعت‌ها در‌ سخت‌ترين‌ شرايط روزه مي‌گيرند.»189 از ديدگاه‌ مزلو،190 انـسان سـالم‌ و ايمـن‌، به حد كافي نيازهاي اساسي‌ خود‌ را تأمين كرده است و انگيزش اصـلي و اساسي او، «خودشكوفايي» است. خودشكوفايي به منزلة‌ شكوفايي‌ مداوم توانايي‌ها، استعدادها و ظرفيت‌هاست كه‌ در‌ همة‌ اوقات، در طول‌ زندگي‌ ادامه مـي‌يابد.191 بـه‌ عـقيدة‌ چاهن، پنج الگوي رفتاري نشان از سلامت روان انسان‌ها دارد: 1. حس مسئوليت‌پذيري، 2. حس اعـتماد‌ بـه‌ خود، 3. هدف‌مداري، 4. ارزش‌هاي شخصي؛ يعني فرد‌ از‌ فلسفه‌اي خاص‌، مبتني‌ بر‌ اعتقادات، اهداف و باورها برخوردار‌ است كه مـنجر بـه سـعادت و شادكامي خود يا اطرافيانش مي‌شود و 5. فرديت و يگانگي؛ يعني خود را‌ متمايز‌ از ديگران مي‌شناسد، بـه گـونه‌اي كه‌ نه‌ همنوايي‌ ناهشيارانه‌ با‌ خواسته‌هاي ديگران دارد‌ و نه‌ توسط ديگران مطرود مي‌شود.192

اما معناي سـلامت روان و نـيازهاي عـالي انساني، در انديشة اسلامي، با‌ معناي‌ آن‌ در ساير ساحت‌هاي علمي و فلسفي، مانند اومانيسم‌ بسيار‌ تـفاوت‌ دارد‌؛ زيرا‌ نـگاه‌ اين دو به خدا، جهان آخرت، جهان آفرينش، انسان، سعادت و شقاوت، شيوة زندگي، اخلاق، اهـداف، آرمـان‌ها و ارزشـ‌هاي زندگي كاملاً متفاوت است. «از نظر قرآن، جهان آفرينش بيهوده‌ خلق نشده، بلكه تمامي اجـزا و عـناصر تشكيل دهندة آن براي هدف و غرض مشخصي خلق شده‌اند.»193 و هدف از آفرينش انسان نيز جـانشيني خـدا(بـقره: 30) و به فعليت رسيدن همة استعدادهاي‌ اوست‌. هدف از خلقت انسان، عبادت و بندگي خداست. به عبارت ديگـر، راه رسـيدن به كمال مطلوب انساني، بندگي خدا و عبوديت است. بنابراين، ايدئال سلامت روان در اسلام، رسـيدن بـه كمـال‌ مطلوب‌ انساني، يعني قرب پروردگار است.194 «در حقيقت، مقصود از دعوت پيامبران الاهي و پذيرش آن توسط مردم، دست‌يابي بـه تـكامل روانـي است. هر‌ كس‌ در اين مسير حركت كند‌، از‌ معيار ايدئال سلامت فكر و روان برخوردار خواهد شـد.»195

شـهيد مطهري مي‌نويسد:

اينكه انسان دنبال چيزي مي‌رود و بعد كه واجدش شد، شوقش از بين‌ مي‌رود‌، بلكه حالت تـنفّر و دل‌زدگـي‌ پيدا‌ مي‌كند، دليلش اين است كه آنچه انسان در عمق دلش مي‌خواسته، اين نبوده و خيال مي‌كرده اين است. به عـبارت ديگـر، انسان كمال مطلق را مي‌خواهد، انسان از محدوديت ـ كه نـقص‌ و عـدم‌ اسـت ـ تنفر دارد؛ چون به هر كمالي كه مي‌رسد، اول هـمان بـارقه كمال نامحدود، او را به سوي اين كمال محدود مي‌كشاند. خيال مي‌كند مطلوب و گم‌شده‌اش اين است. وقـتي كهـ‌ مي‌رسد‌، آن را‌ كمتر از آنچه مي‌خواست، مـي‌بيند؛ بـاز دنبال چـيز ديگـري مـي‌رود؛ چون خواسته‌اش از اول كامل‌تر از آن‌ چيزي اسـت كه دنـبال آن مي‌رفته و اگر انسان به كمال مطلق‌ خودش‌ ـ يعني‌ به آنكه در نهادش قـرار داده شـده است ـ برسد، در آنجا آرام مي‌گيرد. ديگر دل‌زدگـي و تنفر هم ‌‌پيدا‌ نمي‌كند؛ چـون آنـجا ديگر محدوديت و نقص نيست.196

قـرآن كريم مـي‌فرمايد: «بي‏ترديد كساني‌ كه‌ گفتند‌: پروردگار ما خداست، سپس استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنـان نـازل مي‏شوند [و مي‏گويند:] مترسيد و اندوهگين‌ نـباشيد و شـما را بـه بهشتي كه وعده مـي‏دادند، بـشارت باد.»(فصلت: 30) يكي‌ از نيازهاي مـتعالي انـسان‌، نياز‌ آدمي به عبوديت است. عبوديت ظاهري دارد و باطني. ظاهر آن همان اعمال مخصوص است، امـا بـاطن آن اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مـقابل او، امـيد و دلبستگي بـه ذات ربـوبي‌، اعـتماد و ركون به وجود سرمدي و مـحو شدن در مقابل ذات يكتاي اوست. مثلاً، اگر ظاهر نماز با باطن آن آميخته شود، نماز حقيقت خـود را يافـته و تأثير خود را در ساخت‌ شخصيت‌ سالم و تـنظيم رفـتارهاي درونـ‌فردي و مـيان‌فردي مـي‌گذارد. در اين صورت، اين امر الاهـي، سـتون دين،197 معراج مؤمنين،198 روشنگر چهره مسلمين،199 مقرِّب متقين،200 مكمّل اخلاص مخلصين،201 تيره‌كنندة‌ چهرة‌ شياطين،202 و جدا كنندة مـؤمنين از كافـرين203 خـواهد بود. رسول گرامي اسلام( فرمود: «خداوند مـتعال بـه نـمازي كه قـلب آدمـي بـا بدنش همراه نباشد، نظر نمي‌كند.»204 حقيقت‌ نماز‌، اعم از صورت ظاهري و باطني است. تمسك به هر يك از اين دو، بدون ديگري نماز نيست.205

شخصيت سالم در انديشة اسلامي

اين پرسش كه آيا شخصيت كاملاً‌ سـالم‌ وجود‌ دارد يا خير، قدمت تاريخي‌ دارد‌ كه‌ تاكنون در روان‌شناسي بي‌پاسخ مانده است. بر اساس آموزه‌هاي ديني، ادعاي سلامت شخصيت، بدون ارتباط با منبع وحي نادرست است. ميزان‌ سلامت‌ آدمي‌، به ميزان دوري يا نـزديكي او بـه منبع‌ قدرت‌ مطلق وابسته است. در اينجا، برخي ويژگي‌هاي شخصيت سالم از منظر دين بيان مي‌شود:

1. هدف‌گرايي: شخصيت سالم معتقد است‌ كه‌ بيهوده‌ آفريده نشده(ذاريات: 56)، زندگي بدون هدف، بي‌معناست، زندگي او‌، معنا دارد. بـه اعـتقاد او بازگشت همة انسان‌ها به سوي خداست.(بقره: 156) مبدا و منتهاي هستي براي او‌ روشن‌ است‌. هدف آفرينش انسان، نيل به مقام خليفة‏الهي است.(بقره: 30) مـنظور‌ از‌ خـليفة‏الاهي، به فعليت رسيدن صفات انـساني و مـورد رضايت خداي متعال در انسان است. اين صفات از‌ طريق‌ مجاهدت‌(بقره: 208؛ مائده: 35؛ توبه: 20؛ عنكبوت: 69) تصفيه، تزكيه(شمس، 9 و 10‌) و عبوديت‌(هود‌: 26) به فعليت مي‏رسد.

2. باورداشتن به جاودانگي انـسان. مـرگ پايان زندگي نيست، بلكه پلي‌ بـراي‌ عـبور‌ از عالمي به عالم ديگر است.(بقره: 82؛ آل عمران: 107؛ هود: 33)

3. اعتقاد‌ به‌ دو بعدي بودن آدمي. انسان علاوه بر بُعد جسماني، داراي بُعدي غيرمادي به‌ نام‌ روح‌ است.(حجر: 29؛ ص: 72) اعتقاد داشتن يا نداشتن به روح آدمـي، بـيان‌گر تفاوت كفر‌ و ايمان‌ است.

4. شخصيت سالم، حقيقت‌جو و طالب دانستن است. او سرشار از استعداد براي فراگيري‌ است‌.(بقره‌: 31؛ علق: 1-5؛ طه: 114)

5. خودشناسي: اساس همة مشكلات فردي و اجتماعي، در بي‌توجهي به معرفت خويشتن‌ است‌. انـساني كه خـود را نمي‌شناسد، در بـرقراري روابط با خود و ديگران عاجز‌ است‌. چون‌ خود را نمي‌شناسد، خدا را نيز نمي‌شناسد. از مراحل خودشناسي اين است كه بداند تـا‌ بي‌نهايت‌ قدرت‌ صعود يا سقوط دارد. او مي‌تواند پست‌تر از حيوان، يا برتر از‌ ملك‌ شود. آدمـي بـا كنـترل و تعديل غرايز و بندگي در برابر حق، به مقام انسانيت بار مي‌يابد.(تين‌: 4-8) انسان‌ مي‌تواند به مقام خليفةالاهي نـايل ‌ ‌شـود. كسي كه فقط به ابعاد حيواني‌ خود‌ بها مي‌دهد، به حيواني تمام‌عيار تبديل مـي‌شود‌؛ يعـني‌ تـفكر‌ و رفتار او حيواني است. به فرموده اميرالمؤمنين‌(: «حيوان‌ پرواري را مي‌ماند كه تمام همت آن شكم و علف است.»206 آدمي بـايد‌ نسبت‌ به تمايلات و گرايش‏هاي حيواني خود‌ مانند‌ غريزة حب‌ ذات‌ و غريزة‌ جنسي، هـمچنين گرايش‏هاي انساني خود مـانند‌ حـقيقت‏جويي‌، فضيلت‏خواهي، زيبايي‏خواهي، ميل به خدا و پرستش، ميل به جاودانگي و ميل به قدرت‏جويي‌ آگاهي‌ داشته باشد.

6. اختيار و آزادي: قدرت انتخاب‌، پاية تكليف، ثواب و عقاب‌، زشتي‌ و زيبايي اخلاقي و مسئوليت انسان تلقي‌ مي‏شود‌.(انسان: 3؛ رعد: 11؛ انـفال: 53) بدون اعتقاد به اختيار و آزادي انسان، ارزيابي تفكر‌ و رفتار‌ او بي‌معناست.

7. پويايي و خودشكوفايي: شخصيت‌ سالم‌ براي‌ رسيدن به بالندگي‌ و شكوفايي‌ استعداد خود، از هيچ‌ تلاشي‌ دريغ نمي‌ورزد.(بقره: 286؛ نجم: 39) او پيوسته در حال شكفتن است و به هيچ‌ حـدي‌ اكتـفا نمي‌كند؛ زيرا مي‌داند كه آدمي‌ استعدادي‌ بي‌نهايت دارد‌.

8. باور‌ دارد‌ كه رفتار فرد و جامعه‌ است‌كه سيه‌روزي و بهروزي آدمي را رقم مي‌زند؛ زيرا «خداوند سرنوشت هيچ قومي (و ملتي) را تغيير‌ نمي‏دهد‌، مگر آنكه آنان آنچه را در‌ خودشان‌ است‌ (و در‌ نفس‌ و روانـ‏شان وجـود دارد‌) تغيير‌ بدهند.(رعد: 11؛ انفال: 53)

9. احساس مسئوليت و رنج بردن از جهالت و گمراهي ديگران، ويژگي شخصيت سالم‌ است‌. از‌ اين‌رو، در برابر فساد و انحراف ساكت نمي‌ماند‌. پيامبر‌ اكرم‌( مصداق‌ روشن‌ چنين‌ شخصيتي است: «گـويي مـي‏خواهي به خاطر آنكه مشركان ايمان نمي‏آورند، جان خود را از دست بدهي.»( شعراء: 3)

10. بصيرت، صبوري و دعوت به صبر، نشان ديگري از شخصيت‌ سالم است. انسان بي‌بصيرت احياناً، بر موج فتنه دنياطلبان سـوار شـده و كمـر همت به نابودي عدالت و انـسانيت مـي‌بندد. او مـصداق روشن «لايعقلون»، «لايعلمون» و «لايتفكرون» است. بر ضد موحدان واقعي موضع‌گيري‌ مي‏كند‌ و آنها را شكنجه و آزار مي‏دهد. همچنان با لجاجت به مخالفت خود بـا نـيكان ادامـه مي‌دهد.

11. براي حل مشكلات زندگي، از خلاقيت مرموزي بـرخوردار اسـت. زماني كه با حادثة‌ ناخوشايندي‌ روبه‌رو مي‌شود، با تمام قوا براي حل آن تلاش مي‌كند. هرگز از او ناله و شكايت نخواهي شنيد. بـه جـاي «چـرا» از «چگونه» استفاده‌ مي‌كند‌. پرسش او اين است كه‌ مشكل‌ چگونه قابل حـل است؟ به فرمودة امام علي( «هرگاه مسلمان در تنگنا قرار گرفت، نبايد از خداوند شكايت كند، بلكه بايد به پروردگارش كه زمـام‌ امـور‌ و تـدبير آنها به دست‌ اوست‌، شكايت كند.»207 و نيز فرمود: «كسي كه بي‌تابي مـي‌كند، مـصيبتش بزرگ‌تر مي‌گردد.»208

12. به آنچه خداي متعال تقدير كرده، راضي است. در نتيجه، به حسرت دچار نمي‌شود، حسد نـمي‌ورزد‌ و دچـار‌ اضـطراب نمي‌شود و به دنيا واقع‌بينانه مي‌نگرد. دعاي او اين است كه خدايا: «توانم ده تا سخني نـرم و قـلبي آرام داشـته باشم». كسي كه قدرت كنترل عواطف خود را نداشته باشد‌، نسبت‌ به سيرة‌ اهل‌بيت( جاهل اسـت.

13. مـحرك او در اعـمال، تأييد و تحسين ديگران نيست. او به وظيفه و به رضا‌ و قرب الاهي مي‌انديشد. كرامت او چنان اسـت كه اگـر تمام اهل‌ دنيا‌ او‌ را تحسين يا توبيخ كنند، در او اثر نمي‌گذارد و دست از وظيفه نمي‌كشد. امام(ع) بـه جـابر جـعفي ‌‌مي‌فرمايند‌:

تو ولي ما نيستي مگر آنكه به جايي برسي كه اگر تمام اهل‌ شهر‌ جـمع‌ شـده و بگويند تو انسان بدي هستي، اين امر تو را ناراحت نكند. در برابر، اگر‌ همه جـمع شـده و بـگويند تو مرد شايسته‌اي هستي، گفتة آنان شادت نكند، بلكه‌ خود را بر كتاب‌ خدا‌ عرضه كن.209

14. بـرخلاف بـرخي انسان‌ها كه مظاهر ماديِ دنيا چشم و دلشان را پر كرده و جان و دلشان در اسارت مد و مدل اسـت، شـخصيت‌هاي سـالم، توجهي به آن ندارند؛ زيرا عظمت‌ خداي متعال را درك كرده‌اند، تمام دنيا در چشم آنان كوچك است.

15. سرشار از انـرژي اسـت و از تـنبلي و كسالت بيزار است. شبانه‌روز براي بهتر زيستن مي‌كوشد. او را متبسم مي‌بيني‌، و همانند‌ بـانوي بـزرگوار اسلام حضرت زينب( در اوج سختي‌ها و بحران‌ها، آرامش خود را از دست نمي‌دهد و تلخ‌ترين حوادث را زيبا مي‌بيند.

16. خشوع در برابر خـداوند و تـواضع و فروتني در مقابل خدا‌ و مردم‌، منش هميشگي اوست.( آل عمران: 199؛ انبياء: 20؛ بقره: 45)

17. به جـاي بـدگماني، خوشبين(ص: 27) و به جاي منفي‌نگري مثبت‌نگر است.

18. بـا هـمگان، بـه ويژه نزديكان خوش‌رفتار است‌.(بقره‌: 83 و 263؛ طه: 44؛ ماعون: 1ـ7)

19. داراي چـشم بـينا و گوش شنوا و دلي روشن‌بين است. از ظرفيت و استعداد خود به بهترين وجه استفاده مي‌كند. نـيروهاي ارزشـمند فكري، روحي و جسماني خود‌ را‌ مـعطل‌ نـمي‌گذارد و خود را در مـسير‌ رشـد‌ و رسـيدن‌ به كمال نهايي قرار مي‌دهد. بـراي درمـان بيماري درون، از قرآن بهره مي‌گيرد. «بگو: اين (كتاب) براي كساني كه ايمان آورده‏اند‌ هدايت‌ و درمـان‌ اسـت.»(فصلت: 44) «هر كس از مرد يا‌ زن‌، عمل نـيك انجام دهد، در حالي كه ايمـان داشـته باشد، پس او را بي‏ترديد (در دنيا) به زنـدگي پاكيزهـ‏اي‌ زنده‌ خواهيم‌ داشت.»(نحل: 97) «و هر كس از هدايت من روي بگرداند‌، براي او زندگي تنگ [و سختي‏] خـواهد بـود.»(طه: 124) پيوسته خود را در محضر خـداي رحـمان مـي‌بيند‌ و اهل‌ دعا‌ و بـه راز نـشستن با خدا در خلوتگه خـويش اسـت. خود را‌ هيچ‌ مي‌بيند و براي بالندگي و كمال روحي خود، راهي جز پيوستن به رحمت بـي‌كران الاهـي و ارتباط دائم با‌ ذات‌ بي‌همتا‌ نمي‌شناسد. بـا عـبوديت، اوج بندگي را بـه نـمايش مـي‌گذارد. بنابراين، شخصيت سالم‌ زنـدگي‌ را‌ معنادار مي‌بيند و نماز را براي تعالي روح و درك حقايق عالم هستي دوست مي‌دارد. از‌ نگاه‌ قرآن‌ كريم، كساني اهل عـبادت و نـمازند كه از يك باور عميق به خدا و غيب و قـيامت‌ بـرخوردار‌ بـاشند.( بـقره: 3ـ4 و 110) اينـان از روان سالم و آرامش حـيرت‌انگيزي بـرخوردارند. (بقره: 277) در‌ سخت‌ترين‌ شرايط‌ زندگي، نمازشان را ترك نمي‌كنند و حتي سخت‌كوشي و جهادشان نيز ثمرة ارتباط دائم و معنوي با‌ خـداست‌. زيرا نـماز و هـمة رفتارهاي ديني در بستر شناخت و آگاهي عميق شـكل مـي‌گيرد. (نـسا‌: 162‌؛ اعـراف‌: 170) و نـمازگزاران راسـتين به همة وعده‌هاي الاهي باور دارند و قصدشان از انجام فرائض، تنها رضايت‌مندي‌ خداوند‌ و برخورداري از بركات بي‌انتهاي الاهي است.(مائده: 12)

دين و شكل‌گيري شخصيت سالم‌ جوان‌

بي‌شك‌ دوران نوجواني و جواني، در شكل‌گيري شـخصيت هر فرد، از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. به همين‌ دليل‌، در‌ روايات بر اهميت و برتري اين مقطع سنّي تأكيد شده و روان‌شناسان نيز اين‌ دوره‌ را تولد تازة انسان ناميده‌اند. پيامبر اكرم( فرمود: «جواني‌تان را قبل از فرارسيدن پيري غنيمت و قـدر‌ بـدانيد‌.»210 و خطاب به والدين و مربيان مي‌فرمايد: «به شماها دربارة نوجوانان و جوانان به‌ نيكي‌ سفارش مي‌كنم كه آنها دلي رقيق‌تر و قلبي‌ فضيلت‌پذيرتر‌ دارند‌. خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم‌ را‌ به رحمت الاهي بـشارت دهـم و از عذابش بترسانم. جوانان، سخنان مرا پذيرفتند و با‌ من‌ پيمان محبت بستند، ولي پيران‌ از‌ قبول دعوتم‌ سرباز‌ زدند‌ و به مخالفتم برخاستند.»211 و نيز فرمود‌: «فضيلت‌ بـرتري جـوان عابد بر پير عابد، چون فـضيلت پيامـبران بر ساير مردم‌ است‌.»212 امام صادق( فرمود: «قلب جوان‌ رقيق‌تر از قلب پير‌ است‌.»213 از سقراط حكيم پرسيدند‌: چرا‌ بيشتر با جوانان مجالست مي‌كني؟ پاسخ داد: «شاخه‌هاي نازك و تـر را مـي‌توان راست كرد‌، ولي‌ چوب‌هاي سخت، كه طـراوت آنـ‌ رفته‌ باشد‌، به استقامت نگرايد‌.»214 نسل جوان روحيه‌اي تأثيرپذير‌ دارد‌. از اين‌رو، همة كساني كه در طريق اصلاح يا افساد جامعه تلاش مي‌كنند، بيش‌ از‌ همه به جوانان توجه مي‌كنند. بي‌ترديد‌ دين‌ در شكل‌گيري‌ شخصيت‌ جوانان‌ نـقشي بـنيادي ايفا مي‌كند‌، و پرسش‌هاي بي‌پاسخ فراواني است كه فقط دين پاسخ‌گوي آن است. به همين دليل، زندگي براي‌ جوانان‌ بريده از دين، معناي خود را‌ از‌ دست‌ مي‌دهد‌. به‌ اعتقاد اريكسون: «هويتي‌ را‌ كه نوجوان (و يا جوان) درصدد است به طور روشـن بـا آن مواجه شـود، اين است كه‌ «او‌ كيست؟» نقشي‌ را كه بايد در جامعه ايفا نمايد‌، چيست؟ آيا‌ او‌ كودك‌ است‌، يا‌ بزرگسال؟»215 براي جوان، پرسش‌هاي متعددي در باب چيستي جهان، رابطة او بـا جهان، هدف از خلقت عالم، هدف از زندگي، بهترين شيوة و زندگي، گزينش ارزشـ‌ها و بـاورها مـطرح‌ است. تمام اين پرسش‌ها، در راستاي تعيين هويت است، و نيز در جست‌وجوي معيارهايي است كه بتواند بر اساس آنها در مورد رفـتار ‌ ‌خـود و ديگران قضاوت كند. در صورتي كه به‌ پرسش‌هاي‌ خود به درستي پاسخ نگويد، بحران هـويت رخ مـي‌نمايد. دين در اين مـرحله، نقشي سازنده و مؤثر ايفا مي‌كند. دين، آدمي را به سـوي خـدا و مـبـدأ كمال دعوت كرده و شخصيت‌ انساني‌ او را شـكل مي‌دهد. به قلبش ثبات و آرامش مي‌بخشد، و او را از سرگرداني نجات مي‌دهد. از سوي ديگر، خانواده از عـوامل مهم و تأثيرگذار‌ در‌ شكل‌گيري شـخصيت انـسان است كه‌ از‌ طريق وراثت و انتخاب شيوه‌هاي تربيتي، تأثير مهمي در شكل گيري هويت جوانان بر عهده دارد.

در دورة نوجواني و جواني، افزون بر خانواده، جامعه و ارادة‌ فرد‌، نقش اساسي را در‌ تثبيت‌ هويت ايفا مي‌كنند.216 اميرمؤمنان( خطاب بـه فرزندش امام حسن) مي‌نويسند:

دل نوجوان همانند زمين خالي است. هر بذري در آن ريخته شود، ‏پذيرد. بنابراين، پيش از آنكه دلت سخت‌ شود‌ و مغزت گرفتار گردد، اقدام به ادب‌آموزي تو كردم، تا با عزمي جدي به امورت روي آوري؛ امـوري كه اهـل تجربه، مشقّت تجربه‌كردن آن را كشيده‏اند و تو از تجربه دوباره آسوده‌ گشته‏اي‌.217

بنابراين‌، تنها عنصري كه به آدمي احساس امنيت، اعتماد و اطمينان بخشيده و او را از اضطراب‌هاي دروني و تشويش‌هاي ذهني‌ رها مي‌سازد، ياد خداوند و داشتن يك تكيه‌گاه محكم در زنـدگي اسـت‌: «آگاه‌ باشيد‌! دل‏ها فقط با ياد خدا آرام مي‏گيرد.»(رعد: 28) مقام معظم رهبري فرمودند: «توجه و عشق به خدا‌، ‌‌به‌ زندگي معنا مي‏بخشد و خلأهاي روحي و زندگي بشر را پر مي‏كند و موفقيت در همة‌ ميدان‏هاي‌ زنـدگي‌ بـشر را به همراه مي‏آورد. علت اينكه در كشورهايي نظير امريكا، هيچ چيز حتي پول‌، قدرت نظامي و علم، نتوانست خوشبختي و آسودگي روحي ـ رواني به دنبال بياورد، همين بيگانگي‌ با خدا و معنويت است‌.»218 ويليام جـيمز، فـيلسوف و روانـ‌شناس امريكايي اوايل قرن بيستم، مي‌گويد: ايمـان مـذهبي، قـيافة جهان را در نظر انسان تغيير مي‌دهد، عناصري علاوه بر عناصر محسوس، در ساختمان جهان ارائه مي‌دهد. جهان خشك‌ و سرد مادي را به جهاني جاندار و ذي‌شـعور و آگـاه تـبديل مي‌كند. ايمان مذهبي تلقي انسان را نسبت به جـهان و خـلقت دگرگون مي‌سازد. افزون بر اين، گرايش به سوي حقيقت و واقعيت مقدس و قابل‌ پرستش‌، در سرشت فردفرد بشر هست. تمايلات انسان مـنحصر بـه تـمايلات مادي نيست. گرايش‌هاي معنوي، صرفاً تلقيني و اكتسابي نيست. اين حقيقتي اسـت كه علم آن را تأييد مي‌كند. همچنين مي‌نويسد:

هر‌ قدر‌ انگيزه و محرك ميل‌هاي ما، از عالم مادي سرچشمه گرفته باشد، اما غـالب مـيل‌ها و آرزوهـاي ما، از عالم ماورا سرچشمه گرفته، چراكه غالب آنها با حساب‌هاي مـادي مـا، جور در‌ نمي‌آيد‌.219

اما فزوني اضطراب، نگراني، دلهره، ديوانگي و جنون، دستاورد حيات ملحدان و كافران است. «هر كس از هـدايت مـن روي بـگرداند، براي او زندگي تنگ [و سختي‏] خواهد بود، و روز‌ قيامت‌ او‌ را نابينا محشور مي‏كنيم.»(طه‌: 124‌) رابـرت‌ جـي. رينـگر مي‌نويسد:

بشر امروزي در غرب به اين نتيجه رسيده است كه زندگي بدون معنويت، رنج و عذاب روانـي در پي‌ دارد‌ و بـه‌ روح انـسان، سردي و سستي مي‏بخشد. لذت و شادي پايدار‌ را‌ از انسان سلب مي‏كند. آمار بالاي جرم و جنايت، مفاسد اخلاقي و جـنسي، از هـم‌پاشيدگي نظام خانوادگي و تعداد فراوان نوجوانان و جوانان‌ خياباني‌ رانده‌ شده از كانون خانواده و روي آوردن جوامع ليبـرال بـراي تـأمين‌ خوشي‏ها و شادي‏هاي كاذب به مواد مخدر، مشروبات الكلي، قرص‏هاي اكستازي، خشونت و...، همگي بيانگر چنين واقعيتي و حـاكي از رنـج‌ بي‏اماني‌ است‌ كه غرب به آن دچار شده است. تا آنجا كه نوجوانان‌ در‌ سرازيري سقوط قـرار گـرفته‏اند و بـرخي از آنان خود را با قتل همنوعان‌شان ارضا مي‏كنند، و اين كارشان‌ را‌ نوعي‌ ورزش و تفريح تلقي مي‏كنند.220

دكتر نصر در اين بـاره مـي‌نويسد:

در‌ شيوة‌ زندگي‌ كنوني غرب، كشش و گرايشي هست كه افراد جامعه را به زيستن در لحـظة كنـوني‌، فـارغ‌ از‌ همة تاريخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرفرازي‌هاي لحظه‌اي و لذت حسي آني وا مي‌دارد‌. پرستش‌ قهرمانان ورزشي و مـيل بـه ركوردشـكني دائمي و فايق آمدن بي‌وقفه بر طبيعت، نشان‌دهندة يك‌ وجه‌ از‌ اين دل‌مشغولي به تن اسـت. در حـالي كه، جنبة بسيار ويرانگرترِ همين گرايش را‌ مي‌توان‌ در استفاده از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الكلي، و روابط جنسي آزاد ديد. علاوه‌ بر‌ اينـكه‌، نـقش و اهميتي كه به ورزش داده مي‌شود، ابداً بي‌ارتباط با اشتياق به لذت‌جويي‌هاي جسماني نيست‌ كهـ‌ هـمة اين عوامل، متضمن از دست رفتن ايمان و اعتقاد جـوانان بـه مـعيارهاي‌ اخلاقي‌ است‌.221

از اين‌رو، همة مكاتب غيرالاهي كوشـيده‌اند تـا به نحوي اين آتش احساسات دروني را‌ خاموش‌ و يا‌ حداقل از شعله‌هاي آن بكاهند. به همين دليل، راه حل‌هايي چـون آزادي‌ بـي‌قيد‌ و شرط جوانان در ارضاي هواهاي نـفساني و غـرايز حيواني و سـوق دادن و جـهت‌دهي ايشـان به ميخانه‌ها و صدها شيوة‌ فرصت‌سوز‌ و انـسان‌كش ديگـر را به عنوان پناهگاه ارائه دادند. اما پس از رويكرد‌ جوانان‌ به آن مأمن‌هاي به ظاهر مستحكم، سـقف‌هايشان‌ فـرو‌ ريخته‌ و به واهي و خيالي بودن آنـها پي برده‌اند‌؛ زيرا‌ با ارضاي نـيازها و دفـع هواهاي نفساني، اهداف خود را تـأمين شـده نمي‌يافتند.

يكي‌ از‌ عواملي كه امنيت و سلامت خانواده‌ را‌ در معرض‌ نابودي‌ قرار‌ مي‌دهد، خشونت و تجاوز جنسي بـه كودكانـ‌ است‌. بدترين نوع تجاوز، تـجاوز جـنسي تـوسط محارم خوني هـمانند پدر، بـرادر، و…‌ مي‌باشد‌. اين نوع تجاوز در كشـورهاي پيشـرفته‌ و مدرن به صورتي فراگير‌ ظهور‌ كرده و به مرور در آن‌ كشورها‌ به صورت يك هنجار اجتماعي در خـواهد آمـد. سازمان «بريس» در سوئد طي‌ گزارشي‌ اعـلام كرد: حـدود شش مـورد‌ از‌ دهـ‌ مـورد تجاوز در‌ خانه‌ و معمولاً تـوسط پدر بيولوژيك‌ دختر‌ صورت مي‌گيرد. در ايالات متحده امريكا نيز پژوهش‌هاي زيادي كه از اواسط دهة 1970‌ درباة‌ تجاوز جنسي انجام گـرفته، فـراگير بودن‌ تجاوز‌ جنسي و زنا‌ با‌ مـحارم‌ در مـورد زنـان و كودكانـ‌ را نـيز تأييد كرده است. اين امـر، بـه صورت بسيار شايع توسط پدران، برادران، پدران‌ ناتني‌ يا برادران ناتني صورت مي‌پذيرد. سوءاستفاده‌ جنسي‌ از‌ كودكان‌ در‌ كشور انـگلستان نـيز‌، تـا‌ 90% رشد را نشان مي‌دهد.222 انتشار اخبار مربوط بـه شـيوع انـواع فـسادهاي اخـلاقي در بـين‌ جوانان‌ امريكايي‌ و غربي هر روز بيشتر مي‌شود... .

روند رشد‌ فساد‌ در‌ مدارس‌ امريكا‌ حالتي‌ تصاعدي داشته است. بر اين اساس، با گذشت هر سال بر شدت و ميزان انحرافات اخلاقي در اين مـدارس افزوده مي‌شود. فسادهاي جنسي و اخلاقي و خشونت‌هاي ناشي از حمل‌ اسلحه در ايالات متحده، با يكديگر تلفيق شده‌اند و صحنه‌هاي غيرقابل تحمل را ايجاد نموده‌اند.223

نماز و شخصيت سالم

روان‌‏شناسان و فلاسفه تصريح دارند كه احساس مذهبي يا عاطفة دينـي از خـصايص‌ انساني‌ است.224 اگوست كنت225 مذهب را ناشي از نيازي فطري و طبيعي در نوع بشر دانسته و وجود هر فرد را مساوي با وجود دين مي‏داند. هانري برگسون226 بر‌ اين‌ اعتقاد است كه هيچ اجتماعي بدون دين پيدا نـمي‏شود. ارنـست رنان227 مي‌گويد: محال است علاقه به دين و خدا نابود شود.228 پس‌ هيچ‌ تمدن و فرهنگي نزد هيچ قومي‌، بدون‌ وجود شكلي از مذهب وجود ندارد.229 بـنابراين، اگـر «شخصيت» را آن كلّيت روان‏شناختي كه انسان خاصي را مـشخص مـي‏كند، تعريف كنيم، در اين‌ صورت‌، مطالعة پويايي و بالندگي رفتار‌ ديني‌، در چارچوب بررسي «ارتباط دين و شخصيت» قرار مي‏گيرد؛ چراكه دينداري، هم ادراك و فرايندهاي شناختي، هيجاني، رفتار ـ حركتي، و آرمان‏ها را تـحت تـأثير قرار مي‏دهد و هم از آنـها تـأثير مي‏پذيرد.230 ولي‌ متأسفانه‌ اغلب با اشخاصي مواجه هستيم كه علي‏رغم برخورداري از زمينه‏هاي مثبت خانوادگي، نظام آموزشي و ساير عوامل تربيتي و اجتماعي،231 نگرش يا گرايش مثبت به دينداري، در حدي كه در رفتار‌ آنان‌ منعكس باشد‌، ندارند. حـتي بـرخي از شواهد پژوهشي حاكي از افزايش درجة آسيب‏پذيري ديني در بين جوانان مي‏باشد.232 در حالي‌كه، بر اساس آموزه‏هاي ديني، ايمان به خداي متعال و شريعت‌ اسلامي‌، تنها‌ وقتي محقق مي‏شود كه در همة ابعادِ وجودي شخص، اعـم از اعـتقاد قلبي (بـُعد شناختي)، اقرار زباني‌ (‌‌بُعد‌ شناختي ـ رفتاري) و بُعد رفتاري (عمل) رسوخ كرده باشد. امام رضا( به نقل از‌ پيامبر‌ اكرمـ‌( فرمود: «ايمان داراي سه بُعد است: شناخت قلبي، و اقرار زباني و بعد رفـتاري.»233 بـر اين‌ اساس، مي‏توان گفت: «رفتار ديني يا دينداري» در سنجش ايمان، عامل تعيين‏كننده‏اي است‌، هرچند تمام آن نباشد‌. بدين‌ ترتيب، بـه ‌ ‌اين پرسـش اساسي مي‌پردازيم كه شخصيت آدمي در ايجاد و استمرار رفتارهاي ديني و از جمله نماز چه نقشي ايفـا مي‌كند؟ هـمان‌گونه كه اشـاره شد، شخصيت و رفتار، رابطه‌اي متقابل دارند و اساسي‌ترين مؤلفة‌ شخصيت سالم، عبوديت و خداجويي آگاهانه است. اين امـر با معرفت، محبت، خلوت با حضرت حق و ارتباط مستمر معنوي حاصل مي‌شود. بـه گواه قرآن كريم و روايات معصومان(، نـماز، ثـمرة معرفت و نشانة محبت‌ به‌ خداست و نقش اساسي در بهداشت روان و ساخت شخصيت ايمن ايفا مي‌كند. هرچند عبوديت مصاديق متعدد و مظاهر گوناگوني دارد، اما برجسته‌ترين مصداق عبوديت، نماز است كه رفتارهاي عبادي فراواني را در‌ خود‌ جمع كرده اسـت. اكنون به برخي آثار بندگي و نماز در ساخت شخصيت سالم اشاره مي‌شود:

1. نماز داروي غفلت و نسيان، برترين مصداق ذكر خدا، واسطة ارتباط معنوي مخلوق با خالق‌، تمرين‌ بريدن از جهان ماده و پـرواز روح به جانب كمال اسـت.

2. نـماز، در صورت جمع شرايط، بازدارندة انسان از فحشا و منكرات است.(عنكبوت: 45) به عبارت ديگر، نمازِ همراه با‌ توجه‌ و اخلاص‌، با رفتارهاي منكر، قابل جمع‌ نيست‌.

3. نمازِ‌ با توجه، نقشي بنيادي در تغيير رفـتار آدمـي دارد: ادب در سـخـن، تواضع در رفتار، شرم در نگاه، رعايت نظم و ترتيب‌، هماهنگي‌ در‌ اعمال، جهت‌دهي به تفكر و تمرين تمركز از پيامدهاي‌ نماز‌ است. راز سقوط انسان و زمينة شكل‌گيري شخصيت ناسالم، غفلت از عبوديت و نماز است. دوزخـيان، كه فـرصت‌هاي زندگي را خرج‌ هواپرستي‌ كرده‌اند‌، اعتراف مي‌كنند: «اگر فرمان پيامبران را مي‌شنيديم و از عقل و خرد‌ بهره مي‌گرفتيم، اهل دوزخ نبوديم.»(ملك: 10) از دوزخيان پرسش مي‌شود كه چرا وارد جهنم شديد، مي‌گويند: ما‌ از‌ نمازگزاران‌ نبوديم.(مدثر: 40 ـ 43)

4. نـماز، مـهم‌ترين عـامل پاك زيستن و مقاومت در‌ برابر‌ تمايلات سـير نـاشدني هـواي نفس و ارتباط عاشقانه با خداي رحمان است. در مناجات شعبانيه مي‌خوانيم: «خداوندا‌! تواني‌ در‌ من نيست تا بدان از عصيان و سرپيچي تو روي‌گردان شـوم، مـگر بـه‌ هنگامي‌ كه‌ براي محبت خود، بيدار و هوشيارم كرده بـاشي.»234 هـمان‌گونه كه براي انجام نماز، طهارت‌ ظاهري‌، در‌ قالب وضو و غسل و تيمم شرط است، قبول و پذيرفته شدن نماز نيز طهارت باطني نـياز‌ دارد‌ . قـرآن كريم مـي‌فرمايد: «روزي كه هيچ مال و اولادي سود نمي‏دهد، مگر كسي كه‌ دلي‌ سالم‌ [از رذايل و خبايث‏] بـه پيشگاه خدا بياورد.»(شعراء: 88 و 89) پيامبر خدا مي‌فرمايد: «مثال‌ نماز‌ در ميان شما، مثال جوي آبي است كه بر خانه يكي از شـما‌ روز‌ و شـب‌ روان بـاشد و او پنج بار خود را در آن بشويد. پس هيچ چركي با پنج‌ بار‌ شستن بـاقي نـمي‌ماند، گناهان نيز با پنج بار نماز خواندن باقي نمي‌مانند‌.»235 و نيز‌ فرمود: «خداوند به جوان عبادت‌پيشه بـر فـرشتگان مـباهات مي‌كند... اي فرشتگان من، بنده‌ام را ببينيد‌، كه‌ به‌ خاطر من از شهوتش، چشم پوشـيده اسـت.»236

5. نـماز ماية امنيت و آرامش‌ است‌. قرآن كريم از يك سو، مي‌فرمايد: «نماز را براي ياد من برپا دار.»(طه: 14) و از‌ سوي‌ ديگـر، مـي‌گويد: «أَلا بـِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشيد! دل‌ها فقط با‌ ياد‌ خدا آرام مي‌گيرد.»(رعد: 27 ـ 29)؛ زيرا‌ انـسـان‌ مؤمن‌ تـنها امـيد و توكلش خداست و در برابر پيشامدهاي‌ ناگوار‌ زندگي، به خاطر يقين به پاداش‌هاي بي‌حساب خـداوند و نـگاه واقـع‌بينانه به زندگي صبر‌ پيشه‌ مي‌كند: «خداوند شكيبايان را، بي‌حساب‌ پاداش‌ مي‌دهد.»(زمر‌: 10‌) ديگر‌ اينكه او اين سـختي‌ها را زودگـذر‌ مي‌بيند‌ و در انتظار محبت و سعادت حتمي و ابدي به سر مي‌برد: «بي‏ترديد كساني كه‌ گـفتند‌: پروردگـار مـا خداست، سپس [در ميدان‌ عمل بر اين حقيقت]‌ استقامت‌ ورزيدند، فرشتگان بر آنان نازل‌ مي‏شوند‌ [و مي‏گويند:] مـترسيد و انـدوهگين نباشيد و شما را به بهشتي كه وعده مي‏دادند،بشارت‌ باد‌.»(فصلت: 30) بـنابراين، شخص مـؤمن‌ در‌ بـرابر‌ هـر پيشامد تلخ‌ و ناگواري‌، خود را در پناهگاه‌ امن‌ خدا مي‌بـيـنـد و بـه جـاي پـناه بردن به انواع اعـتياد و دسـت زدن بـه جرم و جنايت‌ و خودكشي‌ و يا دچار شـدن بـه بـيـمـاري‌هـاي رواني‌، به‌ آن نيروي‌ جاودانه‌ و قـادر‌ پنـاه مي‌برد و به پيروزي‌ و رستگاري خويش اميدوار مي‌گردد: «هـر كـس تـقـوا پـيـشـه كـنـد، خـداوند راه‌هاي خروج از مشكلات را‌ به‌ رويش مـي‌گشايد و از جـايي كه گمان‌ نمي‌برد‌، به‌ او‌ روزي‌ مي‌رسـانـد، و هـر كـس‌ بـه‌ خـدا تـوكـل كـنـد، خدا بـراي او كافـي است، كه خداوند امرش [بر همة عالم] نـافذ اسـت‌.»(طـلاق‌: 2 و 3) ويليام‌ جيمز، فيلسوف و روان‌شناس امريكايي، مي‌گويد: «اگـر از‌ مـن‌ بپرسند‌ كه‌ وجود‌ خداوند‌ چگونه ممكن است در حوادث و رويدادهاي زندگي تغييري را ايجاد كنـد، بـه صراحت جواب مي‌دهم: با اتـصال بـشر به خـدا در مـوقع دعـا.»237 توماس هايسلوپ مي‌گويد‌: «مهم‌ترين عامل آرامـش‌بخش كه مـن در طول سال‌هاي متمادي تجربه كرده‌ام و در مسائل رواني به آن پي برده‌ام، همين نماز اسـت.»238 ديل كارنـگي مي‌نويسد: «اگر مردم از تسكين خاطر‌ و آرامـشي‌ كه دين و عبادت به آدمي مـي‌بخشند، نـصيبي مي‌داشتند، ممكن بود از اغلب اين خـودكشي‌ها و بـسياري از ديوانگي‌ها جلوگيري كرد.»239 الكسس كارل مي‌نويسد: «دعا و نماز قوي‌ترين نيرويي است كه‌ انسان‌ مي‌تواند تـوليد كنـد؛ نيرويي كه چون قوة جاذبه، وجـود حـقيقي و خـارجي دارد.»240

6. مؤمنان به فـرمان الاهـي براي عبور از مشكلات و مـسائل زنـدگي‌، صبورانه‌ و اميدوار، از نماز ياري مي‌جويند‌. خداي‌ رحمان مي‌فرمايد: «از صبر و نماز ياري بخواهيد، و يقيناً اين كار جز براي فـروتنان، گـران و دشوار است.»(بقره: 45) و نيز فرمود: «اي كسـاني كه ايمـان‌ آورده‏ايد‌! از صـبر و نـماز [در‌ هـمة‌ امور زندگي‏] ياري جوييد؛ زيرا خـدا با صابران است.»(بقره: 153)؛ زيرا آزمون‌هاي الاهي، خواه‌ناخواه براي مؤمنان وجود دارد و چيزي بهتر از ايمان آگاهانه و بـندگي عـاشقانه نمي‌تواند پيشامدهاي روزگار را‌ براي‌ وي توجيه كنـد و انـسان را از مـيادين آزمـايش مـوفق بيرون آورد. امام صـادق( فـرمود: «مؤمن از آهن سخت‌تر است. آهن چون در آتش رود نرم مي‏شود، ولي مؤمن را اگر‌ بكشند‌ و زنده كنند‌ و بار ديگـر بـكشند، قـلبش تغيير نخواهد كرد.»241 آري نماز، روح انسان را از ابتلا به تـزلزل‌ و بـيماري‌هاي فـكري و روانـي بـيمه مـي‌كند: «همانا انسان حريص و بي‏تاب آفريده شده‌ است‌؛

چون‌ آسيبي به او برسد بي‏تاب است و هنگامي كه خير و خوشي [و مال و رفاهي‏] به او رسد، بسيار ‌‌بخيل‌ و بازدارنده است، مگر نمازگزاران، آنـان كه همواره بر نمازشان مداوم و پايدارند.»(معارج: 19‌-22‌) آري‌ ارتباط دائمي با قدرت بي‌نهايت و رحمت بي‌منتها، به انسان قدرت مي‌دهد، روحية توكل را بالا‌ برده و انسان را موجودي شكست‌ناپذير مي‌سازد.

شخصيت و تربيت: از عوامل مهم اخـتلال در‌ تـربيت ديني و ناهماهنگي در‌ رفتار‌ و گفتار، عوامل تأثيرگذار فرهنگي است. اگر مجموعة عوامل تأثيرگذار در ارسال يك پيام ارزشي‌، از وحدت و هماهنگي لازم برخوردار نباشند، تأثيرگذاري آنها مثبت نخواهد بود، چه‌‌بسا اثر يكديگر را خنثا كنند‌. نـهادهاي خـانواده، مدرسه و جامعه بايد در القاي ارزش معنوي و ابلاغ پيام مؤيد يك‌ديگر باشند. اگر عملاً يكديگر را نفي كرده و هر يك هدفي متفاوت و مغاير داشته باشند، در ذهن فرد تناقض‌ بـه‌ وجـود مي‌آورند و پيام منجر به ايجاد انـگيزه‌، شـوق‌، اراده و عمل نمي‌شود.242 بنابراين، اگر پذيرفتيم كه رفتارها زاييدة انديشه‌ها و باورها هستند و تا تحولي در نگرش و بينش انسان رخ ندهد، هيچ‌ تحولي‌ در رفتارهاي غيرمنطقي و مجرمانه اتفاق نمي‌افتد، پس بايد تـربيت دينـي فرزندان جدي گرفته شـود. از اينـ‌رو، بايد در انتخاب همسر بر اساس معيارهاي ديني دقت شود؛ قواعد دوران بارداري‌ رعايت‌ شود و سرانجام، والدين بايد با شيوه‌هاي صحيح فرزندپروري و تربيت ديني فرزندان آشنا شوند.

اگر تربيت را عملي عمدي، آگاهانه و هـدف‌دار، بـه منظور رشد دادن، ساختن، دگرگون كردن و نيز شكفتن‌ استعدادهاي‌ مادرزادي‌ بدانيم،243 تربيت ديني مانند‌ هر‌ تربيت‌ ديگر، فرايندي است دوسويه ميان مربي و متربي. مربي با بهره‌گيري از مجموعه‌اي از عقايد، قوانين و مقررات ديني تـلاش مـي‌كند تا شـرايطي‌ فراهم‌ آورد‌ كه متربي آزادانه در جهت رشد و شكوفايي استعدادهاي‌ خود‌ گام برداشته و به سوي هدف‌هاي مطلوب رهنمون شود. پيامـبر اكرم( فرمودند: فرزندان تان را با سه ويژگي تربيت كنيد‌: با‌ محبت‌ پيامـبر(، مـحبت اهـل‌بيت پيامبر(، و آموزش قرائت قرآن.»244 كودكان به‌ شدت تشنة يادگيري هستند. آواي ملكوتي قرآن و نواي دلنشين اذكار نماز، حتي در دوران بارداري مـادر، ‌ ‌گـرايش و احساس‌ ديني‌ كودك‌ را رشد مي‌دهد. پيامبر اكرم مي‏فرمايند: «هر نوزادي بر فطرت الاهي‌ و توحيدي‌ مـتولد مـي‏شود، ولي پدر و مـادر او را يهودي، نصراني‏ يا مجوسي مي‌كنند.»245 زماني كه الگوهاي‌ كودكان‌، يعني‌ پدر و مادر از عمل به دستور شريعت كوتاهي مـي‌كنند، چه انتظاري مي‌توان‌ از‌ كوچك‌ترها‌ داشت؟ امام سجاد( فرمود: «اما حق فرزندت، بدان كه او از توست و خـير و شر او‌، در‌ همين‌ دنيا بـه تـو خواهد رسيد. به تو منسوب است و تو نسبت به تربيت شايسته‌اش‌ و راهنمايي‌ او به سوي خدا و كمك به خداپرستي‌اش مسئول هستي و اگر وظايف خود را‌ به‌ خوبي‌ به انجام‏رساندي به تو ثواب مـي‏رسد. در غير اين صورت، عقاب خواهي شد. پس‌ در‌ امر تربيت فرزند، هيچ گونه كوتاهي روا مدار.»246 رسول اكرم( فرمود: «خداوند‌ بيامرزد‌ بنده‏اي‌ كه فرزندش را با نيك‌رفتاري، مهرورزي و آموزش و پرورش وي، او را به كارهاي خوب وادار‌ مي‌كند‌.»247 امام رضا(ع) فرمودند: «پسـران را در سـنين هفت سالگي به نماز‌ وا‏دار‌ كنيد‌ و او را به نماز خواندن تكليف كنيد.»248 امام صادق(ع) ‏فرمودند:

هنگامي كه كودك به‌ سه‌ سالگي‌ رسيد «لا اله الا اللّه» را به او بياموزيد و او را رها‌ كنيد‌. وقتي هفت ماه ديگر گذشت، «محمدٌ رسول‌اللّه(» را بـه او آمـوزش دهيد، و سپس او را رها‌ كنيد‌ تا چهار ساله شود. آن‏گاه صلوات فرستادن را به او بياموزيد. در‌ پنج‌ سالگي به او چپ و راست را آموزش‌ دهيد‌ و قبله‌ را نشان او داده و بگوييد سجده كند‌. آنگاه‌ او را تا شش سـالگي واگـذاريد. فقط پيش روي او نماز بخوانيد و ركوع‌ و سجود‌ را يادش دهيد تا هفت‌ سالش‌ هم تمام‌ شود‌. وقتي‌ هفت سالگي را پشت سر گذاشت‌، وضو‌ ساختن را به او تعليم دهيد و به او بگوييد نماز بخواند. تا‌ هـنگامي‌ كه نـه سـاله شد، وضو و نماز‌ را به نـيكي آمـوخته‌ بـاشد‌ و هنگامي كه آن‏ دو را‌ به‌ خوبي ياد گرفت، خدا پدر و مادر او را به خاطر اين آموزش خواهد‌ آمرزيد‌.249

و نيز فرمودند: «معارف ما‌ را‌ به‌ كودكان‌تان آموزش دهيد‌ كهـ‌ بـراي آنـان سودمند است‌، تا‌ مرجئه (منحرفين) با ديدگاه‏هاي خـود آنـان را مغلوب خود نسازند».250 رسول خدا( فرمود‌: «هر‌ كس فرزندش را از كودكي تربيت‌ كند‌، تا او‌ بتواند‌ «لا‌ اله الا الله» بگويد‌، خداوند از او حساب نخواهد كشيد.»251 در تربيت دينـي، انـتخاب نـام نيكو و مهرورزي و توجه‌ به‌ عواطف كودكانه، سخت مورد تأكيد اسـلام‌ مي‌باشد‌.252

نتيجه‌گيري‌

از‌ منظر اسلامي، انساني‌ كه‌ هدف نهايي‌اش قرب الاهي است، و ميان انديشه، گفتار و رفتارش هماهنگي وجود دارد، از سـلامت شـخصيت بـرخوردار‌ است‌. از‌ اين‌رو، تمام اهداف، رفتارها و گرايش‌هاي او در‌ جهت‌ تأمين‌ هدف‌ نهايي‌ تـنظيم‌ مـي‌شود. تنها بندة خداست، و از الگوهاي ثابت فكري، عاطفي، اخلاقي و رفتاري برخوردار بوده و هيچ‌گاه دچار بحران هويت نـمي‌شود. شـخصيت سـالم و ايمن، برآيند تعامل مثبت و هماهنگي ميان عامل‌ وراثت، نظام تربيتي، آموزشي و اجـتماعي اسـت. بـنابراين، اگر ميان عوامل تأثيرگذار تربيتي، وحدت و هماهنگي لازم نباشد، تأثيرگذاري آنها مثبت نخواهد بود. در انـديشة اسـلامي، نـقش بندگي، به ويژه نماز در‌ سلامت‌ شخصيت بي‌بديل است. آرامش، نگاه خوشبينانه، خودشناسي، آخرت‌گرايي، احساس مـسئوليت، حـيا، عفت و پاكدامني، محبت به اولياي دين و مردم، بصيرت و خضوع در برابر پروردگار و ... همه از آثار نماز و انـس بـا‌ خـداوند‌ به شمار مي‌آيند، كه بدون اين مؤلفه‌ها، نمي‌توان از سلامت شخصيت و روان سخن گفت.

توصيه مي‌شود: خانواده‌ها تـربيت دينـي فرزندان‌شان را جدي گرفته‌ و براي‌ آن وقت اختصاص دهند؛ فرزندان‌ را‌ با مراكز ديني، مانند مـساجد، حـسينيه‌ها و... آشـنا كنند، و آنها را با غذاي حلال تغذيه كنند؛ از گوش دادن به موسيقي‌هاي آلوده و از سستي در‌ انجام‌ فرايض ديني پرهـيز نـمايند‌؛ در‌ انتخاب مدرسه و معلم كودك حساس باشند؛ آنان را با هنجارها و ارزشي‌ها و آموزه‌هاي ديني و مـعارف اهـل‌بيت(ع) آشـنا سازند، ايام شهادت و ولادت معصومين را در حضور كودكان گرامي بدارند و به آنان نيز‌ بياموزند‌؛ از شركت در مهماني‌هاي مختلط پرهيز نـمايند؛ فـرزندان را بـه مطالعه تشويق كنند و كتاب‌هاي مفيد و سودمند در اختيار آنان قرار دهند.

 

منابع

احـمدي، عـلي اصغر، روان‌شناسي شخصيت از ديدگاه اسلامي‌، چ ششم‌، تهران، امير‌ كبير، 1387

پِروين، لورنس‌اي و جان، اوليور پي، شخصيت (نظريه و پژوهش)، ترجمه مـحمد جـعفر جوادي و پروين كديور، تهران‌، آييژ، 1381

پاينده، ابو القاسم، نهج الفصاحه، چ چهارم، تهران، دنياي دانش‌، 1382‌

تـميمي‌ آمـدي‏، عبد الواحد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفـتر تـبليغات اسـلامي، 1366

حجازي و همكاران، سيدمهدي، درر ‌‌الأخبار‌، قم، دفتر مـطاالعات تـاريخ و معارف اسلامي‏، 1419.

جعفري، محمد تقي، روان‌شناسي اسلامي، تهران‌، پيام‌ آزادي‌، بي‌تا.

جيمز، ويليام، دين و روان، ترجمه مـهدي قـائني، تهران، آموزش انقلاب اسلامي، 1375.

دهـخدا، عـلي‌اكبر‌، لغت‌نامه، تـهران، دانـشگاه تـهران، بي‌تا.

عميد، حسن، فرهنگ فارسي عـميد، تـهران، راه رشد‌، 1389.

حرعاملي، محمدبن‌الحسن، وسائل‌الشيعة‌، تحقيق‌ عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، دارالاحياء التراث العـربي، 1991.

خـليلي، مصطفي، نقش نماز در شخصيت جوان، قـم، زائر، 1379.

امام خميني(، چهل حـديث، چ پنـجم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثـار امـام خميني(، 1373‌.

حسيني خامنه‌اي، سيدعلي، بيانات رهبر معظم انقلاب (در ديدار گروهي از خواهران پزشك سراسر كشـور)، 1375.

حـسيني، سيدابوالقاسم، اصول بهداشت رواني، چ پنـجم، مـشهد، بـه نشر، 1385.

‏راغب اصـفهاني، حـسين بن محمد‌، ‏المفردات‌ فـي غـريب القرآن‏، تحقيق: صفوان عدنان داودي، دمشق بيروت، دارالعلم الدار الشاميه، 1412

رفيعي، بهروز، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تـربيت و مـباني آن، تهران، سمت، 1381

ديلمي،‏ شيخ حسن، إرشـاد‌ القـلوب‌ إلي الصواب، قـم، شـريف رضـي‏، 1412

دادستان، پريرخ، نقش تلويزيون در شـكل‏گيري و نقويت مفاهيم مذهبي و اخلاقي كودكان دوره ابتدايي، مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه‏اي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايرانـ‌، 1377‌

دولتـخواه، محمد، «انگيزش شخصيت ايمن از ديدگاه اسـلام»، مـعرفت، ش 38، بـهمن، 1379، ص 40ـ49.

سـاديي، عـلي، مجموعه مقالات سـمپوزيوم جـايگاه تربيت در آموزش و پرورش دوره ابتدايي، وزارت آموزش و پرورش‌، 1371‌

شعيري‌، تاج‌الدين، جامع الأخبار، قم، رضي‌، 1363‌

شاملو‌، سعيد، مكتب‏ها و نظريه‏ها در روانـ‌شناسي شـخصيت، تـهران، چهر، 1363

شولتز،دوان، شولتز، سيدني إلن، نظريه‌هاي شخصيت، تـرجمه يحـيي سـيدمحمدي، چ نـهم، تـهران‌، مـؤسسه‌ نشر‌ ويرايش، 1385

صدوق، ابن باويه، من لا يحضره‌ الفقيه‌، چ دوم‏، قم، جامعه مدرسين‏، 1404.

صدوق، ابن بابويه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دار الرضي‏، 1406.

طباطبايي، سيدمحمدحسين، تفسير‌ الميزان‌، ترجمه‌ سيدمحمدباقر مـوسوي همداني، چ پنجم‏، قم، انتشارات اسلامي، 1374.

طبرسي، فضل‌بن‌ حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن‏، با مقدمه محمدجواد بلاغي‏، چ سوم‏، تهران، ناصر خسرو، 1372.

فلسفي، محمدتقي، جوان‌ از‌ نظر‌ عقل و احساسات، تهران، هيئت نـشر مـعارف اسلامي، 1352

فلسفي، ‏محمدتقي، الحديت‌ ـ روايات‌ تربيتي‏، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي‏، 1368

فروغي، محمدعلي، سير حكمت در اروپا، تهران، البرز، 1375‌

فرهاديان‌، رضا‌، «عوامل مؤثر در گرايش نوجوانان و جوانان به نماز»، گلستان قرآن، ش 79، 1380‌، ص 40‌ـ46‌

فـيروز آبـادي،‏ سيدمرتضي، فضائل الخمسة من الصحاح السته، چ دوم، تهران، اسلاميه، 1392.

قمي، شيخ‌ عباس‌، مفاتيح‌ الجنان، مناجات شعبانيه.

قرباني، نيما، «روان‏شناسي دين يك روي‏آورد علمي چند تباري»، قبسات، ش 9و8، 1377‌، ص 22‌ـ45.

كلينـي، ابـي‌جعفر محمدبن يعقوب، الكافي‏، چ دوم، تهران، اسـلاميه‏، 1362

كريمـي، يوسف، روان‌شناسي‌ شخصيت‌، چ نهم‌، تهران، مؤسسه نشر ويرايش، 1383

كيومرثي، محمدرضا، «رابطه جهت‌گيري مذهبي با عوامل شخصيت»، معرفت‌، ش 75‌، 1382، ص 59ـ77.

لطف آبادي، حسين، روان شناسي رشد(2)، چ هشتم، تهران، سـمت، 1385‌

مـجلسي‌، محمدباقر‌، بحار الانوار، تـهران، اسـلاميه، 1373

مدرسي، سيدمحمدتقي، تفسير هدايت، مترجمان، مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان‌ قدس‌ رضوي، 1377

مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، 1374‌

مصطفوي‌، حسن‌، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نـشر كتـاب‏، 1360

مايلي، ربرتو، ساخت، پديدآيي‌ و تحول‌ شخصيت‌، ترجمه محمود منصور، تهران، دانشگاه تهران، 1380

مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در‌ اسلام‌، چ نوزدهم، قم، صدرا، 1371

محمدي، علي رضا، «شادي در ليبراليسم»، پرسمان، ش 43، 1385، ص 18.

محمدي، محمدرضا‌، «جنبه‌هاي‌ مهم شـخصيت نـوجوان»، معرفت، ش 38،1379، ص 28ـ39.

مـطهري، جمشيد، «به سوي‌ سلامت‌ روان»، معرفت، شماره 46، 1380، ص 20ـ28‌

مير‌ دريكوندي‌، رحيم، «الگوها و نظريه‌هاي عمده بهداشت رواني»، معرفت‌، ش 112‌، 1386، ص 55ـ68.

نصر، سـيد حسين، جوان مسلمان و دنياي متجدد، ترجمه مرتضي اسعدي‌، تهران‌، طرح نـو، 1387

نـراقي، مـلا‌ احمد‌، معراج السعادة‌، چ چهارم‌، تهران‌، كانون انتشارات علمي، 1366

نصري، عبدالله‌، فلسفه‌ آفرينش، قم، دفتر نشر معارف، 1382

نـباتي، ‌ ‌مـحمد، «تأثيردين بر كاهش اضطراب‌»، روزنامه‌ كيهان: (http://kortan.wordpress.com )

ـ هاشمي‌، مجتبي، تربيت و شخصيت انساني‌، قم‌، دفـتر تـبليغات اسـلامي حوزه علميه‌ قم‌، 1372

، سال سوم، شماره دوم، پاييز و زمستان 1390، صفحه 125 ـ 144

Islām va Pazhūheshhāye Tarbīyatī, Vol.3. No.2, Fall & Winter 2011-12

 

پا نوشت

1.       ناصر مکارم شیرازی‌، تفسیر‌ نمونه، ج ‏12،ص 245.

2.       علی‌اکبر دهـخدا، لغت‌نامه، و حسن عميد، فرهنگ عمید، ذیل واژه شخصیت.

3.       لورنس‌ ای‌ پِروین، و اولیور پی جان، شـخصیت (نظریه‌ و پژوهش‌)، ترجمه مـحمدجعفر‌ جـوادی‌ و پروین‌ کدیور، ص 3. و نیز ر.ک: یوسف کریمی‌، روان‏شناسی شخصیت، ص 10.

4.       Warren,H.C.1930.

5.       سعید شاملو، مکتب‏ها و نظریه‏ها در روان‏شناسی شخصیت، ص 10.

6.       Allport.

7.       ربرتو‌ مایلی‌، ساخت، پدیدآیی و تحول شخصیت، ترجمه محمود‌ منصور‌، ص 17‌

8.       بهروز‌ رفیعی‌، آرای دانشمندان مسلمان‌ در‌ تعلیم و تربیت و مبانی آن، ص 165.

9.       همان.

10.     هـمان، ص 166.

11.     محمدتقی جعفری، روان‏شناسی اسلامی، ص 35.

12.     علی‌اصغر احمدی، روان‌شناسی‌ شخصیت‌ از‌ دیدگاه اسلامی، ص 12ـ14.

13.     همان، ص 25.

14.     سیدمحمدتقی‌ مدرسى‌، تفسیر‌ هدایت‌، ص 299‌.

15.     محمدتقی‌ مصباح، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، ص 209؛ ر.ک: محمد دولتخواه، «انگیزش شخصیت ایمن از دیدگاه اسلام»، معرفت، ش 38، ص 40.

16.     سید روح الله خـمینی، چـهل حدیث، حدیث 11.

17.     سیدمحمدحسین طباطبایی‌، الميزان، ترجمة سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 13، ص 263.

18.     عبدالواحد تميمى آمدى‏، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 223، ح 2936.

19.     یوسف كريمي، کریمی،، ص 151.

20.     دوان شولتز و سیدنی إلن شولتز، نظریه‌های شخصیت‌، ص 364‌.

21.     ـ A.Maslow 1908-1970.

22.     محمد دولتخواه، همان.

23.     جمشید مـطهری، «بـه سوی سلامت روان»، معرفت، ش 46، ص 22.

24.     عبدالله نصری، فلسفه آفرینش، ص 268.

25.     رحیم میر دریکوندی، «الگوها و نظریه‌های عمده بهداشت روانی»، معرفت‌، ش 112‌، ص 62.

26.     سید ابوالقاسم حسینی، اصول بهداشت روانی، ص 37.

27.     مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 761ـ768.

28.     ابی جعفر مـحمد بـن یعقوب کلینی، الكافى، ج 7، ص 25، روايت‌ 7.

29.     محمدباقر‌ مجلسی، بحار الانوار، ج 82، ص 303‌، روايت‌ 2، باب 4.

30.     ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ص 551، ح 1874.

31.     ابی‌جعفر محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج 3، ص 265، روايت 6. ابوالقاسم پاينده، همان، ح 1878

32.     فضل‌بن حسن طبرسی، مجمع البيان، ج 7، ص 447‌، ذيل‌ آيه 45 عنكبوت.

33.     ابـوالقاسم‌ پایـنده‌، هـمان، ص 551، ح 1877.

34.     همان، ص 661، ح 1098.

35.     ملااحمد نراقی، معراج السـعاده، ص 637.

36.     مـصطفی خـلیلی، نقش نماز در شخصیت جوان، ص 10.

37.     نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، نامه 45.

38.     حسن‌بن علی حراني، تحف‌ العقول‌، ص 81.

39.     عبدالواحد تميمى آمدى‏، همان، ح 5625.

40.     محمد بـاقر مـجلسی، هـمان، ج 75، ص 163.

41.     ابوالقاسم پاینده، همان، ص 226، ح 372.

42.     محمدتقی فلسفی، الحديت، ج 1، ص 350. ر.ک: همو، جـوان از نـظر عقل و احساسات، ج 2، ص 248.

43.     ابوالقاسم پاينده‌، همان‌، ص 589، ح 2050‌.

44.     محمد باقر مجلسي، همان، ج 12، ص 280.

45.     مصطفی خلیلی، همان، ص 15.

46.     محمد رضا محمدی، «جنبه‌های مهم شخصیت نـوجوان‌»، مـعرفت، ش 38، ص 28ـ39.

47.     حـسین لطف‌آبادی، روان‌شناسی رشد، ج 2، ص 214 و 215.

48.     نهج‌ البلاغه‌، نامه‌ 31.

49.     سخنان مقام معظم رهـبرى، 18/5/75

50.     محمد نباتي، «تأثير دين بر كاهش اضطراب»، روزنامه کیهان به ‌‌نقل‌ از: (http://kortan.wordpress.com)

51.     علي‌رضا محمدی، «شادي در ليبراليسم»، پرسمان، ش 43.

52.     عبدالله‌ نصر‌، جـوان‌ مـسلمان و دنـياى متجدد، ص342.

53.     «مدرنیسم و تجاوز جنسی به محارم در خانواده»، حوراء، ش 17، ص 23.

54.     روزنامه‌ رسالت، ش 6286، سـال16/8/86، ص 18.

55.     مـجتبی هاشمی، تربیت و شخصیت انسانی، ج 3، ص 18.

56.     Conte, A, 1798.

57.     Bergson, H, 1859.

58.     Rena, E, 1823.

59.     محمدعلی فروغی، سیر حکمت در اروپا، ص 145

60.     ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمة مهدی قائنی، ص 15.

61.     نیما قـربانی، «روانـ‏شناسی دیـن یک روی‏آورد علمی چند تباری»، قبسات، ش 8 و 9، ص 34.

62.     پریرخ دادستان، نقش تلویزیون در‌ شکل‏گیری و نـقویت مـفاهیم مـذهبی و اخلاقی کودکان دوره ابتدایی، ص 15.

63.     علي سادیی، مجموعه مقالات سمپوزیوم جایگاه تربیت در آموزش و پرورش دوره ابتدایی، وزارت آموزش و پرورش، ص 136.

64.     تـاج‌الدين شـعيرى، جـامع الأخبار، ص 42.

65.     شیخ‌ عباس‌ قمی، مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.

66.     ابن باویه صدوق، من لا يحضره الفـقيه، ج 1، ص 211.

67.     ابـوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ص 304.

68.     محمد نباتي، همان.

69.     همان.

70.     همان.

71.     همان.

72.     محمد باقر مجلسى، هـمان، ج ‏67، ص 178‌.

73.     رضـا‌ فـرهادیان، «عوامل مؤثر در گرايش نوجوانان و جوانان به نماز»، ش 79، ص 46.

74.     مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 56.

75.     سيدمرتضى فـيروزآبادى، فـضائل الخمسة من الصحاح السته، ج 2، ص 78.

76.     محمدباقر مجلسی، بحار‌ الانوار‌، ج 61، ص 186.

77.     فضل‌بن حسن‏ طبرسی، مکارم الاخـلاق، 421.

78.     شـيخ صـدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 187.

79.     همو، من لا يحضره الفقيه، ج 5، ص 83.

80.     محمدبن الحسن حرعاملی، وسائل‌الشیعه، ج 15، ص 193.

81.     ابی‌جعفر محمدبن‌ یـعقوب‌ کـلینی‌، همان، ج 6، ص 48.

82.     شيخ حسن ديلمى‌،‏ إرشاد‌ القلوب‌ إلى الصواب، ص 225.

83.     محمدبن الحسن حرعاملی، همان، ص 122؛ و ج 21، ص 483.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 10858 کلمه
مولف : موسوی،سید رضا و متقی فر،غلامرضا
1394/9/7 ساعت 10:46
کد : 930
دسته : آثار تربیتی نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
انسان
نماز
شخصيت سالم
گرايش به عبوديت
دوران جواني
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز