■ ما با ورزش یوگا، به آرامش میرسیم، پس چه نیازی به نمازداریم؟
مهم این است که گوینده، اعتقادی هم به خدا، اسلام و معاد دارد یا ندارد. اگر ندارد، همان یوگا برای او بهتر است. چرا که "نماز" عبادت است و نه نرمشی برای آرامش تن.
قبل از پاسخ مشروح، به ساختار سؤال توجه نمایید. حال اگر بگوییم که با نماز به آرامش میرسیم، چه نیازی به یوگا داریم چه؟ – یا کسی بگوید: با قدم زدن و ماهیگیری نیز به آرامش میرسیم، پس چه نیازی به نماز و یوگا داریم – یا دیگری بگوید: با شنیدن یک موسیقی آرام به آرامش میرسیم، چه نیازی به نماز، گویا، قدم زدن یا ماهیگیری داریم – و دیگری بگوید: چند صفحه کتاب یا رومان بخوانیم به آرامش میرسیم و ...؛ چه پاسخی میدهند؟!
پس ببینید که هدف و مقصود، فقط ضد تبلیغ در خصوص عبادت پروردگار عالم میباشد و ما بقی بهانه است، اما چون برای حذف هر چیزی باید جایگزینی (آلترناتیوی) عرضه کنند، میگویند: یوگا به جای نماز.
یعنی اولا خدایی در کار نیست – ثانیاً باشد هم اسلامی در کار نیست – ثالثاً نماز عبادت نیست – رابعاً یک نرمش برای آرامش تن است – خامساً، حال که چنین است، با یوگا هم میشود!
پاسخ ساده:
الف – ارتباط انسان، حتی با ظاهر اعضایش خودش نیز امر سادهای نیست که بتوان ساده توضیح داد. ارتباط، حتی با محیط اطرافش نیز ساده نیست، با عالَم خلقت نیز ساده نیست ...، و البته که ارتباط مخلوق با خالق – عبد با معبود و عاشق با معشوق، اصلاً ساده نیست.
نماز امر سادهای نیست. بله، اگر خم و راست شدن باشد، ساده است، از یوگا هم سادهتر است. اما نماز ورزش و نرمش تن نیست، ربط معبود و عابد است و اصلاً هم ساده نیست.
نماز بالاترین ارتباط بین بنده با مولایش میباشد، لذا فرمود: ستون دین و معراج مؤمن است. منتهی میخواهند ساده جلوهاش دهند و اگر ذکری از آن به میان آمد نیز بسیار ساده و عامیانه باشد، تا قابلیت خدشه و شبهه و جایگزینی داشته باشد.
ب – بشر نیازهای طبیعی خود را تا حدود بسیاری شناخته است. نقش تنفس هوا، آّب، خوراک و خواب را فهمیده است و کتابها در این باره نوشته و هنوز تحقیقات ادامه دارد. اما اگر بپرسند: ساده بگویید که بشر چه نیازی به آب و هوا، خواب و خوراک دارد، میگویند: «هر کدام را کنار بگذاری، به سرعت میمیری».
حال آیا برای نیاز به نماز نیز باید اینگونه پاسخ داد؟ خب این که خیلی راحت است. گفته میشود: «اگر کنار بگذاری، هلاک خواهی شد».
اما اگر در مورد نیاز به آب و هوا، یا نیاز به پرستش، دین، نماز و ...، بپرسند: «چرا با کنار گذاشتن هلاک میشویم؟»، دیگر پاسخ ساده نخواهد بود. از دانش آموز کلاس اول را باید با منطق پاسخ داد تا فوق دکترای فلسفه، فیزیک، شیمی، ادبیات و ... .
تولید اهداف جعلی:
منکرین و بیش از آنها ستیزهجویان علیه خدا و عبادت خدا، چون با دست خالی به جنگ علم و حکمت الهی و عقل بشری میآیند، ناچارند ابتدا یک تحریفی از جانب خود انجام دهند و سپس به آن تحریف خود بتازند و از میدان پیروز درآیند.
از این رو برای حکمت احکام الهی (به ویژه در عبادات)، از سوی خود تعریف تحریفی تولید و وضع میکنند و سپس به آن میتازند و برایش جایگزین (بدل) عرضه میدارند.
مثلاً میگویند:
*- روزه برای سلامت جسم است، چرا که احکامش نخوردن و نیاشامیدن در طی ساعاتی معین میباشد، پس اولاً ضرورت ندارد در ماه مبارک رمضان باشد و ثانیاً هر رژیم غذایی دیگری را میتوان جایگزین نمود.
*- نماز برای آرامش است، پس با یوگا یا هر کار دیگری هم میتوان این آرامش را به دست آورد.
*- مقصود از نماز، حرف زدن با خداست؛ پس در هر کجا، به هر شکل و با هر زبانی میشود با خدا حرف زد.
*- هدف از ازدواج، ارضای غریزه و تولید مثل است که با زنا نیز میتوان این نیازها را پاسخ داد.
***- پس میبینیم که از خودشان هدف و حکمت جعلی میسازند، تا بتوانند به آن حمله کنند و سپس جایگزی و بدلی برایش معرفی نمایند.
اگر به محصل بگویید: هدف از تحصیل علم، کسب درآمد است، به زودی میگوید، با کاسبی یا حتی قاچاق نیز میتوان زودتر و بیشتر به پول رسید. اما اگر فهمید که تحصیل علم، برای رسیدن با رشد و کمال است، میفهمد که پول نمیتواند جایگزین شده و او را به این هدف برساند.
پس اگر هدف از نماز آرامش تن باشد، با کمی لمیدن نیز حاصل میشود و اصلاً یوگا هم نمیخواهد.
آرامش:
هدف از نماز، آرامش نیست، هر چند که آرامش نیز میآرود – چنان که هدف از روزه، سلامت جسم نیست، اگر چه سبب سلامت جسم نیز میشود.
جسم انسان، با چند ساعت خواب راحت، کمی قدم زدن در فضای سبز و تنفس هوای تمیز یا ... آرامش مییابد، نه یوگا میخواهد و نه نماز – اما قلب انسان، دائم بین "ترس و امید" مضطرب است و هیچ گاه و با هیچ چیزی آرامش نمییابد، نه با نماز آرامش مییابد و نه با یوگا، بلکه فقط و فقط با ایمان و یاد خداوند سبحان، واحد، اَحد، حیّ، قیوم، رازق، مالک، رحمان، رحیم، جواد، کریم و ربّ، آرامش مییابد. چرا که هر چیزی به غیر از او، مثل خودش فانی و هلاک میباشد. [و البته چون پاسخ ساده درخواست شد، از توضیح و تشریح صرف نظر میکنیم]. لذا فرمود:
«الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرّعد، 28)
ترجمه: همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد.
نماز:
از این نفرمود که برای "آرامش" یافتن تن، یا حتی روان، اقامهی نماز کنید، بلکه فرمود: برای آرامش یافتن قلب، جان و روحتان، "یاد من" باشید و برای "یاد من"، اقامه نماز کنید. «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه، 14)
ترجمه: منم، من، خدايى كه جز من خدايى نيست، پس مرا پرستش كن و برای ياد من نماز برپا دار.
[بدیهی است که هیچ کدام با یوگا یا ماهیگیری یا قدم زدن، حاصل نمیشود].
چرا نماز؟
پس اگر کسی وجود خدا را قبول ندارد، اصلاً بحث "یاد خدا" نیز برایش مطرح نیست، چه رسد طریق آن که اقامهی نماز میباشد. پس اینجا جای تأمل دارد که او چکار به نماز مسلمانان دارد و با این حرفها و بدلسازیها دنبال چیست؟ خب برود یوگایش را انجام دهد.
اما اگر کسی خدا را قبول داشت، و پرسید: چرا برای یاد خدا باشیم و چرا باید با نماز او را یاد نماییم؟ باید به او گفت:
اول باید بدانی، بفهمی و باور کنی که مخلوقی و خالقی داری - از اویی و سوی او بر میگردی. پس غفلت از مبدأ و هدف – مقصود و غایت، هیچ نتیجهای جز گمراهی و هلاکت ندارد.
دوم باید بدانی و توجه کنی که تمامی تحرکات عالَم، از جمله حرکتهای اختیاری آدم، به سوی هدفی است که یا ذاتاً کمال است و یا او آن را کمال فرض کرده است. آن هدف میشود «محبوب».
پس تمامی حرکتهای انسان، به سمت محبوب و در نهایت محبوب غایی میباشد. حال مهم است که آیا دنیا، جسم و این بدن و نفس حیوانی هدف غایی و محبوب توست، یا همان حقیقتی که خواه ناخواه به سویش میروی؟
سوم آن که عقل و فطرت، گواهی میدهند که معبود، محبوب و معشوقی جز او نیست. هر چه هست، مثل خود انسان، رونده، ناپایدار، فانی و هلاک میباشد؛ پس باید انسان به یاد خدا باشد، نباید او را فراموش کند، که سبب خودفراموشی (به تعبیر غربی الینه شدن) و "فسق" (خارج شدن از پوسته و طغیان) میگردد.
«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (الحشر، 19)
ترجمه: و مانند كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند، پس خدا هم خودشان را از يادشان برد، آنها همان نافرمانها هستند.
چهارم آن که بدانی، نیازهای دنیوی، مشغلههای فراوان و گرفتاریهای روزمره، سبب تغییر جهتِ توجه تو میگردد و بالتبع سبب فراموشی مقصد و مقصود حقیقیات میشود، پس برای این که یادت نرود و به یاد خدا باشی، اقامه نماز کن. (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي).
پنجم: و بالاخره آن که بندگی خدا، یاد خدا و عبادت خدا، بدانگونه که خودش فرموده محقق میشود و نه بدانگونه که تو میگویی! اوست که هم نیاز تو را میداند و هم راه کار رفع نیاز تو را میداند.
پس، وقتی رژیم غذایی را جایگزین روزه کردی – یوگا را جایگزین نماز کردی – چگونگی یاد خدا و اقامه نماز را خودت ترسیم کردی و بالاخره آن که "دینسازی، بدلسازی کردی"، نه تنها یاد خدا نیستی، بلکه فقط خودت را بندگی و اطاعت میکنی.
*** - بدیهی است که عبادت خدا، در قالب اطاعت از اوامر او محقق میگردد، و بشرِ خدانشناس، مثل ابلیس متکبر است. از این رو مایل است که "هوای نفس" خود را بندگی کند و دنبال خوشایندها و ارضای نفسانیاتش برود و از اوامر نفس خویش اطاعت نماید.
*** - در نتیجه، کسی که برای نماز یا هر عبادت دیگری بدلسازی میکند – "این به جای آن میآورد"؛ اصلاً خداشناس نیست که حالا بخواهد راجع به نماز، که اطاعت امر او در بندگی است سخن بگوید. او دنبال خدا و بندگی خدا نیست، و اگر به لحاظ نظری نیز کم و بیش بداند که خدایی هست، نمیداند که بندگی کردن یعنی چه و چگونه است؟ لذا به راحتی میگوید: میتوان به جای نماز، با یوگا، یا حتی با قورمهسبزی به آرامش رسید.
حال میخواهید با او از فلسفه، حکمت، نقش، جایگاه، اهمیت و آثار نماز بگویید؟!
مشکل او اینجاست که "هوای نفساش، اله اوست"، لذا نمیداند که مخاطب نماز کیست؟ پس گمان میکند که لابد نماز دستورالعملی برای آرامش تن است، در نتیجه برایش «به جایِ و بدل» میسازد.
وقتی کسی اعتقادی به خدا، اسلام و معاد ندارد، باید به او گفت: شما به یوگایت ادامه بده، با نماز مسلمانها چه کار داری؟!