■ نماز در قرآن و سیرهٔ معصومین
چكیده
نماز، نخستین واجب الهی است كه خداوند سبحان بر مردم مقرر داشته و فریضهای است كه بیشتر از همه فرائض دیگر،باید آن را آموخت. نخستین عمل انسان است كه در آن نظر میشود و نخستین چیزی است كه از آن بازخواست میگردد،اگر مقبول افتد بقیه اعمال هم پذیرفته میشود و اگر رد شود،دیگر اعمال هم رد میشود.
نماز ستون دین،استواری و سیمای آن است.جایگاه آن در دین، مانند سر در كالبد است و حكایت آن،حكایت ستون خیمه است. نماز،بهترین دستور دین، برترین اعمال و محبوب ترین آن ها نزد خدای سبحان،و برترین وسیله است كه متوسلان برای نزدیك شدن به او بدان چنگ زده اند و معراج مؤمن است.
نماز،شیطان را میراند،بر تكبر و سركشی راه می بندد، از زشتی و ناپسندی باز میدارد،كبر و دیگر زنگارهای روح را می زداید،بدیها را میبرد.جان را پاك میسازد.در قرآن بارها با تعبیرات مختلف از اقامه آن سخن به میان آمده و در احادیث و روایات معتبر نیز روی این واجب مهم الهی بسیار تأكید شده است. در این مقاله بر آنیم تا با بررسی تفاسیر معتبر قرآنی و احادیث مربوط به آن،این فریضه مهم را به بحث بنشینیم.
مقدمه
بی گمان، نماز بهترین وسیله برای سازندگی و سیر و سلوك به سوی خداوند متعال و هسته بنیادین حركت تكاملی به سوی والاترین هدف انسانیت و جامعه نمونه بشری است.بسی درد و اندوه كه عموم مردم و بلكه بسیاری از نخبگان، این جان مایه حیات و حركت و شكوفایی را آن چنان كه باید،نمیشناسند،حال آن كه آیات قرآن كریم و سنت شریف بر نقش اعجاز گونه نماز در سازندگی فرد و جامعه،تأكید می ورزند.
افراد بسیاری سرمایه حیات و عمر را در اندیشه سازندگی و انجام تمرینهایی جهت یافتن راه تكامل، خرج كرده و در طلب مرشد راه، برخاسته و از ذكرها و وردها و ریاضتها، برای طی كردن منزلگاه های كمال و مراحل مكاشفه و عرفان، یاری جسته اند، ولی فراوان در دام مكّاران افتادهاند كه از سیر و سلوك،جز نام آن هیچ نمیدانند و آن را وسیله نان خوردن و كسب شهرت و دربند كشیدن همه جانبه مریدان نادان خویش،ساختهاند.
در این مقاله نقش نماز را در سازندگی فرد و جامعه كه از قرآن و سیره معصومین گرفته شده،خواهید دید.لذا به بررسی تفاسیر موضوعی قرآن از علمای بزرگ نظیر مرحوم علامه طباطبائی و آیت الله جوادی آملی و بیان احادیث معتبر از معصومین پیرامون نماز و از زوایای مختلف آن میپردازیم،تا نقش مثبت و مهم نماز را در رابطه با انسان نشان دهیم. زیرا معتقدیم كه سازندگی فرد، مقدمه سازندگی اجتماعی است و پایه خودسازی،یاد خداوند متعال است.همان گونه كه امیر مؤمنان فرموده است:«ریشه اصلاح دل، اشتغال آن به یاد خداست».
جان كلام آن كه هدف نهایی انسان، دیدار خداست و رمز این دیدار، عشق و محبت او و كلید این رمز، ذكر و یاد خدای سبحان متعال است و نماز كامل ترین ذكر است.
بررسی نماز از دیدگاه قرآن
آیات 45و 46 سورهٔ بقره:
و استعینوا بالصبر و الصلوة و إنها لكبیرة إلا علی الخاشعین.الذین یظنون أنهم ملاقوا ربهم و أنهم الیه راجعون؛از صبر و نماز كمك بجوئید و آن بسی سنگین است مگر برای خشوع پیشگان،كه یقین دارند به پیشگاه پروردگار خویش میروند و به سوی او باز میگردند.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در تفسیر این آیات می فرمایند:
كلمه استعانت به معنای طلب كمك است.و این در وقتی صورت می گیرد كه نیروی انسانی به تنهایی نمیتواند مهم و یا حادثهای را كه پیش آمده بر وفق مصلحت خود برطرف سازد،و اینكه فرموده: از صبر و نماز برای مهمات وحوادث خود كمك بگیرید،برای آن است كه در حقیقت یاوری به جز خدای سبحان نیست،در مهمات یاور انسان مقاومت و خویشتن داری آدمی است.به این كه استقامت به خرج داده،ارتباط خود را با خدا وصل نموده،از صمیم دل متوجه او شود،و به سوی او روی آورد و این همان صبر و نماز است و این دو بهترین وسیله برای پیروزی است، چون صبر،هر بلا و یا حادثه عظیمی را كوچك و ناچیز میداند،و نماز كه اقبال به خدا،و التجاء به او است،روح ایمان را زنده میسازد، و به آدمی میفهماند:كه به جایی تكیه دارد كه انهدام پذیر نیست،و به سببی دست زده كه پاره شدنی نیست.
إنها لكبیرة إلا علی الخاشعین… ضمیر(ها) به كلمه(صلوة) برمی گردد، و اما این كه آنرا به كلمه«استعانت» كه جمله(استعینوا) متضمن آن است برگردانیم،ظاهرا با جمله:الا علی الخاشعین،منافات داشته،برای این كه خشوع با صبر خیلی نمیسازد،و فرق میان خشوع و خضوع با این كه معنای تذلل و انكسار در هر دو هست،این است كه خضوع مختص به جوارح و اعضای بدنی است، ولی خشوع مختص به قلب است.
آیت اللّه مكارم شیرازی در تفسیر نمونه میفرمایند:
قرآن برای این كه انسان بتواند بر امیال و خواستههای دل پیروز گردد و حب جاه و مقام را از سر بیرون كند در آیه بعد چنین میگوید:از صبر و نماز یاری جوئید و با استقامت و كنترل خویشتن بر هوسهای درونی بیرون شود:و إستعینوا بالصبر و الصلوة.
سپس اضافه میكند این كار جز برای خاشعان سنگین و گران است:و إنها لكبیرة إلا علی الخاشعین.
در آخرین آیه مورد بحث خاشعان را چنین معرفی میكند(همانها كه میدانند پروردگار خود را ملاقات خواهند كرد و به سوی او بازمی گردند:الذین یظنون أنهم ملاقوا ربهم و إنهم إلیه راجعون.
«یظنون» از ماده«ظن» گاه به معنی گمان و گاه به معنی یقین می آید و در اینجا مسلما به معنی ایمان و یقین قطعی است،زیرا ایمان به لقاء الله بازگشت به سوی او حالت خشوع و خداترسی و احساس مسئولیت را در دل انسان زنده میكند و این یكی از آثار تربیتی ایمان به معاد است كه همه جا در برابر انسان صحنه آن دادگاه بزرگ را مجسم میسازد و به انجام مسئولیتها و حق و عدالت دعوت میكند.
این احتمال نیز وجود دارد كه «ظن» در اینجا به معنی گمان باشد، و این در حقیقت یك نوع مبالغه و تأكید است كه اگر انسان فرضا به آن دادگاه بزرگ ایمان نداشته باشد و فقط گمان كند،كافی است كه از هرگونه خلافكاری خودداری نماید و در واقع سرزنش به علماء یهود است كه اگر ایمان شما حتی به درجه ظن و گمان برسید باز باید احساس مسئولیت كنید و دست از این گونه تحریفات بردارید.
نكتهها
1.«لقاءالله» چیست؟
تعبیر به«لقاءالله» در قرآن مجید كرار آمده است.و همه به معنی حضور در صحنه قیامت می باشد،بدیهی است منظور از لقاء و ملاقات خداوند ملاقات حسی،مانند ملاقات افراد بشر با یكدیگر نیست،چه اینكه خداوند نه جسم است و نه رنگ و مكان دارد كه با چشم ظاهر دیده شود، بلكه منظور یا مشاهده آثار قدرت او در صحنه قیامت و پاداشها و كیفرها و نعمتها و عذابهای او است،چنانكه گروهی از مفسران گفتهاند.یا به معنی یك نوع شهود باطنی و قلبی است،زیرا انسان گاه به جائی می رسد كه گویی خدا را با چشم دل در برابر خود مشاهده می كند، به طوری كه هیچ گونه شك و تردیدی برای او باقی نمیماند.
این حالت ممكن است بر اثر پاكی و تقوا و عبادت و تهذیب نفس در این دنیا برای گروهی پیدا شود،چنان كه در نهج البلاغه می خوانیم:
یكی از دوستان دانشمند علی(ع) به نام«ذعلب یمانی» از امام(ع) پرسید:«هل رأیت ربك» (آیا خدای خود را دیده ای)؟!
امام(ع) فرمود:افا أعبد ما لا اری؛ آیا خدائی را كه نبینم پرستش كنم؟! و هنگامی كه از او توضیح بیشتر خواست امام اضافه كرد:لا تدركه العیون بمشاهدة العیان و لكن تدركه القلوب بحقائق الایمان؛ چشمهای ظاهر هرگز او را مشاهده نمیكنند،بلكه قلبها به وسیله نور ایمان او را درك مینمایند.
ولی این حالت شهود باطنی در قیامت برای همگان پیدا میشود، چرا كه آثار عظمت و قدرت خدا در آنجا آنچنان آشكار است كه هر كور دلی هم ایمان قطعی پیدا میكند.
2.راه پیروزی بر مشكلات
برای پیشرفت و پیروزی بر مشكلات دو ركن اساسی لازم است، یكی پایگاه نیرومند درونی و دیگر تكیه گاه محكم برونی.
در آیات فوق به این دو ركن اساسی با تعبیر«صبر» و«صلوة» اشاره شده است:صبر آن حالت استقامت و شكیبایی و ایستادگی در جبهه مشكلات است و نماز پیوندی است با خدا و وسیله ارتباطی است با این تكیه گاه محكم.
گرچه كلمه صبر در روایات به روزه تفسیر شده است ولی مسلما منحصر به روزه نیست،بلكه ذكر روزه به عنوان مصداق بارز و روشن آن است.زیرا انسان در پرتو این عبادت بزرگ ارادهای نیرومند و ایمانی استوار پیدا می كند و حاكمیت عقلش بر هوسهایش مسلم می گردد.
مفسران بزرگ در تفسیر این آیه نقل كردهاند كه رسول گرامی اسلامی هر گاه با مشكلی روبرو می شد كه او را ناراحت می كرد از نماز و روزه مدد میگرفت.
و نیز از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:
هنگامی كه با غمی از غمهای دنیا روبرو می شوید وضو گرفته،به مسجد بروید، نماز بخوانید و دعا كنید.زیرا خداوند دستور داده:وإستعینوا بالصبر و الصلوة.
توجه به نماز و راز و نیاز با پروردگار نیروی تازهای در انسان ایجاد میكند و او را برای رویاروئی با مشكلات نیرو میبخشد.
در كتاب كافی از امام صادق(ع) میخوانیم:
كان علی(ع) إذا اهاله امر فزع قام الی الصلوه ثم تلا هذه الایه و استعینوا بالصبر و الصلوة؛ هنگامی كه مشكل مهمی برای علی(ع) پیش میآمد به نماز برمیخواست سپس این آیه را تلاوت می فرمود:و إستعینوا بالصبر و الصلوة.
آری نماز انسان را به قدرت لایزالی پیوند می دهد كه همه مشكلات برای او سهل و آسان است و همین احساس سبب میشود كه انسان در برابر حوادث نیرومند و خونسرد باشد.
آیت الله جوادی آملی در تفسیر موضوعی خود در رابطه با آیات فوق میفرمایند:
انسان، فقیر محض و در همهٔ امور نیازمند كمك است،از این رو استعانت برای او لازم و نسبت به وی كمال وجودی است و چون شؤون موجود نیازمند در شعاع هستی او قرار دارد و انسان نیز ربط محض و همه كارهای او وابسته است،متعلَّق آن استعانت،همه شؤون تكاملی اوست.
راه استعانت از خدا كه تنها مستعان است نزدیك شدن به آن مبدأ قدرت است و این فقط با اطاعت كه صبر و نماز دو مصداق از مصادیق آن است تحقق مییابد.
به مقتضای بلاغت، صبر از میان همه مكارم اخلاق گزینش و در كنار نماز و در پی بیان برخی واجبات و محرمات كه نیازمند صبر و استقامت است ذكر شد،كه چنین جایگاهی(درخواست كمك از خدا) متناسب با سفارش به صبر از یك سو و سفارش به ارتباط با خدا(نماز) از سوی دیگر است….
نماز به دلیل اشتمال بر ركوع و سجود،نماد خضوع و خاكساری است.انجام و تحمل این بزرگ جز بر صاحب قلب خاشع،دشوار و سنگین است.
نماز،حمی و حرم الهی است كه ابلیس از آن حریم میگیرد.از این رو وسیلهٔ استعانت خوبی برای فائق شدن بر معضلات و نیل به مقام استقامت است كه نمازگزار در ظل آن، مهبط فرشتگان تبشیر میگردد.آن خشوع كه سنگینی نماز را آسان می كند نتیجهٔ هدایت ویژهای است كه از مبدأ فیض بهره او شده است.
مؤمنان،به آخرت یقین دارند.این یقین،انسان را خاشع قطعی و خاكسار یقینی میسازد، خشوعی كه بتوان با آن، بار ثقیل نماز را كه امانت الهی است بر دوش كشید. البته جریان احتضار و مرگ و قیامت چنان دردناك است كه گمانش نیز برای خاكسار شدن انسان كافی است.
خاشعان،كه اهل یقین به معاد و رجوعند، امید رسیدن به لقای رحمت خاص و رضوان و كرامتهای الهی را دارند،امیدی آمیخته با خوف و نگرانی از سوء عاقبت و احتمال نرسیدن به آن نعمتها و كرامتها.از این رو پیوسته حزنی ممدوح بر قلب آنها چیره شده،دل شكستهاند و این انكسار و حزن،سبب خشوع است.
الخاشعین:«خشوع» مربوط به قلب انسان(جانحه) است،برخلاف«خضوع» كه وصف اعضای ظاهری(جارحه) است،از این رو تصنّع و ریاپذیر است.در حالی كه در خشوع، ریا راه ندارد.به همین جهت، نیّت مؤمن چون امری است قلبی و ریاناپذیر، از عمل ظاهر و ریاپذیر وی بهتر است:«نیّه المؤمن خیر من عمله» و به همین نسبت نیز از هر كاری سنگین تر است و در نتیجه از باب«أفضل الأعمال أحمزها» از هر عملی با فضیلت تر است؛ زیرا اخلاص از هر چیزی دشوارتر است و نیّت،از آن رو كه باید خالص باشد بسیار سخت است و در صورت تحقّق، فضیلت آن بیش از سایر اعمال است.
تناسب آیات
با توجه به این كه در آیات قبل،مجموعه ای از تكالیف متوجه تودهٔ بنی اسرائیل عموماً، و علمای آنان خصوصاً شده است كه بدون استعانت، انجام آن تكالیف دشوار است(نظیر نفروختن آیات خدا به ثمن بخس دنیا با آنچه در خصوص آیهٔ قبل به عنوان تهذیب روح و عدم نسیان نفس مطرح گردیده) در این دو آیه راه استعانت و آنچه را می شود از آن كمك گرفت نشان میدهد و میفرماید:«از صبر و نماز كمك بجویید»
سپس درباره شرط تحقق این استعانت می فرماید:زمانی ممكن است از صبر و نماز برای غلبه بر مشكلات و انجام تكالیف،كمك بگیرید كه از قلبی خاشع برخوردار باشید. البته این در صورتی است كه ضمیر«إنّها» به استعانت برگردد، ولی اگر مرجع ضمیر«صلوة» باشد بدین معناست كه زمانی میتوانید از نماز بهره بگیرید،یا كسانی میتوانند اهل نماز و استعانت باشد كه از خاشعان شمرده شوند،یعنی قلب شكسته و خاشع است كه میتواند از عالم غیب،امدادها را دریافت كند و سرسبز و خرم گردد؛چنان كه زمین باران آسمانی را برای رفع پژمردگی جذب میكند و به نشاط و سرسبزی میرسد:و من آیاته أنك تری الأرض خاشعة فإذا أنزلنا علیها الماء إهتزّت و ربت.(فصلت،41/39)
آنگاه به معرفی خاشعان و نیز عامل خشوع و خاكساری انسان پرداخته،میفرماید: یاد مرگ و قیامت است كه انسان را خاشع میكند؛یعنی كسانی از قلب ترسان و دل شكسته برخوردارند كه می دانند روزی با خدا ملاقات می كنند و به سوی او باز میگردند.
گرچه ظاهر خطاب در این آیه متوجه یهود است،لیكن به همان بیانی كه در خطاب«أتأمرون الناس…» در آیه قبل گذشت،مضمون آیه اختصاص به آنان ندارد.
اطلاق استعانت
انسان فقیر محض است و هر فقیرصرفی در همه اموز نیازمند كمك است.بنابراین، استعانت انسان مطلق خواهد بود،نه مقیّد؛چنان كه حذف متعلَّق شاهد عموم موارد استعانت است و هرگز محدود به موارد گذشته یا آینده آیات محل بحث نیست،گرچه قدر متقین همان اموری است كه عناصر محوری سیاق آیات را تشكیل میدهد.
شؤون موجود نیازمند،در شعاع هستی او قرار دارد.بنابراین،همهٔ كارهای انسان كه ربط محض است وابسته بوده و هیچ سهمی از استقلال ندارد. هر چند آن كارها عبادی و اخلاقی باشد؛مانند نماز و صبر.پس آنچه به حسب ظاهر خود انسان انجام میدهد،در بخش تتمیم نصاب قبول،نه نصاب فعل معین و معاون او خواهد بود؛زیرا هرگونه فعلی به مبدأ فاعلی كه واجب است بازگردد؛چنان كه هرگونه قبولی به مبدأ قابل كه ممكن است رجوع میكند.با این تحلیل فرق اعانت در افاضه و اعانت در استفاضه معلوم میشود و هرگز چیزی از انسان یا غیر او صادر نمیشود كه صبغهٔ افاضه داشته باشد،بلكه همه آنها در جنبه استفاضه سهمی دارد،گرچه آن نیز به استناد«ما بكم من نعمة فمن الله» از خداوند است.نشانه اطلاق استعانت،سخن رسول گرامی(ص) است:«اذكر الله فإنّه عون لك علی ما تطلب»؛ یعنی اگر كسی به یاد خدا بود خداوند كمك اوست بر هر چه و در هر چه كه او طلب میكند،و اختصاصی به شیء خاص ندارد،غرض آن كه:
1. استعانت برای انسان لازم و كمال وجودی است.
2. متعلق استعانت همهٔ شؤون تكاملی اوست.
3. آنچه از انسان صادر می شود هرچند به صورت استعانت باشد همگی در تتمیم نصاب استعداد سهم دارد.
4. مبدأ افاضه هر فیضی فقط خدای سبحان است كه نه شریك دارد و نه ظهیر.
5. هر جا سخن از اعانت صادق و تعاون حق است، بعد از تحلیل به ظهور اسمای حسنای الهی بازمی گردد و آن معین و معاون با متعاون مظهری از مظاهر اعانت خداست.
مفهوم و مصداق صبر
صبر به همان معنای معهود است؛یعنی تحمّل چیزی كه نفس انسان از آن كراهت دارد.این معنای جامع، همه موارد صبر،اعم از صبر بر مصیبت و صبر در اطاعت و صبر از معصیت را شامل خواهد شد و تفسیر صبر به روزه در بعضی از روایات از قبیل تطبیق مفهوم جامع بر یكی از برجسته ترین مصادیق آن است؛ روزه از مهمترین اسباب كسر شهوت است؛ چنان كه پیامبر اكرم(ص) فرمود:
یا معشر الشباب من استطاع منكم الباه فلیتزوّج فإنّه أغضّ للبصر و أحصن للفرج و من لم یستطع فلیصم فإنّ الصوم له وجاء.
جایگاه ویژه صبر
سرّ این كه از میان همه مكارم اخلاق، نظیر شكر، یقین، حلم، حسن خلق، رضا، تسلیم و توكل.«صبر» در كنار نماز قرار گرفته و مثلا نفرموده«استعینوا بالتوكّل و الصلوة» یا«استعینوا بالشكر و الصلوة» و به بیان دیگر،صبر و نماز با هم ذكر شده، شاید این باشد كه گزینش صبر از میان همه مكارم اخلاق، مقتضای بلاغت كلام است؛ زیرا این خطاب در پی خطاب های دیگری است كه در آیات قبل به صورت یك سلسله واجبات و محرمات نیازمند به صبر و استقامت مطرح شده و طبعاً چنین جایگاهی متناسب با سفارش به صبر از یك سو و سفارش به ارتباط با خدا(نماز) از سوی دیگر است.
برخی مفسران احتمال اختصاص صبر در آیه،به صبر در نماز را مطرح كرده و در توجیه آن گفته اند: وجه تقارن صبر و نماز این است كه مراد از صبر، صبر بر تكالیف و اوصاف نماز حقیقی است؛زیرا رعایت خصوصیتهایی چون حضور قلب و دفع وسوسههای شیطانی،جداً نیاز به استقامت و صبر دارد،لیكن این بیان مصحح حصر صبر در صبر نماز نیست؛زیرا اولاً، اطلاق لفظ ابای از انحصار دارد و ثانیاً، شمول صبر نسبت به نماز مقصود مزبور را تأمین می كند.
افزون بر آنچه گذشت،این نكته نیز قابل توجه است كه صبر در فرهنگ قرآنی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.حتی از برخی آیات برمی آید كه از برخی جهات، صبر از نماز نیز برتر است، مثلاً با آن كه در آیهٔ مورد بحث به خصوص نماز،اهمیت ویژهای داده شده،در عین حال در آیه 153 همین سوره پس از جمله:یا أیها الذین أمنوا إستعینوا بالصبر و الصلوة،به جای آن كه بفرماید:«إنّ الله مع المصلّین» آمده است:«إن الله مع الصابرین» و نیز آنچه در آیه 154 به عنوان عظمت مقام شهید مطرح است:«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أموات…»،به بركت صبر و مقاومت شهید در میدان نبرد است.
صبر غیر از سكوت است؛صبر عبارت از كفّ نفس به فرمان خدای سبحان و بهترین عامل پیروزی در برخورد با مشكلات است و چنان كه گذشت به جا آوردن نماز همراه با خضوع و خشوع و حضور قلب و رعایت همه شرایط و خصوصیتهای آن در گروه صبر و پایداری است و این كه در برخی روایات،صبر و صلاة بر رسول اكرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) تطبیق شده از این روست كه آنها حقیقت صبر و نماز بودند.
سنگینی نماز بر سركشان
ضمیر در«إنّها» به قرینه استعمال واژه خشوع در قرآن درباره نماز به«الصلوة» باز میگردد.نه به«استعانت» مستفاد از جمله قبل؛چنان كه بعضی از مفسران آن را به عنوان یكی از دو احتمال در آیه پذیرفتهاند و نه به همه تكالیفی كه در مجموع این آیه و آیات قبل مطرح شده؛چنان كه بعضی آن را به عنوان یكی از سه احتمال در آیه ذكر كردهاند،از این جهت تكالیف الهی كه به وسیله رسول گرامی(ص) متوجه آنان میشد بر آنها ثقیل بود.این احتمال از ابتكارهای زمخشری محسوب شده است.
در عین حال كه ضمیر«إنّها» در ظاهر لفظ به«الصلوة» بازمی گردد، مضمون«و إنّها لكبیرة إلاّ علی الخاشعین» ممكن است شامل صبر نیز بشود(به ویژه با توجه به آنچه گذشت كه صبر،كفّ نفس به فرمان الهی است،نه صرف سكوت،و چنین وصف بلندی بدون داشتن قلبی خاشع ممكن نیست)؛نظیر آنچه در آیهٔ:و إذا رأوا تجارة أو لهواً إنفضوا إلیها، آمده كه گرچه ضمیر«إلیها» به خصوص تجارت باز می گردد و«انفضّوا إالیهما» گفته نشده، در عین حال تجارت و لهو هر دو مراد است و نیز نظیر آنچه در آیه:الذین یكنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله،آمده كه ضمیر در«لا ینفقونها» به خصوص«فضّة» بازمیگردد(گرچه برخی برآنند كه به دنانیر و دراهم برمیگردد) و به جای تثنیه آمدن به صورت مفرد آمده، در عین حال شكّی نیست كه حكم در آیه شامل«ذهب» نیز میشود.
زمینه تحمل نماز
نماز؛بر اثر داشتن اجزایی چون ركوع و سجود،تجسمی از خضوع و خاكساری است و هر كسی حاضر به انجام آن نیست.از این رو در آیهٔ محل بحث امری بزرگ و سنگین معرفی شده است.و انّها لكبیرة،در جای دیگر آمده است:كبر علی المشركین ما تدعوهم إلیه.
تنها كسانی می توانند به آسانی آن را تحمل كنند، آن را برپا دارند،از آن استعانت بجویند و به نتیجه برسند كه به امر عظیمتر، یعنی خشوع قلبی رسیده باشند.جنگ درونی و مبارزه با هوای نفس نیازمند خضوع و خاكساری در برابر خدای بزرگ است.
خدای سبحان در جنگ با دشمن به ما فرمود:هر چه در توان دارید برای رویارویی با دشمن سلاح فراهم سازید و نیروی رزمی بسیج كنید:و أعدّوا لهم ماإستطعتم من قوة. در جنگ درونی نیز میفرمایند:باید خاشع و دل شكسته شوید تا بتوانید بار سنگین نماز را بر دوش كشید و همانند زمینی كه با خشوع خود میتواند باران طبیعی را از آسمان ملك جذب كند و در نتیجه، سرسبز و خرم شود،شما نیز با خشوع درونی و با سلاح دعا: «الدعاء سلاح المؤمن» و بكاء:«و سلاحه البكاء» و با سرمایه امید و رجا:«ارحم من رأس ماله الرجاء» كه همه آن در نماز جمع است،میتوانید از نماز كمك گیرید تا باران رحمت و مغفرت را از آسمان ملكوت،به زمین تشنه خود سرازیر كنید.
سرچشمه خشوع
نماز كه مناجات ویژه نمازگزار با خداست،حرم الهی محسوب میشود.از این رو ابلیس از هراس شهاب ثاقب حریم میگیرد و در محاوره محرمانه عبد و مولا وارد نمیشود. از این جهت وسیله استعانت خوبی است تا نمازگزار نه تنها بر معضلات فائق شود، بلكه در پرتو آن استعانت، به استقامت برسد و در ظلّ استقامت مهبط فرشتگان تبشیر گردد:الذین قالوا ربّنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكة ألاّ تخافوا و لا تحزنوا.از این جا سرّ صعوبت و ثقل آن بر غیر متطامن معلوم میشود؛چنان كه راز سهولت آن بر متواضع متطامن روشن میگردد و نیز رمز قرّه العین بودن آن برای اوحدی از نمازگزاران هویدا خواهد شد:«جعلت قرة عینی فی الصلاه» زیرا حبیب خدا حلیف مناجات با اوست.
خشوعی كه مطیّه حمل عطیّه نماز است در حدّ خود عطای الهی است،نه عصای مصلی؛یعنی نمازگزاری كه در پرتو خشوع توان تحمل بار امانت وزین نماز را دارد وام دار خدای سبحان است،زیرا همین تطامن و خشوع و تواضع و فروتنی هدایت ویژه ای است كه از طرف مبدأ فیض بهرهٔ او شده است.از این رو خداوند با دو تعبیر،سنگینی نماز را نسبت به نمازگزاران راستین آسان كرد:یكی«خشوع» كه در آیه مورد بحث آمده:إلا علی الخاشعین،و دیگری« هدایت» كه گرچه آیه هدایت صریحاً درباره نماز نیست، ولی راجع به پذیرش حكم جدید قبله نماز است كه تعبّد خاصّ و تخضّع و تخشع مخصوص را طلب می كرد.
تذكّر:در دومین آیه مورد بحث نیز به منشأ خشوع خاشعان اشاره شده،میفرماید: یاد مرگ و قیامت همه توان انسان را گرفته، قلب او را می لرزاند و وی را خاشع می سازد، زیرا همه غرورها و«من و ما» گفتنها از این روست كه مرگ و عذاب قیامت از یادها رفته است وگرنه آنان كه به حساب و میزان و بهشت و جهنّم یقین دارند یا دست كم گمانش را می برند، و از حال احتضار و احوال قبر غافل نیستند، خاكسار و خاشع و دل شكسته شده، به نماز و استعانت از دعا و بكاء رو میآورند:الذین یظنّون أنّهم ملقوا ربهم و أنّهم إلیه راجعون.
نقش یقین به لقای پروردگار
«ظنّ» در«یظنون» به معنای یقین است، نه گمانی كه قسیم یقین و در برابر آن است؛ زیرا اولاً، مؤمنان به ویژه مؤمنان خاشع مطابق آنچه در آیه چهارم سوره گذشت:و بالاخرة هم یوقنون،به آخرت یقین دارند و ثانیاً،یقین است كه انسان را خاشع قطعی و خاكسار یقینی میسازد وگرنه صرف گمان به خطری درآینده،تنها خشوع ظنّی و ضعیفی را در پی دارد و چنین خشوعی نمیتواند بار ثقیل نماز را كه امانت الهی است بر دوش بكشد، مگر از ناحیه قوت مظنون كه خواهد آمد،چون قوّت مظنون به مثابهٔ قوّت ظن است و ظنّ قوی و متاخم قطع،اثر یقین را دارد.
لقاء و رجوع
از آنچه گذشت روشن شد كه در تبیین معنای«لقاء» و«ملاقوا ربهم» دو احتمال وجود دارد: نخست این كه كنایه از اصل بعث و قیامت و رجوع به حساب و كتاب باشد و دیگر این كه مراد، لقای خاص پروردگار و رسیدن به مقام محمود قرب الهی باشد. به دو قرینه می شود معنای دوم را اختیار كرد:
1. تعبیر به ملاقات ربّ، آن هم با اضافه ربّ به ضمیر«هم» كه ظهور در اضافهٔ تشریفی دارد و در مجموع دلالت بر نوعی انس و قرب میكند،به جای آن كه به«إنّهم ملاقوا الله» یا«لقاء یومهم» و«لقاء الاخرة» تعبیر شود.
2.لازم معنای اول این است كه جمله«و انهم الیه راجعون» تكرار جمله اول باشد، چون در این صورت لقای رب چیزی جز به سوی رب نیست.
آیات 153 و 154 سوره بقره:
یا إیها الذین آمنوا إستعینوا بالصبر و الصلوة إنّ الله مع الصابرین.و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أموات بل أحیاء و لكن لاتشعرون.
ای كسانی كه ایمان آوردید از صبر و نماز كمك جویید كه خدا با صابران است.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ترجمه آیات 153 تا 157سورهٔ مباركه بقره و در قسمت مربوط به صبر و نماز میفرمایند:
این آیات مؤمنین را تحریك میكند كه خود را برای قتال آماده كنند و به ایشان خبر میدهد كه بلا و محنتی در پیش دارند،بلائی كه هرگز به مدارج تعالی و رحمت پروردگار و به اهتدای،به هدایتش نمیرسند،مگر آن كه در برابر آن صبر كنند و مشقتهایش را تحمل نمایند،و به ایشان این حقیقت را تعلیم میدهد كه باید برای رسیدن به هدف از قتال استمداد بگیرند،میفرماید:از صبر و نماز استعانت بجوئید،از صبر كه عبارتست از خودداری از جزع و ناشكیبایی و از دست ندادن امر تدبیر،و از نماز كه عبارت است از توجه به سوی پروردگار و انقطاع به سوی كسی كه همه امور به دست او است،آری«ان القوه لله جمیعا؛نیرو همهاش از خداست».
صبر از بزرگترین ملكا ت و احوالی است كه قرآن آن را ستوده و مكرر امر بدان نموده است،تا جایی كه قریب به هفتاد مورد شده،حتی درباره اش فرموده:إن ذلك من عزم الامور؛این صبر از كارهای بس مهم است. و نیز فرموده:و ما یلقیها إلا الذین صبروا و ما یلقیها إلا ذوحظ عظیم؛این اندزر را نمیپذیرند مگر كسانی كه صبر كنند و نمیپذیرند، مگر صاحب بهرهای عظیم.و نیز فرموده:إنّما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب؛تنها صابرانند كه بدون حساب اجرشان به تمام داده میشود.
و اما صلوة:دربارهٔ آن همین قدر میگوییم:كه نماز از بزرگترین عبادتهایی است كه قرآن بر آن تأكید بسیار دارد.حتی درباره اش فرموده:إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنكر؛ نماز انسان را از فحشا و منكر بازمی دارد.و در قرآن درباره هر امری سفارش میكند، درصدر آن و در اولش نماز را بیاد میآورد.
خدای سبحان صبر را چنین توصیف كرده كه خدا با صابران است كه دارای این صفتند،و اگر در این آیه مورد بحث تنها صبر را توصیف كرد و از نماز چیزی نفرمود،با اینكه در آیه: و إستعینوا بالصبر و الصلوة و إنها لكبیرة، نماز را توصیف كرده، بدین جهت بود كه مقام آیات مورد بحث مقام برخورد با مواقف هول انگیز و هماوردی با شجاعان است و در این مقام اهتمام ورزیدن به صبر مناسب تر است. به خلاف آیه سابق، و باز به همین جهت در آیه مورد بحث فرمود:إن الله مع الصابرین، و نفرمود: إن الله مع المصلین.
و اما اینكه فرمود:خدا با صابران است این معیت غیر آن معیتی است كه در آیه: و هو معكم اینها كنتم(او با شماست هر جا كه باشید) آمده، برای اینكه معیت در آیه سوره حدید،معیت احاطه و قیوم است، می خواهد بفرماید: خدا بر همه شما احاطه دارد و قوام ذات شما با اوست. به خلاف معیت در آیه مورد بحث كه به معنای یاری كردن صابران است،میخواهد بفرماید(الصبر مفتاح الفرج؛صبر كلید فرج خدایی و یاری اوست).
آیت الله مكارم شیرازی در تفسیر نمونه، جلد1، صفحهٔ 518 در رابطه با آیات فوق می فرمایند:
در نخستین آیه مورد بحث سخن از صبر و پایداری به میان میآورد،كه بدون آن، مفاهیم گذشته هرگز تحقق نخواهد یافت.نخست می گوید:ای كسانی كه ایمان آورده اید از صبر و نماز كمك بگیرید؛یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة؛و با این دو نیرو(استقامت و توجه به خدا) به جنگ مشكلات و حوادث سخت بروید كه پیروزی از آن شما است (زیرا خداوند با صابران است) «ان الله مع الصابرین».
به عكس آن چه بعضی تصور میكنند،«صبر» هرگز به معنی تحمل بدبختیها و تن دادن ذلت و تسلیم در برابر عوامل شكست نیست.بلكه صبر و شكیبایی به معنی پایداری و استقامت در برابر هر مشكل و هر حادثه است.
لذا بسیاری از علمای اخلاق برای«صبر» سه شاخه ذكر كردهاند:
صبر بر اطاعت:مقاومت در برابر مشكلاتی كه در راه طاعت وجود دارد.
صبر بر معصیت:ایستادگی در برابر انگیزههای گناه و شهوات سركش و طغیانگر.
صبر بر مصیبت:پایداری در برابر حوادث ناگوار و عدم خود باختگی و شكست روحی و ترك جزع و فزع.
كمتر موضوعی را در قرآن میتوان یافت كه مانند«صبر» تكرار و مورد تأكید قرار گرفته باشد.در قرآن مجید در حدود هفتاد مورد از صبر،سخن به میان آمده كه بیش از ده مورد از آن به شخص پیامبر(ص) اختصاص دارد.
تاریخ مردان بزرگ گواهی می دهد كه یكی از عوامل مهم یا مهمترین عامل پیروزی آنان استقامت و شكیبایی بوده است.افرادی كه از این صفت بی بهرهاند در گرفتاریها بسیار زود از پا در میآیند و میتوان گفت نقشی را كه این عامل در پیشرفت افراد و جامعهها ایفا میكند،نه فراهم بودن امكانات دارد و نه استعداد و هوش و مانند آن.
همین دلیل در قرآن مجید روی این موضوع با مؤكدترین بیان تكیه شده است،آنجا كه میگوید:إنما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب(زمر، 39/10)؛صابران پاداش خود را بیحساب میگیرند.
و در مورد دیگر بعد از ذكر«صبر در برابر حوادث» میخوانیم:إن ذلك من عزم الأمور(لقمان، 31/17)؛این كار از محكمترین كارها است.
اصولا ویژگی استقامت و پایمردی،این است كه فضائل دیگر بدون آن ارج و بهایی نخواهد داشت كه پشتوانه همه آنها صبر است و لذا در نهج البلاغه در كلمات قصار میخوانیم:
و علیكم بالصبر، فان الصبر من الایمان كالراس من الجسد، و لا خیر فی جسد لا راس معه،و لا فی ایمان لا صبر معه؛بر شما باد به صبر و استقامت كه صبر در برابر ایمان همچون سر است در مقابل تن،تن بی سر فایدههای ندارد، همچنین ایمان بدون صبر ناپایدار و بینتیجه.
در روایات اسلامی عالیترین صبر را آن دانستهاند كه به هنگام فراهم آمدن وسائل عصیان و گناه،انسان مقاومت كند و از لذت گناه چشم بپوشد.
در آیه مورد بحث مخصوصا به مسلمانان انقلابی نخستین كه دشمنان نیرومند و خونخوار و بی رحم از هر سو آنها را احاطه كرده بودند، دستور داده شده است كه در برابر حوادث مختلف از قدرت و صبر و پایمردی كمك بگیرند، كه نتیجه آن استقلال شخصیت و اتكاء به خویشتن و خود یاری در پناه ایمان به خداست و تاریخ اسلام این حقیقت را به خوبی نشان میدهد كه همین اصل اساسی پایه اصلی همه پیروزیها بود.
موضوع دیگری كه در آیهٔ بالا به عنوان یك تكیه گاه مهم در كنار صبر، معرفی شده، نماز است. لذا در احادیث اسلامی می خوانیم:
كان علی إذا أهاله أمر فزع قام الی الصلوة ثم تلی هذه الایة إستعینوا بالصبر و الصلوة؛هنگامی كه علی(ع) با مشكلی روبرو میشد به نماز برمیخاست و پس از نماز به دنبال حل مشكل میرفت و این آیه را تلاوت می فرمود:و إستعینوا بالصبر و الصلوة.
از این موضوع هرگز نباید تعجب كرد، زیرا هنگامی كه انسان در برابر حوادث سخت و مشكلات طاقت فرسا قرار میگیرد، و نیروی خود را برای مقابله با آنها ناچیز میبیند، نیاز به تكیه گاه دارد كه از هر جهت نامحدود و بیانتها باشد،نماز او را با چنین مبدیی مربوط میسازد، و با اتكا بر او میتواند با روحی مطمئن و آرام،امواج سهمگین مشكلات را درهم بشكند.
بنابراین آیه فوق در حقیقت به دو اصل توصیه میكند:یكی اتكای به خداوند كه نماز مظهر آن است و دیگری مسأله خودیاری و اتكای به نفس كه به عنوان صبر از آن یاد شده است.
بررسی نماز در احادیث و سیره معصومین
1. قال رسول الله(ص):ما بین الكفر و الایمان الاّ ترك الصلوة؛1 بین كفر و ایمان، فاصله ای جز ترك نماز نیست.
2. قال رسول الله(ص): لیس منی من استخف بصلاته فلا یرد علی الحوض لا والله؛2 كسی كه نمازش را سبك شمارد از ما نیست.به خدا قسم! چنین كسی در كنار حوض كوثر بر من وارد نخواهد شد.
3. قال علی(ع):اوصیكم بالصلاة التی هی عمود الدین و قوام الاسلام،فلا تغفلوا عنها؛3 شما را به نماز سفارش می كنم، كه ستون دین و قوام اسلام است، پس از آن غفلت نكنید.
4. قال الصادق(ع):فضل الوقت الاول علی الاخیر، كفضل الاخرة علی الدنیا؛4 فضلیت خواندن نماز در اول وقت نسبت به تاخیر انداختن آن،مثل فضیلت آخرت بر دنیاست.
5. قال الصادق(ع):اُدعوا الی قرابتی و من لطف لی، فلمّا اجتمعوا حوله،قال:انَّ شفاعتنا لن تنال مستخفا بالصلاة؛5 خویشان و دوستان مرا فراخوانید! پس چون اینان گرد آن حضرت جمع شدند،فرمودند:همانا شفاعت ما هرگز به كسی كه نمازش را سبك بشمارد، نمیرسد.
6. عن الرضا(ع) عن ابیه، عن الصادق(ع) عن آبائه عن امیرالمؤمنین(ع) قال:اوصیكم بالصلاه و حفظها، فانّها خیر العمل و هی عمود دینكم؛6 شما را به نماز و پاسداری از آن، سفارش میكنم، زیرا نماز بهترین عمل و ستون دین شماست.
7. قال الرضا(ع):الصلاة قربان كلّ تقی؛7 نماز، وسیله تقرب هر پرهیزگار به خداوند متعال است.
پیامبر(ص) همواره از هر فرصت و فراغتی در شب و روز و نیمه های شب به نماز می ایستاد و به مناجات و راز و نیاز می پرداخت. همسران و بعضی از اصحاب، به آن حضرت می گفتند:«ای رسول خدا خودت را از آن همه به زحمت نینداز.» در پاسخ آنها می فرمود:«إلا اكن عبدا شكورا؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟»8
روزی یكی از اصحاب به پیامبر(ص)عرض كرد:مگر نه این است كه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است،پس چرا خود را آن همه به زحمت میاندازی و نماز می خوانی؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:«آیا بنده شاكر خدا نباشم؟… سوگند به خدا اگر بر اثر نماز و عبادت،اعضای پیكرم قطعه قطعه شوند و چشمانم از كاسه درآیند و بر روی سینه ام بریزند هرگز نمیتوانم شكر یك دهم،از یك دهم یك نعمت خدا را ادا كنم، با این كه همه شمارش كنندگان قادر به شمارش نعمت های الهی نیستند.9
ام سلمه(یكی از همسران نیك رسول خدا(ص)) میگوید:
شبی پیامبر(ص) در حجره من بود.در بستر خواب آرمید،نیمههای شب بود كه دیدم آن حضرت در بستر نیست، هراسان شدم،برخاستم و در تاریكی شب به جست و جوی او پرداختم،او را در كنج حجره ایستاده یافتم كه دستهایش به سوی آسمان بلند بود و میگریست و دعا میكرد، از جمله می گفت:اللهم لاتكلنی إلی نفسی طرفة عین ابدا؛ خدایا مرا هرگز به اندازه یك چشم ببه هم زدن به خودم وانگذار» به آن حضرت عرض كردم:با این كه خداوند،عالی ترین مقام را به شما داده،و گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده، چرا آن همه خود را به رنج میاندازی و چنین می گویی؟ آن بزرگوار در پاسخ من فرمود:ای ام سلمه! هرگز خود را ایمن نمیدانم،خداوند یك لحظه برادرم یونس(ع) را به خودش واگذاشت.او به آن همه بلاها(مانند غرق شدن در دریا و در شكم ماهی قرار گرفتن و…) گرفتار شد.10
پیامبر(ص) آنقدر به نماز عشق میورزید و آن را به جا میآورد كه پاهایش آماس میكرد و ساق پاهایش متورم میشد.11
حضرت علی(ع) بسیار به نماز اهمیت میداد، او می فرمود:
لكل شیء وجه و وجه دینكم الصلاة؛هر چیزی دارای صورت است،صورت دین شما نماز می باشد.12
علامه امینی مینویسند:
طبق روایات بسیار،حضرت علی(ع) در شبانه روز هزار ركعت نماز می خواند.13
حضرت زهرا(س) در محراب عبادتش آن قدر به نماز می ایستاد كه پاهایش ورم میكرد. نور آن حضرت هنگام نماز و عبادت،در ملكوت أعلی برای اهل آسمان می درخشید؛ چنان كه ستارگان برای اهل زمین می درخشند.14
نماز امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و علاقه آنها به نماز نیز شبیه پدرشان حضرت علی(ع) بود. علامه امینی(ره) مینویسد:براساس روایات، حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) در شبانه روز هزار ركعت نماز می خواندند.15
نماز امام حسین(ع) نیز همانند نماز پدر و جدش بود، در زیارت نامههای متعدد آن حضرت كه از امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) نقل شده این جمله آمده:أشهد أنك قد أقمت الصلاة؛ گواهی می دهم كه تو نماز را برپا ساختی.16
آن گاه كه حضرت رضا(ع) در خراسان بود،روزی یكی از دانشمندان بزرگی كه منكر خدا بود(عمران صابی) به مجلس آن حضرت آمد و بین آن دو مذاكره و بحث شروع شد و ادامه یافت. بحث به جای داغ و باریكی رسیده بود. در همین هنگام صدای اذان، فرا رسیدن وقت ظهر را اعلام كرد، امام هماندم برای نماز آماده شد و به مأمون عباسی گفت:«الصلاة قد حضرت؛ وقت نماز فرارسیده» عمران صابی با احساسات پرشور به امام عرض كرد:«ای آقای من، قلبم رام و آماده شده، بحث خود را قطع نكن، بنشین پس از پایان بحث برای نماز برو.» امام رضا(ع) با كمال قاطعیت فرمود:نماز را برگزار می كنیم سپس برای بحث برمیگردیم.» امام با همراهان برخاست و نماز خواندند،پس از نماز به همان مجلس بازگشت و به بحث ادامه داد.17
از اهمیت نماز همین بس كه حضرت رضا(ع) فرمود:«اول ما یحاسب العبد علیه، الصلاة،فان صحت له الصلاة صحت له من سواها،و ان ردت ردت ما سواها؛ نخستین چیزی كه انسان(در قیامت) با مطرح كردن آن حسابرسی می شود نماز است، اگر صحیح بود.سایر اعمال نیز صحیح است، و اگر رد شد سایر اعمال نیز رد میشود.»18
نتیجه گیری
نماز بدون شك یكی از مهمترین فرایضی است كه اسلام بدان سفارش نموده و بر آن تأكید زیادی كرده است تا جایی كه میگویند،قیامت اولین مسئلهای كه از انسان سوال میشود نماز است.لذا در این مقاله اشاره شد كه نماز، نخستین واجب الهی است كه خداوند سبحان بر مردم مقرر داشته و فریضهای است كه بیشتر از همه فرائض دیگر،باید آن را آموخت.
نخستین عمل انسان است كه در آن نظر میشود و نخستین چیزی است كه از آن بازخواست میگردد. اگر مقبول افتد بقیه اعمال هم پذیرفته میشود و اگر رد شود، دیگر اعمال هم رد میشود،نماز، كلید هر نیكی است. چهره و دل بدان روشن می شود و جان با آن به اطمینان میرسد، رحمت را فرامی آورد و زشتی ها با آن زیبا میگردند و برای پیروزی در جهاد اكبر و اصغر از آن مدد میجویند.
نماز آخرین سفارش پیامبران،مخصوصا پیامبر خاتم، حضرت رسول اكرم(ص) است كه در پایان وصیت خویش فرمود:نماز را، نماز را و آن را تا بدان جا تكرار كرد كه زبانش سنگین و سخنش بریده گشت.
بی گمان،نماز بهترین وسیله برای سازندگی و سیر و سلوك به سوی خداوند متعال و هسته بنیادین حركت تكاملی به سوی والاترین هدف انسانیت و جامعه نمونه بشری است. بسی درد و اندوه كه عموم مردم و بلكه بسیاری از نخبگان، این جان مایه حیات و حركت و شكوفایی را آن چنان كه باید،نمیشناسند و خواص، آنچنان كه شاید از آن بهره نمی گیرند، حال آن كه آیات قرآن كریم و سنت شریف بر نقش اعجاز گونه نماز در سازندگی فرد و جامعه، تأكید می ورزند.
افراد بسیاری سرمایه حیات و عمر را در اندیشه سازندگی و انجام تمرینهایی جهت یافتن راه تكامل خرج كرده و در طلب مرشد راه، برخاسته و از ذكرها و وردها و ریاضتها، برای طی كردن منزلگاه های كامل و مراحل مكاشفه و عرفان، یاری جستهاند. ولی فراوان در دام مكارانی افتاده اند كه از سیر و سلوك، جز نام آن هیچ نمی دانند و آن را وسیله نان خوردن و كسب شهرت و دربند كشیدن همه جانبه مریدان نادان خویش،ساخته اند و حال آنكه با نماز و سایر عبادات میتوانند به مراحل بالایی برسند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. علامه مجلسی، بحارالانوار، 82/217.
2. همان/224.
3. همان/232.
4. همان/359.
5. همان.
6. همان.
7. همان.
8. همان، 71/69و226.
9. همان، 46/57.
10. همان، 14/384؛ تفسیر علی بن ابراهیم/432.
11. همان، 71/186؛ الغدیر، 5/26.
12. همان، 82/227.
13.علامه امینی، الغدیر، 5/25.
14.محدث قمی، بیت الاحزان/41ـ42.
15. الغدیر/25.
16. الزاریات/326 ،228 ،235 ،245.
17. عیون اخبار الرضا، 1/172.
18. فقه الرضا/6.