■ پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي با هدايت جوانان به نماز
چكيده :
« آگاه باش كه هر عملي از تو، در گرو نماز توست.» امام علي ( ع )
بزرگ خداوندي كه ما را آفريده، محبت خود را در دل نهاده، تا او را بپرستيم. تا او را بپرستيم. بنابراين، هر كس به پهناي دلش و به اندازه فطرت الهیاش ميتواند به خدا عشق بورزد. نماز سرچشمة همة خوبيها و اصليترين نياز انسان براي رسيدن به كمال است. كودكان به طور فطري ستايشگر ارزشها و پاكيهايند. ما بايد طريقه ستايشگري و طريقه عشق ورزيدن به خوبي ها و پاكي ها را به آنان بياموزيم. بايد فطرت پاك آنان را در جهت عشق ورزيدن به خداي يكتا به شيوهاي خاص (نماز) سوق دهيم. آن گاه كه «پر نياز» از طريق «نماز» با «بي نياز» ارتباط برقرار نمود، نيرويي لذت بخش در درون خود احساس مي كند كه زندگي برايش زيبا مي شود. او زنده است تا نمازي ديگر بخواند و آن گاه كه نمازها و زيبايي ها فزوني گرفت، اقيانوسي از آرامش در وجود او جاري مي شود كه دغدغه هاي زندگي را فراموش مي كند. در اين مقاله، پژوهشگر سعي كرده است با بررسي ديدگاه هاي مختلف دربارة: «دوره هاي درك مفاهيم مذهبي كودكان»، «نماز و نيازهاي جوان»، «برخي از آثار مهم نماز»، «شرايط و رويكردهاي آموزش نماز»، با تأكيد بر رويكرد الگويي، به نتايجي دست يابد. از آن جمله: با توجه به تفاوت هاي فردي كودكان، به ويژه تغييرات تصورات آنان نسبت به خدا در قالب هاي خيال، انسان گونه، فوق انساني و فوق طبيعي، نبايد از همان ابتداي دعوت به نماز، انتظار داشته باشيم شور عارفانهاي در آنان ايجاد شود. پايدارترين و مؤثرترين نوع آموزش نماز، از رويكرد الگويي حاصل مي شود. بدين معني كه كودكان بيشتر از طريق رفتار عيني بزرگترها مي آموزند تا از طريق گفتار آنان. بنابراين بدون اينكه تحت فشار قرار گيرند، داوطلبانه، سريع و راحت از الگوهاي رفتاري بزرگترها تقليد مي كنند. به عنوان مثال: دانش آموزي با مشاهدة اينكه معلمش نماز مي خواند، ممكن است اين رفتار معلم براي او با ارزش تلقي شود. او با ديدن افراد ديگري در جامعه كه نماز مي خوانند، اين ارزش را براي خود مهم تلقي مي كند. حال اگر خود به نماز خواندن مبادرت ورزد، و در موقعيتهاي مختلف به اين عمل ادامه دهد، ارزش نماز خواندن در او دروني مي شود. او اين ارزش را همراه خود به اجتماعات ديگر مي برد و بر ارزشهاي مثبت جامعه مي افزايد.
مقدمه:
در اين دنياي پر پيچ و خم كه هر روز بر پيچيدگي آن افزوده مي شود، هر كسي در پي آن است كه چگونه راه را به پايان برساند. ديگر، فرصت ندارند تا عشق را، و محبت و دوستي را دريابند، يا در ديگران تماشا كنند. گويي عنان اختيار از آنان ربوده شده، مسيري را طي مي كنند كه نميخواستهاند. بايد فرصتي باشد براي تولد يافتن، زيبايي ها را ديدن، آرامش يافتن و دوباره زيستن. اين فرصت زيبا، آرام بخش و حيات بخش «نماز» است. نماز، زيباترين نوع ارتباط انسان باخداوند است كه از آن به عنوان «ستون دين» ياد شده است. در اين مقاله، سعي شده با توجه به ويژگيهاي شخصيتي متغير كودكان و نوجوانان، به ويژه نيازهاي خاص جوانان و دگرگوني در تصورات كودكان نسبت به خدا، رويكردهاي مناسب و دلپذير براي آموزش «نماز» ارائه گردد، تا «نماز»، اين نياز زيباي انسان به خالق يكتا، به صورت دلپذير انجام پذيرد.
اهميت موضوع
اذان، ترانة عشق است و نماز حقيقت عشق. (عباسي، 379 )
انسان به طور فطري ستايشگر ارزش ها، پاكي ها و فضيلت هاست. انسان ها، گرايش به زيبايي، حق خواهي و پارسايي دارند. خدا كمال محض است و همه پاكيها، زيباييها و درستيها را شامل ميشود. بايد به كودكانمان راه و رسم عشق ورزيدن به خدا را بياموزيم. باز به اين بهانه كه عارفان بزرگ در اين راه كم آورده اند، نبايد راه را خيلي دشوار و صعب العبور نشان داد و بي جهت كودكان را دچار ترديد و تزلزل كرد. هر كس به پهناي دلش و به اندازه فطرت الهياش مي تواند به خدا عشق بورزد. همة ذرات هستي در عشق و پرستش خدا غوطه ورند، و انسان هم به عنوان چهرة برجستة آفرينش و امانت دار سترگ الهي حق دارد كه دوستدار خدا باشد. متوليان تربيت بدني بايد خدا را آن گونه معرفي كنند كه بچه ها از صميم دل او را دوست بدارند و از ايجاد پيوند با او لذت ببرند. (زرهاني، 1380)
امام علي (عليه السلام) فرموده: «آگاه باش كه هر عملي از تو، در گرو نماز توست.»
كسي كه هر روز چندين بار دست از كار مي كشد و با پروردگار خود راز و نياز مي كند، ارتباط منظم خود را با خالق خويش حفظ مي كند. آثار اين ارتباط منظم را مي توان به وضوح در رفتار و گفتار نمازگزاران واقعي مشاهده كرد. (عطاري، 1380)
مادرم، آن گاه كه به اقامة نماز مي ايستي، حنجره ات با زيباترين واژه «الله اكبر»، بسته ترين پنجره ها را باز مي كند. خونم از گرمي خورشيد گرم تر، در رگ هايم مي جوشد و مي خواهم جانم را دو دستي ارزاني تو بدارم. چادر بهار گونه ات به رعنايي قامتت مي افزايد. گويي خوبي تو را مي خواهد و بهشت را برايت به ارمغان مي آورد. (پور قديمي، 1379)
نخستين نماز، از خاطره انگيز ترين لحظه هاي زندگي هر انسان است. ايستادن و با خدا سخن گفتن، فرصت شكفتن روح، پرواز در بي كرانگي و پيوند دل و جان با ملكوت است. (رحمتي، 1379)
مادرم، آن گاه كه به اقامه نماز مي ايستي، از نغمه هاي شيرين نمازت به وجد و طرب در مي آيم و به وجاهت و وقار تو مي نازم. (پور قديمي، 1379)
نماز، سرچشمه همه خوبي هاست و اصلي ترين نياز انسان براي رسيدن به اوج كمال و عروج از جاذبه هاي مادي به سوي قرب الهي است. نماز آيينة پاك و صافي است كه انسان مؤمن روح خود را در برابر آن مي آرايد و دل خود را جلا مي دهد و سپس در برابر يكتا سر تعظيم و تسليم فرود مي آورد. (نجفي ، 1379 )
بزرگ خداوندي كه ما را آفريد، محبت خود را در دل ما نهاد و باعث شد كه او را بپرستيم تا روحمان بزرگ و بزرگ تر شود. (خدابخشي ، 1379)
دوره هاي درك مفاهيم مذهبي در كودكان
دورة كودكي اول ( تولد تا 4 سالگي )
مرحله اي است كه كودك در آن موجودي كاملاً وابسته است و بيش ترين زمان عمرش را در آغوش مادر يا در كنار او مي گذراند. توان تقليد از ماه چهارم ولادت به صورت بسيار ضعيف در كودك ظاهر مي شود، ولي در پايان اين مرحله شديداً قوت مي گيرد. كودك دوست دارد از والدين و مخصوصاً از مادر و بعدها از پدر خود تقليد كند. به اعمال عبادي مادر، به خم و راست شدن او، در حين نماز، حساس است. دوست دارد چون او عمل كند، همانند او لب بجنباند و ذكر گويد و اين خود يك فرصت مقدماتي براي دعوت به تقليد نماز است.(قائمي، 1375)
دورة كودكي دوم ( 4 -7 سالگي )
اين دوره شامل خردسالان، يعني كودكان پيش دبستاني و حتي كودكان در دو سال نخست دبستان مي شود. در اين دوره تفكر ديني كودكان دو ويژگي عمده دارد:
1- خود محور بودن 2- تك كانوني بودن
خود محوري بدين معناست كه داوري هاي كودك صرفاً از نظر گاه خود او صورت مي گيرد. او نمي تواند خود را به جاي ديگران بگذارد و از چشم آنان به قضيه بنگرد. تك كانوني بودن يعني يك جنبه از يك حادثه را جدا مي كنند، و نه جنبة مهمي از آن را. به خدا در قالبهاي بسيار انسان گونه نگريسته، آشفتگي زيادي در ذهن كودك درباره خدا وجود دارد. مثل اين كه او تصور ميكند خدا در بهشتي زندگي مي كند كه در آسمان ها قرار دارد، او نيز گرسنه مي شود و غذا مي خورد و خداوند مردم را به دو دسته خوب ها و بدها تقسيم مي كند. ( باهنر، 1371 ) هنوز هم كودكاني با اين تصور بزرگ مي شوند كه انگار «خداوند موجودي است با قدو قامت رشيد و چهره اي مهيب كه در آسمانها بر تختي نشسته، به هر كاري كه بخواهد دست مي زند و عده اي را بدبخت و برخي را خوشبخت مي كند» ( زرهاني ،1380) كودكان در اين سنين بسياري از واژههاي مذهبي را به كار مي برند، اما معني آن را در نمي يابند. ( باهنر، 1371)
دورة كودكي سوم ( 7-9 سالگي)
در اين دوره كودك به سوي تفكر عملياتي حركت كرده ، به مراتبي از تفكر عيني دست مييابد. تفكر عيني كودك داراي اين مزيت است كه دركش از انديشه هاي مذهبي، كم تر رنگ خيال دارد و ديگر آن كه تصورات مذهبي را كه غالباً انتزاعي اند، به همان معناي تحت اللفظي معنا مي كند. يكي از كودكان كه مورد سئوال « گولدمن » قرار گرفته بود، در پاسخ به اين سئوال كه: منظور از اين گفته مسيح ( عليه السلام ) كه انسان نمي تواند با نان خالي زنده بماند چيست؟ بيان داشت: يعني بايد با نان، چيز ديگري مثل كره هم خورد. در حالي كه منظور اصلي اين عبارت احتياج بشر به معنويات است. كودك نكته اصلي را در نيافته است، چرا كه اسير تفكر عيني است. تصوير خدا نيز بيش تر فوق انساني است تا فوق طبيعي، او در آسمان زندگي مي كند و گاهي نيز به زمين سر مي زند. خدا قدرتمند، اما رفتارش غير قابل پيش بيني است. (باهنر،1371)
عشق به خدا و دوستداري او در آنان قوي مي شود. آن ها تدريجاً دريافته اند كه در عين مهر و محبت، حسابرسي، كيفر و عقوبت هم دارد. روايات اسلامي ما والدين را به در خواست اقامه نماز از فرزندان در اين سنين دعوت مي كنند. در همه حال در واداشتن كودك به نماز و عبادت، وضو ساختن و ... اصل بر مدارا، لطف، تدريج و مداومت است. (قائمي، 1375)
دورةكودكي چهارم ( 9-12 سالگي)
تفكر عيني در فهم مواد مذهبي تا سن عقل ( 13 سال) غالب است. به طور تقريبي مي توان گفت كه اين دوره بين خيال پردازي و منطق بزرگسالان قرار دارد . در اين دوره تحول كيفيت تفكر در باره خدا را مي توان عبور از تصوير فوق انساني به فوق طبيعي دانست. قدرت الهي هنوز متأثر از مصاديق فيزيكي است. ارتباط كودك با خدا با نوعي ترس در برابر گناهاني كه انجام داده است، همراه مي باشد. تصور آنان از شيطان اين است كه شيطان موجودي شرير است كه در وراي تمام بدن هاي آدمي مي توان جاي پاي او را يافت. معبد و مساجد به نظر آنان مفاهيم كودكانة خود را از دست داده، به عنوان مكان عبادتي كه بزرگسالان براي شناخت بيش تر خدا و پيامبر و دستورهاي ديني به آن جا مي روند، تبديل مي شود. اين مكان هاي مقدس، كودكان را در جهت نيكوتر شدن مدد مي نمايند. ( باهنر، 1371)
اگر دربارة نماز با كودك بحث شود مي توان آن را در يابد و باور كند، يا اگر از پاداش و كيفر خداوند براي او سخن بگوييم، به خاطر وصول به لذت بهشتي و دوري از عقابهاي احتمالي خداوند حاضر است نماز بخواند. اغلب عبادات او از نوع تجارت با خدا و نوعي بده و بستان به حساب مي آيد و هنوز در شرايطي نيست كه عبادتي ناشي از عرفان داشته باشد. شور مذهبي، مخصوصاً در ارتباط با جنبه الگويي والدين، در كودك پديد مي آيد و اين شور در سنين بلوغ ميتواند با شعور در آميزد و پايهاي براي تمام عمر باشد.( قائمي، 1375 )
نماز و نيازهاي جوان
1- نياز به خلوت
انسان در خلال فعاليتهاي خود، نياز به فرصتي براي خلوت با خويشتن دارد تا «خود» را بيابد، توان جديدي كسب كند و با نشاط وشور بيشتري به زندگي بپردازد. «نماز» به «نياز به خلوت» انسان، جهت مي بخشد چنين خلوت روح بخشي است كه به ساير بخش هاي زندگي انسان، نيرو و انگيزه مي دهد. ( شرفي ، 1379)
2- نياز به ارتباط با جهان هستي
انسان، به ويژه جوان، علاقه مند است نسبت خويش و جهان هستي را بداند و احساس همدلي با جهان بيرون از وجود آدمي، انسان را ارضا مي كند. در غير اين صورت احساس غربت و تنهايي درونش را مي فشارد. احساس همنوايي با جهان و احساس عبوديت در پيشگاه خداوند، همچون داربست محكمي است كه تعادل او را در برابر دنياي پرتلاطم حفظ و برقرار مي كند. (شرفي، 1379)
3- نياز به تبيين غايت زندگي
جوانان بارها و بارها به «چرايي زندگي» مي انديشند و اين واقعيت را نيز باور دارند كه «چگونگي زندگي» از «چرايي زندگي» بر مي خيزد. در برخي از تعابير قرآني، خداوند، آدمي را به معامله و تجارتي سود بخش فرا مي خواند كه سود آن را تضمين كرده است. بر مبناي همين رويكرد قرآني است كه جوان به جاي عقب نشيني از زندگي و نظاره گر رويدادها بودن، به حضور فعال در زندگي دعوت مي شود.
ساحل افتاده گفت: گرچه بسي زيستم هيچ نه معلوم گشت آه كه من كيستم
موج خروشنده اي تيز خراميد و گفت هستم اگـر مي روم، گـر نـروم نيستـم
4- نياز به بينش جديد
جوانان در پي دست يافتن به بينش پويا و جديد نسبت به زندگي اند و براي دستيابي بدان هر تلاشي را پذيرا مي باشند. از جمله عواملي كه در بينش نسل جوان، چنين تحولي به وجود ميآورد، راز و نياز با خدا، نيايش با او و احساس رضايت از همدلي با قادر متعال است. «ويليام جيمز» روان شناس و فيلسوف مكتب پراگماتيسم معتقد است: «وقتي كه خدا را در همه چيز ميبينيم، در پست ترين چيزها، عالي ترين حقايق را خواهيم يافت و حقيقتاً كه دنيا، دنياي ديگري جلوه خواهد كرد.» وي در ادامه سخنانش مي افزايد: «قيافة دنيا در نظر مردم با ايمان فرق ميكند.» (شرفي، 1379)
«دوركيم» معتقد است: مؤمني كه با خدا راز و نياز مي كند، نه تنها انساني است كه به حقايق جديدي دست مي يابد، بلكه انساني است كه خود را قدرتمند احساس مي كند. او در درون خود نيروي بيشتري احساس مي كند و توانايي بيشتري در غلبه بر سختي ها و مشكلات دارد. به نظر او، عملكرد تسكيني دين، به ويژه در ايام نوميدي، داراي اهميت بسيار است. به همين خاطر، در بين افراد ديندار، كمترجرم و جنايت، خودكشي، بزهكاري و ... مشاهده مي شود. ( خزائي،1380 )
امام علي(عليه السلام) مي فرمايد: يكي از نشانه هاي افراد با ايمان آن است كه: «خدا در نظرشان بزرگ و عظيم است و آن چه غير خداست در نظرشان كوچك وحقير مي باشد.» (شرفي، 1379)
5- نياز به خويشتن داري
بردباري و تحمل مشكلات از ويژگي هاي مهم اخلاقي است. زماني كه در نماز به ذكرآية شريفة سورةحمد «اياك نعبد و اياك نستعين» مشغوليم، به مصداق اين آيه، فقط او را مي پرستيم و فقط از او ياري مي خواهيم. اين امرهم جنبة تلقيني دارد و نيروي ايمان را در پرتو تلقين، تقويت مي كند و هم جنبة شناختي دارد، يعني در عمل نيز به هيچ نيرويي جز خداوند اتكا نداشته و نداريم و از كسي جز او در عمل كمك نمي خواهيم. (شرفي، 1379)
«ويليام جيمز» چنين مي گويد: « اگر نيرويي براي تحمل پيشامدها لازم باشد، در اثر دعا و نماز به دست مي آيد.» وي هم چنين متذكر مي شود: «دعا و نياز يا به عبارت ديگر اتصال با روح عالم خلقت يا جان جانان، كاري است با اثر و نتيجه، نتيجة آن عبارت است از ايجاد يك جريان قدرت و نيرويي كه به طور محسوس، داراي آثار مادي و معنوي مي باشد.» (شرفي، 1379)
برخي از آثار مهم نماز
1- تمركز عالي فكر
«پل ژاگو» روان شناس فرانسوي معتقد است: «تمركز فكري، عبارت از متوجه ساختن و ثابت نگاه داشتن فكر بر يك تصوير يا مجموعه اي از انديشه ها و افكار است.»
«نماز» موقعيتي مي آفريند كه ذرات پراكنده فكر آدمي، حول محور ياد خدا، تمركز مييابد، زيرا در نماز پيوسته انديشه متوجه خداست و ميزان قبولي نماز، آن مقداري است كه با حضور قلب همراه باشد. چنان چه در نماز، آدمي چشم به محل سجده اش بدوزد، از نگاه به اطراف خود باز مي ماند و اگر قبل از آغاز نماز بينديشد كه مي خواهد در محضر چه بزرگي، حاضر شود، بر تمركز فكرش خواهد افزود. و اين ها همه زماني حاصل مي شود كه نماز نزد انسان، بزرگ و عظيم تلقي شود. ( شرفی، 1379)
2- تعميق دقت
چنانچه فكر يا عملي كه فرد را به خود مشغول مي كند، از جاذبة مناسبي برخوردار باشد، به ميزان كافي، دقت وي را به خود معطوف خواهد كرد. اگر نماز در ديدة نماز گزار، عملي جذاب به نظر آيد، مي تواند در جذب دقت او موثر واقع شود، به گونه اي كه در حال نماز، به هيچ موضوع ديگري، توجه وي معطوف نشود. ذكر دو مثال تاريخي بر لطف اين مطلب خواهد افزود: «زماني كه تيري در پاي مبارك حضرت علي(ع) رفته بود و آن را در حال نماز، بيرون آوردند، گفتند: چنين حال بر تو رفت و تو را خبر نبود. امام گفت: اندر آن ساعت كه من به مناجات الله باشم، اگر جهان زير و رو شود يا تيغ و سنان در من زنند، مرا از لذت مناجات الله از درد تن خبر نبود.» « سعيد بن جبير» مي گويد: «چهل سال نماز خواندم و در حال نماز كسي را كه در جانب راست يا چپم بود، نشناختم.» (شرفي، 1379)
3- تعليق به عالم هستي
ارتباط با خداي متعال، آدمي را از سرگرداني و احساس بي وزني در عالم رها مي سازد و احساس اتكا به خالق هستي را در وجود انسان لبريز مي كند. «الكسيس كارل» معتقد است: «يايش اصولاً كشش روح است به سوي كانون غير مادي جهان.» نماز پاسخي به نياز انسان امروز است، انساني كه مي كوشد ميان خود و عالم هستي رابطهاي اقناع كننده برقرار كند. (شرفي، 1379 )
4- آرامش روح و روان
در نماز حداقل سه مطلب حائز اهميت است: بي نياز، پر نياز و نياز (نماز). و اين سه با هم سنخيتي دارند كه وقتي با هم مرتبط مي شوند، اقيانوسي از آرامش در درون آدمي سرازير مي كنند. اگر موحدان نمازگزار را بنگريم كه هرگز حوادث روزگار روح پر صلابت آنان را به اهتزاز در نميآورد، جاي تعجب نيست. زيرا پيوستن به خدا از طريق نماز، جايي براي دغدغه هاي دروني باقي نمي گذارد. (شرفي، 1379)
به طور كلي فرد مؤمن در مراحل مختلف زندگي از طريق «ذكر، عبادت، صبر، توكل، تسليم و رضا» بهره مي جويد. در نتيجه ملاحظه مي شود كه جوامع مذهبي از آرامش رواني بيش تري برخوردارند و جوامع غير مذهبي كم تر از اين آرامش برخوردارند. (شريعتي، 1370)
5- شخصيت از خود فرارونده
«دوآن شولتس» مي گويد: «شخصيت آدمي، زماني به كمال مي رسد كه از دايره تنگ و محدود «خود» رها و آزاد شود تا بتواند به مرزهاي بالندگي شخصيت دست يابد.»
«اريك فروم» روانكار و منتقد اجتماعي معاصر معتقد است: «تراژدي عصر ما اين است كه آن چنان گرفتار «خود شيفتگي» هستيم كه مجالي پيدا نمي كنيم تا به چيزهايي كه فراتر از «من» و «ما» است بينديشيم.» نماز، اين زيباترين پيوند انسان زميني با معبود آسماني، انسان را از «خود» فراتر مي برد. زيرا روح نماز، زماني حاصل مي شود كه آدمي، تمام توجه و دقت خود را معطوف به پروردگار خود نمايد و از «خود» رها شود. (شرفي، 1379)
6- تقويت روح مرد مگرا
در برخي عبارات سوره حمد از ضمير «جمع» به جاي «مفرد» استفاده مي شود، نظير «فقط تو را مي پرستيم و از تو ياري مي طلبيم»، «ما را به راه راست هدايت كن». روح حاكم بر اين عبارات، روح جمع گرايي و «مردم گرايي» است. بدين معنا كه نمازگزار، تنها براي خود و به نفع خود، چيزي را از خداوند درخواست نمي كند، بلكه او براي «همه» مي طلبد و درباره همه از درگاه خداوندآرماني چون«صراط مستقيم» و توفيق گام نهادن در آن را مي طلبد. (شرفي، 1379)
7- تبيين راه زندگي
نماز گزار با يقين به اين مطلب كه عبادت، جوهرة دين است و نماز ستون دين مي باشد و او قادر است با انجام فريضة نماز، رضايت پروردگار را جلب نمايد، نوعي اطمينان و آرامش برايش حاصل مي شود. ديگر از كم و زياد زندگي هراس به خود راه نمي دهد، زيرا اگر خدا از آدمي راضي شود، در حقيقت فرد به خير كثير دست يافته است. زيرا قرآن فرموده است: «و رضوان من الله اكبر» يعني جلب رضاي پروردگار از هر چيزي بزرگ تر و برتر است. ( شرفي، 1379)
8- سپر دفاعي
نماز، يكي از موثرترين و مطمئن ترين شيوه هاي مقابله با آسيب هاي اخلاقي است. از يك سو، نمازگزار با درك رابطه اش با خدا، از نسبت و رابطة موجودي بي نهايت كوچك با بي نهايت بزرگ آگاه شده، در محضر چنان بزرگي گناه نمي كند، زيرا گناه به معناي شكستن حدود و حريم الهي است و از سوي ديگر، خود را از همة ابعاد نيازمند به خداوند مي بيند، سعي دارد تا رابطة خويش با خدا را با ارتكاب گناه، از بين نبرد. (شرفي، 1380)
شرايط و رويكردهاي آموزش نماز
1- آمادگي و توانستن
الف) آمادگي جسماني: براي نماز خواندن، توان ايستادن و حفظ تعادل در كودك ضروري است يا لازم است بيمار، خواب آلود و خسته نباشد تا بتواند بايستد.
ب) آمادگي بياني و لفظي: كودك براي خواندن نماز بايد قادر به تكلم باشد.
ج) آمادگي عاطفي: كودك بايد در شرايط عادي باشد. براي مثال در حال خشم يا بغض از ديگران، هم چنين در حال ترس، اضطراب، كينه و تهديد نباشد. (مانند ترس از كتك خوردن يا ترس از حيوان و ...)
علاقه به خدا در دل او باشد: به طور معمول اين امر از سه سالگي آغاز مي شود.
دعوت كننده به نماز مورد علاقه و احترام او باشد و كودك او را دوست بدارد.
د)آمادگي رواني: بايد عزم و ارادة كودك براي انجام وظيفة عبادي مورد توجه قرار گيرد.
او بخواهد که به نماز بپردازد، البته اين آمادگي در سايه تشويق ها و نوازش ها پديد مي آيد.
در دوره نوجواني بتواند از مفاهيم و عبارات نماز سر درآورد و از نتايج عبادت كه قرب به خداوند است، آگاه باشد. (تبيين ها و تشريح ها توسط والدين و مربيان در اين زمينه كارساز است.)
ه) آمادگي محيطي: منظور همة اماكن و شرايطي است كه كودك را در ميان گرفته اند. در اين زمينه نكات زير بايد مورد عنايت قرار گيرند:
جوّ خانه و مدرسه، جوّ عبادت و نماز باشد.
در وقت نماز همگان آمادة انجام دادن آن شوند. چنان نباشد كه پدري فرزندش را به نماز دعوت كند و خود سرگرم روزنامه خواندن باشد.
در وقت نماز برنامة جاذب ديگري سر راه نباشد، مثل برنامة تلويزيون، داستان گويي ها، غذا خوردن ها، بازي هاي مورد علاقة كودك و ... (قائمي، 1375)
2- رغبت و خواستن
در واداشتن كودك به نماز، اصل مهم اين است كه شرايط را به گونه اي فراهم آوريم كه كودك آن را بخواهد و بدان راغب باشد و جداً دوست بدارد به همراه والدين برنامة نماز را انجام دهد. براي وصول به اين هدف مي توان از همان كودكي شرايط را بدين گونه فراهم كرد:
جاذب كردن صحنه نماز:
براي او جا نماز قشنگي تهيه كنيد.
مهر و تسبيحي زيبا و پر زرق و برق براي او فراهم سازيد.
در صورت امكان لباس زيبا براي پسران و چادر نمازي قشنگ براي دختران تهيه كنيد.
عبارات نماز با جلوه اي زيبا ، با صدايي خوش و نواهايي دلپذير و با قرائتي جذاب باشد.
استفاده از ادبيات به صورت شعرهاي قشنگ و سرودهاي زيبا درباره نماز.
ذكر نعمت ها و عنايات خداوند و لطف و محبت او نسبت به انسانها.
خوشرويي و داشتن برخوردي خوش در حين دعوت به نماز.
با حال خواندن نماز (هرگز در حالت كسالت به نماز مشغول نشويد.)
دقايقي قبل از اذان، والدين و مربيان، خود را براي نماز آماده كنند . (قائمي، 1375)
3- آسان گيري
بهترين شيوه براي تربيت، ملايمت و مداراست، زيرا راه و رسم هاي خشن در تربيت، قلب را از بصيرت دور مي كند و عواطف انساني را از بين مي برد. امام علي (عليه السلام) فرموده است: «دل ها را ميلي است و روي آوردني و پشت كردني، پس دلها را آن گاه به كار گيريد كه خواهان است و روي در كار، زيرا دل اگر به ناخواه به كاري وادار شود، كور گردد.» (بهزادي چينجاني، 1380)
نكتة مهم اين است كه در سالهاي اول و مخصوصاً در دوران خردسالي، در نماز به گونه اي عمل كنيم كه كودك احساس جبر و خستگي نداشته باشد. نماز را براي او امري سنگين و كسل كننده نسازيم. مستحب است به خاطر چند كودكي كه با شما به نماز ايستاده اند، آن را سريع بخوانيد. هوشيار باشيد كه او طفل است و حال و روحية شما را ندارد، به ويژه كه از بسياري از حالات و رفتار شما سر در نمي آورد و معني عبارات شما را نمي فهمد. در دوران خردسالي او بايد نماز را نوعي بازي و تفريح، و نوعي همگامي با پدر و مادر، حتي در حد راضي كردن والدين و جلب نظر آنان به حساب آورد، و نه براي يافتن يك حالت شور و وجد عارفانه! والدين و مربياني كه اصرار دارند، حتي از روي جبر و اكراه، بدون توجه به حال و روحية كودك، او را نماز خوان بار آورند، ناخودآگاه لامذهب هاي آينده و افرادي عقده اي را مي پرورانند. (قائمي، 1375)
هر كار تربيتي بايد بر اعتدال بنا گردد و به افراط و تفريط كشيده نشود. خداي متعال امت اسلامي را امتي متعادل و ميانه معرفي مي كند. امت ميانه يعني امتي كه همة برنامه هايش در حد اعتدال باشد. (بهزادي چينجاني،1380)
4- تكرار و مداومت
بسياري از افكار و اعمال در ساية تمرين و عمل مكرر در انسان تثبيت مي شوند. كودك را بايد به ظاهر عمل و تكرار در اين ظاهر انس دهيم تا باطن او شكل گيرد. بدين سان ما كودك را به تكرار ظاهر در عبادت سوق مي دهيم تا زمينه براي انس او به عبادت، تثبيت عمل و ايجاد عادت در او فراهم آيد، اين عمل ضمن اين كه يك طريقة تربيت ديني است، عاملي براي سرگرم كردن كودك و ايجاد لذت براي او فراهم خواهد كرد. تكرار، عامل ايجاد عادتي مي شود كه دست برداشتن از آن حتي در عبادتي چون نماز ماية نگراني كودك مي شود. (قائمي، 1375)
5- رعايت ضوابط
در ضمن آموزش عملي نماز، آموزش ضوابط هم مورد نظر است. به اين معني كه تدريجاً به كودك مي آموزيم چه چيزهايي نماز را باطل مي كند. البته بيان مبطلات نماز به صورت تدريجي صورت مي گيرد. به او مي گوييم كه مثلاً راه رفتن، حرف زدن، خوردن و آشاميدن در حين نماز آن را باطل مي كند. براي اطمينان از اين كه آيا او مبطلات نماز را مي داند يا نه، به او ميگوييم: «من نمازي را پيش تو مي خوانم، ببين نمازم درست است يا باطل. و اگر باطل است به چه علت؟» در ضمن نماز ناگهان راه مي رويم، يا حرف مي زنيم، تا او اشكال كار ما را بگويد، مثلاً ياد آور شود كه به علت راه رفتن، نماز باطل است. اين كه بخواهيم كودك واجبات نماز را حفظ كند و طوطيوار آنها را بيان بدارد، ممكن است نماز را مثل درس تاريخ و جغرافيا بداند. كودك بايد از طريق آموزش هاي عملي به اين فرمول ها دست يابد. (قائمي، 1375)
6-تدريجي بودن تربيت
تربيت كردن و تربيت پذيري امري تدريجي است و با رعايت توانايي و قدرت افراد ممكن مي شود. توجه به تفاوتهاي فردي از مهم ترين اصول تربيت است. زيرا انسان ها از ظرفيت هاي متفاوتي برخوردارند، و اين امر از نشانه هاي قدرت خداي متعال است. امير مؤمنان علي(عليه السلام) فرموده: «خير مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه در استعدادها مساوي باشند، هلاك شوند.» بنابراين، بايد با كودك به مقدار توانايي او رفتار شود. (بهزادي چينجاني،1380) نبايد انتظار داشته باشيم كه كودك، يك شبه اهل عبادت و نماز شود. برنامة واداشتن و عادت دادن او به نماز بايد بر اصل تدريج مبتني باشد. كودك نبايد يك باره بار سنگيني از وظايف ديني را بر دوش خود احساس كند. حتي در مسئله وضو گرفتن، توصيه شده كودك از ابتدا تا چند ماه به شستن دست قناعت كند و آن گاه تا چند ماه به شستن دست و صورت بسنده نمايد و از سنين 9 سالگي به بعد، وضوي كامل بگيرد. (قائمي، 1375)
7- تشويق و تاكيد
تأكيد بر ويژگي هاي مثبت افراد در هر سني كه باشند،آن ها را به بهتر بودن تشويق مي كند. ستايش و تحسين به جاي عيب جويي، ارائه پيشنهادهاي سازنده به عوض طعنه زدن، به جاي اخم، و اميد بخشيدن به عوض نوميد كردن، همگي حاصل نگرش مثبت اند. (خزائي، 1380)
بنابراين، بايد نماز را براي كودك با تشويق همراه سازيم و در فرصت هاي مناسب او را به عنوان كودكي نماز خوان معرفي نماييم يا از گفته هايي اين چنين استفاده كنيم:
آفرين بر تو پسرم كه با نماز خواندنت بهشتي مي شوي.
آفرين دخترم كه با نماز خواندن مي خواهد مثل حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) باشد.
از وقتي كه نماز خوان شده اي تو را بيش تر دوست دارم.
وقتي وضو مي گيري و نماز مي خواني، صورتت پر نور مي شود.
به طور كلي زبان خوش، برخورد خوش، در برگرفتن كودك، سرشار كردن او از نشاط و شادابي و دست كشيدن بر سر او به هنگام بيدار كردنش براي نماز صبح، فوق العاده مؤثر است. (قائمي، 1375)
8- رويكرد الگويي
الگو نمونه اي است كه آدمي آگاهانه يا نا خودآگاهانه از او تقليد مي كند. ارائه الگو و اسوه، مؤثرترين و موفق ترين روش تربيتي است. كودك در زندگي نياز به الگو دارد، زيرا داشتن الگو باعث آموزش سريع مسائل و انتقال مفاهيم مي شود. (بهزادي چينجاني، 1380)
در قرآن كريم وجود مقدس حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) اسوة حسنه معرفي شده است. «لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه» همانا رسول خدا براي شما سرمشق نيكويي است. كودكان از طريق مشاهدة نماز خواندن اسوه هاي خود ( پدر و مادر، معلمان، روحانيان و ...) بهتر و راحت تر رفتار آنان را ياد مي گيرند. بر اساس تحقيقات انجام شده، 75 درصد يادگيري افراد از طريق حس بينايي ( مشاهده )، 13 درصد از طريق حس شنوايي و ما بقي از طريق حواس ديگر انسان انجام مي گيرد. «مولوي» شاعر گرانقدر قرن هفتم مي گويد:
آن چه يك ديدن كند ادراك آن سال ها نتوان نمودن با بيان
«جان ديويي» معتقد است: «كودك بايد با موقعيت هاي عيني مواجه شود تا تجربه كسب كند.» كودك انسان در آغاز يك مقلد است و تا آخر عمر به همين صورت باقي خواهد ماند، گرچه با رشد عقلي از تقليد او كاسته خواهد شد. «جان لاك» مي نويسد: «از طريق سرمشق است كه روح كودك پرورش مي يابد و تنها از اين راه است كه تربيت با ارزش به طفل مي توان داد» (خزائي، 1380)
كودك، بيشتر از اعمال بزرگسالان درس مي آموزد، تا از گفتار آنان، هرگاه كودك با شخص مورد ستايش خود همانند سازي كند، بدون آنكه تحت فشار قرار گيرد، داوطلبانه از الگوهاي رفتاري كه در آن شخص مشاهده مي كند، تقليد خواهد كرد. (نوابي نژاد، 1371)
«براي اين كودك را به انجام دادن عملي ترغيب كنيم بايد ترتيبي بدهيم كه او بتواند شخصي را كه از نظر او مهم يا محبوب است در حال انجام دادن آن عمل مشاهده كند.» با نفوذترين و محبوب ترين افرادي كه مي توانند براي كودكان الگو واقع شوند پدران، مادران و معلمان اند. به عنوان مثال دانش آموزي با مشاهده اين كه معلمش نماز مي خواند، ممكن است اين رفتار معلم براي او با ارزش قلمداد شود. او با ديدن افراد ديگري در جامعه كه نماز مي خوانند، اين ارزش را براي خود مهم تلقي مي كند. حال اگر خود به نماز خواندن مبادرت ورزد و در موقعيت هاي مختلف به اين عمل ادامه دهد، ارزش نماز خواندن در او دروني مي شود. او اين ارزش را همراه خود به اجتماعات ديگر مي برد. بر ارزش هاي مثبت جامعه مي افزايد و باعث رشد اخلاقي جامعه مي گردد. (خزائي، 1380)
9- رويكرد تكريم شخصيت
روان شناسان معتقدند كه حتي در تربيت خانوادگي و اجتماعي، رفتار اهانت آميز و مغاير با تكريم شخصيت افراد و دلسرد كننده نسبت به فرزندان و تسلط بيش از حد والدين بر فرزندان خود باعث مي شود آنان خود را درمانده و نالايق بشمارند. در تربيت ديني، شناساندن خوبي ها و نكوهش زشتي ها و بالا بردن ديني، اگر همراه با تكريم شخصيت مخاطبان صورت پذيرد، منجر به تقويت ارزش هاي معنوي و سست كردن ارزش هاي ناهنجار مي گردد. (خزائي، 1380)
پدران و مادراني كه علاقه دارند فرزندي با شخصيت مطلوب پرورش دهند لازم است از دوران كودكي به آن توجه كنند. حضرت علي( عليه السلام) فرموده است: «با مخاطب خويش پسنديده و مؤدب سخن بگوييد تا او نيز با احترام جواب گويد.» اول بايد روي نكات مثبت فرد انگشت گذاشت و با دادن شخصيت و كرامت به او، در دلش وارد شد. سپس به سئوالات او بايد پاسخ درست داد تا امكان نفوذ و هدايت فراهم گردد. (بهزادي چينجاني، 1380)
پيشنهادها :
1- كودكان و نوجوانان در صورتي پدر و مادر خود را به عنوان اسوه اخلاقي، تربيتي و اجتماعي مي پذيرند كه از جام محبت آنان سيراب شوند. به پدران و مادران پيش نهاد مي شود هرچه بيشتر باورها و ارزشهاي ديني را در خود تقويت كنند تا از اين طريق، الگوهايي مناسب و تاثير گذار براي تغيير رفتار فرزندان خود باشند. از ويژگي هاي مهم اوليا براي اسوه بودن مي توان تقوا، تواضع، گذشت، پرهيز از خشم، پرهيز از خودستايي، وفاي به عهد، پرهيز از گفتار بدون عمل، عدالت، و احترام به قوانين و مقررات را نام برد. علاوه بر الگو بودن اوليا و معلمان، همسويي و همنوايي ارزش هاي خانواده و مدرسه و ديگر نهادهاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي جامعه نيز ضروري است.
2- سخن گفتن به زبان مردم و با اعتماد و سادگي و ظرافت بيان كردن، همواره رمز موفقيت رهبران الهي در جذب مردم به سوي خداوند بوده است. (خزائي، 1380)
كودكان و نوجوانان، زبان خود را مي طلبند و بايد آموزش نماز و تربيت ديني را به تناسب زمان و به طور دقيق و جامع و مانع براي آنان تبيين و تعريف كرد. نوجوان در طي مراحل رشد خويش خصوصاً در دوران بلوغ، توجيهش به مسائل ماوراي طبيعي جلب مي شود و توجه او به سمت زيبايي هاي معنوي برانگيخته مي شود. گرايش هاي اخلاقي در كنار گرايش هاي ديگر از جمله منفي بافي، منفي گرايي، تخريب گرايي و چرخش به سمت ضد ارزش ها، وجود او را احاطه ميكنند و اگر نوجوان و جوان از لحاظ تربيتي، به سرانجامي نيك هدايت نشوند، جنبة منفي تقويت شده، منجر به تضعيف جنبه ديگر مي شود. قبل از آن كه كودكان و نوجوانان به سمت ضد ارزش ها سوق داده شوند، بايد ارزش ها و باورهاي ديني را با رويدادها و خاطرات شيرين همراه ساخت و از ابزارهاي هنري و تكنيك ها استفاده نمود. هم چنين براي آموزش برخي مفاهيم، ديني، بايد از مصاديق عيني كه در جامعه يافت مي شود، استفاده كرد. (خزائي، 1380)
3- جوانان تازه جو و نوگرا مي باشند، از اين رو ترغيب به نماز بايد با زباني نو مطابق ذوق و علاقه آنان باشند. اگر نوجوان يا جوان احساس كند كه مطابق با زمانه اش نيست و نمي تواند همپاي همگان در مطالب مورد علاقه آنان شركت كند، براي او مشكل آفرين خواهد بود و او را نسبت به خود بي اعتماد خواهد ساخت. اسوه هاي كودكان و نوجوانان و جوانان بايد فرهنگي را كه خود و ديگران در آن زندگي مي كنند بشناسند و با جنبه هاي مثبت و منفي آن كاملاً آشنا باشند تا بتوانند آن را در قالب الگوهاي امروزي به نمايش بگذارند. روانشناسان كودك، لبخند را از نخستين جلوه هـاي توسعه رفتارهاي اجتماعـي مي دانند. پاكيزگي، نظم و ترتيب و استفاده از لباسهايي با رنگهاي شاد و روشن در نماز، به ايجاد احساس نشـاط و شادمانـي كمك ميكند. (خزائي، 1380)
بايد به عنصر زيبا شناسي و زيبا دوستي، القاي پيام هاي تربيتي درقالبهاي زيباي شعر، داستان، تئاتر، نمايش، فيلم، خط، نقاشي، و موسيقي توجه داشت تا روح كودك و جوان پذيراي پيام هايي چون پيام عظيم و با شكوه «نماز» شود. ( عطاري، 1380)
4- تكريم شخصيت تنها صفت كلامي نيست، بلكه در برخوردها نيز لازم است. چرا كه با نرمي و مهرباني و احترام به شخصيت است كه نسل نوجوان و جوان به سمت ارزشها راغب تر مي شوند و به تجربه ثابت شده است كه با اكراه و اهانت و تهديد نميتوان كسي را هدايت كرد. (خزائي،1380) بايد به انواع سئوالهاي كودكان و نوجوانان درباره مسائل ديني، به ويژه «نماز» پاسخ مثبت ارائه گردد و بر خصوصيات مثبت آن تاكيد شود تا توجه و انگيزه آنان براي مشاهده و يادگيري «نماز» از طريق اسوه هاي خود ارتقاء يابد.
5- جشن تكليف، به عنوان عامل اساسي، جذاب و خوشايند براي نوجوانان است. جشن تكليف كه بيشتر براي دختران اجرا مي شود، براي پسران نيز برگزار گردد. سرمايه گذاري در اين زمينه، اثرات عميقي در پايداري باورهاي ديني، به ويژه «نماز» دارد.
6- به سيماي جمهوري اسلامي پيشنهاد مي شود، به منظور آموزش مفاهيم و باورهاي ديني، موضوع هاي مربوط به زندگي افراد را در قالب برنامه هاي خوشايند و جالب به نمايش بگذارد. به ويژه آن كه انتقال باورهاي ديني به كودكان از طريق كارتون بسيار مؤثر است.
7- از طريق همراه كردن باورهاي ديني با اعياد و مراسم ويژه كه سالي يك بار تكرار مي شوند، مي توان در جهت دروني شدن باورها اقدام كرد. براي مثال در مراسم عيد نوروز كه عواملي عيني و خوشايندي از قبيل قرآن، سبزه، آيينه، تنگ آب و ماهي، ميوه، شيريني، لباس نو، لبخند، شادي، محبت و ... وجود دارد، مي توان هنگام تحويل سال نو، قرآن، دعا و نماز خواند.
منابع و مآخذ :
1. باهنر، ناصر، (1371): «آموزش معارف ديني به كودكان» مجموعه مقالات سمپوزيوم جايگاه تربيت در آموزش و پرورش دوره ابتدايي، تهران انتشارات تربيت.
2. بهزادي چينجاني، زهرا(ويژه نامه تابستان1380): تعليم و تربيت فرزندان و خانواده، ماهنامه تربيت، سال شانزدهم.
3.پور قديمي، ميترا (1379): «مادرم وقتي به نماز مي ايستي»، حقيقت عشق، مجموعه مقالات ممتاز دانش آموزان دختر دبيرستان ها و مراكز پيش دانشگاهي كشور پيرامون نماز، تهران، انتشارات عابد.
4. خدابخشي، سريرا (1379): «نماز چشمه اي جوشان است»، حقيقت عشق، مجموعه مقالات ممتاز دانش آموزان دختر دبيرستان و پيش دانشگاهي كشور پيرامون نماز، تهران، انتشارات عابد.
5. خزائي، عليرضا (1380): «نقش معلمان در توسعه باورهاي ديني و رشد اخلاقي جامعه»، مجموعه مقالات برگزيده همايش معلم، فرهنگ و توسعه، اداره كل آموزش و پرورش استان اصفهان.
6. رحمتي، فاطمه (1379 ): «صبحي كه اولين بار به نماز ايستادم»، حقيقت عشق، مجموعه مقالات ممتاز دانش آموزان دختر دبيرستان ها و پيش دانشگاهي كشور پيرامون نماز، تهران، انتشارات عابد.
7. زرهاني، احمد(1380): «مروري بر عوامل موثردر تربيت ديني با تاكيد بر روش آموزش مشاركتي و فعال»، نگاه به رويدادهاي آموزش و پرورش، وزارت آموزش و پرورش، سال دهم، شماره 180.
8. شرفي، محمدرضا (1379 و1380): «مباني و آثار روان شناختي نماز» ماهنامه تربيت، وزارت آموزش و پرورش. سال شانزدهم، شماره هاي دي 1379، ص14؛ بهمن 1379، ص ص 25-23؛ اسفند 1379، ص ص41-38؛ ارديبهشت 1380.
9. شريعتي، سيد صدرالدين (1370 ): «نقش ايمان در مقابله با فشار رواني»، مجموعه مقالات سمينار استرس و بيماريهاي رواني، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه علامه طباطبايي.
10. عباسي، سعيده (1379): «نماز حقيقت عشق است»، حقيقت عشق، مجموعه مقالات ممتاز دانش آموزان دختر دبيرستان ها و مراكز پيش دانشگاهي كشور پيرامون نماز، تهران، انتشارات عابد.
11. عطاري، سيد احمد (1380): «راهكارهاي عملي براي جذب فراگيران به نماز»، ماهنامه تربيت، وزارت آموزش و پرورش، سال شانزدهم، ص 79.
12. قائمي، علي ( 1375 ): اقامه نماز در دوران كودكي و نوجواني، تهران، ستاد اقامه نماز.
13. نوابي نژاد، شكوه (1371): عوامل موثر بر رشد اخلاقي كودك، مجموعه مقالات سمپوزيوم جايگاه تربيت در آموزش و پرورش دوره ابتدايي، تهران، انتشارات تربيت، ص 240.
فريده شفيعي ثاني