■ نماز آرامش گر دل های خسته
چكيده:
يكی از احساساتي كه بشر از گذشته تاكنون با آن آشنا بوده است، احساس خلاء وجودي است. كه در مقدمه مقاله به آن بعنوان نيازي فطري و نعمتي مختص به انسان، در مسير دستيابي به كمال حقيقي نگاه شده است. و در بخش نخست مقاله با عنوان آرامش جان، در پرتو وصال جانان، به بنمايه هاي اين خلاء وجودي انسان توجه شده و نيايش و رسيدن به خدا، آرامشگر حقيقي و تأمين كننده اين نياز جان آدمي ذكر شده است. و در بخش دوم با عنوان نماز آرامشگر روان، به ساحت هاي متعدد نماز نظري مي اندازد و نقش تعدادي از ابعاد و كاركرد هاي نماز را- حتی از ديد مادی- بررسي نموده و نقش هريك را در آرامش بخشي روان آدميان ذكر مي نمايد. اين ابعاد شامل امور ذيل است: الف: نماز تكيه گاه بشر، كه به بعد پرستشگري انسان توجه شده است. ب: نماز باز دارنده از گناه، كه به آثار مادي ومعنوي گناه پرداخته است. ج: نماز و تطهير از گناهان، اثر واقعي و يا خيالي آن را مي كاود. د: نماز واحساس خوشبختی، به اين حس مؤمنين پس از انجام فريضه نگاهي نموده است. ه: نماز مايه اميد و افزايش اعتماد به نفس، به اين كاركرد رواني نماز توجه كرده است. و بالاخره و: نماز موجب سكينه خاطر: به آثار سلامت بخش جسمي نماز نظري انداخته و نقش سلامت جسم در سلامت روان را گوشزد نموده است. در پايان نتيجه گيري مختصري را ارائه نموده است.
مقدمه:
آرامش جان در پرتو وصال جانان:
نيايش، آرامشگر جان:
نماز آرامشگر روان:
الف: نماز تكيه گاه بشر:
ب: نماز باز دارنده از گناه:
ج: نماز از بين برنده گناهان:
د:نماز واحساس خوشبختی:
ه: نماز مايه اميد و افزايش اعتماد به نفس:
و:نماز موجب سكينه خاطر:
نتيجه گيری:
نماز آرامش گر دل های خسته
رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آيت الله خامنه ای : " نماز تسلا بخش و آرامش گر دل های مضطرب و خسته و به ستوه آمده، و مايه صفای باطن و روشنی روان است. "
مقدمه:
يكی از نعمتهايی كه خدا به بشر ارزانی داشته است، نعمت سر گشتگی، اضطراب و نا آرامی است. اين نعمت مختص به انسان، اين اشرف مخلوقات ساكن بر زمين است كه ديگر جانداران از آن بهره اي ندارند. اضطراب و دلهره، حسی زيبا همچون درد است، كه باعث مي شود بشر، هوشيار گشته و از غفلت و بي خبری بيرون آيد.
همانگونه كه در قطب نما نا آرامی و سرگشتگی، موجب مي شود نهاد قطب جوی قطب نما، يعنی عقربه، پس از گشتی لرزان در ديگر مسيرها، در مسير قطب آرام گيرد؛ نا آرامی و دلهره انسانی نيز، باعث مي شود دل، با خدا جويی فطري اش، تنها در جهت خدا، و با خدا آرام گيرد و آرامش يابد. همچنانكه عقربه قطب نما، با وجود مغناطيس های مزاحم، هر لحظه به سمتی گرايش پيدا كرده و نا آرام می گردد و نمي تواند مسير درست خود را پيدا كند ؛ دل نيز اگر تحت تأثير كشش ها و گرايش های مزاحم ديگر قرار گيرد، عقربه دل با حركت های تند و تكان هاي شديد و حتی چرخش ها و سر گشتگی هابه دور خود مي چرخد و صاحبش را از آرامش باز می دارد.
بنا بر اين، دلهره و اضطراب، به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در هر فردي از بشر بحد اعتدال وجود داشته وبايد وجود داشته باشد. همانگونه كه اگر درد و سوزشی نباشد انسان دست و پای خود از لای درب و فشار شيء سنگين بيرون نمي كشد و يا از ميان آتش بيرون نمی آورد؛ اگر دلهره و اضطراب نبود، بشر همچون حيوانات گرفتار آب و علوفه گشته و در پی كشف حقايق خلقت نرفته و به مسيری كه خواهد پيمود يعنی معاد، فكر نكرده ، و اندرز و انذار پيامبران الهی را به نيز جدی نمی گرفت.
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است(مولانا)
پس، اين دلهره واضطراب است كه انسان را از تنهايی و بی كسی رهانيده، به خدايی كه بر ترين و والا ترين انيس و مونس است، سوق مي دهد؛ ودر كنار باريتعالی به او آرامش ارزانی می دارد.
اين نا آرامی و سر گشتگی بشر است كه، او را به معنای زندگي رهنمون ساخته و می رساند، و از پوچی و بی هدفی نجات می بخشد.
اين اضطراب و دلهره است كه نيازمندی های واقعی ونا پيدای انسان را به او فهمانيده؛ و از درماندگی و تنگدستی، به سمت قادر بی نياز می كشاند.
اين سر گشتگی و نا آرامی بشر است كه، او را به ضعف و نا توانی خود واقف نموده، و از اين امر او را در مسير خدايی كه قدرت بی نهايت است قرار می دهد، واو را تشويق به نيايش نموده وبه پرستش او وا می دارد.
اين مقاله، بر همين اساس، در پی اين است كه بيان نمايد نا آرامی دردی است لازم، كه بيانگر كار كرد درست گوهر وجودی انسان است كه تنها با خدا، ودر كنار خدا، و بسوی خدا، وبا پرستش خدا و نيايش خدا آرام می گيرد و درمان می پذيرد. و نماز و عبادت بعنوان زيبا ترين ابزار رسيدن به معبود يكتا، آرامش واقعی را به انسان اهدا می نمايد "الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ " كساني كه ايمان آوردند و قلب هايشان با ياد خدا آرام گرفت،
آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا، دل ها آرامش مي يابد (سوره رعد:28)
آرامش جان، در پرتو وصال جانان:
"جان بی جمال جانان میل جهان ندارد" هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد(حافظ)
بشر در پهنه هستی، همچون برگ درختی است بر شجره هستی، ليكن دارای اختيار و حق انتخاب است، كه می تواند انتخاب كند بر درخت باقی بماند، ارتزاق كند و جوانه زند و به شاخه ای تنومند تبديل شود؛ يا خود را جدا نمايد و از پيكره اصلی دور گردد. اگر اينچنين انتخابی نمايد، و جدا گردد، ديگر روی آرامش را به خود نمی بيند. برگ زردی خواهد بود كه با هر نسيمی سرگشته گشته، و به هرسو روان خواهد بود. زباله ای است كه نهايت آن، در كنار ديگر زباله ها و يا در درون گنداب ها خواهد بود.
انسان از آن موقعی كه با "نفخت فيه من روحي" (سوره حجر:29)، جانی خدامند و خدا جو پيدا نمود، به شجره هستی مطلق متصل، و به "واجب الوجود" نيازمند گرديد؛ حال اين جان بدون وصل جانان آرام و قرار ندارد. جان انسانی، عين نياز شده است كه آرامشش برهم خورده است. قطره ای شده است از دريای وجود، كه با اتصال به دريا، خود، دريا میشود؛ وبدون پيوستن به دريا، ويا حركت در مسير دريا، در سر گشتگی گمگشتگی می خشكد و از بين می رود و يا به گنداب تبديل می گردد.
بحث آرامش جان بحثی است كه، با ابزار تجربه نمی توان به آن رسيد. زيرا علم وتجربه نا توان تر از اين است كه بتواند در امور ماوراء طبيعت، جستجو و كنكاش كرده و تفاوت جان حيوانات، و جان انسان، اين خليفه الهی در زمين را درك نمايد؛ تنها مي تواند آثار طبيعی آن را اندازه گيری نمايد. بر همين اساس، بايد در اين زمينه به كلام خدا و وحی و يا سخنان برخاسته از وحی مراجعه نمود. يا با آمار گيری و تجزيه وتحليل آمارها، آثار طبيعی نماز و نيايش، و حركت در مسير حدای متعال را اندازه گيری نمايد.
خدای متعال در توصيف اينكه ،انسان از خداست ، در كتاب خود، به گونه های بسياری اشاره فرموده است، و از قول راهيافتگان طريق هدايت، در هنگام مصيبت واز دست رفتن كسی از عزيزان، اينچنين می فرمايد: "انا لله و انا اليه راجعون" ما از خدائيم، و به سوی او باز می گرديم(سوره بقره:156). و بدينطريق بر از خدا بودن و"خدامندی" انسان صحه میگذارد. و در سوره فجر، در بيانی بسيار عاطفی، و خود بندگان خود را به اطمينان و يقين از مسير فر خوانده و اينگونه خطاب می كند:" يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ . ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً . فَادْخُلِي فِي عِبادِي . وَ ادْخُلِي جَنَّتِي" ای _بنده من، ای دارای _ نفس مطمئنّه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد، و در زمره بندگانم در آى، و در بهشت من داخل شو.( سوره فجر:27-30) . اين تأييدی است كه جان انسانی، الهیست و بايد پس از دوری از اصل خويش، باز جويد روزگار وصل خويش را. و در كنار ديگر پرستشگران، همراه با طوع و رغبت، در كنار سفر رحمت و جنت وصال قرار گيرد كه:
جان گرگان و سگان از هم جداست متحد جانهای شيران خداست(مولانا)
قرآن كريم در قصه موسی از زبان همسر فرعون، جناب آسيه، از خدا اينچنين درخواست می كند: "رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ " خدايا در بهشت، نزد خودت خانه اى برايم بساز! (تحريم : 11. ) مگر نه اين است كه، همه بهشت از آن خدا است و نسبتِ همه خانه هاى آن با خداى "لا مكان" مساوى است؛ با اين حال جناب آسيه، خانه اى در كنار خدا، نه كنار خدا، كه اصلا پيش خود او مى خواهد!. همه اين تعابير كنايى است. صحبت خانه و بهشت نيست، صحبت مقام وصل است؛ مقامى كه انسان بيشترين نزديكى را به خدا داشته باشد. آسيه زنى ساده و مؤمنى عادى نبود، او انسانى با معرفت بود؛ چنان معرفتى كه، حتی وقتى با ميخ هاى بزرگ او را به چهار ميخ كشيدند باز هم دست از خدا بر نداشت! چنين كسى از خدا چنين تقاضا مى كند!!. خدا نيز با بيان كلام او ، وبا عدم نفی آن ، آن را تاييد فرموده و او را الگوی جهانيان می نمايد.
در حديث قدسی نيز خداى متعال در باره وصل جان به جانان، چنين مى فرمايد: هر كس به يكى از دوستان من بى حرمتى كند به من اعلان جنگ كرده است!! و نزديك نشد بنده اى به من به چيزى، كه محبوب تر از انجام اَعمالى باشد كه بر او واجب كرده ام؛ و او با انجام مستحبات تا آن جا نزد من مقرب مى شود كه او را دوست مى دارم. پس وقتى او را دوست داشتم گوش او مى شوم كه با آن مى شنود، و چشم او مى شوم كه با آن مى بيند، و زبان او مى شوم كه با آن سخن مى گويد، و دست او مى شوم كه با آن كار انجام مى دهد. اگر مرا بخواند او را اجابت مى كنم؛ و اگر از من چيزى بخواهد به او عطا مى كنم.( اصول كافى، ج 2، ص 252، روايت 7 ). پس همينگونه كه ديديم دستيابی به وصال حق، مشكل هم نيست! رفتار غير عادی وخارق العاده هم نمی خواهد!؟. انجام اعمالى كه خدا بر او واجب كرده، كه مهمترين آن نماز است!.( وترك اموری كه خدای متعال ترك آنرا واجب فرموده) با انجام برخی مستحبات، مقرب تر می شود تا جايی كه خود خدا، گوش و چشم او می شود، و سخن را به او الهام می كند.
نيايش، آرامشگر جان:
"يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا . هو الذى يصلى عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الى النور و كان بالمؤمنين رحيما"( سورة أحزاب: 41تا43). روى سخن به تمام مؤمنان است، و همه آنان را به سوى ذكر خدا دعوت مىكند، و آن را با خروج از ظلمات و پيوستن به نور مرتبط مىسازد؛ مىفرمايد: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدا را بسيار ياد كنيد، و صبح و شام او را تسبيح گوييد! . او كسى است كه بر شما درود و رحمت مىفرستد و فرشتگان او _نيز براى شما_ تقاضاى رحمت مىكنند، تا شما را از ظلمات جهل و شرك و گناه به سوى نور _ايمان و توحيد و تقوا_ رهنمون گردد؛ و او نسبتبه مؤمنان مهربان است!.
قابل توجه اين كه، بعد از امر به مؤمنان در مورد "ذكر الله"، كه نماد كامل آن نماز است، آن هم به صورت وسيع و گسترده، پنج نماز در روز_ نه مانند مسيحيان هفته ای يكبار_ و همچنين دستور به تسبيح ذات پاك او، هر صبح و شام، وعده درود و رحمت خداوندی و دعاى فرشتگانش را مىدهد، و نتيجه آن را خروج از ظلمتها به سوى روشنائى ذكر مىكند؛ آيا اين همان چيزى نيست كه ما به دنبال آن هستيم؟!. ذكر خدا اثر عميقى در زدودن تاريكيها و رذائل از درون جان انسان دارد؛ و از دلهره و اضطراب ظلمت او را تدريجا به روشنايی نور وارد مي سازد، و بدينگونه با اين خروج از ظلمت به سوى روشنائى، او را آرامش می بخشد.
ما شكوه از كشاكش دوران نمي كنيم "موجيم و كار خويش به دريا گذاشتيم"
امرديگری كه با آيه فوق آشكار می شود اين است كه خدا اينجا خيلی برای انجام اين پاداش والا وارزشمند، كيفيت نخواسته است؛ بلكه همان كميت "ذكر كثير" كفايت می كند، وخود می فرمايد:" كان بالمؤمنين رحيما" يعنی هوای مؤمنين را داريم، و به انها رحم میكنيم. بعبارت ديگر، در انسانهای معمولی و سالم همين مقدار انجام وظيفه كفايت می كند، و به وصال ما می رسد. همانگونه كه نگارنده خود شاهد بوده است كه افرادی با انجام عبادت معمولی واجبه، با ترك محرمات، با رعايت كمترين مستحبات به درجات عاليه رسيده بودند. اگر اين نسخه امروز عملی نيست مشكل در نسخه نيست، مشكل در انجام محرمات است. به عنوان تمثيل: آب و صابون برای نظافت دست كفايت می كند، مگر اينكه آلودگی دست غير معمول_ مانند گريس و روغن های سنگين_ باشد كه در آن صورت نسخه، اول ترك آن آلودگی ها، و سپس شستشوی مظاعف با محلل های خاص است.
نتيجه اين بخش اين شد كه: اين مرحله از آرامش را، " ذكر و نيايش" به معنای عام آن، كه شامل نماز بعلاوه ديگر ذكر ها است، بهمراه می آورد. از طرف ديگر غير مؤمنين اين آرامش را ندارند. فطرت خداجوی آنان عطشی دارد كه آن عطش با هيچ چيزی فرو نمی نشيند. نا آرامی و سر گشتگی، احساس پوچی و بی معنايی زندگی آنانرا آْزار می دهد. رواج گروههای ضد اجتماعی در غرب، همراه با استقبال عمومی، مانند: هيپی ها ، بيتل ها، بيت نيك ها، نيچريست ها، پانك ها، تا گروه های هوی متال وشيطان پرستان و ده ها گروه و فرقه معروف و غير معروف همه نشان از همين امر دارد. افزايش جرم و جنايت در بين غير مؤمنين، رواج داروهای آرامبخش وتسكن دهنده همه و همه از عدم وجود آرامش جان در بشر حكايت می نمايد. خدای متعال در توصيف اين كه كفار در دنيا و آخرت آسايش و آرامش ندارند، می فرمايد: " أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا". آيا نديدی _و ندانسته ای_ ما شيطانها را بر كفار مسلط كرديم تا سخت آنها را آزار دهند _ و از سعادت وخوشبختی دنيوی و اخروی محرومشان سازند_(مريم:83).
نماز آرامشگر روان:
"ألا بذكر الله تطمئن القلوب" آگاه باشيد كه تنها با ذكر و ياد خدا، دل ها آرامش مي يابد." (الرعد،28).
يكی از برجسته ترين و مهم ترين آثار قابل لمس نماز، " كسب آرامش و ايجاد سكون در آدمی" مي باشد. امروزه دانشمندان جهان، و سياست گزاران كشورها و روان شناسان به اين امر اقرار دارند و معتقدند ايجاد آرامش و رفع دلهره و اضطراب توسط نماز و عبادت يك واقعيت ملموس خارجی "Reality " است اگرچه شايد يك حقيقت"Truth " نباشد. زيرا با آمار گيری و تجزيه وتحليل آمارها، آثار طبيعی و مادی نماز و نيايش را بر نيايشگران و معتقدان به آن درك نمود. ما معتقديم كه اين امر نه تنها حقيقت است؛ بلكه تنها حقيقت مطلق خدای متعال است. هرچه غير از او باشد و در مسير او نباشد خيال است و باطل است. "كل شيِ ماسوی الله باطل" . ولی در اين مرحله از مقاله، می پردازيم به بيان امور ملموس نماز، كه حتی برای غير معتقدين به خدای متعال (جل و علا،) و اسلام نيز قابل درك باشد، و در مؤمنين ايجاد اطمينان نمايد ( اگرچه پيشاپيش بخاطر اينكه گاهی مانند افراد غير مؤمن، بشكل ابزاری، از نماز سخن می گويم عذر می خواهم)
الف: نماز تكيه گاه بشر:
بشر در امواج زندگی، و در كشاكش رنج ها بلاها، نيازمند به تكيه گاهی است كه بدان پناه برد و
درون پر اضطراب خود را بدان آرامش بخشد. و اين تكيه گاه جز خدا و ياد خدا، چيز ديگری نمي تواند باشد. نماز، عطف دل به سوی آفريدگار جهان است، انسان سرگشته
و حيران، سكون و آرامش خود را تنها با روي آوردن به خدا مي يابد.
خدای متعال مطلق كمال ها ، خوبی هاو جمال ها، قدرتها و دانشها نزد بشر است. بشر دوست دارد با كسی كه حقيقتا، _ يا حتی در ذهن و خيال او_ اينچنين ويژگی را دارد سخن بگويد و راز و نياز كند و كمبود های خود را جبران كند.
بر اين اساس، خدا به نماز و نيايش ما نيازی ندارد و اين انسان است كه به خدا و به نماز، كه _ وسيله اتصال و ارتباط او با خدايش است _نيازمنداست . نماز، تسلي بخش دل های نيازمند وخسته، مايه روشنی و صفاي جان، و وسيله ارتباط مداوم بنده با خدای جهان است. اين ارتباط، به انسان ضعيف و محدود، با خدای نامحدود،
در برابر مشكلات و در نشيب و فرازها، به انسان نيرو مي بخشد.
بشر ذاتا موجودی پرستشگر و ستايشگر است. در هيچ تمدنی نمی توان عبادتگاه ها را مشاهده نكرد. بلكه بعبارت بهتر، آنچه از هر تمدنی ماندگار مانده است آن چيزی بوده است كه به حق يا به ناحق، به خدای متعال نسبت داده شده و مربوط بوده است. امروزه نيز با رشد علم وتكنولوژی، از اين نياز بشر، نه تنها كاسته نشده است بلكه، بر آن افزوده نيز شده است.
ب: نماز باز دارنده از گناه:
فطرت انسانی امری است كه قابل انكار نيست. وهر چيزی كه با فطرت پاك انسان سازگار باشد آرامش بخش، وهر چه كه با آن نا سازگار باشد موجب دلهره و اضطراب انسان می گردد. بر همين اساس، همانگونه كه رعايت اصول اخلاقی و دينی در بهداشت روان تاثير بسيار مثبتی دارد، و به او هويت می بخشد. گناه واحساس گناه، اثر نا آرام كنندگی و سر گشته سازی دارد. بخشی از اين اثر معنوی است كه با ابزار مادی قابل درك نيست. مانند: دوری از خدا و رحمت او، ويا سياه شدن قلب معنوی و از دست رفتن نورانيت دل ؛ ولی بخشی ديگر آثار قابل لمس دارد، مانند: بيماريهای روحی، نا آرامی، احساس پوچی وبی هدفی، تمايل به قانون شكنی بيشتر ورفتار نا هنجارانه؛ يا در مقابل، احساس عذاب وجدان وملامت درونی؛ البته گاه اين نا هنجاری با هر دو احساس متضاد جلوه می كند، و احساس بی هويتی و سرگشتگی بيشتر وی را موجب می شود.
نماز يكی از مهمترين عوامل ترك گناهان است خدای متعال می فرمايد: "وَاَقِمِ الصَّلاةَ اِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللهِ أَكْبَرُ وَاللهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ". «نماز را به جاى آر! كه همانا نماز است كه اهل نماز را از كار زشت و منكر باز ميدارد، و همانا ذكر خدا بزرگتر است؛ و خدا به هر چه كنيد آگاه است(سوره عنكبوت:45). بنابر اين، طبيعت نماز اين است كه از گناه باز می دارد. البته نماز بمقدار عمق خود، انسان را از گناهان باز می دارد. حد اقل اثر نماز اين است كه، هنگام نماز، بايد حقوق ديگران را در امور مالی رعايت كند، وگرنه آن عمل بجا آورده شده، نماز نخواهد بود. برای انجام نماز طهارت مادی و معنوی شرط است. با بدن آلوده و نجس نمی توان نماز خواند. با آب غصبی كه نمی توان غسل نمود، يا وضو گرفت. در جای غصبی كه نمی توان نماز خواند؛ حتی اگر تنها چند تار موی فرش غصبی باشد، عمل انجام شده اصلا نماز نيست، و باطل است.
اينها كمترين اثر قابل درك نماز، در ترك گناه و رعايت حقوق ديگران است. تا حد اعلای اثر، كه انسان نماز را با معرفت بخواند، و متوجه شود كه عمق نماز، درك جايگاه خود در هستی است، و نيزدرك جايگاه خدا در هستی است، درك كند كه جز خداوند هيچ چيزی در هستی نيست (كل شي ماسوی الله باطل) . اگر به مهر ومحبت نياز دارد خدا رحمان و رحيم است. اگر نگران آينده خود است، خدا صاحب اختيار آينده و صاحب روز جزا است. او درك می كند در برابر خدای متعال، او مالك خود نيست، ديگر "من" وجود ندارد، هر چه هست "ما" است، همراه با ديگر خلايق و انسانها، در صحنه عبوديت!. بر همين اساس، رعايت حقوق خود، خدای خود وديگر انسانها را مد نظر قرار می دهد. و از هر گونه معصيتی كه، به نفس خود، يا خدای خود و يا ديگر مخلوقات الهی خصوصا ديگر انسانها ظلم شود، خود داری می نمايد.
علاوه بر اين، نماز در بندگان نمازگزار اثر قانون پذيری را ايجاد می كند. بجای آوردن نماز با تمامی قوانين و مقررات آن موجب می شود كه، افراد مؤمن در امور اجتماعی نيز قوانين را رعايت كرده و ضمن حرمت نهادن به ديگر انسانها، از اضطراب و دلهره قانون شکنی نيز در امان بمانند.
ج: نماز و تطهير از گناهان:
اگر گناه و احساس گناه را، عامل ايجاد اضطراب و نا امنی بدانيم، انجام عملی كه، گناه و احساس گناه را تخفيف بدهد، يكی از مهمترين وسيله های ايجاد آرامش می باشد. نماز همانگونه كه مانع ابتلا به آلودگی و گناهان است، به سبكی بار گناه آدمی نيز كمك می نمايد؛ زيرا خدای متعال درقرآن ميفرمايد: "وأقم الصلاة طرفي النهار وزلفاً من الليل ان الحسنات يذهبن السيئات "( هود : 114 ) نماز را بپا داريد ... كه همانا نيكی ها و حسنات، بدی ها را از بين می برند و آثار گناهان را ميزدايند. و نماز يكی از برترين حسنات است . بر فرض محال اگر ما ورای طبيعتی چيزی وجود نداشته باشد، اين عمل، يعنی نماز و نيايش، احساس سبكی انسانها از پيامد گناه را به باور دارندگان آن می دهد كه به آنان آرامش بخشيده و موجب ناهنجاريهايی كه در بخش قبل به آن اشاره كرديم نمی شود
د: نماز وحس خوشبختی:
يكی از توصيف های خداوند در باره اهل ايمان در ابتدای سوره مؤمنون اين است كه مومنين خوشبختند؛ آنانی نمازشان را با خشوع_ كه علامت حضور قلب در برابر خدای بزرگ است_ به پا می دارند: "قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ " (مؤمنون: 1و2). احساس خوش سعادتمندی، يكی از احساس های قابل لمس مؤمنين است. اين احساس برای اكثر نمازگزاران قابل درك است. احساس سبكی بعد از انجام هر فريضة، احساس نشاط پس از بجای آوردن نماز جماعت ونماز جمعه؛ از اموری است كه كاملا ملموس است. نگارنده خود بارها اقرار افراد نماز گزار، در مورد فوق الذكر را شاهد بوده است. اينكه اين احساس خوش سعادتمندی و خوشبختی، بر اساس چه امری است؛ آيا اين احساس، ناشی از انعكاس رضايت خداوند است، و نشان از توجه همراه با رحمت اوست؛ آنگونه كه حافظ آنرا "رقم مهر" می نامد:
ياد باد آن كه نهانت نظري با ما بود. .رقم مهر تو بر چهره ما پيدا بود.
يا اينكه، سبك بالی معنوی و پروازی است كه " الصلاة معراج المؤمن"(تفسير رازی: ج1 ص 275)، بر حركت در مسير آن گواهی داده است. وحتی شايد، (با بد بينانه ترين احتمال)، تنها نشان از بر زمين گذاشتن باری است كه او احساس می كرده بر دوش او بوده و سنگينی می كرده است؛ بهر حال احساس خوشی است كه تنها مؤمنين آنرا تجربه می كنند.
ه: نماز مايه اميد و افزايش اعتماد به نفس:
نماز موجبات افزايش اعتماد به نفس و اميدواری را فراهم می آورد. وقتي آدمی با خدای خود سخن ميگويد، از او استعانت ميجويد و "ايّاك نعبد و ايّاك نستعين" را بر زبان می آورد، خدا را كنار خود ديده، و توان بيشتری را در خود احساس ميكند، و اميدوار می شود. اين احساس ناشی از اتكاء به خدای متعال است. و داشتن چنين نقطه اتكايی باعث افزايش اعتماد به نفس، و اميد در فرد، و در نتيجه آرامش می گردد .
در مقابل، هر كس پروردگار خود را فراموش كند و به ياد او نباشد، چاره ای و راهی ديگر برايش نمی ماند جز اين كه، به دنيا توجه كامل كند، و آن را هدف و مقصود خويش قرار دهد، و برای دستيابی به آن بكوشد؛ و تمام همّتش را صرف آن، و در جهت بهره مندی از آن كند. زندگی چنين فردی، دارا و سرمايه دار باشد يا ندار و بی چيز، هرگز جوابگوی نيازهای فطری درونی او نيست. زيرا اين خاصيت انسان است، كه هرگز به آنچه كه به دست آورده راضی نگردد و سعی كند بيشتر به چنگ آورد و حرص و آز او را توقفگاهی نيست. از اين رو، نسبت به آنچه ندارد و در دست ديگران هست و می خواهد، هميشه ناراحت و ناراضی است. از سوي ديگر، غم و اندوه، و نگرانی و اضطراب، بخاطر ترس از دست دادن آنچه را كه دارد، مانند: ترس از پيشامدها و بلاهای گوناگون، همچون مرگ و بيماری، و حسادت بدخواهان و توطئه دشمنان، و ناكامی در كوششها، و ازدست دادن كسان و چيزهايی كه دوستشان دارد، خصوصا گذران عمر او را پيوسته سر گشته و بيقرار می نمايد. چنين كسی دائما در فقر و تنگدستی بسر می برد. و در ميان آرزوهای برآورده نشده، و نگرانی از فراق آنچه كه دارد، آرامشی برای او نمی ماند.
خدای متعال خود می فرمايد: " ومَناعرض عنذكرى فانّ له معيشة ضنكا" و هر كه از ياد من روي گردانَد حتماً براي او زندگی تنگ خواهد شد( طه: 124). يعنی خودم او را اينچنين آفريدم كه،نا آرامی و سر گشته شود. اصلا بدون من برای بشر آرامش حتی از نوع دنيوی آن نيز امكان ندارد. در حاليكه، اگر مقام و عظمت و دارايی های پروردگار خويش را بشناسد وبداند كه، نزد پروردگارش حياتی جاودانه، ملكی زوال ناپذير، عزتی ماندگار و كرامتی بي اندازه درانتظار اوست؛ خود را به چنين پادشاهی نزديك نموده وبه دارايی های ماندگار او افتخار می نمايد (، همانگونه كه كودكان به دارايی پدر افتخار نموده وآرامش می يابند. وحتی بزرگسالان ناتوان و فقير، به قرت و عظمت وثروت كشور خود افتخار می نمايند ). خدای باريتعالی می فرمايد "تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؟!، فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ"(نساء:94) نعمتهای دنيايی را می طلبيد؟! نزد خدا بهترينش هست، اگر خدا را اطاعت نماييد ( شيخ طوسي. تفسير تبيان. ج3. ص 298.) و بدينگونه اميدی سرشار، و آرامشی ماندگار بدست می آورد.
"قطره درياست، اگر با درياست" ورنه او قطره و دريا، درياست.
و:نماز و سكينه خاطر:
نقش متقابل جسم بر روان، قابل انكار نيست. (تا كنون بر نقش روح بر انسان و بعد جسمانيش سخن می گفتيم اينك به نقش متقابل جسم و سلامت آن بر روح و روان سخن می گوييم.) جسم ظرف جان و روان است؛ كه روح و جان، در قالب جسم می تواند به خواسته های خود و به كمالات دست پيدا كند و هنگامی كه روح از كالبد و جسم خارج شود، ديگر روح بدون جسم توان رشد و تعالی، و پيمودن راه كمال را ندارد.
از طرف ديگر، سلامت جسم بر سلامت روح اثر داشته، و عدم سلامت جسم می تواند سلامت روح وعقل را زير سؤال ببرد ، تا جايی كه معروف است "عقل سالم در بدن سالم است".امام صادق عليه السلام صحت بدن را مايه آرامش انسان دانسته است (بحار الانوار.ج81 ص 171). و پيامبر اعظم صلي الله عليه وآله نيز سفارش فرموده: اگر شب قدر را درك كردی عافيت را از خدا بخواه! عافيت كلمه ای عام است كه ظهور در سلامت جسم دارد.
از صدر اسلام تاكنون، دانشمندان زيادی دنبال درك آثار جسمانی نماز بر بدن انسان بوده اند و كه برخی از آن آثار دست يافته شده است. آثار تطهيری و پاك كنندگی وضو و غسل برای جسم، باندازه آثار طهارتی معنوی آن اهميت دارد. همانگونه تطهير بدن موجب شادمانی روان نيز می گردد. ( می بينيم يكی از روشهايی كه برای كاهش استرس و مقابله با تنش توسط روانشناسان پيشنهاد ميشود، استفاده از شستشوی با آب است). خدای متعال خود بشر را به درك اين آثار تشويق می فرمايد :وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ.(انفال:11) و از آسمان آبى بر شما فرو فرستاد تا شما را بدان پاك گرداند، و مايه اتحاد قلبهای شما شود و گامهای شما را استوار گرداند. پس مقدمه نماز، يعنی وضو و غسل نيز موجب سكينه وآرامش مؤمن می گردد.
حركات فيزيكی نماز، بعنوان يك حركات منظم، همراه با اذكاری آهنگين، بسيار موجب جلب توجه دانشمندان، پزشكان و روانشناسان شده است. تأثير حركات نماز بر ستون فقرات وسلامت بخشی آن، تأثير حركات نماز بر زنان باردار و شباهت های نماز و ورزشهای دوران بارداری، تأثير حركات نماز بر جسم سالمندان و تأمين نياز های حركتی آنان، تأثير حركات نماز بر بيماران قلبی، تأثير حركات نماز بر جريان خون به بدن و مغز، تأثير حركات نماز بر دستگاه گوارش، تأثير حركات نماز بر فعاليت های ذهن ومغز وحافظه خصوصا در كهنسالان. تأثير حركات نماز و اوقات نماز بر غده های درونی بدن، تأثير نماز بر حركت افراد افسرده و... اموری است كه توسط دانشمندان مسلمان و غير مسلمان مورد بحث قرار گرفته است و تأييد شده است و ليكن مورد بحث ما نيست. بلكه آنچه مورد بحث است اثر مثبتی است كه اين نماز بر سلامت جسم، و آثار بسيار مهم "عافيت" و سلامت جسمی در نشاط روح و آرامشگری انسان دارد می باشد كه موجب سكينه قلب انسان میگردد.
تأثيرات اجتماعی نماز نيز مانند: رعايت اخلاق، خصوصا در نماز جماعت، دقت در وقت و وعده های داده شده، الگو پذيری از مؤمنان و"انعمت عليهم"، رعايت اتحاد و برادری، نماز و آموزش فروتنی وتواضع، نماز وفعاليتهای اجتماعی... اموری اند كه علاوه بر نقش اجتماعی آن، بايد نقش آن در سلامت جسم و سپس در آرامش بخشی روانی، مورد بررسی قرار گيرد.
نتيجه گيری:
در يك نتيجه گيری مختصر بايد گفت: نقش نماز در آرامش گری انسان، بسيار زياد بوده، و تسلی بخش دلهای مؤمنان است. نماز به انسان هويتی خدامند می بخشد كه نا آرامی، سر گشتگی و دلهره و اضطراب او را از بين برده، و به زندگی بشری معنايی ديگر می بخشد. صبر، رضايت، توكل، اميد، قناعت، بعلاوه بر درك فانی بودن دنيا، حقارت بسيار دنيا در مقابل آخرت،و... از آموزه های نماز به نماز گزاران است
منابع:
قرآن كريم.
الصلاة في الكتاب والسنة. محمد ريشهري
بحار الانوار. علامه مجلسي
تفسير الميزان. علامه طباطبائی.
تفسير الرازي. الرازي.
تفسير و پيام آيات نماز. عباس عزيزی. انتشارات نبوغ.
پرورش روح – نمازو عبادت در الميزان. عباس عزيزی. انتشارات نبوغ.
اسلام وبهداشت روان. مجموعه مقالات. دانشگاه علوم پزشكی ايران.