■ مباني و آثار تربيتي نماز(1)
شخصيت از خود فرا رونده
اگر به فرآيند رشد گياه بنگريم و فيلمي كه از مراحل تكوين رشد آن تهيه شده است را با سرعت زياد ملاحظه نماييم، يكي از زيباترين و شگفت انگيزترين رويدادهاي خلقت را در مقابل ديدگانمان خواهيم ديد. گياه تا زماني كه به صورت دانه يا هسته اوليه در دل خاك پنهان است، گويي هنوز سفر رشد را آغاز ننموده است ولي هنگامي كه بستر خاك و زمين را ترك گفت و جوانه ظريف و نورسته آن، از دل خاك سر برآورد و روي به آسمان لايتناهي كرد، رشد واقعي اش را آغاز مي كند و به آنجا مي رسد كه در پرتو اشعه حياتبخش خورشيد و قطرات زلال باران، از يك دانه آن، هفتصد دانه به اذن خداي تعالي، ثمر حاصل مي شود.[1]
داستان رشد و تعالي آدمي نيز همين سان مي باشد، او تا زماني كه پايبند خويش است و دغدغه ماندن در خاك دارد، رشدش متوقف مي شود ولي همين كه سر از لاك فرديت بيرون آورد و به آسمان نگريست، رشد و ترقي پيدا مي كند. وي به ميزاني كه از خاك، فاصله مي گيرد، به افلاك نزديك مي شود و به اندازه اي كه از فرش(زمين) دور شود به عرش روي مي آورد.
در مكتب«روانشناسي كمال» نظريه اي با عنوان«شخصيت از خود فرآرونده» مطرح است و "دوآن شولتس" در تبيين نظريه مذكور مي گويد:«شخصيت آدمي، زماني به كمال مي رسد كه از دايره تنگ و محدود"خود" رها و آزاد شود تا بتواند به مرزهاي بالندگي شخصيت دست يابد[2].»
در تأييد اين سخن، رويكرد"اريك فروم"، روانكار و منتقد اجتماعي معاصر قابل تعمق است، وي معتقد است:«تراژدي عصر ما اين است كه آن چنان گرفتار"خود شيفتگي" هستيم كه مجالي پيدا نمي كنيم تا به چيزهايي كه فراتر از"من" و"ما" است بينديشيم. نمونه بارز آن، انتظاري است كه غالب افراد از ديگران دارند تا بدانها محبت كنند، ولي خود حاضر نيستند، گامي براي ارائه محبت به ديگران بردارند و اين، تجلي همان"خود محوري" و "خودشيفتگي" انسان عصر جديد است[3].
و نماز، اين زيباترين پيوند انسان زميني و معبود آسماني، بركه با بركتي است كه انسان را از"خود" فراتر مي برد و او را به رشدها و عظمت ها مي رساند. زيرا روح نماز، زماني حاصل مي شود كه آدمي، تمام توجه و دقت خود را معطوف به پروردگار و راز سخن گفتن با وي نمايد و از"خود" و"خودي" رها شود. معناي حضور قلب در نماز نيز اين است كه نمازگزار، جز معبود و ياد او را در قلب خود راه ندهد، زيرا قلب مؤمن عرش خداي رحمن است و بيگانه را نبايد در خانه راه داد.
در حديث آمده است كه از نماز، آن ميزان پذيرفته مي شود كه با حضور قلب همراه باشد[4]. چنانچه انسان در نماز بتواند با مراقبه، قلب و فكر خود را متوجه خالق سازد، زمينه اي خواهد يافت تا در غير نماز نيز از حصار تنگ و بسته خود خواهي، خود پرستي و خود شيفتگي آسوده و رها گردد و آنگاه شاهد رشد و بالنگي خويش باشد.
تقويت روح مردم گرا
از خصيصه هاي نماز،"مفهوم جايگزين ناپذير" عباراتي است كه در سوره حمد، مورد مداقه قرار مي دهيم. همانگونه كه آگاهي داريم، هيچ سوره اي را نمي توان، جايگزين سوره حمد نمود ولي به جاي سوره توحيد، مي توان سوره ديگري را انتخاب كرد. در برخي عبارات سوره حمد، از ضمير"جمع" به جاي"مفرد" استفاده مي شود، نظير«فقط تو را مي پرستيم و از تو ياري مي طلبيم»، «ما را به راه راست هدايت كن»، روح حاكم بر اين عبارات، روح جمعگرايي و"مردم گرايي" است، به اين معنا كه نمازگزار، تنها براي خود و به نفع خود، چيزي را از خداوند درخواست نمي كند، بلكه او براي"همه" مي طلبيد و درباره همه از درگاه خداوند، آرماني چون«صراط المستقيم» و توفيق گام نهادن در آن را مي طلبد.
در حديث آمده است: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مشغول نماز بود كه شنيد مردي در نماز خود مي گويد: پروردگارا، تنها من و محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را مشمول رحمت خود قرار ده و جز ما دو نفر بر هيچكس رحم نكن، پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ پس از آن كه نماز خود را به پايان برد، رو به او كرد و فرمود:(چرا) تو يك چيز وسيع را محدود ساختي، يعني چرا همه مسلمانان را دعا نمي كني و رحمت خدا را به من و خودت اختصاص مي دهي؟[5]
اين فرازها، از دو جهت به"روح مردمگرا" متوجه است، ابتدا اينكه دقت در معاني آن، بينشي به آدمي مي دهد كه شيوه زندگيش را نه بر اساس«تفرد»، بلكه بر مبناي«تجمع» و«وحدت با ديگران» تنظيم و تدوين كند و از سوي ديگر، چنين آموزش مي دهد كه در دعا آييني را رعايت كند كه براي"خود و ديگران" بخواهد و نه صرفاً براي"خود" و براي"ديگران"، "بيش" و"پيش" از"خود" بخواهد.
تنزيه وجدان اخلاقي
وجدان از ريشه لغوي«وجد» به معناي"يافتن" آمده است. به اين معنا كه آدمي پاره اي از امور را در باطنش به خودي خود مي يابد و نياز به اكتساب آن از منبع ديگري ندارد، نظير"احساس عدالتخواهي" و"ظلم ستيزي" و گرايش به"خير اخلاقي" و امثال آنها كه در همه انسانها، عموميت دارد. از جمله مظاهر وجدان اخلاقي احساس گناه ناشي از ارتكاب خطاست كه بلافاصله پس از عمل، وجدان را فرا راه هدف قرار مي دهد تا او را به توبه و جبران خطاء وا دارد. امروزه غالب مكاتب روانشناسي با احساس گناه به مبارزه برمي خيزند و آن را منافي رشد و تعالي شخصيت مي دانند. از سوي ديگر تقويت چنين احساسي نيز به مصلحت فرد نمي باشد. زيرا امكان بازگشت به شخصيت سالم و رشيد را از آدمي مي گيرد. وليكن حد متعادل ميان اين دو، پسنديده و مطلوب است به اين معنا كه احساس گناه متناسب با عمل لازم است و در خطاكار ايجاد شده تا او را براي ترك آن و جبران مافات برانگيزد. از عواملي كه موجب آمرزش گناهان و بالنتيجه رفع احساس گناه فرد مي شود، نماز است، و اين امر زمينه اي براي پاكسازي وجدان اخلاقي، محسوب مي شود.
در كلامي گهربار از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ آمده است:«نماز گناهان را همچون برگ درختان مي ريزد» [6] آمده است كه مردي خدمت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ شرفياب شد و عرض كرد:«اي رسول خدا، گناهانم بسيار و اعمال نيك من اندك است چه كنم؟ حضرت فرمود: بسيار سجده كن، زيرا سجده گناهان را مي ريزد، چنانكه باد برگ درخت را مي ريزد.»[7]
حكايت زير، مؤيد تأثير نماز در تنزيه وجدان اخلاقي است:
«جواني از انصار نمازهاي يوميه را با پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به جماعت مي خواند و بسياري از گناهان را نيز، مرتكب مي شد. چون حال او را براي رسول خدا تعريف كردند، حضرت فرمود: به زودي نمازش او را از گناهانش باز مي دارد. چيزي نگذشت كه آن جوان توفيق توبه يافت و از صحابه زاهد شد آن گاه رسول خدا فرمود: من نگفتم كه نمازش او را از گناهانش باز مي دارد[8]»
تثبيت عزت نفس
ارزشمندترين گوهر وجود آدمي، احساس كرامت و عزت نفس است. زيرا اصل و اساس خلقت آدمي، بر مبناي فرموده الهي«و لقد كرمنا بني آدم»، زيرا چنين تدبير گرديده كه انسان ها، جايگاه واقعي خويش را بيابند و آن را به رايگان از كف ندهند.
در حديث آمده است كه«الصلوه قربان كل تقي» يعني نماز، مايه نزديك شدن هر پرهيزكاري به خدا است. از يك سوي نمازگزار به وسيله نيايش به خداوند تقرب جسته و به همين جهت منزلت و رفعت مقام مي يابد و از سوي ديگر لازمه قبولي نماز، بريدن از«ما سوي الله» است يعني كوچكترين احساس نيازي به غير خدا نداشته باشد و فقط به درگاه خداوند التجا نمايد. آورده اندكه: نماز و عبادت، انسان را مستجاب الدعوة مي كند، زيرا نماز پيمان خداست«الصلوه عهد الله» و هر كس به پيمان خدا وفا كند، خداوند هم به پيمان او وفادار است«اوفوا بعهدي اوف بعهدكم[9]».
آيت الله جوادي آملي در تبيين فلسفه انقلاب اسلامي، تعبير زيبا و محكمي دارند، ايشان مي گويند:
«انقلاب براي اين نبود كه انسانها از بندگي حق آزاد شوند، ما انقلاب نكرديم براي اين كه از عبادت خدا آزاد بشويم، ما بنده ايم. انقلاب كرديم براي اين كه جز خداي سبحان كسي بر ما مسلط نشود[10]».
اگر آدمي حقيقت آيه«اياك نعبد و اياك نستعين» را در نماز درك كند، گردن در برابر غير خدا خم نخواهد كرد و لو به بهاي از دست دادن جان حاضر به عبوديت در مقابل غير معبود نخواهد بود.
هر كه پيمان با هوالموجود بست
گردنش از قيد هر معبود رست
تبيين راه زندگي
بي ترديد به شمار آدميان، راههاي مختلف و متنوع زندگي نيز وجود دارد. زيرا هر كسي، به اقتضاي فرهنگ، باورها، بينشها و برداشتهايش از هستي، راه و رسم خاصي در زندگي دارد، ولي آنچه كه مي توان با قاطعيت اظهار نمود، ميزان و درجه يقين افراد به درستي راهي است كه در زندگي برگزيده اند، زيرا اگر همه انسانها رضايت از زندگيشان، حاصل مي شد، شاهد ظهور پديده هاي متزايد و رو به رشد افسردگيها، پريشانيها، خودكشيها و نظاير آنها نمي بوديم. چنانچه عليرغم تنوع بي نظير راههاي زندگي، انسان مطمئن و معتمد به اين واقعيت باشد كه در راه خدا گام برمي دارد و خدا از عمل او راضي است، تمامي ترديدها و نگرانيها برطرف شده و نوعي آرامش، حاصل مي شود. نمازگزار با يقين به اين مطلب كه عبادت، جوهره، دين است و نماز ستون دين مي باشد و او قادر است با انجام فرضيه نماز، رضايت پروردگار را جلب نمايد، نوعي اطمينان و آرامش برايش حاصل مي شود.
دليل آن هم به روشني در يك جمله، قابل تبيين است. اگر به نماز و در پرتو نماز مي توان در جلب رضاي حق تعالي كوشيد، ديگر از كم و زياد زندگي نبايد هراس به خود راه داد زيرا او اگر از آدمي راضي شود، در حقيقت فرد به خيركثير دست يافته است زيرا قرآن فرموده است:«و رضوان من الله اكبر[11]» يعني(جلب) رضاي پروردگار از هر چيز بزرگتر و برتر است.
از سوي ديگر، نماز راهي روشن در جهاني تاريك است و نماز گزار علي رغم تعدد و تنوع راههاي زندگي به درستي مي داند كه در چه مسيري گام برمي دارد، و نوعي قاطعيت و يقين در انتخاب راه پيدا مي كند كه قادر است بر سختيهاي ناشي از طولاني بودن راه حق، غلبه نمايد.
نماز، مصباح هدايت در جهان آشفته و متزلزل امروز است زيرا اگر آشفتگي رو به تزايد جوامع بشري از اين هم فراتر رود، قادر نخواهد بود كه تعادل نمازگزار و انسان واصل به حق را بر هم زند زيرا نماز داربست محكم آدمي و تكيه گاه نيرومند و عظيمي در برابر تندبادهاي زندگي است.
پی نوشت ها:
[1] . بقره/ 261.
[2] . دوآن شولتس ـ روانشناسي كمال ـ ترجمه گيتي خوشدل ـ نشر نو ـ ص 214.
[3] . اريك فروم ـ هنر عشق ورزيدن ـ ترجمه پوري سلطاني ـ ص 74.
[4] . محور اسلامي جهرمي ـ مصابيح الدجي ـ ص 782.
[5] . شيخ طبرسي ـ مجمع البيان ـ ج 4 و 3 ـ ص 601.
[6] . حضرت امير ـ عليه السّلام ـ نهج البلاغه ـ خطبه 197 ـ ص 96.
[7] . محمد محمدي ري شهري ـ ميزان الحكمه ـ ج 3 ـ ص 477.
[8] . حسين ديلمي ـ هزار و يك نكته درباره نماز ـ ص 103.
[9] . همان ـ ص 216.
[10] . (آيت الله) جوادي آملي ـ اسرار عبادت ـ ص 148.
[11] . توبه ـ 72.