فلسفه نماز در قرآن

■ فلسفه نماز در قرآن

فلسفه نماز در قرآن

* فلسفه نماز در قرآن و اسلام چيست؟

* عبادت، وسيله تكامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعى لطف و رحمت و راهنمايى است كه ما را به كمال مى‌رساند؛ مثلا وقتى پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مى‌كنند، به سود خود فرزند است و سعادت او را مى‌خواهند و اين امر از روى محبّت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نيازى ندارند.

آيات و روايات، فلسفه و حكمت تشريع نماز را بيان كرده‌اند:

1. ياد خدا: (وَ‌أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى‌)[1]؛ نماز را برپا دار تا به ياد من باشى.

2. بازداشتن از گناه و زشتى‌ها: (إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ‌الْمُنكَر)[2]؛ همانا نماز [انسان را در دنيا]از زشتى‌ها و گناه باز مى‌دارد.

3. پاكيزگى روح: (...إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَ‌أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ‌مَن تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ‌ى وَ‌إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ‌)[3]؛ ... [تو] تنها كسانى را كه از پروردگارشان در نهان مى‌ترسند و نماز برپا مى‌دارند، هشدار مى‌دهى و كسى پاكيزگى جويد تنها براى خود پاكيزگى مى‌جويد، و فرجام [كارها] به سوى خداست.

4. يارى جستن از نماز در مسير تكامل: (وَ‌اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَ‌الصَّلَوةِ وَ‌إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَـشِعِينَ‌)[4]؛ از شكيبايى و نماز يارى جوييد، و به راستى اين كار گران است، مگر بر فروتنان.

5. پاك شدن از كبر و غرور؛ حضرت فاطمة(عليها السلام) مى‌فرمايد: (...و الصلاة تنزيهاً من الكبر...؛[5]...خداوند نماز را واجب كرد تا مردم از كبر و غرور پاك شوند... .

6. رستگارى: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِينَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ‌)[6]؛ به راستى كه مؤمنان رستگار شدند؛ همانان كه در نمازشان فروتنند.

در حديثى آمده است: نقش نمازهاى پنج‌گانه براى امت من همانند نهر آب زلالى است كه از مقابل خانه آنان مى‌گذرد، اگر كسى روزانه پنج بار در اين نهر شستوشو كند، آيا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پليدى خواهد ماند؟!.[7]

و در حديثى ديگر امام باقر(عليه السلام) مى‌فرمايد: هنگامى كه نمازگزار به سمت قبله براى نماز مى‌ايستد، خداوند رحمان و رحيم به او توجه ويژه مى‌كند.[8]

نماز روزانه انسان، اظهار تشكر و سپاس دائمى او از اين همه نعمت و خوبى‌هايى است كه خداوند به او داده است و نيز ثناگويى و تمجيد انسان از اين همه زيبايى و عظمت است كه خداوند متعال دارد. هيچ كس براى تعريف و تمجيد از يك گل زيبا كه در طبيعت روييده است به شما اعتراض نمى‌كند، امّا اگر زيبايى آن را نبينى، نابينايت مى‌شمرند و اگر ببينى و واكنش نشان ندهى و ستايش نكنى سرزنشت مى‌كنند كه چرا ذوق و احساس ندارى و چقدر بددلى!

در مضمون بعضى احاديث آمده است كه: «انسان در حال نماز با خداى خود نجوا و گفتوگو مى‌كند و اگر انسان لذت اين گفتوگو را بچشد، هيچ‌گاه از حال نماز خارج نمى‌شود.[9]

راستى چقدر لذت‌بخش است با خداى جهان آفرين به گفتوگو و مناجات پرداختن! و روحى به عظمت تمام هستى يافتن و با خداى هستى هم سخن شدن!

همراهى نماز و زكات درقرآن

* چرا در موارد متعددى در قرآن‌كريم نماز و زكات در كنار يك‌ديگر مطرح شده است؟

* واژه صلاة و مشتقات آن 26 مرتبه در قرآن با واژه زكات همراه است. آمدن «زكات» در كنار «صلاة» نشان آن است كه رابطه با خداوند متعال از طريق نماز حاصل بوده و رابطه با مخلوق خداوند از راه اداى زكات برقرار مى‌شود. همراهى اين دو به جهت اهميت ويژه آنهاست، زيرا نماز در آيات قرآن كريم و روايات اسلامى از جايگاه خاصى برخوردار است و زكات نيز در دين اسلام در بعد اقتصادى و اجتماعى و... بسيار اهميت دارد و ذكر زكات در كنار نماز نشانه جامعيت اسلام و همه جانبه‌نگرى دين مقدس اسلام است.[10]

بى‌نيازى خدا از نماز

* با اين كه خدا به نماز ما احتياجى ندارد، چرا از ما خواسته است كه نماز بخوانيم و بر اين امر تأكيد فراوانى كرده است؟

* خداى متعال از همه عالميان بى نياز است (سوره ابراهيم آيه 8) و همه به او نيازمندند (سوره فاطر آيه 15)؛ خدا هيچ گونه احتياجى به ما و اعمال ما ندارد. علّتِ اهميّت يك عبادت مانند نماز هرگز، به نياز خدا بازنمى‌گردد، بلكه به خواص و آثارى است كه آن عمل در حيات انسان دارد.

نماز لطف و رحمتى از سوى پروردگار به انسان‌هاست، تا به كمال و سعادت اخروى برسند و از آن‌جا كه پروردگار عالميان مى‌داند چه چيز براى انسان مفيد است و سعادت اخروى او را تأمين مى‌كند و چه چيز زبان‌بار و نابود كننده اوست، او را به انجام واجبات و ترك محرمات مكلف كرده است.

خداوند مى‌داند كه اگر انسان را به حال خود واگذارد، نه تنها به آن منافع و مصالح عظيم دست‌رسى پيدا نكرده، به كمال و سعادت اخروى نمى‌رسد، بلكه خود را به ذلت و پستى مى‌كشاند؛ مانند كودكى كه پزشك براى بهبودى حال او دارويى را تجويز مى‌كند و ممكن است كودك به سبب ندانستن مصلحت خويش، آن داروى تلخ را نخورد، امّا پزشك و يا پدر او مى‌داند كه حيات كودك بستگى به اين دارو دارد، لذا به اجبار دارو را به كودك مى‌خورانند. در واقع پزشك، خوراندن دارو را به كودك بيمار، واجب و ضرورى مى‌داند.[11]

خداوند مهربان مى‌فرمايد: نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى (طه، آيه14). و هر كس به ياد خدا باشد، دلش آرام و مطمئن مى‌شود (رعد، آيه28) و نيزمى‌فرمايد: هر كه از ياد من روى برگرداند، در حقيقت، زندگى سختى خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مى‌كنيم. (طه، آيه124) نماز باعث مى‌شود كه انسان به گناه آلوده نشود وعامل باز دارنده مهمى در جلوگيرى از بدى‌هاست، زيرا همانا نماز انسان را از فحشا [كارهاى بد] و زشتى‌ها باز مى‌دارد. (عنكبوت، آيه45)[12]

* چرا بايد از خدا تشكر و قدردانى كنيم؟ در حالى كه نه در  دنيا آمدن خود و نه در مرگ خود نقشى نداريم و ناخواسته به دنيايى آمده‌ايم كه هيچ كدام از چيزهايى كه در آن است به انتخاب و ميل ما نبوده و نيست، پس عبادت مانند نماز كه يك تشكر و قدردانى از خداست براى چيست؟

* در پاسخ توجه به چند نكته ضرورى است: الف) اصل آفرينش موجودات ـ و از جمله انسان‌ها ـ خير محض است و در چيزى كه خير محض باشد و هيچ شرّى در آن تصور نشود، بحث از جلب رضايت و عدم آن بيهوده است.[13] هيچ موجودى به اختيار خود در اين عالم پا به عرصه وجود نگذاشته است و اساساً خداوند براى آنچه انجام مى‌دهد هرگز بازخواست و بازپرسى نمى‌شود: (لا يسئل عما يفعل...)[14]

ب) هر چند انسان، بدون اختيار خود به اين جهان آمده است، امّا خداوند متعال بر اساس نظم امور، درنهاد و جوهر انسان، گوهرى به نام «آزادى در انتخاب راه» قرار داده است؛ يعنى خداوند، نظام جهان آفرينش را طورى مقرر داشته كه به اختيار انسان، منتهى مى‌شود؛ همان اختيار كه آدمى با آن مى‌تواند راه سعادت و صراط ايمان و طاعت را طى كند و يا به وسيله آن، طريق كفر و معصيت را دنبال نمايد.[15] از همين‌رو، قرآن‌كريم مى‌فرمايد: (إِنَّا خَلَقْنَا الاِْنسَـنَ مِن نُّطْفَة أَمْشَاج نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَـهُ سَمِيعًا بَصِيرًا * إِنَّا هَدَيْنَـهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ‌إِمَّا كَفُورًا)[16]؛ ما انسان را از نطفه مختلفى آفريديم و او را مى‌آزماييم، [بدين‌جهت] او را شنوا و بينا قرار داديم. ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد [و پذيرا گردد] يا ناسپاسى كند.

پس نه تنها عذاب الهى درباره مجرمان، خلاف عدالت نيست، بلكه اقتضاى عدالت در آزمايش الهى، آن است كه كسانى كه با سوء اختيار و اراده خود اين همه الطاف خداوند را ناديده گرفته‌اند و از هدايت الهى روى گردانده و راه معصيت و كفر را پيشه خود كرده‌اند، مستحق عذاب الهى باشند، تا بين چنين فردى با انسانى كه با حُسن انتخاب و اختيار خويش، راه هدايت و عمل صالح را برگزيده است، تفاوتى باشد؛ خداوند مى‌فرمايد: (أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ * مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ)[17]؛ پس آيا فرمان‌برداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد؟! شما را چه شده؟ چگونه داورى مى‌كنيد؟

ج) اگرچه پا گذاشتن در دنيا به اختيار انسان نيست، اما خداوند نعمت‌هاى فراوانى را در اختيار او گذاشته است، تا با آنها آينده خود را بسازد؛ در قرآن كريم آمده است: (وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَـتِكُمْ لاَ‌تَعْلَمُونَ شَيْـًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ‌الاَْبْصَـرَ وَ‌الاَْفْـِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛[18] و خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج نمود، در حالى كه هيچ نمى‌دانستيد، اما براى شما گوش و ديدگان و دل‌ها قرار داد تا شكر نعمت او را به جا آوريد.

در اين آيه صحبت از ابزار شناخت و اختيار انسان است. انسان با چشم، گوش و عقل، به آگاهى مى‌رسد و از اين راه حق انتخاب دارد.

واقعيت اين است كه هر كسى از ديگرى خدمتى يا نعمتى ببيند، ميل دارد او را بشناسد و از او تشكر كند.بسى جاى تعجب دارد كه انسان اين همه نعمت خوب و مفيد دريافت مى‌كند، اما در شناخت صاحب نعمت و تشكر از او، نمى‌كوشد![19] نعمت‌هاى بى‌كران الهى سراسر عالم را گرفته است؛ هر نفسى كه فرو مى‌رود ممد حيات است و چون بر مى‌آيد مفرح ذات، پس در هر نفسى دو نعمت موجود و هر نعمتى را شكرى واجب.

از دست و زبان كه برآيد  *** كز عهده شكرش به در آيد

بنده همان به كه ز تقصير خويش *** عذر به درگاه خدا آورد

ورنه سزاوار خداونديش  *** كس نتواند كه به جا آورد.

با اين‌همه ممكن است كه به جهت روبه‌رو شدن با پاره‌اى از مشكلات مانند فقر، بيمارى و ظلم‌هاى موجود و نيز به سبب ناتوانى روحى و محدوديت بينش، از ديدن زيبايى‌هاى عالم و لطف‌هاى الهى محروم بماند و حتى خداوند را شايسته ستايش نداند و زبان به كفر بگشايد، اما اين برداشت و اين رفتار حكايت‌گر حقيقت نيست. با رجوع به زندگى موحدان راستين و اولياى الهى مى‌بينيم آنها با وسعت بينش و بصيرت و با شناخت درستى كه از خداوند دارند، در اوج مشكلات و مصيبت‌ها هم‌چنان خداوند را سپاس مى‌گويند و از لطف و عنايت او سخن مى‌گويند.

وجوب نماز و استحباب قرائت قرآن

* از كدام آيه قرآن كريم، حكم وجوب نماز استفاده مى‌شود؟ به چه نحو مى‌توان از حكم وجوب نماز آگاهى يافت؟

* خداوند در آيه‌هاى مختلف قرآن، بر وجوب نماز تصريح فرموده: (و أقيموا الصّلوة و ءاتوا الزكوة و أطيعوا الرسول لعلّكم ترحمون)[20]؛ و نماز را به پا داريد و زكات بدهيد و پيامبر [خدا]را فرمان بريد، تا در رحمت قرار گيريد. «اقيموا» صيغه امر است و امر نيز بر وجوب دلالت مى‌كند و نيز مى‌فرمايد: (إِنَّ الصَّلَوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَـبًا مَّوْقُوتًا)[21]؛ ... همانا نماز بر مؤمنان، در اوقات معين مقرر شده است.

درباره علت وجوب نماز هم، مطالبى در روايات اسلامى آمده است؛ از جمله امام رضا(عليه السلام) فرمود: علت تشريع نماز، توجه و اقرار به ربوبيّت پروردگار و مبارزه با شرك و بت‌پرستى و قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت خضوع و تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از گناهان گذشته و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم خداوند است و نيز اين‌كه انسان همواره هوشيار و متذكر باشد كه گرد و غبار فراموشى بر دل او ننشيند و مغرور نشود. خاشع و خاضع باشد، ... و همين توجه به خداوند متعال و قيام در برابر او، انسان را از گناهان باز مى‌دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى‌كند.[22]

* چرا خواندن قرآن واجب نيست، ولى نماز خواندن هميشه واجب است؟

* قرائت قرآن واجب نيست، ولى در آيات و روايات سفارش فراوانى بر آن شده است؛ براى مثال در آيه 20 سوره مزمل مى‌خوانيم: (... فاقرءُوا ما تيسَّر من القرءان...)؛ آنچه براى شما ميسر است قرآن بخوانيد. در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: قرآن عهد و فرمان خداوند به بندگانش مى‌باشد، شايسته آن است كه انسان مسلمان در پيمان خود نظر كند و هر روز پنجاه آيه از آن بخواند.[23]

از اين نكته نبايد غفلت شود كه هر حكم واجبى، حكمت يا حكمت‌هايى دارد، ولى چنين نيست كه هر چه فايده و حكمتى هر چند بسيار و مهم داشته باشد، واجب شود؛ يعنى اين رابطه حالت عكس ندارد، زيرا علاوه بر لزوم وجود حكمت و فايده، در واجب شدن يك حكم توان مخاطب نيز لحاظ مى‌شود و چه بسا حكم با فايده‌اى كه اگر براى همه مردم مشقّت‌بار نبود، واجب مى‌شد، ولى به جهت رعايت حال مردم واجب نشده، ليكن بر آن، تأكيد فراوان شده است؛ مانند مسواك كردن. قرائت قرآن نيز براى همه ممكن نيست و مقدماتى نياز دارد؛ مانند: سواد و توانايى قرائت مصحف، براى كسانى كه حافظ قرآن نيستند (به ويژه در گذشته كه آموختن قرائت و تهيه مصحف (قرآن) چندان ساده نبود). بنابراين، نبايد به احكام يك سويه نگريست.

افزون بر آنچه گذشت، در نماز -كه از مهم‌ترين واجبات است- قرائت قرآن جزء واجب آن است. سوره «حمد» و سوره «توحيد» يا غير آن از سوره‌هايى است كه هنگام قرائت نماز، بارها خوانده مى‌شوند و اساساً نماز بدون قرائت سوره حمد، صحيح نيست، امّا اين كه چرا نماز واجب شده، بايد گفت:

1. «نماز» از واجباتى كه در قرآن كريم و روايات اسلامى بيشترين تأكيد و سفارش بر آن شده و تنها واجبى است كه مكلف ـ حتى در حال احتضار ـ بايد آن را به جا بياورد و تحت هيچ شرايطى نبايد ترك شود و توصيه تمام انبياى الهى به امت‌هايشان بوده و در روز حساب‌رسى نيز اگر اين عمل (نماز) مورد قبول واقع شود، ساير اعمال نيز مقبول مى‌افتد. خداوند در آيه‌هاى مختلف قرآن، بر وجوب نماز تصريح فرموده: (و أقيموا الصّلوة و ءاتوا الزكوة و أطيعوا الرسول لعلّكم ترحمون)[24]؛ و نماز را به پا داريد و زكات بدهيد و پيامبر [خدا] را فرمان بريد تا مورد رحمت قرار گيريد. «اقيموا» صيغه امر است و امر نيز بر وجوب دلالت مى‌كند و... .

2. در روايات اسلامى  هم، مطالبى درباره علت وجوب نماز آمده است؛ از جمله امام رضا(عليه السلام)است كه در صفحه پيشين آمد.[25] هم‌چنين نماز، غفلت زدا بوده و خودبينى و كبر را از بين مى‌برد و پرده‌هاى غرور و خودخواهى را كنار مى‌زند و وسيله پرورش فضايل اخلاقى و تكامل معنوى انسان است.[26]

 

 

[1]. طه،آيه14.

[2]. عنكبوت،آيه45.

[3]. فاطر،آيه18.

[4]. بقره،آيه45.

[5]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج6، ص107.

[6]. مؤمنون،آيه1ـ2.

[7]. محمد محمدى رى‌شهرى، ميزان الحكمة، ج5، ص372، حديث10259.

[8]. همان، ص376، حديث10279.

[9]. همان، حديث10280.

[10]. ر.ك: محسن قرائتى، تفسير نور،  ج1، ص116; اكبر هاشمى رفسنجانى و گروهى از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، تفسير راهنما، ج 1، ص 130; ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج1، ص209.

[11]. ر.ك: علامه حلى، كشف‌المراد، ص249 ـ 250.

[12]. ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج16، ص289ـ294.

[13]. ر.ك: همان، كشف المراد، ص320.

[14]. انبياء، آيه23.

[15]. ر.ك: علامه طباطبائى، الميزان، ج3، ص14، ناصر مكارم شيرازى و ديگران، همان، ج13، ص375.

[16]. انسان،آيه2ـ3.

[17]. قلم،آيه35ـ36.

[18]. نحل،آيه78.

[19]. ر.ك: ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج2، ص36.

[20]. نور،آيه56.

[21]. نساء،آيه103.

[22]. شيخ حرعاملى، وسايل‌الشيعه، ج4، ص8 و 9.

[23]. كلينى، اصول كافى، ج2، ص609; براى آگاهى بيشتر از فضائل قرآن ر.ك: اصول كافى، ج2، كتاب فضل القرآن; على‌اكبر تلافى، فضائل القرآن.

[24]. نور،آيه56.

[25]. همان، وسايل‌الشيعه، ج4، ص8 و 9.

[26]. ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و همكاران، تفسير نمونه،  ج16، ص289ـ294.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 2540 کلمه
1394/8/3 ساعت 10:44
کد : 839
دسته : اهمیت و جایگاه نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
فرزند
دارو
نیاز
خیر
عذاب
عدالت
مردم
رحمت
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز