■ نماز سيماى مکتب و دواى تکبر
نماز، بزرگترين عبادت و مهمترين سفارش همه انبياست.
لقمان، پسرش را به نماز توصيه مىکند.
حضرت عيسى در گهواره مىگويد: خدايم مرا به نماز و زکات توصيه کرده است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز را نور چشم خود مىداند. “قره عينى فى الصلاه”
نماز، فريضهاى است که خدا را به ياد انسان مىآورد. و پيمان خدا با مردم است. نماز، سيماى مکتب است. “الصلوه وجه دينکم” نماز، دواى تکبر است. “والصلاه تنزيها عن الکبر”
وسيله تشکر و سپاس از نعمتهاى الهى است، عمود و پايه دين، کليد بهشت، وسيله آزمايش و شناخت مردم و محوکننده گناهان، و پاک کننده دل و جان آدمى است. نماز روزى پنج نوبت، با حفظ شرايط کامل نماز، در پيشگاه خدا ايستادن و نعمتهاى او را ياد کردن واز او حاجت و نياز خواستن، همچون شستشو در نهر آبى است که آلودگىها را مىزدايد. نماز، اولين سوال در قيامت است، که اگر پذيرفته نشود، کارهاى ديگر هم مقبول نيست.
نماز، تنها عبادتى است که در هيچ حال از انسان ساقط نمىشود حتى در ميدان جنگ و در شرايط اضطرار، بيمارى و ...
نماز، اعلام بندگى در برابر خدا و زير بار نرفتن در مقابل طاغوتها و ستمگران است.
نماز، زنده نگه داشتن آئين توحيدى حضرت ابراهيم، و سنت رسول الله و مکتب حسين بن على عليهما السلام است.
نماز، براى عاشقان خدا، شيرين ولى براى منافقان، تلخ و سنگين است: “و انها لکبيره الا على الخشعين”
نماز، کوبنده شيطان و مايوس کننده اوست. حضور در برابر آفريدگار است.
نماز هماهنگى با همه ذرات عالم است. جهان، محراب وسيعى است که همه کائنات، در آن به تسبيح و سجود در برابر خدا مشغولاند. به نماز ايستادن، همراهى با همه آفريدهها و فرشتگان در پرستش و ذکر پروردگار است.
در اهميت نماز، همين بس که على عليه السلام در ميدان نبرد صفين، وامام حسين عليه السلام در ظهر عاشورا دست از جنگ کشيدند و به عشق الهي، به نماز ايستادند. شخصى به حضرت على عليهالسلام ايراد گرفت، امام فرمود: ما براى همين مىجنگيم تا مردم، اهل نماز باشند. به سيدالشهدا، در زيارتنامهاش خطاب مىکنيم: گواهى مىدهم که تو نماز را بر پا داشتي. “اشهد انک قد اقمت الصلوه...” در مشکلات و اضطرابها، ياد خداى بزرگ و استمداد از او، آرام بخش دلها و راهگشاى انسان درسختىهاست و تکيهگاهى است که مومنان به خدا دارند. از اين رو قرآن دستور مىدهد که به وسيله “صبر” و “نماز” از خداوند يارى بطلبيد. “واستعينوا بالصبر و الصلوه”
امام صادق عليه السلام در واپسين دم زندگى خويش، همه بستگان را جمع کرد و در وصيت خويش به آنان، اهميت نماز را يادآور شد و فرمود: هر که نماز را سبک بشمارد، از شفاعت ما محروم است.
مرز ميان اسلام و کفر، ترک عمدى نماز است. چگونه مسلمانى است آن که رابطه خود با خدا را بريده و از نماز روى برتافته است.
رسول خدا فرمود: “من ترک الصلوه متعمدا فقد کفر” هر که عمدا نماز را ترک کند، کفر ورزيده است.
و در کلام علوى مىخوانيم که فرمود: “من ضيع الصلوه فهو لغيرها اضيع” کسانى که نماز را سبک شمارند و آن را تباه و ضايع سازند، غير نماز را بيشتر ضايع خواهند ساخت.
نماز، موقعيتى است که بايد در آن به خدا توجه داشت نه ديگري، و هر چه را از نظر دور داشت مگر خدا را. بايد خداى را زنده و حاضر و ناظر بدانيم و احساس حضور در برابر آن خالق عظيم را در خويش، زنده نگاهداريم. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرموده است: همين که انسان در نماز به غير خدا توجه مىکند، خداوند به او خطاب مىکند: به چه کسى توجه مىکني؟ آيا پروردگارى جز من سراغ داري؟
آيا جز من، مراقب و ناظرى در کار است؟
آيا به بخشندهاى جز من دل بستهاى ...؟
اگر توجه به من داشته باشي، من و فرشتگانم به تو توجه خواهيم کرد و ...
نماز، سپاس نعمت
انسان، اسير محبت ديگران است و نعمت و نيکي، انسان را به مقام سپاس و تشکر مىکشد. اگر کسى نعمتى به ما بخشيد و احسانى در حق ما کرد، با زبان و عمل، سپاسگزار او مىشويم. ما بنده خداييم و غرق در نعمتهاى او، پس در هر نفسي، نه يک نعمت بلکه صدها نعمت موجود است و در اين نعمتها نه يک شکر، بلکه هزاران شکر لازم است. کافى است که اندکى چشم بصيرت بگشاييم و ببينيم لطف و فضل خدا را درباره خودمان، آن گاه خواهى نخواهى سپاس او خواهيم گفت. نماز، نوعى سپاس از نعمتهاى فراوان و بىشمار اوست.
خداوند، به ما هستى بخشيد. آنچه براى زندگى مادى و معنوى لازم داشتيم، عطا کرد. هوش و عقل و استعدادمان داد. قطرات باران، برگ درختان، ماهيان دريا، پرندگان آسمان، نورخورشيد و هدايت عقل و ولايت پاکان و راهنمايى وجدان را جهت سعادت ما ارزانى داشت. اعضايى متناسب، قوايى مفيد، مربيانى دلسوز، طبيعتى رام و مسخر براى ما قرار داد، تا با او بيشتر آشنا باشيم. اگر لب ما نرم نبود، توان سخن گفتن نداشتيم. اگر انگشت شست نداشتيم، حتى دکمه يقه خود را نمىتوانستيم ببنديم.
اگر آبها، شور و تلخ بود، درختان نمىروييد. اگر زمين جاذبه نداشت، اگر فاصله خورشيد به ما نزديکتر بود، اگر هنگام تولد، مکيدن را نمىدانستيم، اگر قدرت نطق و گويايى نداشتيم، اگر چشممان نابينا بود، اگر از موهبت عقل بىبهره بوديم... و هزاران اگر ديگر. به تعبير قرآن، نعمتهاى الهي، قابل شمارش نيست. آيا اين همه نعمت، تشکر لازم ندارد، آيا بىانصافى و حق ناشناسى نيست که انسان، غرق نعمتهاى خدا باشد ولى حالت سپاس به درگاه صاحب نعمت نداشته باشد؟
نماز، تشکر از خداست که ولى نعمت ماست، هر چه داريم از اوست. البته اين سپاس، براى خدا سودى ندارد، بلکه براى خودمان مفيد است و نشان معرفت ماست. همچنان که تشکر يک دانشآموز از معلم، بيانگر کمال و رشد فکرى اوست و از تشکر او چيزى عايد معلم نمىشود. چه غافلاند، آنان که بر سر سفره نعمت خدا، عمرى مىنشينند و يک بار هم به شکرانه اين موهبتها در آستان آن خداى متعال، پيشانى عبوديت و سجده شکر بر زمين نمىگذارند!
ادب و آداب نماز
حضور شاکرانه و عابدانه در برابر پروردگار، دلى پاک مىخواهد و نيتى خالص، زندگى و رفتارى خداپسندانه مىطلبد و معرفتى عميق و بصيرتى مکتبي. زبانى دور از گناه مىخواهد و چهرهاى نيالوده به نافرمانى معبود. توجه و حضور قلب در نماز، ادب لازم در اين عبادت والاست. امام صادق عليه السلام فرمود: هنگام نماز از دنيا و آنچه در آن است مايوس شو، تمام هدف و توجهت به خدا باشد و ياد روزى باش که در برابر دادگاه عدل الهى قرار مىگيري. رعايت آداب ظاهرى و باطنى شرايط صحت و قبول و کمال، عمل را مطلوب خدا مىسازد و نماز را شايسته صعود به درگاه خدا مىسازد.