■ نقش مساجد در جوامع اسلامي
در اين نوشتار به اختصار نقشهاي مختلف مسجد در طول تاريخ مورد بررسي قرار ميگيرد.
1ـ خانه مردم
ابتداي اذان و اقامه تا انجام نماز و سرانجام آن، نشان ميدهد كه اساس عبادت، به ويژه نماز بر پايهي جمع و جماعت است و بنده به هنگام راز و نياز هم بايد خود را ميان جمع ببيند، بنابراين هر گونه فرد گرايي و مانند آن از نظر قرآن و اسلام مفاهيمي مردود شناخته ميشود.[1]
2ـ پايگاه قضايي
در زمان رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، مسجد نقش عمدهاي در امور قضايي داشت و بسياري از مسائل حقوقي مردم با همت آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در مسجد رسيدگي ميشد.
در دورهي خلفاي راشدين اين شيوه همچنان معمول بود، چنانكه در گوشهاي از مسجدكوفه، به نام «دكةالقضا» حضرت علي ـ عليه السّلام ـ براي رسيدگي به كارهاي حقوقي و قضايي مردم به محكمهي قضاوت مينشستند.
لذا در سرزمينهاي اسلامي داوري، مبنايي داشت، و قضات مذهبي عهده دار اين مهم بودند و تشكيلات خاص و مكان ممتازي به جز مسجد، براي قضاوت ضرورتي نداشت.
در دورهي خلفاي فاطمي، ساختمان ضميمهي شمال شرقي مسجد عمر براي سكونت قاضي القضات اختصاص يافت. روزهاي شنبه و دوشنبه قاضي القضات در ملأ عام به قضاوت ميپرداخت. در زمان ياقوت نيز قاضي القضات شهر بغداد احكام قضايياش را در مسجد صادر ميكرد.
همچنين قاضي شهر دمشق در مسجد اموي رواق مخصوصي براي قضاوت داشت. چنين روشي در بسياري از شهرهاي مهم كشورهاي اسلامي معمول بود.[2]
3ـ جايگاه حسبه
همان گونه كه مسجد به منزلهي پايگاه قضايي مورد استفاده قرار ميگرفت، جايگاه مناسبي براي حسبه ـ از ديدگاه سازمانهاي اداري جديد بخشي از وظايف شهرداري، شهرباني و دادستاني را در بر ميگيرد ـ به شمار ميآمد. براي مثال، محتسب در قاهره يك روز در ميان و در يكي از دو مسجد جامع آن شهر، براي رسيدگي به امور شهري حضور مييافت.[3]
4ـ خانهي خبر
مسجد، محل تجمع مردم، مركزي براي اطلاع رساني و پخش اخبار مهم، نقش ويژهاي را از زمانهاي گذشته تا حال ايفا كرده است كه مصداق بارز آن در جريان انقلاب شكوهمند اسلامي ايران ديده شد. اصولاً دين مقدس اسلام از اين جهت كه به مناسبتهاي مختلف مردم را فرا ميخواند، در ميان اديان ديگر برجستگي خاصي دارد.
اهميت اين مركز، به ويژه در زمان صدر اسلام كه از جهت اطلاع رساني فاقد رسانههاي گروهي بود، اهميت بسياري داشت، زيرا در همين اجتماعات، رهبران ديني فرصت را مغتنم ميشمرند و به مناسبتهاي گوناگون راهنماييهاي لازم به اطلاع عموم ميرسد.
هم اكنون نيز در بسياري از كشورهاي اسلامي مساجد از جهت پخش خبرهاي مربوط به جنبشهاي مردم و نهضت اسلامي نقش چشمگيري دارند.[4]
5ـ محل رفع مشكلات
از زمانهاي گذشته، افراد ضعيف و كساني كه به نوعي مشكلات شخصي و اجتماعي داشتند، به مسجد مراجعه ميكردند. در سيره حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ميبينيم كه مؤمنان براي رفع نيازشان، به حضرت روي ميآوردند، و آن حضرت نيز با بذل مساعدتهاي لازم، نياز آنان را تا حدّ امكان برطرف ميكردند؛ به اين ترتيب،مسجد مكاني بود كه ميتوانست محل ارتباط مستقيم رهبر و مردم باشد.[5]
6ـ پايگاه جهاد و نهضت
در زمان رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ،يكي از مهم ترين نقشهاي مسجد اين بود كه آن حضرت مقدمات فكري و بسيج عمومي مسلمانان را به منظور جهاد با كفار در آنجا تدارك ميديد. عيناً همين نقش در جريان نهضت روحانيون شيعه به رهبري امام خميني ـ قدس سره ـ ، در سال 1342 ش و پس از آن در جريان پيروزي انقلاب اسلامي ايران، مشاهده شد. در كشورهاي اسلامي همواره مساجد پايگاه نهضتهاي اسلامي عليه حكام جور و ستم پيشه مطرح بوده و هستند.[6]
هم اكنون در كشور اسلامي ايران مسجد در قالب پايگاه نيروهاي بسيج مقاوت فعال است؛ در طول 8 سال دفاع مقدس، مساجد به عنوان مكانهاي جذب نيروهاي رزمنده بسيجي و پشتيباني و فعاليتهاي پشت جبهه، نقشي بسيار مؤثر و سر نوشت ساز ايفا كردند.
7ـ مركز آموزش
در اهميت علم و آگاهي همين بس كه يكي از اهداف بعثت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ تعليم و تعلّم بوده است.
روزي رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ وارد مسجد شد و در آنجا با دو گروه مواجه شد. در يك قسمت، مردم سرگرم علم آموزي و در قسمت ديگر مسجد دستهاي مشغول راز و نياز با خدا بودند. پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمودند:
«اين دو نشست و گرد همايي با خير و سعادتاند، زيرا گروه دوم خدا را ميخوانند و گروه اول نيز سرگرم فراگيري بينش و دانشاند و ميخواهند دانش و آگاهي ديني خود را از رهگذر تعليم، به ديگران منتقل سازند. اما گروه اول بر گروه دوم مزيت دارند.
سپس، حضرت ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ در جمع گروهي كه سر گرم دانش اندوزي و تعليم بودند، نشست.[7]
پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نخستين كسي بود كه (نو مسلمانان) عرب را براي كسب دانش، در يك حلقه گرد خود فرا خواند.[8]
آموزش اسلامي با دعوت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نخستين مربي و معلم مسلمانان و از مسجد كه در واقع پايگاه تعليماتي مسلمانان بود، آغاز شد؛ مسجد كه در عصر نبوت و دورهي خلفاي راشدين بناي بسيار ساده و ابتدايي داشت، مجمع نو مسلماناني شد كه براي حل و فصل مسائل جديد، در آن آمد و شد داشتند. اقامهي نماز، استماع سخنان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در باب آياتي كه وحي ميشد،تبليغ دين و ابلاغ احكام شرع، اعلان جنگ و جهاد و عقد صلح، تقسيم غنايم جنگي، ارسال نامهها، تشييع جنازه و مسائلي از اين قبيل كه بيشتر آنها با هجرت رسول خدا به مدينه جاري شد، در واقع «مسجد» كهنترين دانشگاه اسلامي و اساسيترين پايگاه تعليمات در تاريخ اسلامي به شمار رفته و ميرود.[9]
2ـ نقش مسجد در فرهنگ اسلام
در اصطلاح روايي، تمام روي زمين، مسجد و سجدهگاه انسان است. رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود:
«جعلت لي الارض مسجداً و طهوراً».[10]
«زمين براي من سجدهگاه و پاك كننده قرار داده شد».
«قاضي عياض» گفته است مسجد بودن كل زمين از خصايص امت مسلمان است، زيرا امتهاي پيشين جز در مكاني كه يقين به طهارت و پاكي آن داشتند نميتوانستند در جاي ديگر نماز بگذارند، لكن امت مسلمان در همهي نقاط زمين ميتوانند نماز بگذارند، جز در مكان و جايي كه به نجاست و ناپاكي آن يقين و جزم داشته باشند.[11]
«قرطبي» گفته است: مسجد و عبادتگاه بودن همهي نقاط زمين، از ويژگيهاي دوران رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است، زيرا پيامبران پيشين، فقط در صومعهها و كليساها ميتوانستند به عبادت بايستند و نماز بگذارند، لكن براي حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ گسترهي زمين، مسجد بوده و آن حضرت در هر مكان كه وقت نماز فرا ميرسيد، به نماز ميايستاد.[12]
واژهي «مسجد» در عرف و اصطلاح مردم دنياي امروز، فقط بر معبد و مكان نماز مسلمانان اطلاق ميشود، اما مراكز عبادي پيروان ديگر اديان توحيدي با نام و عنوان ديگري مانند: صومعه،كليسا، كنيسه، دير و امثال آنها خوانده و شناخته ميشوند. با وجود اين، بر اين نكته تأكيد است كه در بنيان اعتقادي و فكري و عملي اسلام هر چند عبادات و فرايض يوميه و جز آنها وقتي معين دارند و برگزاري آنها در مساجد، فضيلت و اجر و پاداش فراوان دارد، اما به طور كلي براي ارتباط با خداوند هستي و اداي نماز و دعا و نيايش به درگاه الهي مكان و زمان خاصي لازم نيست، بلكه انساني كه خود را بندهي مطيع در برابر خدا ميداند، همه جا و همه وقت به دنبال رضاي پروردگار و در پي طاعت و فرمانبرداري حضرت حق تعالي است انسان مؤمن و پارسا همواره براي تحصيل رضاي الهي تلاش و جهاد ميكند و با گام سپردن در مسير كمال مطلوب و ممكن انساني، عمر خود را سپري ميسازد.
شاهد اين سخن حديث نبوي است:
«جُعِلَتْ لي الارضُ مَسجداً و تُرابُها طهوراً أَيْنَما أَدرَكتَنِي الصَلوة صَلَّيتُ».[13]
«زمين براي من سجدهگاه و خاكش پاك كننده قرار داده شده است؛ هر جا كه وقت نماز فرا رسد همان جا به نماز ميايستم».
مسجد با مفهوم مقدس و معناي والاي خود در فرهنگ اسلامي جايگاهي خاص دارد و در قرآن كريم و احاديث نبوي و روايات معصومين، نكات آموزنده و اساسي دربارهي آن وارد شده است.
مسجد، همانند ستاد مقدسي است براي تعليم و تربيت شايسته. مسجد، سنگري است براي ترويج اسلام و دفاع از حريم عقيده و ايدئولوژي حق. مسجد، آموزشگاهي است براي يادگيري اصول عبوديت و بندگي و مهدي است براي آموزش راه و رسم صحيح زندگي اجتماعي فردي. مسجد، دانشگاه انسان ساز و بستري است براي تربيت عنصر صالح انساني. مسجد،پايگاه يكتا پرستي، و مكاني است براي ايجاد زمينهي وحدت و يكپارچگي جامعهي موحّد و يكتا پرست. مسجد خانهي ارشاد و هدايت است و نهاد تحكيم بخش روابط عقيدتي و عاطفي آحاد انسان و سر انجام، مسجد، مكاني است براي تمرين و ممارست خلق و خوي و رفتار و كردار پسنديدهي انساني و محل مناسبي است براي پياده كردن و عملي ساختن ارزشهاي والاي اخلاقي و رفتاري در ابعاد گوناگون زندگاني و سكّوي پرواز است به ملكوت،پس از خود سازي فردي و اجتماعي:
«فيه رجالٌ يُحِبُّونَ أن يَتَطَهَّرُوا».[14]
[1] . تفسير نمونه، ج1، ص44.
[2] . بينش اسلامي و پديدههاي جغرافيايي، صص40 و 41.
[3] . همان مأخذ، ص41.
[4] . همان مأخذ، صص 41 و 42.
[5] . همان مأخذ، ص42.
[6] . همان مأخذ، صص 42 و 43.
[7] . حجتي، سيد محمد باقر، آداب تعليم و تعلّم در اسلام، 1359 ش، ص 55.
[8] . تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي، ص52.
[9] . همان مأخذ، ص4.
[10] . حرّ عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج3، ص422، مكتبة الاسلاميه، تهران، ابو عبدالله، محمد بن اسماعيل؛ صحيح بخاري، ج1، ص91، دارالاحياء التراث، بيروت.
[11] . زركشي، محمد بن عبدالله، اعلام المساجد باحكام المساجد، ص27، 1410 هـ ق، قاهره، البته اين نكته از لحاظ طهارت و نجاست است و الاّ بقيهي احكام مانند غصبي نبودن و امثال آن، همچنان به قوت خود باقي است.
[12] . همان مأخذ.
[13] . وسائل الشيعه، ج3، ص423.
[14] . توبه/108.
«در مسجد تأسيس شده، بر اساس تقوا و پارسايي، مردماني هستند كه دوست ميدارند پاك و پاكيزه باشند و خداوند پاكان و پاكيزگان را دوست ميدارد».
بنابراين، مسجد تنها مكان عبادتهاي رمزي و نيايش و پرستشهاي ويژه نيست، بلكه در عين مركزي عبادي بودن، محل خاص فرهنگي و محلي براي تحقق آرمانهاي والاي انساني است.
مسجد پايگاهي است فرهنگي كه انسان موحد و مسلمان در آنجا در ابعاد مختلف حيات فردي و در مسائل سياسي، اجتماعي، اعتقادي، اقتصادي، علمي، فرهنگي، و حتي نظامي و دفاعي و ديگر ابعاد حيات سليم بشري، آموزش ميبيند، آن هم آموزشهاي اولي و پايهاي كه بر اساس آن پرورده ميشود، ميبالد، مجال ورود به عرصهي پر جنجال زندگي را پيدا ميكند و با سلاح تقوا و پارسايي به معناي كامل و صحيح كلمه و با نوعي مصونيت فكري و عقيدتي و با پيراستگي و وارستگيهاي لازم با اشتغال در هر سِمَت و مقامي در صراط مستقيم تكامل انساني قرار ميگيرد.
اين سخن مورد اتفاق همگان است كه مسجد در قرون نخستين اسلامي با اين خصوصيت و ويژگي بوده است؛در بينش مكتب اسلام عبادت، سياست، اقتصاد، اجتماع، اخلاق، علم، فرهنگ، جنگ و دفاع و دهها مقولهي ديگر ـ كه شكل دهندهي زندگاني در بعد كامل انساني هستند ـ اموري به هم پيوستهاند و طرح تنها يكي از آنها نارساست و فرهنگي ويرانگر به بار خواهد آورد. هر اسلام شناس محقق و ژرفانديش، بايد به اين حقيقت اعتراف كند و در ارتباط تنگاتنگ مقولههاي ياد شده نبايد شك و ترديد به خود راه دهد، زيرا آن مجموعهي به هم پيوسته، فرهنگ الهي و شريعت ناب اسلامي و آيين محمدي ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ را تشكيل ميدهد.
البته در زمانهاي بعد، بر اثر غفلت مسلمانان و شيطنت و ترفند دشمنان اسلام وضع، دگرگون شد و هم اكنون استكبار جهاني در ستيزي بيامان با فرهنگ اصيل اسلامي است. آنان وحشت زده و شتابزده با عنوان مبارزه با بنياد گرايي به ميدان آمده و دست آموزان داخلي و خارجي خود را براي اين پيكار و هجوم فرهنگي بسيج كردهاند، اين به اصطلاح «بنيادگرايي» و جهاد و تلاش بر پايهي اصول شناخته شده كه جهانخواران و عاملان خود فروخته آنان را سخت عصباني كرده همان است كه از مساجد نشأت گرفته است.
«سرتوماس آرنولد» مينويسد: «مسجد تنها يك عبادتگاه نبوده، بلكه مركزي براي حيات سياسي ـ اجتماعي بوده است. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سفيران را در مسجد به حضور ميپذيرفت، شؤون دولت را از مسجد اداره ميكرد و براي مردم در امور سياسي و ديني از فراز منبر پيام ميفرستاد.[1]
متأسفانه بايد اعتراف كرد كه انديشهي باطل تفكيك دين از سياست، تصوير واهي جدايي عبادت و بندگي خدا از مسائل معمولي زندگاني، سر آغاز دورهي انحطاط در محيطهاي كشورهاي اسلامي، بلكه در سطح جهاني به شمار ميرود، زيرا در عين حال كه مستكبران و جهانخواران عملاً در همهي مسائل و شؤون حيات مردم جهان مداخله ميكنند و در عملكرد ايشان تمام مسائل به يكديگر مربوط است، لكن براي ديگران و به خصوص پيروان صديق پيامبران و بالاخص براي مسلمانان جهان، چنين حقي را نميشناسند و در نتيجه آشفتگي فرهنگي و هرج و مرج عملي شگفت آوري در دنيا ايجاد كرده اند.
به نظر ميرسد اگر همزمان با پيشرفت مادي كه نصيب بشر امروز شده است، در بعد روحاني و معنوي هم واقعنگري و حقيقتگرايي وجود ميداشت و به كل مسائل به ديدهي انصاف نگريسته ميشد و تعصب باطل و خودكامگي ويرانگر حاكم نميبود، به راستي چهرهي زندگاني در جهان در هر دو بعد مادي و معنوي، دگرگون ميشد و زندگي براي همهي ملتها و آحاد بشر، لذتي خاص مييافت.
به اعتراف تحليلگران تاريخ ـ اعم از مسلمان و غير مسلمان ـ مسجد پس از رحلت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز با شؤون حكومت و دولت و مديريت اجتماعي توأم بوده است، خليفهي دوم از فراز منبر دستور عقبنشيني مسلمانان را از عراق صادر كرد و از همان موضع و جايگاه مقدس حركت و فتح بلاد را فرمان داد.[2]
بدون ترديد اين معنا از جنبههاي مثبت و مفيد حكومتهاي پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است، و قطع نظر از نقاط منفي آن حکومت ها كه اندك هم نبوده و زمينههاي انحطاط و غلتيدن در سراشيبي ديكتاتوري و سفاكي و سلطنتهاي كاملاً دنيوي را فراهم آورده است، مركزيت مسجد در حكومتهاي قرون اوليه آثار مثبت و در خور توجهي داشته، كه تدريجاً با استبداد و ستم پيشگي سلاطين جور اموي و اخلاف ايشان به بوتهي فراموشي سپرده شد و فرمانروايي مسجد به فرمانروايي كاخهاي پر زرق و برق بدل شده است. مسجد بزرگترين آموزشگاه قرآن، حديث، فقه، لغت، و ديگر علوم بوده و بيشترين مساجد در ابتداي تاريخ اسلامي مراكز نهضتهاي علمي و فرهنگي محسوب ميشدهاند. برخي مسلمانان تهي دست در صفّه و سكّوي مسجد النبي در مدينه به كسب دانش ميپرداختند، آنجا محل سر پوشيدهاي در شمال مسجد بوده كه مسلمانان فقير و بينوا در آن جا پناه ميگرفتهاند.
مسجد، علاوه بر اعتبار و شأن عبادي خود كه خليفهي مسلمين در آنجا نماز به جماعت ميگذارد، مركز و مقرّ شؤون دولتي و حكومتي بود. منبر مسجد، حكم تخت شاهي دورههاي بعدي را در كشورهاي غير اسلامي داشت كه فراز آن، سياست حكومت تبيين و خطبهها ايراد ميشد.
خليفه ـ مانند پيامبر ـ سفرا را در مسجد به حضور ميپذيرفت و قرار دادهاي مهم دولتي و جهاني مرتبط با مصالح عمومي، در مسجد منعقد ميشد و از آن پس به اجرا در ميآمد.
مسجد مقرّ عالمان تفسير و حديث بود و اطفال مسلمين در آنجا دانشهاي مقدماتي و آداب و اصول ميآموختند.
مسجد، جايگاه قاضيان و داوران مسلمان، و حتي براي عدهاي از مظلومان پناهگاه سياسي بود كه احياناً با التجاي به آن از شر دشمن در امان بودند، يا حتي دشمنان را از پاي در ميآوردند.
«مسجد الازهر» مصر در عهد خلفاي فاطمي مركز مهم فرهنگي و مجمع علمي دانشمندان، به ويژه فقهاي شيعه به شمار ميرفت و هر چند در ابتداي امر، مسجدي ساده بود،لكن بعدها به صورت دانشگاهي در آمد كه دانشجويان و طالبان علم از اطراف و اكناف جهان اسلام به آنجا روي ميآوردند.
مسجد «قرويّين فاس»، در نيمهي قرن سوم هجري قمري تأسيس شد و سپس به يكي از مراكز مهم فرهنگي و علمي در آمد؛ فارغ التحصيلان اين مسجد با تبحّري كه در علوم و فنون مختلف داشتند به اقطار اسلامي سرازير شدند.
مسجد «قرطبه»، اروپاييان را به خود جذب كرد و آنان را براي تحصيل دانش و كسب آگاهي بيشتر از اسلام به سوي خود كشيد و عدهي كثيري از فقيهان، دانشمندان،شاعران، اديبان، فلاسفه و مترجمان آثار از آن مساجد فارغ التحصيل شدند.
حوزهي علميهي نجف اشرف به دست «شيخ الطايفه محمد بن حسن طوسي» در مسجد يا مساجد كنار حرم امير المؤمنين علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ پايه گذاري شد و اين مركز علمي، با سابقهاي هزار ساله، تاكنون فقها و دانشمندان برجستهاي به جامعهي بشري تحويل داده كه به اقرار و اعتراف برخي حقوقدانان معاصر و صاحب اثر، نظريهي بعضي از فقهاي فارغ التحصيل آن حوزهي مقدس بر نظريهي مشهورترين دانشمندان و حقوقدانان مغرب زمين در زمينهي حقوق تطبيقي رجحان داشته و از عمق و دقت بيشتري برخوردار است.[3]
افزون بر بعد علمي، بعد سياسي و مركزيت مبارزاتي اين حوزهي شيعي ـ به ويژه در دو قرن اخير ـ اظهر من الشمس است. همچون رهبري نهضت ضد انگليس استعمارگر در جنگهاي عراق و رهبري نهضت مشروطيت ايران در دورهي قاجار، و جنبش تنباكو و سر انجام قيام اسلامي و حركت بينظير امام خميني ـ قدس سره ـ در براندازي سلطهي استعماري آمريكا و طرد رژيم دست نشاندهي پهلوي جز آن.
حوزهي عليمهي قم نيز در مساجد اطراف مرقد مطهر حضرت فاطمهي معصومه ـ عليها السلام ـ بنيان نهاده شده و توسعه پيدا كرده است؛ افاضات علمي و انتشار فرهنگ اصيل اسلامي از اين مركز مقدس علمي ـ ديني، بر همگان روشن است و اثبات آن با توجه به اين همه آثار درخور توجه نياز به اقامهي دليل و برهان ندارد.
با اين همه آثار شگرف و در خور توجهي كه مساجد براي جامعهي اسلامي و انساني به همراه داشته است موجب شده تا استعمارگران مخرب فرهنگ، به قصد سلطهيابي بر كشورهاي اسلامي زرخيز شرق و دست اندازي به چاههاي نفت منطقه خاوري مسلمان نشين، به توطئه چيني بپردازند و با شيطنت و استشراق علمي در تضعيف اين مراكز بكوشند؛ كه در نتيجه به تغيير اوضاع سياسي اجتماعي آن كشورها دست يافتند و با اجراي سياستهاي موذيانه و اعمال شيوههاي استعماري نو و كهنه نظامي و فرهنگي و گماردن نوكران بومي و دست آموز و كاملاً مطيع خود، وضع مساجد را دگرگون ساختند و به وضعي نابهنجار راندند كه امروزه شاهديم.
خوشبختانه نسل متعهد و آگاه، امروزه ميتواند به داوري صحيح بنشيند و به اين نتيجه برسد كه نه روي آوردن به مساجد و تعميم فرهنگ مسجد، عامل عقب ماندگي است و نه روي برتافتن از مساجد، موجب پشرفت واقعي است، زيرا چه عقب ماندگي و چه پيشرفت و ترقي هر يك اسباب و عوامل خود را دارند؛ اثر مساجد به شرط توجه به ارزشها مثبت و سازنده است.
[1] . دكتر حسن ابراهيمي، تاريخ الاسلام، 1/3/5، دار الاحياء التراث العربي، بيروت.
[2] . همان مأخذ، ج1، ص524.
[3] . موسي، جوان، مباني حقوق، ج2، ص138، تهران
بر مسلمانان عصر حاضر ـ كه عصر بيداري و بازگشت به خويش است ـ فرض و لازم است كه فرهنگ مسجد را احيا و زنده كنند و اين مراكز روحاني و فرهنگي و عبادي را با همان منزلت واقعي و ماموريت اصلي و فلسفه حقيقياش مطرح سازند، و نيز حوزههاي علميه و دانشگاههاي ممالك اسلامي را با روح توحيدي، و تفكر مبتني بر خداپرستي و عقيده به مبدأ و معاد و نه بر اساس شرك و كفر و الحاد و انديشهي صرفاً مادي، تجديد سازمان كنند؛ در غير اين صورت، مساجد ما خلوتتر و بيرونقتر و دانشگاه هاي ما بيمحتواتر خواهد شد و در نتيجه دشمنان اسلام و مسلمين و ايادي پست و جيرهخوار آنان به اغراض پليد و شيطاني خود بيش از گذشته دست خواهند يافت و ملل مسلمان را بيش از پيش به خاك سياه خواهند نشاند.
مركز سازماندهي نهضتهاي جهاني اسلام
ملتهاي مسلمان همواره حركتهاي انقلابي و نهضتهاي رهايي بخش خود را از مساجد آغاز كردهاند؛ مساجد همواره كانونهاي الهام بخش براي مردم ظلم ستيز بوده است، به خصوص در تاريخ نهضتهاي اسلامي كه در ايران شكل گرفته است به طور قطع هستهي مركزي همهي آنها در مساجد تكوين يافته است. اينك به ذكر چند نمونه ميپردازيم:
الف) قيام سربداران
در نيمهي اول قرن هشتم هجري قمري كه حكومت مغول پس از قتل عامهاي وسيع چنگيز و هولاكو مردم ايران را به يأس و ذلّت و ضعف تسليم كرده بود و خواستههاي چنگيز، قانون بود و شمشير دژخيمي مجري قانون، خانهاي مغولي و صحرا گردان و افسران و رؤساي طوايف محلي، هر يك منطقهاي را به صورت اقطاع يا تيول در چنگ خود گرفته با قساوت هولناكي دهقانان را بردهوار به بند كشيده بودند و در شهرها نيز علماي مذهب يا در خدمت حكام مغول در آمده بودند و يا لباس زهد و تصوف پوشيده به انزواي خانقاهها خزيده بودند و غير مستقيم جاده صاف كن تجاوز و زمينهساز جنايت شمرده ميشدند و مردم را در زير تازيانهي جلادان و چپاولگران مغولي تنها گذاشته بودند، در اين هنگام يك فقيه انقلابي به نام « شيخ خليفه»، مسلمانوار، در جستجوي حقيقت برميخيزد و از همهي مدعيان معروف آن عصر، سراغ ميگيرد، نخست نزد «بالوي زاهد» ميرود تا راه نجات را در مكتب پارسايي و آزادي او بيابد، زهد را سكوت در برابر ظلم ميبيند و چه بيشرمي و بيرحمي و خودخواهي زشتي كه انساني در پيرامونش ضجهي اسيران و نعرهي جلادان و فقر گرسنگان و تازيانههاي ستم را بر گُردهي بيچارگان ببيند و بشنود و به جاي آنكه به نجات آنان برخيزد، خود به تنهايي، در طلب نجات خود و كسب بهشت باشد.
«شيخ خليفه» آن چيزي كه به دنبالش بود، در محضر «شيخ بالوي» زاهد آملي، نمييابد و با نفرت از او ميگريزد و نزد «شيخ زكي الدين علاء الدوله سمناني» ميرود كه آوازهي معرفت و پيشوايي طريقت او در تصوف، همه جا پيچيده بود، تصوف را نيز چون زهد، مذهب فرار از واقعيتها و مسئوليتها و پشت كردن به سرنوشت مردم و ناديده گرفتن ستمها و قساوتها مييابد؛ او را ميبيند كه دلي نازك و احساسي لطيف و روحي متعادل دارد، اما چگونه است كه سيل خوني كه مغول بر اين ملك جاري كرده است و زوالي كه اسلام و مردم را تهديد ميكند، آرامش روح و صفاي دل او را اندكي كدر نساخته است. گمشدهي خود را نزد او نيز نمييابد، چنانكه روزي شيخ «علاء الدوله سمناني» از وي ميپرسد: «اي شيخ آنچه من ميطلبم از اين مذهبها بالاتر است».[1] از او نيز به نفرت ميگريزد و به خدمت «شيخ الاسلام امام غياث الدين حموي» به «بحر آباد» ميرود ولي در بحر آباد نيز به خواستهي خود نميرسد و لذا رخت سفر ميبندد و در لباس «درويش» ساده، تنها و غريب به سبزوار ميآيد. در «مسجد جامع» شهر خانه ميكند و آنجا به وعظ ميپردازد، سخنانش خلق كثيري را به سوي او ميكشاند و بسياري از افراد مريد و پيرو او ميشوند؛ به اين ترتيب، آوازهي شهرتش در اطراف و كنار ميپيچيد و صاحبان قدرت را به وحشت مياندازد؛ از اين رو صاحبان قدرت در دو بعد سياسي و عقيدتي به مبارزه با او برميخيزند، لكن «شيخ خليفه» همچنان به كار خود مشغول و به تعليم و تعاليم خود كه عمدتاً قيام عليه ستمگران بود ميپردازد و سر انجام علماي درباري كه دست در دست حكام مغول داشتند، فتوايي صادر ميكنند، با اين مضمون كه: «شخصي در مسجد ساكن است و حديث دنيا ميگويد و چون منعش ميكنند، اثري نميپذيرد و اصرار مينمايد، اين چنين كسي واجب القتل باشد يا ني؟ و اكثر فقهاي رسمي زمان جواب ميدهند كه: باشد».[2]
صورت فتوا را به نزد سلطان «ابو سعيد» ميفرستند تا بر آن صحه بگذارد. لكن ايلخان از اين كار سرباز ميزند و جواب ميدهد:«من دست به خون درويشان نميآلايم، حكام خراسان به موجب شرع شريف عمل نمايند».[3]
حكام و عمّال آنها در كار خود شدت عمل نشان ميدهند و در صدد قتل شيخ بر ميآيند، ولي مريدان «شيخ» مانع از اين كار ميشوند، از سوي ديگر آوازهي تعاليم شيخ مردم را به سوي او ميكشد و هر روز بر عدّهي پيروان او افزوده ميشود. ارادت «شيخ حسن جوري» كه به هر حال خود وزنهاي در منطقه محسوب ميشد به اعتبار «شيخ خليفه» و عدّهي پيروان او ميافزايد؛ اما صاحبان قدرت دست از او برنميدارند و هر لحظه براي از بين بردن وي به طرح نقشهاي ميپردازند و سر انجام در خفا دسيسه كرده و يك روز قصد خود را عملي ميسازند.
«و در اين اثنا ناگاه بامدادي به مسجدي كه شيخ خليفه ميبود در آمدند ريسماني بر ستون بسته ديدند و شيخ «خليفه» از آن به حلق آويخته خشتي چند در پاس ستون بر يكديگر نهاده، چنانكه پاي بر آن خشتها نهند و گردن به آن ريسمان رسد. بعضي را ظن آن شد كه شيخ قصد خود كرده و اتباع او گفتند: منازعان، او را قصد كردهاند. في الجمله كيفيت آن معلوم نشد».[4]
لكن كيفيت معلوم بود. كار، كار معاندان و دشمنان سياسي و عقيدتي «شيخ خليفه» بود كه سر انجام پس از كوششهاي فراوان به اهداف خود رسيدند.
پس از او بيدرنگ شاگرد وي «شيخ حسن جوري» كارش را ادامه داد. وي ابتدا اعلام بسيج سپس سازماندهي كرد و مبارزه را مخفي ساخت و خود در شهرها گرديد و دست به هجرت زد و همه جا بذر آگاهي و انقلاب را بر مبناي تشيع پاشيد.
ب) نهضت مشروطه در ايران
در نهضت مشروطه نيز «مساجد» نقش بسيار حساسي در انسجام و حركت مردم داشت. روحانيت مبارز و انقلابي با سخنان دلنشين و افشاگرانهي خود مردم را در صفوف متحد از مساجد به سوي ميادين مبارزه و انقلاب رهبري كردند، مساجد كانونهاي آگاهي بخش و ايام محرم و عاشورا و ماه مبارك رمضان نقطهي عطفي در تاريخ مبارزات مردم بوده است.
ج) انقلاب اسلامي ايران
به طوري كه اشاره شد،در صدر اسلام، حركتها از مسجد آغاز و در مسجد سازماندهي ميشد و نيروها از مسجد بسيج ميشدند، به اين ترتيب نهضت و انقلاب همواره با مسجد،پيوندي استوار و جاودانه دارد.
با الهام از اين تفكر بنيادي اسلامي، ملت مسلمان ايران در جريان «انقلاب اسلامي»، بويژه در سال قبل و بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب،با تأكيد رهبر عظيم الشأن انقلاب، يعني امام خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ بر حضور فعال در مساجد، مسجدها حالتي پر تحرك و سر نوشت ساز يافت و به دوران صدر اسلام بازگردانيده شد و روحانيت مبارز در سنگر محراب و منبر به تبيين تفكر سياسي اسلام و نشر اهداف نهضت و افشاگري در زمينهي فجايع رژيم ستمشاهي و آثار شوم سلطهي خارجي و توطئههاي استكبار جهاني به ويژه آمريكا و صهونيسم پرداخت،و با بازگو كردن بيانيهها و اعلاميهها و سخنان رهبر اسلام، آگاهي مردم را دربارهي آرمانهاي اسلامي و فجايع رژيم شاه رشد و تعميق بخشيد.
مساجد در سراسر ايران موقعيتي سازنده و جايگاهي مقدس پيدا كرد و جاذبيت و مركزيت سياسي و عبادي خود را باز يافت، با اين تحول عميق، كه خود بازگشتي به دوران شكوهمند صدر اسلام و سيرهي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ بود، نقش سرنوشت سازي در ايجاد وحدت و يكپارچگي طبقات گوناگون ملت و همدلي نيروهاي انقلابي در مسير اهداف و آرمانهاي مقدس انقلاب اسلامي، ايفا كرد.
مسجد پايگاه ارتباطي متناسب با جوامع اسلامي
به خوبي ميدانيم كه كاركرد وسايل ارتباط جمعي در برقراري هر چه عميقتر ارتباط با انسان ـ به صورت مهمترين مخاطب ـ خلاصه و متمركز ميشود. اگر چنين باشد، بايد ببينيم مسجد، به عنوان پايگاهي ارتباطي و بسيار مهم، چه نقشي در افزايش پيوندهاي انساني و توسعهي فرهنگ اسلامي ايفا كرده است.
در تبيين اين قسمت از اين نوشتار به ذكر نكاتي تأملزا به اين شرح ميپردازيم:
1) اصولاً تمامي وسايل ارتباط جمعي، نوعي ارتباط غير حضوري را با مخاطب برقرار ميسازند و اين ارتباط غير حضوري، عليرغم جذابيتهاي فراوانش حالتي تصنعي داشته و لزوماً داراي ارتباطي عميق با مخاطبان نيست.
2) در تمامي نظريههاي ارتباطي تاكنون، رسانههاي جمعي، وظيفهي اطلاع رساني و ارسال پيام داشتهاند؛ در اين بينش، ميبايد افكار عمومي به سمتي خاص،كه نهادهاي سياسي و حكومتهاي قدرتمند و غالب دنيا طالبند، سوق داده شود و رفتار جمعي بر اساس الگوهايي كه عرضه ميشود، شكل گيرد و نهايتاً ثبات اجتماعي در تحقق اهداف سرمايهداري جهاني حفظ شود.
[1] . ميرخواند، روضة الصفا، ج5، ص605.
[2] . حافظ ابرو، مجموعه، زبدة التواريخ، ميرخواند، روضة الصفا، ج5، ص605.
[3] . حافظ ابرو، جغرافيا، وزبدة التواريخ، ميرخواند، روضة الصفا، ج5، ص605.
[4] . حافظ ابرو، مجموعه، زبدة التواريخ، مجمل، ج3، ص42
بديهي است در اين نظريهها، انسان، ابزاري بيش نيست ولي ديدگاه رسانهاي اسلام انسان را نه تنها به عنوان مخاطبي كه پيامي به اطلاع او ميرسد، بلكه به منزلهي مخاطبي كه آگاهي و به ويژه تعالي او همواره مدّنظر است، مينگرد، پس، فرق است ميان تعالي آموزش و تربيت انسان تا به دست گرفتن تنها افكار عمومي او.
3) نفوذ در قلبها و در افكار، به مراتب اقتداري افزونتر در افكار ميسازد.
رسانههاي جمعي مورد تأكيد فرهنگ اسلامي، كه عمدتاً بر نقش رسانهاي مسجد و خطابه و ارتباطها و پيوندهاي حضوري (و تشكلهاي ارتباطي خاص) انگشت ميگذارد و البته وسايل و تكنيكهاي نوين را هم نفي نميكند و ميپذيرد، در اين نكتهي حكمت آميز هدايتي خلاصه ميشود، زيرا در اين مدل ارتباطي، انسان با انسان حضوراً در ارتباط است و اين شيوهي ارتباط، در تصرف قلبها و تسخير افكار به مراتب مؤثرتر است.
4) مسجد و خطابه، بر فرهنگ شنيداري تأكيد دارد، بديهي است در جوامع اسلامي كه كماكان از تحولات فرهنگ ديداري آثار مهمي ديده نميشود، مسجد و خطابه با استفاده از فرهنگ شنيداري مؤثرترين پيام رسان است. ضمن آنكه مسجد به عنوان پايگاه و رسانهي ارتباطي مهم، از هر دو حالت ميتواند به طور بالقوه برخوردار باشد. براي نمونه اگر مساجد در زماني كه درصد مردم با سواد جامعهي مورد نظر ما به حدي رسيد كه به ناچار ميبايد پاسخگوي نيازهاي فرهنگي آنان، به ويژه در زمينهي كتاب و و رسانههاي ديداري مثل سينا، تئاتر و امثال آن باشد، به سهولت ميتوان كتابخانه و كانونهاي فرهنگي را در مساجد تشكيل داد و تقويت كرد، ولي نكتهي جالب اين است كه مخاطب آمده است و مسجد چون كانون هدايت انسان در بستر اجتماع و از جاذبههاي معنوي فراواني برخوردار است، اثر خود را بر مخاطبانش ميگذارد.
نتيجه گيري
در عصر تحول شگرف ارتباطات قرار گرفتهايم، عصري كه از آن به «عصر دهكدهي جهاني» ياد ميشود، نه ميبايست يكسره مرعوب اين تحولات شد و نه از كار فرهنگي تبليغي و ارتباطي عظيمي كه در اين مقطع حساس تاريخي بر دوش مبلغان و علما و خطبا و عناصر فرهنگي نهاده شده است،غفلت ورزيد. ماندگاري فرهنگ اسلامي به حفظ اين تلاش و افزودهتر شدن بستگي تام پيدا كرده است.
در دنياي ارتباطات، تحولات تكنيكي يك پايهي اين تحول محسوب ميشوند، ولي دنيا با فروپاشي مكتبها و بحران فرهنگي و انحطاط اجتماعي، پيام و فرهنگي درست براي رفع نيازهاي انسان معاصر در دست ندارد. اهميت اسلام و فرهنگ آن و توجه يكجا به نقش رسانههاي امروزي و مساجد به عنوان مدل ارتباطي و رسانهاي سنتي در جوامع اسلامي، نبايد ناديده انگاشته شود.
كاركرد رسانهي ارتباط جمعي، با همهي تحولات تكنيكي،زماني قرين توفيق قلمداد ميشود كه بتواند عميقترين ارتباط و پيوند را با مخاطب خود برقرار سازد. مساجد در پيشرفت و پيروزي انقلاب اسلامي سال 57، نشان دادند كه ميتوانند چنين ارتباطي را برقرار ساخته و نقش هدايتي و رسانهاي خود را ايفا كنند.
ويژگيهاي منحصر به فرد مسجد، در قالب پايگاههاي ارتباطي مهم به هيچ وجه نبايد در دنياي امروز فراموش شود، بلكه اين پايگاه همواه ميتواند در تقويت فرهنگ شنيداري و ديداري مردم و مخاطبانش بسيار مؤثر باشد؛ ماندگاري فرهنگ اسلامي تاكنون به لحاظ پويايي و تحرك اين كانونهاي سازماندهي حركتهاي اجتماعي و تودهاي مردم بوده است. در آينده هم يكي از عوامل و متغيرهاي مهم اين ماندگاري ما تحرك همين پايگاههاست.