■ راه به دست آوردن خشوع و حضورقلب درنماز
* براى حضور ذهن و كمال دقت در نماز وجلوگيرى از حواس پرتى چه بايد كرد؟
* خداوند در آيه 2 سوره مؤمنون مىفرمايد: [مؤمنان] كسانى [هستند] كه در نمازشان خاشعاند.
بنابراين، خشوع در نماز علامت ايمان است نه نماز خواندن. براى تحصيل خشوع و حضور قلب در نماز، امور ذيل توصيه شده است:
1. انديشه در اهميت و آثار نماز؛
اگر گوهر گرانبها و يا يك انگشتر، به ارزش چندين هزار تومان را گم كنيم تا مدتى آشفته خاطر مىشويم و شبها خوابمان نمىبرد؛ اين در حالى است كه دو ركعت نمازى را كه به همه دنيا و لذتهاى آن مىارزد، از دست مىدهيم و ناراحت نمىشويم.! پس در مرحله اول بايد در اهميت و آثار ارزشمند نماز بينديشيم تا پىببريم با اين نمازهاى فاقد حال و توجه و حضور قلب، خود را از چه فوايد و بركاتى محروم ساختهايم.! قرآن كريم، كسالت در نماز و بىميلى به اين فريضه الهى را از اوصاف منافقان برشمرده، درباره آنان مىفرمايد: ...و چون به نماز مىايستند با حال بىميلى نماز مىگزارند و براى مردم ريا مىكنند و جز اندكى يادخدانمىكنند.[16]
2. كنترل افكار خود قبل از شروع نماز؛
براى تحصيل اين امر به مسايل ذيل توجه بايد كرد:
الف) تمركز حواس و پرهيز از امورى كه ذهن را به خود مشغول مىدارد و باعث پراكندگى و مشوش شدن آن مىگردد.
ب) انتخاب محل و مكان مناسب براى نماز و ساير عبادتها؛ به همين جهت، نماز خواندن در برابر اشيايى كه ذهن را به خود مشغول مىدارد، مانند: درهاى باز، محل عبور و مرور مردم، مقابل آيينه و عكس و... مكروهاست و هر قدر آن محل، از زرق و برق و تشريفات خالى باشد، براى حضور قلب سودمندتر است.
ج) انجام دادن مستحبات نماز و آداب مخصوص آن.
د) مراقبت و تمرين و استمرار امور يادشده.[17]
بنابراين هنگام نماز بايد توجه خود را به خدا معطوف سازد، براى چند دقيقه در محل نماز، خود را از غير خدا فارغ كند، دل را از افكار و خيالهاى واهى خالى سازد و با متمركزساختن حواس خود و فراموش كردن گرايشهاى دنيايى، براى داشتن حضور قلب تلاش كند؛ البته با تفكر و پشيمانى در اثر از دستدادن منافع معنوى نماز و جبران زيان و خسارتهاى گذشته، اين مهم بهتر حاصل مىشود.
3. انديشه در عظمت خداوند؛
وقتى انسان در برابر هم نوع خود قرار مىگيرد، مواظب رفتار و حواس خويش است. وقتى باور كرديم كه در حضور خدا هستيم و خداوند از روى لطف به ما اجازه داده در حضور او بايستيم و با او سخن گوييم و به درد دل و مناجات با او بپردازيم، آيا جا دارد از او غافل شويم؟ به همين جهت طبق روايتى خداوند مىفرمايد: كسى كه نماز مىخواند، ولى دل به نماز نمىسپرد، آيانمىترسد كه او را به صورت الاغ مسخ كنم؟ يعنى، غفلت و بىتوجهى در نماز آن قدر زشت است كه مبتلاى به آن مستحق اين است كه بهصورت حيوانى مسخ شود.
4.تفكر در معانى كلمات نماز؛
هنگام نماز سعى كنيم، معانى جملههايى را كه بر زبان جارى مىكنيم، تصور كنيم و در آنها بينديشيم و با تأمل نمازبخوانيم؛ به طورى كه اگر قبلاً در يك دقيقه، يك ركعت مىخوانديم، اينك يك ركعت را در دو دقيقه بخوانيم و اين براى كسى كه مىخواهد به حضور خدا برود وقت زيادى نيست.
5. امام سجاد(عليه السلام) مىفرمايد: وقتى نماز مىخوانى فرض كن [در آستانه مرگ هستى و] آخرين نمازت را مىخوانى. اگر انسان بداند، از عمرش تنها به اندازه خواندن چند ركعت نماز باقى مانده است، حواسش را جمع مىكند و تلاش مىكند نمازش را بهتر وشايستهتر بهجا آورد و از كاستىهايش توبه كند. حال كه ما نمىدانيم عمرمان تا كى باقى است، فرض كنيم اين آخرين نمازى است كه بهجا مىآوريم. چنين تصورى باعث مىشود در برابر شيطان مقاومت كنيم و او را از خود برانيم و از لحظهها و دقايقى كه در نماز سپرى مىكنيم، بهره شايان ببريم.
6. سعى كنيم دعاهايى را كه براى قبل از شروع نماز و نيز بعد از نماز وارد شده، بخوانيم. كسى كه به مجرد گفتن: السّلام عليكم ورحمة اللّه و بركاته از جاى برمىخيزد و به دنبال كارش مىرود، گويا تا حال نزد خدا زندانى بود و انتظار مىكشيد هرچه زودتر درِ زندان و قفس گشوده شود تا خود را نجات دهد؛ پس لازم است بعد از نماز، انسان دست به دعا بلند كرده، براى خود و ديگران دعاكند.[18]
7. توجه به وضو، دعاى آن و نيز به اذان و اقامه كه در حقيقت تبيين و مرور گذرا بر فلسفه و چرايى نماز است.
* الف) چه كنيم كه نماز به خودى خود يكى از واجبات زندگى ما به شمار آيد، نه اين كه تلقين كنيم كه نماز بخوانيم؟ ب) چگونه با نماز خواندن مىتوان از گناه جلوگيرى كرد؟
* الف) گرايش به زيبايى يكى از گرايشها و تمايلاتى است كه در انسانها وجود دارد. نماز يكى از زيباترين پديدههاى هستى است كه اهل معرفت با شناخت زيبايى آن و اهميت دادن به آداب ظاهرى و باطنى نماز، با تمام وجود، زيبايى و لذت آن را يافتهاند؛ به گونهاى كه نماز روشنى چشمشان بوده و سبب معراجشان به سوى محبوب است.[19] بنابراين در مرحله اولْ شناخت اهميت و جايگاه نماز و آگاهى از نياز به آن و آگاهى از زيبايىهايش، اهميت فوق العادهاى در كشش و اشتياق دايمى به نماز دارد. پس از آن توجه به آثار و بركات نماز، پىآمدهاى زيانبار سستى در نماز كه پيش از اين به آنها پرداختيم[20] و پيدا كردن راه لذت بردن از خواندن نماز، تا اندازه بسيارى انسان را به هم صحبتى با خدا سوق مىدهد. در ذيل به برخى از آنها به طور اجمال اشاره مىكنيم:
1. تغيير در انگيزه عبادت؛ انگيزههاى گرايش به عبادت سه چيز است: ترس، اميد و محبت: (وَفِى الاَْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَنٌ)[21]؛ و در آخرت، عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى. توده مردم از ترس جهنم يا به شوق بهشت، خداوند متعال را عبادت مىكنند، ليكن انسانهايى كه معرفت كامل به ذات اقدس الهى دارند، بر پايه محبت و عشق، خدا را مىپرستند، زيرا خداى متعال را جميل على الاطلاق مىدانند و دل هايشان مجذوب او مىشود.
2. محافظت بر نماز: (حَـفِظُوا عَلَى الصَّلَوَتِ وَالصَّلَوةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَـنِتِينَ)[22]؛ در انجام همه نمازها و [به خصوص] نماز وسطى (نماز ظهر) كوشا باشيد و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخيزيد. حفظنماز به چند عامل بستگى دارد: الف) انسان كوشش كند كه نماز را در وقت فضيلتش بخواند.
ب) صحيح به جاى آوردن نماز كه مقدمات و مقارنات و ساير امور آن درست و مطابق دستور شرع باشد و نماز را تباه نسازد كه در قرآن كريم عقوبت شديدى براى تضييع نماز بيان شده است(مريم، آيه59).
3. حضور قلب در نماز با انديشه در عظمت خداوند، كنترل افكار خود قبل از شروع نماز، تأمل در معناى جملاتى كه مىخوانيم و...[23].
ب) دربحث بازدارندگى نماز، به راههاى جلوگيرى نماز از گناه اشاره شد.
نمونههايى از الگوهاى رفتارى امامعلى(عليه السلام)
* آيا اين كه گفته شده: «در حالت نماز تيرى را از پاى اميرالمؤمنين على(عليه السلام) بيرون آوردند و حضرت متوجه آن نشدند»، صحيح است؟ آيا اين مطلب با هبه كردن ايشان در حال ركوع نماز (مائده، 55) منافات ندارد، چرا كه اوّلى بر اوج توجه ايشان به خداوند متعال دلالت مىكند و دوّمى بر يك عمل نسبتاً مادى دلالت دارد؟ توضيح دهيد.
* روزى اميرمؤمنان على(عليه السلام) در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) مشغول نماز بود كه فقيرى از در مسجد وارد شد و تقاضاى كمك كرد، اما كسى به او كمك نكرد. مرد فقير دست به دعا برداشت و گفت: خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تقاضاى كمك كردم، امّا كسى پاسخم را نداد. در اين هنگام، على(عليه السلام) كه در حال ركوع نماز بود، با انگشت به انگشترى خود اشاره نمود و از او خواست كه نزديك بيايد و انگشترى را بردارد. آن مرد جلو آمده و حضرت انگشتر خود را به او بخشيد. اندكى پس از اين ماجرا، اين آيات بر پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) نازل شد: (انّما وليّكم اللّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون * و من يتولّ اللّه و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون)[24]؛ ولى امر شما تنها خدا و رسول و مؤمنانى هستند كه نماز را به پا داشته و به فقيران در حال ركوع زكات مىدهند و هر كس كه ولى و فرمانرواى او، خدا و رسول و اهل ايمانند (پيروز است) كه تنها لشكر خدا (در دو عالم) فاتح و غالب خواهند بود. در آيه مذكور علايم و نشانههايى ذكر شده كه برحسب آنها و روايات و با توجه به لفظ «إنَّما» تنها بر اميرمؤمنان على(عليه السلام) قابل انطباق است.[25] آنچهدر پرسش اشاره شده شبههاى است كه اولين بار از سوى فخررازى براى انكار فضيلت اميرالمؤمنين على(عليه السلام)مطرح شده كه جواب آن روشن است، زيرا:
1. شنيدن صداى سائل و كمك به او، توجه به غيرخدا و خويشتن يا امور مادّى نيست كه با حضور قلب منافات داشته باشد، بلكه آن هم در واقع توجه به خداست. قلب پاك حضرت على(عليه السلام) در برابر سائلان حسّاس بود و به نداى آنها پاسخ مىگفت. آن حضرت با اين كار، عبادتى را با عبادت ديگر آميخت و در حال نماز زكات داد كه هر دو براى خدا و در راه او بود، چون قبل از آن كه انفاق و صدقه به دست سائل برسد، به دست خدا مىرسد. در آيه 104 سوره توبه مىفرمايد: (أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيأْخُذُ الصَّدَقَـتِ)؛ آيا نمىدانستند كه فقط خداوند توبه را از بندگانش مىپذيرد و صدقات را مىگيرد. اگر توجه به سائل، نشانه غفلت و بىخبرى از ذكر خدا بود، نبايد به عنوان يك صفت والا و با ارزش فوقالعاده روى آن تكيه شود، در حالى كه آيه 55 سوره مائده آن را به يك فضيلت و صفت والا براى ولىّ خدا ذكر مىكند.[26]
2. عرفا در سير انسان كامل مىگويند: سير انسان كامل در چهار سفر رخ مىدهد:
الف)سفر انسان از خود به خدا.
ب)سفر انسان همراه خدا در خدا (شناخت خدا).
ج)سفر انسان همراه خدا به خلق خدا.
د)سفر انسان همراه خدا در ميان خلق خدا براى نجات خلق خدا.
اولين سفر انسان، به سوى خداست، تا انسان از خدا جدا باشد همه حرفها پوچ است. وقتى انسان به ذكر خدا رسيد و خدا را شناخت و الهى شد و يك لحظه هم از خدا غافل نشد، آن گاه به سوى خلق خدا باز مىگردد؛ چنين انسانى براى نجات خلق خدا، در ميان خلق خدا حركت مىكند و براى نزديك كردن انسانها به خدا كوشش مىكند.[27]
وقتى انجذاب كامل شد، شخص در عين اين كه مشغول به خداست، مشغول به ماورا هم هست؛ يعنى آنچنان توجه به خدايش كامل است كه در حال، تمام عالَم را مىبيند (نه فقط اطرافش را) لذا آن حالتى كه در وقت نماز تير از بدن حضرت كشيدند و متوجه نشد، ناقصتر (و مرتبهاش پايينتر) از آن حالتى است كه در حال نماز توجه به فقير دارد؛ نه اين كه در اينجا از خدا غفلت كرده باشد و به فقير توجه كرده باشد، بلكه آن چنان توجه به خدايش كامل است كه در آن حال تمام عالَم را مىبيند؛ از آن جمله است فقيرى را كه درخواست كمك كرده است.[28]
3ـ با توجه به اين آيه شريف (مائده، آيه55) در مقام مدح و بيان ويژگىهاى ولى خدا و پيشواى مسلمانان است و كمك به فقير در حال نماز را يك فضيلت و ويژگى ذكر مىكند، معلوم مىشود كه على(عليه السلام) موقعى كه توجه به سائل نموده و اشاره كرده كه انگشتر را از دست او بيرون آورد، توجه به خدا هم داشته و از حضور قلب او هيچ كاسته نشده است، زيرا اگر هنگام توجه به فقير از خدا غافل شده باشد، فضيلت و ويژگى او به شمار نمىآيد، چون هر كس مىتواند در حال نماز از توجه به خدا منصرف شود و متوجه خلق خدا شود، در حالى كه در آيه اين كار را يكى از ويژگىهاى ولىّ خدا به حساب آورده كه در ديگران اين ويژگى وجود ندارد. بنابراين آيه مىخواهد مقام بالاترى را براى امام ثابت كند و آن مقام «جمعالجمع» است.[29]
توضيح: توجه كردن در آن واحد به چند موضوع مختلف از قدرت بشر عادى خارج است؛ يعنى اگر بخواهد قلب خود را مشغول عملى نمايد، در همان حال نمىتواند به مطلب ديگر نيز مشغول باشد، ولى اين قدرت در خداوند متعال هست و در آنِ واحد مىتواند به هزاران و ميليونها نوع كلام و فعل توجه داشته باشد. در دعاى جوشن كبير آمده است: يا من لايشغله سمع عن سمع، يا من لايمنعه فعل عن فعل، يا من لايلهيه قول عن قول؛اى خدايى كه ترا شنيدن اين، مانع از شنيدن آن نيست و هيچ كارى مانع از كار ديگر نيست و هيچ سخنى مزاحم سخن ديگر نمىباشد... . و در دعاى ماه رجب مىخوانيم: لكل مسئلة منك سمع حاضر و جواب عتيد؛ براى هر درخواستى گوش شنوا و جواب حاضر، مهيّا دارى.
از آيات و روايات استفاده مىشود كه خداوند مقام «جمعالجمع» را به حجة و ولىّ خود داده است؛ به همين جهت است كه معصومين(عليه السلام) در آن واحد مىتوانند به ميليونها سلام و اظهار حاجت مردم توجه نمايند، اين مقام موهبتى الهى است كه ثابت كننده منصب ولايت تكوينى امام است و با داشتن چنين مقام و قدرتى است كه اداره امور آفرينش و سرپرستى عوالم خلقت براى آنها ممكن و مقدور است.
به همين جهت است كه مولى على(عليه السلام) در آن واحد مىتواند دو كار انجام دهد؛ هم توجه به خدا داشته باشد و هم توجه به خلق و اين از ويژگىهاى ولىّ خداست كه افراد ديگر قادر بر اين كار نيستند.
[16]. نساء،آيه142.
[17]. ر.ك: همان، تفسير نمونه، ج14 ص204.
[18]. محمد تقى مصباح يزدى، راهيان كوى دوست، ص77 ـ 88; جهت آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: محمد بديعى، حضور قلب در نماز از ديدگاه عالمان ربّانى و عارفان الهى; شهيد دستغيب، صلاةالخاشعين.
[19]. ر.ك: امام خمينى، آداب نماز، ص2.
[20]. ر.ك: همين فصل شمارههاى 5 و 6 و 7.
[21]. حديد،آيه4.
[22]. بقره،آيه238.
[23]. جهت آگاهى بيشتر ر.ك: محمد تقى مصباح يزدى، راهيان كوى دوست، ص77 ـ 88; محمد بديعى، حضور قلب در نماز...; شهيد دستغيب، صلاة الخاشعين.
[24]. مائده،آيه55 و 56.
[25]. ر.ك:تفسير الميزان، ج 6، مائده، 55 و 56; علامه طبرسى، مجمعالبيان، ج3، ص324.
[26]. ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 9، ص 211 ـ 212.
[27]. شهيد مطهرى، انسان كامل، ص97 ـ 98; صدرالدين محمّد شيرازى، الحكمةالمتعاليه، ج1، ص13 ـ 14.
[28]. شهيدمطهرى، امامت و رهبرى، ص181.
[29]. ر.ك: ابوالفضل نبوى، امراى هستى، ص104 ـ 112.