■ شخصيت سالم در انديشة اسلامي، نگاهي به رابطة آن با نماز در دوران جواني
چكيده
هدف بعثت انبياي عظام و نزول قرآن كريم، تربيت انسان و ساخت شخصيت سالم و انساني، با تنظيم رابطة سازنده با خدا، خود، مردم و جهان هستي بوده است. آموزههاي وحياني قرآن كريم و روايات معصومان(ص)، جهت وصول به اين هدف مقدس براي بشر نازل شده است. بر اساس آموزههاي ديني، ادعاي سلامت شخصيت، بدون ارتباط به منبع وحي درست نيست. ميزان سلامت آدمي به ميزان دوري يا نزديكي او به منبع قدرت مطلق سنجيده ميشود. اين مقاله به تبيين شخصيت سالم در انديشة اسلامي و آثار آن ميپردازد. در عين حال، تلاش ميكند كه رابطة شخصيت سالم با نماز و بندگي در برابر خداي متعال شناسايي شود. بررسي مفهوم شخصيت در روانشناسي و اشاره به نقش شخصيت سالم در رعايت ارزشهاي اسلامي، از نكات برجستة اين مقاله است.
مقدمه
از منظر قرآن كريم، انسان بر اساس شاكلة خويش عمل ميكند؛ يعني انتخابها، رفتارها، واكنشها، دوستيها و دشمنيها و چگونگي ابراز عواطف، در شخصيت و هويت وي ريشه دارد. شخصيت سالم، منشأ رفتارها و عواطف مثبت و سازنده است؛ شخصيتي كه از سلامت برخوردار نيست، منشأ رفتارهاي غيرمنطقي و ناشايسته است. براي درك حيات طيبه و احساس امنيت، رضايت و شادكامي، بايد ساختار شخصيتي فرد، يعني نظام باورها، انديشهها، عادات و ويژگيهاي اخلاقي او سامان يابد؛ زيرا «هر كس از مرد يا زن، كه مؤمن باشد و كار شايسته كند، حتماً به زندگي پاك و پسنديدهاي زندهاش ميداريم و قطعاً مزدشان را نيكوتر از آنچه انجام دادهاند، خواهيم داد.»(نحل: 97) از سوي ديگر، ميفرمايد: «هر كس بر طبق روش و خلق و خوي خود عمل ميكند.»(اسراء: 84) يعني؛
مؤمناني كه از آيات قرآن شفا طلبيده و رحمت كسب ميكنند، در برابر، ظالماني كه از قرآن، جز خسارت و زيان بهره نميگيرند و انسانهاي كمظرفيتي كه در حال نعمت، مغرور و در مشكلات مأيوس ميشوند، همة اينها، طبق روحيه (و شخصيت)شان عمل ميكنند؛ روحياتي كه بر اثر عامل وراثت، شخصيت پدر و مادر، نظام تعليم و تربيت و اعمال مكرر خود انسان شكل گرفته است.1
بر اساس يافتههاي ديني و روانشناسي، دو متغير شخصيت سالم و رفتار شايستة مبتني بر ايمان، رابطهاي ناگسستني دارند. در اين پژوهش تلاش شده است اين رابطه به صورتي مستدل و مبتني بر آيات و روايات نشان داده شود. روش تحقيق، تحليلي توصيفي است، قرآن كريم و روايات معصومان، همچنين كتابها و مقالات روانشناسي، مهمترين منابع اين پژوهش ميباشد.
شخصيت در روانشناسي معاصر و اسلامي
شناخت «شخصيت» هدف نهايي علم روانشناسي قلمداد شده است. شخصيت به يك معنا، تمام روانشناسي را دربر ميگيرد. در فرهنگ لغات، «شرافت، رفعت، بزرگواري و مرتبه و درجه» را در معنا با شخصيت مترادف دانستهاند.2 هر كدام از مكاتب روانشناسي از قبيل روانكاوي، رفتارگرايي و انسانگرايي، از منظر خود، شخصيت را تعريف كردهاند. پِروين و جان مينويسند: «شخصيت، بيانگر آن دسته از ويژگيهاي فرد يا افراد است كه شامل الگوهاي ثابت فكري، عاطفي و رفتاري آنهاست».3 وارن،4 شخصيت را مجموعهاي از خصوصيات عاطفي، عقلاني و جسماني ميداند كه افراد را متمايز ميكند. شاملو معتقد است: شخصيت «مجموعهاي سازمانيافته و واحدي متشكل از خصوصيات نسبتاً ثابت و مداوم است كه بر روي هم، يك فرد را از افراد ديگر متمايز ميكند.»5آلپورت6 مينويسد: «شخصيت عبارت است از سازمان پوياي درون فرد، كه (اين سازمان) مشتمل است بر آن دسته از سيستمهاي روان ـ تني كه رفتارها و افكار ويژه انسان را معين ميسازد.» مايلي ميگويد: «شخصيت يك كليت روانشناختي است كه فرد معيني را مشخص ميكند.»7
شخصيت در نگرش دانشمندان اسلامي، ارتباط مستحكمي با انسانشناسي قرآني، كه آدمي را موجودي متشكل از جسم و روح ميداند، دارد. امام محمد غزالي، شخصيت هر كس را برآيند تعامل رفتار و انديشه (باطن و ظاهر) وي ميداند؛ اين دو مؤلفه در يكديگر تأثير متقابل دارند و تعالي و تداني هر يك، مسبوق به چگونگي ديگري است.8 علامه مجلسي شخصيت آدمي را مشتمل بر نفس و بدن دانسته و اصالت و هويت او را به نفس ناطقه كه هر شخص به كلمة «من» از آن تعبير ميكند، دانسته است.9 علامه مهدي نراقي، ضمن اعتقاد به تركيب انسان از روح و بدن، تصريح ميكند: بدن مادي انسان فناپذير، ولي روح انسان جاوداني است و در اين نظريه، تمام انديشمندان اسلامي اتفاق دارند.10 علامه جعفري تأكيد كرده است: «آنچه در روانشناسي اسلامي بايد در تعريف انسان اتخاذ شود، بُعد روحاني و ملكوتي اوست.» بدين ترتيب، پيبردن به شخصيت و ماهيت واقعي انسان را منوط به شناختن بُعد ماوراي طبيعي او دانسته است.11 برخي نيز با توجه به آية: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَي شَاكِلَتِه»(اسراء: 84)، شاكله را معادل مفهوم «شخصيت» در روانشناسي ميدانند و در تعريف آن مينويسند: شاكله به مجموعهاي از نيات، خلق و خوي، حاجات، طرق و هيئت رواني انسان گفته ميشود12 و معتقد است كه اصليترين معناي «شاكله»، هيئت و ساخت رواني انسان است و ميگويد: «شاكلة انسان عبارت است از: ساخت و هيئت واحد رواني انسان، كه بر اثر تعامل وراثت، محيط و اختيار شكل گرفته، به گونهاي كه محركات محيطي را منطبق با خود تفسير كرده و در مقابل آنها، به شيوهاي خاص پاسخ ميدهد.»13 راغب اصفهاني در باب معناي شاكله مينويسد: «شاكله در اصل از مادة «شكل» به معناي مهار كردن حيوان گرفته شده است و «شكال» به لگام حيوان ميگويند». از آنجا كه روحيات و سجايا و عادات هر انساني او را مقيد به رويه يا رفتاري خاص ميكند، به آن «شاكله» ميگويند. به اعتقاد مدرسي:
مردمان از لحاظ مقدار بهرهمنديشان از وحي، با يكديگر متفاوتند. منشأ اين تفاوتها شخصيتهاي دروني آنها، كه برخاسته از صفات و عادات مختلف آنهاست، ميباشد. عليرغم اينكه خداوند به آدمي، قدرت و معرفت ويژهاي بخشيده است تا انسان بتواند شخصيت خويش را در جهت سازندگي طراحي كند، اما اسير شخصيت رشدنيافتهاش ميشود و موضعگيرياش در برابر جبهة حق خصمانه است. اين نوع رفتارها و مواجهه با معارف الاهي، متأثر از شخصيت نابهنجار و برآمده از صفات، عادات و ملكات اوست. بگو كه هر كس بنا بر روش خود عمل ميكند.14
بنابراين، در انديشة اسلامي، انگيزة اصيل و اساسي شخصيت سالم و ايمن، عشق به كمال مطلق است و تنها مصداق «كمال مطلق» (كمال بينهايت)، وجود خداوند متعال است؛ يعني ذات مستجمع جميع كمالات و صفات جلال و جمال به نحو عليالاطلاق.15 به عقيدة امام خميني(ره):
قلب در هيچ مرتبه از مراتب و در هيچ حدي از حدود، رحل اقامت نيندازد. اين كمالجويي، پيوسته روزافزون است. آن كس كه كمال را در سلطنت و قدرت ديد، به هر قدرت و سلطنتي كه رسيد، دل را در گرو سلطنتي بالاتر ميبيند و آن كه فريفته و شيفتة جمال زيبا و رخسار دلفريبي شد، اگر از جميلتر و دلبري دلرباتر، نشاني جست، دلسپرده او گشت. از اين مجمل، تو خود مفصلش را بخوان. پس همگان با يك دل و يك زبان، گوياي اين حقيقتاند كه ما عاشق كمال مطلق هستيم.16
بسياري از دانشمندان اسلامي، شخصيت را با شاكله مساوي دانستهاند. مرحوم علامه طباطبايي(ره) نيز در تفسير آيه كريمه «قل كلّ يعمل علي شاكلته»(اسرا: 84) مينويسند:
اين آيه، رفتار انسان را مترتب بر شاكله او ميداند، به اين معنا كه عمل هرچه باشد، مناسب با اخلاق آدمي است. چنانچه گفتهاند: «از كوزه همان برون تراود كه در اوست». پس شاكله نسبت به عمل، نظير روح در بدن است كه بدن با اعضا و اعمال خود، هيئت روح را مجسم نموده و او را نشان ميدهد. اين اصل هم با تجربه و هم در مباحث علمي، به ثبوت رسيده كه ميان ملكات نفساني و احوال روح، با اعمال بدني رابطة ويژهاي برقرار است و معلوم شده كه هيچ وقت كارهاي يك مرد شجاع و باشهامت با كارهاي يك مرد ترسو، يكسان نيست. ترسو وقتي با يك صحنه هولانگيز برخورد ميكند، حركاتي كه از خود بروز ميدهد، غير از حركاتي است كه يك شخص شجاع از خود بروز ميدهد. همچنين اعمال يك فرد جواد و كريم با اعمال يك مرد بخيل و لئيم يكسان نيست و نيز ثابت شده كه ميان صفات دروني و نوع تركيب بنيه بدني انسان، رابطه وجود دارد؛ پارهاي از مزاجها خيلي زود عصباني ميشوند و به خشم در ميآيند و طبعاً خيلي به انتقام علاقهمندند. برخي در برابر خواستههاي شكم و غريزة جنسي بسيار آسيبپذيرند و آنان را بيطاقت ميسازد. اين چنين است در ساير صفات و ملكات.17
وجه اشتراك تعريف شخصيت در روانشناسي معاصر و اسلامي اين است كه در هر دو نظريه، رفتار برآيند شخصيت است، و بر اين باورند كه افكار، عواطف و ويژگيهاي فيزيولوژيكي فرد، در شكلگيري رفتار خاص سهيم هستند.
نيازها و شخصيت سالم
خودشناسي يكي از اصول مهم موفقيت و شادكامي است. كسي كه نميداند از كجا آمده است، به كجا ميرود و براي چه آمده است؟ در تفسير زندگي خود دچار سردرگمي ميشود. امام علي(ع)، بدترين جهالت را «جهالت انسان نسبت به خويشتن»18 ميداند. بنابراين، ميتوان اساس همة مشكلات اجتماعي، رفتاري، رواني و عاطفي را، عدم شناخت خويش و شأن و كرامت انساني دانست؛ زيرا اهداف، آرزوها و انتظارات انسان، بر اساس تعريف انسان از خود او، تنظيم ميشود. از اينرو، شناخت انسان و نيازهاي متعالي او، زمينة درك حيات طيبه را فراهم ميآورد. نيازهاي متعالي پس از نيازهاي اوليه، اساسيترين نياز آدمي است. در فرهنگ ديني، نياز معنوي انسان، از مهمترين نيازهاي متعالي آدمي محسوب ميشود كه تنها از طريق انس با خدا و ذكر دائم تأمين ميشود. در سلسله مراتب نيازهاي مزلو، «نيازهاي سطح بالاتر زماني ظاهر ميشوند كه نيازهاي سطح پايينتر، تا حدودي ارضا شده باشند.»19 اما فراموش نكنيم كه: «برخي از افرادي كه شديداً به آرماني متعهدند، ممكن است همه چيز خود را با طيب خاطر براي آن فدا كنند. مانند كساني كه نيازهاي فيزيولوژيكي و ايمني خود را ناديده ميگيرند و به خاطر آرمانشان، با دشمن جهاد ميكنند و ساعتها در سختترين شرايط روزه ميگيرند.»20 از ديدگاه مزلو،21 انسان سالم و ايمن، به حد كافي نيازهاي اساسي خود را تأمين كرده است و انگيزش اصلي و اساسي او، «خودشكوفايي» است. خودشكوفايي به منزلة شكوفايي مداوم تواناييها، استعدادها و ظرفيتهاست كه در همة اوقات، در طول زندگي ادامه مييابد.22 به عقيدة چاهن، پنج الگوي رفتاري نشان از سلامت روان انسانها دارد: 1. حس مسئوليتپذيري، 2. حس اعتماد به خود، 3. هدفمداري، 4. ارزشهاي شخصي؛ يعني فرد از فلسفهاي خاص، مبتني بر اعتقادات، اهداف و باورها برخوردار است كه منجر به سعادت و شادكامي خود يا اطرافيانش ميشود و 5. فرديت و يگانگي؛ يعني خود را متمايز از ديگران ميشناسد، به گونهاي كه نه همنوايي ناهشيارانه با خواستههاي ديگران دارد و نه توسط ديگران مطرود ميشود.23
اما معناي سلامت روان و نيازهاي عالي انساني، در انديشة اسلامي، با معناي آن در ساير ساحتهاي علمي و فلسفي، مانند اومانيسم بسيار تفاوت دارد؛ زيرا نگاه اين دو به خدا، جهان آخرت، جهان آفرينش، انسان، سعادت و شقاوت، شيوة زندگي، اخلاق، اهداف، آرمانها و ارزشهاي زندگي كاملاً متفاوت است. «از نظر قرآن، جهان آفرينش بيهوده خلق نشده، بلكه تمامي اجزا و عناصر تشكيل دهندة آن براي هدف و غرض مشخصي خلق شدهاند.»24 و هدف از آفرينش انسان نيز جانشيني خدا(بقره: 30) و به فعليت رسيدن همة استعدادهاي اوست. هدف از خلقت انسان، عبادت و بندگي خداست. به عبارت ديگر، راه رسيدن به كمال مطلوب انساني، بندگي خدا و عبوديت است. بنابراين، ايدئال سلامت روان در اسلام، رسيدن به كمال مطلوب انساني، يعني قرب پروردگار است.25 «در حقيقت، مقصود از دعوت پيامبران الاهي و پذيرش آن توسط مردم، دستيابي به تكامل رواني است. هر كس در اين مسير حركت كند، از معيار ايدئال سلامت فكر و روان برخوردار خواهد شد.»26
شهيد مطهري مينويسد:
اينكه انسان دنبال چيزي ميرود و بعد كه واجدش شد، شوقش از بين ميرود، بلكه حالت تنفّر و دلزدگي پيدا ميكند، دليلش اين است كه آنچه انسان در عمق دلش ميخواسته، اين نبوده و خيال ميكرده اين است. به عبارت ديگر، انسان كمال مطلق را ميخواهد، انسان از محدوديت ـ كه نقص و عدم است ـ تنفر دارد؛ چون به هر كمالي كه ميرسد، اول همان بارقه كمال نامحدود، او را به سوي اين كمال محدود ميكشاند. خيال ميكند مطلوب و گمشدهاش اين است. وقتي كه ميرسد، آن را كمتر از آنچه ميخواست، ميبيند؛ باز دنبال چيز ديگري ميرود؛ چون خواستهاش از اول كاملتر از آن چيزي است كه دنبال آن ميرفته و اگر انسان به كمال مطلق خودش ـ يعني به آنكه در نهادش قرار داده شده است ـ برسد، در آنجا آرام ميگيرد. ديگر دلزدگي و تنفر هم پيدا نميكند؛ چون آنجا ديگر محدوديت و نقص نيست.27
قرآن كريم ميفرمايد: «بيترديد كساني كه گفتند: پروردگار ما خداست، سپس استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنان نازل ميشوند [و ميگويند:] مترسيد و اندوهگين نباشيد و شما را به بهشتي كه وعده ميدادند، بشارت باد.»(فصلت: 30) يكي از نيازهاي متعالي انسان، نياز آدمي به عبوديت است. عبوديت ظاهري دارد و باطني. ظاهر آن همان اعمال مخصوص است، اما باطن آن اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دلبستگي به ذات ربوبي، اعتماد و ركون به وجود سرمدي و محو شدن در مقابل ذات يكتاي اوست. مثلاً، اگر ظاهر نماز با باطن آن آميخته شود، نماز حقيقت خود را يافته و تأثير خود را در ساخت شخصيت سالم و تنظيم رفتارهاي درونفردي و ميانفردي ميگذارد. در اين صورت، اين امر الاهي، ستون دين،28 معراج مؤمنين،29 روشنگر چهره مسلمين،30 مقرِّب متقين،31 مكمّل اخلاص مخلصين،32 تيرهكنندة چهرة شياطين،33 و جدا كنندة مؤمنين از كافرين34 خواهد بود. رسول گرامي اسلام(ص) فرمود: «خداوند متعال به نمازي كه قلب آدمي با بدنش همراه نباشد، نظر نميكند.»35 حقيقت نماز، اعم از صورت ظاهري و باطني است. تمسك به هر يك از اين دو، بدون ديگري نماز نيست.36
شخصيت سالم در انديشة اسلامي
اين پرسش كه آيا شخصيت كاملاً سالم وجود دارد يا خير، قدمت تاريخي دارد كه تاكنون در روانشناسي بيپاسخ مانده است. بر اساس آموزههاي ديني، ادعاي سلامت شخصيت، بدون ارتباط با منبع وحي نادرست است. ميزان سلامت آدمي، به ميزان دوري يا نزديكي او به منبع قدرت مطلق وابسته است. در اينجا، برخي ويژگيهاي شخصيت سالم از منظر دين بيان ميشود:
1. هدفگرايي: شخصيت سالم معتقد است كه بيهوده آفريده نشده(ذاريات: 56)، زندگي بدون هدف، بيمعناست، زندگي او، معنا دارد. به اعتقاد او بازگشت همة انسانها به سوي خداست.(بقره: 156) مبدا و منتهاي هستي براي او روشن است. هدف آفرينش انسان، نيل به مقام خليفةالاهي است.(بقره: 30) منظور از خليفةالاهي، به فعليت رسيدن صفات انساني و مورد رضايت خداي متعال در انسان است. اين صفات از طريق مجاهدت(بقره: 208؛ مائده: 35؛ توبه: 20؛ عنكبوت: 69) تصفيه، تزكيه(شمس، 9 و 10) و عبوديت(هود: 26) به فعليت ميرسد.
2. باورداشتن به جاودانگي انسان. مرگ پايان زندگي نيست، بلكه پلي براي عبور از عالمي به عالم ديگر است.(بقره: 82؛ آل عمران: 107؛ هود: 33)
3. اعتقاد به دو بعدي بودن آدمي. انسان علاوه بر بُعد جسماني، داراي بُعدي غيرمادي به نام روح است.(حجر: 29؛ ص: 72) اعتقاد داشتن يا نداشتن به روح آدمي، بيانگر تفاوت كفر و ايمان است.
4. شخصيت سالم، حقيقتجو و طالب دانستن است. او سرشار از استعداد براي فراگيري است.(بقره: 31؛ علق: 1-5؛ طه: 114)
5. خودشناسي: اساس همة مشكلات فردي و اجتماعي، در بيتوجهي به معرفت خويشتن است. انساني كه خود را نميشناسد، در برقراري روابط با خود و ديگران عاجز است. چون خود را نميشناسد، خدا را نيز نميشناسد. از مراحل خودشناسي اين است كه بداند تا بينهايت قدرت صعود يا سقوط دارد. او ميتواند پستتر از حيوان، يا برتر از ملك شود. آدمي با كنترل و تعديل غرايز و بندگي در برابر حق، به مقام انسانيت بار مييابد.(تين: 4-8) انسان ميتواند به مقام خليفةالاهي نايل شود. كسي كه فقط به ابعاد حيواني خود بها ميدهد، به حيواني تمامعيار تبديل ميشود؛ يعني تفكر و رفتار او حيواني است. به فرموده اميرالمؤمنين(ع): «حيوان پرواري را ميماند كه تمام همت آن شكم و علف است.»37 آدمي بايد نسبت به تمايلات و گرايشهاي حيواني خود مانند غريزة حب ذات و غريزة جنسي، همچنين گرايشهاي انساني خود مانند حقيقتجويي، فضيلتخواهي، زيباييخواهي، ميل به خدا و پرستش، ميل به جاودانگي و ميل به قدرتجويي آگاهي داشته باشد.
6. اختيار و آزادي: قدرت انتخاب، پاية تكليف، ثواب و عقاب، زشتي و زيبايي اخلاقي و مسئوليت انسان تلقي ميشود.(انسان: 3؛ رعد: 11؛ انفال: 53) بدون اعتقاد به اختيار و آزادي انسان، ارزيابي تفكر و رفتار او بيمعناست.
7. پويايي و خودشكوفايي: شخصيت سالم براي رسيدن به بالندگي و شكوفايي استعداد خود، از هيچ تلاشي دريغ نميورزد.(بقره: 286؛ نجم: 39) او پيوسته در حال شكفتن است و به هيچ حدي اكتفا نميكند؛ زيرا ميداند كه آدمي استعدادي بينهايت دارد.
8. باور دارد كه رفتار فرد و جامعه استكه سيهروزي و بهروزي آدمي را رقم ميزند؛ زيرا «خداوند سرنوشت هيچ قومي (و ملتي) را تغيير نميدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است (و در نفس و روانشان وجود دارد) تغيير بدهند.(رعد: 11؛ انفال: 53)
9. احساس مسئوليت و رنج بردن از جهالت و گمراهي ديگران، ويژگي شخصيت سالم است. از اينرو، در برابر فساد و انحراف ساكت نميماند. پيامبر اكرم(ص) مصداق روشن چنين شخصيتي است: «گويي ميخواهي به خاطر آنكه مشركان ايمان نميآورند، جان خود را از دست بدهي.»( شعراء: 3)
10. بصيرت، صبوري و دعوت به صبر، نشان ديگري از شخصيت سالم است. انسان بيبصيرت احياناً، بر موج فتنه دنياطلبان سوار شده و كمر همت به نابودي عدالت و انسانيت ميبندد. او مصداق روشن «لايعقلون»، «لايعلمون» و «لايتفكرون» است. بر ضد موحدان واقعي موضعگيري ميكند و آنها را شكنجه و آزار ميدهد. همچنان با لجاجت به مخالفت خود با نيكان ادامه ميدهد.
11. براي حل مشكلات زندگي، از خلاقيت مرموزي برخوردار است. زماني كه با حادثة ناخوشايندي روبهرو ميشود، با تمام قوا براي حل آن تلاش ميكند. هرگز از او ناله و شكايت نخواهي شنيد. به جاي «چرا» از «چگونه» استفاده ميكند. پرسش او اين است كه مشكل چگونه قابل حل است؟ به فرمودة امام علي(ع) «هرگاه مسلمان در تنگنا قرار گرفت، نبايد از خداوند شكايت كند، بلكه بايد به پروردگارش كه زمام امور و تدبير آنها به دست اوست، شكايت كند.»38و نيز فرمود: «كسي كه بيتابي ميكند، مصيبتش بزرگتر ميگردد.»39
12. به آنچه خداي متعال تقدير كرده، راضي است. در نتيجه، به حسرت دچار نميشود، حسد نميورزد و دچار اضطراب نميشود و به دنيا واقعبينانه مينگرد. دعاي او اين است كه خدايا: «توانم ده تا سخني نرم و قلبي آرام داشته باشم». كسي كه قدرت كنترل عواطف خود را نداشته باشد، نسبت به سيرة اهلبيت(ص) جاهل است.
13. محرك او در اعمال، تأييد و تحسين ديگران نيست. او به وظيفه و به رضا و قرب الاهي ميانديشد. كرامت او چنان است كه اگر تمام اهل دنيا او را تحسين يا توبيخ كنند، در او اثر نميگذارد و دست از وظيفه نميكشد. امام(ع) به جابر جعفي ميفرمايند:
تو ولي ما نيستي مگر آنكه به جايي برسي كه اگر تمام اهل شهر جمع شده و بگويند تو انسان بدي هستي، اين امر تو را ناراحت نكند. در برابر، اگر همه جمع شده و بگويند تو مرد شايستهاي هستي، گفتة آنان شادت نكند، بلكه خود را بر كتاب خدا عرضه كن.40
14. برخلاف برخي انسانها كه مظاهر ماديِ دنيا چشم و دلشان را پر كرده و جان و دلشان در اسارت مد و مدل است، شخصيتهاي سالم، توجهي به آن ندارند؛ زيرا عظمت خداي متعال را درك كردهاند، تمام دنيا در چشم آنان كوچك است.
15. سرشار از انرژي است و از تنبلي و كسالت بيزار است. شبانهروز براي بهتر زيستن ميكوشد. او را متبسم ميبيني، و همانند بانوي بزرگوار اسلام حضرت زينب(ع) در اوج سختيها و بحرانها، آرامش خود را از دست نميدهد و تلخترين حوادث را زيبا ميبيند.
16. خشوع در برابر خداوند و تواضع و فروتني در مقابل خدا و مردم، منش هميشگي اوست.( آل عمران: 199؛ انبياء: 20؛ بقره: 45)
17. به جاي بدگماني، خوشبين(ص: 27) و به جاي منفينگري مثبتنگر است.
18. با همگان، به ويژه نزديكان خوشرفتار است.(بقره: 83 و 263؛ طه: 44؛ ماعون: 1ـ7)
19. داراي چشم بينا و گوش شنوا و دلي روشنبين است. از ظرفيت و استعداد خود به بهترين وجه استفاده ميكند. نيروهاي ارزشمند فكري، روحي و جسماني خود را معطل نميگذارد و خود را در مسير رشد و رسيدن به كمال نهايي قرار ميدهد. براي درمان بيماري درون، از قرآن بهره ميگيرد. «بگو: اين (كتاب) براي كساني كه ايمان آوردهاند هدايت و درمان است.»(فصلت: 44) «هر كس از مرد يا زن، عمل نيك انجام دهد، در حالي كه ايمان داشته باشد، پس او را بيترديد (در دنيا) به زندگي پاكيزهاي زنده خواهيم داشت.»(نحل: 97) «و هر كس از هدايت من روي بگرداند، براي او زندگي تنگ [و سختي] خواهد بود.»(طه: 124) پيوسته خود را در محضر خداي رحمان ميبيند و اهل دعا و به راز نشستن با خدا در خلوتگه خويش است. خود را هيچ ميبيند و براي بالندگي و كمال روحي خود، راهي جز پيوستن به رحمت بيكران الاهي و ارتباط دائم با ذات بيهمتا نميشناسد. با عبوديت، اوج بندگي را به نمايش ميگذارد. بنابراين، شخصيت سالم زندگي را معنادار ميبيند و نماز را براي تعالي روح و درك حقايق عالم هستي دوست ميدارد. از نگاه قرآن كريم، كساني اهل عبادت و نمازند كه از يك باور عميق به خدا و غيب و قيامت برخوردار باشند.( بقره: 3ـ4 و 110) اينان از روان سالم و آرامش حيرتانگيزي برخوردارند. (بقره: 277) در سختترين شرايط زندگي، نمازشان را ترك نميكنند و حتي سختكوشي و جهادشان نيز ثمرة ارتباط دائم و معنوي با خداست. زيرا نماز و همة رفتارهاي ديني در بستر شناخت و آگاهي عميق شكل ميگيرد. (نسا: 162؛ اعراف: 170) و نمازگزاران راستين به همة وعدههاي الاهي باور دارند و قصدشان از انجام فرائض، تنها رضايتمندي خداوند و برخورداري از بركات بيانتهاي الاهي است.(مائده: 12)
دين و شكلگيري شخصيت سالم جوان
بيشك دوران نوجواني و جواني، در شكلگيري شخصيت هر فرد، از اهميت ويژهاي برخوردار است. به همين دليل، در روايات بر اهميت و برتري اين مقطع سنّي تأكيد شده و روانشناسان نيز اين دوره را تولد تازة انسان ناميدهاند. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «جوانيتان را قبل از فرارسيدن پيري غنيمت و قدر بدانيد.»41 و خطاب به والدين و مربيان ميفرمايد: «به شماها دربارة نوجوانان و جوانان به نيكي سفارش ميكنم كه آنها دلي رقيقتر و قلبي فضيلتپذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را به رحمت الاهي بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان، سخنان مرا پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند، ولي پيران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.»42 و نيز فرمود: «فضيلت برتري جوان عابد بر پير عابد، چون فضيلت پيامبران بر ساير مردم است.»43 امام صادق(ع) فرمود: «قلب جوان رقيقتر از قلب پير است.»44 از سقراط حكيم پرسيدند: چرا بيشتر با جوانان مجالست ميكني؟ پاسخ داد: «شاخههاي نازك و تر را ميتوان راست كرد، ولي چوبهاي سخت، كه طراوت آن رفته باشد، به استقامت نگرايد.»45 نسل جوان روحيهاي تأثيرپذير دارد. از اينرو، همة كساني كه در طريق اصلاح يا افساد جامعه تلاش ميكنند، بيش از همه به جوانان توجه ميكنند. بيترديد دين در شكلگيري شخصيت جوانان نقشي بنيادي ايفا ميكند، و پرسشهاي بيپاسخ فراواني است كه فقط دين پاسخگوي آن است. به همين دليل، زندگي براي جوانان بريده از دين، معناي خود را از دست ميدهد. به اعتقاد اريكسون: «هويتي را كه نوجوان (و يا جوان) درصدد است به طور روشن با آن مواجه شود، اين است كه «او كيست؟» نقشي را كه بايد در جامعه ايفا نمايد، چيست؟ آيا او كودك است، يا بزرگسال؟»46 براي جوان، پرسشهاي متعددي در باب چيستي جهان، رابطة او با جهان، هدف از خلقت عالم، هدف از زندگي، بهترين شيوة و زندگي، گزينش ارزشها و باورها مطرح است. تمام اين پرسشها، در راستاي تعيين هويت است، و نيز در جستوجوي معيارهايي است كه بتواند بر اساس آنها در مورد رفتار خود و ديگران قضاوت كند. در صورتي كه به پرسشهاي خود به درستي پاسخ نگويد، بحران هويت رخ مينمايد. دين در اين مرحله، نقشي سازنده و مؤثر ايفا ميكند. دين، آدمي را به سـوي خـدا و مـبـدأ كمال دعوت كرده و شخصيت انساني او را شكل ميدهد. به قلبش ثبات و آرامش ميبخشد، و او را از سرگرداني نجات ميدهد. از سوي ديگر، خانواده از عوامل مهم و تأثيرگذار در شكلگيري شخصيت انسان است كه از طريق وراثت و انتخاب شيوههاي تربيتي، تأثير مهمي در شكل گيري هويت جوانان بر عهده دارد.
در دورة نوجواني و جواني، افزون بر خانواده، جامعه و ارادة فرد، نقش اساسي را در تثبيت هويت ايفا ميكنند.47 اميرمؤمنان(ع) خطاب به فرزندش امام حسن(ع) مينويسند:
دل نوجوان همانند زمين خالي است. هر بذري در آن ريخته شود، پذيرد. بنابراين، پيش از آنكه دلت سخت شود و مغزت گرفتار گردد، اقدام به ادبآموزي تو كردم، تا با عزمي جدي به امورت روي آوري؛ اموري كه اهل تجربه، مشقّت تجربهكردن آن را كشيدهاند و تو از تجربه دوباره آسوده گشتهاي.48
بنابراين، تنها عنصري كه به آدمي احساس امنيت، اعتماد و اطمينان بخشيده و او را از اضطرابهاي دروني و تشويشهاي ذهني رها ميسازد، ياد خداوند و داشتن يك تكيهگاه محكم در زندگي است: «آگاه باشيد! دلها فقط با ياد خدا آرام ميگيرد.»(رعد: 28) مقام معظم رهبري فرمودند: «توجه و عشق به خدا، به زندگي معنا ميبخشد و خلأهاي روحي و زندگي بشر را پر ميكند و موفقيت در همة ميدانهاي زندگي بشر را به همراه ميآورد. علت اينكه در كشورهايي نظير امريكا، هيچ چيز حتي پول، قدرت نظامي و علم، نتوانست خوشبختي و آسودگي روحي ـ رواني به دنبال بياورد، همين بيگانگي با خدا و معنويت است.»49 ويليام جيمز، فيلسوف و روانشناس امريكايي اوايل قرن بيستم، ميگويد: ايمان مذهبي، قيافة جهان را در نظر انسان تغيير ميدهد، عناصري علاوه بر عناصر محسوس، در ساختمان جهان ارائه ميدهد. جهان خشك و سرد مادي را به جهاني جاندار و ذيشعور و آگاه تبديل ميكند. ايمان مذهبي تلقي انسان را نسبت به جهان و خلقت دگرگون ميسازد. افزون بر اين، گرايش به سوي حقيقت و واقعيت مقدس و قابل پرستش، در سرشت فردفرد بشر هست. تمايلات انسان منحصر به تمايلات مادي نيست. گرايشهاي معنوي، صرفاً تلقيني و اكتسابي نيست. اين حقيقتي است كه علم آن را تأييد ميكند. همچنين مينويسد:
هر قدر انگيزه و محرك ميلهاي ما، از عالم مادي سرچشمه گرفته باشد، اما غالب ميلها و آرزوهاي ما، از عالم ماورا سرچشمه گرفته، چراكه غالب آنها با حسابهاي مادي ما، جور در نميآيد.[50]
اما فزوني اضطراب، نگراني، دلهره، ديوانگي و جنون، دستاورد حيات ملحدان و كافران است. «هر كس از هدايت من روي بگرداند، براي او زندگي تنگ [و سختي] خواهد بود، و روز قيامت او را نابينا محشور ميكنيم.»(طه: 124) رابرت جي. رينگر مينويسد:
بشر امروزي در غرب به اين نتيجه رسيده است كه زندگي بدون معنويت، رنج و عذاب رواني در پي دارد و به روح انسان، سردي و سستي ميبخشد. لذت و شادي پايدار را از انسان سلب ميكند. آمار بالاي جرم و جنايت، مفاسد اخلاقي و جنسي، از همپاشيدگي نظام خانوادگي و تعداد فراوان نوجوانان و جوانان خياباني رانده شده از كانون خانواده و روي آوردن جوامع ليبرال براي تأمين خوشيها و شاديهاي كاذب به مواد مخدر، مشروبات الكلي، قرصهاي اكستازي، خشونت و...، همگي بيانگر چنين واقعيتي و حاكي از رنج بياماني است كه غرب به آن دچار شده است. تا آنجا كه نوجوانان در سرازيري سقوط قرار گرفتهاند و برخي از آنان خود را با قتل همنوعانشان ارضا ميكنند، و اين كارشان را نوعي ورزش و تفريح تلقي ميكنند.51
دكتر نصر در اين باره مينويسد:
در شيوة زندگي كنوني غرب، كشش و گرايشي هست كه افراد جامعه را به زيستن در لحظة كنوني، فارغ از همة تاريخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرفرازيهاي لحظهاي و لذت حسي آني وا ميدارد. پرستش قهرمانان ورزشي و ميل به ركوردشكني دائمي و فايق آمدن بيوقفه بر طبيعت، نشاندهندة يك وجه از اين دلمشغولي به تن است. در حالي كه، جنبة بسيار ويرانگرترِ همين گرايش را ميتوان در استفاده از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الكلي، و روابط جنسي آزاد ديد. علاوه بر اينكه، نقش و اهميتي كه به ورزش داده ميشود، ابداً بيارتباط با اشتياق به لذتجوييهاي جسماني نيست كه همة اين عوامل، متضمن از دست رفتن ايمان و اعتقاد جوانان به معيارهاي اخلاقي است.52
از اينرو، همة مكاتب غيرالاهي كوشيدهاند تا به نحوي اين آتش احساسات دروني را خاموش و يا حداقل از شعلههاي آن بكاهند. به همين دليل، راه حلهايي چون آزادي بيقيد و شرط جوانان در ارضاي هواهاي نفساني و غرايز حيواني و سوق دادن و جهتدهي ايشان به ميخانهها و صدها شيوة فرصتسوز و انسانكش ديگر را به عنوان پناهگاه ارائه دادند. اما پس از رويكرد جوانان به آن مأمنهاي به ظاهر مستحكم، سقفهايشان فرو ريخته و به واهي و خيالي بودن آنها پي بردهاند؛ زيرا با ارضاي نيازها و دفع هواهاي نفساني، اهداف خود را تأمين شده نمييافتند.
يكي از عواملي كه امنيت و سلامت خانواده را در معرض نابودي قرار ميدهد، خشونت و تجاوز جنسي به كودكان است. بدترين نوع تجاوز، تجاوز جنسي توسط محارم خوني همانند پدر، برادر، و… ميباشد. اين نوع تجاوز در كشورهاي پيشرفته و مدرن به صورتي فراگير ظهور كرده و به مرور در آن كشورها به صورت يك هنجار اجتماعي در خواهد آمد. سازمان «بريس» در سوئد طي گزارشي اعلام كرد: حدود شش مورد از ده مورد تجاوز در خانه و معمولاً توسط پدر بيولوژيك دختر صورت ميگيرد. در ايالات متحده امريكا نيز پژوهشهاي زيادي كه از اواسط دهة 1970 درباة تجاوز جنسي انجام گرفته، فراگير بودن تجاوز جنسي و زنا با محارم در مورد زنان و كودكان را نيز تأييد كرده است. اين امر، به صورت بسيار شايع توسط پدران، برادران، پدران ناتني يا برادران ناتني صورت ميپذيرد. سوءاستفاده جنسي از كودكان در كشور انگلستان نيز، تا 90% رشد را نشان ميدهد.53 انتشار اخبار مربوط به شيوع انواع فسادهاي اخلاقي در بين جوانان امريكايي و غربي هر روز بيشتر ميشود....
روند رشد فساد در مدارس امريكا حالتي تصاعدي داشته است. بر اين اساس، با گذشت هر سال بر شدت و ميزان انحرافات اخلاقي در اين مدارس افزوده ميشود. فسادهاي جنسي و اخلاقي و خشونتهاي ناشي از حمل اسلحه در ايالات متحده، با يكديگر تلفيق شدهاند و صحنههاي غيرقابل تحمل را ايجاد نمودهاند.54
نماز و شخصيت سالم
روانشناسان و فلاسفه تصريح دارند كه احساس مذهبي يا عاطفة ديني از خصايص انساني است.55 اگوست كنت56 مذهب را ناشي از نيازي فطري و طبيعي در نوع بشر دانسته و وجود هر فرد را مساوي با وجود دين ميداند. هانري برگسون57 بر اين اعتقاد است كه هيچ اجتماعي بدون دين پيدا نميشود. ارنست رنان58 ميگويد: محال است علاقه به دين و خدا نابود شود.59 پس هيچ تمدن و فرهنگي نزد هيچ قومي، بدون وجود شكلي از مذهب وجود ندارد.60 بنابراين، اگر «شخصيت» را آن كلّيت روانشناختي كه انسان خاصي را مشخص ميكند، تعريف كنيم، در اين صورت، مطالعة پويايي و بالندگي رفتار ديني، در چارچوب بررسي «ارتباط دين و شخصيت» قرار ميگيرد؛ چراكه دينداري، هم ادراك و فرايندهاي شناختي، هيجاني، رفتار ـ حركتي، و آرمانها را تحت تأثير قرار ميدهد و هم از آنها تأثير ميپذيرد.61 ولي متأسفانه اغلب با اشخاصي مواجه هستيم كه عليرغم برخورداري از زمينههاي مثبت خانوادگي، نظام آموزشي و ساير عوامل تربيتي و اجتماعي،62 نگرش يا گرايش مثبت به دينداري، در حدي كه در رفتار آنان منعكس باشد، ندارند. حتي برخي از شواهد پژوهشي حاكي از افزايش درجة آسيبپذيري ديني در بين جوانان ميباشد.63 در حاليكه، بر اساس آموزههاي ديني، ايمان به خداي متعال و شريعت اسلامي، تنها وقتي محقق ميشود كه در همة ابعادِ وجودي شخص، اعم از اعتقاد قلبي (بُعد شناختي)، اقرار زباني (بُعد شناختي ـ رفتاري) و بُعد رفتاري (عمل) رسوخ كرده باشد. امام رضا(ع) به نقل از پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ايمان داراي سه بُعد است: شناخت قلبي، و اقرار زباني و بعد رفتاري.»64 بر اين اساس، ميتوان گفت: «رفتار ديني يا دينداري» در سنجش ايمان، عامل تعيينكنندهاي است، هرچند تمام آن نباشد. بدين ترتيب، به اين پرسش اساسي ميپردازيم كه شخصيت آدمي در ايجاد و استمرار رفتارهاي ديني و از جمله نماز چه نقشي ايفا ميكند؟ همانگونه كه اشاره شد، شخصيت و رفتار، رابطهاي متقابل دارند و اساسيترين مؤلفة شخصيت سالم، عبوديت و خداجويي آگاهانه است. اين امر با معرفت، محبت، خلوت با حضرت حق و ارتباط مستمر معنوي حاصل ميشود. به گواه قرآن كريم و روايات معصومان(ص)، نماز، ثمرة معرفت و نشانة محبت به خداست و نقش اساسي در بهداشت روان و ساخت شخصيت ايمن ايفا ميكند. هرچند عبوديت مصاديق متعدد و مظاهر گوناگوني دارد، اما برجستهترين مصداق عبوديت، نماز است كه رفتارهاي عبادي فراواني را در خود جمع كرده است. اكنون به برخي آثار بندگي و نماز در ساخت شخصيت سالم اشاره ميشود:
1. نماز داروي غفلت و نسيان، برترين مصداق ذكر خدا، واسطة ارتباط معنوي مخلوق با خالق، تمرين بريدن از جهان ماده و پـرواز روح به جانب كمال است.
2. نماز، در صورت جمع شرايط، بازدارندة انسان از فحشا و منكرات است.(عنكبوت: 45) به عبارت ديگر، نمازِ همراه با توجه و اخلاص، با رفتارهاي منكر، قابل جمع نيست.
3. نمازِ با توجه، نقشي بنيادي در تغيير رفتار آدمي دارد: ادب در سـخـن، تواضع در رفتار، شرم در نگاه، رعايت نظم و ترتيب، هماهنگي در اعمال، جهتدهي به تفكر و تمرين تمركز از پيامدهاي نماز است. راز سقوط انسان و زمينة شكلگيري شخصيت ناسالم، غفلت از عبوديت و نماز است. دوزخيان، كه فرصتهاي زندگي را خرج هواپرستي كردهاند، اعتراف ميكنند: «اگر فرمان پيامبران را ميشنيديم و از عقل و خرد بهره ميگرفتيم، اهل دوزخ نبوديم.»(ملك: 10) از دوزخيان پرسش ميشود كه چرا وارد جهنم شديد، ميگويند: ما از نمازگزاران نبوديم.(مدثر: 40 ـ 43)
4. نماز، مهمترين عامل پاك زيستن و مقاومت در برابر تمايلات سير ناشدني هواي نفس و ارتباط عاشقانه با خداي رحمان است. در مناجات شعبانيه ميخوانيم: «خداوندا! تواني در من نيست تا بدان از عصيان و سرپيچي تو رويگردان شوم، مگر به هنگامي كه براي محبت خود، بيدار و هوشيارم كرده باشي.»65 همانگونه كه براي انجام نماز، طهارت ظاهري، در قالب وضو و غسل و تيمم شرط است، قبول و پذيرفته شدن نماز نيز طهارت باطني نياز دارد . قرآن كريم ميفرمايد: «روزي كه هيچ مال و اولادي سود نميدهد، مگر كسي كه دلي سالم [از رذايل و خبايث] به پيشگاه خدا بياورد.»(شعراء: 88 و 89) پيامبر خدا(ص) ميفرمايد: «مثال نماز در ميان شما، مثال جوي آبي است كه بر خانه يكي از شما روز و شب روان باشد و او پنج بار خود را در آن بشويد. پس هيچ چركي با پنج بار شستن باقي نميماند، گناهان نيز با پنج بار نماز خواندن باقي نميمانند.»66 و نيز فرمود: «خداوند به جوان عبادتپيشه بر فرشتگان مباهات ميكند... اي فرشتگان من، بندهام را ببينيد، كه به خاطر من از شهوتش، چشم پوشيده است.»67
5. نماز ماية امنيت و آرامش است. قرآن كريم از يك سو، ميفرمايد: «نماز را براي ياد من برپا دار.»(طه: 14) و از سوي ديگر، ميگويد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشيد! دلها فقط با ياد خدا آرام ميگيرد.»(رعد: 27 ـ 29)؛ زيرا انـسـان مؤمن تنها اميد و توكلش خداست و در برابر پيشامدهاي ناگوار زندگي، به خاطر يقين به پاداشهاي بيحساب خداوند و نگاه واقعبينانه به زندگي صبر پيشه ميكند: «خداوند شكيبايان را، بيحساب پاداش ميدهد.»(زمر: 10) ديگر اينكه او اين سختيها را زودگذر ميبيند و در انتظار محبت و سعادت حتمي و ابدي به سر ميبرد: «بيترديد كساني كه گفتند: پروردگار ما خداست، سپس [در ميدان عمل بر اين حقيقت] استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنان نازل ميشوند [و ميگويند:] مترسيد و اندوهگين نباشيد و شما را به بهشتي كه وعده ميدادند، بشارت باد.»(فصلت: 30) بـنابراين، شخص مؤمن در برابر هر پيشامد تلخ و ناگواري، خود را در پناهگاه امن خدا ميبـيـنـد و بـه جـاي پـناه بردن به انواع اعتياد و دست زدن به جرم و جنايت و خودكشي و يا دچار شـدن بـه بـيـمـاريهـاي رواني، به آن نيروي جاودانه و قادر پناه ميبرد و به پيروزي و رستگاري خويش اميدوار ميگردد: «هـر كـس تـقـوا پـيـشـه كـنـد، خـداوند راههاي خروج از مشكلات را به رويش ميگشايد و از جايي كه گمان نميبرد، به او روزي ميرسـانـد، و هـر كـس بـه خـدا تـوكـل كـنـد، خدا براي او كافي است، كه خداوند امرش [بر همة عالم] نافذ است.»(طلاق: 2 و 3) ويليام جيمز، فيلسوف و روانشناس امريكايي، ميگويد: «اگر از من بپرسند كه وجود خداوند چگونه ممكن است در حوادث و رويدادهاي زندگي تغييري را ايجاد كند، به صراحت جواب ميدهم: با اتصال بشر به خدا در موقع دعا.»68 توماس هايسلوپ ميگويد: «مهمترين عامل آرامشبخش كه من در طول سالهاي متمادي تجربه كردهام و در مسائل رواني به آن پي بردهام، همين نماز است.»69 ديل كارنگي مينويسد: «اگر مردم از تسكين خاطر و آرامشي كه دين و عبادت به آدمي ميبخشند، نصيبي ميداشتند، ممكن بود از اغلب اين خودكشيها و بسياري از ديوانگيها جلوگيري كرد.»70 الكسس كارل مينويسد: «دعا و نماز قويترين نيرويي است كه انسان ميتواند توليد كند؛ نيرويي كه چون قوة جاذبه، وجود حقيقي و خارجي دارد.»71
6. مؤمنان به فرمان الاهي براي عبور از مشكلات و مسائل زندگي، صبورانه و اميدوار، از نماز ياري ميجويند. خداي رحمان ميفرمايد: «از صبر و نماز ياري بخواهيد، و يقيناً اين كار جز براي فروتنان، گران و دشوار است.»(بقره: 45) و نيز فرمود: «اي كساني كه ايمان آوردهايد! از صبر و نماز [در همة امور زندگي] ياري جوييد؛ زيرا خدا با صابران است.»(بقره: 153)؛ زيرا آزمونهاي الاهي، خواهناخواه براي مؤمنان وجود دارد و چيزي بهتر از ايمان آگاهانه و بندگي عاشقانه نميتواند پيشامدهاي روزگار را براي وي توجيه كند و انسان را از ميادين آزمايش موفق بيرون آورد. امام صادق(ع) فرمود: «مؤمن از آهن سختتر است. آهن چون در آتش رود نرم ميشود، ولي مؤمن را اگر بكشند و زنده كنند و بار ديگر بكشند، قلبش تغيير نخواهد كرد.»72 آري نماز، روح انسان را از ابتلا به تزلزل و بيماريهاي فكري و رواني بيمه ميكند: «همانا انسان حريص و بيتاب آفريده شده است؛ چون آسيبي به او برسد بيتاب است و هنگامي كه خير و خوشي [و مال و رفاهي] به او رسد، بسيار بخيل و بازدارنده است، مگر نمازگزاران، آنان كه همواره بر نمازشان مداوم و پايدارند.»(معارج: 19-22) آري ارتباط دائمي با قدرت بينهايت و رحمت بيمنتها، به انسان قدرت ميدهد، روحية توكل را بالا برده و انسان را موجودي شكستناپذير ميسازد.
شخصيت و تربيت: از عوامل مهم اختلال در تربيت ديني و ناهماهنگي در رفتار و گفتار، عوامل تأثيرگذار فرهنگي است. اگر مجموعة عوامل تأثيرگذار در ارسال يك پيام ارزشي، از وحدت و هماهنگي لازم برخوردار نباشند، تأثيرگذاري آنها مثبت نخواهد بود، چهبسا اثر يكديگر را خنثا كنند. نهادهاي خانواده، مدرسه و جامعه بايد در القاي ارزش معنوي و ابلاغ پيام مؤيد يكديگر باشند. اگر عملاً يكديگر را نفي كرده و هر يك هدفي متفاوت و مغاير داشته باشند، در ذهن فرد تناقض به وجود ميآورند و پيام منجر به ايجاد انگيزه، شوق، اراده و عمل نميشود.73 بنابراين، اگر پذيرفتيم كه رفتارها زاييدة انديشهها و باورها هستند و تا تحولي در نگرش و بينش انسان رخ ندهد، هيچ تحولي در رفتارهاي غيرمنطقي و مجرمانه اتفاق نميافتد، پس بايد تربيت ديني فرزندان جدي گرفته شود. از اينرو، بايد در انتخاب همسر بر اساس معيارهاي ديني دقت شود؛ قواعد دوران بارداري رعايت شود و سرانجام، والدين بايد با شيوههاي صحيح فرزندپروري و تربيت ديني فرزندان آشنا شوند.
اگر تربيت را عملي عمدي، آگاهانه و هدفدار، به منظور رشد دادن، ساختن، دگرگون كردن و نيز شكفتن استعدادهاي مادرزادي بدانيم،74 تربيت ديني مانند هر تربيت ديگر، فرايندي است دوسويه ميان مربي و متربي. مربي با بهرهگيري از مجموعهاي از عقايد، قوانين و مقررات ديني تلاش ميكند تا شرايطي فراهم آورد كه متربي آزادانه در جهت رشد و شكوفايي استعدادهاي خود گام برداشته و به سوي هدفهاي مطلوب رهنمون شود. پيامبر اكرم(ص) فرمودند: فرزندان تان را با سه ويژگي تربيت كنيد: با محبت پيامبر(ص)، محبت اهلبيت پيامبر(ص)، و آموزش قرائت قرآن.»75 كودكان به شدت تشنة يادگيري هستند. آواي ملكوتي قرآن و نواي دلنشين اذكار نماز، حتي در دوران بارداري مادر، گرايش و احساس ديني كودك را رشد ميدهد. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايند: «هر نوزادي بر فطرت الاهي و توحيدي متولد ميشود، ولي پدر و مادر او را يهودي، نصراني يا مجوسي ميكنند.»76 زماني كه الگوهاي كودكان، يعني پدر و مادر از عمل به دستور شريعت كوتاهي ميكنند، چه انتظاري ميتوان از كوچكترها داشت؟ امام سجاد(ع) فرمود: «اما حق فرزندت، بدان كه او از توست و خير و شر او، در همين دنيا به تو خواهد رسيد. به تو منسوب است و تو نسبت به تربيت شايستهاش و راهنمايي او به سوي خدا و كمك به خداپرستياش مسئول هستي و اگر وظايف خود را به خوبي به انجامرساندي به تو ثواب ميرسد. در غير اين صورت، عقاب خواهي شد. پس در امر تربيت فرزند، هيچ گونه كوتاهي روا مدار.»77 رسول اكرم(ص) فرمود: «خداوند بيامرزد بندهاي كه فرزندش را با نيكرفتاري، مهرورزي و آموزش و پرورش وي، او را به كارهاي خوب وادار ميكند.»78 امام رضا(ع) فرمودند: «پسران را در سنين هفت سالگي به نماز وادار كنيد و او را به نماز خواندن تكليف كنيد.»79 امام صادق(ع) فرمودند:
هنگامي كه كودك به سه سالگي رسيد «لا اله الا اللّه» را به او بياموزيد و او را رها كنيد. وقتي هفت ماه ديگر گذشت، «محمدٌ رسولاللّه(ص)» را به او آموزش دهيد، و سپس او را رها كنيد تا چهار ساله شود. آنگاه صلوات فرستادن را به او بياموزيد. در پنج سالگي به او چپ و راست را آموزش دهيد و قبله را نشان او داده و بگوييد سجده كند. آنگاه او را تا شش سالگي واگذاريد. فقط پيش روي او نماز بخوانيد و ركوع و سجود را يادش دهيد تا هفت سالش هم تمام شود. وقتي هفت سالگي را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعليم دهيد و به او بگوييد نماز بخواند. تا هنگامي كه نه ساله شد، وضو و نماز را به نيكي آموخته باشد و هنگامي كه آن دو را به خوبي ياد گرفت، خدا پدر و مادر او را به خاطر اين آموزش خواهد آمرزيد.80
و نيز فرمودند: «معارف ما را به كودكانتان آموزش دهيد كه براي آنان سودمند است، تا مرجئه (منحرفين) با ديدگاههاي خود آنان را مغلوب خود نسازند».81رسول خدا(ص) فرمود: «هر كس فرزندش را از كودكي تربيت كند، تا او بتواند «لا اله الا الله» بگويد، خداوند از او حساب نخواهد كشيد.»82 در تربيت ديني، انتخاب نام نيكو و مهرورزي و توجه به عواطف كودكانه، سخت مورد تأكيد اسلام ميباشد.83
نتيجهگيري
از منظر اسلامي، انساني كه هدف نهايياش قرب الاهي است، و ميان انديشه، گفتار و رفتارش هماهنگي وجود دارد، از سلامت شخصيت برخوردار است. از اينرو، تمام اهداف، رفتارها و گرايشهاي او در جهت تأمين هدف نهايي تنظيم ميشود. تنها بندة خداست، و از الگوهاي ثابت فكري، عاطفي، اخلاقي و رفتاري برخوردار بوده و هيچگاه دچار بحران هويت نميشود. شخصيت سالم و ايمن، برآيند تعامل مثبت و هماهنگي ميان عامل وراثت، نظام تربيتي، آموزشي و اجتماعي است. بنابراين، اگر ميان عوامل تأثيرگذار تربيتي، وحدت و هماهنگي لازم نباشد، تأثيرگذاري آنها مثبت نخواهد بود. در انديشة اسلامي، نقش بندگي، به ويژه نماز در سلامت شخصيت بيبديل است. آرامش، نگاه خوشبينانه، خودشناسي، آخرتگرايي، احساس مسئوليت، حيا، عفت و پاكدامني، محبت به اولياي دين و مردم، بصيرت و خضوع در برابر پروردگار و ... همه از آثار نماز و انس با خداوند به شمار ميآيند، كه بدون اين مؤلفهها، نميتوان از سلامت شخصيت و روان سخن گفت.
توصيه ميشود: خانوادهها تربيت ديني فرزندانشان را جدي گرفته و براي آن وقت اختصاص دهند؛ فرزندان را با مراكز ديني، مانند مساجد، حسينيهها و... آشنا كنند، و آنها را با غذاي حلال تغذيه كنند؛ از گوش دادن به موسيقيهاي آلوده و از سستي در انجام فرايض ديني پرهيز نمايند؛ در انتخاب مدرسه و معلم كودك حساس باشند؛ آنان را با هنجارها و ارزشيها و آموزههاي ديني و معارف اهلبيت(ص) آشنا سازند، ايام شهادت و ولادت معصومين را در حضور كودكان گرامي بدارند و به آنان نيز بياموزند؛ از شركت در مهمانيهاي مختلط پرهيز نمايند؛ فرزندان را به مطالعه تشويق كنند و كتابهاي مفيد و سودمند در اختيار آنان قرار دهند.
پينوشتها:
1. ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 12 ،ص 245.
2. علياکبر دهخدا، لغتنامه، و حسن عميد، فرهنگ عميد، ذيل واژه شخصيت.
3. لورنس اي پِروين، و اوليور پي جان، شخصيت (نظريه و پژوهش)، ترجمه محمدجعفر جوادي و پروين کديور، ص 3. و نيز ر.ک: يوسف کريمي،روانشناسي شخصيت، ص 10.
4. Warren,H.C.1930.
5. سعيد شاملو، مکتبها و نظريهها در روانشناسي شخصيت، ص 10.
6. Allport.
7. ربرتو مايلي، ساخت، پديدآيي و تحول شخصيت، ترجمه محمود منصور، ص 17
8. بهروز رفيعي، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن، ص 165.
9. همان.
10. همان، ص 166.
11. محمدتقي جعفري، روانشناسي اسلامي، ص 35.
12. علياصغر احمدي، روانشناسي شخصيت از ديدگاه اسلامي، ص 12ـ14.
13. همان، ص 25.
14. سيدمحمدتقي مدرسى، تفسير هدايت، ص 299.
15. محمدتقي مصباح، پيش نيازهاي مديريت اسلامي، ص 209؛ ر.ک: محمد دولتخواه، «انگيزش شخصيت ايمن از ديدگاه اسلام»، معرفت، ش 38، ص 40.
16. سيد روح الله خميني، چهل حديث، حديث 11.
17. سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ترجمة سيد محمد باقر موسوي همداني، ج 13، ص 263.
18. عبدالواحد تميمى آمدى، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 223، ح 2936.
19. يوسف كريمي، کريمي، ، ص 151.
20. دوان شولتز و سيدني إلن شولتز، نظريههاي شخصيت، ص 364.
21 ـ A.Maslow 1908-1970.
22. محمد دولتخواه، همان.
23. جمشيد مطهري، «به سوي سلامت روان»، معرفت، ش 46، ص 22.
24. عبدالله نصري، فلسفه آفرينش، ص 268.
25. رحيم مير دريکوندي، «الگوها و نظريههاي عمده بهداشت رواني»، معرفت، ش 112، ص 62.
26. سيد ابوالقاسم حسيني، اصول بهداشت رواني، ص 37.
27. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 3، ص 761ـ768.
28. ابي جعفر محمد بن يعقوب کليني، الكافى، ج 7، ص 25، روايت 7.
29. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج 82، ص 303، روايت 2، باب 4.
30. ابوالقاسم پاينده، نهج الفصاحه، ص 551، ح 1874.
31. ابيجعفر محمدبن يعقوب کليني، همان، ج 3، ص 265، روايت 6. ابوالقاسم پاينده، همان، ح 1878
32. فضلبن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 7، ص 447، ذيل آيه 45 عنكبوت.
33. ابوالقاسم پاينده، همان، ص 551، ح 1877.
34. همان، ص 661، ح 1098.
35. ملااحمد نراقي، معراج السعاده، ص 637.
36. مصطفي خليلي، نقش نماز در شخصيت جوان، ص 10.
37. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، نامه 45.
38. حسنبن علي حراني، تحف العقول، ص 81.
39. عبدالواحد تميمى آمدى، همان، ح 5625.
40. محمد باقر مجلسي، همان، ج 75، ص 163.
41. ابوالقاسم پاينده، همان، ص 226، ح 372.
42. محمدتقي فلسفي، الحديت، ج 1، ص 350. ر.ک: همو، جوان از نظر عقل و احساسات، ج 2، ص 248.
43. ابوالقاسم پاينده، همان، ص 589، ح 2050.
44. محمد باقر مجلسي، همان، ج 12، ص 280.
45. مصطفي خليلي، همان، ص 15.
46. محمد رضا محمدي، «جنبههاي مهم شخصيت نوجوان»، معرفت، ش 38، ص 28ـ39.
47. حسين لطفآبادي، روانشناسي رشد، ج 2، ص 214 و 215.
48. نهج البلاغه، نامه 31.
49. سخنان مقام معظم رهبرى، 18/5/75
50. محمد نباتي، «تأثير دين بر كاهش اضطراب»، روزنامه کيهان به نقل از: (http://kortan.wordpress.com)
51. عليرضا محمدي، «شادي در ليبراليسم»، پرسمان، ش 43.
52. عبدالله نصر، جوان مسلمان و دنياى متجدد، ص342.
53. «مدرنيسم و تجاوز جنسي به محارم در خانواده»، حوراء، ش 17، ص 23.
54. روزنامه رسالت، ش 6286، سال16/8/86، ص 18.
55. مجتبي هاشمي، تربيت و شخصيت انساني، ج 3، ص 18.
56. Conte, A, 1798.
57. Bergson, H, 1859.
58. Rena, E, 1823.
59. محمدعلي فروغي، سير حکمت در اروپا، ص 145
60. ويليام جيمز، دين و روان، ترجمة مهدي قائني، ص 15.
61. نيما قرباني، «روانشناسي دين يک رويآورد علمي چند تباري»، قبسات، ش 8 و 9، ص 34.
62. پريرخ دادستان، نقش تلويزيون در شکلگيري و نقويت مفاهيم مذهبي و اخلاقي کودکان دوره ابتدايي، ص 15.
63. علي ساديي، مجموعه مقالات سمپوزيوم جايگاه تربيت در آموزش و پرورش دوره ابتدايي، وزارت آموزش و پرورش، ص 136.
64. تاجالدين شعيرى، جامع الأخبار، ص 42.
65. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه.
66. ابن باويه صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 211.
67. ابوالقاسم پاينده، نهج الفصاحه، ص 304.
68. محمد نباتي، همان.
69. همان.
70. همان.
71. همان.
72. محمد باقر مجلسى، همان، ج 67، ص 178.
73. رضا فرهاديان، «عوامل مؤثر در گرايش نوجوانان و جوانان به نماز»، ش 79، ص 46.
74. مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، ص 56.
75. سيدمرتضى فيروزآبادى، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج 2، ص 78.
76. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج 61، ص 186.
77. فضلبن حسن طبرسي، مکارم الاخلاق، 421.
78. شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 187.
79. همو، من لا يحضره الفقيه، ج 5، ص 83.
80. محمدبن الحسن حرعاملي، وسائلالشيعه، ج 15، ص 193.
81. ابيجعفر محمدبن يعقوب کليني، همان، ج 6، ص 48.
82. شيخ حسن ديلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب، ص 225.
83. محمدبن الحسن حرعاملي، همان، ص 122؛ و ج 21، ص 483.
منابع
احمدي، علي اصغر، روانشناسي شخصيت از ديدگاه اسلامي، چ ششم، تهران، امير كبير، 1387
پِروين، لورنساي و جان، اوليور پي، شخصيت (نظريه و پژوهش)، ترجمه محمد جعفر جوادي و پروين كديور، تهران، آييژ، 1381
پاينده، ابو القاسم، نهج الفصاحه، چ چهارم، تهران، دنياي دانش، 1382
تميمي آمدي، عبد الواحد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1366
حجازي و همكاران، سيدمهدي، درر الأخبار، قم، دفتر مطاالعات تاريخ و معارف اسلامي، 1419.
جعفري، محمد تقي، روانشناسي اسلامي، تهران، پيام آزادي، بيتا.
جيمز، ويليام، دين و روان، ترجمه مهدي قائني، تهران، آموزش انقلاب اسلامي، 1375.
دهخدا، علياكبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، بيتا.
عميد، حسن، فرهنگ فارسي عميد، تهران، راه رشد، 1389.
حرعاملي، محمدبنالحسن، وسائلالشيعة، تحقيق عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، 1991.
خليلي، مصطفي، نقش نماز در شخصيت جوان، قم، زائر، 1379.
امام خميني(ره)، چهل حديث، چ پنجم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1373.
حسيني خامنهاي، سيدعلي، بيانات رهبر معظم انقلاب (در ديدار گروهي از خواهران پزشك سراسر كشور)، 1375.
حسيني، سيدابوالقاسم، اصول بهداشت رواني، چ پنجم، مشهد، به نشر، 1385.
راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودي، دمشق بيروت، دارالعلم الدار الشاميه، 1412
رفيعي، بهروز، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن، تهران، سمت، 1381
ديلمي، شيخ حسن، إرشاد القلوب إلي الصواب، قم، شريف رضي، 1412
دادستان، پريرخ، نقش تلويزيون در شكلگيري و نقويت مفاهيم مذهبي و اخلاقي كودكان دوره ابتدايي، مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامهاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، 1377
دولتخواه، محمد، «انگيزش شخصيت ايمن از ديدگاه اسلام»، معرفت، ش 38، بهمن، 1379، ص 40ـ49.
ساديي، علي، مجموعه مقالات سمپوزيوم جايگاه تربيت در آموزش و پرورش دوره ابتدايي، وزارت آموزش و پرورش، 1371
شعيري، تاجالدين، جامع الأخبار، قم، رضي، 1363
شاملو، سعيد، مكتبها و نظريهها در روانشناسي شخصيت، تهران، چهر، 1363
شولتز،دوان، شولتز، سيدني إلن، نظريههاي شخصيت، ترجمه يحيي سيدمحمدي، چ نهم، تهران، مؤسسه نشر ويرايش، 1385
صدوق، ابن باويه، من لا يحضره الفقيه، چ دوم، قم، جامعه مدرسين، 1404.
صدوق، ابن بابويه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دار الرضي، 1406.
طباطبايي، سيدمحمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، چ پنجم، قم، انتشارات اسلامي، 1374.
طبرسي، فضلبن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، با مقدمه محمدجواد بلاغي، چ سوم، تهران، ناصر خسرو، 1372.
فلسفي، محمدتقي، جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، هيئت نشر معارف اسلامي، 1352
فلسفي، محمدتقي، الحديت ـ روايات تربيتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1368
فروغي، محمدعلي، سير حكمت در اروپا، تهران، البرز، 1375
فرهاديان، رضا، «عوامل مؤثر در گرايش نوجوانان و جوانان به نماز»، گلستان قرآن، ش 79، 1380، ص 40ـ46
فيروز آبادي، سيدمرتضي، فضائل الخمسة من الصحاح السته، چ دوم، تهران، اسلاميه، 1392.
قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه.
قرباني، نيما، «روانشناسي دين يك رويآورد علمي چند تباري»، قبسات، ش 9و8، 1377، ص 22ـ45.
كليني، ابيجعفر محمدبن يعقوب، الكافي، چ دوم، تهران، اسلاميه، 1362
كريمي، يوسف، روانشناسي شخصيت، چ نهم، تهران، مؤسسه نشر ويرايش، 1383
كيومرثي، محمدرضا، «رابطه جهتگيري مذهبي با عوامل شخصيت»، معرفت، ش 75، 1382، ص 59ـ77.
لطف آبادي، حسين، روان شناسي رشد(2)، چ هشتم، تهران، سمت، 1385
مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، اسلاميه، 1373
مدرسي، سيدمحمدتقي، تفسير هدايت، مترجمان، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1377
مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، 1374
مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360
مايلي، ربرتو، ساخت، پديدآيي و تحول شخصيت، ترجمه محمود منصور، تهران، دانشگاه تهران، 1380
مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، چ نوزدهم، قم، صدرا، 1371
محمدي، علي رضا، «شادي در ليبراليسم»، پرسمان، ش 43، 1385، ص 18.
محمدي، محمدرضا، «جنبههاي مهم شخصيت نوجوان»، معرفت، ش 38 ،1379، ص 28ـ39.
مطهري، جمشيد، «به سوي سلامت روان»، معرفت، شماره 46، 1380، ص 20ـ28
مير دريكوندي، رحيم، «الگوها و نظريههاي عمده بهداشت رواني»، معرفت، ش 112، 1386، ص 55ـ68.
نصر، سيد حسين، جوان مسلمان و دنياي متجدد، ترجمه مرتضي اسعدي، تهران، طرح نو، 1387
نراقي، ملا احمد، معراج السعادة، چ چهارم، تهران، كانون انتشارات علمي، 1366
نصري، عبدالله، فلسفه آفرينش، قم، دفتر نشر معارف، 1382
نباتي، محمد، «تأثيردين بر كاهش اضطراب»، روزنامه كيهان: ( http://kortan.wordpress.com )
هاشمي، مجتبي، تربيت و شخصيت انساني، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1372