■ نماز از ديدگاه قرآن
يكي از نيازهاي ثابت همگاني تغييرناپذير و نسخ ناپذير كه زمان، توان تاثيرگذاري در آن را ندارد؛ موضوع عبادت و پرستش است. يكي از نيازهاي اساسي بشر پرستش است. پرستش حالتي است كه در آن انسان از ناحيه باطني خود به حقيقتي كه او را آفريده و خود را در قبضه قدرت او مي بيند و خود را نيازمند و محتاج او مي داند؛ توجه مي كند. اين حالت در واقع سيري است از خلق به سوي خالق.
عدم پرستش و عبادت، در روح بشر عدم تعادل را ايجاد مي كند. با يك مثال مفهوم عدم تعادل را روشن مي نماييم. حيواني باربر را در نظر بگيريد كه خورجيني روي او قرار داده شده كه يك طرف پر و طرف ديگر خالي باشد كه در اين صورت تعادل ايجاد نشده و حركت حيوان بسيار دشوار مي شود؛ انسان نيز به همين صورت است. در وجود او خانه ها و فضاهاي خالي زيادي وجود دارد، در دل انسان جاي خيلي از چيزها است. حال هر نيازي كه برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل مي سازد. اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و به ديگر نيازهايش بي توجه باشد؛ همان نيازها او را ناآرام و ناراحت مي نمايند. و يا بالعكس اگر انسان هميشه به دنبال ماديات باشد و جايي براي معنويات نگذارد، باز هم روح و روان او ناراحت و نا آرام است.
' نهرو' مردي است كه از سنين جواني لامذهب شده بود. در اواخر عمرش يك دگرگوني و انقلابي در وجودش ايجاد شد. او مي گويد: من هم در روح خود و هم در جهان يك خلأ، يك جاي خالي احساس مي كنم كه هيچ چيز توان پركردن آن فضا را ندارد الا معنويت. اضطرابي كه در جهان پيدا شده، علتش اينست كه نيروهاي معنوي جهان تضعيف شده است. او مي گويد: الان در اتحاد جماهير شوروي- قبل از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي- اين ناراحتي به سختي وجود دارد. تا وقتي كه مردم آنجا گرسنه بودند و گرسنگي اجازه نمي داد كه درباره چيز ديگري فكر بكنند، يكسره در فكر تحصيل معاش بودند. حال كه زندگي عادي پيدا كرده اند يك ناراحتي روحي در ميان آنان پيدا شده است. زماني كه از كار، بيكار مي شوند تازه اول مصيبت آنهاست كه اين ساعات فراغت را با چه چيز پرنمايند؟ بعد مي گويد: من گمان نمي كنم اينها بتوانند آن ساعات را جز با يك امور معنوي با چيز ديگري پر كنند. و اين همان خلايي است كه من دارم.
پس عبادت يك نياز واقعي انسان است. امروز كه در دنيا بيماري هاي روحي و رواني زياد شده است، به علت روي برگرداندن انسان از عبادت و پرستش است. نماز قطع نظر از هر چيزي، طبيب خانه است؛ يعني اگر ورزش براي سلامتي مفيد است، اگر آب سالم و تصفيه شده براي هر خانه اي لازم است، اگر هواي پاك براي هر كس ضروري است، نماز هم براي سلامتي انسان لازم است. اگر انسان در شبانه روز ساعتي را به راز و نياز با پروردگار اختصاص دهد، روحش را پاك مي كند. عنصرهاي موذي به وسيله نماز از روح انسان بيرون مي روند.
از نظر اسلام سرلوحه تعليمات، عبادت است. اميرالمومنين عليه السلام فرمود: به خدا بعد از ايمان، چيزي در حد نماز نيست. پيامبراكرم صلوات الله عليه مي فرمايد: نماز مثل چشمه آب گرمي است كه در خانه انسان باشد و انسان روزي پنج بار در آن آب گرم شست و شو كند.
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:' ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون'.( ذاريات/ 56)؛ ما جن و انس را خلق نكرده ايم مگر براي اين كه عبادت كنند. هدف از خلقت انسان عبادت است و انسان از راه عبادت و پرستش است كه به كمال مي رسد. استغفار و عبادت در مقابل ايزد منان انسان را به انسانيت مي رساند. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: پيامبر(ص) در هيچ مجلسي نمي نشست مگر اين كه 25 بار استغفار مي كرد، و مي گفت: استغفرالله ربي و اتوب اليه.
و يا حضرت علي عليه السلام با آن عظمت انساني كه داشت وقتي در محراب عبادت قرار مي گرفت غرق در خدا مي شد و آن گونه عبادات باعث روشن ضميري و قدرت حضرت مي شد.
' عدي بن حاتم' از ياران نزديك حضرت بود. روزي به نزد معاويه آمد در حالي كه سالها از شهادت اميرالمومنين گذشته بود. معاويه مي دانست كه عدي از ياران قديمي امام است، پس خواست كاري كند كه عدي سخني بر عليه امام بگويد. از او پرسيد: عدي! اين الطرفات؟ پسرانت كجا هستند؟- عدي سه پسر داشت كه در سنين جواني در ركاب امام درجنگ صفين به شهادت رسيده بودند- معاويه با اين سوال قصد ناراحت كردن عدي را داشت. عدي گفت: پسرانم در ركاب مولايشان علي با تو كه در زير پرچم كفر بودي جنگيدند و كشته شدند. معاويه گفت: علي درباره تو انصاف نداد. گفت: چطور؟ معاويه پاسخ داد: پسران خويش را نگه داشت و پسران تو را به كشتن داد.
عدي گفت: معاويه من درباره علي انصاف ندادم كه اكنون او در زير خروارها خاك باشد و من زنده باشم. اي كاش مرده بودم و علي زنده مي ماند.
معاويه ديد تيرش به هدف نخورد پس با نرمي گفت: الان ديگر از اين حرفها گذشته كمي از كارهاي علي را برايم توصيف كن. عدي عذر خواست و معاويه اصرار نمود. در نهايت عدي اينگونه حضرت را توصيف نمود: ' يتفجرالعلم من جوانبه والحكمة من نواحيه' ؛ علي مردي بود كه علم و حكمت از اطرافش مي جوشيد. علي آدمي بود كه در مقابل ضعيف، ضعيف بود و در مقابل ستمكاران، نيرومند.
معاويه حال منظره اي را كه به چشم خود ديدم را برايت مي گويم: در يكي از شبها علي را در محراب عبادت ديدم كه غرق در خدا بود و محاسنش را به دست مبارك گرفته و مي گفت: آه از اين دنيا و آتش هاي آن، يا دنيا! غري غيري؛ اي دنيا كس ديگر غير از من را بفريب.
عدي، حضرت را آن چنان وصف نمود كه دل سنگ معاويه تحت تاثير قرار گرفت به طوري كه با آستين لباسش اشكهاي صورتش را پاك كرد. و بعد گفت: دنيا عقيم است كه مانند علي بزايد.
پس عبادت از ارزش والايي برخوردار است كه انسان به جز تعداد معدودي به عظمت و ارزش واقعي آن پي نبرده است. يكي از عاليترين گونه عبادت نماز است. نماز پناهگاهي مطمئن و دژي استوار و خلل ناپذير است. داروي اضطرابها و نگرانيها و دواي ترسها و دلهره هاست.
فريضه نماز در فرهنگ اسلام، به گونه اي تشريح شده است كه اگر انسان، آن را با تمام مراحل و شرائط، انجام دهد در واقع مسير همه زيبائيها را پيموده و از همه زشتيها در امان مي ماند.
در نماز زيربناي سعادت و خوشبختي دنيوي پايه ريزي شده است. در نماز ريشه و اصول اعتقادي كامل مي گردد، معرفت و عرفان حقيقي به دست مي آيد، روح تعبد و معناي عبادت، روشن و عملي مي شود. عالي ترين روشهاي اخلاقي و تربيتي اجرا مي گردد، به بهترين وجه مسائل اجتماعي، حقوقي و انساني تعليم مي شود، به پاكترين نوع به مسائل مالي و اقتصادي توجه مي گردد و بالاخره بهداشت جسم و روح و طهارت تن و روان، مورد توجه عميق قرار مي گيرد.
از آنجا كه عبادت نقشي مهم در به كمال رساندن انسان بر عهده دارد بر آن شديم كه در اين خصوص بيشتر توجه نموده و در سلسله مباحثي به مقدمات آن و اسرار عرفاني و اخلاقي آن بپردازيم و اميد داريم كه اولاً مورد قبول حضرت حق و در ثاني مورد قبول و استفاده شما عزيزان قرار بگيرد. در اين بخش نماز را از ديدگاه قرآن بررسي مي نماييم.
نماز از ديدگاه قرآن
نماز در تمام اديان الهى به عنوان برترين آيين عبادى و ركن معنويت و ارتباط با خداوند مطرح بوده است. درخواست حضرت ابراهيم(ع) چنين بوده است كه:« رب اجعلنى مقيم الصلوة و من ذريتى ... (ابراهيم /40)؛ پروردگارا، من و ذريهام را برپا دارنده نماز قرار ده.» به حضرت موسى (ع) در كوه طور خطاب شد:« اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدني و اقم الصلوة لذكرى(طه /14)؛ همانا من الله هستم، معبودى جز من نيست مرا پرستش كن و نماز را براى ياد من برپا دار.»
حضرت عيسى(ع) مىگويد:«... و اوصاني بالصلوة والزكاة ما دمت حيّا (مريم /31)؛... و مرا توصيه نموده به نماز تا زمانيكه زنده هستم.»
و در چند جاى قرآن سخن از ميثاق بنىاسرائيل آمده است كه بخشى از مواد آن اقامه نماز است.(1)
در آيين مقدس اسلام نيز« نماز» جايگاه ويژهاى دارد و در قرآن كريم بر آن تاكيد فراوان شده است.
در اين كتاب الهى وظايفى براى مسلمانان، در مقابل نماز مقرر شده است. اين وظايف عبارتند از:
1- برپايى نماز
در آيات زيادى برپايى نماز در كنار«ايتاء زكوة»؛ پرداختن زكات آمده است.
تكيه بر اين دو ركن، در حقيقت براى بيان اين واقعيت است كه مسلمان شايسته، هم در پيوند با خداوند بايد ارتباط عاشقانه و صميمى داشته باشد و هم در رابطه با مردم بى تفاوت نبوده و وظايف واجب و مستحب مالى خود را انجام داده، به فكر محرومان جامعه باشد. عالى ترين شكل ارتباط عاشقانه با خداوند نماز است و بهترين شيوه ارتباط با مردم حل مشكلات مادى آنهاست كه با اداى وظايف مالى، از سوى مسلمانان اين مهم برآورده مىشود.(2) در قرآن كريم «اقامه نماز» و«ايتاء زكوة» به عنوان محك ايمان، تقوى، اخلاص و ... شمرده شده (3) و اين دو در حقيقت اولين گام وفادارى به دين معرفى شدهاند. قرآن كريم درباره برخورد با مشركين مىفرمايد:« فان تابوا و اقاموا الصلاة و آتوا الزكوة فخلوا سبيلهم(توبه /5)؛ هرگاه توبه كنند و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند، آنها را رها ساخته و مزاحمشان نشويد...»
در آيه ديگرى آمده است« فان تابوا واقاموا الصلوة و آتواالزكوة فاخوانكم فى الدين ...(توبه/11)؛ پس اگر توبه كردند و نماز را برپا داشته و زكات را بپردازند پس برادران دينى شما هستند...»
معناى اقامه نماز چيست؟
به نظر مىرسد با توجه به ريشه لغوى اقامه، كه از قيام - در مقابل قعود است - اقامه نماز را به معناى برپايى آن بگيريم، در مقابل آن زمين ماندن و زمين گير شدن و بىاعتنايى به آن است و اين معنا داراى مصاديقى است:
1. گزاردن درست نماز با حدود و شرايط آن.
2. به جاى آوردن نماز به نحو كامل و احسن.
3. تداوم در برپايى نماز.
4. تلاش براى مطرح كردن و گسترش نماز در جامعه.
راغب در مفردات گويد:
« و لم يأمر تعالى بالصلوة حيثما امر ولا مدح به حينما مدح الا بلفظ الاقامة تنبيهاً ان المقصود منها توفية شرائطها لا الاتيان بهيئاتها ... (4)؛ در تمام مواردى كه خداوند به نماز امر فرموده يا آن را ستوده است واژه اقامه را به كار برده است تا به اين معنا توجه دهد كه مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرايط است نه تنها به جاى آوردن هيات نماز (بدون روح).»
در قرآن كريم، اقامه نماز با ويژگىهاى ذيل مطلوب است:
الف - برپا داشتن نماز، با نشاط و شادابى.
در دو آيه از قرآن، نماز خواندن با كسالت از ويژگىهاى منافقان شمرده شده است:« ... و اذا قاموا الى الصلوة قاموا كسالى ... (نساء /142)؛ و هنگامى كه به نماز مىايستند از روى كسالت مىايستند...»
«... ولا ياتون الصلوة الا و هم كسالى ... (توبه / 54)؛ و نماز به جا نمىآورند جز با حال اكراه و كسالت.»
و ويژگى چنين نمازى جز نماز بى كيفيت كه به همه چيز، جز نماز شبيه است، نيست. در روايتى از حضرت امام سجاد(ع) مىخوانيم:
«ان المنافق ينهى ولا ينتهى و يأمر بما لايأتي و اذا قام الى الصلوة اعترض؛ منافق (از كار زشت) نهى مىكند، ولى خود از آن كار دست نمىكشد و فرمان مىدهد(به خوبى) ولى خود انجام نمىدهد و چون به نماز بايستد اعتراض مىكند.» راوى مىگويد: پرسيدم:« ما الاعتراض؛ اعتراض چيست؟» حضرت فرمود:«الالتفات و اذا ركع ربض؛ رو به راست و چپ گردانيدن و چون ركوع كند خود را مانند گوسفند به زمين اندازد(يعنى بعد از ركوع نايستد و به همان حال به سجده رود.» (5)
ب - اهتمام به نماز و وقت فضيلت آن
قرآن كريم مىفرمايد:« فويل للمصلين. الذين هم عن صلوتهم ساهون.(ماعون / 4 و 5)؛ پس واى بر نمازگزارانى كه از آن غافلند.»
«ساهون» آنانند كه از اصل نماز غافلند، توجهى به آن ندارند، گاه آن را نمىخوانند، گاه در آخر وقت مىخوانند. قرآن كريم مىگويد اين مساله در ضعف اعتقاد دينى او ريشه دارد. گفتنى است كه «سهو» و«اشتباه» در نماز مورد نظر آيه نيست، زيرا اگر چنين بود، مىفرمود:« فى صلوتهم» در نمازشان نه «عن صلوتهم» از نمازشان. يونس بن عمار از حضرت امام صادق (ع) پرسيد: مقصود از سهو همان وسوسه شيطان است؟ حضرت فرمود:«لا، كل احد يصيبه هذا ولكن ان يغفلها و يدع ان يصلى في اول وقتها(6) ؛ نه هر كس مبتلا به وسوسه مىشود بلكه مقصود آن است كه از اصل نماز غفلت كند و در اول وقت نخواند.» امام صادق (ع) در روايتى فرمود:« تاخير الصلوة عن اول وقتها لغيرعذر (7) مقصود از سهو آنست كه نماز را بي هيچ عذري به تأخير اندازد.»
در روايتى از حضرت امام على (ع) مىخوانيم:
«ليس عمل احب الى الله عزوجل من الصلوة فلا يشغلنكم عن اوقاتها شىء من امورالدنيا فان الله عزوجل ذم اقواما فقال الذين هم عن صلاتهم ساهون يعنى انهم غافلون استهانوا باوقاتها(8)؛ هيچ كارى نزد خداوند محبوبتر از نماز نيست، پس نبايد در وقت نماز هيچ يك از امور دنيا شما را به خود مشغول سازد كه خداوند گروهى را كه به نماز بي توجه هستند نكوهش كرده است، يعني آنان از نمازغفلت ورزيده اند و حريم وقت نماز را نگه نمىدارند.»
علاوه بر توجه به اصل نماز بايد در نماز نيز انسان به اين نكته توجه داشته باشد كه در مقابل حضرت حق ايستاده با او سخن مىگويد، بايد تمام وجود خويش را به اين ميهمانى ببرد تا شيطان جرأت زمينه سازى براى خروج از اين ميهمانى را فراهم نسازد.
«يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون ... (نساء /43)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حالى كه مست هستيد به نماز نزديك نشويد تا بدانيد چه مىگوييد...»
ظاهر آيه روشن است و نياز به توضيح ندارد كه مقصود، نهى از نماز در حال مستى است لكن از تحليل«حتى تعلموا ما تقولون» مىتوان اين معنا را برداشت كرد: نماز مطلوب آن است كه انسان با عنايت و توجه نماز بخواند، بداند كه چه مىگويد و با كه سخن مىگويد. مؤيد اين برداشت روايت امام باقر(ع) است كه فرمود: در حالتى كه كسل هستيد يا خواب آلود يا سنگين، مشغول نماز نشويد، زيرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستى نهى كرده است. (9)
ج - نماز با خشوع
از مصاديق اقامه نماز به جاى آوردن نماز با خشوع آن است.
« قد افلح المؤمنون. الذين هم في صلاتهم خاشعون (مؤمنون /1- 2)؛ به تحقيق مؤمنان رستگار شدند آنها كه در نمازشان خشوع دارند.»
خشوع به معناى تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمى در انسان پيدا مىشود و آثارش در بدن ظاهر مىگردد.
فيومى گويد:«خشع خشوعا اذا خضع و خشع في صلاته و دعائه اقبل بقلبه على ذلك و هو مأخوذ من خشعت الارض اذا سكنت و اطمأنت (10)؛ خشوع به معناى تواضع است و خشوع در نماز و دعا به معناى اقبال قلبى بر آن است و اين واژه برگرفته از سكون و اطمينان است، آن چنان كه براى سكون زمين واژه خشوع به كار رفته و مىگويند: «خشعت الارض.» خشوع در نماز؛ يعنى جسم و روح را در نماز به ديدار خداوند بردن و انقطاع از غير او، آن چنان كه برگزيدگان خداوند، پيامبر و آل - عليهم السلام - چنين بودند. اولين فرودگاه اين خشوع روح است كه بر جسم نيز اثر مىگذارد؛ يعنى آن كس كه در نماز خشوع دارد در حال نماز اعضا و جوارح او نيز آرام بوده، پيوسته بازى با ريش و صورت ندارد! در حديثى مىخوانيم كه پيامبر (ص) مردى را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازى مىكند، فرمود:« اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه؛ (11) اگر او در قلبش خشوع بود، اعضاى بدنش نيز خاشع مىشد.»
د - دوام در نماز
از مصاديق اقامه نماز« دوام نماز» است.
در سوره معارج پس از آن كه خداوند برخى صفات ناشايست انسانها را مورد تذكر قرار مىدهد، اوصاف شايسته آنها را هم ذكر مىكند كه از جمله آن:«الا المصلين. الذين هم على صلاتهم دائمون(معارج /22- 23)؛ مگر نمازگزاران حقيقي،آنان كه بر نماز خود تداوم دارند.» ظاهر آيه دوام است؛ يعنى هم به وقت نماز مىخوانند و هم هميشه نماز مىخوانند، اين گونه نيست كه نماز خواندن آنها مقطعى باشد و چنين نمازى است كه اگر جزو برنامه زندگى شد و با حدود آن به جاى آورده شد انسان را از فحشا و منكر باز مىدارد. و اصولا برنامههاى تربيتى جز با تداوم كارآيى لازم را ندارند، لذا در حديثى از پيغمبراكرم (ص) مىخوانيم:« ان احب الاعمال الى الله مادام و ان قل (12)؛ محبوبترين اعمال نزد خداوند كارى است كه انسان بر آن مداومت داشته باشد هر چند كم باشد.»
ه - گسترش و مطرح كردن نماز در جامعه
بدون ترديد از مصاديق «اقامه نماز» گسترش و مطرح كردن نماز در جامعه است (نه تنها مصداق). پيش از اين، مصاديق اقامه نماز در بعد فردى مورد توجه قرار گرفت و اينك آن را از بعد اجتماعى مورد بررسى قرار مىدهيم.
قرآن كريم مىفرمايد از ويژگىهاى ياران خداوند آن است كه:« الذين ان مكناهم فى الارض اقامواالصلوة و آتواالزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر ولله عاقبة الامور(حج /41)؛ آنها كسانى هستند كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مىدارند و زكات را ادا مىكنند و امر به معروف و نهى از منكر مىنمايند و عاقبت كارها در دست خداست.»
از اين آيه شريفه به قرينه واژه تمكين(كه به معناى فراهم ساختن وسائل و ابزار كار است؛ اعم از آلات و ادوات لازم يا علم و آگاهى كافى و توان و نيروى جسمى) مىتوان استفاده كرد كه مردان خدا از قدرت خود در جهت اقامه نماز استفاده مىكنند، علاوه بر آن كه خود اهل اقامه نمازهستند، بر مطرح كردن آن در جامعه تلاش مىكنند.
با مصاديق پنجگانه فوق مىتوان معناى وسيع «اقامه نماز» را در قرآن دريافت. بحث پيرامون اولين وظيفه در قبال نماز؛ يعنى«اقامه نماز» را با كلامى از شهيد علامه آية الله مطهرى به پايان مىبرم:
« به پا داشتن نماز آن است كه حق نماز ادا شود؛ يعنى نماز به صورت يك پيكر بى روح انجام نگردد، بلكه نمازى باشد كه واقعا بنده را متوجه خالق و آفريننده خويش سازد و اين است معنى ذكرالله كه در آيه شريفه 14 سوره طه بدان اشاره شده:«اقمالصلوة لذكرى» ياد خدا بودن مساوى است با فراموش كردن غير خدا؛ اگر انسان ولو مدت كوتاهى با خداوند در راز و نياز باشد و از او استمداد جويد و او را ثنا گويد، او را به الله بودن، رب بودن، رحمان بودن، رحيم بودن، احد بودن، صمد بودن، لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد بودن توصيف كند، عالىترين تاثيرها در نفس او گذاشته مىشود و روح انسان آن چنان ساخته مىشود كه مذهب اسلام مىخواهد و بدون چنين برنامهاى امكان پذير نيست.» (13)
2 - پاسداشت حريم نماز
ديگر وظيفه مؤمنان در قبال نماز، پاسداشت حريم نماز است؛ نكوداشت نماز، جايگاه ويژهاى در زندگى براى آن قائل بودن و به جاى آوردن آن با آداب واجب و مستحب از مصاديق آن است. نگهدارى حريم نماز نقطه مقابل استخفاف است؛ يعنى سبك شمردن نماز و شان و منزلتى براى آن نديدن! كه امام صادق (ع) فرمود:« ان شفاعتنا لن تنال مستخفاً بالصلوة.» (14) كه ترجمه آن اين دو بيت است:
گويم ز امام صادق اين طرفه حديث تا شيعه او به لوح دل بنگارد
فرمود كه بر شفاعت ما نرسد هر كس كه نماز را سبك بشمارد
قرآن كريم از اين «حريم نگهدارى»، تعبير به حفظ كرده است:
«حافظوا على الصلوات والصلوة الوسطى ... (بقره / 238)؛ در انجام همه نمازها و نماز وسطى كوشا و مراقب باشيد.» در اين آيه بر مراقبت همه نمازها، به ويژه نماز وسطى تاكيد شده است. اين كه « صلوة وسطى» كدام است؟ اقوال گوناگونى بين مفسران هست،(15) نمازظهر، نمازعصر، نماز مغرب، نمازعشا، نماز صبح، نماز جمعه، نماز شب، نماز وتر و... اينها برخى از اقوالى است كه در مصداق «صلوة وسطى» گفته شده است، ولى با توجه به شان نزول آيه بعيد نيست كه مقصود از آن نماز ظهر باشد. در شان نزول آيه آمده است: جمعى از منافقان به بهانه گرمى هوا در نماز جماعت ظهر شركت نمىكردند و اين سبب شده بود كه از جمعيت نماز جماعت پيامبر(ص) كاسته شود تا جايى كه گاه پشت سر پيامبر يك صف يا دو صف بيشتر نبود. آيه شريفه تذكر به مؤمنان است كه حريم نماز را نگهداريد و با ترك جماعت حريم اين عبادت بزرگ را نشكنيد. (16)
در سه آيه از قرآن نيز« محافظت بر نماز» از ويژگىهاى مؤمنان شمرده شده است:
« والذين هم على صلاتهم يحافظون (17)؛ مؤمنان كسانىاند كه بر نمازهاى خويش مراقباند.»
راغب در معناى حفظ گويد:« يستعمل فى كل تفقد و تعهد و رعاية ...» (18) اين واژه در مورد تفقد، پيمان دارى و مراقبت به كار مىرود.
3 - كمك گرفتن از نماز
انسان در زندگى مادى بدون ترديد در تنگنا قرار مىگيرد، امكانات و توان انسان محدود است و با مشكلات بسيار و بدون پشتوانه نمىتوان زندگى كرد. آنان كه مادى مىانديشند، فقط به پشتوانههاى مادى فكر مىكنند، ولى آنان كه الهى فكر مىكنند پيوسته با پشتوانههاى معنوى خود را از بن بست مىرهانند. از اين دست پشتوانهها نماز است. نماز، جلوه برجسته ياد خداست و« دل آرام گيرد ز ياد خداى؛ الا بذكرالله تطمئن القلوب.» (رعد /28) « واستعينوا بالصبر والصلوة و انها لكبيرة الا علىالخاشعين (بقره / 45)؛ و از خدا به صبر و نماز يارى جوييد (و با استقامت و كنترل هوسهاى درونى و توجه به پروردگار نيرو بگيريد) و اين كار جز براى خاشعان سنگين است.»
بر اين اساس است كه در روايات فراوانى آمده است كه وقتى پيامبر(ص) يا امام على (ع) با مشكلى رو به رو مىشدند به نماز روى مىآوردند. (19) امام صادق (ع) فرمود: مستند اين كار همين آيه شريفه است. (20)
از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: چه مانعى دارد وقتى كه با غمى از غمهاى دنيا رو به رو مىشويد وضو گرفته به مسجد برويد، دو ركعت نماز بخوانيد و در نماز دعا كنيد، زيرا خداوند امر فرموده است: «واستعينوا بالصبر والصلوة.» (21) و بىترديد استوارترين پشتوانه در زندگى همين است و بس، ديگر پشتوانهها سست است و غير قابل اعتماد:« مثل الذين اتخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتا و ان اوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون (عنكبوت/41)؛ مثل كساني كه خدا را فراموش كرده، غير از خدا را اوليا خود برگزيدند، حكايت خانه اي است كه عنكبوت بنياد كند و سست ترين خانهها خانه عنكبوت است؛ اگر مىدانستند!»
«هر حيوان و حشرهاى براى خود خانه و لانهاى دارد اما هيچ يك از اين خانهها به سستى خانه عنكبوت نيست. اصولا خانه بايد ديوار، سقف، و درى داشته باشد و صاحب آن را از حوادث حفظ كند و طعمه و غذا و نيازهاى او را در خود نگه دارد. بعضى خانهها سقف ندارند، اما لااقل ديوارى دارند يا اگر ديوار ندارند سقف دارند، اما لانه عنكبوت كه از تعدادى تارهاى بسيار نازك ساخته شده است نه ديوارى دارد، نه سقفى، نه حياطى و نه درى . اينها همه از يك سو. از سوى ديگر مصالح آن به قدرى سست و بى دوام است كه در برابر هيچ حادثهاى مقاومت نمىكند، اگر نسيم ملايمى بوزد تار و پودش را درهم مىريزد. اگر چند قطره باران بر آن ببارد آن را متلاشى مىكند. كمترين شعله آتش به آن برسد، نابودش مىسازد، حتى اگر گرد و غبار بر آن بنشيند، پاره پاره مىشود و از سقف خانه آويزان مىگردد. معبودهاى دروغين اين گروه، نه سودى دارد، نه مشكلى را حل مىكند و نه در روز بيچارگى پناهگاه كسى هستند.» (22) آرى فقط او پناهگاه است و بس!
4 - امر به نماز
ديگر وظيفه در قبال نماز«امر» به آن است. امر به معروف از فرايض بزرگ مكتب ماست و برترين معروفها نماز است. معروفى كه اگر در جامعه، آن گونه كه دين خواسته مطرح باشد، ريشه بسيارى از منكرات خشكانده مىشود از ويژگىهاى مردان خدا آن است كه«امر» به نماز دارند. قرآن كريم در مورد حضرت اسماعيل صادق الوعد(كه اين غير از اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم است (23) ) مىفرمايد: « و كان يامراهله بالصلوة والزكوة ... ( مريم /55) و اين پيامبر پيوسته خاندان خود را امر به نماز و زكات مىكرد...»
و در مورد ديگر، خطاب به پيامبر(ص) مىخوانيم:
« وامراهلك بالصلوة واصطبرعليها ... (طه/ 132)؛ و خانواده خود را به نماز دستور ده و بر انجام آن شكيبا باش ...»
در اين دو آيه بر«امر» اهل به نماز تاكيد ويژه شده است، چرا كه اصلاح بنيان خانواده زيربناى ساير اصلاحات است. اگر خانوادهها، الهى شدند جامعه الهى خواهد شد. بر اين اساس است كه در دو آيه فوق سخن از امر كردن خانواده به نماز است و اين در حقيقت راهى برجسته براى نجات خانواده از آتش است همان كه در آيه شش سوره تحريم آمده است:« يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس والحجارة ... ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد.»
از اين آيه مىتوان رسالت سنگين پدر و مادر را در تربيت معنوى فرزندان استفاده كرد. در روايتى از پيامبر گرامى اسلام مىخوانيم:«الا كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته، فالامير على الناس راع و هو مسؤول عن رعيته، والرجل راع على اهل بيته و هو مسؤول عنهم، فالمرأة راعية على اهل بيت بعلها و ولده و هى مسؤولة عنهم. الا فكلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته(24)؛ بدانيد همه شما نگهبانيد و همه در برابر كسانى كه مأمور نگهبانى آنها هستيد مسئوليد. امير و رئيس حكومت اسلامى نگهبان مردم است و در برابر آنها مسؤول است، مرد نگهبان خانواده خويش است و در مقابل آنها مسؤول، زن نيز نگهبان خانواده شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسؤول مىباشد. بدانيد همه شما نگهبانيد و همه شما در برابر كسانى كه مأمور نگهبانى آنها هستيد مسئوليد.»
اينها برخى از وظايفى بود كه ما در قبال نماز - اين امانت بزرگ الهى - داريم اميد كه امانت دارى شايسته باشيم و در انجام وظايف خويش كوتاهى نكنيم. در بخشهاي ديگر در مورد اسرار، آداب و اثرات نماز سخن مي گوييم.
پى نوشتها:
1- از جمله بقره /83 و مائده /12 و ... .
2- اين برداشت در مواردى از تفسير ارزشمند الميزان آمده است . از جمله ج9، ص328؛ ج15، ص127 و ج15، ص340، (چاپ بيروت) .
3- بقره (2) آيه 3؛ انفال (8)، آيه 3؛ رعد (13) آيه22؛ لقمان (31) آيه3 و حج (22) آيه35 و . . . .
4- المفردات في غريب القرآن، ص418، (كتاب فروشى مرتضوى تهران) .
5- اصول كافى، جلد دوم، ص396 (باب ضعة النفاق والمنافق حديث3) .
6- مجمع البيان، ج10، ص548 و كنزالدقائق، ج15، ص498 (با تصحيح حاج آقا مجتبى عراقى) .
7- تفسير القمى، ج2، ص444 و كنز الدقائق، ج15، ص497 .
8- الخصال، ج2، ص621 . (حديث اربعماة) و كنزالدقائق، ج15، ص497 .
9- علل الشرائع، ج2، ص47 و كنزالدقائق، ج2، ص446 .
10- المصباح المنير، ص170 .
11- مجمع البيان، ج7، ص99؛ انوارالتنزيل بيضاوى، ج3، ص159 و كنزالدقائق، ، ج7، ص559 .
12- اصول كافى، ج2، ص82، (چاپ آخوندى) .
13- آشنايى با قرآن، سورههاى حمد و بقره، ص67 و 68 .
14- بحارالانوار، ج82، ص235 .
15- در تفسير مجمع البيان شش قول، در تفسير فخر رازى هفت قول، در تفسير قرطبى ده قول، در تفسير روح المعانى سيزده قول نقل شده است! !
16- تفسير مجمع البيان، ج1 - 2، ص342 .
17- انعام / 92؛ معارج /34 ؛ مؤمنون /9 .
18- المفردات في غريب القرآن، ص124 .
19- مجمع البيان، ج1 - 2، ص217 .
20- فروع كافى، ج3، ص480 .
21- تفسير مجمع البيان، ج1 - 2، ص217 .
22- تفسير نمونه، ج16، صص277 و 288