■ مراحل تربیت عبادى معنوى با تأکید بر نماز و روزه - بخش دوم و پایانی
مرحله الزام و بازخواست
بعد از اتمام آموزش و تمرین، براى واداشتن کودک به نماز و روزه، و یا جلوگیرى از هرگونه سستى و سهل انگارى و احیانا ترک عمل عبادى، در روایات مسئله مؤاخذه و بازخواست مطرح شده است. حتى با توجه به اینکه کودکان از تنبیه بدنى، بخصوص قبل از هفت سالگى منع شده اند، اما در صورت لزوم و براى وادار کردن آنان به انجام تکالیف عبادى، با رعایت موازین شرعى و به مقدارى که دیه واجب نشود، گاهى توصیه به تنبیه (از زبانى تا عملى) نموده اند. البته مؤاخذه و تنبیه شرایط و مراحلى دارد و نمى توان به محض سستى یا ترک عمل عبادى، کودک را تنبیه بدنى نمود، بلکه ابتدا باید علاوه بر تشویق بر انجام، موانع سستى و یا ترک عبادت را نیز برطرف کرد و در مرحله بعد، با اخم، تهدید، محرومیت از محبت و امکانات، به قهر کوتاه مدت با او اقدام نمود و در نهایت، اگر این گونه اقدامات فایده اى نداشت و تنها راه براى نمازخوان کردن و یا روزه دارى کودک منحصر در تنبیه شد، در این صورت، مى توان به تنبیه او، البته با شرایط خاص مبادرت کرد. در این زمینه، مرحوم آیت اللّه گلپایگانى رحمه الله مى فرماید: زدن زن یا طفل جایز نیست مگر موارد مخصوصه که شرعا اجازه داده شده، مثل موردى که امر به معروف یا نهى از منکر موقوف به آن باشد،... تأدیب یا تمرین طفل به نماز در ده سالگى و امثال آنها و در موردى که شرعا اجازه داده شده، نباید طورى بزند که موجب دیه شود. مثلاً، رنگ پوست بدن سرخ شود (گلپایگانى، 1412ق، ج 3، ص 266). درواقع، در تنبیه کودک باید سه شرط را رعایت کرد: اولاً، تشویق او به نماز خواندن از راه هاى دیگر ممکن نباشد؛ ثانیا، خیلى مختصر و در حدّ یک هشدار باشد، نه به صورت خشونت، مبادا موجب عقده گردد و ثالثا، نباید به گونه اى باشد که شرعا موجب پرداخت دیه گردد؛ مانند اینکه بدنش سیاه، سرخ و یا زرد شود (امینى، 1385، ص 253).
به طور کلى، در روایات، زمان مؤاخذه نسبت به نماز، بین هفت تا ده سالگى و نسبت به روزه، 9 سالگى به شرط توان و طاقت کودک آمده است. اما همان گونه که بیان شد، ازجمله ملاک هاى آموزش و امر کودک به نماز، رسیدن به سن هفت سالگى است. همین ملاک در اکثر روایات براى مؤاخذه و تنبیه کودک نیز بیان شده است. در این حکم، تفاوتى بین پسر و دختر وجود ندارد. براى نمونه، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: وقتى فرزندانتان شش ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند. وقتى هفت ساله شدند، (در صورت لزوم) مى توانید آنها را تنبیه کنید (نورى، 1408ق، ج 3، ص 19). امام رضا علیه السلام نیز مى فرماید: کودک نسبت به نماز در هفت سالگى بازخواست مى شود (حرعاملى، 1409ق، ج 21، ص 460). البته در روایتى، بین شش و هفت سالگى نیز به عنوان زمان بازخواست آمده است. در این روایت، معاویه بن وهب مى گوید: از امام صادق علیه السلامپرسیدم: در چه سنى کودک براى نماز بازخواست مى شود؟ حضرت فرمود: بین شش و هفت سالگى (همان، ج 4، ص 18).
در تعدادى از روایات، زمان سخت گیرى بین هشت تا ده سالگى نیز وارد شده است. مثلاً، امیرالمؤمنین على علیه السلام در روایتى مى فرماید: به کودکان خود نماز یاد دهید و آن گاه که به هشت سالگى رسیدند از آنان بازخواست کنید (همان، ص 21). و یا در روایتى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: فرزندان خود را از هفت سالگى به نماز سفارش کنید و در نه سالگى (در صورت ترک نماز) آنان را تنبیه نمایید (همان، ج 3، ص 19). شبیه همین روایت مى فرماید: نه سالگان را اگر ترک نماز نمودند، تأدیب کنید (مجلسى، 1404ق، ج 85، ص 134). حتى در روایتى، حضرت سن ده سالگى را زمان بازخواست کودک بیان مى کند (متقى هندى، 1409ق، ج 16، ص 441). همچنین مى فرماید: فرزندان خردسال خانواده ات را با زبان (مستقیم)، نماز و طهارت (وضو) بیاموز و هنگامى که به ده سالگى رسیدند آنان را (به خاطر سستى و سهل انگارى در نماز) بزن، اما از سه ضربه تجاوز نکند (ابى فراس، 1376، ج 2، ص 155).
در نتیجه، با توجه به روایات زمان آموزش و امر به نماز، از سن شش ـ هفت سالگى و زمان بازخواست از سن هفت تا ده سالگى مى باشد. شاید این اختلاف در زمان بازخواست، علاوه بر تفاوت هاى فردى (پسر و دختر)، به زمان و سن شروع آموزش نماز نیز بستگى داشته باشد. ازاین رو، نمى توان دقیقا مشخص کرد که در چه سنى مى توان آنان را به مورد بازخواست قرار داد. اما این مسئله نسبت به دختران که از پایان 9 سالگى وارد دوره تکلیف شده اند، تأکید بیشترى مى شود.
اما در مورد روزه علاوه بر 9 سالگى، توجه به توان و طاقت کودک براى روزه دارى ازجمله نکات آموزشى و تربیتى است که هم در زمان امر و هم در زمان بازخواست و مؤاخذه باید به آن توجه داشت. در این زمینه، روایات بسیارى از معصومان علیهم السلام وارد شده است. در روایتى، امام صادق علیه السلام مى فرماید: کودک وقتى نه ساله شد، به اندازه اى که توان آن را دارد، بر روزه مؤاخذه مى شود. اگر تا ظهر یا بعد از ظهر طاقت داشت، تا آن زمان روزه بگیرد. پس اگر گرسنگى و تشنگى بر او غلبه کرد افطار نماید (صدوق، 1410ق، ج 2، ص 122).
همچنین امام رضا علیه السلام در این زمینه مى فرماید: هنگامى که کودک نه ساله شد بر روزه مؤاخذه مى شود، تا به اندازه اى که توان آن را دارد، بگیرد؛ اگر توانست تا ظهر یا بعدازظهر را روزه بدارد، تا همان زمان روزه بگیرد و هرگاه تشنگى و گرسنگى بر او غلبه کرد افطار نماید، و اگر کودک توانست سه روز روزه بگیرد، مى تواند تمام ماه را روزه بگیرد (نورى، 1408ق، ج 7، ص 394).
نکته قابل تأمل در این روایت، این است که امام علیه السلام یک معیار و شاخص ارائه داده است و آن اینکه فرموده: هرگاه کودک توانایى داشته باشد که سه روز پى در پى روزه بگیرد، پس مى تواند تمام ماه را هم روزه بگیرد. بازخواست و سخت گیرى در مورد روزه نیز مربوط به زمانى است که کودک بتواند سه روز پى در پى روزه کامل را بگیرد. شیخ طوسى در النهایه مى فرماید: مستحب است کودکان زمانى که به سن 9 سالگى رسیدند و توان روزه داشتند (در صورت کوتاهى) مورد مؤاخذه قرار گیرند، اگرچه روزه بر آنان واجب نیست (طوسى، 1400ق، ص 149). البته در برخى از روایات، زمان بازخواست از سنین چهارده، پانزده سالگى نیز آمده است (حرعاملى، 1409ق، ج 4، ص 18). همچنین محدث نورى در وسایل الشیعه از معصوم علیه السلام روایت مى کند: پسر در حدود چهارده سالگى بر روزه دارى مؤاخذه مى شود، مگر اینکه قبل از این سن، توانایى روزه را داشته باشد (همان، ج 10، ص 237). حتى در روایتى، زمان بازخواست تا سن شانزده سالگى نیز آمده است (همان). یقینا این مسئله در مورد پسران صادق است، ولى در مورد دختران که با اتمام 9 سالگى (قمرى) به سن تکلیف مى رسند، زمان بازخواست آنان همان 9 سالگى است.
از مجموع روایاتى که درباره روزه کودکان وارد شده، مى توان چنین نتیجه گرفت که علاوه بر سن 9 سالگى، توان جسمى نیز ازجمله شرایط امر کردن و مؤاخذه کودک به روزه مى باشد. این مسئله ناظر به دختران و پسران، هر دو، مى باشد. اما با توجه به اینکه سن تکلیف دختران تکمیل 9 سالگى قمرى است، ازاین رو، ضرورى است که با رسیدن دختر به این سن، آموزش نماز و روزه نیز تکمیل گردد.
خلاصه اینکه براساس روایات بهترین زمان براى تربیت عبادى کودکان نسبت به نماز سن 7 سالگى و نسبت به روزه سن 9 سالگى است.
حکم فقهى روزه کودک در زمان بلوغ: مشهور فقها سن تکلیف دختر را اتمام سن 9 سالگى (قمرى) قرار داده اند؛ ازاین رو، برخى از احکام و تکالیف عبادى مثل نماز و روزه در حق وى واجب مى شود. ولى گاهى برخى از دختران به علت ضعف جسمانى توانایى روزه گرفتن را ندارند؛ این مسئله چه حکمى دارد؟
در روایات، در باب گرفتن روزه علاوه بر سن 9 سالگى، توان و طاقت مکلف نیز لحاظ شده است و ازاین رو، فقهاى شیعه، دختر 9 ساله اى را که از نظر جسمى نمى تواند روزه بگیرد، از گرفتن روزه معاف کرده اند، هرچند بعدا در موقع توانایى باید قضاى آن را بگیرد. امام خمینى قدس سره در این زمینه مى فرماید: قضاى روزه ها بر عهده اوست. هر وقت توانست بگیرد و براى تأخیر هر روز تا ماه رمضان بعد، باید یک مد طعام که تقریبا ده سیر است به فقیر بدهد، مگر آنکه در تأخیر معذور باشد و پس از آن، اگر تأخیر شد چیزى بر او نیست (خمینى، 1366، ج 1، ص 333). مرحوم آیت اللّه گلپایگانى رحمه الله نیز مى فرماید: درصورتى که روزه (براى دختر نه ساله)، مشقّت و حرج (داشته) باشد، افطار نماید، ولى بعدا درصورتى که متمکن شد، احتیاط لازم آن است که قضا نماید (گلپایگانى، 1412ق، ج 1، ص 270). بر طبق نظر مرحوم آیت اللّه بهجت رحمه الله، بر پسر یا دخترى که تازه بالغ شده اند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نیست و کفاره هم ندارد، ولى قضا دارد (بهجت، 1428ق، ص 266). مرحوم آیت اللّه فاضل لنکرانى رحمه الله مى فرماید: اگر روزه موجب ضعف غیرقابل تحمل بشود و براى او مشقت و حرج داشته باشد روزه نگیرد. ولى بعدا در صورت تمکن و قدرت قضا کند (فاضل لنکرانى، 1428ق، ج 1، ص 151).
در رساله اجوبه الاستفتاءات آیت اللّه خامنه اى چنین آمده است: بنابر نظر مشهور، بلوغ شرعى دختران همان تکمیل نه سال قمرى است که در این هنگام، روزه بر آنها واجب است و ترک آن به مجرد بعضى از عذرها جایز نیست، ولى اگر روزه گرفتن براى ایشان ضرر داشته باشد یا تحمل آن بر ایشان همراه با مشقت زیاد باشد، افطار براى آنها جایز است. همچنین ایشان مى فرماید: ناتوانى از گرفتن روزه و قضاى آن به مجرد ضعف و عدم قدرت موجب سقوط قضاى روزه نمى شود، بلکه قضاى روزه هاى ماه رمضان که از او فوت شده، بر وى واجب است (خامنه اى، 1424ق، ص 152). در این زمینه، از آیت اللّه مکارم شیرازى سؤال شده: دخترى به سنّ بلوغ رسیده است، ولى به واسطه ضعف جسمى توان روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان را ندارد و بعد از ماه رمضان هم تا سال بعد نمى تواند قضا کند، حکمش چیست؟ ایشان در پاسخ، مى فرماید: باید کفّاره (یک) مدّ طعام را بدهد؛ یعنى براى هر روز معادل 750 گرم گندم و مانند آن به فقیر بدهد و قضاى این روزه ها بر او واجب نیست (مکارم شیرازى، 1427ق، ج 2، ص 152). همچنین آیت اللّه صافى گلپایگانى درباره روزه دختر 9 ساله اى که توان روزه گرفتن ندارد، مى فرماید: درصورتى که روزه موجب حرج یا بیمارى شود، گرفتن [روزه ]جایز نیست. فعلاً به مقدارى که مى تواند از روزه بگیرد و بقیه را در طول سال به تدریج قضا نماید (صافى گلپایگانى، 1417ق، ج 1، ص 142). اما در عین حال، نباید قبح روزه خوارى در نزد کودک از بین برود. ازاین رو، باید براى چنین کودکانى تدابیر و محمل شرعى، مانند مسافرت، در نظر گرفت. در این رابطه، فرزند امام راحل قدس سره نقل مى کند:
وقتى خواهر کوچکم به سنّ تکلیف (9 سالگى) رسید، امام فرمودند: امسال دیگر باید روزه بگیرى! اتفاقا، ماه رمضان آن سال خیلى گرم بود. نداشتن کولر، کمبود آب و ضعف جسمانى خواهرم، باعث شد که روزه اول ماه مبارک را به سختى تحمّل کند. این بود که شب، پس از افطار گفت: من فردا دیگر نمى توانم روزه بگیرم. آقا همان شب، ترتیب مسافرت او را به تهران دادند؛ یعنى به مادرم که بچه کوچک هم داشتند، فرمودند: بچه ها را بردارید و مدتى را به تهران، منزل فلانى ـ یکى از بستگان ـ باشید بعدها به من گفتند: نخواستم در نظر او، قبح روزه خوارى از بین برود! (کریمى نیا، 1386، ص 208).
مرحله افزایش معرفت و تقویت گرایش
این مرحله مربوط به سال هاى ورود به دوره راهنمایى و آغاز دوره نوجوانى است که از 12 تا 16 سالگى را شامل مى شود. البته این دوره در دختران یکى دو سال زودتر از پسران آغاز مى شود (شکوهى، 1385، ص 178). در این مرحله، با پشت سر نهادن مراحل قبل و همچنین به دلیل ظهور تفکر انتزاعى، تفکر مذهبى نیز در نوجوان شکل مى گیرد. با توجه به این ویژگى، زمینه بسیار مساعدى براى درک و دریافت دستورات دینى در او ایجاد و تقویت مى شود. ازاین رو، باید کم کم بُعد شناختى و عاطفى کودک را نسبت به معنویت و تکالیف عبادى تقویت نماییم و زمینه کسب معرفت و گرایش دینى را در او فراهم آوریم؛ زیرا در این سن، نوجوان در جهت فهم عادات دینى و تعالیم مذهبى، تلاش مى کند (مهرمحمدى، 1385). حتى نوجوان اعمال عبادى را براساس استدلال و منطق مى پذیرد. علاوه بر استدلال و برهان پذیرى، تجربه فردى نوجوان در مورد اعمال عبادى، به خوبى قابل مشاهده است و با درک و شعور درونى، به عبادت مى پردازد. در این مرحله، کودک کم کم از فلسفه و چرایى مسائل و تکالیف شرعى نیز سؤال مى کند و مى خواهد علت و حکمت آنها را بداند. خواجه نصیرالدین طوسى مى گوید: چون [کودک] از مرتبه کودکى بگذرد، او را به فراگیرى حکمت بخوانند تا آنچه را در آغاز به تقلید فرا گرفته، برهانى و مستدل سازد (اعرافى و همکاران، 1380، ج 2، ص 163). مثلاً، مى خواهد بداند فلسفه عبادات چیست؟ فلسفه نماز خواندن چیست؟ چه اثرى بر آن مترتب است؟ و چرا باید به این شکل نماز خواند؟ و یا فلسفه روزه و سایر اعمال عبادى چیست؟ اینها سؤالاتى هستند که باید در این دوره به آنها پاسخ داد، تا کودک با آگاهى و معرفت به انجام آنها گرایش پیدا کند و در وجود او نهادینه گردد. البته ما نباید تنها به معرفت نظرى متربى و یا انتقال اطلاعات دینى و معارف عبادى به وى قناعت کنیم و آن را نشانه دین دارى بپنداریم، بلکه باید به گونه اى تربیت نماییم که فرد به حقیقت معارف دینى دست یابد و در عین حال، عامل به تکالیف و وظایف دینى و عبادى گردد.
بنابراین، اگر مراحل قبلى به خوبى سپرى شود و با زمینه سازى، آموزش و تمرین، شناخت و معرفت کودک نسبت به اعمال دینى و عبادى تقویت شود، خود به خود نسبت به آموزه هاى دینى گرایش پیدا مى کند و درصدد انجام آنها برخواهد آمد. به همین علت، مى توان این دوره را مرحله معرفت دهى یا کسب معرفت دینى و عمل به آموخته هاى دینى و عبادى نامید.
در این مرحله که مصادف با دوره بلوغ است، لازم است بعد از پایان یافتن آموزش مقدماتى نماز، روزه و وضو، به تدریج آموزش تکمیلى مربوط به نماز و روزه، مانند احکام و شرایط صحت، عوامل بطلان و کمال نماز و روزه و امثال این مسائل را که در رساله هاى عملیه آمده است شروع نمود. علاوه بر این، بیان اهمیت، فلسفه، فواید، آثار عبادات و جایگاه نمازگزار و روزه دار در نزد خداوند و همچنین انواع نماز، اعم از واجب (یومیه، قضا، آیات و نذر) و مستحب (جمعه، جماعت، غفیله، نافله ها و نماز زیارت)، و مواقع اعاده آنها، و انواع روزه (واجب و مستحب) پیشنهاد مى شود. در نهایت، مسائل شرعى و تکلیفى مربوط به دوران بلوغ مانند نحوه انجام غسل و تیمم نیز آموزش داده مى شود.
در این مرحله، مدرسه و به ویژه برنامه درسى، نقش مهمى در تحقق اهداف تربیت عبادى بر عهده دارند.
مرحله نهادینه سازى ارزش هاى معنوى
آخرین مرحله از مراحل تربیت عبادى که مربوط به دوره جوانى است، مرحله تحکیم ایمان و اعتقادات و در نهایت، رسیدن به مرحله عشق قلبى به معبود و تکالیف الهى است. این مرحله، از سن 17 تا20 سالگى را دربر مى گیرد (شکوهى، 1385، ص 197).
با پشت سر گذاشتن صحیح مراحل قبل و اتمام مسائل آموزشى و عمل به آموخته هاى عبادى معنوى، کم کم تمام حرکات و سکنات جوان، روح معنوى و الهى پیدا مى کند و رفتار او در جهت اهداف دینى و کسب رضایت خداوند قرار مى گیرد. به تعبیر دیگر، وقتى در مراحل قبل شخصیت متربى کاملاً شکل دینى به خود گرفت، در این مرحله جوان از یک نیروى درونى معنوى استفاده مى نماید و به دنبال عشق واقعى، یعنى عشق الهى و آسمانى مى گردد. ازاین رو، در این دوره باید تلاش کرد عشق و ارتباط با خدا در فرزندان افزایش یابد تا از عبادت و انجام تکالیف عبادى لذت ببرند و به جایى برسند که انجام وظیفه دینى و تکالیف عبادى را در تمام لحظات زندگى بر تمام کارها مقدم نمایند. همان گونه که رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: بهترین مردم کسى است که عاشق عبادت باشد، و آن را در آغوش کشد، و از صمیم دل دوستش بدارد و با تمام وجودش بدان در آمیزد و براى نیکو انجام دادن آن، خود را فارغ و آماده سازد و او را باکى نباشد، که دنیایش به سختى گذرد یا به آسانى (کلینى، 1407ق، ج 2، ص 83).
اگر چنین حالتى براى جوان به وجود آید، دیگر تمام تلاش و همّ و غمّ او تقویت این ارتباط و بریدن از غیر خدا خواهد بود. امام سجاد علیه السلام در مناجات المحبّین مى فرماید: الهى کیست که شیرینى محبت تو را چشید و جز تو را خواست؟ و کیست که با مقام قرب تو انس گرفت و از تو روى گردان شد؟ (مجلسى، 1404ق، ج 91، ص 148). در حقیقت، در این دوره با تکمیل اطلاعات عبادى معنوى و انجام عملى، فرد به یک نظام ارزشى (معنوى) مستحکم مى رسد که درونى شده است (مهرمحمدى، 1385) و به سادگى تحت تأثیر هواى نفس و ناهنجارى هاى محیط بیرونى قرار نمى گیرد. بر این اساس، مى توان این دوره را مرحله ایجاد و تقویت عشق الهى و ظهور آن در رفتار نامید؛ چراکه با نفوذ ایمان در قلب جوان، کم کم آثار ایمان، که همان عمل صالح باشد، به خوبى نمایان مى شود؛ چون ایمان واقعى در ظرف رفتار عملى و در قالب عمل صالح متجلى مى گردد. چنان که قرآن کریم مى فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ (یونس: 9) و تا زمانى که ایمان به مرحله رفتار نرسد، آثار عملى بر آن مترتب نیست. در این مرحله، با تقویت ایمان به مبدأ و معاد، جوان خدا را حاضر و ناظر اعمال و رفتار خویش مى بیند و با چنین سرمایه معنوى، مى کوشد با انجام وظایف دینى و تکالیف عبادى زمینه و وسیله تقرّب خود را به خدا فراهم نماید. منتها در این دوره نیز جوان نیاز به هدایت و راهنمایى دارد که علاوه بر خانواده، معاونت مدرسه، مسجد و رسانه هاى ملى نیز بسیار تأثیر گذارند.
نتیجه
آشنایى با ویژگى هاى کودکان از نظر تحول روانى، شناختى، جسمانى، عاطفى، مراحل رشد، علایق، قابلیت ها، توانایى ها و نیازهاى هر دوره سنى و انطباق و هماهنگى فعالیت هاى آموزشى با آنها، اولین و ضرورى ترین گام در راستاى تربیت صحیح و اجراى برنامه آموزشى و پرورشى به ویژه برنامه تربیت عبادى است. با بررسى روایات تربیتى، به این نتیجه مى رسیم که دست کم شش مرحله براى تربیت عبادى قابل تصور است. در این فرایند، از طریق مشاهده و فضاسازى معنوى، مى توان زمینه تقلیدپذیرى کودکان را فراهم نمود. ایجاد عشق الهى و عرفان عملى به عنوان بالاترین هدف تربیت عبادى، از طریق تقویت معرفت و نهادینه سازى ارزش هاى عبادى معنوى در متربى، میسر مى گردد.
با توجه به آنچه بیان شد، سه نتیجه اساسى قابل دستیابى است:
1. تربیت عبادى داراى مراتب و درجاتى است و باید سعى کرد آموزش اعمال و تکالیف عبادى متناسب با رشد جسمى و سطح فکرى متربى صورت گیرد. ازاین رو، باید تلاش نماییم در چند مرحله با صبر و حوصله، و در عین حال با جدّیت، فرزندانمان را با احکام دینى و وظایف عبادى آشنا نموده و آنان را از مرحله تقلیدى و عادت بدون معرفت، به مرحله رفتار معرفتى و در نهایت، به مرحله عشق الهى و عرفان عملى رهنمون سازیم. هرگونه شتاب زدگى در این مسیر، دستیابى کودکان به مراحل بالاى معنویت و عبودیت را ناممکن مى سازد.
2. ازجمله نتایج دیگر این تحقیق این است که بهترین زمان براى آموزش رسمى وظایف و تکالیف عبادى کودکان، نسبت به نماز سن 7 سالگى و نسبت به روزه سن 9 سالگى (به شرط توان جسمى) است. بعد از آموزش مقدماتى وظایف و تکالیف عبادى، باید کم کم آموزش تکمیلى را شروع نمود.
3. علاوه بر آموزش و تمرین، ضمن یادآورى اوقات نماز به کودکان، باید در حضر و سفر نیز مراقب بود که نماز کودکان ترک نشود و نسبت به روزه، با رفق و مدارا زمینه روزه دارى را به تدریج در آنان فراهم آورد. اما در عین حال، در صورت سهل انگارى و احیانا ترک نماز و یا روزه، با رعایت موازین و حدود شرعى، آنان را مورد بازخواست قرار داد.
منابع
ابوداوود، سلیمان بن اشعث، 1409ق، سنن ابى داوود، بیروت، دارالجنان.
ابى فراس، ورام بن، 1376، مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهه النواظر)، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
اشعث، محمدبن محمد، بى تا، الجعفریات، تهران، مکتبه النبوى الحدیثه.
اعرافى، علیرضا و همکاران، 1380، آراى دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانى آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
امینى، ابراهیم، 1385، تربیت، چ دوم، قم، بوستان کتاب.
بهجت، محمدتقى، 1428ق، رساله توضیح المسائل، چ نودودوم، قم، شفق.
بهرامى، غلامرضا، 1385، دعا و زندگى، چ دوم، تهران، دلیل ما.
تمیمى مغربى، نعمان بن محمد، 1385ق، دعائم الإسلام، چ دوم، مصر، دارالمعارف.
حرّعاملى، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشیعه، چ پنجم، بیروت، داراحیاءالتراث.
حلى، حسن بن یوسف، 1413ق، مختلف الشیعه، قم، جامعه مدرسین.
خامنه اى، سیدعلى، 1388، رساله اجوبه الاستفتاءات، چ یازدهم، تهران، بین المللى الهدى.
خمینى، سیدروح اللّه، 1366، استفتائات، قم، جامعه مدرسین.
داوودى، محمد، 1383، سیره تربیتى پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، ج 2 (تربیت دینى)، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
ساجدى، ابوالفضل، 1388، دین گریزى چرا، دین گرایى چه سان؟، چ چهارم، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره.
شکوهى، غلامحسین، 1385، تعلیم و تربیت و مراحل آن، چ بیست ویک، مشهد، به نشر.
صافى گلپایگانى، لطف اللّه، 1417ق، جامع الأحکام، چ چهارم، قم، حضرت معصومه علیهاالسلام.
صدوق، محمدبن على، 1362، الخصال، قم، جامعه مدرسین.
ـــــ ، 1410ق، من لایحضره الفقیه، چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
طوسى، محمدبن حسن، 1365، تهذیب الاحکام، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
ـــــ ، 1400ق، النهایه، چ دوم، بیروت، دار احیاءالتراث.
فاضل لنکرانى، محمد، 1428ق، جامع المسایل، چ یازدهم، قم، امیر قلم.
فلسفى، محمدتقى، 1387، گفتار فلسفى؛ کودک از نظر وراثت و تربیت، چ دهم، تهران، معارف اسلامى.
قائمى، على، 1370، پرورش مذهبى و اخلاقى کودکان، تهران، امیر.
کریمى نیا، محمدعلى، 1386، الگوى هاى تربیت اجتماعى، چ سوم، قم، پیام مهدى (عج).
کلینى، محمدبن یعقوب، 1407ق، کافى، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
گلپایگانى، سیدمحمدرضا، 1412ق، مجمع المسائل، قم، دارالقرآن الکریم.
متقى هندى، حسام الدین، 1409ق، کنزالعمّال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرساله.
مجلسى، محمدباقر، 1404ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء.
محمدى رى شهرى، محمد، 1385، حکمت نامه لقمان، قم، دارالحدیث.
مکارم شیرازى، ناصر، 1427ق، استفتائات جدید، چ دوم، قم، مدرسه امام على بن ابیطالب علیه السلام.
مهرمحمدى، مجید، 1385، کودکان در مورد خداوند و عبادات او چگونه مى اندیشند؟، پیوند، ش 320، ص 3ـ5.
نورى، میرزاحسین، 1408ق، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث.
مهدى شکرالهى: کارشناس ارشد علوم تربیتى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره.
معرفت - سال بیست و دوم ـ شماره