■ نقش و عملکرد مسجد در تربیت
مقدمه
مـشاهدات تجربی، اظهارات دست اندرکاران امور مساجد وانجام مصاحبه های اکتشافی اولیه، که بـا چـند تـن از مردم عادی و برخی افراد فعال در مساجد انجام شده است، نشان می دهد که حضور مـردم در مساجد نسبت به دوران انقلاب(1356 - 1357 ) و سال های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب(1358 - 1360) کاهش یافته اسـت. بنابراین، اکنون به صورت جـدّی، این سؤال مطرح است که دلایل این کاهش حضور چیست؟ چرا صفوف نماز جماعت خلوت است؟ چرا شور و نشاط اواخر دهه پنجاه در مساجد دیده نمی شود؟ چرا از کتابخانه های مساجد، از کـلاس ها، سخنرانی ها و سایر فعالیت های مساجد استقبال نمی شود؟
در تحلیل پدیده کاهش حضور در مساجد، اولین دلیل عمده ای که مطرح است، مقطعی بودن بعضی از نیازها در دوران رونق می باشد. طی دهه های چـهل و پنـجاه، به دنبال مجموعه ای از تحولات اجتماعی و فرهنگی، یک خواسته و نیاز جمعی در میان مردم پدید آمد، برچیده شدن نظام شاهنشاهی و ایجاد حاکمیت اسلام. کاهش حضور در مساجد در دوره رکود نسبی، تا انـدازه ای بـه این دلیل بود که اولاً، با پیروزی انقلاب و ثانیاً با خنثی شدن بسیاری از توطئه های پس از انقلاب، نیازهای مذکور منتفی شده بود.
برای این قسمت از تحلیل، نمی توان نتایج کاربردی ارائه داد؛ زیرا نـیازهای مـقطعی یاد شده، مربوط به همان دوره خاص بوده است و نمی توان و نباید آن ها را در همان شکل سابق احیا کرد. اما یادآوری آن، این فایده را دارد که برخی از دلایل پدیده کاهش حـضور را آشـکار و قـابل فهم می سازد.
بر مبنای ایـن تـحلیل، بـه منظور افزایش حضور مردم در مساجد، باید با مداخله در متغیرهایی که موجب تغییر در تعادل نیاز ارزشی مردم شده است، این تعادل را بـه سـوی بـرتری نسبی نیازها و ارزش های جمعی و متعالی، هدایت نمود. اگـر بـتوانیم فاصله میان واقعیت ها و آرمان ها را کاهش دهیم، میزان فقر را به حداقل برسانیم، سطح انتظار مردم را از زندگی به گـونه ای نـسبی کـاهش دهیم و نهادهای ارشادی و تبلیغی خود را فعال سازیم، به نتیجه خـواهیم رسید.
مقاله حاضر دو محور اساسی «نقش و عملکرد مسجد» و «ویژگی های نسل جوان» را به اجمال مورد بررسی قرار داده و بـا عـنایت بـه نقش مسجد در تربیت نسل جوان، پس از ارائه یک گزارش از پژوهشی که نـگارنده در ایـن زمینه انجام داده، در خصوص عوامل و شیوه های جذب جوانان به مسجد، راه کارهایی عملی پیشنهاد نموده است.
نقش و اهمیت مسجد در اسلام
در فرهنگ دینی، نام «مسجد» یادآور بندگی و کرنش در پیشگاه خداوند متعال است. «مسجد» یـعنی: جـایگاه سـجده، و سجده اوج عبادت و بندگی انسان برای خداست؛ «السجودُ منتهیَ العبادهِ مِن بَنی آدم.»[1] در حقیقت، بـرترین و اصـیل تـرین محل برای عبادت و تقربّ جستن به خداوند متعال مسجد است. بنابراین، در قرآن کریم بـر جـنبه های عبادی مسجد بیش از هر بعد دیگری تکیه شده است.
مسجد جایگاه عبادت و پرسـتش خـالصانه خـداوند است؛ «و اَنَّ المساجدَ لِلّهِ فَلاَ تَدعُوا مَعَ اللَّهِ اَحداً»(جن/18) مسجد جایگاه زمزمه و نـجوای صـادقانه با معبود است؛ «وَ اَقیمُوا وُجوهَکُم عِندَ کُلِّ مَسجد وَادعُوهُ مُخلصینَ لَهُ الدّینَ»(حـج/4)
مـسجد پایـگاه عروج انسان از خاک به افلاک است؛ «سُبحانَ الّذی اَسری بِعبدهِ لیلاً مِن المسجدِ الحرامِ اِلی المـسجدِ الاَقصی.»(اسراء/1) مسجد زیارتگاه خاص باری تعالی است؛ «اَلا طُوبَی لِعبد تَوضَّأ فی بـیتهِ ثـُم زارنـی فی بیتی»[2] خوشا به حال بنده ای که در خانه خویش وضو بگیرد، آن گاه مـرا در خـانه ام زیارت کند.
انوار تابناک و بی آلایش پرسـتش در مـسجد، برای عرش نشینان پرتو افکنی می کند، آن سان که ستارگان آسمان برای ما خاک نشینان نـور افـشانی می کنند؛ «اِنَّ بیُوتی فِی الارضِ المساجدُ تُضیِءُ لاِهلِ السَّماءِ کما تـُضیءُ النـُجومُ لاِهلِ الاَرضِ.»[3]
کوتاه سخن آن که یکی از نـقش هـای اسـاسی مسجد آن است که زمینه عبادت پر حـضور و خـالصانه را فراهم نماید تا مؤمنان در آن جا با پرداختن به نماز و ذکر و دعا، زنگار غـفلت از دل و جـان بشویند و با خداوند متعال ـ بـه مـعنای واقعی کـلمه ـ انـس بگیرند.
ابـعاد تربیتی مسجد به گونه ای با ابـعاد عـبادی آن مرتبط است؛ زیرا عبادت پرورش دهنده روح و روان آدمی بوده و پاسخ به آن در واقـع، پاسـخ به یک نیاز طبیعی و مهم اوسـت. کسی که نیازهای جـسمی و روانـی خود را به طور منطقی پاسـخ گـوید شخصیتی متعادل می یابد.
عبادت و راز و نیاز با خداوند نیاز واقعی و فطری هر انسان و مـکمّل، بـلکه مقوم شخصیت اوست. گرچه عـبادت در هـر مـکانی این نیاز روحـی را بـه طور نسبی تأمین مـی کـند، ولی این نیاز در مسجد و عبادتگاه بهتر و کامل تر تأمین می شود. بر این پایه، انـسان بـنا به فطرت خویش، معبد و مسجد را دوسـت مـی دارد و بدان عـشق می ورزد.
پژوهـش هـای تاریخی نشان می دهـد که معبد با انسان هم راه و هم زاد بوده است. از این رو، معصومان(علیهم السلام) در سخنان خویش، مسجد را آشـیانه و پنـاهگاه مؤمن بر شمرده اند؛[4] پناهگاهی کـه انـسان در آن از دغـدغه و اضـطراب فـاصله می گیرد و بـه آرامـش و سکون دست می یابد. امام صادق(علیه السلام) به مسلمانان سفارش می کند که هنگام رویارویی بـا مـشکلات و انـدوه های دنیوی، به نماز و مسجد پناه بـبرند.[5] بـدین روی، از یـک نـگاه، جـنبه های عبادی مسجد را می توان در شمار نقش تربیتی آن نیز به شمار آورد.
مسجد با ایجاد آشنایی و پیوند میان مؤمن با نخبگان و صالحان جامعه، بستری مناسب برای پرورش و تربیت روحـی، اجتماعی وی فراهم می کند. در مکتب تربیتی اسلام و بسیاری از مکتب های تربیتی دیگر، «انزوا طلبی» و «جمع گریزی» بیماری روحی شناخته می شود، در حالی که اجتماعی بودن و جمع گرایی ـ در حد معقول آن ـ نشانه سـلامت روح و روان انـسان و تعادل فکری او به حساب می آید. مسجد با فراخوانی پیوسته مسلمانان به جمع، روح جمع گرایی، انعطاف و نظم پذیری را در آنان تقویت می کند. افزون بر آنچه گذشت، مسجد مـعمولاً جـایگاه طرح مشکلات و مباحث اجتماعی است و به طور طبیعی، با حضور در چنین مکانی روح تعهد و دردمندی در فرد ایجاد می شود.
آنچه اکنون به عنوان «معبد» در دیـگر ادیـان مطرح است، ارتباطی عمیق و ریـشه دار بـا جامعه و مسائل اجتماعی ندارد. اما مسجد در ارتباط با مسائل اساسی و بنیادین جامعه، نهادی مؤثر و دارای جایگاه است. مسجد کانون رایزنی و مشورت است. خداوند متعال پیـامبر خـویش را فرمان داده تا در کارهای مـهم، بـا مردم مشورت کند: «و شَاوِرهم فِی الامرِ.»(آل عمران/159) مسجد، پایگاهی است که رسیدن بدین مهم را عملی می سازد. از این رو، نویسندگانی که مسجد را «مجلس شورای مسلمانان» نام نهاده اند، سخنی گزاف نـگفته اند.
رسـم مسلمانان در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) این بود که هرگاه حادثه ای مهم رخ می داد، منادی ندا می داد: «الصلاةُ جامِعَةً» یعنی: برای نماز در مسجد جمع شوید. این جمله برای مردم آن زمان معنایی خـاص داشـت. مسلمانان از ایـن ندا می فهمیدند که یک امر الهی مطرح است.
ابن سعد در "الطبقات الکبری" به نقل از سعیدبن مسیّب گـفته است: «پیش از تشریع اذان، مردم را با ندای «الصلاةُ جامِعَةً» به مـسجد و نـماز جـماعت فرا می خواندند. پس از آن که اذان تشریع شد با جمله مزبور، مردم را در غیر اوقات نماز، برای کارهای مهم بـه مـسجد فرا می خواندند».[6] شواهدگویایی نشان می دهد که مسلمانان حتی در خصوص مسائل نظامی نـیز در مـسجد بـه مشورت می پرداختند.[7]
مسجد، خانۀ آشنایی با دردها و مشکلات اجتماعی و چاره اندیشی برای رفع آن هاست. امـام خمینی(رحمه الله) در گفتاری، این نقش مسجد را مورد تأکید قرار داده، می فرماید: «ایـن مسجدالحرام و مساجد دیگر در زمـان رسـول اکرم(صلی الله علیه وآله) مرکز جنگ ها و سیاست ها و مرکز امور اجتماعی و سیاسی بوده؛ این طور نبوده است در مسجد پیامبر، همان مسائل عبادی نماز و روزه باشد، مسائل سیاسی اش بیش تر بوده. اسلام مـی خواهد که مردم آگاهانه برای مصالح مسلمین در آن جا فعالیت کنند.»[8]
مسجد پایگاه عمومی مسلمانان و محل حضور قشرهای گوناگون است. از این رو جایگاه مناسبی است برای تعاون اجتماعی مسلمانان و مشارکت آنان در رفع نارسایی هـای اجـتماعی. مسجد در جایگاه اصیل خود، یک الگوی ارزش گذاری است، ارزش های فراموش شده در مسجد مطرح می شود. در مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله)، گاهی کسانی یافت می شدند که نه تنها از جـهاد و ایـثار بویی نبرده بودند، بلکه از راه های گوناگون، نفاق و دو دستگی را در جامعه ترویج می کردند و عملاً با پیامبر(صلی الله علیه وآله) به رویارویی می پرداختند. اما با این حال، انتظار داشتند در مسجد جـایگاهی والا داشـته باشند. امین الاسلام طبرسی در تفسیر خود، می نویسد: عده ای از «مؤلفة قلوبهم» نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمدند و درخواست کردند در بالای مجلس بنشیند و فقیران و خرقه پوشان مانند سلمان، ابوذر، صهیب، عـمّار و خـبّاب را از خـود دور کند تا آن ها خـود در کـنار پیـامبر(صلی الله علیه وآله) باشند؛ زیرا حضور این افراد و مجالست آن ها با رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، مانع از شرکت ایشان در محضر پیامبر(صلی الله عـلیه وآله) و همنشینی با حضرت می گردید. با مطرح شـدن ایـن درخواست، آیه 28 سوره کهف نازل گردید: «وَ اصبِر نَفسکَ مَع الّذینَ یَدعُونَ رَبَّهُمِ بالغدّوهِ و العَشیِّ یُریدونَ وَجهَهُ وَلا تَعدُ عَیناکَ عـَنهم تـُریدُ زیـنهَ الحیوهِ الدّنیا و لاتُطِعٌ مَن اَغفلنا قلبَهُ عَن ذِکرِنا و اتَّبعَ هـَویهُ و کانَ اَمرُه فُرُطاً»؛ شکیبا ساز خویش را با آنان که پروردگار خود را صبح گاهان و شبان گاهان می خوانند و رضـای او را مـی طـلبند و یک لحظه از آنان چشم مپوش که به زینت های دنیا مایل شـوی و هـرگز از آنان که دل هایشان را از یاد خود غافل کردیم و تابع هوای نفس شدند و به تبه کاری پرداختند، مـتابعت مکن.[9]
مـسجد هـرچند یک واحد اجتماعی کوچک، ولی نماد یک جامعه اسلامی و نمونه عینی حـاکمیت ارزش هـای اسـلامی است. بنابراین، تحقق ارزش هایی از قبیل تقوا، علم، جهاد، برادری، مساوات و عدالت باید از مسجد آغـاز شود.
از دیـگر جـنبه هایی که به نقش مسجد در زمینه های اجتماعی و سیاسی مربوط می شود، نقشی اسـت کـه این نهاد مقدس در گسترش عدالت در ابعاد گوناگون آن و مبارزه با ظلم و بی عدالتی ایـفا مـی کـند. از هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) مسجد را بنا نهادند، همواره آنان که مورد تعدی و سـتم قـرار می گرفتند به مسجد پناه می آوردند و داد مظلومان از ظالمان در مسجد ستانده می شـد. قـضاوت هـای امیرالمؤمنین(علیه السلام)در «دکّة القضاء» مسجد کوفه در امتداد همین نقش مسجد بوده است.
در بعد عدالت اجتماعی نـیز مـسجد همواره کانون مبارزه با ستم و بی عدالتی بوده است. به عنوان نـمونه، مـی تـوان به خطبه آتشین حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)، که در دفاع از مقام ولایت و مبارزه با ستم بر اهـل بـیت پیـامبر(صلی الله علیه وآله) در مسجد النبی ایراد شد، اشاره کرد.
در دوران انقلاب اسلامی، مردم ایران عـلیه نـظام ستم شاهی، جلوه هایی از نقش مسجد را در بعد ستم ستیزی، آشکارا مشاهده کردند، تا آن جا که مـی تـوان انقلاب اسلامی ایران را «فرزند مسجد» برشمرد. اکنون نیز جلوه هایی از همین مـبارزات مـقدس را در برخی از کشورهای اسلامی مانند الجزایر، فلسطین اشـغالی و بـحرین شاهدیم.
از دیـگر نقش های اجتماعی و سیاسی مسجد، می تـوان کـارکرد مسجد را در پرورش نیروهای متعهدی دانست که حکومت اسلامی به آن ها نیاز دارد؛ زیرا مسجد بـار هـدایت فکری و تربیتی نیروهای جامعه را بـر دوش دارد. در سـایه رفت و آمـد بـه مـسجد، خلق و خوی ها و آداب و منش های افـراد تـا حدّ زیادی هویدا می شود. این شناسایی در روابط افراد با یکدیگر سـازنده و مـؤثر است. حاکمیت اسلامی نیز می تـواند از این رهگذر، نیروهای مـتعهد و مـورد نیاز خود را بشناسد.
مسجد بستر مـناسبی بـرای تحقق امر به معروف و نهی از منکر می باشد؛ زیرا مرکز حضور و تجمع نـیروهای زبـده و برگزیده است؛ «لاَ یأتی المسجدُ مـِن کـُلِّ قـبیله اِلاّ وافدُها و مِن کـلِّ اهـلِ بیت الاّ نَجیبُها.»[10]
مسجد پایگاه جـوان مـردانی است که در برابر تعرضّ به مقدسات دینی برمی آشوبند و عرصه را بر متجاوزان به حـریم دیـن تنگ می کنند.[11] مسجد جایگاه گـرد آمـدن فرزندان مـکتب اسـت؛ آنـان که با یک دسـت قرآن و با دستی دیگر سلاح برگرفته اند. این حضور نشان قدرت و عزت اسلام و مسلمانان اسـت و سـبب می شود تا خیره سران نـتوانند بـه حـریم دیـن تـجاوز کنند.[12]
از سوی دیگر، در سـایه تـجمع و انسجامی که مؤمنان در مسجد می یابند، می توان بهترین تشکّل مردمی را برای مبارزه با منکرات و مـفاسد اجـتماعی پی ریـزی نمود. جامعه ای که در راه تحقق ارزش های اسلامی گـام بـرمی دارد هـیچ گـاه از دسـتبرد و تـجاوز دشمنان دین ایمن نمی ماند. «و لا یَزالونَ یُقاتلونَکم حتّی یَردُّوکم عَن دینِکم» (بقره/217)؛ کافران همواره با شما می جنگند تا آن گاه که شما را از دینتان برگردانند.
همچنین در جهاد اسلامی، رسـیدن به پیروزی همواره در گرو برخورداری از نیروهای رزمنده، مؤمن، معتقد و مکتبی است. مسجد در این زمینه، نقشی حیاتی ایفا می کند؛ زیرا در حقیقت، رزمندگان مدافع اسلام، پرورش یافتگان مساجدند. دست پرورده مسجد گاه چـنان بـه بار می نشیند که حتی مربیان خود را نیز دچار شگفتی می کند. آنان در نهایت، خار چشم دشمنان دین و مایه عزت و آبروی مسلمانان می شوند. خدای تعالی ستم ستیزی ایـن گـونه مسلمانان پارسا و جهادگر را چنین ترسیم می نماید: «و مَثَلهم فِی اِلانجیلِ کزرع اَخرجَ شَطْئهُ فَآزرهُ فَاستغلظَ فاَستوی عَلی سُوقِه یُعجبُ الزُّراعَ لِیغیظَ بِهم الکـُفّارَ» (فـتح/29)؛ مثل پیروان راستین پیامبر در انـجیل، هـمچون نهالی است که جوانه خویش را از زمین بیرون می آورد، نیرومند و استوار می شود و بر پای خویش می ایستد تا آن که مایه خشم و غضب کافران مـی شود.
در دوران ما نیز بوستان مـسجد چـنین گل هایی پرورد و امام خمینی(رحمه الله) درباره آنان فرمود: «شما ما را با فداکاری ها و خدمتتان خجل کردید. شما حجت را بر ما تمام کردید. شما با کارهای خودتان سبب مباهات و افتخار پیـامبر اکـرم(صلی الله علیه وآله) شده اید. شما امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را روسفید کردید. شما در پیشگاه خداوند متعال مقامی دارید که ما باید به شما غبطه ببریم.»[13]
جایگاه مسجد در متون اسلامی
الف ـ آیات
1ـ «قُل اَمرَ رَبـّی بـِالقسطِ وَ اَقیمُوا وُجـوهَکم عِندَ کُلِّ مسجد و ادعُوهُ مُخلصینَ لَه الدّینَ کَما بَدأَکم تَعودوُنَ.» (اعراف/29)؛ بگو: پروردگارم به عدالت فرمان داده اسـت و توجه خویش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوی او کنید و او را بـخوانید و دیـن خـود را برای او خالص گردانید و بدانید همان گونه که در آغاز شما را آفرید، بار دیگر در رستاخیز بازمی گردید.
2ـ «مَا کانَ لِلمـشرکینَ اَن یـَعمُروا مَساجدَ اللّهِ شاهدینَ عَلی اَنفسِهم بِالکفرِ اُولئکَ حَبِطَتْ اَعمالُهم و فِی النّارِ هُم خـَالدونَ.» (تـوبه/17)؛ مـشرکان را نشاید که به آبادانی مساجد بپردازند، در حالی که خود بر کفر خویشتن گواهی می دهـند. اعمال آن ها بی ثمر است و ایشان در دوزخ جاودانه خواهند بود.
3ـ «اِنّما یَعْمرُ مَساجدَ اللّهِ مـَن آمنَ بِاللّهِ و الیومِ الآخـرِ....» (تـوبه/18)؛ مساجد الهی را تنها کسی آباد می کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورد و نماز را به پا دارد و زکات را بپردازد و از چیزی جز خدا نترسد. امید است چنین گروهی هدایت یابند.
منظور از آباد ساختن مساجد صرفاً آبـادی ساختمان نیست، بلکه به معنای اجتماع و شرکت در مسجد نیز می باشد. بنابراین، مشرکان نه حق شرکت در مساجد را دارند و نه حق تعمیر و بنای ساختمان آن ها را. عمران مسجد به هر شکلی که بـاشد، بـاید به دست مسلمانان انجام گیرد. البته متولّیان و پاسداران مساجد نیز باید از میان پاک ترین افراد انتخاب شوند. باید دست های ناپاک را از تمام این مراکز مقدس کوتاه کرد.
از روزی که گروهی از زمـامداران جـبار و یا ثروتمندان آلوده و گنه کار دست به ساخت مساجد و مراکز اسلامی زدند، روح معنویت و برنامه های سازنده در آن ها مسخ شد. از این روست که می بینیم بسیاری از این گونه مساجد در کـشورهای اسـلامی شکل مسجد ضرار به خود گرفته است؛ ساختمان هایی عظیم و باشکوه و دارای جلوه های ظاهری و زیبا، اما درون تهی و بی روح.
ممکن است بعضی بگویند چه مانعی دارد که از سرمایه های غیر مـسلمانان بـرای عـمران و آبادی این مراکز استفاده کـنیم؟ امـا آن هـا که چنین می گویند، توجه به این نکته اساسی ندارند که اسلام همه جا عمل صالح را میوه درخت ایمان می شـمرد. نـیت هـای ناپاک ممکن نیست عمل پاکی به وجود آورد و مـحصول مـفیدی از خود نشان دهد.
جمله «لم یخشَ الا الله» در دنباله آیه، نشان می دهد که عمران و آبادی و نگه داری مساجد جز در سایه شهادت و شـجاعت مـمکن نـیست. هنگامی این مراکز مقدس اسلامی به صورت کانون های انـسان سازی و کلاس های عالی تربیت در می آید که بنیان گذاران و پاسداران شجاعی داشته باشد؛ آن ها که از هیچ کـس جـز خـدا نترسند و تحت تأثیر هیچ مقام و قدرتی قرار نگیرند و برنامه ای جز بـرنامه هـای الهی در آن پیاده نکنند. آنچه امروز بیش تر اهمیت دارد، عمران و آبادی معنوی مساجد است و به تعبیر دیـگر، بـیش از آنـچه به ساختن مسجد اهمیت می دهیم، باید به ساختن افرادی که اهـل مـسجد و پاسـداران مسجد و حافظان آن اند اهمیت بدهیم.
مسجد باید کانونی باشد برای هرگونه حرکت و جنبش سـازنده اسـلامی در زمـینه آگاهی و بیداری مردم و پاک سازی محیط و آماده ساختن مسلمانان برای دفاع از میراث های اسلام. بـه خـصوص باید توجه داشت که مسجد مرکزی برای جوانان با ایمان گردد.[14]
در ذیل آیات 17 و 18 سـوره تـوبه (مـا کانَ لِلمشرکینَ اَن یَعمرُوا...)، تفسیر کاشف می نویسد: «... به این سان می بینیم از آغاز، چـگونه مـسجد پیوندی ناگسستنی با عبادت، فرهنگ، اقتصاد و سیاست دارد و چگونه با این آیات، ولایت مـشرکان را بـر مـسجدالحرام لغو می کند و اجازه نمی دهد سیاست را از اسلام و مسجد جدا سازند و اداره و عمارت مسجد و سقایت حـجاج از مـشرکان را به دست گیرند، بلکه باید عمارت و ولایت مساجد خدا به دست افـراد بـا ایـمان و متعهد و عامل به دستورهای اسلام (به ویژه نماز، زکات) باشد و آن ها جز از خدا، از کسی نـترسند. بـا ایـن آیات، از زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله)مسجد به صورت کانون عبادی ـ سیاسی در آمد.»[15]
«اِنّما یـَعمُر مـَساجَد اللّهِ....» مساجد خدا را تنها کسانی آباد می کنند که ایمان به خدا دارند... بعضی عمران مـساجد را بـه بنای ساختمان و بعضی به اجتماع و رونق دادن آن می دانند و بعضی هر دو معنا را از مـفهوم وسـیع آیه استفاده می کنند.[16]
طبیعی است آباد کـردن مـسجد تـنها روی هم گذاشتن سنگ و آجر نیست؛ زیرا ایـن کـار را طاغوتیان بهتر انجام می دهند، بلکه ساختن با اخلاص و رونق دادن آن با حـضور و اجـتماع نمازگزاران و زکات دادن و آن را محراب قـرار دادن بـرای مبارزه بـا شـیطان نـفس و دشمنان خداست.[17]
عرفا گفته اند: «مساجد اعـضای بـنده است که به وقت سجود بر زمین نهاده، عمارتش آن است که آن را بـه ادب شـرع دارند و به زیور حرمت بیارایند و هـرگز پیش مخلوق از بهر دنـیا بـر زمین ننهند و جز خدای جـل جـلاله را استحقاق سجود ندانند.»[18]
فخر رازی در ارتباط زکات و عمارت مسجد می نویسد: «اعتبار اقامه نماز و پرداخـت زکـات در عمران و آبادی مسجد گویی دلالت دارد بـر ایـن کـه آبادی مسجد بـه حـضور در آن است؛ زیرا وقـتی انـسان نمازگزار باشد، در مسجد حضور به هم می رساند و مسجد را رونق و آبادی می بخشد و وقـتی زکـات دهنده باشد، طوایف فقرا و مساکین بـرای دریـافت زکات، بـه مـسجد روی مـی آورند و بدین وسیله، مـسجد آباد می گردد.»[19]
ـ آیه دیگری که درباره مسجد در قرآن ذکر شده آیه 114 سوره بقره اسـت: «و مـَن اَظلمُ مِمّن مَنعَ مَساجدَ اللّهِ اَن یـُذکرَ فـیها اسمهُ وَسـعی فـی خـرابِها اوُلئکَ مَا کـانَ لَهـم اَن یَدخلوُها اِلاّ خَائفینَ لَهم فِی الدُّنیا خِزیٌ و فِی الاخرهِ عذابٌ عظیمٌ»؛ و چه کسی ستمکارتر از کسانی است کـه از بـردن نـام خدا در مساجد او جلوگیری می کنند و سعی در ویـرانی آن هـا دارنـد. شـایسته نـیست آنـان جز با ترس و وحشت وارد این کانون های عبادت شوند. و بهره آن ها در دنیا رسوایی و در سرای دیگر عذاب عظیم است.
این آیه مصداق کامل عمل رژیم ستم شاهی و عمّال جـیره خوار او بود که در دوران انقلاب و پیش از آن با شیوه های گوناگون، سعی در ممانعت از اجتماع مردم در مساجد داشتند و عملاً به تخریب باطنی آن ها دست می زدند؛ چرا که تخریب و ویرانی مسجد صرف از بـین بـردن ساختمان آن نیست. اگر مسجد دارای روح عبادت و فعالیت مذهبی نباشد ویرانه ای بیش نیست. بر این اساس، خداوند متعال از کسانی که سعی دارند مانع عبادت در مساجد شوند و از بـردن نـام خدا و ایجاد ارتباط بین عبد و معبود در آن ها جلوگیری نمایند به عنوان ستم کارترین مردم نام می برد و به مؤمنان سفارش می کند در مـقابل ایـن زورگویی ها مقاومت نمایند، بـه طـوری که دشمنان نه تنها مانع اعمال آن ها نگردند، بلکه در درون خود، ترس و دلهره ای را احساس کنند تا توان ورود به این مکان مقدس را نداشته باشند. ایـن جـزای دنیایی آن هاست که چـنین خـوار و رسوا شوند. البته خداوند متعال در قیامت به عذاب عظیم گرفتارشان خواهد کرد.
این آیه شریفه به روشنی، نقشی را که مساجد می توانند در تربیت اجتماعی، سیاسی و دینی مردم مسلمان داشته باشند، بـیان مـی دارد. «وَالّذینَ اتّخذُوا مَسجداً ضِراراً و کُفراً و تَفریقاً بینَ المؤمنینَ و اِرصاداً لِمَن حَاربَ اللّهَ و رَسولَه مِن قبلُ ولَیحلفنَّ اِن اَردنَا اِلاّ الحُسنی و اللّهُ یَشهدُ اِنّهم لَکاذبونَ». «لاَتَقُم فیهِ اَبداً لَمسجدٌ اُسّسَ عَلَی التّقوی مـِن اَوّلِ یـَوم اَحقُّ اَن تـَقومَ فیه، فیهِ رجالٌ یُجبّونَ اَن یَتطهَّروُا وَاللّهُ یُحبُّ المطّهّرینَ» (توبه/107 و 108)؛ گروهی دیگر از آنان، کسانی هستند که مسجدی سـاختند برای زیان رساندن به مسلمانان و تقویت کفر و تفرقه میان مؤمنان و کـمین گـاه بـرای کسی که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود. آن ها سوگند یاد می کنند که نظری جـز نـیکی و خدمت نداشته ایم، اما خداوند گواهی می دهد که آنان دروغ می گویند. هـرگز در آن مـسجد (ضـرار) قیام (اقامه نماز و عبادت) مکن؛ آن مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده شایسته تـر است که در آن قیام کنی؛ زیرا در آن مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خـداوند پاکیزگان را دوست دارد.
ب ـ روایات
قطب راونـدی در کـتاب لب اللباب، از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل می کند: مَنْ أَحَبَّ اللَّهَ فَلْيُحِبَّنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَلْيُحِبَّ عِتْرَتِي إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي وَ مَنْ أَحَبَّ عِتْرَتِي فَلْيُحِبَّ الْقُرْآنَ وَ مَنْ أَحَبَّ الْقُرْآنَ فَلْيُحِبَّ الْمَسَاجِدَ فَإِنَّهَا أَفْنِيَةُ اللَّهِ وَ أَبْنِيَتُهُ أَذِنَ فِي رَفْعِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا مَيْمُونَةٌ مَيْمُونٌ أَهْلُهَا مُزَيَّنَةٌ مُزَيَّنٌ أَهْلُهَا مَحْفُوظَةٌ مَحْفُوظٌ أَهْلُهَا هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ وَ اللَّهُ فِي حَوَائِجِهِمْ هُمْ فِي مَسَاجِدِهِمْ وَ اللَّهُ مِنْ وَرَائِهِم «کسی که خدا را دوست دارد، قطعاً مـرا دوسـت خواهد داشت و آن که مرا دوست بدارد باید خاندان و اهل بیت مرا نیز دوست داشته باشد. من در میان شما دو چیز گران سنگ باقی می گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم و هر کـه اهـل بیت مرا دوست بدارد، حتماً قرآن را نیز دوست می دارد و هر که دوست دار قرآن باشد مساجد را نیز دوست می دارد؛ چرا که مساجد درگاه ها و خانه های خداست. در مرتفع ساختن آن هـا اذن داده شده و خدا در آن ها برکت قرار داده است. اهل مسجد، مبارک و محترم و آراسته و از خطرات در امانند. آن ها در نمازند و خداوند در کار رفع نیاز آن هاست، آنان در مسجدند و خدای بزرگ بر آن ها ناظر و محیط است.»[20]
هـمچنین از رسـول خـدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده اسـت کـه فرمودند:
«بـهترین مردم کسانی هستند که پیش از همه به مسجد داخل می شوند و آخر از همه از مسجد خارج می شوند.»
در درراللالی نیز از آن حضرت(صلی الله علیه وآله) نـقل شـده اسـت: «هرگاه گروهی در مسجدی از مساجد خدا به تلاوت کـتاب خـدا و فراگیری آن بپردازند، قطعاً آرامش و رحمت خدا بر آنان نازل می شود و خداوند نام آنان را در زمره یاران خویش ثبت مـی فـرماید. و هـر که رفتارش او را در مسیر حق کُند نماید نسبت های خویشاوندی اش نـمی تواند به او سرعت بخشد.»[21]
حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: «کسی که به مسجد می رود، به یکی از هشت چیز مـی رسد:
1ـ دوسـتی کـه در راه خدا از او استفاده می کند؛
2ـ دانشی که نکته آموزنده ای به او می دهـد؛
3ـ آیـه ای از آیات الهی را فرا می گیرد؛
4ـ کلمه ای می شنود که موجب هدایت او می گردد؛
5ـ رحمتی به او می رسد؛
6ـ کـلمه ای فـرامی گـیرد که او را از شک باز می دارد؛
7 و 8ـ گناهی را به دلیل ترس یا شرم ترک مـی کند.»[22]
پیـامبر(صلی الله عـلیه وآله) خطاب به ابوذر می فرماید: «ای ابوذر، هر کس برای خدا بر قـطعه ای از زمـین سـجده کند، آن زمین در روز قیامت به نفع وی گواهی خواهد داد. هر گروهی که در مکانی فرود می آیـند (چـنانچه نیکو کار باشند) آن مکان بر آن ها درود می فرستد و (چنانچه) گنهکار باشند، آنـان را نـفرین و سـرزنش می کند. ای ابوذر، بخش های زمین، هر صبح و شام با یکدیگر به گفتوگو مـی پردازنـد؛ یکی به دیگری می گوید: ای همسایه، آیا امروز با کسی که بـه یـاد خـداوند باشد یا بنده ای که پیشانیش را برای سجده بر تو نهند برخورد داشته ای؟ پاسخ بـرخی مـثبت است و برخی منفی. بخش هایی از زمین که با چنین انسان هایی رو بـه رو شـده انـد، به شور و وجد آمده، احساس شادی می کنند. آنان این موفقیت را که چنین انسان هـایی بـر آن هـا عبور کرده اند، برای خود فضیلت و امتیازی بر همسایه به شمار مـی آورند.»
امـام صادق(علیه السلام) می فرماید: «کسی که به سوی مسجد گام بر می دارد، بر هیچ خشک و تـری پا نـمی نهد جز آن که از زمین اول تا هفتم برای او تسبیح می گویند.»[23]
شاید مقصود از ایـن حـدیث آن است که زمین، چون مؤمن مسجدی را مـی شـناسد، او را ثـنا و ستایش می کند. شاید هم مقصود آن اسـت کـه زمین، خداوند را تسبیح می گوید، ولی ثواب آن نصیب انسان مسجدی می شود.
در حدیثی از پیامبر(صلی الله عـلیه وآله) آمده است: «مسجد همدمانی دارد کـه فرشتگان خـدا بـا آنـان همنشین و مأنوس اند. هرگاه اینان در مـسجد، حـضور نیابند، فرشتگان سراغشان را می گیرند. به هنگام بیماری، از آنان عیادت و دل جویی مـی کـنند و در سختی ها، به یاری شان مـی شتابند.»[24]
ج ـ تاریخ اسلام
در اسلام، مسجد جـایگاهی بـه وسعت یک مکتب جامع و زنـده و مـتناسب با هدف ها و آرمان های یک رسالت جهانی و ظرفیتی فراگیر و به فراخی تـمامی انـسان ها و همه بشریت دارد.
اسلام نـظامی اسـت کـه بر پایه ایـمان بـه وحدانیت خداوند عزّوجل بـنا نـهاده شده و مسلمانان امّتی واحدند که نظام اسلامی آن ها را بر اساس یک سوگند مشترک گـرد هـم آورده است. بدین روی، می توان گـفت مـسجد مرکز اسـلام و خـانه مـسلمانان است و رسول اکرم(صلی الله عـلیه وآله) صاحب دعوت اسلامی و روشن کننده مشعل این وحدت. او اولین کسی است که مسجد را با یـک چـهارچوب سیاسی، اجتماعی و فکری بنا نمود و آن را مـقر خـویش قـرار داد تـا اعـراب از هر جای جـزیره العـرب و یا خارج از آن به زیارتش مشرف شوند و درباره دین و دنیای خویش از وی سؤال کنند.[25]
دین اسلام تنها آیین نـجات بـخش و سـعادت آفرین بشر است که در همه جنبه هـای زنـدگی، اعـم از اعـتقادی، اجـتماعی، سـیاسی، فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی، برنامه های جامع و کاملی تنظیم نموده و همه را برای آموختن این درس ها زیر چتر تعلیم و تربیت خود قرار می دهد. از این رو، پیش از هر چیز، بـه کانونی پر جاذبه نیاز است که بتواند همه اقشار را به خود جذب نماید و در خود جای دهد. بر این اساس، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در نخستین فرصتی که در راه دعوت به اسلام بـه دسـت آورد، به تأسیس مسجد به عنوان یک پایگاه مهم اجتماعی و تربیتی اسلام اقدام نمود و در اولین قدم، در فاصله زمانی کوتاهی که قریب هفده روز طول کشید، در بین راه هجرت به مدینه و در چند کـیلومتری ایـن شهر، اقدام به تأسیس مسجد قبا نمود و به تعلیم و تربیت مسلمانان پرداخت. پس از ورود به مدینه نیز اولین اقدام پیامبر(صلی الله علیه وآله) ساختن مسجد مـدینه بـود که قرن هاست پایگاه مـقدس اجـتماعی و تربیتی مسلمانان می باشد. بر این اساس، هر روز که از عمر اسلام می گذرد و این دین آسمانی در دل های شایسته و پاک نفوذ بیش تری پیدا می کـند، بـر تعداد مساجد افزوده مـی شـود. این موضوع بیش تر به این دلیل است که کلیه معارف و مظاهر اسلامی از مسجد سرچشمه می گیرد و در دنیای اسلام گسترش پیدا می کند.
1. مسجد، کانون مذهبی ـ اجتماعی
کار مسجد تنها عبادت نـیست، مـسجد به عنوان خانه خدا، در فقه اسلامی جایگاه ویژه ای دارد و برای آن احکام خاصی وضع شده است. مسجد جایگاه ارشاد و تبلیغ مسائل اسلامی است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و سپس خلفا ارشادات خود را در مـسجد بـیان می کـردند و مسلمانان برای آموزش مسائل دینی به مساجد روی می آوردند. بنابراین، مساجد در پی تغییر روحیات و خُلقیات مردم بر اسـاس موازین اسلامی بودند و در نهایت، ساختار اجتماع در جهت هماهنگی با اصول اعـتقاد اسـلامی تـغییر می یافت.
2. مسجد، کانون عبادی
علاوه بر این یکی از ارکان اساسی ادیان الهی و به ویژه اسلام، عبادت است. عـبادت در مـعنای خاص آن، یعنی: راز و نیاز با خداوند و نجوای با او. جوهر و جان عبادت، حضور قـلب و تـوجه دل بـه خداست.
بشر بر پایه فطرت خود، توحید و یگانگی خداوند را درک می کند و ذات پاک حق را از وابستگی به زمـان یا مکانی خاص منزّه می داند. با این حال، گویا گرایش فطری دیـگری نیز او را وادار می کند تـا در مـکانی که انتساب بیش تری با خداوند دارد، او را پرستش نماید و با او راز و نیاز کند. جایگاهی که منسوب به خداست، بهتر می تواند بشر را از امواج دغدغه ها و اضطراب ها دور کند و به ساحل آرامش و اطمینان برساند.
3. مـسجد، مرکز اجتماع
از آغاز اسلام، از مسجد علاوه بر وظایف دینی و الهی، استفاده های دیگری نیز شده است. این کار حتی پیش از هجرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از مکّه به مدینه نیز صورت مـی گـرفت؛ مردم برای بحث در مسائل روزانه و برای کارهای مهم دیگر گرد کعبه جمع می شدند، پیامبر می نشستند و افراد به ملاقات ایشان می آمدند و با آن حضرت به بحث و گفتوگو می پرداختند.[26]
بـا سـاختن مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مدینه، استفاده از این مؤسسه جدید به عنوان مرکز تجمع مردم شروع شد. به زودی حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) و پیروان او مسجد را به عنوان محل عبادت و مـرکز تـجمع خود در آوردند. این عقیده وقتی قطعی و واقعی به نظر می رسد که می بینیم فعالیت های متعددی در مسجد انجام می گیرد. می گویند: پیامبر(صلی الله علیه وآله) به طور مـرتب از هـمراهان خـود در مسجد دیدن می کردند، بـا آن هـا دربـاره مسائل دینی و دیگر مسائل به گفتوگو می پرداختند و برای جنگ ها نقشه می کشیدند، نمایندگانی به نقاط دور دست می فرستادند و هـدایای دولت هـا و قبایل را دریافت می داشتند، بیشتر اوقات چـادرهایی در حـیاط مسجد برای پذیرایی از مهمانان حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) بر پا می گردید.[27]
مسجد به عنوان یک مرکز اجتماعی از سه طریق، بـه مـراجعان خـود خدمت می کرد: خدمت اجتماعی، سیاسی و آموزشی. وسعت و شدت هـر یک از این وظایف و نقش ها از محلی تا محل دیگر تفاوت پیدا می کرد و این اختلاف مربوط به مـشخصات و کـیفیات هـر یک از آن نواحی بود.[28]
مسجد به دلیل در دسترس بودن، محل مناسبی برای بـرگزاری و انـجام مراسم گوناگون اجتماعی و مذهبی مسلمانان شد. گویند: حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) به گروهی از سودانی ها اجازه داد کـه بـا سـپر و نیزه نمایشی در مسجد پیامبر اجرا کنند.[29]
همچنین تهیه موادی که برای تأمین آسـایش لازم بـود و خـدمات دارویی و پزشکی برای اعضای مساجد، به خصوص مساجد بزرگ، فراهم می شد. عبدالوّهاب مـی نـویسد کـه در سال 707 ق ـ زمانی که کار مسجد سلطان حسن در قاهره شروع شد ـ سلطان دسـتور داد تـا یک گروه پزشکی شامل یک پزشک عمومی، یک چشم پزشک و یک جرّاح، جـزو کـارمندان مـسجد شود. این سه طبیب همه روزه در مسجد، دانشجویان و سایر نیازمندان را معالجه می کردند.[30]
4. مسجد و سیاست
از همان اوایـل، مـسجد علاوه بر محل تجمع مسلمانان، محل امور سیاسی آن ها نیز بوده. خواست پیـامبر(صلی الله عـلیه وآله) از ساختن مسجد هر چه بوده باشد، با پیشرفت اسلام، مسجد اهمیت بیش تری پیدا کـرد و مـرکز سیاسی و مذهبی جامعه جدید گردید. در مسجد، مؤمنان برای عبادت به دور پیامبر(صلی الله عـلیه وآله) گرد می آمدند و ایشان سخنان خود را که شامل تسلیم شدن در برابر اراده خداوند و اصول مربوط بـه زنـدگی اجـتماعی بود بیان می کرد و امور مذهبی و سیاسی مسلمانان توسط مسجد اداره می شد.[31]
ارتـباط بـین مسجد و سیاست به روش های متعدد انجام می گرفت؛ یکی از آن ها این بود که پس از هر فتحی، مـسلمانان سـعی می کردند مسجدی در وسط شهر و نزدیک محل اسکان حاکم شهر، که دارالامـاره گـفته می شد، بنا کنند. در بعضی شهرها، مـسجد بـه قـدری نزدیک به دارالاماره ساخته می شد کـه دو سـاختمان به یکدیگر ارتباط پیدا می کردند و این ارتباط نزدیک نشان دهنده این واقـعیت بـود که حاکم شهر مسؤول مـذهبی و سـیاسی آن جامعه اسـت. سـاخت و جـوهر اسلام در این است که مذهب و سـیاست از هـم جدا نباشند.
یک نفر می تواند در دو زمینه فعالیت داشته باشد؛ یعنی: هم حـاکم بـاشد و هم رهبر مذهبی؛ یک ساختمان ـ مسجد ـ نیز مرکز جـلب مـردم در امور سیاسی و مذهبی بود.[32]
ارتباط مـسجد بـا سیاست در این واقعیت نیز مشهود است که مسجد در زمان صلح یا جنگ، در خـدمت جـامعه بود. به قول یکی از نـویسندگان، چـون جـنگ یکی از لازمه هـای نـاگسستنی اوایل اسلام بود، مـسجد نـیز صحنه رویدادهای شبیه جنگ شده بود.[33]
پیدرسن با استفاده از اطلاعات مورخان اولیه اسلام، می نـویسد کـه نتیجه جنگ ها و برخوردهای نظامی مـعمولاً در مـساجد اعلام مـی شـد و مـشاوران جنگی در مسجد حضور داشـتند و دستورها و فرامینی که در رابطه با جنگ صادر می شد، از طرف فرمانده نظامی یا حاکم اعـلام مـی گشت.[34]
عبدالوهاب می گوید: موقعی که مـخلد بـن کـیداد عـلیه حـکومت فاطمیه شورید، سـنّی هـای قیروان (تونس) در مسجد بزرگ شهر جمع شدند و ضمن بحث درباره این شورش، تصمیم گرفتند با نـیروی انـسانی و اسـلحه از آن حمایت کنند. در سال 333 ق هزاران جنگجوی سـنّی در مـسجد قـیروان جـمع شـدند و سـپس به طرف المهدیه، پایتخت و مرکز بنی عبید، به راه افتادند.[35]
بعضی از مساجد از این لحاظ وضع بهتری داشتند؛ مسجد «تنکیز» (Tankiz)، که در سال 717ق در دمشق ساخته شد، از طرف ترکان عثمانی و سـپس از طرف فرانسویان به عنوان دانشگاه نظامی مورد استفاده قرار گرفت؛ سالن های بزرگ مسجد به صورت کلاس در آمد و از آن ها به عنوان خوابگاه نیز استفاده می شد.[36]
ماهر می نویسد: مـوقعی مـی توان به نقش سیاسی در جامعه اسلامی پی برد که بدانیم نام «خلیفه» در مراسم نماز جمعه نشانه ادامه قدرت و حکومت او و حذف نام او از خطبه های نماز جمعه به مفهوم مرگ، کناره گـیری و یـا از کار برکنار شدن خلیفه بوده است.[37]
تنبیه و گوش مالی نیز گاهی از طرف خلیفه و عمّال او در مسجد انجام می گرفت و در کارهایی از این نوع، تنبیه جنبه رسـمی بـه خود می گرفت؛ مثلاً دسـتور داده شده بود که هیچ کس نباید آن عده از همراهان پیامبر(صلی الله علیه وآله) را که با خلافت حضرت علی(علیه السلام) مخالف بودند، طرف داری نماید. می گویند کـه لعـن و نفرین به این هـمراهان پیـامبر بر دیوار مساجد بغداد ـ آن زمان ـ نوشته شده بود.
قطعاً این اقدامات تبلیغاتی تنها از طرف متعصبان مذهبی به عمل نمی آمد، بلکه فرصت طلبان سیاسی نیز به آن دامن می زدند. مبلغان ماهر بـه نـام «داعیان»، در بعضی از مساجد استخدام شده بودند تا درباره صفات مذهبی و سیاسی حکام وقت سخنرانی کنند.
توفیق، نویسنده عرب، در این مورد می نویسد: در زمان سلطنت الحاکم (411 ـ 386 ق)، مبلغان استخدام می شدند تـا در «جـامع الأزهر» بـه تبلیغ سلسله فاطمی بپردازند.[38]
این اختلاف عقاید نتایج برخورد شدید بین گروه های مخالف بود. خلیفه عباسی، المـقتدر، دستور داده بود که مسجد «براثا» واقع در بغداد، خراب و از بین برده شـود. ایـن دسـتور به این دلیل صادر شده بود که شیعیان بغداد در آن مسجد، نام همراهان پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را بـر زبـان آورده و علیه خلیفه مطالبی گفته بودند. همچنین می خوانیم که در حوالی سال 365 ق. دانـشجویان و اسـتادان سـنّی مسجدالازهر به شدت نسبت به انتخاب علی بن نعمان، که تحت الحمایه خلفای فاطمی بـود، به ریاست قضات یا «قاضی القضات» الازهر مخالفت نشان دادند و در نتیجه این مـخالفت، بسیاری از استادان دستگیر و زنـدانی گشتند.[39]
5. مـسجد؛ محل بیت المال مسلمانان
مسجد در صدر اسلام و سپس در زمان های بعد، مکانی برای حفظ خزانه مملکت اسلامی بود. در کتب تاریخ اسلامی، فراوان اشاره شده است به جایی در مسجد به نام «قبه بـیت المال» که خلفا ثروت نقدی عمومی را که از طریق زکات و مالیات اسلامی و غنایم جنگی به دست می آمد، در آن جا جمع و حفظ می کردند.
تقی الدین المقریزی در کتاب خطط درباره مسجد جامعی که عـمروبن العـاص در فسطاط مصر بنا کرد، می گوید: بیت المال مسلمانان در بالای فوّاره در مسجد جامع قرار داشت، که آن را اسامه بن زید تنوخی، متوّلی مصر در سال 970ق بنا کرد. در آن زمان، امیر مـصر عـبدالملک بن رفاعه الفهمی بود.[40]
ابن رسته، از علمای قرن سوم هجری، بیت المال مذکور را در کتاب الاعلاق النفسیه (ص116) توصیف کرده و گفته است: این مکان، شبیه قبه ای بود که دارای درهایی از آهن بود و در سـمت جـلوی منبر قرارداشت.[41]
مسجد جامع ابن طولون، که در سال 263 در قاهره ساخته شد، به دستور خود وی، پس از عشا قفل و بسته می شد؛ زیرا بیت المال در آن قرار داشت.[42]
این مسأله، که خزانه دولت یـا بـیت المال در مسجد جامع شهر نـگه داری مـی شد، نشانگر ارتباط محکم بین مذهب و سیاست بود. بیش تر صاحب نظران معتقدند که این رسم از زمان های اول حکومت خلفا شـروع شـد؛ آن هـا مسجد را محل امنی برای نگه داری ثروت ملی مـی دانـستند.
ماهر می گوید: خزانه شهر دمشق برای مدتی در مسجد اموی نگه داری می شد.[43]
پیدرسن می نویسد که در فلسطین، خزانه هـر شـهر در مـسجد جامع آن شهر نگه داری می شد.[44]
6. مسجد و قضاوت
«المسجدُ قصرُ العدلِ» تعبیری اسـت که طه الولی در کتاب المساجد فی الاسلام به کار برده است.
حضرت علی(علیه السلام)، امیرالمؤمنین و خلیفه رسول الله(صلی الله علیه وآله) ایـام مـعیّنی از هـفته در مسجد جامع می نشست تا بین مردم قضاوت نماید و در پرتو عـدالت اسـلامی، به حل و فصل اختلافات و منازعات مردم می پرداخت.[45]
دائرة المعارف اسلام از کار قضاوت در مساجد به عنوان یک فـعالیت سـیاسی نـام برده، می نویسد: این واقعیت که مسجد به عنوان دادگاه قضاوت مـورد اسـتفاده قـرار می گرفت، نشان دهنده فعالیت های سیاسی مسجد بود؛ زیرا از ابتدا، در جامعه مسلمانان، صـدور رأیـ بـه طریق حکمیّت از وظایف حاکم به شمار می آمد و چون بنیانگذار اسلام، حضرت محمد(صلی الله عـلیه وآله)، بیش تر اختلافات را در مسجد حل و فصل می کرد، بنابراین، انجام این گونه امـور، در مـسجد پیـش از تشکیل دادگاه های معمولی، از کارهای عادی بود.[46]
7. مسجد، مرکز آموزش
مساجد نهادهای اساسی آموزش در زمینه هـای قـرآن، احکام، اخلاق و علومی مانند کلام و فقه بوده اند. در پیوند با همین نقش آمـوزشی، بـه تـدریج، مساجد عهده دار کتابخانه های عظیم و پر رونقی شدند که در برخی از شهرهای ایران امروز نیز وجود دارد.[47]
مـساجد مـحل پرورش استادان بزرگی بودند که بعدها خود از علما و مدرسان بنام اسلام گردیدند. طـی قـرن هـا، که تمدن اسلامی سیر نزولی خود را طی می کرد، مساجد دیگر به عنوان یک نـهاد اسـلامی، نـقش ها و کارکردهای مذکور را ایفا نمی کرد. با توجه به تحولاتی که در اروپا رخ داده بـود و در آنـ کلیسا صرفاً نقش عبادی داشت، در بازتاب این تحول فکری بر جوامع اسلامی، در کشورهای اسلامی نیز مـساجد از نـقش اصلی خود تهی گردید و تنها به یک بعد آن، که عبادت بـود، تـوجه می شد.
8. مسجد و دانشگاه
مبالغه نیست اگر گفته شـود کـه مـسجد در گذشته، همان نقشی را داشت که دانشگاه هـا و مـؤسسات آموزش عالی کنونی دارند. اساطین علما، که مسلمانان به آن ها مباهات می کـنند، حـیات علمی خود را در رواق های مساجد سـپری مـی کردند و آن گـاه کـه بـهره کافی کسب می نمودند، حلقات درس تـشکیل مـی دادند و به تعلیم می پرداختند. از این رو می توان گفت که مساجد مـسلمانان در هـیچ روزی از حلقه درس علما و طلاب خالی نبوده، حـتی امروزه نیز در این زمـینه، مـساجد همچون ستارگان فروزانی می درخـشند و هـمه ساله هزاران استاد از این مساجد و مؤسسات وابسته به آن ها خارج می شوند و بـه نـشر اسلام و علوم اسلامی می پردازنـد. از جـمله ایـن مساجد، مسجد جـامع القـرویین، جامع الازهر و جامع عـتیق مـی باشد. به طور کلی، نقش نیرومند مسجد در فرهنگ، اقتصاد، سیاست و وحدت مسلمانان برکسی پوشـیده نیست.
مـارسل بوازار در کتاب L، Humanisme de L، Islam در بخش «اسلام در جهان امـروز»، در ایـن باره مـی نـویسد: مـسجد عامل نیرومندی در همبستگی و اتـحاد مسلمانان جهان است و اهمیت اجتماعی و فرهنگی آن را از این بابت، نمی توان نادیده گرفت، به خصوص در روزگـار مـعاصر، که مسلمانان شور و حرارت صدر اسـلام را دوبـاره از خـود نـشان مـی دهند، مساجد بـه صـورت مراکز تربیت روحانی و پایگاه جنبش امّت مسلمان نسبت به ستمگران و سلطه جویان در آمده است. اندک انـدک مـساجد مـوقعیت سال های نخستین ظهور اسلام را به دسـت آورده انـد. تـأسیس کـتابخانه هـا و تـالار اجتماعات در درون مساجد این حقیقت را آشکار می سازد که مساجد در اسلام بدان گونه که بعضی پنداشته اند، منحصراً برای ادای فریضه نماز نیست و یقیناً یکی از مراکز سیاسی و فرهنگی مـهم اسلام است. اقامه نماز جمعه وسیله ای است برای گردهمایی مسلمانان در روز تعطیل و طرح مسائل مهم اجتماعی و بحث و گفتوگو در باب کمبودهای رفاهی؛ نظیر بهداشت، مسکن، تصمیم گیری های سیاسی، مسائل حرفه ای و غـیر آن در حقیقت، برپایی نماز جمعه به کار گرفتن عبادت خداوند است در راه خدمت به امّت. گردهمایی جمعه، به ویژه در سال های اخیر، در ممالک آزاد شده توسط اسلام، تأثیر و کارایی بسیاری داشته اسـت. در ایـن سال ها، علی رغم تفرقه و پراکندگی سیاسی مردم، گردهمایی مسلمانان ناخشنود از حکومت های ستمگر فاسد، در درون همین مساجد طرح قیام عمومی و مبارزه علیه سـتمگران را ریـخته و تزلزلی در ارکان فرمان روایی دسـت نـشاندگان استعمار غرب پدید آورده است؛ کاری که احزاب و گروه های سیاسی مخالف در ممالک غرب از انجام آن هنوز ناتوانند.[48]
امام خمینی(رحمه الله)، بنیان گذار جمهوری اسلامی ایـران، در ایـن زمینه نقش مسجد در صـدر اسـلامی بیاناتی دارند:
ـ «در صدر اسلام، همان مسجدی که عالم در آن بود، همان مسجد هم، ارتشی بود و سردارهای سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز می خواندند و با هم عبادت می کردند و بـا هـم جنگ هم می کردند.»[49]
ـ «در صدر اسلام، مساجد، محافل و نمازها جنبه سیاسی داشته است. از مسجد راه می انداختند لشکر را به جنگی که باید بکنند و به آن جایی که باید بفرستند؛ از مسجد مسائل سـیاسی طـرح ریزی مـی شد... مع الاسف، مساجد را ما کاری کردیم که بکلی از مصالح مسلمین دور شد و با دست ما، آن طرح هـایی که برای ما ریخته بودند، پیاده شد.»
ـ «ارتش اسلام هر جا رفـته اسـت و سـردارهای اسلام هر جا پاگذاشتند، همان جایی که پاگذاشتند، اول مسجد درست کردند؛ وقتی به قاهره رسیدند، اول خط کـشیدند بـرای مسجد و هرجا این طور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسـلام بـرای آبـاد کردن مساجد، محراب، کوشش می کردند.»[50]
ـ «اسلام مساجد را سنگر قرار داد، وسیله از باب این که از همین مـساجد، از همین جمعیت ها و جماعت... همه اموری که اسلام را به پیش می برد و قـیام را به پیش می بـرد، مـهیا باشد.»[51]
آموزش در مساجد
مسلمانان در نخستین قرن های هجری، بیش از هر چیز، به بحث و تحقیق درباره قرآن و احکام آن و احادیث و روایات و درایت آن ها و زبان و فرهنگ عربی، که ملازم قطعی و دایمی دین بود، توجه داشتند. هـمه این کوشش ها فقط در راه تحکیم مبانی دین و نشر و تعلیم آن انجام می گرفت. به همین دلیل، مراکز اجتماعات دینی برای مسلمانان، در حکم قدیمی ترین مراکز تعلیمی هم بوده است و حتی اگر بـخواهیم از مـدارس کهن کشورهای اسلامی سخن به میان آوریم، باید مساجد را مورد توجه قرار دهیم و پس از آن هم که ساختن مدرسه برای تعلیم علوم شرعی معمول شد، معماری مخصوص مساجد در آن ها مؤثر واقع گـردید. بـاید در نظر داشت که پس از ایجاد و توسعه مدارس، مساجد نیز مانند سابق، جنبه تربیتی و تعلیمی خود را حفظ کرد. علت اساسی آن که مساجد به شکل مراکز آموزشی درآمد، تعلیم علوم شرعی بـود. بـنابراین، در درجه نخست، علم قرائت قرآن و تفسیر و حدیث و فقه در مساجد و همچنین تعلیم زبان و ادب عربی مورد توجه بود.[52]
الف ـ مساجد دانشگاهی کهن
«مسجد النبی»، که هم زمان با هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بـه مـدینه بـنیاد گردید، در واقع، کهن ترین دانـشگاه اسـلامی و پایـگاه اساسی ترین تعلیمات در تاریخ آموزش اسلامی بوده است. با توجه به این که در مسجد مدینه، حلقه های درس با شرکت پیـامبر(صلی الله عـلیه وآله) تشکیل می شد، محافل ادبی با حضور ایـشان تـشریف می یافت و مسائل حقوقی، سیاسی، فقهی و نظامی با هدایت و راهبری آن حضرت بحث و بررسی می شد، با اطمینان می تـوان گـفت کـه شالوده تعلیمات عالی نیز در زمان حیات بنیانگذار اسلام ریخته شد.[53]
تـا روزگار خلیفه دوم، که مرزهای اسلامی از حدود جزیره العرب فراتر نرفته بود، مسجد النبی(صلی الله علیه وآله) در مدینه و مـسجدالحرام در مـکّه و گـاهی نیز خانه اصحاب در آن دیار مراکز فعّال تعلیمات اسلام بود. در اواخر دهـه دومـ، با افزایش چشمگیر دامنه فتوحات مسلمانان، مرزهای اسلام از سوی شرق و غرب گسترش یافت و جمع کثیری بـه آیـین اسـلام گراییدند که در زبان و نژاد، با اعراب مسلمان مغایرت داشتند. از این زمان، آمـوزش زبـان عـربی برای درک معانی آیات قرآن و تعالیم اسلام در سرزمین های فتح شده آغاز گردید و آن دسته از اصـحاب پیـامبر(صلی الله عـلیه وآله) و تابعان ایشان، که دعوت به اسلام و تعلیم مبانی دین را بر حضور در صحنه هـای پیـکار ترجیح می دادند، در مساجد نوبنیاد به آموزش پرداختند. این مساجد ابتدا در شهرهای کـوفه، بـصره، حـیره و مدائن بنیاد گردید و به دستورخلیفه دوم برخی از صحابه رسول الله(صلی الله علیه وآله) مأمور اقامه نـماز و آمـوزش قرآن و مسائل دین شدند.[54]
فاصله زمانی آغاز سده دوم تا پایان سده سوم هجری را مـی تـوان از درخـشان ترین دوره های تعلیمات مسجدی یا به عبارت دیگر، عصر فعالیت آموزشی دانشگاه های عمومی دانـست؛ زیـرا دستاوردهای مسلمانان در مسائل گوناگون علمی و فکری در این دوره از تاریخ اسلام و نیز آن قسمت از پیـشرفت هـای اقـتصادی، اجتماعی، عمرانی، که پس از استیلای عباسیان به وجود آمد، تأثیر قابل ملاحظه ای در ایجاد هوشیاری و جنبش عـلمی در مـساجد گـردید. توجه دقیق به اجتماعات و تشکیل جلسات علمی در مساجد بزرگ و مشهور آن زمان و مـجامع مـمتاز و مناسبی که با شرکت متفکران و دست اندرکاران مسائل تعلیماتی در آن مراکز به وجود آمد، همه دلایل کـافی و آشـکاری بر میزان پویایی و باروری فکری و علمی قابل ملاحظه در آن دوره از تاریخ اسلام است.[55]
در این جـا بـه معرفی مشهورترین مساجد آموزشی و یا «مساجد دانـشگاهی» مـی پردازیم:
1ـ مـسجد نبوی در مدینه: از نخستین مراکز علمی در تاریخ اسـلام مـسجدالنبی(صلی الله علیه وآله) است که به وسیله پیامبر(صلی الله علیه وآله) و پس از هجرت آن حضرت به مـدینه در سـال اول اقامت وی در آن شهر بنیاد گردید. مـسجدالنبی(صلی الله عـلیه وآله) بـه مـرور ایـام و گذشت زمان، دست خوش پاره ای تحولات و اصـلاحات شـد تا سرانجام به صورت کنونی در آمد.
پس از رحلت آن حضرت، بزرگان صحابه و سپس تابعان در ایـن مـسجد به تدریس و تعلیم می پرداختند. تـعلیم مبانی فقه مالکی بـه دسـت بنیانگذار آن، امام مالک، در ایـن مـسجد آغاز شد. با آن همه اعتبار و عظمتی که برای این مسجد فراهم گردید، تـدریس و بـحث در زمینه مسائل دینی و علمی، حـتی در زمـان پیـامبر(صلی الله علیه وآله) نـیز مـنحصر و محدود به این مـسجد نـبود و در خود مدینه مساجد دیگری، اگرچه کوچک تر و محدودتر از مسجد بزرگ نبوی، فعالیت آموزشی داشتند.[56]
بـنا بـه گفته سهیلی، در شهر مدینه علاوه بـر مـسجدالنبی(صلی الله علیه وآله) نُه مـسجد دیـگر بود که در همه آنـ ها با اذان بلال، اقامه نماز می شد. همچنین به گفته بکیر بن عبدالله بن الاشـجع کـه داود و دارقطنی به ترتیب، در مراسیل و سنن خـود آن را روایـت کـرده انـد، از جـمله آن نه مسجد، مـسجد «راتـج»، مسجد «بنی عبدالاشهل»، مسجد «بنی عمروبن مندول» و مسجد «جهنیه و اسلم» بود.[57]
غزالی نیز در کتاب فاتحه العلوم چـنین یـاد کـرده است که: «مکحول گفته است: ده تن از اصـحاب رسـول خـدا(صلی الله عـلیه وآله) گـفتند: ما در مسجد قبا سرگرم فراگیری دانش بودیم که ناگهان پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) در آن جا حضور یافت و فرمود: آنچه می خواهید، بیاموزید و خدای شما را پاداش ندهد، مگر آن که بـکار بندید آنچه را که فرا می گیرید.»[58]
2ـ مسجدالحرام در مکّه: این مسجد از مسجدالنبی(صلی الله علیه وآله) در مدینه کهن تر است. اما تنها پس از فتح مکه در سال هشتم هجری، در زمینه اهداف و اغراض اسلامی مورد استفاده قرار گـرفت. تـمامی دوران امویان و نیمه اول عصر عباسی از درخشان ترین مراحل تعلیماتی این دانشگاه بزرگ ملّی بوده است. رازی به نقل از حمیدی گفته است: بنابر مشهور، مجالس حلقه فتوا در مسجدالحرام به ترتیب بـه عـبدالله بن عباس(م.68ق) و پس از وی به عطاء بن ابی رباج و سپس به ابن جریج ابوخالد(م.149ق) بعد به مسلم بن خالد رْنجی، آن گاه بـه سـعید بن سالم قداح و پس از او به مـحمد بـن اوریس شافعی(م.204ق) اختصاص داشت.[59]
3ـ مسجد جامع بصره: این مسجد در سال 41ق به دست زیادبن ابیه، عامل معاویه بن ابی سفیان بر بصره، تجدید بـنا یـافت. نهضت معتزله، که در جـریانات فـکری و سیاسی عصر اول عباسی تأثیر بزرگ و قابل ملاحظه ای داشت، نخست در جامع بصره پدیدار گشت.[60]
4ـ مسجد جامع کوفه: این مسجد در سال 17ق بنا نهاده شد. انتقال حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) بـه کـوفه و انتخاب این محل به عنوان مرکز حکومت اسلامی از سوی آن حضرت در شکوفایی و جنبش علمی این مسجد تأثیری چشمگیر داشت. جامع کوفه پیوسته مسیر رشد و ترقی را پیمود تا در آغاز دولت عباسی، از مراکز مـهم حـل و عقد عـلوم و معارف اسلامی گردید و با جامع بصره به رقابت برخاست و مسائل و مبادلات علمی و ادبی بین این مرکز دیـنی و ادبی اسلامی در بارور ساختن علوم عربی به مقدار زیادی مؤثر افتاد.[61]
عـلامه مـرحوم اسـتاد زکی(پاشا) دو دانشگاه بزرگ بصره و کوفه را از نظر روابط علمی و ادبی و رقابت های فیمابین و آثار متبادلی که بـا یـکدیگر داشته اند با دو دانشگاه بزرگ انگلیسی ـ آکسفورد و کمبریج ـ همانند دانسته است.[62]
5ـ مسجد جامع فـسطاط (جـامع عـمرو): این مسجد بزرگ در سال 21ق به وسیله عمرو بن العاص (م.42ق) بنیاد گـردید و از همان روزهای نخست، برای مسائل آموزشی مورد استفاده قرار گرفت و در طول حیات خـود، مورد توجه و عنایت دولت هـای طـولونی و اخشیدی و فاطمی بود. روش آموزشی معمول در این مسجد غالباً مبتنی بر مذهب شافعی بوده است.[63]
مساجد دانشگاهی یا دانشگاه های عمومی و آزاد را تقریباً در همه سرزمین های اسلامی می توان یافت. معروف ترین آن ها عـبارتند از: جامع دمشق در شام(اواخر قرن اول)، جامع زیتونیه در تونس(اوایل قرن دوم)، جامع منصور در بغداد(نیمه اول قرن دوم)، جامع اعظم قریه در اندلس(نیمه دوم قرن دوم)، جامع قزوین در فاس مراکش(نیمه اول قرن 3)، جـامع الازهـر در مصر(نیمه دوم قرن 4).
ب ـ مساجد دانشگاهی در ایران
نمونه این مساجد دانشگاهی در ایران اسلامی فراوان به چشم می خورد و ایرانیان در استفاده آموزشی از این مساجد، اگرچه فضل تقدم را از آن خود نساختند، اما بسیار سریع دسـت بـه کار شدند. در قرن اول هجری، مسجد آدینه سیستان ساخته شد و حسن بصری در آن به آموزش پرداخت.[64]
در اواخر همان قرن، مسجد جامع بخارا پای گرفت و حلقه های درس در آن تشکیل شد. در قرن های بعد، نمونه ایـن مـساجد در نیشابور، همدان، کرمان، یزد، قزوین، شیراز، اصفهان و حتی بخش ها و شهرهای درجه دوم چون بردسیر کرمان تأسیس شد و مورد استفاده عالمان و متعلمان قرار گرفت.[65]
صاحب عباد می نویسد: یکی از مراکز مـعتبر عـلمی ـ اسـلامی در مرکز ایران، شهر تاریخی اصـفهان اسـت کـه چهره های درخشان تاریخی و ادبی و شخصیت های بارز علمی همچون حمزه اصفهانی، ابن واضح یعقوبی، ابوالفرج اصفهانی، حافظ ابونعیم اصفهانی، راغـب اصـفهانی و وجـود مساجد کهن و مراکز متعدد علمی نام این شـهر را از هـمان سده های نخستین اسلام در تاریخ فرهنگ تمدن اسلامی به عنوان «دارالعلم شرق» شهرت داده است.[66]
نیشابور، که یکی از مراکز مهم سـیاسی و عـلمی خـراسان بود، از این گونه مساجد بزرگ که در آموزش و پرورش از آن ها استفاده مـی شد، فراوان داشت؛ مانند مسجد «جامع منیعی» و مسجد «مطرزی» و مسجد «قدیم».[67]
در بردسیر کرمان، مسجد بزرگی به نام «جامع تـورانشاهی» وجـود داشـت و در آن کتابخانه ای دارای پنج هزار جلد کتاب بنا شده بود. در یزد، علاءالدوله کـالنجار، از امـرای دوره سلجوقی، مسجدی داشت که به «جامع قدیم» یا مسجد «قدیم جمعه» مشهور شده و تا دیرگاه ـ یـعنی: حـدود قـرن نهم ـ مورد استفاده اهل علم بود.[68]
استفاده از مساجد به عنوان دانشگاه و تشکیل کـلاس هـای درسـی در زمینه های فقه، اصول، تفسیر و کلام اکنون در حوزه های علمیه بزرگ و کوچک رایج اسـت و عـلاوه بـر جنبه های علمی، جنبه های تربیتی و اخلاقی در آن ها مدّ نظر استادان و طلاب می باشد.
پژوهـشی پیـرامون عوامل مؤثردرجذب نسل جوان به مسجد
نسل جوان و ویژگی های آن
دوران نوجوانی و جوانی، هر کـدام نـسبت بـه دوره پیش از خود مرحله مستقلی از حیات به حساب می آید؛ دوره ای که به عـلت وجـود تمایلات متضاد، عده ای از دانشمندان آن را مبهم ترین دوران زندگی می شمارند. با همه بررسی هـا و تـجزیه و تـحلیل هایی که در این زمینه به عمل آمده است، باز هم نقاط مبهم و تاریک بسیاری در آن وجـود دارد.
دوران نوجوانی و به خصوص مرحله بلوغ را ولادتی تازه ذکر می کنند و این بـه دلیـل ویـژگی های آن است، به گونه ای که گویی رابطه ای بین این فرد با دنیای سابقش وجـود نـدارد؛ دوره ای کاملاً مستقل و از لحاظ تجربه کاملاً متفاوت با گذشته.
این مرحله از حیات سن خـواستن، بـه شگفت آمدن، طرد و گاهی تمکین، سر فرود آوردن، نفی و انکار، حمله و سرکوب کردن است، سن مـبارزه و تـلاش و کار و کوشش است؛ به همراه رشد بدن، عواطف و احساسات گرم و آتشین نـیز در آن پدیـد می آید، سن خود نمایی و غرور اسـت، سـن بـلند پروازی است، سن استقلال طلبی است، هیجان و بـی قـراری است، افراط و تندروی است و در عین حال، سن خودشناسی و به خود آمدن است.
اسلام ایـن نـسل را از بزرگ ترین سرمایه ها تـلقی کـرده و از نیرویشان در جـهت خـیر و سـعادت استفاده نموده است. از شور و نشاط جـوانان، از قـدرت جسمی شان استفاده بسیاری برده شده و بسیاری از مشکلات جامعه اسلامی زمان پیـامبر(صلی الله عـلیه وآله) از طریق آنان رفع گردیده است.
پیـامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از هـمان آغـاز، توجهی فوق العاده به ایـن نـسل داشتند و با استفاده از زمینه فطری آن ها کوشیدند آنان را به اصول اخلاقی و مذهبی آشـنا کـنند و به سوی خیر جهت دهـند. در دوران پیـش از هـجرت، همین نوجوانان بـا نـمایش برنامه مذهبی و نماز و دعـایشان مـشرکان را به تعجب و ستوه آوردند. سعدبن مالک هفده ساله از مبارزان سر سخت مشرکان، نمونه ای از ایـن جـوانان است.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با مـلاحظه شـرط صلاحیت و ایـمان و عـقل و هـوش آنان و علم و اخلاق و تـدبیرشان به برخی از آنان مسؤولیت هایی می دادند؛ مصعب بن عمیر نخستین مأمور اعزامی پیامبر(صلی الله عـلیه وآله) به مدینه برای تبلیغ اسلام بـود، در حـالی کـه سـن و سـال کمی داشت، عـتاب جـوانی 21 ساله و نخستین فرماندار مکّه از سوی پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از پیروزی اسلام بود، اسامه جوان هجده ساله، فـرمانده سـپاه اسـلام در جنگ با روم بود.[69]
این جوانان و افراد مـشابه دیـگر از آغـاز، خـود را بـرای تحمل هـرگونه آزار و شکنجه آماده کرده و برای دفاع از حریم اسلام صف بسته بودند. این هنر رسول گرامی(صلی الله علیه وآله) بود که توانست از این قدرت ها و توانایی ها برای عزت و سـعادت اسلام و جامعه شان استفاده کند و از هدر رفتن این نیروها جلوگیری نماید.
مرحله بلوغ و نوجوانی فرصتی است بزرگ و طلایی که اگر در این دوران، جوانان نیکو پرورش یابند، موانع و مشکلات تربیت و هدایت از سر راهـشان بـرداشته شود، می توانند نیرویی شگفت انگیز در خدمت سعادت خود و دفاع از جامعه و ارزش های انقلاب اسلامی باشند.
خطر مهم این است که بسیاری از نوجوانان و جوانان به علت بی بند باری، هیجانات، و بـی قـراری ها، افکار تند و بی حساب، وهم و خیال و طغیان، تن به افراط و تندروی داده، یا به کارهای ناپسند و خطر آفرین و هولناک دست می زنند.
از سـوی دیـگر، اینان نیاز دارند به قـدرت و اهـمیت خود پی برند و خود را آن چنان که هستند، پذیرا شده، محترم بشمارند و برای خود ارزش و کمال قایل شوند. آنان نیاز به مربیانی دارند که به صورت غـیرمستقیم و البـته گاهی نیز مستقیم آن هـا را بـه خواسته هایشان برساند و به سوی هدف راهنمایی شان نماید.
توصیه اسلامی در رابطه با طرز برخورد و طرز تلقی از نوجوانان و جوانان این است که آنان را باید چون وزیر و مشاوری برای خود برگزید و در کـارها و حـوادث، آن ها را هم راه خویش و هم قدم خود به حساب آورد و با مشاوره ها و هدایت ها، آن ها را به تدریج در حل مسائل و مشکلات یاری داد.
همه روان شناسان بین بلوغ و جهش ناگهانی احساسات مذهبی رابـطه ای قـایل اند و حـتی می گویند: نهضت مذهبی در بین آن ها که قبلاً نسبت به مذهب لاقید بودند دیده می شود. تـمایلات ایمانی و اخلاقی نشو و نماهای مذهبی در آن ها زنده می شود و علاقه مـند مـی کـردند تا از علل و مفاهیم آن باخبر شوند.
شکفته شدن تمایلات اخلاقی، آنان را به جستوجوی حق و پی بردن به حقیقت مـی فـرستد و هم آنان را وامی دارد در این سن، به زهد و تقوا و عبادت روی آورند، می کوشند درهـای مـعرفت را بـه روی خود بگشایند و فطریات نهفته شده را در خود بیدار سازند، عشق به خدا در آنان شدت می یـابد و یا احساس قبلی شان درباره خدا متفاوت می گردد، جهش های عارفانه ایـ در آن ها پدید مـی آیـد، روابط انسان با خدا که برای آنان بی مفهوم بوده، در این سن مفهوم پیدا می کند.
به عقیده برخی از روان شناسان (استانلی هال)، این احساسات در حدود شانزده سالگی پیدا می شود. برخی دیـگر دوازده سالگی را سن آغاز آن ذکر کرده اند، با این تفاوت که با گذشت عمر، این مسأله تشدید می شود و البته هر چه شدیدتر شود، تأثیر ایمان در افکار و اعمال بیش تر مـی گردد.[70]
دوران بـلوغ و ایام شباب برای نوبالغان و جوانان دوره توجه شدید به ارزش اشیا و زیبایی های زندگی در شؤون مختلف مادی و معنوی است. بدین روی، اخلاق آنان بر معیار ارزش های زندگی توسعه می یابد و شـخصیت شـان بر همان اساس رشد می کند.
برای آن که نوبالغان و جوانان به اخلاق حمیده و صفات پسندیده متخلق گردند و شخصیت آن ها به خوبی و شایستگی رشد نماید و در نتیجه، به سعادت واقعی نایل گـردند، لازم اسـت همواره به سه نکته اساسی متوجه باشند:
اول. ارزش ایّام عمر: جوانان باید بدانند که هر روز از ایام زندگی آنان به منزله یک واحد از مجموع نقد عمر آن هاست. در نظر اولیای گرامی اسلام، خـوشبختی و سـعادت کـامل نصیب کسانی می شود اسـت کـه از تـمام لحظات عمر خود به درستی استفاده کنند و هر روز، به مقدار یک روز بر کمال معنوی و رشد شخصیت انسانی خویش بیفزایند.
دوم: ارزش های زنـدگی: در نـظر بـعضی از جوانان، علم و ایمان، فضیلت و تقوا، کار و کوشش و نـظایر ایـن ها بزرگ ترین ارزش زندگی است. اینان شخصیت خود را بر وفق این ارزش ها می سازند و سیمای اجتماعی خویش را بـا دسـت یـافتن به آن ها می آرایند.
امام جواد(علیه السلام) از جدّش، حضرت علی(علیه السـلام) حدیث کرده است که فرمود: «معیار ارزش هر انسانی آن چیزی است که وی را نیکو می کند و به او حـُسن و جـمال اجـتماعی می بخشد.»[71]
جوانان موظفند با کمک تعالیم الهی و مربیان لایق، ارزش های واقـعی و ثـمربخش زندگی را به درستی تشخیص دهند و در انتخاب آن ها کمال دقت را معمول دارند و بهترین ایام عمر را در راهی صـرف کـنند کـه سرانجام به آنان عزّ اجتماعی و سعادت انسانی می بخشد.
سوم. حدود ارزش های اخـلاقی: نـکته دیـگری که در رشد صحیح شخصیت جوانان اهمیت بسیار دارد، شناخت اخلاق پسندیده و تمییز آن از صفات ناپسند اسـت. بـرای آن کـه جوانان در فراگرفتن اخلاق پسندیده و رشد شخصیت، به خطا نروند و دچار سیّئات اخلاقی نشوند، لازم اسـت هـمواره از تعالیم دینی و برنامه های علمی استفاده کنند و با کمک راهنمایان شایسته و مربیان لایـق، در راه پرورش خـلقیات خـویش قدم بردارند.
وظیفه مربیان نسل جوان این است که برنامه پرورش جوانان را طوری تنظیم نمایند کـه از طـرفی، حاوی تمام ارزش های ایمانی و اخلاقی، علمی، عملی، جسمی، روانی، مادی و معنوی باشد و از طـرف دیـگر، کـیفیت و کمیّت مواد برنامه را طوری اندازه گیری کنند که اجرای آن برای جوانان سنگین و طاقت فرسا نـباشد، و جـد و نشاط آنان را درهم نشکند و به نیرو و قدرتشان آسیب نرساند.[72]
در آیین مقدس اسلام، تـوانایی و قـدرت افـراد و همچنین رغبت و نشاط آنان در ادای وظایف عبادی و انجام برنامه های تربیتی، مورد کمال توجه قرار گـرفته و ایـن مـطلب ضمن آیات و روایات متعددی صریحاً خاطر نشان شده است؛
ـ «لاَ یُکلِّفُ اللّهُ نَفساً اِلاّ وُسـْعَها» ؛ خداوند به هیچ کس بیش از قدرت و تواناییش وظیفه ای را محوّل نمی کند. (بـقره/286)
ـ «عن ابی عبدالله(علیه السلام): قال: «لاتـُکرهوا اِلی اَنـفسِکم العبادهَ»؛ امام صادق(علیه السلام)فرمودند: عبادت خدا را با بی میلی به نفس خـود تـحمیل ننمایید. [73]
نیمی از پیروزی و موفقیت جوانان در رشد شخصیت و نـیل بـه سـعادت، بر عهده مربیان لایق و مرتبط به بـرنامه جـامع و متناسبی است که برای آن ها تنظیم می کنند و نیم دیگر بر عهده خـود جـوانان و مربوط به طرز عمل آنـان در اجـرای آن برنامه ها.
وظـیفه جـوانان اسـت که در راه رسیدن به ارزش های زندگی و تـأمین خـوش بختی های مادی و معنوی، از فرصت جوانی استفاده نمایند و نیروی خود را با انـدازه گـیری صحیح در انجام وظایف مقرر، طبق بـرنامه تنظیم شده به کـار انـدازند و موجبات تعالی و رشد شخصیت خـویش را از هـر جهت فراهم آورند.
جوانان در راه نیل به ارزش های مشروع زندگی، باید مراعات اعتدال و اندازه گـیری را بـنمایند و از افراط و تفریط بپرهیزند، عبادت بـه انـدازه، کـار به اندازه، اسـتراحت بـه اندازه، ورزش به اندازه، و بـالاخره هـمه چیز را با اندازه گیری صحیح انجام دهند.
اولیای گرامی اسلام(علیهم السلام) در برنامه های تربیتی خـود، بـه این نکته عنایت کامل نموده و پیـروان خـویش را در ادای تمام وظـایف عـلمی و عـملی، عبادی و اقتصادی و مادی و مـعنوی از زیاده روی و افراط و نیز از مسامحه کاری و تفریط برحذر داشته اند.[74]
جوانانی که از برنامه های دینی و علمی بـی نـصیب مانده اند و جوانانی که مربی لایـق نـداشته و یـا داشـته ولی بـه دستورشان عملاً بـی اعـتنا بوده اند، همواره در معرض انحراف های اخلاقی و بیمارهای روانی قرار دارند و احساسات پرشور و حساب نشده جـوانی، آنـان را بـه پرتگاه سقوط و تباهی سوق می دهد.[75]
جوانان از یـک طـرف، بـه دلیـل کـمی سـن و نارسایی عقل و نداشتن تجربه کافی، مردم را کم تر می شناسند و از نیرنگ های افراد خائن بی اطلاع اند و از طرف دیگر، بر اثر این که فطرت پاک انسانی در نهادشان دسـت نخورده و سالم مانده است، به همه مردم با چشم خوش بینی می نگرند و تمام افراد را پاک و منزّه می پندارند. به علاوه، احساسات تند و افراطی به آنان مجال بررسی و تحقیق نـمی دهـد و در کارها بی مطالعه تصمیم می گیرند.[76]
یکی از تمایلاتی که در همه جوانان به طور طبیعی وجود دارد و روی شخصیت شان اثر می گذارد، علاقه به کارهای نو و افکار جدید است. جوانان، ناخواسته تـمام مـمیزات طبیعی و صفات ثابت دوران شباب و اوضاع و احوال اختصاصی زمان خود را منعکس می کنند. آنان شیفته مطالب و مقالات تازه و سبک های نوین روزگار خود مـی بـاشند، به سخنان جدید با کـمال دقـت گوش می دهند و درباره مطالب نو با علاقه فراوان گفتوگو می کنند.[77]
وقتی پیشوای گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) آیین جدید الهی و برنامه های نوین مذهبی خـود را بـه مردم عرضه کرد و بـزرگ تـرین انقلاب سعادت بخش جهانی را پایه گذاری نمود، جوانان با شور و گرمی زایدالوصفی به آن دین مقدس گرویدند و با رهبری پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به منظور امحای عقاید غلط و سنن فاسد به پا خـاستند و بـر اثر مجاهده و کوشش پیگیر خود، توانستند در مدت کوتاهی محیط حجاز را از آن همه پلیدی و ناپاکی تطهیر کنند و جامعه عقب افتاده را به عالی ترین مدارج کمال برسانند.[78]
یکی از مسائلی که لازم است مورد دقت و تـوجه واقـع شود و دانـستن آن برای نسل جوان ضرورت دارد، این است که صفات اخلاقی و عادات اکتسابی، که پایه اساسی و مایه اصلی شـخصیت آدمی در ایام جوانی می باشد، قابل تحول و تغییر است. به عـبارت دیـگر، تـربیت های خوب و بد و عادات پسندیده یا ناپسندی که جوانان آن ها را در دوران کودکی و ایام بلوغ از محیط خانواده و اجتماع آمـوخته و بـدان ها خو گرفته اند تخلف ناپذیر و غیرقابل اجتناب نیست، بلکه در شرایط مخصوص و مـساعد، مـمکن اسـت همه آن صفات تغییر کند و صفات و عادات تازه ای جایگزین آن ها گردد.[79]
ناگفته نماند که عادات خـوب و اخلاق پسندیده نیز مانند سیّئات اخلاقی تحوّل پذیر و قابل تغییر می باشد. بـنابراین، جوانانی که بر اثـر تـربیت های صحیح والدین و مربیان شایسته خود، از دوران کودکی خوب و با فضیلت بار آمده اند، مغرور نباشند و گمان نکنند که خلقیات پسندیده آن ها به هر صورت و در هر شرایطی، باقی و پایدار می مـاند و برای همیشه خوش بخت و سعادتمند خواهند بود، بلکه معاشرت های بد و محیط های فاسد می تواند نتایج خوب دوران کودکی را نابود کند و خلق و خوی پسندیده آن ها را به عادات بد و صفات نـاپسند تـبدیل نماید.[80]
مکتب آسمانی اسلام، که تربیت صحیح و سعادت بخش خود را بر اساس احیای تمایلات عالی انسانی و تعدیل غرایز و خواهش های نفسانی استوار نموده، به وسیله برنامه های علمی و عملی و از راه مراقبت در انـجام فـرایض دینی و تمرین وظایف عبادی و اخلاقی، پیروان خود را در احراز عادات پسندیده تقوا و مالکیت نفس و نیل به ملکات فاضله عدالت و اخلاق تشویق کرده است.[81]
جوانان به دلیل علایق مذهبی، در مجالسی شرکت مـی کـنند که در آن بحث و گفتوگو مطرح باشد و بدین روی، نقش سازمان های مذهبی و اجتماعات و به خصوص مساجد، در این زمینه، می تواند سرنوشت ساز باشد. هم بر اساس وظیفه انسانی و هم بـر اسـاس تـکلیف اسلامی، لازم است به هدایت و راهـنمایی آنـان پرداخت.
والدیـن به عنوان اولین مربیان جوان در محیط خانواده، مربیان مدارس در محیط مدرسه و متولّیان و گردانندگان امور مساجد به عنوان سومین و عمومی ترین مـحیط و جـامعه تـربیتی نقشی مهم و اساسی ایفا می کنند.
تکیه بر مـساجد بـه دلیل نقش تاریخی این پایگاه در زمینه تربیت و تعلیم از یک سو و جنبه دینی و مذهبی آن، که مطابق با فطرت پاک دوران جـوانی و نـوجوانی اسـت، از سوی دیگر می باشد. بنابراین، یکی از اساسی ترین وظایف والدیـن و مربیان تشویق و ترغیب قولی و عملی جوانان و نوجوانان به شرکت در برنامه های مساجد است.
گزارشی از یک تحقیق
بی تردید، در زمینه نـقش تـربیتی مـساجد پژوهش هایی انجام گرفته و منابع متعددی منتشر شده است. اما آنـچه تـوسط نگارنده انجام شده پژوهشی است در زمینه برخی عوامل جذب جوانان به مسجد که با نظرخواهی از جـوانان صـورت گـرفته و نتایج قابل توجهی به دست آمده است.
در این تحقیق، عوامل مورد نظر عـبارت بـودند از: امـام جماعت، وضعیت ظاهری مسجد، کتابخانه مسجد، طولانی نشدن نماز جماعت، هیات امنا، و کانون فـرهنگی مـستقر در مسجد.
جـامعه آماری این تحقیق 438 نفر از جوانان مذهبی استان کرمان بودند که از طریق پرسشنامه پاسخ بـسته، مـورد نظرخواهی قرارگرفتند.
نتایج به دست آمده پس از تجزیه و تحلیل آماری، نشان می دهد که اکـثر قـریب بـه اتفاق جوانان وضعیت ظاهری مساجد (نظافت، ساختمان و امکانات مورد نیاز) را مهم ترین عامل جـذب خـود به مسجد می دانند. طولانی نشدن نمازهای جماعت، ویژگی های امام جماعت، کـتابخانه، کـانون هـای فرهنگی، و هیات أمنا ـ به ترتیب ـ در درجه بعدی از اهمیت قرار دارند. درجه بندی عوامل مزبور بـدین قـرار است:
1ـ وضعیت ظاهری مسجد، 1/81 درصد؛
2ـ طولانی نشدن نمازهای جماعت، 2/72 درصد؛
3ـ امام جماعت مسجد، 8/69 درصد؛
4ـ کتابخانه مـسجد، 6/55 درصد؛
5ـ فـعالیت کـانون های فرهنگی مساجد، 54 درصد؛
6ـ هیئت امنای مسجد، 6/36 درصد.
با توجه به نتایج مذکور و بررسی نتایج تحقیقات دیـگری کـه در ایـن خصوص انجام گرفته است، در مجموع راهکارهای عملی ذیل به منظور جذب جـوانان بـه مسجد پیشنهاد می شود:
نکات کاربردی و پیشنهادی
1- توسعه و ارتقای فعالیت های فرهنگی و سیاسی؛
2- افزودن بر جاذبه های مسجد؛ مـانند بـرگزاری کلاس های هنری و علمی در رشته های گوناگون، تأسیس مکان های مناسب ورزشـی و دعـوت از مربیان با تجربه برای آموزش، برگزاری اردوهـای سـیاحتی و زیـارتی، نمایش فیلم و اجرای تئاتر و مانند آن با رعـایت مـوازین اسلامی.
3ـ تقویت مساجد از نظر امکانات ظاهری؛ مانند رسیدگی به ساختمان مسجد، نظافت و امکانات گـرمازا و سـرمازا از آن جا که در حال حاضر، بـیش تـر مساجد زیـر نـظر مـرکز رسیدگی به امور مساجد اداره می شـوند، ایـن مرکز می تواند با همکاری نهادهای مستقر در استان ها و شهرستان ها، مـانند اداره کـل ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و پایـگاه های بسیج، به تـقویت مـادی و معنوی مساجد همت گمارد.
4ـ یکی از عـوامل مـهمی که بر اساس نتایج تحقیق، نقش تعیین کننده ای در جذب نسل جوان دارد، «امام جـماعت مـسجد» و ویژگی های اخلاقی و رفتاری ویـ در بـرخورد بـا نمازگزاران است. بـنابراین، دقـت در انتخاب امام جماعت بـا ویـژگی های خاص (خوش رفتاری با جوانان، برخورداری از تقوای کافی و مانند آن) از نکات مهمی اسـت کـه مرجع اعزام کننده باید مورد نـظر قـرار دهد.
5ـ از عواملی کـه در جـذب نـسل جوان به مسجد نـقش زیادی دارد، طولانی نشدن نمازهای جماعت است. امام جماعت با در نظر گرفتن این نکته، که جـذب و پس از آن حـفظ جوانان در مسجد، به ظرافت های خـاصی نـیاز دارد، بـاید تـلاش نـماید تا رعایت حـوصله و وقـت نمازگزاران، به ویژه قشر جوان، را بنماید.
6ـ تشکیل و تقویت کتابخانه مناسب برای مسجد و در اختیار داشتن کتاب های مـفید و مـتنوع یـکی دیگر از راهکارهای جذب جوانان به مسجد مـی بـاشد. بـرای جـذب و اسـتفاده بـیش تر از امکانات کتابخانه، می توان به برگزاری مسابقات کتابخوانی، قصه نویسی و خلاصه نویسی کتاب و مانند آن اقدام کرد.
7ـ بیان لطافت هاو ظرافت های نمازهای پیامبر(صلی الله علیه وآله)، ائمـّه اطهار(علیهم السلام)، اصحاب والا تبارشان و علمای بزرگوار و رعایت اختصار در نمازهای جماعت؛
8ـ معرفی نماز به عنوان عالی ترین، زیباترین و رساترین سپاس ها از پروردگار در برابر نعمت های مادی که خداوند به ما عطا فرموده است؛
9ـ بـیان آثـار معنوی نماز؛ مانند این که نماز موجب روشنی چشم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می باشد، نماز موجب دوری انسان از فحشا و منکر است و مانند آن؛
10ـ تشویق و تحسین جوانان و نوجوانان نمازگزار با اعـطای جـایزه های متنوع؛
11- تبلیغات گسترده درموردنمازوتوجیه فوایدوارزشمندی آن.
در پایان، لازم به ذکر است که مساجد آن گاه خواهند توانست نقش تاریخی خود را در تربیت عبادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایـفا کـنند که بتوانند مخاطبان خود، بـه خـصوص نسل جوان، را جذب و حفظ نمایند.
پی نوشت ها
1ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362، ج82، ص164؛
2ـ 3ـ محمدبن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1403 ق، ج3، ص422 / ج1، ص268؛
4ـ میرزا حـسین نـوری، مستدرک الوسائل، قم، مـوسسه آل البـیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، 1414ق، ج3، ص361؛
5ـ محمد بن الحسن الحر العاملی، پیشین، ج5، ص263؛
6ـمحمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار بیروت، 1985م، ج1، ص146؛
7ـمحمد بن عمر واقدی، المغازی، بیروت، موسسه الاعلمی، 1989م، ص 152؛
8ـ روح الله الموسوی الخمینی، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان مـدارک فـرهنگی انقلاب اسلامی، 1370، ج 18، ص 67؛
9ـ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 465؛
10ـ ابی جعفر محمد صدوق، علل الشرایع، نجف، المکتبه الحیدریه، 1385 ق، ج 2، ص 325؛
11ـ میرزا حسین نوری، پیشین
12ـ محمد بن الحسن حرّ عاملی، پیشین، ج 5، ص 372؛
13ـ امام خـمینی، در جـستوجوی راه از کلام امـام، تهران، امیرکبیر، 1361، دفتر دوم، ص 192؛
14ـ ناصر مکارم شیرزای، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363، ج 7، ص 317؛
15ـ عبدالکریم بی آزار شیرازی، تفسیر کـاشف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1363، ج 5، ص 292؛
16ـ 17ـ 18ـ محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، بیروت، دارالمـعرفه، بـی تـا، ج 10، ص 206؛
19ـ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411 ق، ج 16، ص 9 ـ 10؛
20ـ میرزا حسین نوری، پیشین، ج 3، ص 355 / ج 3، ص 363؛
21ـ میرزا حسین نوری، پیشین؛
22ـ ابی جـعفر مـحمد صدوق، الخصال، قم، انتشارات اسلامی، 1362، ج 1، ص 40 / ج 3، ص 483؛
23ـ ابی جعفر محمد صدوق، پیشین؛
24ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 83، ص 373؛
25ـطـه الولیـ، المساجد فـی الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین، 1409ق، ص 159؛
26- 27- 28- 29- Encyclopedia of Islam، V. 3، P. 317.
30ـ محمد مکی السباعی، نقش کتابخانه های مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامی، ترجمه علی شـکویی، ص 32
31- Ibid، V. 3، P. 317.
32- Ibid، V. 3، P. 346.
33 - 34- Ibid، V. 3، P. 348.
35- Abdol - Wahab، Waragal an al - Hadara... V. 1، P. 109
36- Dahman، P. 120
37- Mahir، V. 1، P. 31
38- Muhammad Amin Tawfiq، ... 11
39- Ibid، P. 11
40ـ تقی الدین احمد المقریزی، الخطط، لبنان: مکتبه الاحیاء العلوم، بی تا، ج 2، ص 249
41ـ 42ـ طه، الولیـ، المساجد فی الاسلام، پیـشین، ص 159
43- Mahir، oput، V. 1، P. 18
44- Ency clopedia of Islam، V. 3، P. 349
45ـ طـه الولی، پیشین، ص 162
46- Ibid، V. 3، P. 349
47ـ امام خمینی، پیشین، ص 37 به بعد
48ـ ویلفرد کنت ول اسمیت، اسلام در جهان امروز، ترجمه حسنعلی مهروی، تهران، دانشگاه تهران، 1356، ص 101
49ـ 50ـ 51ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج 18، ص 179؛ ج 18، ص 276؛ ج 17، ص 60
52ـ ذبیح الله صفا، آموزش و دانش در ایران، ص 6 و 8
53ـ عبدالرحیم غنیمه، دانشگاه هـای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران، دانشگاه تهران، 1372، ص 71
54ـ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، القاهره، شرکه طبع الکتب العربیه، 1319 ق، ص 71 و 78
55ـ 56ـ عبدالرحیم غنیمه، پیشین، ص 58، ص 62
57ـ ابن فضل الله العمری، مسالک الابصار، ج 1، ص 131
58ـ محمد غـزالی، فـاتحه العلوم، ص 19
59ـ ابوعبدالله محمد بن عمر رازی، مناقب الامام الشافعی، ص 20
60ـ 61ـ 62ـ عبدالرحیم غنیمه، پیشین، ص 65
63ـ علی مبارک، الخطط التوفیقیه، ج 4، ص 827
64ـ محمدباقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1357، ص 28 به نقل از: ادموند کـلیفورد بـاسورث، تاریخ سیستان، ترجمه حسن اندیشه، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1370
65ـ محمدباقر حجتی، همان، ص 28
66ـ عبدالرحیم غنیمه، پیشین، ص 70
67ـ محمد سلیمان الراوندی، راحه الصدور، تهران، امیرکبیر، 1364، ص 180 / یاقوت الحموی، معجم الادباء، بیروت، داراحیاء التـراث العـربی، بی تا، ص 415
68ـ...تاریخ جدید یزد، ص 67، به نقل از: ذبیح الله صفا، آموزش و دانش در ایران
69ـ 70ـ علی قائمی، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان، تهران، امیری، 1363
71ـ«قیمهُ کُلِّ امْرِء ما یُحْسِنُه.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 17، ص 101)
72ـ محمدتقی فـلسفی، گـفتار فـلسفی؛ جوان از نظر عقل و احساسات، تـهران، هـیئت نـشر معارف اسلامی، 1348، ص 46 ـ 48
73ـ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 86
74ـ 75ـ 76ـ 77ـ 78ـ 79ـ 80ـ 81ـ محمدتقی فلسفی، پیشین، ص 53، 60، 105، 109، 137، 142، 146
سایر منابع
حسین بن السید احمد الوافی، تاریخ الکوفه، النجف، المـکتبه المـرتضویه، 1356 ق
ابـواسحاق هلال ثقفی، الغمارات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سـازمان چـاپ و انتشار
محمدحسین زوار، جنگ میان دولت مصر و گروه های اسلامی
عباس سعیدی رضوانی، بینش اسلامی و پدیده های جغرافیایی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1368
جـلال الدیـن فـارسی، انقلاب تکاملی اسلام، تهران، آسیا، 1357
جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی مـعاصر ایران، قم، دفترانتشارات اسلامی، بی تا
محمد بن محمد النعمان مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدی، تهران، اسلامیه، 1364
رحیم نوبهار، سیمای مـسجد، تـهران، سـتاد اقامه نماز، 1375
رحیم نوبهار، کوی دوست، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و مـعارف اسـلامی، 1376
مجله مسجد، ش. 1 ـ 35
مجله یاد، ش. 18، 20 ـ 22، 35 ـ 36