■ نماز و نقش آن در طهارت روح
نماز و نقش آن در طهارت روح [1]
نماز جامع مراتب کمالیه است. هرچند در آداب و اذکار ظاهر، نماز همگان یکی است، اما در باطن، نماز هرکس خـاص خود اوست؛که: «الطرق الی اللّه بعدد انفاس الخلایق. »
نماز دارای مراتب و مقاماتی است که در هر مرتبه نـماز با مرتبهی قبل فـرق دارد. وقـتی صورت نماز رو به قبلهی ظاهری است و روی جسم به سوی کعبه، باید باطن نماز رو به صاحب کعبه باشد و روی دل به سمت خدای دل. پس رسیدن به قلهی رفیع و ثمین یقین، هرچند دشوار است، لیکن امری است ممکن الوصـول و لازم الحصول تا آدمی به غایت عبادت و بلکه به غایت آفرینش خود برسد و در جوار رحمت حق و یا به عبارت دیگر در جوار حضرت حق، به جاودانگی، جمال و کمال ابدی دست یابد. اسلام آوردن پایینترین درجهی کـمال اسـت و بعد از آن ایمان است و سپس تقوا و در نهایت یقین.
نماز عصارهی اسفار اربعه است
اهل معرفت و عرفان مراتب سلوک قلبی و شهود باطنی را در قالب چهار سفر میپیمایند که بیان آنها به قرار زیر است:
1. سفر من الخـلق الی الحـق: سالک عارف میکوشد تا از طبیعت جسم و ماده عبور کند و عوالم برزخ و مثال را نیز پشت سر بگذارد تا به ذات حق واصل شود و حجابی میان او و خدا نباشد.
2. سفر بالحق فی الحق: در این سـفر، سالک پس از شـناخت ذات حق، با استعانت از او به شناخت کمالات و اسما و صفات خدا میپردازد.
3. سفر من الحق الی الحق بالحق: در این مرحله، عارف به میان خلق بازمیگردد. اکنون او ذات حق را با همه چیز و در همه چیز میبیند. و در قرآن کـریم اسـت که:
«فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ »[بقره: 115]: به هر کـجا روی آوریـد، همانجا روی خداست.
4. سـفر فی الخلق بالحق: در این سیر، عارف به هدایت مردم و کمک به آنها میپردازد تا آنان را نیز در رسیدن به اصل خویش و وصل حـق، یاری دهد.
نـماز جـامع مراتب ذکر شدهی عارفانه است و در حقیقت، سیر مراحل چـهارگانه و حـتی کمترین مرتبه از سفر اول نیز، بدون استعانت از نماز میسور هیچ کسی نبوده و نیست. به همین دلیل است که نماز بر پیامبران گـذشته نـیز کـه سالک برخی مراتب کمال و واجد مراتبی از عروج بودند، واجب بود.
آنجا کـه عارف از خلق به حق میرود، به مقام ملکوت راه مییابد و سپس عقول را پشت سر مینهد تا به ذات میرسد، در واقع از کـثرت بـه وحـدت بار مییابد. و آنجا که به خاطر خصیصه و ویژگی بشریاش به زنـدگی مـادی و گذران جسمانی میپردازد، از وحدت به کثرت باز میآید. و نماز نیز چنین است. چرا که گاهی افعال و اذکـار نـماز از کـثرت به وحدت است، مانند:
« الْحَمْدُ لِلَّه»
؛گاه در همان وحدت است، مانند:
« رَبِّ الْعالَمينَ * الرَّحْمنِ الرَّحيمِ *مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ »
گاه از وحدت بـه کـثرت است، مانند
« إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ »
؛ گاه با حفظ وحدت در کثرت است، مانند:
« اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ *صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ. »
همچنین نیّت کردن، سفر اول است و در اوصاف خدا تأمّل نمودن و قرائت کردن و به رکوع و سجده رفـتن، سفر دوم اسـت. آنگاه به رسالت پیامبر شهادت دادن، سفر سوم و به همهی بندگان صالح خدا رو کـردن و بـه آنـها درود فرستادن، سفر چهارم. تفاوت عرفا، در تعداد سفر و میزان مرتبتی است که در اسفار پیموده و یافتهاند. البته هر مـرتبت و هـر سفر، اثری مخصوص و معرفتی ویژه و یقینی خاص به خود دارد که مرتبت بالاتر علاوه بـر آن را دارد و مـرتبت مـادون کمتر از آن را. البته هر سالک در مراتب بالا از مراتب پایینتر خبردار است و سالک مانده در مرتبت پایین بـیخبر از مـراتب بالاست.
هر مرتبهای از نماز نیز، اثر مناسب آن مرحله و یقین و معرفت مخصوص به آن مرتبه را داراسـت. اسرار نـماز نـیز مراتبی دارد که هر درجهی بالا نسبت به پایین باطنی است و مستور، و هر مرتبهی پایین نـسبت بـه بـالا ظاهری است و مشهود. آنکه مراتب بالاتری از درجات کمالیه را در پرتوی نماز یافته است، چـیزی را مـیداند و مییابد و میبیند که فروتر از او نسبت به آن بیخبر است.
کمال در پرتوی نماز حاصل میشود. یعنی این که انسان میتواند بـه کـمال برسد؛و بلکه به وصال که برتر از کمال است. کمال برتر از سرّ الهـی، سرّ الهـی برتر از حیات روحانی، حیات روحانی برتر از حیات مـلکوتی، حیات مـلکوتی بـرتر از حیات حیوانی و حیات حیوانی برتر از حیات نـباتی اسـت. و این عروج و صعود و شدن و از قطره به دریا پیوستن، تنها در پرتوی نماز حاصل میشود.
نماز و طهارت روح
نـعت«طهارت»به صـفات جلال پروردگار عالم برمیگردد. خـدای بـزرگ دوگونه صـفت دارد: صـفات جـمال و صفات جلال. صفات جمال از صفات ثبوتی و بـرتریهای وجـودی حضرتش است و صفات جلال، از صفات سلبی به شمار میآیند که در آنها زشـتیها و پلیـدیها را از وجود مبارکش دور میکند. «طهارت»، یعنی پاک کردن و زدودن و بـنابراین، چیزهای ناپسند به وسـیلهی ایـن کار از شخص دور میشوند. خود طـهارت از مـظاهر صفات جلال آفریدگار بیهمتاست. همانگونه که در ذات حضرت باری، صفات جمال و جلال هست، در بستر کـردار هـم، این خداوند است که چنین صـفاتی را در خـود دارد.
گـروهی از صفات به جـلال و جـمعی دیگر به صفات جـمال او بـرمیگردند و طهارت از مظاهر جلال است. نظافت یا طهارت برای پاک کردن به کار میآید که دوگونه اسـت؛طهارت یـا حسّی است و نمای بیرونی انسان را صـفا مـیدهد و غبارهای نـاشایسته را مـیبرد، یا مـعنوی است که درون انسان را جـلا میدهد و آلودگیهای روحی و رفتاری وی را از میان میبرد [اخلاق و عرفان در وضو و نماز: 16]. امام صادق(ع)فرمود: «لا صلاة الا بطهور»[جامع آیات و احـادیث نـماز، ج 1: 150].
پاک بودن بیرونی و درونی شرط لازم است بـرای عـبادت و بـلکه بـهرهمندی از آثـار و برکات عبادت، بهطور اعـم و نـماز به طور اخص است. وضو واجبی است که با فهم دقیق و عمیق، و عمل به ظاهر و باطن آن مـیتوان آمـادهی سـفری معنوی و معراجی روحی شد. چه این که نـه ظـاهر نـماز را مـیتوان بـدون طـهارت ظاهر انجام داد و نه به باطن نماز دست یافت بدون طهارت باطن. خداوند کریم میفرماید:
« لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ »[الواقعه/79]: جز دست پاکان و فهم خاصان به آن نرسد.
مرتبهی ظاهری وضو، شستن و مسح کردن برخی از اعضای بـدن با آب پاک است که پلیدیهای ظاهری انسان مرتفع میشود. اما باطن وضو، تطهیر قلب و جان با آب تجلیات الهی است. همانگونه که آب نازل از آسمان، جسم آدمی را پاکیزه میسازد، آب تجلیات خداوند نیز که بر دل انسان نازل مـیشود، قلب بـاطن او را تطهیر میکند.
نمازگزار با شستن صورت که وجههی ظاهری اوست، قلب خویش را که صورت باطن است، از توجه به ما سوی اللّه پاک میکند و با شستن دستها، دست خویش را از گناهان و پیرایههای دنیازدگی میشوید و با مـسح سـر و پا، خویشتن را از توجه به عالم طبیعت و رفتن به راه دنیازدگی و گرفتار شدن در شهوات باز میدارد. مسح سر، فرو شستن کبر و غرور از سر و زدودن هرگونه یادی و خیالی و فـکری جـز در مورد حق است و مسح پا، زدودنـ تـردید و تردد از گام نهادن در صراط حق.
در واقع وضو و طهارت برای این است که اعضا و قلب آدمی در تصرف شیطان یا نفس نباشد؛نه ظاهر آدمی گرفتار پلیدی بـاشد و نـه باطن او. ظاهر که گـفته مـیشود، شامل نوع لباس و مکان و زمان نیز میشود. نقل از حضرت امام صادق(ع)است که فرمود: «به مؤمنین بگو، نپوشید لباس اعدای مرا و نخورید همچون دشمنان من و مشی نکنید همچون دشمنان من تا دشمن من نشوید چـنانچه آنـها دشمن من هستند»[آداب الصلاة: 89]. غرض این که طهارت واقعی شامل چنین مواردی نیز هست. در مورد زمان و مکان نیز همان مواردی که در فقه به آن اشاره شده است، مثل غصبی نبودن مکان یـا نـماز نخواندن در وقـت مرده، بلکه به وقت خواندن نماز و امثال آن نیز تماما از همین قبیل هستند.
طهارت باطن نیز مربوط به زدودنـ هرگونه شرک و خودخواهی و دنیاطلبی و امثال آن است که در سطور آینده به آنـها اشـارت خـواهد رفت. امام رضا(ع)در باب وضو میفرماید: «به وضو امر شده است تا آنکه بنده پاک شود، هنگامی که مـقابل خـدای جبار میایستد و وقت مناجات کردن او، حق را برای آنکه مطیع باشد در آنچه که او را امـر فـرموده اسـت و پاکیزه از گناهان و نجاست باشد. گذشته از این، وضوکسالت و خواب را از آدمی دور میکند و دل را برای قیام در حضور حضرت پرودگار پاکیزه میسازد.
اما ایـن که وضو در دستها و سر و پاها واجب گشته، به آن خاطر است که این اعضا در نـماز به کار گرفته مـیشوند. با صـورت سجده میکند و خضوع مینماید و با دست از ذات ذو الجلال سؤال میکند و در رحمت و معرفت او رغبت مینماید و با سر در رکوع و سجود به خدا رو میآورد و با پاها برمیخیزد و مینشیند[جامع آیات و احادیث نماز، ج 1: 161].
در روایتی از حضرت ختمی مـرتبت(ص)نقل است که فرمود: «اولین تماسی که با آب پیدا میشود و آب را مضمضه میکند، شیطان از او دور میشود. خدا دل و زبانش را به حکمت نورانی میکند. و وقتی در بینی آب میریزد، خدا او را از آتش دوزخ امان میدهد و بوی بهشت را نصیبش میکند. آنگاه رستاخیز فرا مـیرسد و بـرخی چهرهها سفید و برخی دیگر سیاه میشوند، وضو گیرنده را خداوند سرافراز و روسفید میکند. او که دست را میشوید، خداوند زنجیرها و پابندهای جهنم را بر او حرام میسازد. وقتی سر را مسح میکند، پلیدیهای ناشی از گناه را از بین میبرد. زمانی که پاهـا را مـسح مینماید، خداوند پاهایش را بر پل صراط نمیلرزاند[اخلاق و عرفان در وضو و نماز: 28].
و در حدیث است که: «وقتی نمازگزار هر دو دست را تا مرفق شستوشو میدهد، گناهان دو دست میریزد. آنگاه که سر را مسح میکند، گناهان آن میریزد. هنگامی که پاها را مسح میکند یـا ایـن که در مقام تقیه میشوید، گناهان پاها میریزد»[همان، ص 26].
به ظاهر نماز با طهارت ظاهر، به باطن نماز با طهارت باطن و به سّر آن با طهارت سّر میتوان رسید. پس طهارت جسم و نفس و عقل و سـّر لازمـ و بـلکه واجب است. رازیابی نماز بدون تـوجه بـه سـّر طهارت میسر نیست. نماز به کمال نمیرسد، جز برای نمازگزاری که دارای طهارتی همهجانبه و تمامیتی رسا باشد؛نه دیگران را اغوا کند و نه خود از حق مـنحرف گـردد. خـدا را بشناسد، سر تسلیم فرود آورد، استقامت و ثبات در پیش گیرد، و بـین نـومیدی از رحمت خدا و طمع به رحمت او و میان شکیبایی و بیتابی ایستاده باشد. گویی وعدهی نیکوی خدا برایش عملی شده و وعدهی عذاب بـر او واقـع گـشته، مال و متاع خود را در راه خدا بذل نموده و هدف خود را از عبادت پیـش رو قرار داده و در راه خدا خون خود را ارزانی کرده و در راه به سوی خداوند رو به او نموده است، و از ماسوای او رو میگرداند. در بینی بر خـاک نـهادن هـیچ ناخوشایندی و کراهتی در دل ندارد، رشتههای پیوند را از غیر آن کسی که او را قصد کرده و به سـویش روانـه شده و از او عطا و یاری طلبیده است، قطع میکند. پس چون چنین نمازی به جای آورد، این همان نمازی اسـت کـه از فـحشا و منکر باز میدارد[جامع آیات و احادیث نماز، ج 1: 162].
منابع و مأخذ
1. قرآن کریم.
2. خمینی(ره)، امام روح اللّه، آداب الصلاة، مؤسسه تنظیم و نـشر آثـار امـام خمینی(ره)، چاپ ششم، خرداد 78.
3. خمینی(ره)، امام روح اللّه، چهل حدیث، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول، تابستان 1368.
4. امام سجاد«ع»، صحیفه سجادیه، ترجمه و نگارش جواد فـاضل، انتشارات امـیر کـبیر، چاپ چهاردهم، 1363.
5. شیخ صدوق، علل الشرایع، ترجمه و تحقیق سید محمد جواد ذهنی تهرانی، انتشارات مؤمنین، چاپ اول، 1380، قم.
6. عزیزی، عباس، جامع آیات و احـادیث مـوضوعی نماز، انتشارات نبوغ، چاپ سوم، زمستان 1375.
7. علی(امام«ع»)، غرر الحکم و درر الکلم آمدی به صورت موضوعی، سید هـاشم رسـولی مـحلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1378.
8. قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیج الجنان، سازمان انتشارات حاج محمد علی علمی، چاپ پنجم، 1366.
9. کلینی، ثقة الاسـلام، اصول کـافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، بنیاد رسالت، زمستان 1364.
10. گرامی، محمد علی، اخلاق و عرفان در وضو و نماز، انتشارات احـسن الحـدیث، چاپ اول، پایـیز 1376.
11. مجلسی، علامه محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، مؤسسه الوفاء، بیروت، الطبعه الثانیه، 1403 هـ ق.
12. مـلکی تـبریزی، حاج میرزا جواد، اسرار الصلاه، ترجمه رضا رجبزاده، انتشارات پیام آزادی، چاپ نهم، 1380.
[1]. آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله رشد آموزش معارف اسلامی » بهار 1386 - شماره 64 (از صفحه 41 تا 44)URL: http: //www. noormags. ir/view/fa/articlepage/318937