■ سیری در اندیشه های امام خمینی (ره) عبادت؛ راهی برای رفع نقصان

شـاید این حدیث متواتر را شنیده باشید که «هر که از برای نفع امت من چـهل حـدیث از بـر کند، خدای تعالی او را روز حساب فقیهی دانشمند برانگیزد.» امام خمینی(ره) نیز به جمعآوری چهل حدیث از کـتب معتبرة اصحاب و علماء پرداخته و هر حدیث طوری شرح شده که با حال عـامه مناسبتی داشته باشد و از ایـن جـهت آن را به زبان فارسی نگاشته که فارسیزبانان نیز از آن بهره گیرند. نویسنده در این نوشتار قصد دارد به تبیین افکار، اندیشهها و رهنمودهای آن امام راحل(ره) در باب نماز که به مناسبتهای مختلفی در کتاب ارزشمند و بینظیر «شرح چـهل حدیث» مطرح شده است، بپردازد. مباحث مربوط به نماز در کتاب «شرح چهل حدیث» را میتوان در پنج محور عمده به شرح زیر بررسی کرد:
محور اول: رحمت و لطف الهی در گشودن باب عبادات
امام خمینی(ره) در شرح حـدیث چـهاردهم فتح باب نماز به روی انسانها توسط خدای تعالی را عنایت و رحمت خداوندی بر بشر دانسته و میفرمایند: «... و چون دست بندگان از ثنا و عبادت ذات مقدس کوتاه بود و بدون معرفت و عبودیت حق هیچ یـک از بـندگان به مقامات عالیه و مدارج اُخرویه نرسند... حق تعالی به لطف شامل و رحمت واسعة خود بابی از رحمت و دری از عنایت به روی آنها باز کرد، به تعلیمات غیبیه و وحی و الهام به تـوسط مـلائکه و انبیا ـ و آن باب عبادت و معرفت است ـ طرق عبادت خود را بر بندگان آموخت و راهی از معارف بر آنها گشود تا رفع نقصان خویش حتیالامکان بنمایند و تحصیل کمال ممکن بکنند، و از پرتو نور بـندگی هـدایت شـوند به عالم کرامت حق و بـه روح و ریـحان و جـنت نعیم، بلکه به رضوان الله اکبر رسند. پس، فتح باب عبادت وعبودیت یکی از نعمتهای بزرگی است که تمام وجودات رهین آن نعمتند و شـکر آن نـعمت را نـتوانند کنند؛ بلکه هر شکری فتح باب کرامتی اسـت کـه از شکر آن نیز عاجزند. پس، اگر انسان علم به این مشرب پیدا کرد و قلبش از آن مطلع گردید، معترف به تقصیر شـود و اگـر عـبادت جن و انس و ملائکه مقربین را در دادگاه حق جلّ و علا برد بـاز خائف باشد و مقصر باشد....» 1
ایشان در ادامه ضمن اظهار تأسف از غفلت انسانها از اهمیت و اسرار عبادات، چنین مینویسند:
«و دیگر آنکه پیـش از ایـن ذکـر کردیم، در شرح یکی از احادیث 2، که تمام عبادات و اطاعات ما برای تـحصیل اغـراض خویش و محرک ما حب نفس است، و فیالحقیقه زهد دنیا برای آخرت است، و آن مثل زهد دنیا بـرای دنـیاست پیـش احرار؛ پس، اگر عبادت ثقلین را در محضر قدس ربوبیت ببریم، جز بُعد از سـاحت مـقدس چـیز دیگر استحقاق نداریم. حق تبارک و تعالی ما را دعوت فرموده به مقام قرب خود و بـارگاه انـس خـود و «خلقتک لاجلی» فرموده و غایت خلقت را به معرفت به خود قرار داده و طرق معارف و راه عبودیت را بـه مـا نشان داده، با این وصف ما به تعمیر بطن و فرج و شکم به چـیز دیـگر مـشغول نیستیم و جز خودخواهی و خودپسندی مقصد دیگری نداریم.
پس، ای انسان بیچاره که عبادات و مـناسک تـو بعد ساحت قدس آورد و مستحق عتاب و عقاب کند، به چه اعتماد داری؟ و چرا خـوف از شـدت یـأس حق تو را بیآرام نکرده و دل تو را خون ننموده. آیا تکیهگاهی داری؟ آیا به اعمال خود وثـوق و اطـمینان داری؟ اگر چنین است وای به حال تو و معرفتت به حال خود و مـالکالملوک! و اگـر اعـتماد به فضل حق و رجاء به سعة رحمت و شمول عنایت ذات مقدس داری، بسیار بجا و به مـحل وثـیقی اطـمینان کردی و به پناهگاه محکمی پناه بردی...» 3
محور دوم - تأثیر عبادات در تبعیت قوای مـلکی از قـوای ملکوتی
امام راحل(ره) ضمن بیان این مطلب که خود متعلق به دنیا و محبت به آن، اسباب گـرفتاری اسـت، بلکه میزان در طول کشیدن عالم قبر و برزخ همین تعلقات است و هر چـه آنـها کمتر باشد، برزخ و قیامت انسان روشنتر و گـشادهتر و مـکث انـسان در آن کمتر است. میفرمایند: «و از مفاسد بزرگ حب آن دنـیا آن اسـت که انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات و مناسک بازدارد، و جنبة طبیعت را قوت دهد و تأسی نـماید طـبیعت از اطاعت روح، و انقیاد آن را نکند و عـزم انـسانی را سست کـند و اراده را ضـعیف نـماید؛ با این که یکی از اسرار بـزرگ عـبادات و ریاضات شرعیه آن است که بدن و قوای طبیعه و جنبة ملک تابع و منقاد روح گـردد و ارادة نـفس در آنها کارکن شود و ملکوت نفس بـر ملک غالب شود، و بـه طـوری روح دارای سلطنت و قدرت و نفوذ امر شـود کـه به مجرد اراده بدن را به هر کار بخواهد وادار کند، و از هر کار بخواهد باز دارد؛ مـلک بـدن و قوای ظاهره ملکیه تابع و مـقهور و مـسخر مـلکوت گردد به نـحوی کـه بیمشقت و تکلف هر کـاری را بـخواهد انجام دهد» 4
سپس ایشان یکی از اسرار عبادات شاقه و پرزحمت را چنین تبیین میکند:
«و یکی از فضایل و اسـرار عـبادات شاقه و پرزحمت آن است که این مـقصد ] تـبعیت قوای مـلکی از مـلکوتی [ از آنـها بیشتر انجام گیرد، و انـسان به واسطة آنها دارای عزم میشود و بر طبیعت غالب میآید و بر ملک چیره میشود. و اگر اراده تـام وتـمام شود وعزم قوی و محکم گردد، مـَثَل مـلک بـدن و قـوای ظـاهره و باطنة آن مَثَل مـلائکه الله شـود که عصیان خدا نکنند؛ به هر چه آنها را امر فرماید اطاعت کنند، و از هر چه نهی فـرماید مـنتهی شـوند، بدون آنکه با تکلف و زحمت باشد. قـوای مـُلک انـسان هـم اگـر مـسخر روح شد، تکلف و زحمت از میان برخیزد و به راحتی مبدل گردد، و اقالیم سبعة ملک تسلیم ملکوت شود و همة قوا عمال آن گردند.» 5
و در پایان فصل سوم از شرح حدیث ششم ثمرات عـبادات پرمشقت را چنین بیان میکنند:
«... در هر یک از عبادات و مناسک شرعیه علاوه بر آنکه خودش دارای صورت اخروی ملکوتی است، که به آن تعمیر بهشت جسمانی و قصور آن و تهیه غلمان و حوران شود ـ چنانچه مطابق برهان و احـادیث اسـت ـ همین طور در هر یک از عبادات اثری در نفس حاصل شود و کمکم تقویت ارادة نفس کند و قدرت آن کامل گردد؛ و لهذا عبادات هرچه مشقت داشته باشد مرغوب است و «أفضلُ الاعْمال أحْمَزُها.» مثلاً در زمـستان سـرد، شب از خواب باز گذشتن و به عبادت حق تعالی قیام کردن، روح را بر قوای بدن چیره میکند و اراده را قوی میکند. و این در اول امر اگر قدری مشکل و نـاگوار بـاشد، کمکم پس از اقدام، زحمت کم مـیشود و اطـاعت بدن از نفس زیاد میشود؛ چنانچه میبینیم اهل آن بدون زحمت قیام میکنند. و اینکه ما تنبلی میکنیم و بر ما مشکل و شاق است، برای آن است که اقـدام نـمیکنیم؛ اگر چند مرتبه اقـدام کـنیم، کمکم زحمت مبدل به راحت میشود...» 6
و به نظر ایشان همچنانکه در ریاضات شرعیه و عبادات و مناسک و ترک مشتهیات عزم قوت میگیرد و انسان صاحب عزم و اراده میشود، در معاصی نیز طبیعت غلبه میکند و عزم و ارادة انـسان نـاقص میشود و این یکی از ثمرات عبادت است که نفس را صاحب عزم و اقتدار میکند. ایشان در این زمینه میفرمایند:
«و این عبادت چندین ثمره دارد: یکی آن که خود صورت عمل در آن عالم به قدری زیبا و جمیل اسـت کـه نظیر آن در ایـن عالم نیست و از تصور آن عاجزیم. و دیگر آن که نفس صاحب عزم و اقتدار میشود؛ و این نتایج کثیره دارد که یکی از آنـها را شنیدی. و دیگر آن که انسان را کمکم مأنوس با ذکر و فکر و عبادت مـیکند... و شـاید اگـر جذبة ربوبی پیدا شود و حالتی دست دهد، نکتة حقیقی عبادت و سرّ واقعی تذکر و تفکر حاصل آید، وهـر دو عـالم از نظر افتد و جلوة دوست غبار دوبینی را از دل بزداید و جز خدا کسی نمیداند که بـا هـمچو بـندهای خدا را چه کرامت کند.» 7
محور سوم - نماز در سیرة پیامبر اکرم(ص)
در فصل پایان شرح حدیث بیست و یـکم امام راحل(ره) استناد به احادیثی برای بیان سیرة پیامبر اکرم(ص) هنگام اقامة نـماز نمودهاند که برای نـمونه بـه دو مورد از آنها اشاره میشود:
علیبن ابراهیم در تفسیرش روایت نموده از حضرت باقر و حضرت صادق، علیهماالسلام، گفتند: 8 «رسول خدا وقتی نماز میخواند، میایستاد بر انگشتهای دو پای خود تا ورم میکرد؛ پس فرو فرستاد خدای تبارک و تـعالی «طه» را. و آن به لغت «طَیّ» یعنی ای محمّد...»
و مرحوم طبرسی در احتجاج 9 سند به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام رسانده که فرمود: «ده سال رسول خدا ایستاد بر سر انگشتان خود تا قدمهای آن حضرت ورم نموده و رویـش زرد شـد. میایستاد تمام شب را تا عتاب به او شد در آن؛ پس فرمود خدای عزوجل: طه، ما فرو نفرستادیم بر تو قرآن را تا به تعب افتی؛ بلکه برای آن که به سعادت و راحتی رسـی بـه واسطة آن.»
امام(ره) پس از نقل چند حدیث دیگر پیرامون آیات اولیة سورة «طه» چنین نتیجه میگیرند که:
«در هر صورت، از آیة شریفه استفاده میشود که آن حضرت اشتغال به ریاضت و زحمت و تعب داشته. و از مـجموع کـلام مفسرین نیز این معنی مستفاد میشود، گرچه در کیفیت آن اختلاف است. و این باید برای امت سرمشق باشد، خصوصاً برای اهل علم که دعوت الی الله میخواهند کنند. آن وجود محترم با طهارت قـلب و کـمالی کـه داشت، باز اینطور به ریـاضت خـود را بـه تعب انداخت تا آیة شریفه از جانب ذات مقدس حق نازل شد، و ما با این همه بار گناهان و خطایا، هیچگاه در فکر مرجع و مـعاد خـود نـیستیم. گویی برای ما برات آزادی از جهنم و امنیت از عذاب نـازل شـده. این نیست جز آن که حب دنیا پنبه درگوش ما کرده و کلمات اولیاء و انبیاء را اصغاء نمیکنیم.» 10
محور چهارم - حضور قـلب در نماز
امـام راحـل(ره) در شرح حدیث بیست و هفتم حضور قلب را از مهمات باب عبادات مـعرفی و موجبات آن را یکی فراغت وقت و قلب و دیگری فهماندن اهمیت عبادت به قلب میداند. مقصود از فراغت وقت آن است که انـسان در هـر شـبانهروز برای عبادت خود وقتی را معین میکند که در آن وقت خود را فقط مـوظف بـه عبادت بداند و اشتغال دیگری را برای خود در آن وقت قرار ندهد. ایشان غفلت از حفظ اوقات عبادات را نتیجة جـهل انـسان نـسبت به اهمیت عظیم عبادات دانسته و در خصوص نماز که مهمترین عبادات است چـنین مـینویسند: «البـته اوقات نماز را، که مهمترین عبادات است، باید حفظ کند و آنها را در اوقات فضیلت به جـا آورد و در آن اوقـات بـرای خود شغل دیگری قرار ندهد... به خدای تعالی پناه میبرم از خفیف شمردن نماز و مـبالات نـکردن به امر آن... حضرت باقر، علیهالسلام، فرمود به زراره، علیهالرحمه: سستی مکن در امـر نـمازت، زیـرا که رسول خدا(ص) فرمود در دم مردنش: نیست از من کسی که خفیف شمارد نمازش را؛ از من نـیست کـسی که بیاشامد مسکری؛ به خدا قسم که وارد نمیشود بر من نزد حوض... خـدا مـیداند کـه انقطاع از رسول اکرم، صلیالله علیه وآله، و خروج از تحت حمایت آن سرور چه مصیبت عظیمی اسـت و حـرمان از شفاعت آن سرور و اهل بیت معظم چه خذلان بزرگی است. گمان مکن کـه بـدون شـفاعت و حمایت آن بزرگوار کسی روی رحمت حق و بهشت موعود را ببیند. اکنون ملاحظه کن مقدم داشتن هـر امـر جـزئی، بلکه نفع خیالی، را بر نماز که قرةالعین رسول اکرم، صلیالله علیه وآلهـ، و بـزرگ وسیله رحمت حق است و اهمال کردن دربارة آن و به آخر وقت انداختن بدون عذر و حفظ ننمودن حدود آنـ، آیـا تهاون و استخفاف است یا نیست؟...» 11
ایشان دربارة فراغت قلب معتقدند که از فـراغت وقـت مهمتر است و حتی فراغت وقت مقدمهای بـرای فـراغت قـلب است. فراغت قلب بدین معناست که انـسان در وقـت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایی فارغ کند؛ و توجه قلب را از امور مـتفرقه و خـواطر متشتته منصرف نماید؛ و دل را یکسره خـالی و خـالص برای تـوجه بـه عـبادت و مناجات با حق تعالی نماید.
در ادامه امـام(ره) مـینویسند: «ولی بدبختی آن است که ما تمام افکار متشتته و اندیشههای متفرقه را ذخیره میکنیم بـرای وقـت عبادت! همین که تکبیرةالاحرام نماز را مـیگوییم، گویی در دکان را باز کـردیم، یـا دفتر محاسبات را گشودیم، یا کـتاب مـطالعه ] را [ مفتوح نمودیم؛ دل را میفرستیم به سوی اشتغال به امور دیگر و از عمل بهکلی غافل شـده، یـک وقت به خود میگوییم کـه بـه حـسب عادت به سـلام نـماز رسیدیم! حقیقتاً این عـبادت فـضاحتآور است و این مناجات شرمانگیز است.» 12
امام راحل(ره) در این بحث ضمن شکوه از کسانی که تـکالیف الهـیه مانند نماز را سربار امور زندگی مـیدانند، عـلاج درد کماهمیتی نـماز را اصـلاح سـرچشمه یعنی ایمان به خـداوند و فرمایشات انبیا و نظر در کیفیت عبادتها و مناجاتهای سیدالموحدین و اولاد معصومین او دانسته و در ارتباط با تحصیل فراغت قلب مینویسند:
«فـراغت قـلب از غیر حق از امور مهمه است کـه انـسان بـاید بـا هـر قیمت هست تـحصیل آن را بـکند. و طریق تحصیل آن نیز ممکن و سهل است. با قدری مواظبت و مراقبت تحصیل میتوان کرد. باید انـسان مـدتی اخـتیار طایر خیال را به دست گیرد و هر وقـت خـواست از شـاخهای بـه شـاخهای پرواز کـند، آن را حفظ کند. پس از مدتی مراقبت، رام و آرام شود و توجه آن از امور متشتته منصرف شود وخیر عادت او گردد «والخیر عادةٌ» و فارغالبال اشتغال به توجه به حق و عبادت او پیدا کند و از همة این امـور مهمتر، که باید دیگر امور را مقدمة او دانست، حضور قلب است که روح عبادت و حقیقت آن بسته به آن است؛ و بدون آن هیچ قیمتی برای عبادات نیست و قبول درگاه حق تعالی نشود.» 13
سپس امـام خـمینی(ره) چند روایت شریفه را با موضوع اهمیت حضور قلب در نماز ضمیمة بحث کرده که به علت رعایت اختصار به یکی از آنها اشاره میکنیم. ولی قبل از ذکر این حدیث، باید گـفت امـام(ره) معتقدند که برای اهلش همین یک حدیث کفایت میکند که تمام عمر خود را برای تحصیل محبت الهی و اقبال وجه الله صرف کنند:
صادق آل مـحمد(ص) مـیفرمایند: «همانا من دوست میدارم از شـماها مـرد مؤمنی را که وقتی در نماز واجبی ایستاد، اقبال و توجه کند به قلبش به سوی خدای تعالی، و مشغول نکند قلبش را به کار دنیا، نیست بندهای کـه در نـمازش توجه کند به سـوی خـدا به قلبش، مگر آن که اقبال کند خداوند به سوی او به وجهش، و قلوب مؤمنان را متوجه کند به سوی او به محبت بعد از دوستداری خداوند او را.» 14
امام خمینی(ره) در فصلی دیگر حضور قلب را به دو قـسمت تـقسیم میکنند: 1 - حضور قلب در عبادت 2 - حضور قلب در معبود
ولی پیش از توضیح این دو قسمت عمده به ذکر یک مقدمه میپردازند و آن این است که اهل معرفت معتقدند باب عبادات مطلقاً باب ثـنای مـعبود است؛ مـنتها هر یک از آنها ثنای حق است به نعتی از نعوت و اسمی از اسماء مگر نماز که ثنای حق اسـت به جمیع اسماء و صفات. و بعد از آن که معلوم شد باب عبادات بـاب ثـناخوانی مـعبود است، حضور قلب در عبادت را نیز دارای مراتبی میدانند که عمدة آن دو مرتبه است:
الف - حضور قلب در عبادت به نحو اجـمال: یـعنی انسان درعین اشتغال به عبادت از طریق اجمال ملتفت باشد که ثنای معبود کـند، گـرچه خـود نمیداند که چه ثنایی میکند و چه اسمی از اسماء حق را میخواند.
ب - حضور قلب در عبادت به نحو تـفصیل: به نظر امام(ره) این نوع حضور قلب به مرتبة کامله برای احدی جـز خُلّص اولیاء و اهل مـعارف مـمکن نیست ولی بعض مراتب نازلة آن برای دیگران ممکن است. اول مرتبة این حضور توجه به معانی الفاظ عبادات است و مرتبة دیگر آن فهمیدن اسرار عبادات به قدر امکان است.
و اما در مورد «حضور قلب در مـعبود» میفرمایند:
«... و آن نیز دارای مراتبی است که عمدة آن سه مرتبه است: یکی حضور قلب در تجلیات افعالی، و دیگر حضور قلب در تجلیات اسمایی و صفاتی، و سوم حضور قلب در تجلیات ذاتی. و از برای هر یک چهار مرتبه است بـه طـریق کلی: مرتبة علمی، مرتبة ایمانی، مرتبة شهودی و فنائی...» 15
در فصل بعد امام(ره) حصول حضور قلب را منوط به افهام نمودن اهمیت عبادات به قلب دانسته و این امر را نیز میسر نمیدانند مگر بـه فـهمیدن اسرار و حقایق عبادات. در این فصل پس از ذکر برخی اخبار که دلالت بر تجسم اعمال و صور غیبیة ملکوتیه آنها دارد چنین نتیجه میگیرند که بر هر انسان مؤمن به عالم غیب و اخبار انـبیاء و اولیـاء و اهل معرفت و علاقهمند به حیات ابدی و زندگانی جاویدان لازم است که با هر زحمت و ریاضتی که لازم است اصلاح اعمال خود را بنماید و هر قدر میتواند جدیت کند که لااقل واجبات را بـا حـضور قـلب بیاورد و اصلاح نقایص آنها را نـیز بـا نـوافل کند؛ چنانچه در احادیث شریفه است که نوافل جبران فرائض را میکند و سبب قبول آنها میشود.
محور پنجم - انواع عبادات (عبادات عبید، تجار و احرار)
امـام خـمینی(ره) بـا الهام گرفتن از حدیث منقول از امیرالمؤمنین علی(ع) در رابطه بـا تـقسیم عبادات به عبادت عبید، عبادت تُجّار و عبادت احرار (آزادگان)، عبادتهای نوع اول و دوم را عبادات خالص برای شیطان و نفس میداند و معتقد اسـت انـسان دارای ایـن نحو عبادات، رضای حق را به هیچوجه داخل در آنها نکرده تـا تشریک باشد؛ بلکه فقط بت بزرگ «نفس» را پرستیده است، منتها حق تعالی اینگونه عبادات را به واسطة ضعف مـا و رحـمت واسـعة خود به یک مرتبه قبول فرموده است یعنی آثاری بر آنـها مـترتب کرده و عنایاتی در مقابل آنها قرار داده است که اگر انسان به شرایط ظاهریه و اقبال قلب و حضور آن و شـرایط قـبول آنـها قیام کند، تمام آن آثار بر آنها مترتب میشود و تمام وعدهها انجاز میگردد.
امـا در مـورد عـبادت «احرار» میفرماید: «و اما عبادت احرار که برای حب حق تعالی و یافتن آن ذات مقدس را اهل عـبادت واقـع مـیشود، و خوف از جهنم و شوق بهشت محرک آنها در آن نیست، اول مقام اولیاء و احرار است. مادامی کـه نـفس توجه به عبادت و عابد و معبود دارد، خالص نیست...» 16
محور ششم - آسیبهای عبادت:
1 - شرک در عبادت: امـام خـمینی(ره) در شـرح حدیث بیستم در بیان آن که «خشیت و نیت صادقه» موجب صواب اعمال است، در ارتباط با شـرک در عـبادت و انواع آن میفرمایند:
«و تعریف جامع شرک در عبادت، که تمام مراتب آن را شامل میگردد، ادخال رضای غـیرحق اسـت در آنـ، چه رضای خود باشد یا غیر خود؛ الا آن که اگر رضای غیر خود از سایر مردم بـاشد، شـرک ظاهر و ریای فقهی است؛ و اگر رضای خود باشد، آن شرک خفی باطنی اسـت؛ و در نـظر اهـل معارف باطل و ناچیز است ومقبول درگاه حق نیست. مثلاً کسی که نماز شب بخواند بـرای وسـعت روزیـ، یا صدقه دهد برای رفع بلیّات، یا زکات دهد برای تنمیة مـال، یـعنی اینها را برای حق تعالی بکند و از عنایت او این امور را بخواهد، این عبادات گرچه صحیح و مجزی و با ایـتان بـه اجزا و شرایط شرعیه این آثار نیز بر او مترتب شود، لکن این عـبادت حـق تعالی نیست، و دارای نیت صادقه و اراده خالصانه نـخواهد بـود؛ بـلکه این عبادت برای تعمیر دنیا و رسیدن بـه مـطلوبات نفسانیة دنیویه است؛ پس عمل او مصاب نیست. چنانچه اگر عبادات برای ترس از جـهنم و شـوق بهشت باشد، نیز خالص بـرای حـق نیست و نـیت صـادقانه در آن نـدارد.» 17
2 - عجب در عبادت: امام خمینی(ره) در شرح حـدیث سـوم که پیرامون «عجب» و درجات آن است، ضمن توصیه به دقت در مکاید نفس و شـیطان بـه بیان تفاوت نماز معصومین (سلامالله عـلیهم اجمعین) و دیگران پرداخته و مـیفرمایند: «... تـو گمان کردی که به واسـطة ایـن اعمال پوسیدة گندیدة سر و دست شکستة مخلوط به ریا و سمعه و هزار مصیبت دیـگر، کـه هر یک مانع قبولی اعـمال اسـت، اسـتحقاق بر حق تـعالی پیـدا کردی؟! یا از محبّین و مـحبوبین شـدی؟ ای بیچارة بیخبر از حال محبّین، ای بدبخت بیاطلاع از دل محبّین و آتش قلب آنها، ای بینوای غافل از سوز مـخلصین و نـور اعمال آنها، تو گمان کردی آنـها هـم اعمالشان مـثل مـن و تـوست! تو خیال میکنی کـه امتیاز نماز حضرت امیرالمؤمنین، علیهالسلام، با ما این است که «مدّ» و «ولا الضّالین» را طولانیتر میکند؟ یـا قـرائتش صحیحتراست؟ یا سجود و رکوع و اذکار و اورادش را طـولانیتر مـیکند؟ یـا امـتیاز آن بـزرگوار به این اسـت کـه شبی چند صد رکعت نماز میخواند»... به خودشان ] معصومین [ قسم است ـ و إنه لَقَسمٌ عظیم ـ که اگـر بـشر پشـت به پشت یکدیگر دهند و بخواهند یک «لااله الاّ الله» امـیرالمؤمنین را بـگویند، نـمیتوانند! خـاک بر فرق من با این معرفت به مقام ولایت علی، علیهالسلام! به مقام علیبن ابیطالب قسم که اگر ملائکه مقربین و انبیاء مرسلین ـ غیر از رسول خاتم که مـولای علی و غیر اوست ـ بخواهند یک تکبیر او را بگویند نتوانند...» 18
3 - کبر و اسباب آن: نویسنده در شرح حدیث چهارم برگشت تمامی اسباب کبر را به این مسأله میداند که انسان در خودکمالی توهم کند که آن بـاعث عـجب شود و مخلوط با حب نفس گردیده حجاب کمال دیگران شده آنها را ناقصتر از خود گمان کند، و این سبب ترفع قلبی یا ظاهری گردد. امام(ره) معتقد است چنین افرادی هم در مـیان اهـل علم (علماء عرفان، حکما، مدعیهای ارشاد و تصوف و تهذیب باطن، فقها وعلمای فقه و حدیث، طلاب، علمای سایر علوم از قبیل طب و ریاضی و طبیعی، و صاحبان صـنعت دقـیق، مثل برق و مکانیک و غیر آنـ) و هـم در بین غیر اهل علم پیدا میشوند.
سپس در ادامة بحث دربارة چنین نمازخوانانی میفرمایند: «نماز از منکر و فحشا نهی مینماید و معراج مؤمن است، این پنجاه سـال نـمازخوان و مواظب اعمال واجبه و مـستحبّه، بـه رذیلة اکبر، که الحاد است، و عجب، که از فحشا و منکر بزرگتر است، متصف شده و به شیطان و خلق او نزدیک گردیده! نمازی که از فحشا نهی نکند و نگاهدار قلب نباشد، بلکه به واسطة کـثرت آن قـلب ضایع گردد، نماز نیست. نمازی که وقتی خیلی مواظبت کردی از او، تو را به شیطان و خاصة او، که کِبر است، نزدیک کند نماز نیست...» 19
4 - وسوسه و شک و تردید و شبهه در عبادات: امام خمینی(ره) «وسوسه» را از اعـمال شـیطانیه و القائات ابـلیسیه و مخالف با احکام شریعت و اخبار و آثار اهل بیت عصمت و طهارت میداند و ضمن اشاره
به مصادیقی از وسواس در اعمال مـختلف مانند وضو و غسل، وسواس در نیت نماز و تکبیرةالاحرام را بدتر و فضیحتر از وساوس دیـگر دانـسته و دلیـل آن را چنین ذکر میکنند:
«زیرا که در آن مرتکب چندین عمل محرم میشوند و خود را از مقدسین محسوب میدارند و با این عمل بـرای خـود مزیت قائل میشوند... آیا این امر را باید از خطرات شیطانیه و اعمال ابلیس لعین دانـست کـه ایـن بیچاره را افسار کرده و امر ضروری را بر آن مختفی نموده و او را مبتلا به محرمّات کثیره، از قبیل قطع صـلاة و ترک آن و گذشتن وقت آن، نموده، یا از طهارت باطن و قدس و تقوا باید محسوب داشـت؟» 20
سپس ایشان به بـیان مـصادیقی از وسوسه در هنگام نماز خواندن میپردازند که بدین شرح است:
الف - وسوسه در اقتدا کردن به امام جماعت: یکی دیگر از شؤون وسوسه در دیدگاه امام راحل(ره) وسوسه در اقتدا نکردن به کسانی است که به حکم نـصّ و فتوی محکوم به عدالت هستند و ظاهر آنها صالح و به اعمال شرعیه مواظب هستند و باطن آنها را خداوند میداند و تفتیش از آن لازم نیست، بلکه جایز نیست. امام(ره) در این خصوص میافزایند:
«با این وصف، شخص وسواسی را شـیطان مـهار میکند و در گوشة مسجد از جماعت مسلمین کناره گرفته، فرادی'''' نماز میخواند! و معلل میکند عمل خود را به اینکه شبهه میکنم به دلم نمیچسبد! ولی درعین حال از امامت مضایقه ندارد! با آن که کار امـامت سـختتر و جای شبهه در آن بیشتر است، ولی چون موافق هوای نفس است، در آن شبهه نمیکند.» 21
ب - وسوسه در قرائت: امام خمینی(ره) یکی دیگر از شؤون وسوسه مربوط به نماز را وسوسه در قرائت ذکر کرده که به واسـطة تـکرار آن و تغلیظ در ادای حروف آن گاهی از قواعد تجویدیه خارج میشود، بلکه صورت کلمه به کلی تغییر میکند! مثلاً «ضالّین» را به طوری ادا میکند که به قاف شبیه میشود! و «حاء» «رحمن و رحیم» و غـیر آنها را بـه طوری در حلق میپیچد که تـولید صـوت عـجیبی میکند و...
امام(ره) این نوع وسوسه را موجب غفلت از جمیع شؤون معنویه و اسرار الهیه نمازی که معراج مؤمنین و مقرّب متقین و عمود دین اسـت، دانـسته و میفرمایند:
«... آیـا با این وصف اینها از وساوس شیطان است، یـا از فـیوضات رحمان که شامل حال وسواسی مقدسنما شده است؟ این همه اخبار دربارة حضور قلب و اقبال آن در عبادات وارد شده، بیچاره چـیزی را کـه از حـضور قلب علماً و عملاً فهمیده است، همان وسوسة در نیت و کشیدن مـدّ «والا الضالّین» را بیش از اندازة مقرره و کج نمودن چشم و دهان و غیر آن را در وقت ادای کلمات ] است [ ! آیا اینها مصیبت نیست که انـسان از حـضور قـلب و معالجة تشویش خاطر سالهای سال غافل باشد و اصلاً درصدد اصلاح آن نـباشد و آن را شـأنی از شؤون عبادت نداند و طریق تحصیل آن را از علمای قلوب یاد نگیرد و آن را عمل نکند، و به این اباطیل، کـه بـه نـصّ قرآن کریم از خنّاس لعین و به نصّ صادقین، علیهمالسلام، ازعمل شیطان است و بـه فـتوای فـقها عمل به واسطه آن باطل است، بپردازد، سهل است، آنها را از شؤون قدس و طهارت بـه شـمار آورد؟!» 22
حـسن ختام این نوشتار باز هم توصیه ارزشمند ایشان به خفتگانی چون نگارنده است:
در هر حـال ای عـزیز، قدری از حال غفلت بیدار شو و درامر خود تفکر کن و صفحة اعمال خود را نـگاه کـن. بـترس از آن که اعمالی را که به خیال خودت عمل صالح است، از قبیل نماز و روزه و حج و غیر آنـ، خـود اینها اسباب گرفتاری و ذلتت شوند در آن عالم؛ پس حساب خودت را در این عالم تا فرصت داری بـکش و خـودت مـیزان اعمالت را برپا کن و در میزان شریعت و ولایت اهل بیت اعمال خود را بسنج، و صحت و فساد و کمال و نـقص آنها را معلوم کن و آنها را جبران کن تا فرصت هست و مهلت داری، و اگر در ایـنجا خـود را مـحاسبه نکنی و حساب خودت را درست نکنی، در آنجا که به حسابت رسیدگی میشود و میزان اعمال برپا مـیشود، مـبتلا بـه مصیبتهای بزرگ میشوی. بترس از میزان عدل الهی، و به هیچ چیز مغرور مـباش و جـدّ و جهد را از دست مده.» 23
افسوس که عمر در بطالت بگذشت با بار گنه بدون طاعت بگذشت
فردا که بـه صـحنة مجازات روم گویند که هنگام ندامت بگذشت
پانوشت ها:
1 - خمینی، سید روح الله، شـرح چـهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خـمینی، چـاپ سـیزدهم، ص 224
2 - اصول کافی، ج 1. ص 152، کتاب التوحید، باب الابتلاء و الاخـتبار، حـدیث 2
3 - خمینی، سید روحالله، همان، ص 225
4 و 5 و 6 و 7 - همان، ص 125 و ص 126
8 - تفسیر علیبن ابراهیم قمی، ص 417، سوره «طه»
9 - الاحتجاج، ج 1، ص 220-21
10 - خمینی، سـید روحـالله، همان، ص 352
11 و 12 - همان، ص 427 و 428
13 - همان، ص 429
14 - ثوابالاعمال و عـقابالاعمال، ص 163، حـدیث 1، نقل ازهـمان، ص 2-431
15 - هـمان، ص 435
16 و 17 - هـمان، ص 326
18 - همان، ص 75 و 76
19 - همان، ص 84
20 - همان، ص 402
21 و 22 - همان، ص 403 و 404
23 - همان، ص 441
[1]. آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله گلستان قرآن » شهريور 1380 - شماره 79 (از صفحه 12 تا 16)URL: http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/62522