■ آثار ذکر در سازندگی روحی و اخلاقی (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
ذکـر و یاد خدا آثار سازنده روحی و اخلاقی فراوانی دارد که یاد متقابل خدا از بنده، روشـنی دل، آرامـش قـلب، ترس از (نافرمانی) خدا، بصیرت و شناختشیطان، بخشش گناهان، و علم و حکمت از جمله آنهاست.
یکی از زیباترین جلوههای ارتباط عـاشقانه با خدا و اساسیترین راههای سیر و سلوک، ذکر است; یعنی مترنم بودن زبان و قـلب انسان به اسماء حـسنای الهـی و شاداب نگهداشتن گل روح در زیر باران یاد حق.
ذکر خدا، از یادبردن هستی محدود خویش در رهگذر یاد اسمای الهی است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روی دل میزداید; زیرا غفلت و فراموشی حق تعالی، ساحت دل را مکدر مـیکند. از اینجاست که یکی از رسالتهای اولیای الهی و کتابهای آسمانی، برطرف نمودن این کدورت و تاریکی است و به همین علت «ذکر» را از اوصاف پیامبر و از نامهای قرآن شمردهاند; چنانکه قرآن مجید به ذکر بودن پیامبر صـلی الله عـلیه و آله چنین اشاره میکند:
«... قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ ...» [2]
«خداوند ذکری (رسولی) را به سوی شما فرستاد تا آیات خدا را بر شما تلاوت کند».
همچنین از نامهای قرآن مـجید ذکـر میباشد: « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ »[3]. «ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم و آن را حفظ خواهیم کرد».
وجه نامگذاری پیامبر صلی الله علیه و آله و قرآن به ذکر این است کـه مـوجب یادآوری خداوند متعال میباشند; زیرا یادآوری منوط به دانش قبلی است و این پیامبران و کتابهای آسمانی میباشند که پرده غفلت و فراموشی را از روی دل کنار زده و نور الهی را بدان میتابانند. بنابراین یاد خدا انسان را از حـضیض مـادیتبه اوج مـعنویت میرساند و امید را در انسان زنده مـیکند و یـاس و نـاامیدی را که از تنگناهای زندگی مادی و معادلات بشری ناشی میگردد، برطرف میکند.
ذکر خدا ارتباط معنوی عبد سالک با رب مالک است و ایـن انـسان اسـت که نباید خود را وقف زندگی مادی کند و مـقصد را در خـود و دنیای خود محدود سازد، بلکه باید خود را برای سفر پر فراز و نشیب ابدیت آماده و مهیا کند.
ذکر خداوند آثار و ثـمرات اعـجابآور و بـا شکوهی دارد که هریک از آنها در سازندگی روحی و اخلاقی انسان تاثیر بـه سزایی دارد. عمدهترین این آثار و ثمرات به شرح زیر است:
1. یاد خدا نسبتبه بنده
اولین اثر یاد خدا ایـن اسـت کـه خدای متعال نیز انسان را یاد میکند: « فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ ... »[4] «مرا یاد کـنید تـا شما را یاد کنم». از اینکه در این آیه شریفه یاد خداوند متعال، منوط به یادکردن بنده شمرده شـده اسـت، یـک نکته دقیق فهمیده میشود و آن عبارت است از تصور دو نوع ذکر از طرف خدا; الفـ: ذکـر عـام. ب: ذکر خاص.
ذکر عام عبارت از هدایت عام الهی است که شامل تمام مـوجودات مـیباشد و اخـتصاص به گروه خاصی ندارد و شاهد آن آثار ذکر عام الهی در پهنه گیتی میباشد. و آن اعطای مواهب و عطایای گوناگون خداوند به تمام ممکنات میباشد و این یاد همگانی که فـیض مـستمر الهـی است، هرگز قطع نمیشود.
اما ذکر خاص به بندگان خاص و ذاکر تعلق دارد و یک نـوع تـوجه و لطف است از جانب خداوند متعال.
2. روشنی دل
خداوند; ذکر خویش را موجب نورانی شدن و بیداری دلهـا مـیداند. مـردن دل و افسردگی از هولناکترین سیه روزیهاست; به طوری که حضرت علی علیه السلام اولین سفارششان به امـام حـسن مجتبی علیه السلام - در نامهای که به فرزند ارجمندشان نوشتهاند - این است کـه بـیش از هـرچیز به آبادانی دل خویش بپردازد: « فَإِنِّي أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ أَيْ بُنَيَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ وَ عِمَارَةِ قَلْبِكَ بِذِكْرِهِ و...»[5].
«پسرم! تو را بـه تـقوا و التـزام به فرمان خدا، آباد کردن قلب و روح با ذکر او و چنگ زدن به ریسمان الهـی تـوصیه میکنم...».
یکی از مؤثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیای دوباره آن، پناهبردن به ذکر خداست; ذکر حق نور اسـت و مـداومت در آن، قلب را از تاریکی و ناامیدی و قساوت نجات میدهد; شفافیت و لطافت و درک و شور و عشق بـه آن مـیبخشد و گرمی و تپش و نشاط تازه در آن میدمد. این ثـمره ذکـر را حـضرت علی علیه السلام چنین گوشزد میکند:
« إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ...» [6] «خداوند متعال یاد خـویش را جـلای قلبها قـرار دادهـ، کـه در اثر آن گوش، پس از سنگینی میشنود و چشم پس از کـمسویی مـیبیند و بدین وسیله پس از لجاجت و دشمنی منقاد و رام میگردد».
3. آرامش قـلب
سومین اثـری که برای یاد خدا بیان مـیشود آرامش دل آدمی است. بـه تـعبیر قرآن طمانینه و سکون قلب از جـمله آثـار مستقیم یاد خداست: « الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[7] «کسانی کـه ایـمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خـداست، بـدانید تـنها با یاد خـدا دلهـا آرام میگیرد».
یاد خدا داروی معنوی اضـطراب و افـسردگی است که از نظر روانشناسی علل آن ترس، آینده مبهم، نگرانی از شکستخوردن، ترس از بیماریها و نگرانی از عـوامل طـبیعی میباشد. گذشته از مساله بیماری اضطراب، آرامـشطلبی در فـطرت انسان ریـشه دارد و در سـرشت انـسانها حس آرامشجویی نهفته اسـت و بسیاری از فعالیتهای آدمی در حقیقت پاسخ به ندای الهی فطرت است.
وقتی به زندگی خود و بـسیاری از افـراد نظر میکنیم، میبینیم هدف بسیاری از کـارهای مـا دسـتیابی بـه گـوهر گرانبهای آرامش اسـت; یـعنی انسانها در طول زندگی خود تلاش میکنند تا به آرامش خاطر و طمانینه نایل شوند. در این نقطه بـین انـسانها اشـتراک نظر وجود دارد، ولی اختلاف نظر در تعیین و تشخیص چـیزهایی اسـت کـه بـه زنـدگی آرامـش میبخشد.
بسیارند کسانی که این گوهر نفیس را در گرو ثروت اندوزی و رفاه مادی میدانند و آرامش گمشده خود را در آن میجویند و به قول خودشان، پشتخود را میبندند تا برای عمری، خیال آسوده و آرامـش خاطر داشته باشند; گروهی نیز آرامش را در کسب مقام و شهرت میبینند و برای آن خود را به آب و آتش میزنند; گروهی - به اشتباه - آرامش را در پناهبردن به دامن «اعتیاد» میبینند تا دمی آرامش و تسکین یابند کـه ایـن آرامش کاذب است.
ولی قرآن مجید تنها نسخه شفابخش اضطراب را یاد خدا میداند و تنها پاسخ ندای فطرت را ذکر خدا میبیند[8] ولی مقصود ذکر قلبی است نه ذکر زبانی; زیرا قرآن کریم آن ذکر زبانی را که با ذکر قلبی همراه نیست، ممدوح نمیشمارد بلکه مذموم میداند درباره نماز میفرماید: « ... أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري »[9] «نماز را با یاد مـن اقـامه کن». و در سوره ماعون میفرماید: « فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ »[10] «وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلاند». معلوم میشود اگر کسی نماز بخواند، هرچند کـه ذکـر خدا بر زبانش جـاری اسـت ولی غافل باشد و نداند چه میگوید، کارش زار است.
بنابراین، مقصود اصلی، ذکر قلبی است نه ذکر زبانی. ذکر زبانی زمینه استبرای پیدایش ذکر قلبی و آرامش با ذکر قلبی مشکلات را حل میکند[11].
خداوند در سـوره طـه خطاب به حضرت موسی و هارون علیه السلام میفرماید: « اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتي وَ لا تَنِيا في ذِكْري »[12]«تو و برادرت با آیات و معجزات من حرکت کنید و در یاد کردن من سستی نکنید». این ذکـر، ذکـر قلب اسـت; زیرا انسانی که در برابر خطر مواجه میشود و به مقاومت در برابر آن خطر، ماموریت پیدا میکند، با ذکر زبـانی نمیتواند مشکلی را حل کند; طمانینه است که مشکلات را حل میکند و طـمانینه، بـا ذکـر قلب است نه با ذکر زبان. البته ذکر زبان خوب است و زمینه را برای ذکر قلب فراهم مـیکند .[13]
در خـصوص این بحث که یاد خدا و ذکر قلبی آرامبخش دلهاست، امام صادق علیه السـلام مـیفرماید: « إِنَّ الْقَلْبَ لَيَتَجَلْجَلُ فِي الْجَوْفِ يَطْلُبُ الْحَقَّ فَإِذَا أَصَابَهُ اطْمَأَنَّ وَ قَر»[14]. «دل آدمی از درون مضطرب میشود و در حقیقتخواهان حق اسـت پس آنگاه که بهحق رسید، آرام و قرار میگیرد».
4. خشیت و ترس از خدا
از جمله آثار یاد خـدا برای مؤمنان، خداترسی و خـشیت مـیباشد. قرآن در این زمینه میفرماید: « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ...»[15] «تنها مؤمنان هستند که هرگاه یادخدا بـه میان آید، دلهایشان ترسان شود». که این ترس از درک عظمت و علم ایشان سرچشمه میگیرد; لذا خداوند در قرآن تنها عالمان را متصف به خشیت میداند و در سایه خشیت از خداوند است که انسان از ارتکاب معاصی اجتناب مـیورزد.
5. بـصیرتیافتن و شناختشیطان
یکی از عوامل اصلی سقوط انسان و سیهروزی او، افتادن به دامهای ناپیدای شیطان است و ذکر حق به انسان بصیرتی میدهد که وسوسههای پنهان و دامهای ناپیدای شیطان را به سهولتبشناسد و در دام او نیفتد:
« إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»[16]. «اهل تقوا آن هنگام که دچار وسوسه گروهی از شیاطین شوند به یاد خدا میافتند و در آن وقت است که بینا میگردند».
6. بخشش گناهان
از آثار و ثمرات اخـروی یـاد خداوند، مغفرت الهی میباشد که شامل حال یادکنندگان خدا میگردد و اضافه بر آن، خداوند وعده اجر و پاداش بزرگ نیز به ایشان داده است. قرآن مجید در اینباره میفرماید: «... وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيما»[17]. «مردان و زنانی کـه بـسیار یـاد خدا کنند، خدای متعال برای آنان آمرزش و پاداش بزرگ آماده نموده است».
انسان مؤمن بر اثر لغزشهایی که در مدت عمر داشـته اسـت، در انـدوه و نگرانی بهسر میبرد و دائم به دنبال انجام کارهایی اسـت کـه باعث آمرزش گناهان وی گردد، از طرفی خدای غفار، باب توبه و آمرزش خود را بر روی بندگان خود گشوده و فرموده اسـت: « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً...»[18]. «بگو ای بندگان من که با ارتکاب گناهان بر خود زیادهروی نمودید از رحمتخداوند نومید نباشید; زیرا خداوند مـتعال جـمیع گـناهان را میآمرزد».
از طرف دیگر; خداوند کارها و راههای متعددی را برای آمرزش بندگان قـرار داده اسـت و هرکس با وسیلهای میتواند برای خود آمرزش طلب کند و از آن جمله است ذکر بسیار خدای متعال.
7. حـکمت و عـلم
یکی دیـگر از ثمرات ذکر، پختگی عقل و کمال و حکمت است. ذکر باعث فروزان شدن قـوه ادراک انـسان و جـوشش فکر و اندیشه میشود. جان فرد شایستگی این را پیدا میکند که منعکسکننده حقایق غیبی در خـود گـردد و خـداوند به اندیشه و عقل این افراد مدد رساند. این حقیقت را امیرالمؤمنین علیه السلام صریحا بـیان نـموده و بزرگانی هم آن را تجربه کردهاند. شیخالرئیس ابن سینا و صدرالمتالهین تصریح دارند که گاه در یـک مـساله عـلمی و فلسفی به بنبست رسیده و قادر به حل آن نبودهاند و به ذکر و نماز پرداختهاند و مـطلب بـرایشان آشکار شده است.
حضرت علی علیه السلام میفرماید: «... وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي [الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ] الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ ... »[19]. «و همواره برای خدای تعالی - که نعمتهایش بزرگ است - در هر برههای بعد از بـرهه دیـگر و در دورانـهای نبودن پیامبران و سستی دین، بندگانی بودهاند که خداوند در اندیشههایشان با آنان راز گفته و در عقلهایشان با آنـان سـخن مـیگفته است. اینان چراغ هدایت را به روشنایی بیداری در دیدهها و گوشها و دلها افروختند...».
[1].مجله درسهایی از مکتب اسلام » فروردین 1382، سال 43 - شماره 1 (از صفحه 53 تا 59)
[2]. طلاق: 10-11
[3]. حـجر: 9
[4]. بـقره: 152
[5]. نهجالبلاغه، نامه 31.
[6]. نهج البلاغه، خ222/2.
[7]. رعد: 28.
[8]. فـضایل و آثـار ذکر، علیرضا مسعودی، ص105 تا 107.
[9]. طه:14.
[10]. ماعون: 4 و 5.
[11]. مجله پاسدار اسلام، شماره136، ص17.
[12]. طه: 42.
[13]. همان، ص17
[14]. اصول کافی، ج2، ص421.
[15]. انفال:2.
[16]. اعراف: 201.
[17]. احزاب: 35.
[18]. زمـر: 53.
[19]. نـهجالبلاغه: خطبه/ 222