■ چند درس مهم از نماز دهه اول ذیحجه
بسم الله الرحمن الرحیم
دهه اول ذیحجه از ایام مهم سال است که عمل خیر و عبادت در آن بسیار مهم است. بیش از ده صفحه در مفاتیح الجنان درباره اهمیت و اعمال عبادی این ایام است.
در اینجا درباره یکی از این عبادتها صحبت می کنیم و چند درس کلی از آن می گیریم:
در مفاتیح الجنان این گونه آمده است:
خواندن دو رکعت نماز مابین مغرب و عشاء در تمام شبهای این دهه در هر رکعت بعد از حمد یک مرتبه توحید و آیه شریفه :
«وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدین»؛
در حقیقت، شیخ عباس قمی رحمه الله این نماز را از کتاب اقبال الأعمال نوشته سید بن طاووس نقل نموده اند که در آن بعد از یک سلسله سند طولانی امام صادق علیه السلام از پدر خود امام باقر علیه السلام اینگونه نقل نموده اند: «پسر عزیزم، هیچگاه نشود که در میان نمازهای مغرب و عشاء در شبهای ده گانه ذی الحجه، این دو رکعت را نخوانی که در هر رکعت آن سوره فاتحه الکتاب و قل هو الله احد یک مرتبه و سپس آیه وَ واعَدْنا مُوسى ... باشد. هرگاه چنین کردی در ثواب حجاج شریک خواهی بود هرچند حج نکرده باشی.»
در اینجا به چند نکته این باره اشاره می کنیم:
اول – خدا از باطن مردم خبر دارد و بر حسب آن پاداش می دهد
در دهه اول ذی حجه حاجیان در سرزمین وحی به سر می برند. کسانی هم که به شرافت حج نائل نشده اند، می توانند اگر در نیتهای خود صادق باشند می توانند با ثواب آنها شریک باشند. سبب این امر آن است که خدا به نیتها آگاه است و فریب ظاهر مردم را نمی خورد.
کسانی که ایمان خود را از شک محفوظ نگه می دارند، تا آخر گوش به فرمان ولی الهی زمان خود می مانند و بقیه به بهانه های مختلف از راه حق خارج می شوند. مثلا عده ای می گویند لابد اتفاق بدی افتاده که موسی دیر کرده است و یا می گفتند ما که بدون خدا نمی توانیم باشیم، حالا که موسی تأخیر کرده بگذار فعلا گوساله پرستی کنیم تا او برگردد
دوم – حضور موسی علیه السلام در وعده گاه خدا
آیه ای که در نماز بالا خوانده می شود، آیه 142 سوره اعراف است:
«و با موسى سى شب وعده گذاشتیم و آن را با [افزودن] ده شب كامل كردیم، پس میعادگاه پروردگارش به چهل شب پایان گرفت، و موسى [هنگامى كه به میعادگاه مىرفت] به برادرش هارون گفت: در میان قومم جانشین من باش و به اصلاح برخیز و از راه و روش مفسدان پیروى مكن.»
خلاصه آنکه موسی علیه السلام برای عبادت ویژه و دریافت تورات به مدت سی روز با خدا وعده داشت و به کوه طور رفت و با خدا مناجات می کرد. در مدت غیاب خود، هارون را جانشین خود در میان آنها قرار داد. از انتهای این آیه معلوم می شود که عده ای مفسد هم در میان مردم قوم او وجود داشته اند که موسی علیه السلام درباره آنها به جانشین خود تذکر داده بود.
سوم – حدیث منزلت
در روایات مختلف می خوانیم که پیامبر زمانی که برای جنگ تبوک – در فاصله ای دور از مدینه – حرکت کردند، علی علیه السلام را جانشین خود ساختند. ایشان که همواره در راه خدا و پیامبر دلاوری نموده بود از این که در جنگ شرکت نمی کند ناراحت شد. پیامبر در جواب ایشان فرمودند: راضی نیستی که تو نسبت به من به منزله هارون به موسی باشی بجز آنکه بعد من پیغمبری نخواهد آمد؟
این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله به حدیث منزلت معروف است که حاوی یکی از فضایل مهم امیرالمومنین است؛ یعنی داشتن همه مقامات هارون علیه السلام نسبت به موسی علیه السلام مانند برادری، وصایت و جانشینی و عصمت و اولی بودن نسبت به بقیه امت... تنها باید توجه داشته باشیم که علی علیه السلام جزو انبیاء نیست بلکه جزو اوصیاء انبیاء است.
چهارم – تکرار تاریخ قوم بنی اسرائیل در اسلام
پیامبر گرامی فرموده اند که هر آنچه در بنی اسرائیل اتفاق افتاد در این امت هم – مو به مو - اتفاق خواهد افتاد.
«یَكُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ (من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 203»(من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 203)
قرآن به ما می گوید امت موسی علیه السلام در زمانی که ایشان در جامعه حاضر نبود و هارون را به جانشینی نصب فرموده بود دچار تفرقه و بت پرستی شدند و اکثر آنها گمراه شدند.(سوره اعراف، آیات 143 به بعد) با توجه به اینکه علی علیه السلام همان نقش هارون را در امت پیامبر دارد و همه اتفاقات بنی اسرائیل در اسلام تکرار خواهد شد، می توانیم بفهمیم که بعد از پیامبر مردم درباره جانشینی علی علیه السلام دچار گمراهی شدند و اکثرشان راه درست را انتخاب نکردند.
پنجم – ایمان در مواقع شک و ترس و فقر و نقص آزموده می شود
موسی علیه السلام در وعده گاه مشغول عبادت بود و آنقدر در عبادت خود غرق و متمرکز بود که توصیف آن در روایات سبب حیرت است. حکمت خدا اقتضا نمود که زمان بازگشت موسی علیه السلام از سی روز به چهل روز تبدیل شود. در این ده روز سامری فعالیتهای گمراه کننده خود را انجام داد و هرچند هارون علیه السلام توطئه های او را خنثی می نمود، باز عده زیادی از مردم در گمراهی فرو رفتند. اهمیت پیروی از امام حق در اینجا معلوم می شود.
رشدهای یک جانبه مثلا فقط در مسائل اخلاقی یا عبادی یا فکری یا سیاسی، رشد مورد پسند اهل بیت علیهم السلام نیست؛ بلکه رشد همه خوبیها– هر چند به اندازه ای کم– اما به صورت متعادل و همه جانبه برای ایشان اهمیت دارد.
کسانی که ایمان خود را از شک محفوظ نگه می دارند، تا آخر گوش به فرمان ولی الهی زمان خود می مانند و بقیه به بهانه های مختلف از راه حق خارج می شوند. مثلا عده ای می گویند لابد اتفاق بدی افتاده که موسی دیر کرده است و یا می گفتند ما که بدون خدا نمی توانیم باشیم، حالا که موسی تأخیر کرده بگذار فعلا گوساله پرستی کنیم تا او برگردد.
ششم - ارتباط حج با اهل بیت
همه کارها و حرفهای اهل بیت علیهم السلام به یکدیگر مربوط است و هرگز پراکنده و بی ربط نیست؛ بنابراین می آموزیم که میان حج و میان مسأله خلافت و جانشینی پیامبر باید رابطه ای وجود داشته باشد.
هفتم – رشد مطلوب دینی رشد همه جانبه است
با مراجعه به بقیه اعمال این دهه متوجه می شویم که بجز مسأله پیروی از امام حق، حقایقی مثل توحید، یکتا دیدن خدا در دلبر بودن و تسبیح خدا و دعا کردن از او و توجه به او در همه چیز هم در مضمون دعاهای این ایام آمده است. علت، آن است که دین همه جانبه است. به عبارت دیگر هر قدر که از جهت محبت و پیروی پیشروی کنیم، توجه به خدا و انجام اعمال عبادی و توجه به اخلاق هم در ما رشد خواهد کرد. از اینجاست که می توانیم بفهمیم که رشدهای یکجانبه مثلا فقط در مسائل اخلاقی یا عبادی یا فکری یا سیاسی، رشد مورد پسند اهل بیت علیهم السلام نیست؛ بلکه رشد همه خوبیها– هر چند به اندازه ای کم– اما به صورت متعادل و همه جانبه برای ایشان اهمیت دارد.