■ طلوع فجر در شبهای مهتابی
کلوا و اشربوا حتّی یتبین لکم الخیط الأبیض من الخیط الأسود من الفجر...[180]
بخورید و بیاشامید تا رشته سپیده فجر از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد.
طلوع فجر مبدأ زمان وجوب نماز صبح و وجوب روزه است و این زمان تا طلوع خورشید در نماز و تا مغرب در روزه ادامه دارد.
تفسیر طلوع فجر
طلوع، ظهور و برآمدن است. مصباح اللغة می نویسند: کلّ ما بدالک من علّو فقه طلع علیک، آنچه از بالا ظهور کند طلوع کرده است.
فجر در مصباح اللغة به معنای شقّ شکافتن و در مقاییس به معنای التفتّح فی الشی گشوده شدن یک چیز آمده است. در صحاح اللغة فجر با واژه بجس تفسیر شده است که بجس نیز تقتح و گشوده شدن است. بنابراین معنای لغوی فجر همان شکافتن و گشوده شدن است و چون در ابتدای زمان نماز صبح و روزه، دل سیاه شب شکافته می شود و نوری سپید پدیدار می گردد بدان فجر گویند.
صحاح اللغة می نویسد: الفجر فی آخر اللّیل کالشفق فی اوّله، فجر در پایان شب چون شفق در آغاز شب است.
مقاییس می نویسد: من دنک الفجر انفجار الظلمة عن الصبح شکافته شدن تاریکی و بیرون آمدن صبح فجر است.
فجر کاذب و فجر صادق
گفتنی است: فجر دو گونه است فجر کاذب و فجر صادق چرا که در آغاز صبح نوری عمودی که هیئتی چون دم گرگ دارد در افق مشرق پدید می اید این را فجر اوّل و فجر کاذب گویند.
پس از این نور، نخست- با فاصله ای -سپیده ای چون نهری سپید و یا پارچه ای سفید در افق پهن و جاری می شود و صبح را نوید می دهد و این فجر دوّم و فجر صادق است. این نور همچنان رو به تزاید است تا آن که روشنایی همه آسمان را فرا می گیرد و خورشید طلوع می کند.
در مصباح اللغة قیومی آمده است: الفجر اثنان: الاوّل الکاذب و هوالمستطیل و الثانی الصادق و هوالمستطیر در فجر داریم اولّی فجر دروغین و آن فجری است که به درازا در آسمان پدید می اید و دوّمی فجر راستین و آن همان است که در آسمان پهن می گردد.
برای پرده گیری بیشتر از مفهوم واژه فجر متن التحقیق فی کلمات القرآن الکریم را می آوریم مولّف این کتاب گرانسنگ در تحقیق خویش پیرامون واژه فجر می نویسد: التحقیق أن الأصل الواحد هو انشقاق مع ظهور شی و من مصادیقه انشقاق الظلمة و طلوع نور و ضیاء و انشقاق فی الجبل و نبوع الماء و انشقاق حالة الاعتدال و خروج امر مخالف یوجب فسقاً او طغیاناً و انشقاق حالة الإمساک بظهور الکرم فلابّد فی صدق الأصل من تحقّق الّماظین و بهذین القیدین یتمیز عن موادّ الفج، الفرج، الفتح، الفجر، الفلق، الشّق.
معنای اصلی واژه فجر، شکافته شدن همراه با آشکار شدن چیزی است و از نمونه های فجر شکافته شدن تاریکی و طلوع روشنایی و نور است و نیز شکافته شدن کوه و جوشیدن آب است و نیز شکافته شدن حالت اعتدالی و بروز کاری برخلاف اعتدال که موجب فسق و طغیان است و نیز شکافته شدن حالت امساک با آشکار شدن بخشش است.
بنابراین برای صدق معنای اصلی این واژه دو لحاظ باید شکل گیرد: 1- شکافته شدن 2- آشکار شدن چیزی و با توجّه به این دو قید، واژه فجر از واژه های مشابه و هم معنای خود جدا می گردد: مانند واژه های مافج، فرج، فتح، فجو، فلق و شق.
طلوع فجر صادق مبنای فتوای فقیهان هم اکنون پس از بررسی مفهوم فجر و آشنایی با حقیقت آن باید افزود که آنچه مبدأ نماز و روزه است فجر دوّم و فجر صادق است نه فجر اوّل و فجر کاذب.
نور گسترده و افقی ای که پایان شب و نزدیک شدن طلوع خورشید را نوید می دهد. در بدو شکل گیری چون یک خط نازک است که در افق مشرق کشیده می شود. و رو به تزاید است تا آن که خورشید طلوع کند.
این نور همان فجر صادق است که مبدأزمان نماز و مبدأ زمان روزه است و این موضوع مورد اتّفاق همه عالمان و فقیهان است و حتی فقیهان اهل سنّت نیز با این فتوای فقیهان شیعه موافقند.
ایت الله العظمی خوئی در این باره می فرمایند:
در این که فجر با گسترش سپیده به صورت یک خط افقی پدیده می اید میان عالمان شیعه اختلافی نیست، بلکه بیشتر اهل سنّت نیز بدان معتقدند. بالاتر این که بر پایه گفته کتاب الفقه علی المذاهب الأربعة، فتوای مذاهب اربعه اهل سنّت نیز جز این نیست و کسی که در این مسأله مخالف باشد برخلاف همه فقیهان است و به گفته اش توجهی نمی شود بنابراین گویا مسأله مورد اتفاق شیعه و سنی است.[181]
در نهایة التقریر، تقریرات مرحوم ایة الله العظمی بروجردی قدس سره نیز آمده است:
همه مسلمانان بر این که طلوع فجر صادق آغاز وقت نماز صبح است، متّفق هستند. همان گونه که طلوع فجر صادق آغاز وقت روزه نیز هست. ولی از اعمش نقل شده که گوید: طلوع شمس آغاز وقت روزه است. امّا این گفته با توجّه به اجماع، مردود شناخته شده است و هیچ اعتباری به فجر اوّل که فجر کاذب نامیده می شود نیست نه نزد ما و نه نزد مخالفان ما و نقلی که می گوید: عامیان اهل سنت بر فجر کاذب اعتماد دارند اگر صحیح باشد نشان از سیره عامیان اهل سنّت دارد ولی احدی از عالمان آنان بدان قائل نیست آن گونه که با مراجعه به فتاوای اهل سنّت به دست می اید.
طرح بحث
آنچه در این مقاله موضوع بحث است طلوع فجر در شبهای مهتابی است چرا که این سپیده صادق و نور گسترده و افقی در شبهای مهتابی به دلیل حضور ماه و روشنایی موجود در افق تا دقایقی خودنمایی ندارد، به گونه ای که اگر ماه در افق نبود این نور گسترده چون خط نازک دیده می شد چرا که خورشید به طلوع خویش نزدیک شده و در درجه ای قرار گرفته که این نور پدید می اید. ولی به دلیل حضور ماه و روشنایی افق، نور گسترده فجر با تأخیر و پس از حدود 20 دقیقه حضور خویش را اعلام می کند، آن زمان که دیگر نور ماه، مانع نور سپیده فجر نیست.
در موضوع طلوع فجر در شبهای مهتابی سخن در این است که ایا مبدأ، حضور فجر صادق است، گرچه به دلیل حضور برتر ماه، فجر صادق دیده نشود. یا آن که مبدأ، فجری
است که نمایان است و در پنهه افق با چشم عادی دیده می شود که این نظر دوّم تأخیر حدود 20 دقیقه ای را می طلبد.
نظریه حضرت امام «قدس سرّه» درباره فجر در شبهای مهتابی ایة الله العظمی حضرت امام خمینی قدّس سره در رساله مستقلی که در این زمینه نگاشته اند بر این باورند که باید نور سپیده در شبهای مهتابی با چشم دیده شود و حضور واقعی آن ملاک نیست، بنابراین باید دقایقی صبر کرد تا پس از فزونی نور سپیده، مشاهده آن میسر گردد.
ایشان در ابتدای رساله می نویسد:
بسیار اتفاق می افتد که از موضوع مهمّی که فروع مهمّی بر آن مترتّب است غفلت می شود و آن این که فجر در شبهای مهتابی- از شب سیزدهم تا پایان ماه- حدود ده دقیقه یا کمتر و یا بیشتر بر حسب تفاوت نور ماه و نزدیکی آن به افق شرقی از دیگر شب ها به تأخیر می افتد.
این موضوع فقهی با این که در نماز صبح و نماز عشا و نافله شب و موارد دیگر (چون روزه) بسیار مورد ابتلا است ولی مورد غفلت قرار گرفته است و بسیار می شود که مؤذّن ها و نمازگزاران وقتی را که منجّمان برای فجر گفته اند رعایت می کنند و طبق ساعت، فجر را معین می کنند با این که حضور فجر قابل رؤیت نیست.
نظر صریح حضرت امام قدّس سرّه در این رساله بر این پایه است که ملاک، فجر محسوس و قابل رؤیت است نه فجر واقعی باید این نور گسترده در افق با چشم دیده شود تا فجر حاصل گردد وگرنه حضور واقعی آن کافی نیست.
طرفداران نظریه حضرت امام قدّس سرّه
پیش از آن که به توجیه نظریه حضرت امام قدّس سرّه بپردازیم و ادّله آن را یادآور شویم اشاره می کنیم: گذشته از آن که نظر حضرت امام درباره طلوع فجر در شبهای مهتابی مطابق با احتیاط است (البتّه در ارتباط با نماز نه روزه چرا که نتیجه آن تأخیر چند دقیقه ای است) طرفدارانی نیز دارد.
الف: مرحوم محقّق همدانی قدّس سرّه، دقیقاً نظر حضرت امام قدّس سرّه را ابزار داشته و حتی این فتوی را به همه فقهیان نسبت می دهد. بنگرید او می نویسد:
تنبیه دوّم: مقتضای ظاهر قرآن و روایات و نیز ظاهر فتاوای عالمان شیعه لزوم پهن شدن فجر و آشکار شدن آن بر صفحه افق است به گونه ای که دیده می شود. درنتیجه در فرضی که
ماه در آسمان است اگر وجود ماه، آشکار شدن سفیدی پهن شده در افق را به تأخیر بیندازد وجود تقدیری فجر کافی نیست[182] (به این معنی که اگر ماه نبود فجر دیده می شد. این دیدن که فعلیت ندارد و تنها در فرض عدم وجود ماه، کافی نیست)
ب: مرحوم صاحب جواهر نیز پس از آن که فجر واقعی را مبدأء وقت نماز صبح می داند می نویسد:
آری شایسته است که درباره فجر به انتظار ماند تا روشن شود و آشکار گردد، به ویژه در شبهای مهتابی و شبهای ابری تا تحفّظ و احتیاط را درباره نماز به کار گرفته باشیم و نیز تشبیه فجر به پارچه قبطی[183] سفید و یا نهر سوری[184] به همین اشاره دارد، (که فجر به خوبی در آسمان دیده شود و نیز به دلیل خبر این مهزیار... و بر همین معنی صحیفه زراره حمل می شود...)[185]
همان گونه که ملاحظه می شود، مرحوم صاحب جواهر تا مرحله استحباب پیش می اید و تا این اندازه با فتوای حضرت امام قدّس سرّه همراه است.
طرفداران نظریه مشهور
در اینجا شایسته است از دو بزرگ از فقیهان شیعه نقلی داشته باشیم.
الف: درکتاب نهایة التقریر، تقریرات ایة الله العظمی بروجردی قدسّ سرّه آمده است:
منظور آشکار شدن فجر برای تک تک افراد مردم با وجود حالات مختلفشان و با حصول حالات گوناگون که برای شب است، چرا که گاه مهتابی است و گاه غیر مهتابی و نیز با توجه به حالات گوناگون هوا که گاه ابری و گاه صاف است، نیست بلکه منظور آشکار شدن و مشخّص شدن نوعی است، یا قطع نظر از موانع چون روز با نزدیک شدن خورشید در سیر حرکتی اش به افق، به گونه ای که دیدن نورش اگر مانعی در کار نباشد ممکن باشد، تحقّق می یابد. و این حقیقت ثابت است و با تفاوت بینندگان و یا تفاوت های دیگر اختلاف و تغییری در آن پدید نمی اید. [186]
ب: در مستند العروة الوثقی تقریرات حضرت آیة الله العظمی خوئی قدسّ سرّه آمده است:
ظاهر تعلیق امساک بر تبین در ایه شریفه «وکلوا واشربوا حتّی یتبین...» این است که تبین در تعلّق حکم و ثبوت فجر موضوعیت دارد بنابراین تا زمانی که سفیدی پهن شده در افق دیده نشود و از رشته سیاه تشخیص داده نشود و روشنایی پهن در سری مشرق آشکار
نگردد حکم به وجوب امساک و جواز خواندن نماز داده نمی شود و به این شکل ثبوت سفیدی در واقع اثری ندارد و آنچه موضوع اثر است سفیدی آشکار خواهد بود.
البته در این شکی نیست که اگر آشکار نشدن مستند به مانع خارجی چون ابر، مه، گرد و خاک، نابینایی و مانند آن از موانع رؤیت باشد این ضرری نمی رساند چرا که کوتاهی در این صورت تنها در بیننده است نه در آنچه باید دیده شود چون فجر خودش آشکار و ثابت است بی آن که کوتاهی ای در آن باشد و این نکته روشن است و ابهامی در آن نیست.
تنها سخن در آن صورت است که آشکار نشدن سفیدی مستند به روشنایی مسلّط ماه بر نور فجر باشد که مانع از دیدن و آشکار شد فجر است. در این فرض گاه گفته می شود که طلوع فجر تحقّق نیافته است چون سفیدی آشکار نشده است گر چه موازین عملی چون یک ساعت دقیق حصول فجر را می طلبد، شناختی که تبین در تحقّق طلوع فجر موضوعیت دارد و ملاک تبین محسوس است و تبین تقدیری (به این معنی که اگر ماه نبود فجر آشکار بود) کافی نیست.[187]
آن گاه مرحوم ایت الله خوئی قدسّ سرّه اشاره به کلام محقق همدانی قدّس سرّه در مصباح الفقیه دارد و پس از آن در اظهارنظر نهایی می نویسد:
ظاهر آن است که فرقی بین نور ماه و دیگر موانع رؤیت فجر نیست چرا که نور ماه مانع از آشکار شدنی است که به عنوان یک راه برای آگاهی از وجود فجر و پرده گیری از تحقّق فجر در موضوع حکم اخذ شده است.
بدیهی است که در تحقّق سفیدی، فرقی بین شبهای مهتابی و دیگر شبها نیست و غلبه نور ماه تنها مانع از تحقّق یافتن رؤیت است نه مانع از تحقّق یافته مرئی یعنی فجر (بنابراین فجر تحقّق یافته و فقط دیده نمی شود) و فرض خسوف ماه در این حالت تو را به این گفته ما که رؤیت حاصل نیست ولی مرئی یعنی فجر وجود دارد راهنمایی می کند چرا که در وقت خسوف ماه به ناچار سفیدی موجود آشکار می گردد بنابراین اگر ما از هر راهی گرچه از غیر راه رؤیت به وجود فجر یقین پیدا کنیم حکم بر آن طبعاً مترتب خواهد شد.[188]
استظهار فقیهان از هر سوگفتنی است که طرح این موضوع در کتاب های فقهی پیشینیان دیده نمی شود و از روی علم و جزم نمی توان گفت که آنان در این موضوع چگونه فکر می کرده اند ولی از هردو سو استظهار شده است.
الف: مرحوم محقّق همدانی قدس سره و حضرت امام قدسّ سرّه از این سو بر این باورند که فقیهان همه فجر محسوس و مشاهد را مبدأ می دانسته اند لذا از قرآن و روایت و کلمات فقیهان همین فتوی را استظهار می کنند.
حضرت امام قدسّ سرّه می نویسد: ظاهر الکتاب والسنّة – و کذا ظاهر فتاوی الأصحاب علی ما قاله الحقّق صاحب مصباح الفقیه – هو الأول.
و از سوی دیگر مرحوم ایةالله العظمی حاج سید احمد خوانساری قدسّ سرّه استظهار مخالفت دارد. ایشان از ایه و روایت استظهار می کند که فجر واقعی ملاک است. دیده شدن و آشکار شدن آن در افق طریقیت دارد نه موضوعیت بنگرید:
شاید منظور از ایه شریفه... طریقیت داشتن تبین باشد (نه موضوعیت آن) و شاید روایت علی بن مهزیار نیز بر آن گواهی دهد... و در جای روایت در این رابطه مورد استشهاد ماست...
آن گاه مرحوم خوانساری قدس سره برای عدم مدخلیت تبین در موضوع فجر این موید را می آورد که بعضی از روایات فجر کاذب را وقت بعضی از نوافل معین کرده است با این که با حضور ماه، فجر کاذب نمودار نمی شود، و فجر صادق هم در ردیف فجر کاذب قرار گرفته است بنابراین اگر گفته شود به هنگام طلوع فجر کاذب نماز نخوان و هنگام طلوع فجر صادق نماز بخوان. از این جمله جز وجود واقعی فجر کاذب و صادق فهمیده نمی شود اگر چه دیده نشود.[189]
سپس مرحوم خوانساری قدسّ سرّه می افزاید: و فرضاً اگر اجمال هم پدید اید ولی دلیلی ندارد که از ظاهر روایاتی که از آنها موضوعیت طلوع فجر واقعی استفاده می شود دست بکشیم.
ادلّه نظریه حضرت امام «قدّس سرّه»
در این بخش به استدلال و توجیه نظریه حضرت امام قدّس سرّه می پردازیم و بدیهی است که کلام حضرت امام قدّس سرّه در این راستا الهام بخش ماست.
1- قرآن
2- روایات
3- کلمات اصحاب
4- اصل علمی
قرآن
«من» در «من الفجر» در ایه شریفه سه احتمال دارد: 1- تبیین 2- تبعیض 3- نشویه
اگر برای تبیین باشد فجر بیان و برای تبین است. یعنی تبین همان فجر است بنابراین احتمال، موضوع حکم همان تبین است. و احتمال اینکه «من» برای تبعیض باشد بعید است.
و اگر «من» نشویه باشد معنای ایه چنین می شود که تبین ناشی از فجر است ولی باز تبین موضوع است گر چه این تبین از وجود بیاض فجر نشأت می گیرد.
در نتیجه موضوع وجوب روزه در ایه تبین و آشکار شدن رشته سفید از رشته سیاه شب است، و من الفجر یا به این معنی است که این تبین همان فجر است و یا به این معنی است که این تبین از فجر نشأت می گیرد. در هر حال آنچه موضوع حکم است تبین است و این تبین، تبین فعلی و متحقق است نه تبین شأنی و فرضی.
حضرت امام قدس سره در قالب «ان قلت»، این احتمال را که تبین موضوع نباشد و موضوعیت نداشته باشد و فجر موضوعیت داشته باشد و تبین راه علم به تحقق فجر باشد را با ظاهر ایه در تنافی می بیند.
حضرت امام قدس سره بر این باورند که نفس تبین، موضوع حکم است یعنی آشکار شدن، روشن شدن، دیده شدن و تا این موضوع تحقق نیابد حکم به آن مترتب نمی شود.
اما قرآن پس منظور این ایه شریفه است: و کلوا واشربوا حتی یتبین لکم الخیط الأبیض من الخیط الاسود من الفجر یعنی و بخورید و بیاشامید تا آن که رشته سپید روز از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار و مشخص گردد. آنگاه خداوند پس از آن فرموده است: «من» در من الفجر، ظهور در تبیین دارد به این شکل که آن تبین و تمیز فجر است و روشن است که ظاهر تبین و تمیز همان تبین و تمیز فعلی و محقق است همان گونه که در همه عناوین اخذ شده در عقدها و قضیه ها چنین است.
اگر اشکال کنی که تبین به گونه طریقیت اخذ شده، به این معنی که تا صبح دانسته شود بنابراین علم و تبین در هر قضیه ای که اخذ شود ظهور در طریقت دارد. تبین راهی است به سوی صبح که رفاه مشخصی است و بر حسب روزها تفاوت نمی کند بنابراین لازم است که تقدیر بگیریم به این شکل که گویا خداوند فرموده است: بخور و بیاشام تا علم پیدا کنی به فجری که همان رسیدن شعاع خورشید به افق است، به گونه ای که اگر مانعی نباشد علائم آن را می بینی.
و یا این گونه بگوییم که تبین خیط ابیض از خیط أسود، اماره بر فجر است و فجر همان رسیدن شعاع خورشید به افق در آن اندازه خاص است، بنابراین علم به فجر باید دنبال شود گرچه اماره تبین در کار نباشد.
در جواب می گوییم همه اینها برخلاف ظهور ایه شریفه است، چون ظاهر ایه این است که تبین دو خیط و جدایی این دو واقعاً همان فجر است نه این که فجر چیزی است و تبین چیز دیگر، البته علم اماره بر این تبین و جدایی واقعی است و کوتاه سخن اینکه تشخّص دو خیط و آشکار شدن آن دو تحقّق نمی یابد. جز با تحقق دو خیط به طور محسوس چرا که نور ماه اگر غالب باشد سفیدی فجر آشکار نخواهد شد و در نتیجه دو خیط از هم تشخص پیدا نخواهد کرد تا آن که نور خورشید آشکار گردد و بر نور ماه چیره شود.
به عبارت دیگر، این که قوام این امتیاز و تبیین که بر حسب ظاهر ایه حقیقت فجر است به آشکار شدن نور خورشید و علیه آن بر نور ماه است و جز این حقیقتی ندارد این در صورتی است که «مِن» برای تبیین باشد، آن گونه که ظاهر «من» همین است.
و احتمال می رود که «من» برای نشو باشد و معنی چنین می شود که این تبیین و امتیاز لازم است که ناشی از سفیدی فجر باشد و
فرض این است که سفیدی فجر آشکار نمی شود تا آن که بر نور ماه به طور محسوس غلبه کند.
و اما این احتمال که «من» برای تبعیض باشد بعید به نظر می رسد.
و امّا آنچه در پایان اشکال آمد که این امتیاز و تبین اماره فجر است و فجر، رسیدن شعاع خورشید به جای معین افق است، این مطلب نیز برخلاف ظاهر ایه شریفه است.
باز اگر اشکال کنی که بنابر احتمال نشویت در «من» فجر غیر از تبین و امتیاز است و نشویه بودن احتمالی بود که ما آن را ابداع کردیم و مفسران تنها «من» را برای تبیین و یا تبعیض گرفته اند، باز درباره ایه می گویم ممکن است که نهایت اکل و شرب همین امتیاز و تبیین باشد نه فجر (دقت کن تا حقیقت را بیابی)
روایات
از روایات استفاده می شود که مبدأ همان خط افقی و نورانی کشیده شده در پایین افق است. همان چیزی که چون نهری سوری است و این گویای فجر فعلی است و وجود واقعی و یا شأنی فجر و یا به تعبیر دیگر تقدیری کافی نیست.
و در میان روایات، روایت علی بن مهزیار صراحت بیشتری دارد چرا که اصلاً فرض بحث ما، مورد سؤال در روایت علی بن مهزیار است.
هم اکنون متن کلام حضرت امام قدس سره را درباره روایات می آوریم.
و امّا روایات مسأله بسیار است[190] و همه در رساندن منظور ما ظهور دارد بلکه برخی از روایات صریح در مطلوب ماست.
روایت اوّل: روایتی است که از کتاب من لایحضره الفقیه از ابوبصیر لیث مرادی نقل شده است که گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم و گفتم: چه زمانی غذا و آب بر روزه دار حرام می شود و جایز است که نماز صبح خوانده شود؟
حضرت فرمود: هنگامی که فجر پهن گردد و چون پارچه سفید مصری شود...
روایت دوّم: روایت هشام بن هذیل از ابوالحسن الماضی است هشام گوید: از امام(ع) درباره وقت نماز فجر پرسیدم حضرت فرمود: هنگامی که فجر پهن می گردد و آن را چون نهر سوری می نگری.
روایت سوّم: از امام رضا(ع) است که فرمود: نماز صبح را آن زمان که فجر طلوع می کند و به خوبی نور می دهد، بگذار.
آنگاه حضرت امام قدس سره می افزاید: روشن است که تشبیه به پارچه سفید
مصری و نهر سوری و مانند این تعبیرها جز بر تمیز محسوس و روشنایی محسوس قابل انطباق نیست.
سپس امام قدس سره می نویسد:
و از همه این روایات روشن تر روایت علی بن مهزیار است او می گوید ابوالحسن بن الحسین برای امام جواد(ع) نامه ای نوشت و با من همراه کرد. در آن نامه نوشت: فدایت شوم دوستان شما در نماز فجر اختلاف کرده اند برخی به هنگام طلوع فجر اول که عمود در آسمان است نماز می خوانند و برخی آن زمانی که فجر در پایین افق پهن شود و آشکار گردد و من نمی دانم کدامین وقت بهتر است تا در آن زمان نماز بخوانم حال اگر صلاح می دانید که زمان افضل را به من یاد دهید و آنرا برایم مشخص کنید، انجام دهید انشاءالله و نیز اینکه با ماه چه کنم با این که فجر یا حضور ماه آشکار نمی گردد تا آن زمان که فجر سرخ شود و روشن گردد و چه کنم با ابر و اندازه آن در سفر و حضر چیست؟
امام علیه السلام در جواب به خط خویش نوشت و من آن را خواندم امام نوشت: خداوند تو را رحمت کند فجر همان رشته سفید پهن شده است رشته (افق) و فجر آن سفید عمودی نیست. بنابراین در سفر و حضر تا آن را تشخیص ندادی نماز مخوان چرا که خداوند خلق خویش را از این جهت در شبهه و ابهام قرار نداده است.
خداوند فرموده است: بخورید و بیاشامید تا رشته سفید فجر از رشته سیاه (شب) آشکار شود.
بنابراین خیط ابیض همان نور گسترده و افقی است که به واسطه آن خوردن و نوشیدن در روزه حرام می شود و این همان است که نماز را واجب می سازد.
آنگاه امام قدس سره پس از ذکر و روایت علی بن مهزیار می نویسد:
و این که در سوال سائل در روایت ابر هم ذکر شده است منافات یا مطلوب ما ندارد چون فرق نور ماه که مانع از تحقق سفیدی است یا ابر که به سان یک پرده مانع از دیدن است روشن است.[191]
کلمات فقیهان
همه فقیهانی که طلوع فجر را مبدأ وجوب نماز و وجوب روزه می دانند ظاهر کلامشان این است که فجر فعلی و متحقق و مرئی مبدأ است و فجر تقدیری ای که قابل رؤیت نیست و تنها در صورتی که ماه از بین برود دیده می شود، مبدأ نیست.
اصل عملی
و اگر نوبت به اصل عملی برسد باز اصل عملی نیز نظریه حضرت امام قدس سره را تایید می کند، چرا که استصحاب موضوعی یعنی استصحاب عدم حصول وقت و یا استصحاب کلی یعنی استصحاب عدم وجوب در روزه و عدم جواز در نماز جاری است.
گذشته از آن، احتیاط نیز می طلبد که در شبهای مهتابی در نماز تأخیر شود، گرچه این احتیاط در روزه عکس است. ما پیش از آن که به توجیه نظریه مشهور و پاسخ آنان به نظریه حضرت امام قدس سره بپردازیم در یک خلاصه گویی نکاتی که در تبیین و دفاع از نظر حضرت امام قدس سره می تواند مطرح شود فهرست وار می آوریم.
سه نکته در تبیین
1.موضوع یعنی فجر و نور سپید در شبهای مهتابی محقق و وجود خارجی ندارد مگر با تأخیر
2. برفرض پذیرش، فجر تحقق دارد ولی دیده نمی شود و محسوس نیست و چون نور سپیده ضعیف تر است تحت الشعاع نور ماه قرار می گیرد و نور ماه مانع دیده شدن و آشکار شدن نور سپید است و چون موضوع، تبیین حسی نور فجر است و تبیین در موضوع فجر دیده شده است تا نور سپید آشکار نشده موضوع با تمام اجزا تحقق خارجی پیدا نکرده است.
3. بیان سوّم این است که نه موضوع نور محسوس فجر است تا کسی بگوید در شبهای مهتابی تحقق خارجی ندارد و دیگری در برابر ادعا کند که تحقق خارجی دارد و نه موضوع تبین نور فجر است تا تبیین در موضوع دخالت داشته باشد و از طریقیت بیرون اید و باز کسی در برابر ادعا کند که تبین، ظهور در طریقیت دارد نه موضوعیت.
بلکه موضوع نور فجر است البته چون نور فجر تشکیکی است و مراتب و مراحلی دارد در مراحل اولیه اش موضوع نیست و تنها نور فجر در مرحله ای که با چشم عادی دیده شود حکم است و این با توجه به شبهای مهتابی تفاوت پیدا می کند در شبهای عادی مثلاً نور در درجه ای قابل رؤیت است ولی در شبهای مهتابی مثلاً نور پنج درجه ای.
در این بیان موضوع مطلق نور فجر نیست و نیز تبیین در موضوع اخذ نشده بلکه تبیین بر همان مبنای طریقت لحاظ شده و تنها نور فجر موضوع است. البته در شبهای عادی مثلاً در حالت دو درجه ای و در شبهای مهتاب در حالت پنج درجه ای اش
لازم به ذکر است بیان اول و دوم از کلام امام قدس سره استفاده می شود و می توان گفت که بیان سوم نیز از گفتار امام قدس سره نیز الهام گرفته شده است.
گفتنی است مرحوم محقق همدانی قدس سره بیان اول را دارد و بیان سوم در کتاب هیویات فقهیه (ص 199و 200) آمده است و تفاوت سه بیان کاملاً مشخص است.
پنج نکته در دفاع
1. ظاهر ایه این است که تبین موضوعیت دارد و خودنمایی نور سپیده موضوع است نه صرف وجود آن در خارج
2. روایت علی بن مهزیار بسیار رسا دلالت دارد بنگرید: ان الله لم یجعل خلقه فی شبهه من هذا...
و باز بنگرید که در پاسخ به سؤال راوی که می پرسد و کیف اصنع فی القمر... امام می فرماید: فلا تصل فی سفر و لا حضر حتی تبینه و اینها همه گویای آن است که تبین موضوعیت دارد و این همان است که با وجود آن خلق در اشتباه قرار نمی گیرد.
3. با توجه به این که در گذشته دور ساعت و مانند آن متداول نبود و همه وقت شناسان و مؤذنان با نگاه به افق و دیدن سپیده وقت را به دست می آورند طبیعتاً شبهای مهتابی به شبهای غیر مهتابی برای مؤذن و وقت شناسان فرق داشته است و این که گفته اند اگر فرق می کرد بر همگان روشن می گردید در جواب گوییم چون این تفاوت در حدود هفت شب است و کم کم اوج می گیرد و سپس به تدریج پایین می اید و در حدود ده دقیقه است برای افراد کمتر محسوس است به ویژه که ساعت در کار نبوده است.
4. ظاهر کلمات فقیهان همین تبین حسی و فعلی است.
5. و اگر در مسأله شک کنیم و دلیلی بر یک طرف تمام نشود و نوبت به اصل عملی برسد اصلی علمی استصحاب چه موضوعی و چه حکمی نیز این نظریه را به اثبات می رساند.
توجیه نظریه مشهور
طرفداران نظریه مشهور بر این باورند که فجر یک حقیقت معروف و مشخص است یعنی شکافته شدن سیاهی شب و دمیدن سپیده.
زمین در حرکت خود به دور خورشید طلوع و غروب های متعددی پیدا می کند و در درجه مشخصی شعاع خورشید به دلیل سیاهی افق می تابد و چون نهر شیری در سرتاسر پایینافق جاری می شود.
این حقیقت، فجر نامیده می شود توجه به معنای لغوی فجر آن گونه که در ابتدای مقاله آمد حقیقت ثابت و معروف فجر را مجسم می سازد.
برپایه نظریه مشهور فقیهان، فجر چون زوال و مغرب یک حقیقت تکوینی است و دیده شده و یا نشدن آن در موضوع تأثیری ندارد چرا که دیده شدن به چشم تنها یک راه اثبات فجر است و وجود ماه و نور برتر او چون ابر مانعی بیش نیست و در نتیجه اگر ما از راه دیگری به اثبات حقیقت فجر دست یابیم موضوع حاصل شده است.
بدین شکل فجر خیط أبیض است و من الفجر بیان برای خیط و بیض است نه برای تبین تا فجر که همان خیط ابیض است برایتان معلوم گردد. بنابراین فجر همان خیط أبیض است و معلوم شدن آن هم مثل موارد مشابه دیگر طریقیت دارد نه موضوعیت.
این یکحقیقت معروف و مشخص هر زمان که برایتان ثابت شد به هر طریق موضوع حکم وجوب امساک و جواز از نماز فراهم آمده است.
این نکته است که در تحلیل و توجیه نظریه مشهور کاملاً مهم است نکته دیگر توجه به این جهت است که در شبهای مهتابی هم این حقیقت جاری و محقق است ولی برای ما محسوس نیست ما از رؤیت و حسّ آن مانع داریم نور افزون ماه در این شبها این حقیقت را از چشم ما دور می سازد. این حقیقت در این شبها هم، تحقق خارجی دارد ولی نور افزون ماه، مانع رؤیت آن است.
دو نکته اصلی
اگر این دو نکته مورد توجه قرار گیرد فتوای مشهور تمام است.
1. حقیقت فجر مشخص و معروف است و تبین در چنین مواردی طریقت دارد.
2. در شبهای مهتابی این حقیقت جاری و ثابت است و تنها یک رؤیت و حس آن برای ما ممکن نیست.
گفتار طرفداران نظریه مشهور
هم اکنون با ما همراه شوید تا نگاهی به گفتار طرفداران نظریه مشهور بیفکنیم:
حضرت استاد ایةالله حاج سید محمد حسن لنگرودی دام ظله العالی در رساله طلوع الفجر فی الیالی المقمره می نویسند:
فقد ظهر فما ذکر تا انّ ظاهر قوله تعالی «من الفجر» بیان الخیط الابیض در بیان تبین
الخیط کما صرح بذلک سماحة الاستاد قدس سره و من الواضح ان نور القمر مانع عن رویة الخیط لاعن تحقق الخیط تقدیر[192]
ظاهر من الفجر در ایه شریفه آن است که من الفجر بیان برای الخیط الأبیض است نه این که آن گونه که حضرت استاد (امام خمینی) قدس سره فرموده اند بیان برای تبین خیط باشد.
و روشن است که نور ماه مانع از دیدن خیط أبیض است نه این که مانع از تحقق خیط أبیض باشد. حضرت استاد دام ظله در این بیان کوتاه هر دو نکته را به وضوح مورد تأکید قرار داده اند که به نظر می رسد کلید حل مسأله همین دو نکته است و با توجه به این دو نکته فتوای مشهور تثبیت می شود.
در مستندالعروة الوثقی تقریرات درس ایة الله العظمی خوئی قدس سره آمده است.
ظاهراً فرقی بین نور ماه و دیگر مواقع رؤیت نیست چرا که نور ماه هم مانع از تبیین است که در موضوع به عنوان راهی برای آشنایی با فجر و به عنوان کاشف از تحقق فجر اخذ شده است.
بدیهی است که در تکوّن سپیدی فجر بین شبهای مهتابی با دیگر شبها تفاوتی نیست و غلبه نور ماه بر نور فجر که موارد ادعا است تنها مانع از تحقق دیدن است نه از تحقق مرئی که خود فجر است آن گونه که قرض خسوف ماه در این حالت تو را به این حقیقت رهنمون می شود چرا که سفیدی موجود در زمان خسوف خود به خود آشکار می شود بنابراین اگر علم به وجود فجر از هر راهی که پدید اید گر چه از راه دیدن نباشد طبیعتاً حکم وجوب امساک و جواز نماز بر آن مترتب خواهد شد.
و کوتاه سخن این که نور ماه چون نور برق در این زمانهاست به ویژه برقهایی که نور بسیار دارد چرا که همه اینها چه نور ماه و چه نور نورافکنهای قوی در اینکه بر فجر غلبه می کنند یکسان هستند تنها این فرق وجود دارد که محدوده نور ماه وسیعتر و دائره وجودی آن گسترده تر است ولی این موجب تفاوتهای ماهوی در ملاک غلبه نیست آن گونه که روشن است.
بنابراین در همه صور کوتاهی از جهت بیننده است نه فجر که مرئی است.[193]
مرحوم ایة الله العظمی حاج سید احمد خوانساری قدس سره در جامع المدارک پس از نقل نظریه محقق همدانی در مقام نقد می نویسد:
نظر مرحوم محقق همدانی قدس سره اشکال دارد چرا که اعتبار تحقق فجر و پهن شدن آن در خارج قطعاً معتبر است و در این
سخنی نیست ولی آشکار شدن آن اگر موضوعیت در حکم داشته باشد سخن محقق همدانی تمام است ولی اگر تبین و آشکار شدن از باب طریقیت باشد در صورت حصول علم به فجر حکم وجوب امساک و جواز نماز بر آن مترتب می شود گرچه تبیین با رؤیت و دید چشم نباشد و نکته دیگر این که نور ماه مانع از تحقق نور فجر نیست و ظاهراً نور فجر چون نور ضعیف یک چراغ است که در نور شدید چراغ دیگری قرار گرفته است به این شکل که نور اوّل هست ولی بروز و ظهور ندارد بنابراین آنچه محقق همدانی قدس سره فرموده که نور ماه مانع از تحقق سپیدی فجر است پذیرفته شده نیست.[194]
نکات تاییدی برای نظریه مشهور
در پایان بحث نکات آمده در تایید نظریه مشهور را چنین خلاصه گیری می کنیم.
1. فجر چون مغرب و زوال، حقیقتی خارجی و تکوینی دارد و همان گونه که در زوال و مغرب تبین دخالت ندارد. و تنها تبین طریقیت دارد در فجر نیز چنین است به گونه ای که اگر از راه دیگری وجود فجر ثابت شود موضوع تحقق یافته اعلام می گردد.
2. در شبهای ابری شما چه می گویید ایا تحقق فجر را منکرید یا راه تبین را مسدود می دانید اگر فجر در واقع محقق است در صورتی که راهی به آن بیابیم موضوع حکم حاصل خواهد شد و نیز اگر نورافکنی قوی به سمت افق بیندازیم به گونه ای که نور سپیده تا دقایقی که هنوز چندان قدرتمند نشده دیده نشود ایا باز در انتظار می مانید؟
3. اگر در شبهای مهتابی برابر ماه خسوفی پدید اید و نور ماه که مانع خودنمایی نور سپید بود برداشته شد ایا باز شما انتظار بیشتر را لازم می دانید؟
4. اگر فجر در شبهای مهتابی با دیگر شبها از نظر زمانی تفاوت داشت بر همگان روشن می شد با این که این تفاوت بر مردم پوشیده بوده و از آن سخنی گفته نشده است.
5. نور سپیده در شبهای مهتابی نیز در افق موجودات و تنها نور ماه مانع رؤیت نور سپیده است نه مانع وجود نور سپیده در نتیجه فعلیت نور سپیده تردیدی در آن نیست و تنها رؤیت آن ممکن نیست.
کليه حقوق برای پايگاه حوزه محفوظ است