سیره علما در نماز

■ سیره علما در نماز

سیره علما در نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

استاد قاضی طباطبایی

استاد عرفان حضرت آیت الله قاضی خطاب به شاگردانشان می فرمودند: نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ می ماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.

نمازي در محضر استاد مطهری

هنگام ظهر بود. تازه به منزل استاد مطهري رسيده بوديم كه صداي اذان فضاي اتاق را فرا گرفت.
به همراهان گفتم : « بهتر است به امامت استاد نماز را به جماعت برگزار كنيم. همگي وضو گرفتيم و آماده شديم. چند دقيقه‌اي گذشت. منتظر استاد بوديم كه ايشان در حالي كه لباسشان را عوض كرده بودند، با ظاهري پاكيزه وارد شدند.
تازه يادم آمد كه ايشان هرگز با لباس خانه؛ همان لباس معمولي كه در خانه مي‌پوشند ، نماز نمي‌خوانند، خصوصاً نماز صبح را هنگام نماز صبح نيز لباسي پاكيزه مي پوشند، عمامه شان را بر سر مي‌گذارند و به نماز مي‌ايستند.

آیت ا... اراكى (ره)

« اِنَّ الصَّلاه عَمُودُ الدّین اِنْ قُبِلَتْ، قُبِلَ ماسِواها وَ اِنْ رُدَّتْ، رُدَّ ما سِواها. وَ هِىَ تَنهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ .»

براى هر عضوى از اعضاى بدن وظیفه اى است ، در ابتدا كه قیام و قعود و ركوع و سجود باشد كه چهار تا بیشتر نیست . براى هر یك وظیفه است ، از فرق سر تا نوك پا، براى چشم ، براى گوش ، كف ، دستها، سر زانو، حتى نوك انگشتها، هم وظیفه و حكمى است . این چنین وظایف و احكامى در هیچ دین و مذهبى وجود ندارد. هیچ نیست و بالاتر از همه این اعضاء مغز و سر و مخ انسان است ، وقتى كه مى گوید « إِیّاكَ نَعْبُدُ وَ اِیّاكَ نَسْتَعِینُ»[1]باید متوجه باشد كه مقابل چه كسى ایستاده است . مقابل خانه اى ایستاده كه خانه خداست . باید متوجه باشد كه تمامى اعضاء از مغز سر تا نوك پا در عبادت او باشد. در بندگى او، خضوع و خشوع او باشد. و دست خضوع به طرفش دراز كنند... روح روان ، مغز سر و كلّه اش با آن خدایى كه در مقابل خانه اش ایستاده است شفاهاً لب به لب دارد، صحبت مى كند. باید بفهمد كه با چه كسى دارد حرف مى زند. اگر این كار را كرد مى شود: « تَنْهى عَنِ الْفَحشاءِ وَالْمُنكَر». اگر هر شبانه روز پنج بار اینكار را كرد مى شود: « تنهى عن الفحشاء و المنكر». به این خاطر گفته است: « اِنْ قُبِلَتْ، قُبِلَ ماسِواها وَ اِنْ رُدَّتْ، رُدَّ ما سِواها». همه اش نماز است ، نماز، نماز همه اش نماز، نماز، نماز است.[2]

نکته ای از مرحوم آقا مجتبی تهرانی:

در تطهیر قلب، نمازی مؤثر است که با حضور قلب باشد!

آن صلاه و نمازی روی قلب انسان مؤثّر است که با حضور قلب باشد، نه هر نمازی. حضور قلب هم، ابتداءً متوقف بر دو چیز است: یک؛ فراقت وقت و دو؛ فراقت قلب. در بین عبادات، یک عبادت است که مخلوق با خالقش و عبد با ربّش در آن، بدون واسطه و رویاروی او سخن می‌گوید و آن نماز است. در نماز، عبد با ربّش سخن می‌گوید و با او مواجهه دارد. گرچه این تعبیر تعبیر ناقصی است و ممکن است حضاضت داشته باشد، امّا با خدا، چهره به چهره رو به رو است. کدام نمازمان است که چهره به چهره می‌شود و عبد، ربّش را می‌بیند؟ کدام نماز است که موجب می‌شود، انسان دل از ما سوی الله ببُرد و تمام سراسر دلش را، حبّ به معبودش، فرا بگیرد؟ آن نمازی  است که، یک؛ فراقت وقت را رعایت کرده باشد و دو؛ فراقت قلب راو اما این دو تازه مقدّمه هستند...  .

گفتاري از آيت الله محمد شجاعي درباره نماز

اگر خواستيد بدانيد با چه چيزهايي انس داريد، نماز را ميزان قرار دهيد. گفته اند كه نماز ميزان است فراموش نكنيد، براي خيلي چيزها يا مي شود گفت براي ارزيابي همه حقيقت ها، براي يك مومن و بنده خدا، ميزان نماز است.
در بحار جلد 69 صفحه 391 بابي دارد به نام جوامع للمكارم الاداب، در اين باب آن خصوصيات خوب را كه انسان بايد داشته باشد و آدابي كه براي آنها هست بيان فرموده است، روايات عجيبي در اينجا آورده است، عجيب از نظر آن مضامين و حقايقي كه در اين روايات هست. روايت 66 از محاسن البرقي نقل كرده با سند از امام صادق(ع): «قال الله تبارك و تعالي إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاةَ لِمَنْ تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِي» خدا فرموده است كه من نماز را قبول مي كنم از كسي كه در برابر عظمت من خاضع باشد.

در حقيقت در اين روايت شرايطي كه در قبول شدن نماز هست بيان فرموده است، البته تفسير و شرح روايت و شرايطي را كه در اينجا ذكر فرموده است بسيار طولاني است، اما در مجموع با همين ترجمه اجمالي مي توانيم بفهميم كه شروط يا شرايط سنگيني براي قبول شدن نماز در پيشگاه خداي متعال است. اصلش اين است كه عبادت انسان قبول بشود و اگر قبول نشود چه فايده اي مي تواند داشته باشد، اينكه انسان تكليف را به صورت صوري انجام داده است؛ البته بي فايده كامل هم نيست؛ باز از مجموعه روايات و اشارات آيات استفاده مي شود كه كسي كه نمازش قبول نشده با آنكه نماز نمي خواند يكي هم نيست، تكليفي انجام داده باز يك چيزي است اما قبول شدن، مسئله ديگري است.

معناي قبولي عمل

آنچه كه انسان را به خدا نزديك مي كند، به جوار خدا راه مي دهد، عمل هاي قبول شده است، نه هر عملي، هر عملي انسان را به خدا نزديك نمي كند (اين نكته ها خوب يادتان باشد) هر عملي انسان را به سوي خدا نمي برد، آن عملي كه مقبول باشد انسان را به جوار خدا راه مي دهد، به سوي خدا مي برد.

ببينيد چقدر فرق مي شود بين عملي كه قبول شده و عملي كه قبول نشده است، حقيقت بالاتر و عميق تر از اين است. عمل مقبول معني اش اين است كه انسان را به سوي خدا مي برد و عمل قبول مي شود يعني خود انسان مقبول حق مي گردد و بنابراين قبول شدن عمل غير از اينكه اين معني را دارد و انسان را به جوار خدا راه مي دهد و انسان را به خدا نزديك مي گرداند و به سوي او مي برد، غير از اين معني، معني عميق تري هم دارد؛ يعني عمل وقتي مقبول مي شود، انسان را مقبول خدا مي گرداند، آنچه را كه خدا قبول مي كند اصلش خود انسان است، خود بنده است، خدا بايد خود انسان را بپذيرد، به جوارش راه بدهد و به زبان ديگر خدا كه انسان را به جوار خودش راه بدهد از طريق قبول شدن عمل هاي انسان است؛ بنابراين مقبول افتادن يك عمل بسيار بالاتر از اين است، روي همين حساب هم آنها كه مي فهمند سعي مي كنند عملشان قبول شود، فقط سعي در عمل نمي كنند، اصل سعي شان بر اين است كه عملشان، عمل مقبول باشد.

آنها كه نمي فهمند مانند من و شما مي گويند، همين قدر عملي انجام بدهيد؛ آنها كه مي فهمند، غير از اينكه سعي مي كنند در عمل، سعي اصلي را در اين قرار مي دهند كه عملشان مقبول باشد، چون فاصله بين عمل قبول شده و عمل قبول نشده، همان فاصله عمل قبول شده و قبول نشده است، اين جمله را غير از اين نحو، نمي شود ادا كرد.

انس با خدا

شما وقتي به حال خودتان هستيد بالطبع انجذاب و كشش روح شما، انس روح شما با كيست؟ با چه آرام مي شود؟ به سوي چه چيز ميل دارد؟ اين از خصوصيات روحي است، بالاخره هر كسي با چيزي، چيزهايي آرامش دارد، با آنها مأنوس است، به سوي آنها انجذاب دارد، با آنها خوش است، به اين مي گويند انـس. بين عرفا و اهل معرفت اسمش انس است. هر كسي با چيزهايي مأنوس است منتهي در محاسبه خوب دقت كنيد، شما خودتان را فريب ندهيد كه بگوييد ما مأنوس با خدا هستيم؛ اگر خواستيد بدانيد با چه چيزهايي انس داريد، نماز را ميزان قرار دهيد. گفته اند كه نماز ميزان است فراموش نكنيد، براي خيلي چيزها يا مي شود گفت براي ارزيابي همه حقيقت ها، براي يك مومن و بنده خدا، ميزان نمأز است.

اين را هم بايد بفهميد كه انجذاب روح شما با خداست، يا با غير خدا، به خدا مأنوس است يا به غير خدا؛ اين را هم خواستيد بفهميد باز به ميزان نماز مراجعه كنيد، ببينيد وقتي شما شروع به نماز مي كنيد از خدا در فرار هستيد، اينجا و آنجاييد، حتي به زور سعي مي كنيد خودتان را در نماز نگه داريد و فكر و دلتان اين و آن سو مي رود و نمي توانيد، بفهميد انس با خداست يا غير خدا؟ غير خدا؛ اين ميزان است. اگر انسان به ميزان مراجعه نكند خودش را فريب مي دهد.
انسان بايد خودش را بررسي كند و بفهمد كه انس او با چيست؟ آن وقت وقتي نتيجه گرفتيد كه روح ما وقتي ما باشيم و روح ما كه تا به خودش واگذار بكنند به غير خدا مأنوس است، به سوي غير خدا آرام است، ميل دارد، به سوي اينها كشيده مي شود و از خدا در حال فرار است، فكر مي كنيد با اين بافت روحي اگر به آن سو برويم چه مي شود؛ ما بايد به زور به سوي خدا راه پيدا كنيم يا با انس و كشش؛ به زور كه نمي شود، وقتي طبيعت روح ما اين است كه از خدا فرار مي كند، وقتي كه از بدن هم قطع علاقه مي كند همين روح است، اين روح به سوي خدا نمي رود، ميل ندارد، فرار مي كند؛ اين مصيبت است ديگر، اين يكي كه بسيار مصيبت بزرگي است، نمي فهميم و نخواهيم فهميد با اين اوضاع كه اين چيست.
اما در اين وضع و حال مي شود انسان توسل بكند به اوليا از جمله حضرت زهرا(س) كه نظري كند كه اين مشكل حل بشود و اگر اين مسئله حل شود خيلي مشكل ها براي من و شما حل مي شود و آن وقت ديگر وقتي به نماز مي ايستيم، مأنوسيم، خوشحاليم، خسته نمي شويم، اينطور نماز نمي خوانيم كه زود تمام كنيم و برويم بنشينيم صحبت كنيم، اين حالت فرار است، توسل كنيد و نتيجه بگيريد؛ در اين وقتها كه گريه مي كنيد از فرصت استفاده كنيد توجهي از حضرات بشود، آنها در مجلس حضور دارند، اگر صلاحيتي در مجلس باشد... [3]

نماز از زبان شهید بهشتی(ره)

اين ايستادن و خم شدن ، اين نشستن و به خاك افتادن ، و با هر يك كلماتى گفتن چه معنا دارد؟ در آن لحظه كه آدمى به كمال و شكوه بى نهايت آفريدگار جهان مى انديشد، سراپا شيفته آن مى شود، دل و جانش به خضوع و خشوع و فروتنى مى گرايد، با آهنگ فطرت در برابر آن همه كمال و عظمت سر تعظيم فرود مى آورد، ركوع و سر به زمين مى سايد، سجود و زبان به ستايش مى گشايد، حمد و تسبيح .

و در آن لحظه كه انسان خود را به كمك يك نيروى برتر از ماده نيازمند مى يابد، دل به سوى آفريدگار دانا و توانا و مهربان جهان مى آورد، راز و نياز خود را با او در ميان مى نهد و او را به كمك مى خواند، دعا اين است نماز ما و نيايش روزانه ما، به سوى خدا، خداى يكتا، خداى پر مهر. نيايشى كه هر فرازش، بيانگر اصلى از اصول جهان بينى اسلام، و هر حركتش، نمايشگر پيوند عميق انسان اسلام با خداست. نيايشى كه انسان را به سوى خدا، به سوى راه او، و به سوى رهبران او مى كشاند. او را به همه شايسته كاران روى زمين ، در طول تاريخ، در گذشته و آينده و حال، پيوند مى دهد. و صف او را از صف ستمگران و تبهكاران و گمراهان جدا مى سازد تا در راه راست خدا استوار بماند و به بيراهه نيفتد. اينك تو اى انسان جستجو گر عصر ما برخيز، برخيز تا با شور و نشاط، به نيايشى چنين زنده و سازنده بپردازيم، و خود را از هر چه جز حق و حقيقت است پيراسته سازيم.[4]

نماز اول وقت شهيد رجائي

یكي از دوستان نزديك شهيد رجائي چنين مي‌گويد: روزي حدود ظهر نزد شهيد بزرگوار رجائي بودم صداي اذان شنيده شد، در حالي كه ايشان از جايشان حركتي كرده، مي‌خواستند خود را براي اقامه‌ي نماز آماده كنند، يكي از خدمتگزاران وارد اتاق شد و گفت: غذا آماده است، سرد مي‌شود، اگر اجازه مي‌فرماييد بياورم، شهيد رجائي فرمودند: ‌خير بعد از نماز.


وقتي كه خدمتگزار از اتاق خارج شد،‌ايشان با چهره‌اي متبسم و دلي آرام خطاب به من فرمودند: عهد كرده‌ام هيچ وقت قبل از نماز ناهار نخورم اگر زماني ناهار را قبل از نماز بخورم. يك روز روزه مي‌گيرم.[5]

آخرين نماز شهید مدرّس

مُدرّس بر سر سجاده‌اش مي‌نشيند، نگاهش را دوخته به جايي و خاموش است. اِنگار كه در آن دَمِ واپسين، سراسر زندگي‌اش را مرور مي‌كند، تا دورترين خاطره‌هايش را و حتي ضربه‌ي تركه‌اي را كه در شش سالگي به بازويش خورد و او را به نزد پدر بزرگ، به قمشه و بعد به اصفهان كشاند.

جانِ خسته‌اش انگار ، زخم تمام ضربه‌هايي را كه در سراسر عمر خورده به ياد مي‌آورد با اين حال در چهره‌اش طراوت و شادابي خاصي موج مي‌زند زيرا به خوبي مي‌داند آخرين ضربه كه براي هميشه او را به ديار دوست مي‌فرستد در حال فرود آمدن است.

صداي اذان، مُدرّس را به خدا و ديگران را به خود باز مي‌گرداند. جهانسوزي(شخصي كه براي قتل مدرس آمده بود) به تندي قوري را كه از روي سماور برداشته و در استكاني چاي مي‌ريزد و استكان را به خَلَج(همكارش) مي‌دهد. خَلَج نيز گَرد پاكتي كوچك را در آن خالي مي‌كند. استكان را در مقابل مُدرّس مي‌گذارد و به او مي‌گويد: بخور. مُدرّس استكان را بر مي‌دارد و چاي را در چند جُرعه مي‌نوشد و با خونسردي سريعا به نماز مي‌ايستد و در پيش رويِ كساني كه داغ حسرت يك تعظيم او به دلشان مانده است، در برابر خدا به ركوع مي‌رود، رو به دوست و پشت به دشمنان زانو مي‌زند و به سجده مي‌افتد. مستوفيان با نگراني چشم دوخته است به او، مُدرّس نماز مغرب را به پايان مي‌برد اما زهر هنوز اثر نكرده است. مُدرّس هنوز بر سجاده نشسته و ذكر مي‌گويد. سه دژخيم با تعجب و وحشت به او خيره شده‌اند. در برابرش احساس ناتواني مي‌كنند. زهر را به او خورانده‌اند اما تلخي در كام و جان خودشان موج مي‌زند. مستوفيان بيش از آن تاب نمي‌آورد بلند شده و مدرس را به زمين مي‌اندازند، جهانسوزي و خلج نيز دست و پاي سيد را مي‌گيرند. مُدرّس با صداي بلند شهادتين خود را مي‌گويد. مستوفيان عمامه‌ مدرس را باز مي‌كند و آن را بر گردن او مي‌پيچد. آنگاه دو سوي عمامه را آن قدر از دو طرف مي‌كشد تا راه لب، بر كلام سرخ مُدرّس بسته مي‌شود. چشمانش به روي مُهر سجاده و لبانش به كلام خدا بسته مي‌شود اما جلاّدان هنوز رهايش نمي‌كنند.

آن قدر عمامه را به دور گردنش نگه مي‌دارند تا پيكر نحيف و رنج كشيده‌اش سُست مي‌شود و ستاره بر آسمان سجاده مي‌افتد همچون مولايش علي ـ عليه السّلام ـ در محراب خون.[6]

قضا شدن نماز آیت الله نخودكی

مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودكی) در وصیت خود به فرزندش می گوید:

اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد ولی یك بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش و هباء منثورا (نابود) خواهد شد. فرزندم بدان كه در تمام عمرم تنها یك بار نماز صبحم قضا شد، پسر بچه ای داشتم كه شب آن روز فوت شد.

سحر گاه در عالم رویا به من گفتند كه این مصیبت به علت فوت آن نماز صبح به تو وارد آمد.

اكنون اگر یك شب، نماز شبی از من فوت شود، صبح آن شب انتظار بلایی را می كشم كه به من نازل شود.

هرکه دراین بزم مقرب تراست جام بلا بیشترش میدهند

سپس حاج شیخ حسنعلی می افزاید: «پسرم تو را سفارش می كنم كه نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آن جا كه می توانی غفلت نكن.»

حضرت آیت ا... حاج سید ابوالحسن قزوینی

 درباره ارتباط بین نماز و مرگ فرمودند:

«بین موت و نماز یك نوع ارتباط مخصوصی است، زیرا كه نماز حقیقی هم عین موت است؛ زیرا كه موت انقطاع علاقه روح است از بدن و از عالم طبیعی؛ در نماز هم انقطاع از این عالم به حضرت رب العزه است چنان كه در مقدمه افتتاح صلوة، خواندن این آیه شریفه وارد است: (إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... )[7] روی دل خود را به سوی كسی آوردم كه آسمان ها و زمین را آفرید...)

همین طور كه در مرگ وجهه روح به عالم دیگر است، در نماز هم وجهه روح به عالم قدس است... در مرگ قبض ارواح به دست عزرائیل است؛ در نماز قبض روح از طرف خداوند عالم است».


[1]. سوره فاتحه ، آیه 5.

[2]. یادنامه آیت ا... العظمى اراكى ، ص 322

[3]. منبع: هفته نامه صبح صادق

[4]. نماز چيست ، شهيد آيت ا... دكتر سيّد محمد حسين بهشتى (ره )، ص 10.

[5]. روش‌هاي پرورش احساس مذهبي، ص29

[6] ستاره‌اي بر خاك، ص106.

[7]. انعام / 79

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 2848 کلمه
1402/12/14 ساعت 13:43
کد : 653
دسته : عبادت علما و بزرگان
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
عبادت
نماز عرفا
نماز علماء
زندگینامه علماء
خاطرات علماء
تهجد
شب زنده داری
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز