■ اختلافات نمازها به اعتبار عناوین قصدیه
«یجب تأخیر العصر عن الظهر والعشاء عن المغرب، فلو قدّم احداهما علی سابقتها عمداً بطلت، سواء کان فی الوقت المختص او المشترک، و لو قدّم سهواً فالمشهور علی أنّه إن کان فی الوقت المختص بطلت، و ان کان فی الوقت المشترک فان کان التذکّر بعد الفراغ صحّت، و ان کان فی الاثناء عدل بنیته الی السابقه اذا بقی محل العدول، فان کان التذکّر بعد الفراغ صحّت، و ان کان فی الاثناء عدل بنیته الی السابقه اذا بقی محل العدول، و الا کما اذا دخل فی رکوع الرکعه الرابعه من العشاء بطلت، و ان کان الاحوط الاتمام والاعاده بعد الاتیان بالمغرب، و عندی فیما ذکروه اشکال، بل الاظهر فی العصر المقدّم علی الظهر سهواً صحتها و احتسابها ظهراً ان کان التذکر بعد الفراغ لقولهعلیهالسلام: «انما هی اربع مکان اربع» فی النص الصحیح، لکن الاحوط اتیان باربع رکعات بقصد ما فی الذمه من دون تعیین انها ظهر او عصر، و ان کان فی الاثناء عدل من غیر فرق الصورتین بین کونه فی الوقت المشترک او المختص، و کذا فی العشاء ان کان بعد الفراغ صحت، و ان کان فی الاثناء عدل مع بقاء محل العدول علی ماذکروه، لکن من غیر فرق بین الوقت المختص و المشترک ایضاً،…[1]»
معرفت اموری در فهمیدن حکم این مسأله لازم است: امر اوّل این است که نماز ظهر وعصر و هکذا سایر صلوات از عناوین قصدیه هستند، یعنی اختلاف یک نماز با نماز دیگر، اختلاف نماز عصر از نماز ظهر، به قصد و عنوان است. وقتی که شخص نماز ظهر یا عصر میخواند، نماز را چهار رکعت میخواند، یک چهار رکعتی هستند، تعددشان بالقصد است، همان طوری که میگویند تعظیم به قصد است، مثل این که کسی میآید لذا به قصد تعظیم او قیام میکند، یک وقت کمر یا پای او درد میکرد، گفت: بلند بشوم، اتفاقاً آن شخص هم از درب وارد شد، این احترام نکرده است، آن خیال کرده است که او احترام میکند اینها از عناوین قصدیه است.
ادله عناوین قصدیه
استفاده عناوین قصدیه از مثل قول امامعلیهالسلام: «اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان الاّ أنّ هذه قبل هذه» است. یعنی نماز عصر بعد از نماز ظهر است. اگر نماز ظهر و عصر عنوان قصدی نباشند، چهار رکعت که آورد ظهر میشود، و لو قصدی نداشته باشد، آن چهار رکعت بعدی هم عصر میشود. این که میفرماید: «الا انّ هذه قبل هذه» یعنی اوّل باید این را اتیان کرد، چون نماز بعدی مشروط به نماز ظهر است. اگر اول قصد کند که من نماز عصر را میآوردم، باطل میشود. هکذا در نماز مغرب و عشاءٍ وارد شده است کسی که د راثناء نماز عشاء متذکر شد که نماز مغرب را نخوانده است و محل عدول هم نگذشته، «یعدل الی المغرب» معلوم میشود که عنوان نماز مغرب عنوان قصدی است و الاّ میفرمود: که در رکعت سوم سلام بگوید. این که میفرماید: «یعدل الی المغرب» عدول در قصد است «و یتمها مغرباً» نماز را مغرباً تمام میکند هکذا در نماز صبح، وارد شده است که « من قدّم الفجر علی ناقلتها» چون هم فریضهفجر و هم نافلهآن دو رکعت است. اگر اینها عنوان قصدی نبودند، به مجرّد دو رکعت نافله محقق شده است، این که میگوید: «من قدم الفجر» معلوم میشود که عنوان نماز فجر عنوان قصدی است.
امر ثانی؛ اگر انسان خیال کند ظهر را آورده وقتی که عصر را میآورد، بعد از نماز یا در اثناء نماز متذکر شد که ظهر را نیاورده، چون نماز عصر، فعل آخر است، مابودیم، علی القاعده، و ادله خارجیه هم نبود، میگفتیم: فاسد است. برای این که نماز عصر مشروط است به این که بعد از نماز ظهر واقع بشود، قطع نظر از حدیث «لاتعاد» با آن کاری نداریم، مابودیم و ادله اوقات، و این صلوات عنوان قصدی است، میگفتیم: نماز عصری را که اتیان کرده است، محکوم به بطلان است، چون ترتیب ندارد. اگر عنوان قصدی نبود، ظهر میشد. چون چهار رکعت است، نماز ظهر میشود عنوان چون قصدی است، اول، اخیره را متعمداً اتیان کرده محکوم به بطلان است. اگر سهواً هم اولی را اتیان نکرده و دومی را اتیان کرد، ما بودیم و ادله اوقات میگفتیم: این نماز محکوم به بطلان است.
حکومت حدیث لاتعاد
در باب نماز، ما حدیث «لاتعاد» داریم، که حاکم است بر آن ادلهای که اجزاء و شرائط را برای نماز معین کرده است، چون فرض کرده است، نماز اجزاء و شرایطی دارد، در آنها خلل شده است، این ناظر به آن ادله اجزاء و شرایط است، میگوید: اگر این خلل از این چند تا باشد وقت و قبله، رکوع و سجدتین و طهارت باید اعاده بشود، یعنی شرطیّت و جزئیت در اینها مطلق است، چه حال ذُکر و چه حال غفلت باشد، و امّا در غیر خمسه، نه، به ا خلال که گفتیم « لاتعاد» اخلال عمدی را نمیگیرد، اخلالی که از جهل تقصیری است نمیگیرد. در مواردی که جامعش اخلال عن عذرٍ شد، در غیر خمسه اعاده نمی خواهد. روی این اساس کسی که نماز ظهر را خیال میکرد که خوانده است، نماز عصر را بخواند نماز عصر حکم به صحّت میشود، یعنی از قاعدهای که فعلی از فعل دیگر مجزی نیست، رفع یدمیکنیم و می گوییم: این نماز عصر صحیح است. چرا؟ چون قصدعنوان نماز عصر کرده است و د روقتش هم واقع شده است، ترتیب را ندارد، بعد از ظهر واقع نشده است. ترتیب در عصر معتبر است. در ظهر معتبر نیست، انسان ظهر بخواند واصلاً عصر در ان روز نخواند، نماز ظهرش صحیح است «الاّ انّ هذه قبل هذه» یعنی نماز عصر باید بعد واقع بشود. به این ترتّب عصر بر ظهر خلل رسیده، حدیث «لاتعاد» میگوید: اشکالی ندارد. چون خلل عن عذر است، اعتاد داشته که نماز را خوانده است نماز ظهر او عیبی ندارد.
این در جایی است که نماز عصر را در وقت مشترک بخواند، یعنی نماز عصر را به اعتقاد این که نماز ظهر خوانده، شروع کرد، این درست است و اما اگر در وقت مختص بخواند وقت مختص که مشهور میگویند، بعد از زوال خورشید از دایره نصف النهار، به مقدار چهار رکعت متصل به نماز ظهر است، یعنی شریکهاش (نماز عصر) در آن صحیح نمیشود. اگر این شخص نماز عصر را در آن وقت مشترک خوانده، محکوم به صحت است. امّا اگر نماز عصر را در اول زوال خوانده است، به خیال این که زوال قبلا واقع شده و ظهر را هم قبلا خوانده است، وقتی که نماز عصر را تمام کرد، به او گفتند: این نماز را که خواندی اولِ ظهر شروع کردی، نماز ظهر بود گفت: نه، عصر را خواندم. یعنی در اول زوال نماز عصر را شروع کرده، بعد ملتفت شده است مشهور میگوید این نماز فاسد است. چرا؟ چون نماز را در غیر وقتش خوانده «لاتعاد الصلاه الاّ من خمس» یکی «وقت» است، در وقتش نخوانده است، نماز عصر داخل نشده بود.
بعد اینها می گویند: اگر شروع به نماز ظهر کرد، به خیال این که زوال شده است، قبل از اینکه نماز ظهر را تمام کند وقت ظهر داخل شد مشهور و از جمله صاحب عروه میگویند که نماز ظهرش صحیح است؛ منصوص است ولو ما مناقشه خواهیم کرد که نصّش ضعیف است.
تفاوت نظر قائلین به وقت مختص و مشترک در اتیان نماز قبل از وقت
آنهایی که قائل به وقت مختص هستند، میگویند: چهار رکعت به نماز ظهر مختص است، اگر نماز عصر را شروع کند، باطل میشود. چرا؟ چون وقتش داخل نشده است. وقت نماز عصر زمانی است که به مقدار چهار رکعت بگذرد.
و امّا آنهایی که وقت مختص را منکر شدهاند که صاحب عروه یکی از آنها است ما هم گفتیم: فقط شرطیت ثابت است، وباید نماز عصر بعد از نماز ظهر بشود، انسان که نماز ظهر را خوانده است وقت در اثناء آن داخل شده است بعد نماز عصر را شروع کند، نماز عصر صحیح است. چون ترتیب موجود است نماز ظهر را خوانده است، وقت اختصاصی به معنای مشهور ندارد. فقط شرطیّت ترتیب است، بنابر شرطیّت ترتیب نماز عصرش صحیح است. لذا ایشان در عروه میفرماید: اگر کسی ظهر را قبل از وقت شروع کند و در اثنائ نماز وقت داخل بشود، و لو قبل از تسلیم، نماز ظهرش صحیح است، و اگر عصر را هم بخواند صحیح است. چون وقت مختصّ ـ به آن معنایی که قدما میگفتند که در آن وقت نمیشود شریکه را خواندـ نه، وقت مختص به این معنا را ایشان منکر است، وفقط شرطیت را قائل است.
لذا کسی که در وقت مشترک بخیال این که نماز ظهر را خوانده، نماز عصر را خوانده بعد ملتفت شد که نماز ظهر را نخوانده است، این نماز عصرش صحیح است. چرا؟ چون وقت مشترک است، وقت نماز عصر هم هست. آن خمسهای که «لاتعاد الصلاه الاّمن خمس» مستثنی این را نمیگیرد. فقط داخل مستثنی منه است که ترتیب ندارد. ترتیب هم لعذر مفقود شده است، نماز عصر صحیح است.
آنهایی که وقت مختص قائل هستند، میگویند این شخص اگر چهار رکعت به غروب شمس مانده نماز ظهر خوانده است، شروع کند نماز ظهر بخواند نماز ظهرش باطل است؟ چرا؟ چون در وقتش نخوانده است، باید قصد قضاء کند. اگر بخواهد اداءً اتیان کند، نماز محکوم به بطلان است. اگر به عنوان قضاء باشد، عیب ندارد چون وقتش خارج است. امّا مثل صاحب عروه و ما ملزم شدهایم فقط « الاّ هذه قبل هذه» است چون امامعلیهالسلام در معتبرهعبید بن زراره[2] فرمود: « اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر و العصر جمیعاً الأ انّ هذه قبل هذه ثمّ انت فی وقت منهما جمیعاً حتی تغیب الشمس» نماز عصر را که قبلا صحیح خوانده، نماز ظهر را هم که غروب شمس نشده است، بخواند ادا است.
در مانحن فیه، اگر قائل به وقت مختص شدیم، مواردی که اشاره کردم بنابر مشهور، داخل مستثنی در حدیث «لاتعاد» میشود، و صلاه را از ناحیه تخلّف وقت میگویند: باطل است که شرطیّتش مطلقه است، و امّا بنابر آنچه ما ذکر کردیم، که وقت از اول تا آخر مشترک است، فقط شرطیّت ترتیب لازم است، این لازمهاش این است که در تمام این موارد نماز ظهر را صحیحاً خوانده، بعد در اول وقت شروع به عصر کند، و یا نماز عصر را صحیحاً خوانده است در آخر وقت در آن چهار رکعت به غروب مانده، نماز ظهر را اتیان کند، نمازش صحیح است.
یکی از مواردی که شیء شرطیّت مطلقه یا جزئیّت مطلق ندارد، حال اضطرار است، وقتی انسان مضطرّ شد، دیگر شرط از شرطیّت میافتد، الاّ طهارت از حدث که گفته شده است، ساقط نمیشود، بقیّه یا منتقل به بدل میشود مثل رکوع و سجود، ایمائی میشود قیام و قعود میشود و یا اصلاً از شرطیت میافتد، مثل طهارت الثوب والبدن استقبال القبله، این غیر از حدیث »لاتعاداست، این حساب دیگری است که شرطیت عند الاضطرار ساقط میشود، این مستفاد از این که الصلاه لاتسقط بحال».
روی این اساس اگر شخصی نماز ظهرین را عمداً و یا سهواً نخواند، مثلا در خواب بود وقتی بیدار شد دید که بیشتر از چهار رکعت نمانده است، این مسأله اش میآید اگر پنج رکعت وقت باشد بایدنماز ظهر را بخواند، چون « من ادرک» میگوید: از ظهر یک رکعت درک میکنی « من ادرک من الصلاه رکعه فقد ادرکها» ظهر را با ید بخواند بعد نماز عصر را میخواند ولو یک رکعت یا چند رکعت نماز عصر بعد از غروب خورشید بیفتد، عیب ندارد. اما اگر چهار رکعت بود، باید نماز عصر را بخوا ند. چون شارع که میگوید « اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر والعصر جمیعاً الا أن هذه قبل هذه، ثم انت فی وقت منهما جمیعا حتی تغیب الشمس» معنایش این است که نماز عصر را بعد از غروب شمس نمی توانی بگذاری، چون «الاّ انّ هذه قبل هذه» گفته است، معنایش این است: این چهار رکعت مال نماز عصر است. نماز ظهر و عصر هشت رکعت است، هشت رکعت در چهار رکعت که نمیشود، این که اینجور امر میکند « ثم انت وفی وقت منه حتی تغرب الشمس» با رعایت ترتیب معنایش این است که در این چهار رکعت مال وقت عصر است، وقت عصر نه به آن وقت عصر مشهور، چون در این وقت ملکف است که عصر بخواند وعصر را از این وقت نمی تواند به تأخیر بیندازد، شرطش را هم قدرت ندارد. ترتیب از آن شرایط مثل طهارت از حدث نیست، مثل سایر شرایط است که هنگام تغذّر ساقط میشود.
بنابر وقت مختص هم همینطور است. چون «من ادرک من الوقت رکعهً، فقد ادرکها» حکومت دارد، میگوید نماز ظهر باید خوانده بشود.
حدیث «لاتعاد» با ملاحظهای ادله وقت، و ملاحظه ادله اشتراط، «الاّ انّ هذه قبل هذه» میگوید که در مغرب و عشاء هم مغرب قبل از عشاء است، مقتضایش این است. این قاعدهاولیه بود، ولکن مادر بین روایاتی داریم که باید به واسطهای آن روایات از این قاعده رفع یدکنیم، چون این قاعده هم استفاده از عمومات بود، عموم قابل تخصیص است، اطلاق قابل تقیید است، به واسطه آن ادله باید رفع ید کنیم.
مواردِ رفع ید قاعده اولیه
یکی از آن مواردی که باید رفع ید کنیم، آنجا است که عنوان قصدی است، شخصی قصد کرده است که من نماز عصر را اتیان میکنم، به خیال این که نماز ظهر را خوانده است، در اثنای عصر متوجه شد که نماز ظهر را خوانده است، بنابر مسلک ما چه در وقت مختص بشود که مشهور میگویند، و چه در وقت مشترک فرقی نمیکند. این در صورتی است که در وقت مشترک متذکر بشود، عدول به نماز ظهر میکند، قصد میکند بر این که من نماز ظهررا میخوانم و آن را که خواندهام نماز ظهر استع اگر کسی بگوید: قصدعنوانی فایده ندارد « الشیء لاینقلب عمّا هو علیه» این به عنوان نماز عصر شروع کرده، این ظهر میشود.
میگوییم: این اعتباری و در اعتباریات آن حرفهایی نمیآید، شارع میگوید: اگر قصد کنی که آن نماز ظهر است، نماز ظهر میشود، در مانحن فیه ما از قاعده اولیه که در موارد عناوین قصدیه وارد شد، به فعلی به عنوان قصدی ملتزم میشویم، فعل به عنوان قصد آن فعل میشود، الاّ در موارد عدول در موارد عدول عنوان قصدی منقلب میشود و ما ملتزم می شویم. منتها مشهور میگویند: اگر عصر را در وقت مختص ظهر بخواند و متذکر بشود باطل است. چون عصرش باطل است. عدول در نمازی صحیح میشود که فقط ترتیب ندارد، و اما در وقت مشترک بشود، نه عدول عیبی ندارد. ما میگوییم: آن وقت مختص را که منکر شدیم فرقی ندارد عدول را ملتزم میشویم.
کلام این است: اگر عدول کردیم و نماز را تمام کردیم، در نماز ظهر و عصر اشکالی ندارد. روایتش را که صحیحه زراره است، میخوانم. انّما الکلام در نماز مغرب و عشاء است، میگویند: اگر کسی مغرب را نخوانده است، اعتقاد کرد که خوانده است وشروع به نماز عشاء کرد، بنابر مسلک ما فرق نمی کند وقت مختص ویا غیر وقت مختص، بنابر قول مشهور در وقت مشترک، در اثناء یادش آمد که نماز مغرب را نخوانده است، اگر محلّ عدول باقی مانده باشد اشکالی ندارد، مثل نماز ظهر عدول میکند از نماز عصر به نماز ظهر اینجا هم ازعشاء به مغرب. اما اگر محل عدول گشته است، بنابر حرف ما باطل است. چون در اثناء ملتفت شده که نماز مغرب را نخوانده است، عدول هم نمی تواند بکند، چون رکوع رکعت چهارم را داخل شده و محل عدول گذشته است، میگویند: این نماز باطل است، رفع ید میکند، مغرب را وبعد عشاء را می خواند. محل عدول اگر گذشته است، نماز عشاء محکوم به بطلان است. این در نماز ظهر وعصر نمیآید، چون محل عدول ندارد، تامادامی که تمام نشده است، محل عدول باقی است.
بیان مرحوم نائینی(رحمهالله) در صحت نماز عشاء بعد از عدول
مثل مرحوم نائینی(رحمهالله) و تلامذهاش، ملتزم شدهاند که اگر در این وقت بعد از رکوع چهارمی متذکر شد مغرب را نخوانده، این نماز را به قصد عشاءتمام میکند، سپس نماز مغرب را اعاده میکند. مثل این که عشاء را تمام کرده است بعد از تمام کردن عشاء یادش افتاده بود که مغرب را نخوانده، مغرب را دوباره میخواند، ترتیب معتبر نیست، به مقتضای «لاتعاد»، ایشان فرموده است: اگر محل عدول هم گذشته باشد، نماز را عشاء تمام میکند و مغرب را اعاده میکند. ایشان فرموده است: این هم از «لاتعاد» استفاده میشود، چون «لاتعاد در رکوع چهارمی که من اتیان عدول بکنم، عشاء واقع شد است، «لاتعاد میگوید که این عشاء اعاده نمیخواهد، یعنی چه؟ یعنی آنرا تمام کن، بعد مغرب را بخون. شاگردان ایشان تعلیقه زدهاند که عشاءبه گذشتن محلّ عدول از مغرب باطل نمیشود، بلکه اقوی این است که این را عشاءً تمام کند بعد مغرب را بخواند.
مدلول حدیث لاتعاد و شمول اعاده و استیناف
مدلول حدیث لاتعاد چیست؟ معنایش این است که یک وقت انسان متذکر میشود د رنمازش خللی واردشده که وقت آن خلل گذشت است، اگر انسان بخواهد آن خلل را تدارک بکند، بایدعمل را از سر بگیرد، نه این که از نماز فارغ شده است، «لاتعاد الصلاه»، استیناف را هم میگیرد، و لو اطلاق میشود در مواردی که انسان نماز را تمام بکند، آن وقتی که اعاده میکند، میگوید: «استأنف الصلاه»، بعضاً اطلاق میشود، ولکن نوعا فرق میان کلمه استیناف و کلمه اعاده این است که استیناف آن موقعی میشود که در وسط رها بکند و عمل را از سر بگیرد. اعاده را بعد از تمام عمل میگویند، نوعاً اینطور است، و لکن «لاتعاد» اطلاق دارد، «لاتعاد الصلاه» نمازی که خواندی اعاده نمیشود. اعمّ از این که بعض از آن نماز را بخواند و یا این که کل آن نماز را بخوانید، فرقی نمیکند. این را ما هم ملتزم هستیم.
حکم انواع خلل ها در نماز
کلام در آن خللی است که عن عذر واقع شده است، آیا آن خلل خصوص خللی است که متقدّم بوده و زمان آن گذشته باشد یا شامل خلل بالفعل هم هست؟ مثلاً کسی نماز میخواند و ستر عورت هم شرط است، یک وقت متوجه شد که ستر عورت ندارد، این خلل در نماز فعلاً موجود است، حین التفات، خلل موجود بود، ستر عورت مثل طهارت از حدث در تمام اجزاء و آنات متخلّله معتبر است، همان آنی که ملتفت شد شرط را نداشت، و لو جزئی از نماز را نیاورده و شرط را نداشته است. اما یک وقت لنگ بسته بود و نماز میخواند، در رکعت سوم بادی وزیده، بعد یادش افتاد که باد لنگ را بلند کرد و در رکعت سوم عورتش ظاهر شد اما الان مستور است. این حدیث «لاتعاد» این را میگیرد. چرا؟ چون ستر عورت جزء آن خمسه نیست، از غیر خمسه است، و خلل متقدّم، اعاده نمیخواهد.
امّا آن وقتی که متوجه شد این خلل موجود بود، حدیث «لاتعاد» این را میگیرد ویا نمیگیرد؟ مرحوم نائینی میگوید: این را هم میگیرد. ما میگوییم این را نمیگیرد. چرا؟ برای این که اگر خلل سابقاً واقع شده باشد، بله « لاتعاد» میگوید: نماز را اعاده نکن. فرض میکند که خلل قبلاً واقع شده و شارع در غیر خمسه، از آن اغماض میکند. لذا در مانحن فیه، وقتی در رکعت چهارم یادش افتاد که نمازش مغرب را نخوانده است، این رکعت چهارم رکوعش، سجودش، تشهدش، تسلیمش، همهاش مشروط به این است که باید بعد از مغرب واقع بشود، چون بعد از مغرب واقع شدن، شرط این نماز است، از اول تکبیرش تا آخر تسلیمش «من اوّله الی آخره» باید بعد از نماز مغرب واقع بشود. وقتی که در رکوع چهارم متوجه شد که نماز مغرب را نخوانده است، خلل بعد از آن موجود میشود.
روی این معنا حدیث «لاتعاد» مانحن فیه را نمیگیرد، ما نمیگوییم: «لاتعاد بعضی از نماز را نمیگیرد، مورد استیناف را هم میگیرد، نماز اعاده نمیشود، نه کلش و نه بعضی از آن حدیث لاتعاد از خلل متقدم اغماض میکند، میگوید: آن خللی که در حال نسیان واقع شده کالعدم است، ولی خلل که الان واقع میشود، در بقیه نماز این مع العلم والالتفات است. روی این اساس که مشهور فرمودهاند: اگر محل عدول گذشته باشد، مثل این که رکعت چهارم داخل شده باشد، نماز باطل است. چرا؟ چون قاعده اولیه بطلان بود، از قاعدهای اولیه که رفع ید کردیم به حدیث لاتعاد، گفتیم: ترتیب شرطیّت ندارد، این را از ناحیه الغاء شرط گفتیم صحیح است، و مفروض در مانحن فیه این است که حدیث «لاتعاد» در خللی که بالفعل هم موجود است عند الالتفات، حکومتی ندارد. چون حکومتی ندارد بر میگردیم علی القاعده، میگوییم: نماز محکوم به بطلان است، چون الغای شرطیّت به واسطه او بود.
مطلب دیگر در مانحن فیه این است که اگر در اثنا باشد در نماز ظهر وعصر عدول میکند روایتش راهم خواهم خواند، حدیث لاتعاد هم که معروف است. یک چیزی هم در آن روایات عدول و در غیر اوهم هست در همان صحیحهزراره در باب عدول، این طور میگویدکه وقتی کسی نماز عصرش را تمام کرد و متذکر شد ظهر را نخوانده، ما میگفتیم: در همان روایت صحیحه زراره و صحیحه حلبی دیگر، امامعلیهالسلام میگوید: عدول کند، یعنی نماز ظهر که خوانده قصد کند که آن نماز ظهر است. عدول کند بعد از فراغ از عمل، عصر را دوباره بخواند، آن نماز نماز ظهرش بود، این راهم عصر بخواند.
در مسأله آتیه صاحب عروه(ره) به این فتوا داده است، خلافاً للمشهور، حتی مقدس اردبیلی(ره) که استاد صاحب مدارک و غیر اینها است ـ خداوند در جاتش را متعالی بگرداند ـ ایشان به این اجماعاتی که در مسائل ادعا میشود، اعتناء نمیکند. مسلک ایشان این است. در این مسأله بعد از نماز عصر ملتفت شد که ظهر است، در صحیح وارد است که آن را ظهر قرار بدهد وعصر را استیناف کند، ایشان گفته است که این حرف خوب است اگر قائلی پیدا بشود، چون معلوم میشود از قدما کسی به این قائل نشده است، بعض از متأخرین هستند که قائل شدهاندکه عیبی ندارد. در مانحن فیه به نماز ظهر عدول میکند، آن عصر سابق ظهر میشود و نماز عصر را اعاده میکند، این را صاحب عروه فتوا میدهد و احتیاط مستحب قرار میدهد که این نماز (چهار رکعت بعدی) را به قصد ما فی الذمه به جا بیاورد، بگوید: آنچه که از من مطلوب است اگر ظهر است ظهر میخوانم و اگر عصر است عصر میخوانم. کلام در این است که آیا با آن حرف اوّل که به حدیث لاتعاد صاف شد، عمل محکوم میشود، اگر محل تجاوز بکند؟ در این مسأله ثانیه چه باید بگوییم؟