■ نماز از تولد تا هجده سالگی
الگو و مدل، شدیداً در كودك موثر است. دوست دارد مثل پدر یا مادر باشد، اگر والدین اهل عبادت و نماز باشند، او هم نماز میخواند و اگر آنها تارک الصلاة باشند، او هم این گونه میشود.
نماز از تولد تا سه سالگی:
در دوران پرستاری که شامل سن ولادت تا سه سالگی است، چهار نکته مطرح است و از همین جا پایه تربیت کودک برای نماز گذاشته میشود.
1 – نخستین نکته این است که حیات کودک در بعد روانی دارای جنبه انفعالی (تأثیر پذیری) است نه اینکه جنبه فعال (اثر گذار) باشد.
2 – او شدیداً تلقین پذیر است.
3 – حواس او دریچههایی هستند به سوی جهان خارج که داخل این جهان را به هم مربوط میکند. چشم کودک نقش یک دوربین عکاسی را ایفاء میکند که همهی صحنهها و برنامههایی را که میبیند عکس بر میدارد، این عکسها در ذهن وی نگهداری میشود، هر چند که امروز برای او مفهوم نباشد.
4 – کودک در این مرحله تقلیدگر است. ادای بسیاری از حالات و رفتارها و صداها را در میآورد و بر این اساس، اعمال عبادی والدین، خم و راست شدن پدر و مادر در حضور کودک، ذکر نماز و دیگر جنبههایش توجه وی را جلب میکند. خداوند متعال در آفرینش هر کودکی، روح پیروی و دنباله روی و تقلید را قرار داده است؛ و همین روح تقلید و دنباله روی و پیروی بدون چون و چراست که دست کودک را میگیرد و از آن مرحلهی ابهام و به اصطلاح جهل مطلق، به عالم علم میکشاند.
از طریق تقلید و دنباله روی است که کودک اصرار دارد هر کس هر کاری میکند، همان را انجام دهد و اگر این حالت نبود، کودک زبان نمیآموخت، راه نمیرفت، حرکت نمیکرد. بیشتر این حرکتها و فعالیتها از همان روح تقلید سرچشمه میگیرد.
از همین رو باید عواملی در داخل خانه باشد، تقلید را زنده کند تا کودک نماز را بیاموزد، همان طوری که زبان را میآموزد؛ و اگر کودک در خانهای زندگی میکند که در آنجا از نیایش و عبادت خبری نیست و پدر یا مادر نماز نمیخوانند، این قوه در آنجا به کار نخواهد افتاد. وارد کردن یک نوجوان و جوان به نماز، نخستین مرحلهاش در خانه است. در خانه باید این حالت شکوفا شود.
نماز از چهار تا هفت سالگی:
روانشناسان این دوران را دوران کنجکاوی شدید، گیرندگی فوری و دوران صید اطلاعات دانستهاند. دنیای کودک در سن چهار تا هفت سالگی، دنیای احترام، عشق، محبت به خدا و دنیای ستایش و نیایش میشود. دوست دارد نماز بخواند، حتی اصرار دارد روزه هم بگیرد. این خود پلی برای ورود به دنیای نماز است، به شرطی که والدین الگوی درستی باشند.
الگو و مدل در او شدیداً موثر است؛ دوست دارد مثل پدر یا مادر باشد، پس اگر والدین اهل عبادت و نماز باشند، او هم نماز میخواند و اگر آنها تارک الصلاة باشند، او هم این گونه میشود. بنابراین در اولین قدم، خانواده باید با صمیمیت، محبت، تشویق و فرصت دادن، فرزند را به نماز راغب کند. روش الگویی از مهمترین روشهای تربیت است که در اسلام هم بر آن تکیه شده است. کودک از راه مشاهده مستقیم، عمل والدین و مربیان و حالات و رفتار اینها را میبیند و بر اساس حس قهرمانپرستی یا قهرماندوستی که در نهاد هر انسان هست، سعی میکند خودش را با آنها همانند کند و آنگاه به تقلید از رفتار و عمل آنها بپردازد.
نماز از هفت تا نه سالگی
در هفت تا نه سالگی، کودک در شرایطی است که مراحلی را از نظر علمی گذرانده است. از مرحلهی تلقین پذیری، تقلید، همانند سازی گذشته است. در این مرحله، شوق مذهبی همچنان رو به زیاد شدن است؛ با خدایش در خلوت حرف میزند، از او در خواست میکند، حتی دعا میکند خود و پدر و مادرش بهشتی شوند.
تشویقها و تهدیدها شدیداً در او موثر است. او به مرحلهی تفکر منطقی میرسد و در حد خود به مرحلهی درک روابط علت و معلول میرسد. در اواخر این دوره، برهانها او را اقناع میکنند، اگر چه خود این بچه نتواند دلیل علمی بیاورد.
در این مرحله، نوعی جهش معنوی را در بچهها میبینیم. اگر شرایط محیطی مناسب باشد، بچه متدینتر میشود. خدا را مثل یک پدر مهربان میشناسد. در عین حال، نوعی ترس از خدا و ترس از نافرمانی در بچه به وجود میآید. با استفاده از این زمینه میشود از بچه در خواست نماز داشت.
نماز از نه تا دوازده سالگی
در این مرحله، حیات جنبه عقلانی پیدا میکند و برهان و استدلال دیگران بچه را قانع میسازد. قادر به کشف روابط علت و معلولی است. میتواند نماز را باور کند و البته به طمع بهشت نماز میخواند. اگر از این سن، تازه برای نماز خواندن تصمیم گرفته شود، اندکی دیر است، ولی باز هم جای امیدواری هست.
نماز برای سن دوازده تا هیجده سالگی
از مهمترین فصول مربوط به حیات انسان، فصل مربوط به دوران نوجوانی و وصول به مرحلهی کامل مردی یا زنی است. این مرحله را از مبهمترین مراحل حیات و در جنبهی شناخت ابعاد جسمی، روانی و عاطفی، و دشوارترین مراحل از نظر سازندگی انسان ذکر کردهاند.
ضمن اینکه این دوره از رشد و زندگی، متضمن بحرانی هیجانی، تحولی اخلاقی و دگرگونی و تغییری عظیم در شخصیت است. روانشناسان رشد، حتی آنان که در زمینه بلوغ و نوجوانی کارکردهاند، با نقاط مبهم متعددی از شخصیت و روان نوجوان، خود را مواجه دیدهاند و آن را دورانی آشفته و تحمل آن را از دید مربیان، مشکل معرفی کردهاند.
دوران نوجوانی و اصولاً دوران دههی دوم حیات را دوران پایه گذاری میدانند، مرحلهای است که در آن به مرحلهی باروری میرسد. فراگرفتهها و یافتههای این مرحله، نقش مهم و سرنوشت ساز را در آدمی دارند.
اگر اهمیت شش سال اول زندگی را که آن همه مورد تأکید روانشناسان تربیتی است نادیده انگاریم، باید اعتراف کنیم که مرحلهای مهمتر از نوجوانی برای پایه گذاری و آماده سازی نداریم. جنبهها و امور بسیاری در این دوره شکل میگیرد و پایه گذاری متعدد در این مرحله صورت میگیرد که برخی از آنها عبارتند از:
- پایه گذاری سلامت و رشد بدن و کمال یا نقص جسمی مخصوصاً در ستون فقرات، ساق پاها و ...
- پایه گذاری سلامت روانی و مراقبت در این امر که رفتارها متعادل و مناسب باشند.
- پایه گذاری رشد و جهت داری عاطفه که متوجه چه کسانی یا چه جنبههایی باشند.
- پایه گذاری اخلاق، به عنوان مجموعهی ضوابط حاکم بر روابط که در او تثبیت و عینی گردد.
- پایه گذاری استدلال و منطق و سیر و ضابطه فکری و جهان بینی و طرز تلقیها از امور.
- پایه گذاری دینی و عقیدتی و اعتدال مذهبی و عادات و رفتارهای مذهبی و توان دفاعی از آن.
- هم چنین است پایه گذاریهای دیگر در بیداری فطرت و وجدان و ...
در آنچه که به مذهب مربوط میشود، یک جنبهی آن مربوط به جنبههای تکمیلی دیانت و آماده شدن برای انجام دادن همه دستورات و تعلیم دین است، مخصوصاً از آن بابت که در اواسط یا اواخر این دوره، وارد عرصهی تکلیف میشود؛ و حاصل آن ورود به حیات تکلیفی به صورت یک مرد یا یک زن کامل است.