■ اهميت نماز اول وقت در کلام رهبری1
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله العظمي خامنهاي
رهبر معظم انقلاب در درس خارج فقه تاريخ 21 ديماه 89 (ششم صفر 1432) ضمن شرح حديثي از حضرت امام جعفر صادق (ع) به ذکر خاطرهاي از مرحوم آيتالله بهجت در مورد مراقبت از نماز اول وقت پرداختند.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَينِ فَإِنْ کَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِي مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِي الْعُسْرِ وَ الْيسْر / [1]
فى الکافى، عن الصّادق (عليهالسّلام): «اختبروا اخوانکم بخصلتين». اخوان، منظور مطلق معاشرين، علىالظاهر نيست. يعنى آن کسانى که ميخواهيد به عنوان برادران خود و افرادى که با آنها صداقت داريد، افراد نزديک، کسانى را که به اين عنوان ميخواهيد انتخاب کنيد، اين دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه کنيد. «فان کانتا فيهم»؛ اگر اين دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ يعنى فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لا يعزب عنه مثقال ذرّة» که در قرآن کريم هست. دورى کنيد از آنها. از آنها رو بپوشانيد و دورى کنيد.
اين دو صفت چيست؟ «محافظة على الصّلوات فى مواقيتها». يکى اين [که محافظ نماز باشند]. در مواقيت، لابد مراد مواقيت فضيلت است؛ و الّا مطلق مواقيت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اينکه خب، اگر کسى نکند اين کار را «فاسق» است. ميخواهند بفرمايند که اهل نماز در وقت خود باشد، يعنى وقت فضيلت. مرحوم آقاى بهجت (رضوانالله عليه) ـ[که] مکرر اين را از ايشان ما شنيديم، هم خودمان شنيديم، هم بالواسطه ديگران هم نقل کردندـ ميگفتند استادشان ـعلىالظّاهر مرحوم آقاى قاضى مثلاًـ به ايشان گفتند که اگر کسى نماز اول وقت را مراقبت بکند، من ضامنم براى نجات او، يا براى مثلاً رسيدن او به درجات بالا؛ يک همچين تعبيرى. بنده يک وقت از ايشان پرسيدم که لابد نماز خوب ديگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابىِ با توجه، در اول وقت. اگر اين را کسى مراعات بکند، اين خودش يک عاملى است که انسان را عروج ميدهد و به مراتب بالاى توحيدى ميرساند. يکى اين.
«و البرّ فى الاخوان فى العسر و اليسر». صفت دوم هم يک صفت اجتماعى است. اوّلى صفت فردى بود، بينه و بينالله بود؛ اين دومى بينه و بينالنّاس است. کسى باشد که صفتش اين باشد، که به برادرانش نيکى ميکند؛ هم در عسر، هم در يسر. حالا اين عسر و يسر، چه عسر و يسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختى هم باشد، بالاخره کمک ميکند؛ حالا تنگدستى دارد، مالى ندارد که کمک بکند، اما ميتواند تسلا بدهد، با زبان کمک کند، با آبرو کمک کند؛ هم ممکن است مراد عسر و يسر خود اين کمک کننده باشد، هم عسر و يسر آن کمک شونده باشد؛ چون بعضىها هستند، به انسان حاضرند کمک کنند، وقتى که حال انسان خوب است؛ وقتى اقبال به سمت کسى هست، حاضرند به او کمک کنند؛ محبت ميکنند، کمک ميکنند؛ به مجرد اينکه اقبال از او رو برگرداند، اينها هم رو برميگردانند. بله، وقتى که اقبال از او ادبار کرد، اينها هم ادبار ميکنند. نه، اينجور نباشد؛ در همهى حالاتِ برادرش به او کمک کند و نيکى کند.