■ شرايط قبولي نماز از زبان امام صادق عليه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
ارتباط سالم با خلق خدا و آثار آن
انسان بايد همانگونه كه در پيشگاه الهى متواضع است، به بندگان خدا هم بزرگى نفروشد و اگر گرسنهاى را ديد كه توان سير كردن شكم خود را ندارد، او را اطعام كند. اين خود يكى از مصاديق زكات است. زكات در اصطلاح قرآن، فقط آن زكات واجبى كه به اموال خاصى تعلق مىگيرد نيست، بلكه مفهوم زكات در قرآن، انفاق در راه خداست. سفارش خداوند به حضرت عيسى عليهالسلام نيز صرفا شامل زكات و نماز واجب نمىشود. قرآن كريم از زبان حضرت عيسى عليهالسلام كه تازه متولد شده و در گهواره بود، مىفرمايد: «قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا .»[1]؛
همانا من بنده خاص خدايم كه مرا كتاب آسمانى و شرف نبوت عطا فرمود و مرا هر كجا باشم براى جهانيان مايه بركت و رحمت گردانيد و تا زندهام به عبادت نماز و زكات سفارش كرد. در اسلام، هم زكات واجب داريم و هم زكات مستحب؛ زكات واجب، فقط به برخى اموال تعلق مىگيرد، اما زكات مستحب، شامل صدقات و انفاقات و مواردى نظير آن مىشود. زكات و نماز هيچگاه از يكديگر جدا نمىشوند؛ نماز كه هست، زكات هم بايد باشد. بنابراين، پرهيز از فخرفروشى به خلق خدا و نيز انفاق به نيازمندان، از ديگر شروط قبولى نماز است: « وَ لَا يَتَعَظَّمُ عَلَيَّ خَلْقِي وَ يُطْعِمُ الْجَائِع»
شرط ديگر قبولى نماز اين است كه انسان اگر برهنهاى را ديد كه توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته، اين سخن بدين معنا نيست كه فرد حتما بايد برهنه باشد، يعنى ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهيم، بلكه منظور اين است كه اگر كسى احتياج به لباس داشت، براى او لباس تهيه كنيم و نيز اگر كسى به مصيبتى دچار شده است، به كمك او بشتابم و اگر سرپناهى ندارد، تا آنجا كه برايمان مقدور است، براى وى مسكن تهيه كنيم: «وَ يَكْسُو الْعَارِيَ وَ يَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ يُؤْوِي الْغَرِيبَ.»
زكات در اصطلاح قرآن، فقط آن زكات واجبى كه به اموال خاصى تعلق مىگيرد نيست، بلكه مفهوم زكات در قرآن، انفاق در راه خداست.
كسى كه شرايط قبولى نماز را رعايت كند، چهرهاش در عالم معنا و ملكوت همچون خورشيد مىدرخشد و اين درخشش را كسانى كه چشم باطنبين داشته باشند مىبينند. ممكن است امثال من و شما اين درخشش را نبينيم، اما هستند كسانى كه چشم دلشان به آن عالم باز است و به محض نگاه كردن به چهره كسى متوجه مىشوند كه وى اهل معصيت است يا اهل عبادت. نورانيّت دل و روح، يكى از آثار تكوينى عبادت است: «فذلك يشرق نوره مثل الشمس.» خداوند ظلمتهاى زندگى را براى بندهاى كه نمازش را قبول كرده است، روشن مىسازد: «اجعل له فى الظلمة نورا.» خداوند در قرآن مىفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَيَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ .»[2]
اى كسانى كه به حق گرويديد، اينك خدا ترس و متقى شويد و به رسولش محمد مصطفى صلىاللهعليهوآله نيز ايمان آوريد تا خدا شما را از رحمتش دو بهره نصيب گرداند: يكى بر ايمان رسولان پيشين و يكى بر ايمان بدين رسول و نورى از پرتو ايمان به قرآن شما را عطا كند كه بدان نور راه بهشت ابد پيماييد و از گناه شما نيز در گذرد كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. انسانهاى خداترس و متقى هنگامى كه دچار ظلمتهاى مادى مىشوند، خداوند حتى نور حسّى هم به ايشان عطا مىفرمايد. بودهاند افراد نابينايى كه قرآن را از رو تلاوت كردهاند. يكى از اين موارد كه خود من از افراد مورد اعتماد شنيدهام اين است كه يك شب خادم مدرسه مروى تهران در يكى از حجرهها دو شعاع نور مىبيند. وقتى نزديك مىرود، مشاهده مىكند كه فرد نابينايى مشغول تلاوت قرآن است و از دو چشمش، دو شعاع نور بر قرآن مىتابد.
انسان در دنيا خواه ناخواه با كسانى مواجه مىشود كه با برخوردهاى نابخردانهشان، صبر و تحمل را از انسان مىگيرند. بسيار مشكل است كه انسان بتواند در اين شرايط خودش را كنترل نمايد. اما خداوند به كسانى كه نمازشان را پذيرفته است، بردبارى و حلمى عطا مىفرمايد كه در مقابل افراد نابخرد بتوانند خودشان را كنترل كنند: «و فى الجهالة حلما.» خداوند مادامى كه ادامه حيات به نفع چنين بندهاى باشد، او را به وسيله فرشتگانش حفظ مىكند: «وَ أَكْلَأُهُ بِعِزَّتِي وَ أَسْتَحْفِظُهُ مَلَائِكَتِي» و درخواست او را اجابت مىكند: « يَدْعُونِي فَأُلَبِّيهِ وَ يَسْأَلُنِي فَأُعْطِيه» چنين بندهاى همچون گلها و ميوههاى بهشتى كه هيچگاه پژمرده و پوسيده نمىگردند، هميشه با طراوت و سرزنده است: «ِ فَمَثَلُ ذَلِكَ الْعَبْدِ عِنْدِي كَمَثَلِ جَنَّاتِ الْفِرْدَوْسِ لَا يُسْبَقُ أَثْمَارُهَا وَ لَا تَتَغَيَّرُ عَنْ حَالِهَا»
تفسير عقلانى اين مطلب اين است كه بنده آنچنان با آموزههاى دينى خو گرفته است كه هيچگاه اين حالت او تغيير نخواهد كرد؛ يعنى اين حالات در او ملكه شده و به صورت صفت ثابتى براى نفس و روحش درآمده است.