■ اسرار نماز
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره:
عبادت كه هدف آفرينش انسان است، اسرارى دارد; اسرار عبادت غير از آداب و احكام آن است . احكام عبادت، همين واجبات است كه در كتابهاى فقهى بيان شده است، مانند واجبات و اركان نماز . آداب نماز مانند آهسته دعا كردن، پارهاى از اين آداب در كتابهاى فقهى آمده است و برخى در كتابهاى اخلاقى، اما اسرار عبادات ارواح و باطنهاى عبادت است كه با باطن انسان در ارتباط است و انسان با باطن عبادت محشور مىشود، اين گونه بحثها در كتابهاى عرفانى بيان شده است .
در اين مقال به اسرار نماز - كه از مهمترين عبادتهاست - پرداخته مىشود .
عبادات ظاهرى دارند و باطنى و سرى، به ما گفتهاند كه آن اسرار را فراگيريم و بدانها عمل كنيم . نماز خواندن و روزه گرفتن و وضو گرفتن و ديگر تكاليف جزء احكام الهى است . هر يك از احكام براى آن است كه انسان به اسرار آنها پى ببرد و آزاد شود .
مرحوم شهيد - رضوان الله تعالى عليه - نقل فرموده است [1]كه همواره رسول خدا (ص) بعد از نماز صبح، بينالطلوعين، در مسجد مىنشستند و به سؤالهاى مردم پاسخ مىدادند . روزى دو نفر نوبت گرفتند تا سؤالاتى طرح كنند . حضرت به اولى فرمود: گرچه شما قبل از آن برادر آمدهايد لكن نوبتتان را به ايشان بدهيد، چون شما اهل كرم و ايثاريد و او كار لازمى دارد و عجله دارد . اين ادب رعايت نوبت را حضرت در آن جا آموختند . بعد فرمودند: من بگويم شما براى چه آمدهايد يا شما مى گوييد؟ عرض كردند يا رسول الله! شما بفرماييد .
فرمودند: يكى براى ياد گرفتن مسائل حج آمده است و ديگرى براى مسائل وضو گرفتن، آن گاه سؤالها را جواب فرمود:
اما معناى وضو گرفتن - شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها در وضو، رازى دارد: شستن صورت در وضو يعنى خدايا هر گناهى كه با اين صورت انجام دادم آن را شستو شو مىكنم كه با صورت پاك به جانب تو عبادت كنم و با پيشانى پاك سر بر خاك بگذارم . شستن دستها در وضو يعنى خدايا از گناه دستشستم، و گناهانى را كه با دستم مرتكب شدهام، دستم را تطهير مىكنم . مسح سر در وضو يعنى خدايا از هر خيال باطل و هوس خام كه در سر پروراندهام سرم را تطهير مىكنم و آن خيالهاى باطل را از سر به دور مىاندازم . مسح پا يعنى خدايا من از جاى بد رفتن پا مىكشم و اين پا را از هر گناهى كه با آن انجام دادهام تطهير مىكنم .
اگر كسى بخواهد نام مبارك حق تعالى را بر زبان آورد، بايد دهان را تطهير كند . مگر مىشود انسان با دهان ناشسته نام خدا را ببرد، بايد دهان را با آب مضمضه كند و بشويد .
اين گوشهاى از اسرار وضو گرفتن است . اگر ما مىبينيم از نماز و عبادت لذت نمىبريم براى آن است كه به اين اسرار آشنا نيستيم . آنها كه از عبادت لذت مىبرند چيزى را به اين عبادت تبديل و تعويض نمىكنند .
مرحوم ابن بابويه نيز از امام هشتم نقل فرموده است كه امام رضا - سلام الله عليه - به يكى از شاگردانشان به نام محمد بن سنان مرقوم فرمود: «ِ أَنَّ عِلَّةَ الْوُضُوءِ الَّتِي مِنْ أَجْلِهَا صَارَ غَسْلَ الْوَجْهِ وَ الذِّرَاعَيْنِ وَ مَسْحَ الرَّأْسِ وَ الرِّجْلَيْنِ فَلِقِيَامِهِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَعَالَى وَ اسْتِقْبَالِهِ إِيَّاهُ بِجَوَارِحِهِ الظَّاهِرَةِ وَ مُلَاقَاتِهِ بِهَا الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَ فَغَسْلُ الْوَجْهِ لِلسُّجُودِ وَ الْخُضُوعِ وَ غَسْلُ الْيَدَيْنِ لِيَقْلِبَهُمَا وَ يَرْغَبَ بِهِمَا وَ يَرْهَبَ وَ يَتَبَتَّلَ وَ مَسْحُ الرَّأْسِ وَ الْقَدَمَيْنِ لِأَنَّهُمَا ظَاهِرَانِ مَكْشُوفَانِ مُسْتَقْبِلٌ بِهِمَا فِي كُلِّ حَالاتِهِ وَ لَيْسَ فِيهَا مِنَ الْخُضُوعِ وَ التَّبَتُّلِ مَا فِي الْوَجْهِ وَ الذِّرَاعَيْن»[2]
فرمود: سر وضو گرفتن و غسل و مسح اين است كه انسان با اعضاى پاك متوجه خداوند سبحان گردد . آيا مىشود انسان با چشم گناه بكند و با همان چشم و صورت متوجه خداوند بشود؟ و اصولا اسرار الهى حقايقى است كه « لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون»[3]اگر حقيقت قرآن را جز افراد باطهارت نمىيابند، حقيقت اين عبادات را هم جز افراد پاك نمىيابند . آن گاه عبادت در كام انسان لذت پيدا مىكند و هيچ چيزى انسان را به خود مشغول نخواهد كرد .
در اين حديثشريف سخن از ملاقات خدا و استقبال فرشتگان است . انسان ملائكه را مىبيند، سخنان آنان را مىشنود . اين كه مىبينيم ما نماز مىخوانيم و چيزى از نورانيت احساس نمىكنيم براى آن است كه نماز را با آداب و اسرار آن نخوانديم . خاصيت نماز، در معرفتباطن آن است . اگر انسان با اين اسرار آشنا شد و آن گاه در راه خدا شربتشهادت نوشيد، خون او با ديگر خونها يكسان نيست .
هر شهيدى آن قدرت را ندارد كه نظام اسلامى را تحكيم كند . گاهى هزاران نفر بايد شهيد شوند تا سدى در برابر سيل بيگانگان باشند، گاهى يك نفر سيل را برمىگرداند . گرچه براى شهيد مقامى استبس عظيم، اما همه شهدا در يك درجه نيستند . آن كسى كه عارفتر و عالمتر و آگاهتر و با فرشتگان خدا در زمان حياتش ملاقاتها داشته است، خون او هم مؤثرتر است .
در وضو، شستن صورت با صابون لازم نيست، شستن صورت با نيت لازم است . اگر كسى صورت را با اين قصد بشويد كه خدايا براى وضو گرفتن و امتثال امر تو و نماز خواندن صورتم را از هر گناه شستم و تطهير كردم كه با چهرهاى پاك به سوى تو و در خاك تو بيفتم، او به اسرار عبادت پى برده است و با فرشتگان ملاقات كرده و ملاقات مىكند . دستها را مىشويد تا با دست پاك خدا را بخواند و به دعا برخيزد; و سر و پا را مسح مىكند چون در نماز سر او پيداست و پاهاى او به طرف قبله است، بايد با فكر و پاى پاك به طرف خداوند سبحان بايستد و لذت ببرد . اين گوشهاى است از آن چه در مورد وضو بيان فرمودهاند .
گوشهاى از اسرار نماز
اما نماز، درباره نماز نيز از رسول خدا نقل شده است كه فرمودند: « مَا مِنْ صَلَاةٍ يَحْضُرُ وَقْتُهَا إِلَّا نَادَى مَلَكٌ بَيْنَ يَدَيِ النَّاسِ أَيُّهَا النَّاسُ قُومُوا إِلَى نِيرَانِكُمُ الَّتِي أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِكُمْ فَأَطْفِئُوهَا بِصَلَاتِكُمْ. »[4] هيچ نمازى نيست مگر آن كه در وقت نماز فرشتهاى به مردم مىگويد اى مردم برخيزيد آن آتشهايى كه با دست خود بر پشت خود روشن كردهايد با نماز خاموش كنيد .
چنان نيست كه ما نگاه ناروايى كه كرديم، سخن بدى كه گفتيم، بىراههاى كه رفتيم، از ما جدا و دور باشد، همه اينها آتشهايى است كه با دستخود روشن كردهايم و بر دوش حمل مىكنيم و نمىدانيم كه خروارها آتش بر دوش ماست .
انسان خود آتش و هيزم افروخته مىشود: « وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»[5] آنها كه اهل قسط و ظلم هستند، خود هيزم جهنماند . انسان به صورت آتش و هيزم افروختهاى مجسم مىشود .
اگر خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد، اهل قسط و ظلم را هم دشمن دارد، و آنها هيزم افروخته جهنماند . بسيارى از كارهاى ماست كه به صورت آتش بر دوش، انباشته است و ما احساس نمىكنيم . معلوم مىشود اگر كسى نماز خواند نه تنها گرفتار گناهانى بعد از نماز نمىشود بلكه آتشهايى را نيز كه قبلا روشن كرده استخاموش مىكند و مىشود «نور»
از امام صادق - سلام الله عليه - نقل شده است كه اگر خداوند سبحان بخواهد بركتى به انسان مرحمت كند آن را در بهترين حال عطا مىفرمايد، و بهترين حالت در محراب بودن و در جنگ با دشمن درونى است . خداى سبحان اگر به زكريا، يحيى را مرحمت كرده است در حال عبادت اين بشارت به او داده شده است . «امام صادق - عليه السلام - فرمود: إِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خِدْمَتُهُ فِي الْأَرْضِ وَ لَيْسَ شَيْءٌ مِنْ خِدْمَتِهِ يَعْدِلُ الصَّلَاةَ فَمِنْ ثَمَّ نَادَتِ الْمَلَائِكَةُ زَكَرِيَّا ع وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْراب»[6] طاعتخداوند آن است كه انسان در زمين، خداوند را خدمت كند و چيزى از خدمت او به اندازه نماز نمىارزد و به همين هتبشارت در حال عبادت به زكريا داده شده است .
نماز يك نهر روان و يك چشمه كوثر است، همه آتشهاى گذشته را خاموش مىكند، و هم نمىگذارد انسان بعدا گرفتار آتش شود . هم جلو بدىها را مىگيرد و هم آن بدىهاى گذشته را از بين مىبرد . اين خاصيت نماز است كه در قرآن كريم بدان اشاره شده است: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُون»[7]
بيانى از امام صادق - سلام الله عليه - نقل شده است كه فرمود: « أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَى الصَّلَاةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ. »[8]
اول چيزى كه از انسان سؤال مىكنند نماز است، اگر نماز قبول شد ساير اعمال هم قبول است . نماز و نمازگزار را قرآن كريم به خوبى معرفى فرموده است . نمازگزار كسى است كه مسائلمالى به عهده او نيست، طمع و آز در درون او نيست . وقتى كه طبيعت دنياپرست انسان را خداى خالق انسان تبيين مىكند: « إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً *إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً » . اين مفاسد طبيعت انسان را تشريح مىكند آن گاه مىفرمايد: « إِلاَّ الْمُصَلِّينَ » [9] نمازگزاران از اين رذايل محفوظاند . معلوم مىشود نماز مسالهاى است كه انسان را از رذايل محفوظ و تطهير مىكند . بنابراين تطهير انسان از همين نماز خواهد بود، زيرا نماز بسيارى از فضايل را براى انسان تحصيل، و بسيارى از رذايل را برطرف مىكند .
باز امام ششم فرمود: « إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا صَلَّى الصَّلَاةَ فِي وَقْتِهَا وَ حَافَظَ عَلَيْهَا ارْتَفَعَتْ بَيْضَاءَ نَقِيَّةً- تَقُولُ حَفِظْتَنِي حَفِظَكَ اللَّهُ وَ إِذَا لَمْ يُصَلِّهَا لِوَقْتِهَا وَ لَمْ يُحَافِظْ عَلَيْهَا ارْتَفَعَتْ سَوْدَاءَ مُظْلِمَةً تَقُولُ ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ»[10]انسان وقتى نماز را در اول وقتخواند، اين نماز به صورت يك امر تابان جلوه مىكند و مىگويد: تو مرا حفظ كردى خدا تو را حفظ كند . (معلوم مىشود نماز يك حقيقتى دارد، زنده است، روحى دارد، براى هميشه هست، دعا مىكند و دعاى نماز هم هميشه مستجاب است . آن روح نماز است) و اگر كسى نماز را نخواند و يا در وقت نخواند، به صورت يك چهره تاريك در مىآيد و مىگويد: تو مرا ضايع كردى خدا تو را ضايع كند .
بهترين فرصت در حالات نماز همان حال سجده است كه امام صادق - سلام الله عليه - فرمودند انسان هر چه به خاك نزديك مىشود به خدا نزديكتر مىشود: « أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ. »[11] كه اميرالمؤمنين - سلام الله عليه - در نهج البلاغه از رسول الله نقل فرموده است كه حضرت فرمود: من در تعجبم از كسى كه چشمهاى بر در منزل اوست و شبانهروز پنجبار در آن چشمه شست و شو مىكند معذلك آلوده است .[12] فرمود: نماز مثل چشمه زلالى است كه انسان نمازگزار در اين وقتهاى پنج گانه در آن شستوشو مىكند . نماز كوثرى است كه انسان را تطهير مىكند . قهرا اگر ما از نماز اين طهارت را در خود احساس نكرديم بايد بپذيريم كه آن نماز واقعى را نخواندهايم . ممكن است نمازمان صحيح باشد، لكن مقبول نيست، زيرا آن نمازى مقبول است كه روح انسان را تطهير كند و با انسان سخن گويد و او را مژده دهد .
از امام صادق - سلام الله عليه - نقل شده است: « لَا تَجْتَمِعُ الرَّغْبَةُ وَ الرَّهْبَةُ فِي قَلْبٍ إِلَّا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة [13] اگر انسان از خدا ترسيد و به خدا علاقهمند بود، بهشتبراى او لازم است» . گاهى انسان خدا را وسيله قرار مىدهد كه به بهشتبرسد، اين ناشى از همتهاى پست است كه خدا از آن كراهت دارد . اما زمانى از خدا چيزى نمىطلبد، جز خود خدا را و حب و لقاى او را، در اينجا خداوند سبحان او را به اين نعمت عظيم متنعم مىكند . فرمود هيچ عبدى نيست كه در قلب او رغبتبه خدا و ترس از خدا قرار بگيرد، مگر آن كه بهشتبراى او واجب شود . وقتى كه نماز مىخوانيد با قلب متوجه خداوند سبحان باشيد . قلب را انسان وقتى در نماز مىتواند مهار كند كه چشم و گوش را بيرون نماز مهار كرده باشد . اگر در بيرون نماز و در حالت عادى چشم انسان و گوش وى، يله و رها بود، آن خاطرات ذخيره شده در هنگام نماز مزاحم انسان مىشود . ولى اگر در بيرون نماز، چشم و گوشش را حفظ كرد، در نماز دشمن درونى هجوم نمىآورد . مهم آن است كه انسان در بيرون نماز، خود را حفظ كند .
به ما فرمودند: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن »[14] دهان را پاك كنيد زيرا دهان انسان، راه قرآن است . نه فقط دندان را با مسواك پاك كنيد، بلكه دندان و زبان و فضاى دهان را هم پاك نگه داريد و هم از گفتن حرف مشكوك بپرهيزيد . اين دهان را پاك كنيد براى اين كه قرآن بايد از اين دهان عبور كند . اگر قرآن، كه كوثر چشمه زلال است، از يك دهان لايه روبى نشده عبور كند بىاثر است، رنگ مىگيرد، بو مىپذيرد . چرا بايد دهانها را پاك كنيد؟ چون مىخواهيد قرآن بخوانيد و سخن شما در ديگران اثر كند و خودتان هم كه مىشنويد متاثر شويد .
سپس فرمود: شما اگر با قلبتان متوجه خداى سبحان باشيد، او چندين پاداش به شما مرحمت مىكند، گذشته از اقبال الهى و گذشته از بهشت، خداوند متعال دلهاى ديگران را متوجه شما مىكند و شما محبوب دلهاى مردم مىشويد . چه ذخيرهاى بالاتر از اين كه دلهاى مؤمنين به طرف انسان متوجه باشد . در مشكلات، مؤمينن يار انساناند . دعاى مؤمن نسبتبه انسان مؤثر است . فرمود: خدا قلبهاى ديگران را متوجه شما مىكند . مگر نه آن است كه انسان مىخواهد محبوب مؤمنين باشد و مؤمنين او را بخواهند و به او علاقهمند باشند، مشكل او را حل كنند، براى او دعا كنند، طلب آمرزش كنند . چه وقت انسان محبوب دلهاى اهل ايمان مىشود؟ چه وقت مؤمنين انسان را مىخواهند و مىطلبند؟ وقتى كه انسان قلبش را متوجه خدا كند، مخصوصا در حالت نماز .
اگر مىبينيم كه دلها متوجه يك مقاماند، اين را مقلب القلوب متوجه كرده است . و اين راه هم براى ديگران باز است، براى همه ما باز است ولو به مقدار مسيرمان . لذا فرمودند: هيچ بنده مؤمنى نيست كه در نماز قلبش را متوجه خداوند سبحان كند، مگر آن كه خدا قلوب مؤمنين را متوجه او مىكند، گذشته از آن كه او را به بهشت متنعم و برخوردار خواهد كرد . اين خير دنيا و آخرت است .
وقت نماز
هر يك از نمازها مزيتى دارند . در بين نمازها، نماز ظهر خصوصيتى ديگر دارد . « حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى» [15] روايات، صلوة وسطى را به نماز ظهر تفسير كردهاند[16]و فرمودند: وقتى آفتاب از دايره نصفالنهار زايل شد و ظهر فرا رسيد نگذاريد نماز ظهر شما به تاخير افتد . هنگام زوال ظهر درهاى رحمتباز است و از خداى سبحان رحمتى را مسالت كنيد . در اين وقت هرگز به فكر خود نباشيد كه خدايا ما را بيامرز يا پدر و مادر ما را بيامرز يا دوستان ما را بيامرز . بيانى از امام هشتم امام رضا - سلام الله عليه - رسيده است كه « ِ لَكَ الْحَمْدُ إِنْ أَطَعْتُكَ وَ لَا حُجَّةَ لِي إِنْ عَصَيْتُكَ وَ لَا صُنْعَ لِي وَ لَا لِغَيْرِي فِي إِحْسَانِكَ وَ لَا عُذْرَ لِي إِنْ أَسَأْتُ مَا أَصَابَنِي مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنْكَ يَا كَرِيمُ اغْفِرْ لِمَنْ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات » [17] همتها را هميشه بلند بگيريد، نظرتان هميشه بلند باشد كه خدايا همه مؤمنين عالم را رحمت كن .
هنگام زوال ظهر درهاى آسمان رحمتباز است، لذا يكى از اسرار جنگ در اسلام اين است كه جنگ مستحب است از ظهر به بعد شروع شود و قبل از ظهر مكروه است .[18]مگر اين كه دشمن حمله كند، در اين صورت در تمام اوقات انسان مىتواند حمله او را پاسخ دهد .
جنگ كردن قبل از ظهر مكروه است اما از ظهر به بعد مستحب است، چرا؟ راز اين نكته در كتابهاى فقهى ما - كه از اين روايات استفاده كردهاند - اين چنين بيان شده است كه: درهاى رحمت هنگام ظهر باز است، بلكه خداى سبحان قلب كفار و منافقين را هدايت كند كه به اسلام گرايش پيدا كنند و خونى ريخته نشود . اين راز جهاد در ميدان جنگ است كه آن هم حكمى خاص دارد . بعد از اين نكته مرحوم صاحب جواهر - رضوان الله عليه - مىگويد: سيد الشهداء حسين بن على بن ابىطالب - عليه السلام - شخصا از ظهر به بعد روز عاشورا وارد ميدان شده است، اصحابش قبل از ظهر دفاع كردهاند، اما آن چه مربوط به خود حضرت است از ظهر به بعد است، لذا نماز ظهر را در آن حالتخواندهاند، سپس وارد ميدان شدند . ظهر كه مىشود درهاى رحمتباز است، وقتى كه درهاى رحمتباز شد انسان از خداى سبحان رحمت كامله مسالت مىكند .
از رسول خدا - عليه آلاف التحية والثناء - نقل شده است: « إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ فَلَا أُحِبُّ أَنْ يَسْبِقَنِي أَحَدٌ بِالْعَمَلِ لِأَنِّي أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ صَحِيفَتِي أَوَّلَ صَحِيفَةٍ يُرْفَعُ فِيهَا الْعَمَلُ الصَّالِحُ. »[19]هنگام زوال، درهاى رحمت و درهاى بهشتباز است و دعاها هم مستجاب است، خوشا به حال كسى كه هنگام زوال، عمل صالحى از او به آسمان معنا رفعتيابد كه اگر عمل رفت عامل هم مىرود . چنين نيست كه عمل از عامل جدا باشد و عمل را در يك نامه بنويسند و او تنها بالا برود . آن جان عمل كه نيت است ممكن نيست از انسان جدا باشد . عمل مانند بخار يا دود نيست . عمل واقعيتى است كه از جان آدم جدا نيست و ممكن نيست عمل را بالا برند و جان آدم و آن حقيقتى كه منشا اين عمل است در زمين باشد . اگر عمل بالا مىرود عامل هم بالا مىرود، انسان آسمانى و فرشته مىشود . وصف انسان، سماوى مىشود .
اين معناى عقلى را اميرالمؤمنين - سلام الله عليه - در بيان لطيفى تبيين فرمودند: «فاعل الخير خير منه و فاعل الشر شر منه»[20] بهتر از هر عمل خيرى آن انسانى است كه آن عمل خير را انجام مىدهد، اگر نماز فضيلت دارد و بالا مىرود، بهتر از نماز، نمازگزار است، چون اين نماز اثر و فعل اوست . چگونه مىشود نماز بالا برود و نمازگزار بالا نرود، چگونه مىشود روزه بالا برود و روزه دار بالا نرود . هم چنين بدتر از هر عمل بد همان عامل آن عمل است، زيرا عمل بد و شر، اثر آن شخص است، چگونه مىشود اثر از مؤثر قوىتر باشد .
در بعد فضيلت اگر اعمال خير بالا مىرود آن روح انسان كه عامل اين اعمال خير است آن هم يقينا بالا مىرود .
فرمودند: اگر مىخواهيد بالا بياييد راهش اين است . به ما گفتهاند بالا بياييد .
انبيا به امتهايشان مىفرمايند: بالا بياييد . رسول خدا - عليه آلاف التحية والسلام - به امت اسلامى مىفرمايد: « تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُم»[21] وقتى قرآن كريم سخن از نماز به ميان مىآورد، مىفرمايد نماز بخوانيد تا ياد مرا زنده كنيد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری»[22] اگر من در ياد شما به وسيله نماز ظهور كنم، و اگر ياد خدا به وسيله نماز ظهور كرد آن قلب مطمئن است .
و از طرفى ياد خدا دلها را مطمئن مىكند: « أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[23] پس دل انسان نمازگزار مطمئن است، چيزى او را نمىهراساند، هرگز از غير خدا نمىترسد، هيچ دشمنى چه از درون و چه از بيرون نمىتواند او را بهراساند، زيرا اهل نماز اهل ياد حق هستند و ياد حق عامل طمانينه است . اگر كسى مطمئن شد ديگر هراسناك نيست، از هيچ عاملى نمىترسد .
نمازگزاران
در سوره معارج درباره اسرار نماز مىفرمايد: طبع انسان در برابر شدايد جزع مىكند، و اگر خيرى به او رسيد سعى مىكند انحصار طلب باشد و به ديگران ندهد . اين طبع انسان است و نه فطرت انسان . فطرت انسان بر توحيد است .
طبيعت انسان بر رجس و رجز و آلودگى است . آن چه را فطرت است انبيا احيا مىكنند . آن چه طبيعت است آلودگى است: « إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً *وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً *إِلاَّ الْمُصَلِّينَ » [24] اگر رنج و شرى به او برسد جزع و بىتابى مىكند، صبر را از دست مىدهد; و اگر خيرى به او برسد سعى مىكند كه به ديگران نرساند و مناع خير باشد . اما نمازگزاران طبيعت را كوبيدند و فطرت را احيا كردند . خاصيت نماز احياى فطرت است . نمازگزار كسى است كه سركشى طبيعت را رام كند، نمازگزار در شدايد جزع نمىكند، و اگر خيرى به او رسيد منع نمىكند و به ديگران مىرساند . نمازگزار را در اين سوره معرفى كرد، و در حقيقت اسرار نماز را بيان كرد و خاصيت نماز را تشريح فرمود .
مصلين كياناند: « الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون»[25] آنان همواره نمازشان را مىخوانند و هرگز نماز را ترك نمىكنند و به بركت نماز اين چنين خواهند بود .
« وَ الَّذينَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ *لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ » [26]نمازگزار كسى است كه همه آن چه در اختيار اوستبه خود اختصاص نمىدهد . سخن از مال حلال است نه مال حرام; اگر كسى از مال حرام بخشش كرد كه طرفى نمىبندد; آن كس كه از راه حلال به دست آورد مالك مال مىشود، فرمود: نمازگزار كسى است كه مال او حساب شده است، ديگران در مال او سهمى دارند . ديگران دو قسماند: عدهاى سائلاند كه روى سؤال دارند; و عدهاى روى سؤال هم ندارند، يا دسترسى ندارند . نمازگزار كسى است كه اموال او مورد تعلق حق ديگران قرار مىگيرد .
« وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّين» [27]نمازگزاران كسانى هستند كه به قيامتباور دارند; چون ياد معاد است كه انسان را طاهر مىكند، و همه مشكلات بر اثر فراموشى قيامت است . وقتى قرآن علت تبهكارى تبهكاران را مىشمارد، مىفرمايد: « لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِساب» [28]چون روز حساب را فراموش كردند تن به گناه دادند . نمازگزار قيامت را فراموش نمىكند، آن را باور دارد .
«وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ» [29] اينها از عذاب خداى سبحان هراسناكاند . نماز آن است كه انسان را از قيامت هراسناك كند . نماز آن است كه انسان را به ياد معاد متذكر كند .
«إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ » [30]چه كسى در امان است كه گرفتار عذاب خدا نشود، مگر انسان برگه ايمنى دريافت كرده است .
آن گاه قرآن در تتمه بيان خواص نماز مىفرمايد: « وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»[31] آنان كه امانتهاى خود را، چه مالى و چه غير مالى، رعايت مىكنند و تعهداتى را كه دارند، چه بين خود و خدا و چه بين خود و ديگران، عمل مىكنند . خدا آن قدر به ما نزديك است كه به ما مىفرمايد با من عهد ببنديد، مرا طرف معامله خود قرار بدهيد . برخى از بزرگان رسالههايى نوشتهاند به نام «رساله عهد» . يكى از اينها نوشته ابنسيناست كه تعهدات خود را در آن رساله بيان مىكند . اينان عهد مىكنند كه زبان جز به ذكر حق باز نكنند، در مجالس گناه شركت نكنند، در محافلى كه سودى ندارد حضور پيدا نكنند و . . . در اين عهدنامهها مواد عهدى بين خود و خداى را توضيح مىدهند . مؤمن با خداى خود عهدى دارد و خدا آن قدر نزديك است كه مؤمن مىتواند با او عهد ببندد .
« وَ الَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ »[32] كسانى كه در شهادتهاى خود ايستادگى مىكنند، اگر به وحدانيتحق شهادت مىدهند، مىايستند، اگر به رسالتحق شهادت مىدهند مىايستند، اگر در ديگر مسائل حقوقى به حق شهادت مىدهند ايستادگى مىكنند . اهل ايستادگىاند، اهل قياماند .
« وَ الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ »[33] مصلين كسانى هستند كه مواظب نماز خويشتناند، همه اوقات نماز را حفظ مىكنند .
« أُولئِكَ في جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ ».[34]اينان در بهشت از كرامت الهى برخوردارند .
«كرامت» يك تعبير لطيف عربى است كه ظاهرا معادلى در فارسى ندارد . در فارسى كلمهاى نيست كه بتواند ترجمه «كرامت» باشد . بزرگداشت و تكريم و مانند اينها غير از مساله «كرامت» است . كرامت آن بزرگوارى و بزرگمنشى است كه انسان كريم برخوردار است . خداوند كرامت را صفت فرشتگان مىداند . وقتى ملائكه را معرفى مىكند مىگويد: ملائكه كريم، مكرم و بزرگوارند . سائلى از عبدالله بن جعفر در مسافرتى ناشناس چيزى خواست، او پول سنگين و فراوانى به سائل داد، گفتند اى عبدالله بن جعفر، تو در اين منطقه ناشناسى و اين سائل هم به كمتر از اين مقدار قناعت مىكرد، چرا چنين پول سنگينى به وى دادى . فرمود: اگر مردم اين منطقه مرا نمىشناسند، من خود را مىشناسم; و اگر او به كمتر از اين قناعت مىكرد، طبع بلند من قناعت نمىكرد، من راضى نمىشدم كه داشته باشم و مال كم بدهم . اين روح، روح كرامت است [35]
خدا وقتى فرشتهها را مىستايد، مىفرمايد: فرشتهها مكرماند: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ »[36] و مىگويد: نمازگزاران مكرماند، اينها در بهشت تكريم مىشوند، تنها سخن از خوردن و نوشيدن و پوشيدن حرير و استبرق نيست، سخن از كرامت است . وقتى نمازگزاران را مىستايد، مىگويد نمازگزاران در بهشت مكرماند . لذايذ حسى درجات نازله بهشت است . ولى لذت با فرشته بودن كرامت است . نمازگزار در دنيا با فرشتههاست . در آخرت هم چون فرشتهها مكرم است .
از امام پنجم - سلام الله عليه - رسيده است: « لِلْمُصَلِّي ثَلَاثُ خِصَالٍ إِذَا هُوَ قَامَ فِي صَلَاتِهِ حَفَّتْ بِهِ الْمَلَائِكَةُ مِنْ قَدَمَيْهِ إِلَى أَعْنَانِ السَّمَاءِ وَ يَتَنَاثَرُ الْبِرُّ عَلَيْهِ مِنْ أَعْنَانِ السَّمَاءِ إِلَى مَفْرِقِ رَأْسِهِ وَ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهِ يُنَادِي لَوْ يَعْلَمُ الْمُصَلِّي مَنْ يُنَاجِي مَا انْفَتَلَ. »[37]
نمازگزار سه خصلت دارد: خصلت اول: وقتى نمازگزار به نماز ايستاد فرشتگان از آن جا تا دورنماى آسمان او را در بر مىگيرند و او در ميان صفوف فرشتگان مىباشد . اين چه نمازى است كه همه فرشتگان مامور حفظ انساناند؟ از چه چيز؟ از وسوسهها، تا شيطان و وهم از هيچ راهى حواس نمازگزار را به خود متوجه نكنند، چون شيطان در كمين است .
يك وقت مىگوييم فلان نماز صحيح است، همان نمازى كه وقتى تمام شد صورتش سياه است و به نمازگزار مىگويد: تو مرا ضايع كردى خدا تو را ضايع كند . و يك وقت هم صورتش سفيد است و روشن و مىگويد: تو مرا حفظ كردى خدا تو را حفظ كند . اگر نمازگزار به حضور خداى سبحان براى نماز ايستاد همه اطراف او را فرشتگان فرا مىگيرند كه مبادا شيطان گزندى به او برساند، چون شيطان در كمين نماز، و روزه است، و نشانى او كمين كارهاى خير است، در كنار كار خير مىنشيند و وسوسه مىكند . خودش گفت: « لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ »[38] من در كمين راه راست مىنشينم، كمين مىگيرم و نمىگذارم اينها بگذرند . هر جا كه مركز فساد و گناه است در تيول شيطان است . شيطان در نماز وسوسه مىكند، يك وقت انسان متوجه مىشود كه نمازش تمام شده است و مىگويد السلام عليكم و رحمة الله و بركاته .
يكى از عرفاى بزرگ سخنى دارد كه در كتاب اسرارالصلوة امام خمينى هم آمده است . آن عارف بزرگوار اسلامى مىگويد: كسى كه در نماز حواسش پيش غير خدا و پيش زندگى است او چگونه به خود اجازه مىدهد كه در پايان نماز بگويد السلام عليكم و رحمة الله، من شرمندهام . سرش آن است كه نمازگزار با خدا مشغول مناجات است: المصلى يناجى ربه . پس با مردم نيست ، در جمع ديگران نيست، وقتى نمازش تمام شد و مناجاتش با خداى سبحان به پايان رسيد، از حضور خدا برمىگردد و در بين مردم قرار مىگيرد، و چون اولين بار است كه وارد جمع ديگران مىشود، مىگويد السلام عليكم . افرادى كه در مجمع و مجلسى در كنار يكديگر نشستهاند هيچ كدام به يكديگر سلام نمىكنند، زيرا در حضور يكديگرند; كسى كه در آن جمع نيست و از جاى ديگر وارد مىشود سلام مىكند . سلام آخر نماز نه دعاست و نه ذكر استبلكه تحيت است . لذا اگر كسى در وسط نماز عمدا بگويد السلام عليكم نمازش باطل است; و اگر اشتباها گفت، دو سجده سهو دارد . سلام آخر نماز كلام آدمى است كه به عنوان تحيت و درود است; چون نمازگزار با خدايش مناجات مىكند و در بين مردم نيست، وقتى كه نمازش تمام شد و از مناجات خدا برگشت و زمينى شد و به جمع مردم پيوستبه مردم سلام مىكند . لذا گفتند در نماز جماعت هنگام گفتن «السلام عليكم» امام به كدام قسمت نگاه كند و مامومين به كدام قسمت نگاه كنند . آن بزرگ عارف مىگويد: من در تعجبم كسى كه حواسش پيش زندگى است، او اصلا با خدا مناجات نكرده و از مردم جدا نشده است، چگونه به خود اجازه مى دهد كه بگويد السلام عليكم .
اميرالمؤمنين - سلام الله عليه - فرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض» [39]هرچه مىخواهيد از من بپرسيد، من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمين مىدانم، اسرار غيبى را بهتر از احكام عالم شهادت مىدانم . كسى برخاست و عرض كرد: يا على، از آن جا كه شما ايستادهايد تا عرش خداوند چقدر راه است . حضرت فرمودند: سؤالت چنان باشد كه مطلبى ياد بگيرى، غرضت تعنت نباشد; و اما اين كه سؤال كردى از اين جا كه من ايستادهام تا عرش خدا چقدر فاصله است: « مِنْ مَوْضِعِ قَدَمِي إِلَى عَرْشِ رَبِّي أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ مُخْلِصاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» . اگر گويندهاى با اخلاص اين كلمه طيبه را بگويد تا به عرش خدا راه دارد . ضمير طاهر مؤمن عرش و فرش را طى مىكند چون: قلب المؤمن عرش الرحمن است .[40]
از امام صادق - عليه السلام - نقل شده است كه: « مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ تَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّم [41] اخلاص اين كلمه آن است كه اين كلمه انسان را حاجز و حايل باشد و نگذارد انسان گناه كند، اين كلمه بين انسان و گناه ديوار محكم باشد . معناى اخلاص اين است . بنابراين همه فرشتگان با نمازگزاران هستند تا نمازگزار نمازش را به پايان برساند .
خصلت دوم: خيرات از چهرههاى آسمان مرتب بر سر نمازگزار فرود مىآيد تا نمازش را به پايان برساند .
خير چيست، و ما چه چيزى را خير مىدانيم؟ بعضى از عمرها بابركت است: داشتن رفيق خوب، استاد خوب، شاگرد خوب، فرزند صالح، اخلاص، جزء خيراتى است كه وسيله است تا انسان را به آن خير نهايى برساند .
خصلتسوم: خداى سبحان فرشتهاى را وكيل كرد كه به نمازگزار بگويد: تو اگر بدانى با چه كسى مناجات مىكنى هرگز دست از نماز برنمىدارى . لذا از معصوم - عليه السلام - در مناجات آمده است: «واذقنى حلاوة ذكرك; شيرينى يادت را به من بچشان .» ما چون نچشيديم نماز براى ما يك عادت است .
پس اگر خداوند در قرآن ملائكه را مكرم مىداند و مىفرمايد «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ »[42]و در روايات فرمود نمازگزاران در بهشت مكرماند، براى آن است كه نمازگزار خوى فرشتگى پيدا كرده است، هرچه فرشتگان دارند او دارد . خدا فرشته را به اوصافى معرفى مىكند، سپس به ما مىفرمايد آن اوصاف را شما هم تحصيل كنيد . در سوره انبياء فرمود: فرشتگان كسانىاند كه: « لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»[43]فرشتگان هرگز جلو نمىافتند و تابع امر خدا هستند، سعى مىكنند برابر دستور خدا كار انجام دهند . آن گاه در سوره حجرات به مؤمنين مىفرمايد: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ »[44] مؤمنين! شما جلو نيفتيد، تابع دستور حق باشيد، يعنى همانند فرشته باشيد، فرشتگان تابعاند، شما هم تابع باشيد تا خوى فرشتگى در شما ايجاد شود، خود فرشته بشويد .
در ذيل آيه كريمه: « الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ »[45] آمده است كه جعفر طيار - سلام الله عليه - وقتى دو دستش را در راه خدا داد، خداى سبحان به او دو بال مرحمت كرد كه يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّة[46] جعفرطيار با فرشتگان در بهشت است . اين محشور شدن با ملائكه است . هيچ لذتى بالاتر از اين نيست . اين گونه پاداشهاى غيبى به عنوان ظهور راز عبادت و اطاعت، به عنوان بروز روح عبادتاند كه انسان با فرشتگان محشور باشد
[1]. اربعين، شيخ بهايى .
[2] . من لايحضره الفقيه، ج1، باب12، حديث2 .
[3] . واقعه (56) آيه 79 .
[4] . من لايحضره الفقيه، ج1، باب فضل الصلوة، حديث3 .
[5] . جن /15 .
[6] . من لايحضره الفقيه، ج1، باب فضل الصلوة، حديث2 .
[7] . عنكبوت /45 .
[8] . من لايحضره الفقيه، ج1، باب30، حديث5 .
[9] . معارج (70) آيه19 - 22 .
[10] . من لايحضره الفقيه، ج1، باب30، حديث6 .
[11] . همان، ج1، باب30، حديث7; كما قال الله تعالى: واسجد واقترب .
[12] . قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سله - : انما مثل الصلوة فيكم كمثل السرى (و هو النهر) على باب احدكم يخرج اليه فى اليوم والليل يغتسل منه خمس مرات فلميبق الدرن مع الغسل خمس مرات و لمتبق الذنوب مع الصلوة خمس مرات . (همان، ج1، باب30، حديث19)
[13] . همان، ج1، باب 30، حديث11 .
[14] . بحارالانوار، ج92، ص213; كنزالعمال، ج2، ص2751 .
[15] . بقره /238 .
[16] . در مورد اين كه صلوة وسطى را روايات به نماز ظهر تفسير كردهاند ر . ك: من لايحضره الفقيه، ج1، باب 29، حديث1; تهذيب الاحكام، ج1، ص204; كافى، ج1، ص75 .
[17] . بحارالانوار، ج12، ص23 .
[18] . وسائل الشيعة، ج11، ص46، باب18; بحارالانوار، ج45، ص21; سنن بيهقى، ج9، ص79 - 80; جواهر الكلام، ج21، ص81 .
[19] . من لايحضره الفقيه، ج1، باب30، حديث12 .
[20] . نهج البلاغه، حكمت32 .
[21] . تفسير بيضاوى، سوره انعام، آيه151 .
[22] . طه /14 .
[23] . رعد (13) آيه28 .
[24] . معارج (70) آيه 19 - 22 .
[25] . همان، آيه23
[26] . همان .
[27] . همان، آيه26
[28] . ص /26 .
[29] . معارج (70) آيه 27
[30] . همان، آيه28 .
[31] . همان، آيه32 - 35
[32] همان، آيه33 .
[33] همان، آيه34 .
[34] همان، آيه35
[35] اسدالغابه فى معرفة الصحابة; سفينة البحار، ماده عبد .
[36] . انبياء (21) آيه26 .
[37] . من لايحضره الفقيه، ج1، باب30، حديث15 .
[38] . اعراف (7) آيه16 .
[39] نهج البلاغه، خطبه 189; احتجاج، طبرسى; بحارالانوار، ج10، ص128 .
[40] اين مضمون از حديثحارثة بن مالك در اصول كافى، ج1، باب حقيقة الايمان واليقين، استفاده مىشود .
[41] توحيد، صدوق، حديث26 .
[42] . انبياء /27 .
[43] . همان، آيه27 .
[44] . حجرات /1 .
[45] . فاطر /1 .
[46] . سفينة البحار، محدث قمى، ماده جعفر .