■ شیطان و نماز
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده: نعمت الله صالحى حاجى آبادى
منبع: شيطان در كمين گاه
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
حضور شيطان موقع نماز
زمانى كه انسان مى خواهد نماز بخواند، شياطين دور او را مى گيرند تا نگذارند نماز برگزار شود. وعده مى دهند كه هنوز زود است و براى نماز وقت زيادى مانده ، فعلا خسته اى قدرى استراحت كن، الان گرسنه اى قدرى غذا بخور، بعدا نماز را خواهى خواند.
بعد از اين كه مشغول نماز شد او را وسوسه مى كنند و توجه او را از نماز و اطاعت منصرف مى نمايند. و به چيز ديگرى مشغول مى دارند، فكر انسان را به همه جا مى برند به جز نماز.[1]
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرموند: وقتى بنده اى مشغول نماز و ذكر خدا مى شود: شيطان مى آيد و به او مى گويد: به ياد فلان چيز باش ، فكر فلان كار را بكن ، اين قدر وسوسه مى كند تا انسان را از فكر نماز بيرون ببرد و به شك اندازد، به طورى كه نداند چند ركعت نماز خوانده است .
در حديث ديگرى آمده: وقتى انسان مشغول نماز شد شيطان مى آيد سد راهش مى شود و تحريكش مى كند تا از نماز دور گردد. در اين موقع جنگ و نزاع ميان نمازگزار و شيطان بر پا مى شود.[2]
به همين جهت آن مكانى را كه براى نماز انتخاب شده محراب مى گويند، محراب مكان حرب و جنگ است ، چون شيطان موقع نماز در آن مكان مى آيد، وسوسه مى كند كه انسان را منصرف كند و انسان كوشش مى نمايد با او مخالفت نمايد گاهى شيطان غالب مى شود، و توجه انسان را از نماز بيرون مى برد و گاهى انسان ، اين زد و خورد تا آخر نماز ادامه دارد.
لذا به انسان دستور داده شده كه : وقتى مى خواهد نماز يا قرآن بخواند، از اول آمده باشد، و خود را مسلح نمايد، ضربه اول را به او بزند و آن ضربه پناه بردن به خدا از شر شيطان و وسوسه هاى اوست ، قرآن هم با كمال صراحت مى فرمايد:
((هنگام قرآن خواندن ، پناه به خدا ببر از شر شيطان رانده شده )).[3]
خواسته شيطان از اين زن هنگام نماز
در زمان حضرت عيسى بن مريم عليه السلام زنى بود پرهيزگار و با خدا. وقت نماز هر كارى را رها مى كرد و مشغول نماز مى شد.
روزى مشغول پختن نان بود كه مؤ ذن بانگ اذان داد و مردم را به نماز فرا خواند. اين زن دست از نان پختن كشيد و مشغول نماز شد. چون به نماز ايستاد، شيطان در وى وسوسه كرد و گفت :اى زن ! تا تو از نماز فارغ شوى همه نان هاى تو مى سوزند.
زن در دل خود جواب داد: اگر همه نانها بسوزد، بهتر است تا اين كه روز قيامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و عذاب شوم .
شيطان بار ديگر وسوسه كرد كه :اى زن ! پسرت در تنور افتاد و بدنش سوخت . زن در دل جواب داد: اگر خداوند مقدر كرده است كه من در حال نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد، من به قضاى خدا راضيم و نماز خود را رها نمى كنم و اگر خدا بخواهد او را از سوختن نجات مى دهد.
در اين حال شوهر زن از راه رسيد، زن را ديد كه مشغول نماز است و تنور هم روشن مى باشد، در تنور نان ها را ديد كه پخته شده ولى نسوخته است و فرزندش در ميان آتش بازى مى كند و به قدرت خدا آتش در او اثر نداشت .
وقتى زن از نماز فارغ شد دست او را گرفت نزديك تنور آورد و گفت : داخل تنور را نگاه كن . وقتى زن به درون تنور نگاه كرد، ديد فرزندش سالم و نان ها پخته شده بدون آن كه سوخته باشد. زن فورا سجد شكر به جاى آورد و خداى خود را سپاس گزارد.
شوهر، فرزند خود را برداشت و پيش حضرت عيسى عليه السلام برد و داستانش را براى آن حضرت تعريف كرد! او فرمود:اى مرد! برو از همسرت بپرس چه كرده و با خداى خود چه رابطه اى داشته ؟ شوهر آمد و از او سوال نمود. زن در جواب گفت : من با خداى خود عهد كرده ام چند عمل نيك را انجام دهم . آنها عبارت اند از: 1. هميشه كار آخرت را بر كار دنيا مقدم بدارم 2. از آن روزى كه خود را شناختم بدون وضو نبوده ام 3. هميشه نماز خود را در اول وقت مى خوانم 4. اگر كسى بر من ستم كرد و مرا دشنام داد كينه او را در دل نگيرم ، و او را به خدا واگذارم 5. در كارهاى خود به قضاى الهى راضى باشم 6. سائل را از در خانه ام ماءيوس نكنم 7. نماز شب را ترك ننمايم .
حضرت عيسى فرمود: اگر اين زن مرد بود، پيغمبر مى شد، چون كارهاى پيغمبران را مى كند و شيطان نمى تواند او را فريب دهد.[4]
وسوسه هاى شيطان در نماز منار مى سازد
در حديثى آمده : اگر انسان دو ركعت نماز با تمام شرايطش كه مورد قبول خداوند باشد بخواند او را عذاب نمى كنند.
يك نفر مورد وثوق و عادل نقل كرد از اين رو، تصميم گرفتم بروم مسجد كوفه و در خلوت ، دو ركعت نماز با همه شرايط بخوانم . به مسجد رفته و مشغول نماز شدم . به قلب من افتاد كه مسجد كوفه با اين عظمت ، منار ندارد و بايد براى ساختن آن اقدامى كرد. به فكر مصالحى مانند گچ و سنگ افتادم ، كه از كجا بايد تهيه شود، با چه وسايلى بايد آورد، از چه راهى ، با كمك چه كسانى ، معمار و بنا و عمله چه كسانى باشند، چه قدر بودجه لازم دارد، چه شكلى بايد ساخته شود! وقتى منار را در ذهن ساختم ، از آن دو ركعت نماز هم فارغ شدم ، پيش خود گفتم : من آمدم منار بسازم ، نيامدم نماز بخوانم .[5]
در نمازى يا كه مى سازى منار
اين نماز تو نمى آيد به كار
اين نمازى را كه خواندى ناصواب
از خداى تو نمى آيد جواب
شيطان براى غسل و نماز دل سوزى مى كند
در جنگ بدر، بعد از آن كه لشكر اسلام و كفر در برابر هم قرار گرفتند، مسلمانان جز جنگ چاره اى ديگر نداشتند و انبوه نفرات دشمن آنها را به وحشت و هراس انداخته بود. دست به دعا برداشته و با خداى خود به راز و نياز پرداخته و با گريه و زارى از او يارى طلبيدند. مدتى بر اين منوال گذشت . پس از آن ، خداوند چنان آرامشى بر دلهاى آنان مسلط كرد كه تمامى ترس و وحشتى كه لشكر مشركين در دل مسلمانان افكنده بود، از ميان رفت .
همگى با اطمينان خاطر، شب را تا صبح خوابيدند، پس از آرامش و تجديد قوا به قصد اقامه نماز صبح ، از خواب بيدار شدند، در حالى كه عده اى زياد جنب شده و احتياج به غسل داشتند. بعضى مى خواستند وضو بگيرند، و گروه ديگر دچار تشنگى شده بودند.
چون كفار زودتر از مسلمانان چاه هاى آب را تصرف كرده بودند و آب در اردوگاه مسلمانان وجود نداشت ، شيطان در اين موقع ، وقت را غنيمت شمرد و در دل آنان وسوسه كرد و آنها را به فكر انداخت كه دشمنان شما چاه هاى آب را تصرف كردند و در حال رفاه به سر مى برند. ولى شما آب نداريد كه بخوريد، بايد در حال نجاست و جنابت و بدون وضو و غسل نماز بخوانيد، نماز با اين وضع فايده ندارد و نخواهد داشت .
خداوند متعال براى جلوگيرى از تاءثير وسوسه و فكر شيطان كه آن ملعون در دل آنان انداخته بود، فورا بارانى فرستاد، مسلمانان با آن آب باران كه در گوالها جمع شده بود، غسل كرده و وضو گرفته و لباس خود را پاكيزه نمودند، و با خاطرى آسوده مشغول جنگ شدند و بر مشركين غالب آمدند. آنها با آن همه نيرو شكست خوردند و فرار نمودند، عده زيادى هم كشته شدند.[6]
شيطان در اين هنگام از در خير خواهى مى گويد: نماز بدون غسل و وضو فايده ندارد و با اين وسيله مى خواهد مسلمين را سست و بى حال كند كه مشركين غالب شوند و آنان را از بين ببرند؛ ولى با كمك خداوند و نيروى لايزال الهى كار بر عكس مى شود و مسلمين كه اندك به حساب مى آمدند، بر كفار كه چند برابر آنان بودند پيروز شدند. اين شكست ، شكست شيطان بود كه كارى از پيش نبرد.