■ سیره اهل بیت علیهم السلام در نماز(2)
برگرفته از کتاب: الصلاة في الكتاب والسنة
مقدمه :
علاوه بر اینکه قول معصومین حجت است فعل و سیره آن بزرگواران نیز حجت می باشد بنابراین روش ائمه علیهم السلام در نحوه اقامه نماز تاثیر فراوانی می تواند داشته باشد.
نماز امام حسين بن على ( عليهما السلام )
- حميد بن مسلم - در بيان واقعه عاشورا
- : پيوسته ياران حسين ( عليه السلام ) كشته مى شدند و هنگامى كه از اينان يك يا دو نفر كشته مى شد ، آشكار مى گشت ولى آنان ( يزيديان ) فراوان بودند و هر چه از آنان كشته مى شد ، معلوم نمى گشت . چون ابو ثمامه عمرو بن عبد الله الصائدى ، اين را ديد به حسين ( عليه السلام ) عرض كرد : اى ابا عبد الله ، جانم فدايت ، من مى بينم اينان ( يزيديان ) به تو نزديك مى شوند و سوگند به خدا ، كشته نمى شوى تا اينكه من پيش از تو كشته گردم ، ان شاء الله . و دوست دارم پروردگارم را ديدار كنم در حالى كه اين نماز را كه وقتش نزديك شده ، بگزارم . پس حسين ( عليه السلام ) سرش را بلند كرد و فرمود : نماز را ياد كردى ، خداوند تو را از نماز گزاران ياد كننده قرار دهد . آرى ، اكنون ، اول وقت آن است . سپس فرمود : از آنان بخواهيد كه دست از ما بردارند تا نماز بگزاريم . پس حصين بن تميم به آنان گفت : آن ( نماز ) پذيرفته نمى شود . پس حبيب بن مظاهر گفت : پذيرفته نمى شود ! گمان كردى نماز از خاندان پيامبر خدا ( صلى الله عليه وآله ) پذيرفته نمى شود و از تو پذيرفته مى گردد ؟
- ابن طاووس : وقت نماز ظهر كه شد حسين ( عليه السلام ) به زهير بن قين وسعيد بن عبد الله حنفى فرمان داد كه با نيمى از افراد جلو بايستند . سپس نماز خوف را با بقيه گزارد . پس تيرى به حسين ( عليه السلام ) رسيد . سعيد بن عبد الله حنفى پيش رفت و با تن خود به نگهبانى از امام حسين ( عليه السلام ) پرداخته و گام از گام بر نداشت تا اينكه به زمين افتاد ، در حالى كه مى گفت : خدايا ، آنان را همچون عاد وثمود لعنت كن . خدايا ، سلامم را به پيامبرت برسان و آنچه درد زخم كشيده ام به او خبر ده ، كه من پاداش تو را در يارى فرزندان پيامبرت خواستارم . پس عهدش را به سر آورد و شهيد گشت ( رضوان الله عليه ) . پس جز آنچه از ضربت شمشيرها و نيزه ها بر او بود ، سيزده تير در تنش يافت شد .
نماز امام على بن حسين ( عليهما السلام )
- امام باقر ( عليه السلام ) : على بن الحسين ( عليهما السلام ) هرگاه در نماز مى ايستاد ، گويى ساقه گياهى است كه هيچ حركتى ندارد جز حركتى كه باد به آن مى دهد .
- امام صادق ( عليه السلام ) : على بن الحسين- صلوات الله عليهم- هرگاه در نماز مى ايستاد ، رنگش تغيير مى كرد و هنگامى كه به سجده مى رفت ، سر بر نمى داشت ، تا اينكه عرق مى كرد .
- عبد الله بن ابى سليمان : هرگاه على بن الحسين به نماز مى ايستاد ايشان را لرزه مى گرفت ، پس گفته شد : شما را چه مى شود ؟ فرمود : نمى دانيد در پيشگاه چه كسى مى ايستم و با كه مناجات مى كنم ؟ !
- عبد الله بن محمد قرشى : هرگاه على بن الحسين ( عليهما السلام ) وضو مى گرفت ، رنگش زرد مى شد . پس خانواده اش به ايشان عرض مى كردند : اين چه چيزى است كه شما را در بر مى گيرد ؟ و ايشان مى فرمودند : آيا مى دانيد براى ايستادن در پيشگاه چه كسى آماده مى شوم ؟
- امام باقر ( عليه السلام ) : هرگاه على بن الحسين ( عليهما السلام ) در نمازش مى ايستاد ، رنگش دگرگون مى شد و ايستادنش در نماز ، ايستادن بنده اى خوار در برابر سلطانى بزرگ بود ، اندامش از ترس خداى عز وجل مى لرزيد و همچون كسى نماز مى گزارد كه آخرين نمازش را مى خواند و چنين مى بيند كه پس از آن ، هرگز نماز نمى خواند .
- على بن الحسين ( عليهما السلام ) در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد .
- هنگامى كه به امام باقر ( عليه السلام ) گفته شد : چقدر فرزندان پدرت كم هستند ؟
- فرمود : شگفت اين است كه من چگونه زاده شدم ! پدرم در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد ، پس كى به دنيا بپردازد .
- ابو حازم : هيچ يك از هاشميان را برتر از على بن الحسين ( عليهما السلام ) نديدم . در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد ، تا اينكه پيشانى و جايهاى سجده اش همچون سينه شتر ، بر آمده گشت .
- امام باقر ( عليه السلام ) : روزى در نماز ، بالا پوش على بن الحسين ( عليهما السلام ) از يك دوشش افتاد . آن را درست نكرد تا اينكه نمازش را به پايان برد . پس يكى از يارانش ( سبب درست نكردن ) آن را از حضرت پرسيد . حضرت فرمود : واى بر تو ، آيا مى دانى در پيشگاه چه كسى بودم ؟ همانا از نماز بنده جز آنچه با دلش به خدا رو آورده باشد ، پذيرفته نيست .
- امام صادق ( عليه السلام ) : در پوشش وفقه شباهت هيچ يك از فرزندان و خانواده أمير المؤمنين ( عليه السلام ) به ايشان ، بيشتر از على بن الحسين ( عليهما السلام ) نبود . ابوجعفر ( فرزند على بن الحسين ( عليهما السلام ) ) بر او وارد شد و با ايشان روبرو گشت كه به مرتبه اى از عبادت رسيده بود كه هيچ كس بدان دست نيافته بود . او را ديد كه رنگش از شب زنده دارى ، زرد گشته ، چشمش از گريه ، آب مرواريد آورده ، پيشانى و بينى اش از سجده ، زخم و شكاف برداشته و ساقها و كف پاهايش از ايستادن در نماز ورم كرده اند . پس ابوجعفر ( عليه السلام ) گفت : هنگامى كه او را اين گونه ديدم ، نتوانستم از گريه خوددارى كنم و دلم به رحم آمد و گريستم و او نيز به فكر فرو رفته بود . پس از اندكى كه از ورودم سپرى شد ، متوجه من شد و گفت : اى پسركم ، برخى از آن برگه ها را كه عبادت على بن ابيطالب در آن نوشته شده به من ده ، پس دادم و اندكى خواند و سپس نوميدانه آن را از دستش رها كرد و گفت : چه كس توان عبادت على ( عليه السلام ) را دارد ؟
- ابن شهر آشوب - در توصيف نماز امام زين العابدين ( عليه السلام )
- : به نماز ايستاده بود كه پسر خردسالش محمد به بالاى چاه عميق خانه اش در مدينه آمد و در آن افتاد . پس مادرش او را ديد . فرياد برآورد و به سوى چاه دويد . خود را در كنار چاه مى زد و كمك مى خواست و مى گفت : اى پسر پيامبر خدا ، فرزندت محمد غرق شد . ولى ايشان از نمازش منصرف نمى شد ، حال آن كه صداى دست و پا زدن پسرش را در ته چاه مى شنيد . پس اين كار بر مادر گران آمد و از غم فرزند گفت : اى خاندان پيامبر خدا ، چقدر سنگدل هستيد ! پس امام به نماز توجه داشت و جز با اتمام و تكميل آن بيرون نيامد . سپس به مادر فرزند رو آورد و بر كناره چاه نشست و دستش را تا ته چاه برد ، حال آنكه جز با ريسمانى دراز به آن نمى رسيد . پس پسرش محمد را بيرون آورد در حالى كه او را در دست گرفته بود و با او خوش مى گفت و مى خنديد و نه جامه اش تر شده بود و نه تنش . پس فرمود : بگير ، اى سست يقين به خدا . پس مادر از سلامتى فرزندش خندان و از گفته امام : اى سست يقين به خدا ، گريان شد . امام فرمود : اكنون سرزنشى بر تو نيست ، اگر مى دانستى كه من در پيشگاه خداوند جبارم كه اگر روى بر مى گرداندم او نيز از من روى مى گرداند ( چنان نمى گفتى ) ، آيا پس از او ، كسى يافت مى شود كه رحم آورد ؟
نماز امام محمد باقر ( عليه السلام )
- امام صادق ( عليه السلام ) : پدرم ( عليه السلام ) در دل شب نماز مى گزارد و چنان سجده اش را طول مى داد ، كه مى گفتيم : خفته است .
- جابر جعفى : ابو جعفر ( امام باقر ( عليه السلام ) ) روزى نماز مى خواند كه چيزى بر سر حضرت افتاد . آن را از سرش بر نداشت ، تا اينكه جعفر برخاست و آن را از سرش برداشت . و اين به خاطر بزرگداشت خداوند و توجه به نمازش بود كه همان گفته خداست : " و پاكدلانه روى به دين داشته باش " .
- ابو ايوب : ابو جعفر ( امام باقر ( عليه السلام ) ) وابو عبد الله ( امام صادق ( عليه السلام ) ) هنگامى كه به نماز مى ايستادند ، رنگشان سرخ و زرد مى شد ، گويا كسى را كه با او مناجات مى كنند ، مى بينند .
- امام صادق ( عليه السلام ) : پدرم پس از نماز عشاء آخر ، دو ركعت نماز در حالت نشسته مى گزارد كه در آن صد آيه مى خواند و مى گفت : هر كس اين دو ركعت را بگزارد و صد آيه بخواند ، جزو غافلان نوشته نمى شود .
نماز امام جعفر صادق ( عليه السلام )
- ابن طاووس : روايت شده مولايمان امام صادق ( عليه السلام ) در نماز ، قرآن مى خواند كه مدهوش شد . هنگامى كه به هوش آمد ، پرسيده شد ، چه چيز ، حال شما را بدين جا كشاند ؟ پس سخنانى به اين مضمون فرمود : پيوسته ، آيه هاى قرآن را تكرار مى كردم ، تا حالم به گونه اى شد كه گويا آن را از دهان همان كس مى شنوم كه بى پرده و عيان فرو فرستاده است . پس توان بشرى در برابر پرده بر گرفتن از شكوه الهى ، تاب نياورد .
- سفيان بن خالد - در توصيف نماز امام صادق ( عليه السلام )
- : ايشان روزى نماز مى خواند كه مردى از پيش روى حضرت گذشت و پسرش موسى ( عليه السلام ) هم نشسته بود . هنگامى كه نماز را به پايان برد ، پسرش ( موسى ) به ايشان گفت : اى پدر ، آيا نديدى كه آن مرد از پيش رويت گذشت ؟
گفت : اى پسركم ، آن كس كه برايش نماز مى گزارم ، از آن كه از پيش رويم گذشت ، به من نزديكتر است .
- حمزه بن حمران وحسن بن زياد : بر امام صادق وارد شديم در حالى كه نزدش گروهى بودند كه با آن ها نماز عصر را ( به جماعت ) گزارد ولى ما نماز خوانده بوديم . پس در ركوعش سى و چهار يا سى و سه بار " سبحان ربى العظيم " را شمرديم . يكى از اين دو راوى در روايتش چنين گفت : " وبحمده " به تعداد يكسان در ركوع و سجود .
- ابان بن تغلب : بر امام صادق ( عليه السلام ) وارد شدم در حالى كه نماز مى خواند . پس در ركوع و سجودش شصت تسبيح شمردم .