■ ركوع در قرآن مجيد
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده: استاد حسين انصاريان
منبع: عرفان اسلامي جلد ششم
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
كلمه ركوع در قرآن مجيد به نظر مفسرين گاهى به معناى ركوع و گاهى به معناى نماز و گاهى به معناى تواضع در برابر حق آمده ، ولى بهتر اين است كه درآيات شريفه اى كه كلمه ركوع و مشتقات آن آمده به معناى جامع آن گرفته شود ، كه عبارت است از سر تسليم فرود آوردن در برابر خداست و حالت ركوع بدنى يا ركوع در نماز دلالتى بر آن است .
خداوند بزرگ در قرآن مجيد ، نسبت به انسانهائى كه ركوع ندارند ، به شدت برخورد كرده و آنان را مجرم و مكذب قلمداد كرده است .
(كُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلِيلاً إِنَّكُم مُجْرِمُونَ * وَيْلٌ يَوْمَئِذ لِلْمُكَذِّبِينَ * وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لاَ يَرْكَعُونَ )[1]
اى گرفتاران خوى حيوانيت در مدت عمر كوتاه خود بخوريد و تمتع بريد كه شما در پيشگاه حضرت حق مجرم و گنهكاريد ، واى در روز قيامت بر آنان كه آيات خدا را تكذيب كردند ، آن پست فطرت و بدخو مردمى كه هرگاه به آنان گفته شد نماز و طاعت به جاى آريد و سر تسليم در برابر حضرت او فرود آريد ، توجه نكرديد و از ركوع در برابر مولاى خود سر باز زدند.
در برابر اينگونه نابخردان و مردم نمك به حرام ، از ركوع كنندگان آنقدر با عظمت ياد فرموده كه از تمام مكلفين مى خواهد كه با تمام وجود به صف ركوع كنندگان بپيوندند.
(وَ أَقِيمُوا الْصَّلاَةَ وَ آتُوا الْزَّكَاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الْرَّاكِعِينَ )[2]
و شما اى تمام مردم نماز را بپاى داريد و زكات مال خود بپردازيد ، و در زمره تسليم شوندگان در برابر حق داخل شده و همراه راكعان در پيشگاه او ركوع كنيد .
راكعانى كه قرآن مجيد مى فرمايد ، عاشقانى هستند كه از بركت معرفت به مقام
فناى صفات و افعال خود در افعال و صفات حضرت احديثت رسيده اند و مافوق ارزشها رفته اند ، و واسطه رسيدن فيض از بارگاه فياض به عباد و بندگانند .
راكع با در آمدن به حالت ركوع از تمام صفات و افعال فانى شده و چون فناى فعل و صفت برايش آمد باقى به بقاء الله مى شود ، كه اين بقاء در ابتداى روايت تعبير به قرار گرفتن راكع در ظل كبريائى شده !
عارف كامل حضرت امام خمينى از عارف معروف قاضى سعيد قمى نقل مى كند كه : ركوع در نظر من اشاره به مقام توحيد اسماء و صفات است و پيش از اين دانستى كه قيام عبارت بود از مقام توحيد افعالى ، و چون نمازگزار به مقام توحيد فعلى متحقق شد از طرفى چون همه افعال از آثار اسماء است مشاهده مى كند كه اسماء با وجود كثرتى كه دارند ، همگى در تحت يك اسم واحد كه جامع حقايق آنها است قرار دارند ، و خود را نيز در تحت سلطنت همان اسم جامع مى بيند و فانى از استقلال فعلى خود شده و بلكه فانى از فعل خود مى شود و حقيقت خود را جمله حقايقى مى بيند كه در تحت همان اسم جامع مندرج مى باشد ، و چون به اين حقيقت پى برد به علامت خضوع خم مى شود و با اين خم شدن اشاره بدان مى كند كه هرگونه فعلى را از خود نفى كند ، و به افتخار بقاء اسمش در اسماء به طور مربوبيت اكتفا مى نمايد ، لذا اسم رب را كه بدنبال اسم جامع الله در سوره الحمدى كه براى بيان صدور حقايق از تأثير اسماء بود ، مى آورد و آن اسم را به خود نسبت مى دهد « ربى » تا اشاره به اينگونه بقا كرده باشد ، يعنى مظهريت اين اسم كه از امهات اسماء است و نيز رعايت ادب الهى را كرده باشد كه خداي تعالى اين اسم را به كاف خطاب اضافه فرموده است ، آنجا كه فرمود :
(فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ )[3] .
بخاطر همين آيه است كه عبد در ركوع رب را به خود اضافه كرده مى گويد :
سُبْحانَ رَبِّيَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِهِ .
كه با گفتن اين جمله در حالت ركوع اظهار مقام فنا و بقاء بالله كند .
خمينى بزرگوار در دنباله گفتار پر مغز قاضى سعيد در مسئله ركوع مى فرمايد :
بدان كه عمده احوال صلاة سه حال است كه ساير اعمال و افعال مقدمات و مهيئات آنها است :
اوّل : قيام
دوّم : ركوع
سوّم : سجود
اهل معرفت اين سه را اشاره به توحيدات ثلاثه دانند و چون صلاة معراج كمالى مؤمن و مقرب اهل تقوا است متقوم به دو امر است كه يكى مقدمه ديگرى است :
اوّل : ترك خودبينى و خودخواهى كه آن حقيقت و باطن تقوا است .
دوّم : خداخواهى و حق طلبى كه آن حقيقت معراج و قرب است و لذا در روايات شريفه است كه :
ألصَّلاةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقِّي .
چنانچه قرآن مجيد نيز نور هدايت است ولى براى متقين :
(ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ ) [4]
و بالجمله در سه مقام كه قيام و ركوع و سجود است اين دو مقام به تدريج حاصل شود ، پس در حال قيام ترك خودبينى است به حسب مقام فاعليت ، و رؤيت فاعليت حق و قيومت حق مطلق است و در ركوع ترك خودبينى است ، به حسب مقام صفات و اسماء ، و رؤيت اسماء و صفات حق است و در سجود ترك خودبينى است مطلقاً خداخواهى و خداطلبى است مطلقاً و جميع منازل سالكين از شئون آن مقام ثلاثه است ، چنانچه بر اهل بصيرت و اصحاب عرفان و سلوك واضح است .
و چون سالك در اين مقامات توجه به اين نمود، كه سر اين اعمال توحيدات ثلاثه است ، هر يك از مقامات كه دقيق تر و لطيف تر است ، سالك را مراقبت بيشتر ضرور است و البته خطر مقام بالاتر و لغزشش بيشتر است ! پس در مقام ركوع چون سالك را دعوى آن است كه در دار وجود ، علم و قدرت و حياة و اراده اى جز از حق نيست و اين دعوى بسيار بزرگ و مقام بسيار دقيقى است و از امثال ما اين دعوى نشايد، به باطن ذات بايد به درگاه مقدس حق روى تضرع و مسكنت و ذلت آوريم و عذر قصور و تقصير خواهيم و نقصان خود را به عين عيان و شهود وجدان دريابيم ، شايد كه از مقام مقدس او توجهى و عنايتى شود و حال اضطرار اسباب دستگيرى او از ما بندگان شود :
(أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ )[5]
قرآن مجيد در سوره حج مردم را به چهار برنامه سازنده دعوت مى كند و محصول آن برنامه ها را فلاح و رستگارى و پيروزى در دنيا و آخرت اعلام مى نمايد ، كه از جمله آن برنامه ها ركوع است :
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ )[6]
اى اهل ايمان خداوند را ركوع و سجود آريد و حضرت او را در تمام شئون حيات بنده فرمانبردار باشيد و هر كار خيرى را انجام دهيد ، تا به رستگارى و فلاح و پيروزى و نجات برسيد .
قرآن مجيد در بسيارى از آيات ، پيروزى و رستگارى را معلول اجراى قوانين الهى در جوانب مختلف حيات مى داند و براى فلاح و فوز راهى جز اين ارائه نمى كند و سالكان غير اين مسير را شقى و گمراه و اهل ضلالت و بدبختى و هيزم جهنم مى داند .
آنان كه سعادت را در رياست و ثروت و شهرت و علم بدون معنويت مى دانند، كور دل مى خواند و چشم بصيرت آنان را بسته مى داند و اين ارزيابان محدود نگر را غافل به حساب مى آورد .
(يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الاْخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ )[7]
به امور ظاهر زندگى دنيا آگاهند و از باطن جهان و عالم آخرت و ثواب و عقاب و حساب و كتاب و ارزشهاى معنوى به كلى بى خبرند .
اسلام انسان را در ميان موجودات عالم فردى مسئول مى شناسند ، و مسئول بودن او را معلول عقل او مى داند .
بعثت انبيا و امامت امامان را جهت آگاهى دادن به انسان نسبت به مسئوليت هايش مى شناسد و آن بزرگواران را براى او طبيبان معالج مى داند .
بر انسان است كه به دامن اين طبيبان دست توسل بزند و از آن بزرگواران راه حقيقت را فرا گيرد و مسئوليت هاى مهمى كه دارد بوسيله آنان بشناسد .
بالاترين مسئوليت انسان نسبت به خداست ، و اداى اين مسئوليت با قرار گرفتن انسان در مدار بندگى امكان دارد و قواعد و شرط بندگى را در درجه اول كتب آسمانى و بخصوص قرآن مجيد بيان كرده اند و انبياء و امامان به توضيح و تبيين آن قواعد اقدام كرده و بشر را به حقايق لازم آشنا كرده اند ، آيه هفتاد و هفت سوره مباركه حج از مهم ترين دستورالعمل هاى حق براى اداى بندگى است و روايات باب نماز كه حدوداً نزديك به چهار هزار روايت است و ابواب ديگر كه در كتبى چون كافى ، وسائل ، وافى ، من لا يحضر ، مستدرك آمده توضيح و تبيين آن آيه است .
در مسئله ركوع و راكعين در سوره مباركه آل عمران مى خوانيم :
(يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ )[8]
مريم از خانواه اى معتبر و داراى سلامت ايمان و عمل بود ، اين زن با كرامت سالها در معبد بزرگ شهر قدس در سايه تربيت پيامبرى چون زكريا مدارج عالى روحى و تربيتى و بندگى را طى كرد .
قلب الهى او و روح پاك و نورانى وى و شدت اخلاص و عمل صالح وى او را در گروه مقربان از بندگان حضرت حق قرار داد و مشمول عنايات خاصه
حضرت حق فرمود .
عيسى مسيح بر اثر شدت پاكى او به او مرحمت شد و لياقت شنيدن وحى الهى را از زبان ملائكه پيدا كرد ، چنانچه آيه چهل و سوم سوره مباركه آل عمران مى گويد ، ملائكه به او گفتند :
اى مريم فرمانبردار خدا باش و سجده براى حضرت حق بجاى آر و با اهل ركوع و عبادت به ركوع و بندگى براى پروردگارت برخيز.
مريم از پى اين فرمان در عبادت و اطاعت و ركوع و سجود و عبادت شدت بيشترى به خود گرفت و راه حضرت دوست را آنچنان عاشقانه طى كرد كه مشرف به خطاب هاى ديگرى در زمينه پيدا كردن ارزش بيشتر و عظمت بالاتر از جانب حضرت حق شد .
آرى ارزش هاى واقعى پيش خداست ، و هر كس بخواهد ، بايد از طريق عبادت و فرمانبردارى از حضرت دوست ، به كسب آن ارزش ها برخيزد .
و نيز در قرآن مجيد سوره ص در باب عظمت ركوع و انابه به درگاه حق و منافع آن مى خوانيم :
(وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعاً وَأَنَابَ * فَغَفَرْنَا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَ حُسْنَ مَآب )[9]
داود دانست كه ما او را سخت امتحان كرديم ، در آن حال از حضرت حق طلب مغفرت كرد و با ركوع و تواضع و فروتنى و انابه و ناله به درگاه خداوند روى آورد ، خداوند هم او را سرافراز به مغفرت فرمود و داود نزد ما بنده اى است مقرب و نيكو منزلت .
در عظمت ركوع حقيقى همين بس ، كه قرآن مجيد پس از خداوند ، ولايت و سرپرستى بندگان را به عهده راكعان واقعى مى داند ، آنانكه ركوع را با تمام شرايط ظاهر و باطنش بجاى آوردند و حق عبادت حق را با تمام جهات و شئون رعايت كردند و آنان پس از پيامبر دوازده نفرند كه اول آنها على عليه السلام و آخر آنان حضرت صاحب الامر است .
(إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ )[10]
سرپرست و ولى شما خدا و رسول اوست و مؤمنانى كه نماز بپا داشته و فقيران را در حال ركوع زكات مى دهند .
در سوره مباركه توبه وقتى علائم و نشانه هاى اهل ايمان را ذكر مى كند ، ركوع را از علائم حتميه عاشقان حق شمرده مى فرمايد :
(التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ )[11]
آنانكه براى علاج گناه روى به درگاه الله آرند ، خداپرستان ، شكر نعمت گزاران ، روزه داران ، ركوع كنندگان ، سجده آرندگان ، امر به معروف و نهى از منكر كنندگان و نگهبانان حدود الهى، همه اهل ايمانند و آنان را اى رسول من به ثواب و سعادت ابدى و بهشت و رضوان الهى بشارت و مژده بده .
دهمين برنامه را يعنى بيان اين حقيقت را بعنوان نشانه مؤمن در سوره مباركه فتح بدين صورت دنبال كرده :
(مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللهَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهَ وَ رِضْوَاناً سِيَماهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ )[12].
محمد فرستاده خداست و ياران و همراهانش بر كافران بسيار سخت دل و با يكديگر بسيار مشفق و مهربانند ، آنان را در حال ركوع و سجود بسيار بينى كه فضل و رحمت خدا و خشنودى او را مى طلبند ، بر رخسارشان از اثر سجده نشانه پديدار است .
در سوره مباركه بقره ، يكى از اهداف مهم بر پا كردن خانه كعبه و طهارت آن را كه به ابراهيم و اسماعيل دستور مى دهد جهت ركوع راكعان مى داند :
(وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعَاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ )[13]
و بياد آر زمانى كه كعبه را مقام امن و مرجع امر دين مردم قرار داديم و امر شد كه مقام ابراهيم را جايگاه نماز و عبادت قرار دهيد ، و از ابراهيم و اسماعيل پيمان گرفتيم كه حرم خدا را پاكيزه داريد براى اينكه اهل ايمان به طواف و اعتكاف و ركوع و سجود آيند .
و همين معنى را در آيه بيست و ششم سوره حج بيان مى دارد و با اين آيات عظمت مسئله ركوع و اينكه ركوع دلالت بر تواضع روحى انسان نسبت به حق دارد ، و منافع عالى ركوع را بيان كرده ، و مردم را به اين حقيقت عالى تشويق مى نمايد .
بايد گفت خوشبختى حقيقى و سعادت ابدى از آن مردمى است كه خود را در سنگر عبادت الهى به معناى وسيعش قرار داده و بدبختى و شقاوت ابدى در خور كسانى است كه از حق روى گردانده و به آلودگى تكبر از عبادت خو گرفته اند .